تاریخچه تشکل های صنفی فرهنگیان ایران

وبلاگ «محمّد خاکساری» مدیر مسئول و صاحب امتیاز هفته نامه «قلم معلّم» و از موسسین کانون صنفی معلمان، در مورد تاریخچه فعالیت های صنفی معلمان ایران، کانون های صنفی و بیانیه های شورای هماهنگی تشکل های صنفی فرهنگیان

تاریخچه تشکل های صنفی فرهنگیان ایران

وبلاگ «محمّد خاکساری» مدیر مسئول و صاحب امتیاز هفته نامه «قلم معلّم» و از موسسین کانون صنفی معلمان، در مورد تاریخچه فعالیت های صنفی معلمان ایران، کانون های صنفی و بیانیه های شورای هماهنگی تشکل های صنفی فرهنگیان

چاپلوسی

چاپلوسی


اما چاپلوسی که دردی بزرگ و اجتماعی در ایران و خاورمیانه است چه می کند!

- چاپلوسی حرکتی در خلاف جهت فطرت و انسانیت است که اولا خود فرد چاپلوس را تا مرحله ی یک موجود مضر و مخرب در اجتماع سوق می دهد.

- چاپلوسی مسئول و مدیر آزاد منش را به سمت سقوط و انحطاط انسانی هدایت می کند و از او یک دشمن حقیقت و راستی و آزادگی می سازد.

- چاپلوس ها به جنگ اصالتها میروند و خرافات را به خورد مدیران و مسئولان می دهند و ندای حقیقت را خفه می کنند و عدالت را تنها می گذارند.

- چاپلوسها بذر همه بدیها را می کارند و بر گل درستی ها پای می کشند تا بشریت را از دیدار نیکیهای آفرینش محروم کنند.

- چاپلوسها حاکمان را وادار می کنند تا آزادمردان را به بند بکشانند.

- چاپلوسها خدای را منکر میشوند و برای این کار منکر خویش خدای جعلی و بدلی از حق را ترویج می کنند.

- چاپلوسها بنای سلسله هائی منحوس و مشرک را پی ریزی می کنند و امیرکبیر های زمان را رگ می زنند و سنگ تحجر را بر سر منادیان انسانیت می کوبند 

کاش مداحی غیر خدا ممنوع می گشت و کاش مدیران به صدای چاپلوسان حساسیت می یافتند و فرهنگیان جوانان را آموزش می دادند که چاپلوسی پست ترین مشغله یک جاندار زنده است که زندگی را نشاید

به نقل از صدای معلم 1 گروه تلگرام

تشکیلات موفق

تشکیلا ت موفق


مطلب زیر مطلب خوبیست در مورد ویژگیهای یک تشکیلات خوب به دوستانی که در احزاب عضو هستند و کار تشکیلاتی میکنند پیشنهاد میکنم این مطلب را مطالعه کنند:


یک تشکیلات زنده و موفق، تشکیلاتی است که... 


۱. که برای اعضایش مانند خانه و خانواده دوم باشد. 


۲. که افراد برای رای مثبت یا منفی دادن به یک طرح و پیشنهاد، کیفیت رابطه خود را پیشنهاد دهنده را در نظر نگیرند و فقط خود آن طرح را بصورت منطقی بررسی کنند. 


۳. که در آن دست دادن افراد با یکدیگر، از صد تا چک و سفته تضمینی هم معتبر‌تر باشد. حرف اعضایش برای همدیگر حرف باشد وو اگر سرشان رفت قول و وعده‌شان نرود. 


۴. که در بیرون پیچیدگی‌ها و تکنیک‌های سیاسی را لحاظ کند اما در داخل فضایی صادقانه و داشته باشد. تشکیلاتی که دورویی و سیاست‌ورزی به معانی رایج در داخل آن حرام باشد. 


۵. که در آن گروه‌بندی‌ها بر اساس رفاقت‌های شخصی یا قومیت نباشد. تشکیلاتی که عاری از فراکسیون‌بندی‌های ناسالم داخلی باشد. 


۶. که آموزش تئوری و تجربی در آن یک روند دایمی باشد. 


۷. که اعضایش وقتی عصبانی، خیلی خوشحال یا خیلی ناراحت هستند هیچ تصمیمی نگیرند. 


۸. که احترام ساختار و سلسله مراتبی تشکیلاتی واجب باشد وشان نیروهای باسابقه یا پرمسئولیت حفظ شود. 


۹. که تنها معیار برای انتصاباتش، شایسته‌سالاری و ضوابط مشخص باشد و در آن بر سر هر منصب و مسئولیتی بهترین فرد قرار گیرد. 


۱۰. که افراد به راحتی نظر مخالف خود را با یک ایده ابراز کنند. اما اگر آن ایده تصویب شد گویی که موافق آن بوده و به‌‌‌ همان اندازه برای تحقق آن تصمیم تشکیلاتی تلاش کنند. 


۱۱. که رقابت‌های سالم و ایجابی در آنجاری باشد و نه کنش‌های سلبی و تضعیف دیگران. 


۱۲. که کسی منتظر تشویق نباشد. تشکیلاتی که از فضای ایثار دفاع مقدس الگو گرفته باشد و کارهای خوب در آن به خاطر خوب بودن آن کار حتی بدون دیده شدن انجام شوند و نه به خاطر تشویق شدن. 


۱۳. که خلاقیت در آنجاری باشد و افراد برای انجام امور خلاقانه به کشف راه‌های جدید بپردازند. 


۱۴. که در آن همه اعضا به هم اعتماد داشته باشند. 


۱۵. که انتقاد با استقبال مواجه شود. انتقادات طی سازوکارهای مشخص جاری شوند و پیامدی متوجه منتقد نباشد بلکه انتقاد کردن و ارائه راهکار تحسین هم بشود. 


۱۶. که تنبیه تشکیلاتی در آن یک تابو و فاجعه محسوب نشود. 


۱۷. که در آن پیاده‌سازی پیچیده‌ترین طرح‌ها بیشتر از یک ماه زمان نگیرد. 


۱۸. که جسور و ریسک‌پذیر باشد. اگر قرار بود همه کار‌ها مطابق سنت پیشنیان انجام شوند، هیچ اختراعی در دنیا انجام نمی‌شد. 


۱۹. که در آن به افراد با گذر از مراحل مختلف، کسب تجارب و پس دادن آزمون‌هایی در میدان عمل، مسئولیت‌های بیشتری سپرده شود. 


۲۰. که در آن هیچ‌گاه میل و منفعت فردی بالا‌تر از نفع جمعی و تشکیلاتی قرار نگیرد. همچنین منافع جناحی و منافع ملی هم در مراتب بالا‌تر در نظر باشند. 


۲۱. که در آن امکانات، ارتباطات و اعتبارات تشکیلاتی مانند امانتی در دست اعضا باشند و کسانی که مسئولیتی را بر عهده دارند هیچ‌گاه خیانت در این امانت‌های مهم نکنند. 


۲۲. که اهداف بلند مدت مشخص داشته باشد و همه اعضایش بتوانند آن اهداف عالی را همواره به عنوان ستاره‌ای برای مسیریابی در اقیانوس پرتلاطم سیاست پیش چشم داشته باشند. 


۲۳. که نظم و انضباط را سرلوحه داشته باشد. در آن همه جلسات سر ساعت شروع شوند، مطابق دستورات جلسه پیش رفته و در زمان مشخص پایان یابند. 


۲۴. که مسئولیت‌هایش فقط در دست افراد اعتقادی و شایسته باشد. حتی پذیرفتن مسئولیت در صورت عدم شایستگی، گناه بزرگی برای همه افراد به حساب بیاید. 


۲۵. که همه اعضایش حاضر به از خودگذشتگی برای تشکیلاتشان باشند. همچنین اعضایش در هر رای دادنی کاملا از سطح خود بالا‌تر نگاه کنند و منافع کلان مجموعه را در نظر بگیرند.

۲۶. که اعضایش منتظر نباشند کاری برایشان تعریف شود. خودشان اقدام به طرح ایده و وظیفه کنند و با هماهنگی تشکیلات انجامش دهند.


۲۷. که غیبت، شایعه‌سازی و ایجاد تفرقه منکراتی بزرگ در آن به حساب بیایند و پیش از هر چیز مورد نهی توسط خود اعضای آن تشکیلات قرار گیرند. 


۲۸. که در آن ترس از خطا و اشتباه کردن باعث بی‌عملی نشود. 


۲۹. که اعضایش بدانند که بیرون از تشکیلات، چه چیز را، کجا، چه زمانی، چطور، به چه کسی و چگونه بگویند. 


۳۰. که با بیشتر گرو‌ه‌های اجتماعی دیگر در ارتباط باشد و حداقل چای خوردن نمایندگانش با آن‌ها قطع نشود. 


۳۱. که مکتوباتش زیاد باشد. هیچ وقت انتقال تجربه نمی‌تواند به صورت شفاهی کامل صورت گیرد. ماندگاری کاغذ از حرف بیشتر است. 


۳۲. که اعضایش از اخلاقی بودن و رعایت حریم‌های اجتماعی در آن لذت ببرند. 


۳۳. که در آن عذرخواهی تابو نباشد. عذرخواهی بعد از یک شکست یا اشتباه در آن ارزش محسوب شود که بتواند زمینه‌ای برای واکاوی علل شکست باشد. 


۳۴. که در آن چاپلوسی و ت

ملق بسیار مذموم باشد و با آن برخورد شود. 


۳۵. که اعضایش یکدیگر را فقط در جلسات و نبینند. هموندان تشکیلاتی باید بتوانند بهترین دوستان همدیگر باشند.


۳۶. که بعد از برگزاری یک مراسم، بر سر جارو زدن سالن متعلق به تشکیلات حتی دعوا بشود. 


۳۷. تشکیلاتی که به خرد جمعی پایبند باشد. شاید همیشه از خرد جمعی بهترین تصمیمات خارج نشود اما گریزی از آن نیست، چراکه یکی از ستوون‌های بقای تشکیلات است. 


۳۸. که تجربه در آن واقعا به مثابه چراغ راه آینده در نظر گرفته شود و از تجربیات گذشته و باسابقه‌تر‌ها هم استفاده شود. 


۳۹. که در آن ده درصد حرف زده شود و نود درصد کار انجام گیرد. همچنین در آن به جای تمرکز روی دعوا‌ها و زد و بندهای سیاسی یا سروصدا کردن، تشکیلات سازی در مرکز توجه مجموعه باشد. 


۴۰. که اعضایش در سختی‌ها کار را‌‌ رها نکنند و در خوشی‌ها سرمست نشوند. افرادی آن را تشکیل داده باشند که عاشق باشند، نه کاسب

به نقل از گروه صدای معلم 1. تلگرام

30. ویژگی انتقاد

سی ویژگی انتقاد کردن/مناظره کردن


محمود سریع القلم


دانشگاه شهید بهشتی


۱٫هدف از نقد و انتقاد، بهتر فهمیدن و دقیق فهمیدن یک موضوع است.


۲٫هدف از نقد و انتقاد، نزدیک کردن یک فکر و نظریه بهfact  است.


۳٫اظهار نظر با نقد متفاوت است: اولی مخاطب خاصی ندارد اما دومی برای اصلاح فکر و سخن و عمل دیگری است.


۴٫منتقد تا می تواند باید در متن انتقادی خود، سؤال ها و زوایای جدید طرح کند.


۵٫داشتن یک دیدگاه متفاوت، نقد نیست. مستندات و fact ها، مبنای نقد و انتقاد هستند.


۶٫نقد شفاهی از نظر مکتوب، بی اعتبار است.


۷٫منتقد باید دقیق با نقطه و ویرگول از متن اصلی، نقل قول کند و بعد آن را بر اساس مستندات نقادی کند.


۸٫نقد به صورت مناظره توسط کسانی معتبر است که هر دو طرف در رابطه با موضوع مناظره، متون تولید و چاپ کرده باشند.


۹٫در مسائل فکری و علمی، مبنای نقد بر واقعیات، آمار و fact ها است. جایگاه تخیلات و توهمات در مدارهای علمی نیست.


۱۰٫در جامعه‌ای نقد اعتبار پیدا می‌کند که افراد متخصص در حوزه تخصصی خود نقادی کنند.


۱۱٫اگر منتقد نکته‌ای ر ا از متن مکتوب متوجه نمی شود، ابتدا سؤال می‌کند و بعد نقد می‌کند.


۱۲٫پیش ذهنیت از نویسنده یک متن، نقد و انتقاد را مخدوش و بی‌اعتبارمی‌کند.


۱۳٫به میزانی که انتقادات کلی باشند از اعتبار آن‌ها کاسته می‌شود. مبنای کار علمی و انتقادی در پرداختن به جزئیات است.


۱۴٫بالاترین سطح اعتبار یک فرد علمی و فکری، نوشته‌های اوست. سخنرانی و ارائه شفاهی مطالب پایین‌ترین سطح است.


۱۵٫منتقد بر نویسنده متن، القاب نمی گذارد.


۱۶٫کسی که در یک موضوع تخصص نداشته و متون تولید و چاپ نکرده، به لحاظ علمی نمی‌تواند انتقاد کند.


۱۷٫منتقد، متن و سخن و فکر فرد را نقد می‌کند و نه شخص او را.


۱۸٫کسی که نقد علمی می شود، وظیفه مدنی داردکه به انتقادات پاسخ دهد.


۱۹٫نقدی که به آمار و مستندات تجربی و تاریخی اتکاء داشته باشد، معتبرتر است.


۲۰٫منتقد در بیان و لحن، شخصی احساسی و عصبانی نیست. ادب و صدا قت او مقدم بر انتقاداتش  است.


۲۱٫منتقد و انتقاد شونده هر دو باید در یک موضوع تخصص داشته باشند و متون تولید و چاپ کرده باشند.


۲۲.نقاد از این عبارات، فراوان استفاده می‌کند: حدس می‌زنم. تصور می‌کنم. به نظرم می آید. شواهد اینگونه نشان می‌دهد. آمار چنین تصدیق می‌کند.


۲۳٫نقد فکری و علمی باید مکتوب و علنی باشد اما نقد از رفتار حتماً باید به صورت خصوصی به افراد منتقل شود.


۲۴٫محل تحصیل، اساتید و متون علمی منتقد بر کیفیت نقد او بسیار تأثیرگذار است.


۲۵٫اندیشه ها سطح اعتبار دارند و به تدریج اصلاح می شوند. می توان با استدلال، مستندات و آمار، اندیشه ها را تکامل بخشید.


۲۶٫منتقد باید مراقب باشد تا آنچه که خودش دوست دارد بگوید را به حساب متن دیگری نگذارد و متن او را تحریف نکند.


۲۷٫استفاده از کمیت ها، دقّت و اعتبار نقد را افزایش می دهد.


۲۸٫علمی ترین متن و علمی ترین نقد آن است که نویسنده، تعاریف خود را از مفاهیم از یک طرف و مفروضات و استوانه های فکری را از طرف دیگر به طور دقیق مکتوب کند.


۲۹٫در نقادی و مناظره، مبنای استدلال پژوهش های علمی است.


۳۰٫استاندارد گذاری برای نقد و مناظره، مسئولیت دانشگاه ها، متخصصین و انجمن های علمی است.

محرکهای فردی ور فعالیت اجتماعی



محرکهای فردی در فعالیتهای اجتماعی


در جریان شکلگیری یک فعالیت جمعی هرچند اجتماعی بودن انسان عامل مهمی است؛ اما محرکهای فردی و روانی عوامل اصلی فعالیت اجتماعی یک فرد هستند. انگیزه اصلی هر فرد انسانی در تمام رخدادهای زندگی اصل «علاقه به خود» میباشد و این اصل ضروریترین محرک برای حفظ بقا است. تلاش برای کسب خوشنامی یا شهرت زاییده این اصل است که به صورت بقا در اذهان دیگران و «میل به جاودانگی» انسان را به فعالیت اجتماعی وامیدارد. در فعالیتهایی که ادعا میشود جز زحمت و رنج حاصل دیگری ندارند - معمولا برداشت عامه از دستآورد، دستآوردهای مادی است - این اصل نقش بارزی را برعهده میگیرد و انسان را به عرصه اجتماع میکشاند. 



«میل به برتری» یک دیگر از نیروهای برانگیزاننده رفتار اجتماعی انسان است که آدلر آن را برگرفته از فلسفه نیچه با مفهومی متفاوت ارائه میکند. این برتر بودن به معنی فراتر رفتن از آنچه فرد اکنون هست، در نظریه آدلر ظهور مییابد؛ اما میتواند به شکلهای گوناگونی تجلی کند که یک از آنها ممکن است برتری اجتماعی یا میل به تسلط و رهبری باشد. برتری طلبی به شکل درون گروهی و برون گروهی در رفتار فرد ظاهر میشود. یک نیروی درونی افراد حاضر در یک گروه را به سمت برتری بر یکدیگر سوق میدهد. از سوی دیگر افراد حاضر در یک مجموعه بخشی از هویت خود را با توجه به آن مجموعه شکل میدهند و برتری گروه را به نوعی برتری خود میدانند و این امر سبب رقابت کانونهای کوچک درون یک مجموعه میشود. بنابراین احساس برتری یکی دیگر از دستآوردهای غیر مادیی است که هر فردی در فعالیتهای اجتماعی خود میتواند به آن نائل شود.



«حس مالکیت» اگر چه به ظاهر در امور مادی نمود مینماید، اما احساس مالکیت میلی است که نمودهای غیرمادی آن همچون مالکیت یک شعر، متن، تعداد کتابهای خوانده و در فعالیتهای اجتماعی مالکیت یک حرکت یا مجموعه؛ برانگیزاننده فرد برای فعالیتهای اجتماعی است. این حس در ابتدای فعالیت برای یک کنشگر اجتماعی  ممکن است موجود نباشد یا خیلی کمرنگ باشد؛ ولی با گذشت زمان این حس در افراد فعال یک مجموعه پدید می¬آید و با ورود عوامل دیگر ممکن است به عاملی برای عدم پذیرش تغییر تبدیل شود. 



«خرسندی یا رضایت» دربرابر اموری که مربوط به نوع تربیتی است که در خانواده و جامعه صورت پذیرفته است؛ میتواند عاملی برای نوع خاصی از رفتار اجتماعی افراد شود. این دستآورد دیگری است که برای یک کنش¬گر اجتماعی میتوان متصور شد. 

عوامل محرک فرد محدود به موارد ذکر شده نمیباشد و عوامل متعدد دیگری میتوان یافت که در فعالیتهای اجتماعی یک فرد نقش دارند. این عوامل ممکن است با همدیگر همپوشانی داشته باشند و یا به صورت مستقل در یک فرد عمل نمایند. اما چیزی که از یافتن این محرکهای کنش گری اجتماعی مهم تر است، آسیب شناسی است که هر کنش گری باید نسبت به خود داشته باشد تا هم خود و هم مجموعه ای را که در آن فعالیت می کند؛ بتواند در مسیر درست تری حرکت دهد. فعالی اجتماعی که ادعا نماید فعالیت اش دست آوردی جز رنج و درد برای او نداشته است یا شناخت کافی از خود ندارد و یا برای رسیدن به امیال خود تمارض می کند. این ادعا حاصلی جز خودبزرگ بینی و خودپسندی درپی نخواهد داشت. یکی از ویژگی های هر انسانی انتخابذگری است که چنانچه فعالیتی برای فرد هیچ ثمری نداشته باشد، مسیر خود را تغییر می دهد. 

از سوی دیگر اندیشمندانی همچون ملکیان عواملی را به عنوان علل عقب ماندگی ایرانیان برشمرده اند که برخی رفتارهای فعالین اجتماعی و مخصوصا فعالان صنفی کنونی برمدار همین علل می گردد. یکی از این عوامل «القا پذیری» است که ادعایی آنقدر تکرار می شود که مدعا جای دلیل را می گیرد و حاصل آن این می شود که به جای بیان دلیل و اثبات ادعای خود زخم های تنمان را در معرض دید قرار می دهیم. در همین مسیر علل دیگری همچون «تعبد» [سخنی را پذیرفتن به دلیل آن که فلان شخص آن را گفته است] و «شخصیت پرستی» و تعصب [چسبیدن به آنچه داریم و ندیدن آنچه نداریم] وجود دارد که در نهایت ابزارهایی می شوند که درکنار خودبزرگ بینی پیش آمده، منجر به ریشه دواندن جزمیت و جمود در کنش گران اجتماعی می شود. 


درپایان ذکر این نکته ضروری است که هر فعال اجتماعی در کنار دست آوردهایی که برای خود حاصل می کند، نتایج مثبتی را برای اجتماع خود به همراه می آورد و در مسیر فعالیت خود هزینه هایی را پرداخت می کند. اگر چه بزرگ داشتن هر انسانی، صرف انسان بودن باید فرهنگ عمومی اجتماعی ما شود، اما بزرگ داشتن این فعالان نه به سبب و به میزان هزینه هایی که پرداخته اند، بلکه به دلیل دست آوردهای مثبت اجتماعی که داشته اند؛ امری ضروری است

به نقل از گروه صدای معلم 1 در تلگرام

فعالیت صنفی به سیاسی آلوده نشود

فعالیت صنفی به سیاسی آلوده شود


درود و شادکامی نثارتان

دوستان عزیز!

فعالبت های صنفی در هیچ شرایطی نبایستی آلوده سیاست بازی های امروز جامعه بشود.

معلم به عنوان الگو می تواند در فعالیت های اجتماعی از انحرافات و آسیب های جریانات سیاسی به دور باشد.

اکثریت اجتماع ما با توجیه کاری،آلوده سیاست زدگی و دغل کاری در جنبه های مختلف شغلی و اجتماعی شده است.به قول معروف و پر رواج امروزی بین بد و بدتر،خود را مجبور به انتخاب بد میدانند در حالی که واقعیت این است که به وجود آورنده وضع موجود ، همین تفکر و شیوه ی عملکرد همین انسان هاست.

به نظر من انسان همواره بر اساس باور خودش آزاد در انتخاب بهترین است.

زندگی قابل تکرار نیست تا یکبار بد زندگی کنیم و بار دیگر............

زندگی در همین لحظه ها جاری است و بپذیرید هرچیزیی همانجایی است که باید باشد،یعنی حقیقتی که به دنبالش میگردید و در آسمان ها میجویید و یا عدالت خداوند،همینک و همینجا در واقعیت زندگی وجود دارد.

دوستان عزیز!

زندگی قابل قطعه قطعه شدن و تجزیه نیست.همه چیز به هم وابسته است.

زتدگی همین لحظه های هست که هست و نه هیچ چیز دیگر.

زندگی در راه بودن است هیچ مقصدی در انتها ندارد.زندگی اصلا انتها ندارد،که بخواهد مقصد داشته باشد.

من در تعجب هستم از کسانی که می خواهند با یک جریان سیاسی به موفقیت برسند،اگر منظور این است که می خواهند با این رفتار ها و جریانات ، زود تر به خواسته های خود برسند؛از نظر من این،یک انحراف است و به محض اینکه در بیراهه قرار گیرند هرچه تلاش نمایند، نه به هدف می رسند بلکه نیرو ها و انرژی های نابشان تحلیل می رود و اوضاع اسف بار کنونی تداوم می یابد.

در جامعه ی ما روحیه ی جمع گرایی وجود ندارد و هرکس اندیشه ی خود را برتر میداند؛حتی صلح جویان ما با نیت خیر،قدرت پذیرش و تحمل دیگر اندیشمندان را ندارند وکمتر به تعامل می رسند و معمولا برخورد تقابلی و حذفی با یکدیگر دارند.در حالی که راه نجات کنار گذاشتن این منیت ها و تمرکز بر اشتراکات است.

راه حل پیشنهادی من فارغ از فضای حاکم بر جامعه که مسموم کننده و مشمءز زاست ومراقبه ی زیادی را می طلبد، اینست:

ارتباط و ایجاد جمع.

سعی نماییم به روش های مختلف ارتباط برقرار کنیم وجلسه برگزار نماییم تا یگدیگر را بیشتر بشناسیم.

شناخت و آگاهی راه نجات است، که در نشت های گروهی به دست می آید.

انرژی در جمع سیلان می یابد و خداوند در میان جمع است.

همکاران گرامی تنها و تنها با خودشناسی و تغییر خود به طوری که دیگران را رها از خوب و بد بودنشان از خود بدانیم و بپذیریم ، می توانیم به خواسته های انسانی و حالت ایده آل زندگی دست یابیم که از همین لحظه و با همین داشته ها می توان شروع کرد.

چرا آب را گل آلود می کنیم؟!!!

بیایید با همبستگی اندکی که داریم بدون دغدغه های مرضناک جریانات سیاسی ، ابتدا کانون صنفی را با همه ی سختی های مسیر ، شکل دهیم.سپس با هماهنگی کانون ارتباط بین همکاران را تسهیل و برقرار نماییم.

ارتباط بیشتر منجر به شناخت و آگاهی از حق و حقوق وراه کار های رهایی میشود.ودر مجموع به رشد معلم می انجامد.

و اطمینان داشته باشید رشد و هماهنگی معلم، بقیه ی جریانات اجتماعی و فرهنگی را تحت تاثیر و هدایت خود قرار خواهد داد.

معلم امروز ،خودش گم است.

حرکت اکنون معلم یک تمرین پایاپاست.همچنان که خود را و یکدیگر را می یابیم به خواسته های خود نیز دست می یابیم.این قانون طبیعت است.وهیچ کسی و هیچ قدرتی را یارای مقابله نیست.

دوستان گرامی!!!

قدر خود را بدانیم وبا توجیه کاری و شرط و شروط و مقایسه باعث ضایع شدن فعالیت های خود نشویم.

به ما چه ربطی دارد که دیگران چه کار می کنند،ما کاری را که درست می دانیم ،با همفکری و مشارکت یکدیگر انجام دهیم،کاری را که می توانیم، حال اینکه به چه نتیجه ای میرسد از توان ما خارج است.رسالت ما زندگی کردن در لحظه ی حال است با تمام توان و کیفیت ممکن،همین و بس.

شاد باشید.

به نقل از گروه فرهنگیان تربت در واتساپ

11. سال پیش در چنین روزی ... 2 خرداد 83



11 پیش در چنین  روزی ...

دوم     خرداد      83


به نام خداوند جان و خرد

 

 

تاریخچه اعلام موجودیت تشکل های صنفی معلمان

چهاردهمین بیانیه /  تهران، روبروی وزارت آموزش و پرورش  2/3/83

 

 

   پس از سیزدهمین گردهمایی تشکل های صنفی معلمان در دانشکده فنی شریعتی  بنا به وعده های مسئولان 4 وزارت خانه بیانیه یزد تعلیق شد.این کار برای نشان دادن صداقت معلمان و به منظور فرصتی دوباره به مسئولان جهت پیگیری خواسته های معلمان بود. متاسفانه علی رغم پیگیری‌های دبیرخانه تشکل های صنفی از طریق نمایندگان مجلس، برنامه و بودجه و مسئولان آموزش و پرورش نتیجه ای حاصل نشد.

 

   به همین منظور در اواخر اردیبهشت 83 از ساعت 10 تا 12صبح اعضای هیئت مدیره کانون صنفی معلمان ایران ، مقابل دفتر وزیر منتظر ملاقات با ایشان ماندند. مسئول دفتر اعلام نمود که وزیر در وزارت خانه حضور ندارند. پس از پایان ساعت مقرر و ناامید شدن از ملاقات و مذاکره باوزیر، در پارک کوچکی نزدیک وزارت خانه روی مقوا و روزنامه نشستند و پس از گفت و گو و مشورت تصمیم گرفتند با تشکل های صنفی مسئله را درمیان بگذارند.

 

   سرانجام قرار شد گردهمایی در روبروی وزارت آموزش و پرورش در تاریخ 2/3/83 از ساعت 10 تا 12 انجام گیرد. نمایندگان تشکل ها از راه دور و نزدیک و با هزینه های شخصی و خود را به تهران رساندند و تا ساعت 12 تجمع ادامه داشت. چند نفر از نمایندگان تشکل ها از مسئولان خواستند جهت برگزاری نماز و جلسه‌ای در نماز خانه وزارت مستقر شوند. پس ازبحث و گفت وگو مورد پذیرش قرار گرفت و همکاران جهت ادای نماز ظهر به نمازخانه وزارت وارد شدند پس از برگزاری نماز جلسه ای دو ساعته انجام شد و بیانیه ای به شرح زیر صادر گردید:

 

 

 

به نام خداوند جان و خرد

 

شب تاریک و بیم موج و گردابی چنین هایل    کجا دانند حال ما سبکباران ساحل ها

 

 

 

همکاران گرامی، یاوران دردمند

سلام و درود بر شما

 

با وجود تصمیم تلخ تشکلهای صنفی معلمان مبنی بر تعلیق بیانیه ی یزد که علی رغم نارضایتی همکاران محترم ، به منظور اعلام حسن نیت و جلوگیری از آسیب به دانش آموزان و خانواده ها و به منظور ایجاد فرصت مناسب برای مسئولان جهت عمل به وعده های مکرر و در شرایطی خاص و پیچیده اتخاذ گردید. پس از گذشت زمان بار دیگر این واقعیت به اثبات رسید که فریب و فرصت سوزی، بازی با الفاظ و عبارات و طرح وعده های تکراری و ملال آور ابزار کهنه و زنگ زده ای است که گویی برخی مسئولان کشور به هیچ وجه تمایلی به ترک استفاده از آن را ندارند.

 

همکاران ارجمند

    همه ی ما و شما و بسیاری از مردم ایران ، سخنان و مصاحبه های وزیر آموزش و پرورش، معاون پشتیبانی ایشان و برخی از معاونان سازمان مدیریت و برنامه ریزی را در صدا و سیما  و روزنامه ها دیده، شنیده و خوانده ایم که با بزرگ نمایی افزایش حداقل حقوق معلمان ( چیزی که به هیچ وجه اختصاص به معلمان نداشته و کارمندان همه ی وزارتخانه ها مشمول ان شده اند) و ادعای اجرای طرح ارتقای شغلی معلمان از 1/1/83 (آنچه که بیش از یک سال و نیم از اجرای آن در دیگروزارتخانه ها و حتی حوزه ستادی وزارت آموزش و پرورش و سازمان مربوطه می گذرد) تلاش نموده اند تا به جامعه این گونه القا نمایند که به خواسته های معلمان پاسخ لازم و مناسب داده شده است و مشکل معیشتی معلمان برطرف گردیده است تا به این وسیله اعتراض های بعدی معلمان به تبعیض های آشکار موجود و فقر حاکم را نوعی زیاده خواهی که در نهایت معلمان را در برابر مردم قرار خواهد داد جلوه دهند. اما امروز همه ی ما به خوبی این واقعیت را درک می کنیم که نه تنها افزایش حداقل حقوق بلکه طرح ارتقای شغلی نیز گرهی از مشکلات معلمان باز نخواهد کرد.

چرا که فشارهای ناشی از افزایش نرخ تورم بیش از پیش کمر معلمان را خم نموده و می نماید. با این وصف گذشت زمان و برقراری آرامش موجب شد با مسئولان مذکور به ویژه سازمان مدیریت و برنامه ریزی که متوسط دریافتی کارمندان آن ها بیش از سه برابر متوسط دریافتی کارمندان آموزش و پرورش است. حتی حداقل وعده های داده شده را نیز به فراموشی بسپارند و با تغییر محتوای طرح مذکور و نادیده گرفتن نظر نمایندگان شما در تشکل های صنفی و همچنین تاخیر در اجرای آن بار دیگر 
بی اعتنایی خود را نسبت به خواسته های برحق معلمان به اثبات برسانند.

 

همکاران محترم، ملت شریف ایران


   بارها گفته ایم و دیگر بار می گوئیم که بدون توسعه ی آموزش و پرورش امکان توسعه در عرصه های دیگر وجود نخواهد داشت و توسعه ی آموزش و پرورش بدون در نظر گرفتن نقش نیروی انسانی فعال، تاثیرگذار و کارآمد امکان پذیر نخواهد بود. لذا تا زمانی که مهم ترین دغدغه معلمان تامین حداقل نیازهای زندگی است توقع رسیدن به یک آموزش و پرورش موفق و مترقی، نا به جا و غیر ممکن می نماید. بنابراین گام اول برای رسیدن به یک آموزش و پرورش قابل قبول می بایست در جهت تامین حداقل های زندگی معلمان به عنوان کسانی که در خط مقدم سنگر تعلیم و تربیت ایستاده اند برداشته شود. اما نوع نگرش برخی مسئولان نسبت به آموزش و پرورش و معلمان سبب شده است که با وجود گسترش مدارس غیر انتفاعی و غیر دولتی و بهبود شرایط اقتصادی و افزایش ذخیره های ارزی که به برکت رشد چشمگیر قیمت نفت حاصل شده است نه تنها در کوتاه مدت تغییر محسوسی در وضعیت نگران کننده و بحرانی جامعه ی معلمان ایجاد نگردیده، بلکه برخلاف وعده های مکرر در برنامه های دراز مدت، از جمله در تنظیم لایحه ی مدیریت خدمات کشوری و برنامه چهارم توسعه نیز هیچ گونه را ه حلی برای رفع مشکلات فرهنگیان پیش بینی نشده است.

 

   بر این اساس به استحضار همکاران و ملت ایران می رسانیم که به دلیل عدم پاسخ گویی مسئولان به حسن نیت معلمان در تعلیق تحصن یک هفته ای اردیبهشت ماه و نیز در اعتراض به روند جدید احضار و تهدید برخی فعالان صنفی و همچنین ادامه ی توقیف هفته نامه ی قلم معلم به عنوان تنها نشریه ی مستقل و سراسری معلمان راهی جز ادامه ی اعتراض صنفی تا رسیدن به خواسته های مطرح شده برایمان باقی نمانده است و معتقدیم که مسئولیت و عواقب آن چه امروز عنوان تصمیم 
تشکل های صنفی معلمان اعلام می گردد، تماماً بر عهده ی مسئولانی است که در انجام تعهدات خود کوتاهی نموده اند.

   لذا در همایش تشکل های صنفی معلمان در تاریخ 2/3/83 در مقابل وزارت آموزش و پرورش برگزار گردید تصمیمات زیر اتخاذ گردید:

 

به همه ی مسئولان به ویژه آنان که در نشست مشترک با تشکل های صنفی شاهد وعده های داده شده بودند اعلام می کنیم که تجمع امروز نمایندگان، تشکل های صنفی فرهنگیان را به عنوان یک هشدار جدی تلقی نمایند. در صورت عدم تحقق خواسته هایی که بارها اعلام نموده ایم از جمله اجرای فوری و بدون قید و شرط طرح ارتقای شغلی معلمان مصوب نمایندگان تشکل های صنفی و پایان دادن به تهدیدها و احضارها در دهه ی سوم خرداد ماه تجمع دیگری را با حضور معلمان در مقابل مجلس شورای اسلامی برگزاررخواهیم کرد.

 

زمان برگزاری این تجمع متعاقباً اعلام خواهد شد. در ضمن حرکت های اعتراضی که کانون صنفی معلمان ایران (تهران) در ادامه ی حرکت امروز انجام خواهد داد، به نمایندگی از تمام تشکل های صنفی فرهنگیان شرکت کننده در همایش اخیر تلقی شده و مورد حمایت کامل آنان می باشد.

 

با سپاس

تشکل های صنفی فرهنگیان سراسر کشور

3/3/83

 

اسامی تشکل های حاضر در گردهمایی:


  1. کانون صنفی معلمان ایران 
  2. کانون صنفی معلمان اردبیل
  3. کانون صنفی فرهنگیان ارومیه
  4. کانون فرهنگیان آستانه اشرفیه
  5. هیئت موسس کانون معلمان ابهر 
  6. هیئت موسس کانون صنفی معلمان تبریز
  7. هیئت موسس کانون صنفی معلمان تالش
  8. هیئت موسس کانون چهارمحال بختیاری
  9. هیئت موسس کانون صنفی معلمان خمین 
  10. انجمن صنفی فرهنگیان خراسان 
  11. کانون صنفی فرهنگیان دزفول
  12. هیئت موسس کانون صنفی کرمان
  13. هیئت موسس کانون صنفی کوهرنگ 
  14. کانون صنفی معلمان کرمانشاه
  15. انجمن صنفی فرهنگیان کردستان
  16. کانون فرهنگیان گیلان
  17. کانون فرهنگیان زنجان
  18. کانون صنفی معلمان لاهیجان 
  19. کانون صنفی معلمان مازندران
  20. کانون صنفی معلمان استان مرکزی
  21. کانون صنفی معلمان همدان
  22. کانون فرهنگیان یزد

مطلبات معلمان

مطالبات معلمان


مدت­هاست بحثی به عنوان مطالبات فرهنگیان مطرح است که تصور درست و کاملی از آن وجود ندارد و هرکس به قدر وسع خود آن را تفسیر می­نماید.


ضروری دیدم برایند این تفسیر­ها را به صورت کوتاه و گذرا جمع بندی نمایم. با این جمع بندی به این نتیجه رسیدم که خواسته معلمان، مطالبات کل جامعه است ولی چون از زبان معلمان بیان می­شود به حساب مطالبات معلمان نوشته می­شود البته این به حساب گذاشتن زیاد هم نادرست نیست زیرا جامعه آموزش و پرورش ایران  تنها با احتساب خانوارهای فرهنگی و جمعیت دانش­آموزی به مرز چهل میلیون نفر می­رسد یعنی نصف جامعه.


تصور نادرستی از منابع مختلف به اذهان عمومی القا می­شود که گویا مطالبات معلمان تنها حقوق حقه پرداخت نشده­ سنوات گذشته است سنتی که دولتها هموار پیروان راستین آن بوده­اند و به آن دامن زده اند. باید بگویم که  این نوع ارائه مطاب، از اساس غلط است. زیرا جامعه معلمان حتی در این شرایط بحران اقتصادی از این شهامت برخوردار بوده و هستند که معوقات را ببخشند به شرط اینکه در آینده تبعیضی نباشد.


پس مطالبات معلمان حقوق حقه­ به دیون واصل شده­ ارزش گذشته نیست.


بلکه مطالبات معلمان در مرحله اول رفع تبعیض پرداخت مزایا به کارکنان دولت است. معلمان خواستار این هستند که همه یک حکم داشته باشند و تمام دریافتی ها محدود به همان حکم باشد. زیرا زیادند کسانی که یک حکم دارند و چند دریافتی. حالا معلمان خواهان شفافیتی هستند که کل جامعه خواهان آن است. لازم به ذکر است این خواسته در چارچوب قوانین فعلی قابل تحقق است. اگر هم نباشد متخصصین به خوبی می­دانند دکترین حقوقی همیشه پیش قراول قانون گذاری بوده و این دکترین توسط متخصصین به قانون گذاران پیشنهاد می­شود. باید گفت جامعه ­ فرهنگیان، بزرگترین جامعه علمی کشور، تدوین قوانین را در راستای رفع تبعیض ضروری می­دانند.


معلمان به عنوان هسته روشنفکری جامعه تحصیل کرده و متخصص کشور خلاءهایی را تشخیص داده­اند که اصلاح آنها ضروری می­نماید. زیرا امروز کمتر خانواده ایرانی را می­توان سراغ داشت که یک فارغ التحصیل بیکار نداشته باشد. اگر پای سخن کارشناسان  نشسته باشیم به خوبی قابل درک است که بیکاری ناشی از عدم مهارت­های لازم فارغ­التحصیلان است و بی­برنامه گی درهدایت تحصیلی است.


کمتر کسی در بطن جامعه بوده و این جمله را نشنیده باشد که امروز؛ درس خواندن دیگر ارزش ندارد. خواسته معلمان اصلاح این موارد است البته  معلمان به عنوان کارشناسان آموزشی راه حل­های خوبی را بارها ارائه داده اند اما به دلیل نبود اراده باز در بر همان پاشنه می­چرخد. زیرا شنیده شدن این راه حل ها بستگی به بهبود معیشت و ارتقاء منزلت اجتماعی معلمان دارد. در این میان رابطه­ای دو طرفه است.


اگر فارغ اتحصیلان از جایگاهی که تحصیلات برایشان ایجاد کرده خرسند باشند جایگاه معلمی خود به خود ارتقاء می­یابد البته زمانی فارغ التحصیل خرسند وجود خواهد داشت که موارد زیر از مطالبات جامعه که معلمان بیان کننده آن هستند برآورد شوند:


1 تدوین محتوای آموزشی مناسب برای منابع درسی.


2- ارزیابی واقعی آموخته­های فراگیر به جای ارائه کار نامه تحصیلی فاقد هرگونه پشتوانه یادگیری.


3- تدوین آیین نامه انضباطی مدارس با راهکاری اجرایی و ضمانت اجرا.


4- تعیین رشته برای فراگیران براساس سند آمایش سرزمین، علایق و توانایی­های فراگیران.


5- تهیه امکانات مناسب مورد نیاز برنامه درسی.


6- خارج شدن از بحث صرفا کمی و آماری در اجرای برنامه­های آموزشی و توجه به کیفیت این کمیت­ها زیرا اگر هبچ کس نداند خود معلمان از صحت و سقم این آمارها و کمیت­ها آگاهند.


7- انتصاب و انتخاب مدیران کارآمد فارغ از هم عقیده و هم جهت بودن.از مدیر مدرسه گرفته تا وزیر.


7 تعیین شاخص­های مشهود موفقیت نظام آموزشی بر مبنای اسناد بالا دستی.


8- عدالت آموزشی.


9- گزینش مناسب معلمان.


10- فعالیت تشکل­ها و کانون­ها صنفی با آزادی و استقلال کامل برمبنای منافع ملی.


خلاصه بگویم، هیچ یک از موارد فوق بدون وجود معلم علاقه مند و کارا محقق نخواهد شد. صد البته که صرف حضورفردی به نام و در مقام  معلم در کلاس کافی نیست بلکه باید معلم دارای صلاحیت بوده و دل ودماغ کارکردن داشته باشد.


معلم چند شغله­ بدهکار ذهن آشفته  بحران زده و تخریب شده مطمئناً نیروی انسانی موفق و کارآمدی تربیت نخواهد کرد تا دست یابی به سند چشم انداز 1404 برایمان متصور باشد. وضع موجود جامعه نتیجه عملکرد نامناسب معلمان نبوده زیرا معلمان تا به حال کمتر از وظایف خود قصور کرده­اند. اگر هم قصوری بوده نتیجه عمل گزینشگران بوده که افراد فاقد صلاحیت معلمی را به آموزش و پرورش راه داده­اند. معلمان کاملاً به این عملکرد نامناسب واقف بوده و بارها به نمایندگی از جامعه  خواهان توقف این عمل شده­اند.


گره تمام موارد فوق و تمام کاستی موجود جامعه که بزرگ و کوچک از آن نالان هستند فقط به دست آموزش و

به نقل از گروه صدای معلم یک تلگرام