تاریخچه تشکل های صنفی فرهنگیان ایران

وبلاگ «محمّد خاکساری» مدیر مسئول و صاحب امتیاز هفته نامه «قلم معلّم» و از موسسین کانون صنفی معلمان، در مورد تاریخچه فعالیت های صنفی معلمان ایران، کانون های صنفی و بیانیه های شورای هماهنگی تشکل های صنفی فرهنگیان

تاریخچه تشکل های صنفی فرهنگیان ایران

وبلاگ «محمّد خاکساری» مدیر مسئول و صاحب امتیاز هفته نامه «قلم معلّم» و از موسسین کانون صنفی معلمان، در مورد تاریخچه فعالیت های صنفی معلمان ایران، کانون های صنفی و بیانیه های شورای هماهنگی تشکل های صنفی فرهنگیان

محدوده فعالیت سندیکا و رهبران سندیکایی تا کجاست؟



مازیار گیلانی نژاد، عضو سندیکای کارگران فلزکار مکانیک

سندیکا یک نهاد دمکراتیک است که با رای اعضایش شکل گرفته وبه آنان پاسخگوست.رهبران سندیکایی همانندهرعضودیگر،زیرنظرهیات مدیره انجام وظیفه نموده ودرقبال عملکردشان به هیات مدیره جوابگو هستند.حیطه فعالیت سندیکا همه ی مسایل صنفی واجتماعی است،که با زندگی طبقه کارگر درارتباط است.سندیکاهادرمسایل کلان سیاسی نیزموضع گیری می کنند.مسایلی مانند جنگ، انقلاب وتجزیه بخشی ازکشور.مثل جداشدن بحرین ازایران که سندیکای کارگران کفاش طی اطلاعیه ای این کاررامحکوم کرد.
این تعاریف درزمانی قابل اجراست که سندیکا زندگی عادی اش رامی گذراند.امادرشرایط فعلی که بیشترفعالان کارگری مواجه باکارشکنی های عدیده توسط جریان ضد سندیکایی است،چه باید کرد؟آیا می توان مجمع عمومی گذاشت وازافراد دعوت کرد تا درمورد نارسایی سندیکا وعملکردش نظر بدهند؟ آیادرشرایطی که رهبران سندیکایی با جزیی ترین موارد به زندان افتاده،زندگی سندیکا وهم زندگی شخصی فرد سندیکالیست وخانواده اش بامخاطره روبرو می شود،چگونه بایدفعالیت کرد؟
فعالیت درشرایط سخت ویژگی های خود را داراست واعضای رهبری سندیکامجبورند،بدلیل شرایط ویژه ،مسوولیت کلیه کارهای سندیکایی را به تنهایی قبول کرده وبه پیش ببرند و حتا جُورکمیسیون های سندیکایی رانیز متحمل شوند.اماسوال اینجاست،آیا با همه این مشکلات رهبران سندیکایی مجازند ازحیطه فعالیت سندیکایی پا را فراترگذاشته و خارج از چارچوب اساسنامه فعالیت کنند؟ آیا رهبران سندیکایی مجازند کارسیاسی کنند؟ وبه کارهای غیرضرور،ازجمله دادن بیانیه و اعلامیه های شخصی که خود و سندیکا رابه مخاطره اندازند،مبادرت ورزند؟ آیاآنان مجازند بدلیل شرایط ویژه برای خود امتیازاتی را قایل شوند؟ آیا رهبران سندیکایی مجازند بدلیل جایگاه ویژه خودنزد سندیکا و نزد مردم اعلامیه و بیانیه سیاسی بدون مشورت با سندیکا بدهند؟ آیا خانواده رهبران سندیکایی می توانند درنبود این رهبران درامورجاری سندیکا دخالت کرده ویا امتیاز ویژه ای راطلب کنند؟
واقعاچه فرقی بین رهبران کارگری و رهبران اتحادیه های کارفرمایی است؟ رهبران اتحادیه های کارفرمایی هرحرکتی راازدریچه سود شخصی ارزیابی کرده بجز منافع شخصی وگروهی به هیچ مسئله دیگری توجه ندارند،کما اینکه امروزبرلوسکونی وسارکوزی نماد این گونه رهبران کارفرمایی هستند.
فعالیت هرنهادی به خصوص سندیکاهای کارگری درشرایط سخت باید در راستای شفافیت عملکرد و درچارچوب اساسنامه،انضباط مالی و تشکیلاتی برای هیات مدیره و فعالان سندیکایی باشد،تا در دوران فضای باز به اعضا ودوستدارانشان گزارش روزهای سخت را بدهند. شفافیت عملکرد رهبران کارگری حتا درشرایط سخت باعث فشردگی صفوف اعضای فعال درشرایط ویژه خواهدشد.با گذر ازاین شرایط رهبران می توانند درآینده برای اعضا توضیح دهند،درآن شرایط که نمی شد گزارش کار داد، چگونه عملکردی سندیکا ورهبرانش داشته اند.حفظ اسنادمالی وتشکیلاتی ومهمترازهمه مسایل درون گروهی و اختلاف سلیقه ها ونظرات ،بدور ا ز چشم اغیار،نه تنهاوظیفه رهبران سندیکایی ،بلکه هرعضوسندیکا وحتا دوستداران سندیکایی درشرایط سخت است. بخصوص اسنادمالی که هزینه کرد و زندگی مالی سندیکا را قوام ودوام می دهد. در شرایط سخت یکی ازآفت هایی که دامن هر نهادی رامی گیرد،مسایل مالی است.آیا درشرایط سخت، سندیکاها مجازند از هرنهادی کمک دریافت کنند؟ آیابدلیل اینکه رهبران در شرایط سخت گذران کرده و یا زندانی هستند،باید این وجوه مالی به آنان اختصاص یابد؟ و خانواده این رهبران ازشرایط ویژه بر خوردار شوند؟ کافی است نگاهی به گزارش مالی دبیرسندیکای کارگران شرکت واحد اتوبوسرانی ،کارگرخوشنام یوسف ساروخانیان ،درسال ۱۳۴۲بیندازیم تااهمیت مطلب رامتوجه شویم.*
تجربه جنبش کارگری نشان می دهدکه رهبران کارگری ازفداکارترین ، آگاه ترین ومبارزترین افراد جامعه بشمارمی روند.درشرایطی که یوسف افتخاری ازرهبران اتحادیه مخفی شرکت نفت ایران وانگلیس درسالهای ۱۳۰۴ تا۱۳۲۰ ،دردهه پنجاه بدلیل پشت کردن به آرمانهای کارگری با رفاه کامل زندگی می کرد،علی امید این همرزم سالهای ۱۳۰۴ به بعد او، دربیمارستانی درتهران با گمنامی وفقر بدرود حیات گفت.علی امید از زمره کارگران با شعورکارگری بودکه هرگز برای خود هیچ نخواست و زندگیش رابرای طبقه کارگر و آرمان کارگریش فدا کرد.درهمان سالهای فقر ونداری ،اگرکمکی بدست علی امیدها می رسید،این رهبران آنرا به صندوق سندیکا رسانده وسندیکا باصلاح دید خود آنرا هزینه ویا کمک به کارگرنیازمندی می کرد.درهمان روزها بسیار بودند ازرهبران کارگری که داوطلبانه خود را محروم از کمکهای سندیکایی کرده بودند،تا درس فداکاری به کارگران بدهند.این مناعت طبع باعث شده بودکه نه تنهاساواک ،بلکه کارفرمایان وهرآن کس که چشم دیدن سندیکا ورهبرانش را نداشت، جرات نزدیک شدن به این رهبران رانداشته باشد،تاچه رسدبه اینکه به آنان پیشنهادات مالی بدهد. خانواده های این عزیزان نیز بادرک شرایط ویژه همسرانشان به تکیه گاه وحتا دربسیاری مواقع همرزم،وفرزندانشان یاری دهنده اشان می گردیدند.درهر شرایطی ، هرکمکی که به سندیکا می شود، باید به صندوق سندیکا واریز شده به یاری دهنده قبض تحویل گردد.سندیکا هم بسته به نیاز وبرنامه اش کمک ها راهزینه می کند.سندیکا بجز دریافت حق عضویت وکمک های کارگران عضوش تنها می توانستند از سندیکاهای برادر درخواست کمک داشته باشند.
بسیاراتفاق می افتادکه کارگران سندیکایی برای مقابله با بیکاری اعمال شده توسط کارفرمایان علیه رهبران سندیکایی، تصمیم می گرفتند که درهفته یک روزکار خودرابه این رهبران اختصاص داده ویا آن روز کاری خود رابه رهبر سندیکایی واگذارکرده،و او به جای کارگر شاغل کارکرده،مزد آن روز رابرای خودبرمی داشت.در اواسط دهه چهل کارگران سندیکای کفاش با در اختیار قراردادن یکروز درهفته کار خود به حسین سمنانی وجوادمهران گهر،این امکان رابه این رهبران می دادند که با کار کردن بجای آنان،زندگی خود را تا حدودی اداره کنند.هیچ رهبرسندیکایی حق بیکارماندن رانداشت. سندیکا واعضایش در قبال عضو سندیکایی بیکارشده،مسوول بودند و از هر تلاشی برای شاغل کردن اودریغ نمی ورزیدند.
هیچکس حق دخالت در امور سندیکا را ندارد،بجز اعضا،فعالین و اعضای هیات مدیره. حتا سندیکاهای برادر،چنانچه کجروی ویا اشتباهی درعملکرد سندیکای دیگر مشاهده کردند، تنها می توانند بصورت رفیقانه،آنهم با قبول درخواست شان از طرف سندیکای مقابل، اقدام به نوشتن مطلب و دادن آن به سندیکای مربوطه کنند ویا درجلسه هیات مدیره سندیکای مورد نظر درصورت موافقت،حضوریافته به طرح پرسش ها و نظرات خود کنند.هیچ مقامی حق ندارد به اتحاد طبقه کارگر لطمه بزند،مسایل درون گروهی هرسندیکا مختص به خود و افشای آن توسط هرکس خیانت به سندیکا وجنبش سندیکایی است. دوستداران سندیکا باید با مشورت های خود و هم آموزی باعث اتحاد هرچه بیشتر درصفوف سندیکاها باشند و اگر کمکی از دستشان بر نمی آید ویا نظرات شان مورد قبول سندیکای مربوطه قرار نگرفت، سکوت اختیارکنند،چه برسد به اینکه سعی درایجاد دسته بندی وتقویت یک گروه علیه گروه دیگر درسندیکا کنند.
خانواده رهبران زندانی وبیکارشده می باید نهایت کمک وهمبستگی را با سندیکاداشته باشند.درهر گره گاهی از رهبران سندیکایی مشورت بخواهند تا همه چیزبا هماهنگی وخردجمعی سندیکایی حل و فصل شود.هرگونه ارتباط بادولت،کارفرمایان و مخالفان سندیکایی توسط خانواده این رهبران، با صلاح دید ومشورت سندیکا،باید صورت گیرد. فرزند،برادر،همسراین رهبران نمی باید بدون صلاح دید سندیکا دست بکاری بزنند،چراکه امکان دارداین حرکت آنان به سندیکا وعضو زندانی وبیکار شده صدمه زده و زندگی سندیکا رابه مخاطره اندازد.
رهبران ارشد سندیکایی درشرایط سخت نیزمی باید ازهرگونه تک روی واعمال نظرشخصی بپرهیزند ومطابق اساسنامه رفتارکنند.هیچ رهبرسندیکایی نمی تواند ادعا کندکه کارهای شخصی او به خودش مربوط است.دردهه پنجاه زمانی که کنگره آزادمردان وآزادزنان برگزار می شد،دبیرسندیکای کارگران کفاش به عضویت هیات رییسه سنی روز افتتاح انتخاب می شود.از طرف هیات مدیره سندیکای کارگران کفاش به او تذکر داده می شود که این کاراو سیاسی وبه روند استقلال سندیکا لطمه خواهد زد.ولی پاسخ می شنوند که: «هر عضو سندیکا می تواند،خارج ازسندیکا عضو هر سازمان و دسته سیاسی بشود».هیات مدیره سندیکا درجلسه دیگر به اوتذکرمی دهندکه: «رفتار سیاسی او به نام همه اعضا و رهبری سندیکای کارگران کفاش نوشته خواهد شد،نه تنها فردخودش».اما دبیرسندیکا با بی اعتنایی درجلسه افتتاح شرکت کرده وفردا درهمه روزنامه هاعکس اودرجایگاه هیات رییسه سنی کنگره آزادمردان وآزادزنان چاپ می شود.هیات مدیره سندیکای کارگران کفاش با تقاضای برگزاری مجمع عمومی فوق العاده و با گزارش به اعضای حضور یافته درمجمع،این حرکت زشت دبیر سندیکا را تقبیح کرده،از اعضای حاضر می خواهد که دبیر سندیکا را ازدبیری خلع کنند تاوجهه و شخصیت رهبران مستقل و سخت کوش کارگران کفاش خدشه دارنگردد.این تجربیات حاصل زحمات پدران پیشکسوت مان است که بارنج وتحمل دربدری ،به یادگار برایمان گذاشته اند.حسن یونسی دبیر سالهای اولیه انقلاب سندیکای کارگران کفاش درسال گذشته درگمنامی مرد،اما کارنامه درخشان از خود به جای گذاشت. او برخلاف مدعیان امروزی فعالان کارگری تن به مهاجرت نداد و روی چارپایه کفاشی اش درلاله زار تا آخرعمرنشست و تبلیغ سندیکایی می کرد.با آنکه سالیان درازبدلیل استنشاق بوی چسب و کار در محیط های غیربهداشتی جسمش فرسوده گشته بود،ولی به کارگران یادآورمی شدکه «چاره رنجبران وحدت وتشکیلات است.»
مبارزات عدالت خواهانه سندیکا درگرو کارجمعی وخردجمعی نهفته است. شهرت همچون حبابی است که به فعالان وسندیکا وروند مبارزات اجتماعی کشورصدمه خواهدزد.رهبران کارگری برخلاف همتایان کارفرمایانشان بدور از هرگونه شهرت طلبی و جنجال، نمایانگر آرمانخواهی کارگری و فداکاریند. رهبران سندیکایی به خود تعلق ندارند،بلکه رفتار و حرکت هایشان بخش جدایی ناپذیر از سندیکاست.

پیام سندیکا، شماره ۲۹

http://bield.info/

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد