تاریخچه تشکل های صنفی فرهنگیان ایران

وبلاگ «محمّد خاکساری» مدیر مسئول و صاحب امتیاز هفته نامه «قلم معلّم» و از موسسین کانون صنفی معلمان، در مورد تاریخچه فعالیت های صنفی معلمان ایران، کانون های صنفی و بیانیه های شورای هماهنگی تشکل های صنفی فرهنگیان

تاریخچه تشکل های صنفی فرهنگیان ایران

وبلاگ «محمّد خاکساری» مدیر مسئول و صاحب امتیاز هفته نامه «قلم معلّم» و از موسسین کانون صنفی معلمان، در مورد تاریخچه فعالیت های صنفی معلمان ایران، کانون های صنفی و بیانیه های شورای هماهنگی تشکل های صنفی فرهنگیان

رورش غرور ملی و ساختار آموزشی کشو


پرورش غرور ملی و ساختار آموزشی کشور  


 

محمدرضا نیک‌نژاد،روزنامه ی شهروند،2 شهریور

«غرور» واژه‌ای نکوهیده در فرهنگ ایران و ایرانی است، اما این واژه دارای چهره‌های مثبت و منفی بسیاری است. برای نمونه غرور شخصی و فخر فروشی در برابر دیگران، رفتاری ناپسند به‌شمار می‌آید. اما غرور ملی کنشی پسندیده و گاه سرچشمه بسیاری از کامیابی‌های ملی و کشوری بوده و بی‌گمان در دوران‌های گوناگون سبب ساز حفظ هویت ملی و مرزهای بسیاری از کشورهای جهان در برابر هجوم دشمنان و بیگانگان شده است. 

پرسش اینجاست که چگونه می‌توان در دهکده جهانی و در میان فرهنگ‌های رنگین کمانی کنونی و هیاهوی درگیری‌های سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و... جهان مدرن، غرور نکوهیده را از گسترش باز داریم و غرور مثبت را توسعه دهیم - بی‌آن‌که دچار تند یا کند روی شویم و قافیه را ببازیم؟ راهکار پرورش غرور مثبت و بکارگیری آن در گستره‌های اجتماعی و فرهنگی چیست؟

 بر کسی پوشیده نیست که آموزش و پرورش، کارآمدترین ابزار برای سودهی به اندیشه‌های افراد یک جامعه است. تجربه‌های آموزشی در بسیاری از کشورهای جهان از غرب تا شرق نشان می‌دهد که، با آموزش می‌توان افزون بر شکل‌دهی اندیشه‌ها، زمینه‌ساز بروز رفتارهای مثبت و منفی - و از آن میان غرور ملی و پیامدهای رفتاری آن - در شهروندان یک کشور شد. در کشورهایی مانند آمریکا که گستردگی نژادی، فرهنگی، زبانی و...  از ویژه‌گی‌های اجتماعی و ملی آنها بشمار می‌رود، یکی از بنیادین‌ترین هدف‌های آموزش و پرورش، ملت‌سازی یعنی ساختن فرهنگ، زبان و هویتی یکسان است.

  این یکسان‌سازی فرهنگی- سیاسی- اجتماعی در کشورهایی مانند ژاپن، آلمان، ایتالیا و... با وجود دارا بودن زبان و جغرافیایی یکسان، در دورانی به بیراهه رفته و آن‌قدر پر و بال و گسترش یافت،که منجر به ملی‌گرایی - ناسیونالیسم- افراطی و نژادپرستی- راسیسم- مهار نشدنی شد و جهانی را به آشوب و بلوا کشید و هنوز هم پس از دهه‌ها گریبان این کشورها را رها نساخته است. و این بی‌گمان پیامدهای غرور ملی افراطی یا گونه‌ای از غرور منفی خواهد بود.   

 

بی‌گمان در دوران انفجار اطلاعات و گسترش دسترسی به رسانه‌های گوناگون،کار یکسان‌سازی سیاسی - اجتماعی به وسیله دولت‌ها بسیار دشوار شده و یکسان‌سازی فرهنگی - اجتماعی برای پیشبرد هدف‌های سیاسی در دوران کنونی کمتر رخ می‌دهد.

  اما آنچه در این دوران برای کشورها ضروری به‌شمار می‌آید- دست‌کم برای پیشبرد هدف‌های توسعه و حفظ هویت و مرزهای آنها - غرور ملی و چهره‌های مثبت غرور شخصی است.  هر کشور در دورانی از تاریخ خویش دارای شکوه و بزرگی بوده و زمینه‌ساز این شکوه، شخصیت‌های تاریخی آن کشورها هستند که در گذر زمان به اسطوره‌های آن ملت و کشور تبدیل شده‌اند.  شناسایی این اسطوره‌ها و تلاش برای شناساندن آنها به افراد جامعه، یکی از راه‌های پدیدآوری حس مشترک ملی - میهنی میان اعضای یک جامعه است.

گاهی برخی از این شخصیت‌ها از سپهر فرهنگی- سرزمینی یک کشور فراتر رفته و سرفرازی جهانی برای آن سرزمین به ارمغان می‌آورد. برآمدن شخصیت‌هایی علمی، فرهنگی، اخلاقی و... از این دست است. برای ما ایرانیان بهترین نمونه آن کورش و استوانه حقوق بشر اوست. سال‌هاست به‌عنوان نخستین منشور حقوق بشر در جهان شناخته شده و زیربنایی برای حقوق مدنی به حساب می‌آید. بی‌گمان یکی از راه‌های شناسایی این اسطوره‌ها و نقش آنها در هویت بخشی تاریخی - جغرافیایی به یک سرزمین و یک ملت، آموزش است. اما آیا آموزش و پرورش ایران برای هویت بخشی ملی و میهنی تلاشی کرده یا می‌کند؟ شوربختانه پاسخ این پرسش، منفی است!

سال‌هاست که در کتاب‌های درسی حضور اسطوره‌هایی همچون کورش کمرنگ شده و جایگاهشان بیش از هر زمانی به سستی گراییده است. گرچه بازتاب چنین برخوردهایی در رسانه‌ها بسیار ناچیز است، اما نگارنده به‌عنوان یک آموزگار، بارها در کلاس‌ها با برخوردهایی زننده با دوستان افغان و عرب روبه‌رو بوده! که پیامدی جز شرمندگی در پی نداشته است. اما چه می‌توان کرد؟

 تلاش برای پدیدآوری غرور ملی و همگانی، در کشوری مانند ایران، کار دشواری نیست. دوران پر نشیب و فراز میهنمان پر است از اسطوره‌هایی که برای حتی یک وجب از خاک کشور جان خویش را فدا کرده‌اند. این جانفشانی‌ها از هزاران ‌سال پیش آغاز شده و پرچم آن هنوز هم از دست اسطوره‌های معاصر نیفتاده است.

آموزش و پرورش با شناساندن این اسطوره‌ها و رویدادهایی که زمینه‌ساز بزرگی آنها شده است، می‌تواند هسته نخستین حس مشترک ملی- میهنی را در جان تک‌تک شهروندان بکارد و بی‌گمان خیلی زود میوه‌های رسیده آن را برداشت کند. از سوی دیگر، آموزش‌های نوین- دست‌کم در شکل نظری آن - همزمان، هم به دنبال پرورش غرور ملی بوده و هم در پی کنترل آن به شکل مثبت است. این پرورش و کنترل می‌تواند از راه آموزش و همنشینی گروه‌های نژادی و ملی در کنار هم و آشنایی آنها با ویژگی‌های فرهنگی یکدیگر انجام پذیرد.

  بی‌گمان گروه‌های قومی، ملی و حتی نژادی، به دلیل خاستگاه انسانی خویش، دارای هسته‌های فرهنگی - اجتماعی یکسان بوده و به آسانی با تمرکز بر این هسته‌ها می‌توان به سبک‌ها و رویکردهای مشترکی دست یافت. با گنجاندن چکیده‌ای از فرهنگ‌های گوناگون در کتاب‌های درسی و آموزش‌های رسمی و با بکارگیری روش‌های نوین آموزشی- مانند خواندن داستان، نوشتن انشا، گفت‌وگوهای دایره‌ای شکل، نمایشنامه، بازی و... زمینه کینه‌جویی، دشمنی، تندروی یا کند روی را از میان برداشت.

در چنین سپهری دانش‌آموزان یا همان شهروندان آینده در تجربه‌های یادگیری خویش با آشنایی با آموزه‌های اخلاقی - عملی درون فرهنگ خویش، از فروغلتیدن در غرور شخصی باز می‌مانند و از برگزیدن افراطی غرور ملی و خود برتربینی نژادی دست خواهند کشید. بی‌گمان همه اینها نیازمند بازبینی شیوه‌های آموزشی به‌ویژه در بخش شهروندسازی و آموزش‌های مدنی در مدرسه و کلاس است. که شوربختانه در ساختار آموزشی ما هنوز جایگاهی نیافته است و سال‌هاست کاربدستان آموزشی به دنبال اختراع چرخ آموزشی خویش‌ هستند!

امیدواریم که فرادستان آموزشی به‌زودی چرخ‌های آزمون شده کشورها و فرهنگ‌های دیگر را نیز بیازمایند. شاید گره کور آموزش‌های اخلاقی - چه شخصی و چه اجتماعی - در گرو خانه‌تکانی آموزشی- پرورشی کشور باشد.    

http://bohluli.blogsky.com/

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد