تاریخچه تشکل های صنفی فرهنگیان ایران

وبلاگ «محمّد خاکساری» مدیر مسئول و صاحب امتیاز هفته نامه «قلم معلّم» و از موسسین کانون صنفی معلمان، در مورد تاریخچه فعالیت های صنفی معلمان ایران، کانون های صنفی و بیانیه های شورای هماهنگی تشکل های صنفی فرهنگیان

تاریخچه تشکل های صنفی فرهنگیان ایران

وبلاگ «محمّد خاکساری» مدیر مسئول و صاحب امتیاز هفته نامه «قلم معلّم» و از موسسین کانون صنفی معلمان، در مورد تاریخچه فعالیت های صنفی معلمان ایران، کانون های صنفی و بیانیه های شورای هماهنگی تشکل های صنفی فرهنگیان

رازی که فاش شد.

رازی که فاش شد



علت گردوخاک خوزستان که سالها توسط دولت وخانم ابتکارمسکوت مانده بود  بعدازپانزده سال توسط چینی ها فاش شد بنا به گز ارش شانگ هوا یکی ازخبرگزاری های رسمی چین علت اصلی گرد وخاک هیچ ارتباطی به کشورهای همسایه ایران ندارد وعلت اصلی ان کشف سیزده سفره عظیم نفت وگاز در مناطق جنوبی (هورالعظیم وتالاب شادگان) خوزستان می باشد این ذخائر عظیم که توسط چینی ها اکتشاف شده بود به دلایل اشتراک وهم مرز بودن باکشورعراق ،ایران می خواست باتوجه به تجربه ذخائر مشترک عظیم قطر (عسلویه) ونداشتن امکانات استخراج دردریا وتحریمها وپیشی گرفتن قطر برای استخراج این منابع عظیم نفت وگاز سرعت عمل به خرج دهد واقدام به خشک کردن تالاب های خوزستان نمود تا به استخراج این منابع عظیم سرعت عمل ببخشد همین موضوع باعث شد دردهه های گذشته تمام ابهای بالا دستی تالابها را قطع ویا به جهت های غیرکارشناسی انحراف داد که همین موضوع  ازسویی وخشکسالی های سالهای اخیر ازسوی دیگر به خشک شدن تالاب ها ورودخانه ها سرعت بخشید وپس از چند سال بعلت ضعیف شدن لایه های سطحی خاک باکوچک ترین وزش بادهای موسمی سطح سبک برداشته وباعث بوجودامدن گردوغبارهای بسیار فاجعه بار می گردد گزارشها حاکی ازان است که پروژهای حفاری واستخراج نفت وگاز باسرعت بالایی دراین مناطق مشغول فعالیت هستند ودولت ها این موضوع را به هیچ عنوان مطرح نکردند وازاظهار واقعیت ها به مردم خوزستان کوتاهی کرده اند


اعضای محترم در هر گروهی که هستید لطفا به اشتراک بگذارید.

مشکل امروز ما بی تفاوتی است

بخشی از مقاله 


مشکل امروز ما «بی‌تفاوتی» است/ خطری که جامعه را تهدید می‌کند

بخشی از مقاله 


مشکل امروز ما «بی‌تفاوتی» است/ خطری که جامعه را تهدید می‌کند


بخش از مقاله بی تفاوتی مردم اصلی ترین عامل بحران"


"بخش از مقاله بی تفاوتی مردم اصلی ترین عامل بحران"

Social Apathy ، واژه‌ای که دکتر باقر

 ساروخانی آن را «بی‌عاطفگی اجتماعی» نیز ترجمه کرده است . بی‌تفاوتی اجتماعی را فقدان حساسیت اجتماعی و عدم درگیری در موضوع‌ها و مسائل اجتماعی می دانند. مساله ای که با نگاهی آسیب‌شناسانه هم می تواند مورد بررسی قرار گیرد. اتفاقی که با منفک کردن افراد جامعه از یکدیگر و با کاهش همبستگی جمعی، سامان اجتماعی را با بحران مواجه می کند.

http://www.pavehpress.ir/بی-تفاوتی-مردم،-اصلی-ترین-عامل-بحران-ا/

بخشی از کتاب "فلسفه ترس"از لارس اسوندسن


" بخشی از کتاب


کتاب “فلسفه ترس” نوشته ی “لارس اسوندسن” نگاهی جامعه شناسانه به موضوع “ترس” در جوامع مدرن امروزی دارد. این کتاب را “خشایار دیهیمی” به فارسی ترجمه کرده است

فصل ششم 

.

"از ترس به صورت ابزاری برای کنترل اجتماعی استفاده می شود. آنچه سبب ترس شهروندان می شود صرفا تروریست هایی نیستند که در مکانی نامعلوم زندگی می کنند، بلکه در ضمن، اطلاعات و اخباری عمومی در این مورد است که این تروریست ها تا چه حد خطرناکند. سپس از این اطلاعات و اخبار استفاده می شود تا اقدامات گوناگون برای تضمین امنیت همین شهروندان توجیه شود. ترس سیاسی در خلأ شکل نمی گیرد – ترس سیاسی آفریده و حفظ می شود. کارکرد ترس سیاسی ترویج انواع ورزه های سیاسی است. منافع کلانی که ماهیت سیاسی و اقتصادی دارند به میزان زیادی خطر ترور و تروریسم را بسی بزرگتر از آنچه هست نمایانده اند.

….

دولتی که مشروعیتش و اطاعت شهروندانش را با استفاده از ترس به دست می آورد اساسا نمی تواند خالق دموکراسی باشد، چون استراتژی ترس، آزادی را که رکن رکین دموکراسی است از میان می برد."

….


باز اندیشی

یکی از بهترین راه هایی که به شما در جهت بازاندیشی دقیق تر کمک می کند، یادداشت برداری از تمام جزئیات هر موقعیت است.به هنگام نوشتن تفکرات انگار اتفاقی شگفت انگیز رخ می دهد. هر چه جزئیات را با ظرافت بیشتری بنویسید، به فردی آرام تر، منطقی تر، کارآمدتر مبدل می شوید. در بسیاری از اوقات، راه درست انجام یک کار، به هنگام نوشتن جزئیات آن به ذهن تان خطور می کند.


#برایان_تریسی

باز اندیشی

یکی از بهترین راه هایی که به شما در جهت بازاندیشی دقیق تر کمک می کند، یادداشت برداری از تمام جزئیات هر موقعیت است.به هنگام نوشتن تفکرات انگار اتفاقی شگفت انگیز رخ می دهد. هر چه جزئیات را با ظرافت بیشتری بنویسید، به فردی آرام تر، منطقی تر، کارآمدتر مبدل می شوید. در بسیاری از اوقات، راه درست انجام یک کار، به هنگام نوشتن جزئیات آن به ذهن تان خطور می کند.


#برایان_تریسی

ناسیونالیسم احساسی

دوست :

بخشی از سخنرانی دکتر یوسف اباذری استاد جامعه شناسی دانشگاه تهران...!‌

‌‌

‌دنیا به سرعت در حال پیشرفت هست و ما با افتخار کردن به نیاکانمان وقتمان را هدر میدهیم. 

عده ای در 1400 سال پیش زندگی میکنیم و عده ای پا را فراتر گذاشته و در 2500 سال پیش زندگی میکنیم ، و جالب اینجاست این دو گروه دائم با هم سر ستیز داریم. 

دائمأ در حال مسخره کردن عرب ها هستیم و آنان را تنبل خطاب میکنیم ، بدون اینکه پیشرفت های آنها را ببینیم. به راستی به معماری مدرن و زیبای شهرهایشان دقت کرده ایم؟

دائم در مجامع بین المللی در مقابل لابی های قدرتمند اعراب شکست میخوریم و از مدیریت جهانی صحبت میکنیم. 

امارات کوچک بخاطر داشتن سیستم حمل و نقل مناسب ، هتل های مجهز ، ورزشگاه های پیشرفته ، در رقابت با ما میزبانی جام ملتها را میگیرد و ما دائم از سازندگی ، پیشرفت و بالندگی صحبت میکنیم. 

قطر را نمیگویم که بزرگترین رویداد جهان را میزبانی خواهد کرد. 

اعراب بزرگترین شرکت های هواپیمایی جهان را دارند و ما دائمأ در سوگ از دست دادن هموطنانمان بخاطر استفاده از هواپیماهای 50 سال پیش هستیم. 

اغلب با نام های عربی خوانده میشویم ، و هنوز هم برای فرزندانمان نام های عربی انتخاب میکنیم ولی از اینکه کسی خلیج فارس را خلیج عرب بخواند برافروخته میشویم ، این نهایت میهن پرستی ماست. و البته فقط برافروخته میشویم وکار خاصی هم نمیکنیم. 

اعراب را بخاطر بادیه نشین بودن در قرن ها پیش مسخره میکنیم در حالی که همین امروز در قرن 21 ملیونها نفر از هموطنمان چادر نشین هستند ، و ما فقط دل آنها را با یک سخن خوش میکنیم که آنها ذخایر مملکت اند و کاری برای اسکانشان نمیکنیم. 

آری اعراب به سرعت در حال پیشرفت و آبادانی هستند و ما پز نیاکانمان را میدهیم ، ای هواااااااار که ما 2500 سال پیش از شما بهتر بوده ایم. 

اعراب با سرمایه گذاری خوب در قلب دنیا نفوذ میکنندو با درآمدهای میلیاردی آسایش را برای مردمشان هدیه میدهند و ما وعده بهشت به مردممان میدهیم. و به آنها میخندیم که دلارهای نفتیشان را هدر میدهند ، به راستی ما با دلارهای نفتیمان چه میکنیم ؟؟؟؟


آیا وقت آن نرسیده که ما هم به این نکته پی ببریم که زمان جنگیدن با شمشیر و کلاشینکف تمام شده است ، و برای پیروزی بر دشمنان باید در قلب ها نفوذ کرد؟؟؟ : یکی از بزرگترین مشکلات ایران این است که در کشور ما " تعلق به سرزمین" بسیار ضعیف است. یعنی ایران هنوز یک "کشور- ملت" نیست.

در کشورهای پیشرفته دنیا، افراد تفکر خود را دارند، بعد در یک مدار بزرگتربه یک گروه تعلق دارند و درمدار بزرگتر ازآن احساس تعلق به سرزمین دارند.

شما اگر تاریخ غرب را بخوانید مقدم تر از دولت بخش خصوصی بوده و مقدم تر از بخش خصوصی اصل دیگری بوده است وآن ثروت و قدرت سرزمین بوده که خیلی اهمیت داشته است.

آلمان و ژاپن در تابستان 1945 براثر جنگ جهانی دوم یک کشور مخروبه بودند، اما به جزکسانی که آمریکایی ها بالاجبار از آلمان برداشتند و بردند، سندی دال برمهاجرت آنها موجود نیست. این خیلی مهم است. بعد دیدیم که درعرض 30-20 سال کشور خودرا اصلاح کردند و دومین و سومین قدرت اقتصادی جهانی شدند! 

این که یک شهروند در جامعه ما به راحتی ازماشین آشغال بیرون می اندازد وتعریف از تمیزی خیابانهای اروپا می کند، یک معنی تربیتی دارد، یک معنای عمیق دیگری هم دارد که به این سرزمین تعلق خاطرندارد.

ما یک ناسیونالیسم احساسی داریم و یک ناسیونالیسم عقلایی. در ناسیونالیسم احساسی قوی هستیم، یعنی اینکه من غذا و موسیقی ایرانی دوست دارم، خانواده ام و زبان فارسی را دوست دارم، به فرهنگ دیرینه ام می بالم و... ولی یک قدم که بالاتر بیایم و ببینم حالا که من در این سرزمین به دنیا آمده ام، من چه مسئولیتی دارم؟ اینجا کم میارم! اینجا سکوت می کنم! این یعنی فقدان ناسیونالیسم عقلایی. بخاطرهمین است که من و شما وقتی از یک اتاق می خواهیم بیرون برویم، چون همدیگر را می شناسیم، به هم احترام می گذاریم وکلی باهم تعارف می کنیم، ولی وقتی که در خیابان رانندگی می کنیم یک سانتیمتراجازه نمی دهیم کسی ازما جلوبزند! چون هیچ احساس تعلقی به همدیگر نداریم.

چرا هنر شنیدن یک ایرانی ضعیف است؟

چرامن اصراردارم که حرف خودم درست است؟

چون من ایرانی درحلقه اول فردی و نهایتا" درحلقه دوم گروهی گیرکرده ام. آن حلقه مهم تر و سوم ملی که همه این ها را به هم ربط می دهد، وجود ندارد.

کسی به من آموزش نداده که سرنوشت حلقه اول و حلقه دوم به حلقه سوم ربط دارد.

*** تا وقتی ناسیونالیسم عقلایی نداشته باشیم و به این سرزمین فکر نکنیم، هیچ تحولی در ما و سرزمینمان صورت نخواهد

عزل ازمنصب


اسکندر یکی از نخبگان را از مسوولیتی که داشت عزل کرد و به منصبی پست گُمارد. پس از گذشت مدتی او را نزد خود خواند و گفت: حالا، حال و روزت چگونه است؟ گفت: "مرد به خاطر منصبش بزرگ و شریف نشود و منصب است که به اندازه مرد بزرگ و شریف گردد؛ پس مرد هر جا که باشد باید پاک، عادل و منصف باشد."


اسکندر از این پاسخ خشنود شد و او را به مقام قبل بازگرداند.

 

بایدت منصب بلند، بکــــــوش

تا به فضل و هنر کنی پیــــوند


نه به منصب، بلنـــــــدیِ مـرد

بلکه منصب شود به مرد، بلند


ماجرایی خاکسپاری حافظ

ﻣﺎﺟﺮﺍﯼ ﺧﺎﮐﺴﭙﺎﺭﯼ ﺣﺎﻓﻆ


ﺭﻭﺯﯼ ﮐﻪ ﺣﺎﻓﻆ ﺍﺯ ﺩﻧﯿﺎ ﻣﯽﺭﻭﺩ ﺑﺮﺧﯽ ﻣﺮﺩﻡ ﮐﻮﭼﻪ ﻭ ﺑﺎﺯﺍﺭ ﺑﻪ ﻓﺘﻮﺍﯼ ﻣﻔﺘﯽ

ﺷﻬﺮ ﺷﯿﺮﺍﺯ ﺑﻪ ﺧﯿﺎﺑﺎﻥ ﻣﯽﺭﯾﺰﻧﺪ ﻭ ﻣﺎﻧﻊ ﺩﻓﻦ ﺟﺴﺪ ﺷﺎﻋﺮ ﺩﺭ ﻣﺼﻼﯼ ﺷﻬﺮ

ﻣﯽﺷﻮﻧﺪ، ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﺩﻟﯿﻞ ﮐﻪ ﺍﻭ ﺷﺮﺍﺏﺧﻮﺍﺭ ﻭ ﺑﯽﺩﯾﻦ ﺑﻮﺩﻩ ﻭ ﻧﺒﺎﯾﺪ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ

ﻣﺤﻞ ﺩﻓﻦ ﺷﻮﺩ .

ﻓﺮﻫﯿﺨﺘﮕﺎﻥ ﻭ ﺍﻧﺪﯾﺸﻤﻨﺪﺍﻥ ﺷﻬﺮ ﺑﺎ ﺍﯾﻦ ﮐﺎﺭ ﺑﻪ ﻣﺨﺎﻟﻔﺖ ﺑﺮﻣﯽﺧﯿﺰﻧﺪ . ﺑﻌﺪ ﺍﺯ

ﺑﮕﻮ ﻣﮕﻮ ﻭ ﺟﺮ ﻭ ﺑﺤﺚ ﺯﯾﺎﺩ، ﯾﮏ ﻧﻔﺮ ﺍﺯ ﺁﻥ ﻣﯿﺎﻥ ﭘﯿﺸﻨﻬﺎﺩ ﻣﯽﺩﻫﺪ ﮐﻪ

ﮐﺘﺎﺏ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﯿﺎﻭﺭﻧﺪ ﻭ ﺍﺯ ﺁﻥ ﻓﺎﻝ ﺑﮕﯿﺮﻧﺪ ﻫﺮ ﭼﻪ ﺁﻣﺪ ﺑﺪﺍﻥ ﻋﻤﻞ ﻧﻤﺎﯾﻨﺪ .

ﮐﺘﺎﺏ ﺷﻌﺮ ﺭﺍ ﺩﺳﺖ ﮐﻮﺩﮐﯽ ﻣﯽﺩﻫﻨﺪ ﻭ ﺍﻭ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺑﺎﺯ ‌ ﻣﯽﮐﻨﺪ ﻭ ﺍﯾﻦ ﻏﺰﻝ

ﻧﻤﺎﯾﺎﻥ ‌ ﻣﯽﺷﻮﺩ :


‏«ﻋﯿﺐ ﺭﻧﺪﺍﻥ ﻣﮑﻦ ﺍﯼ ﺯﺍﻫﺪ ﭘﺎﮐﯿﺰﻩ ﺳﺮﺷﺖ

ﮐﻪ ﮔﻨﺎﻩ ﺩﮔﺮﺍﻥ ﺑﺮ ﺗﻮ ﻧﺨﻮﺍﻫﻨﺪ ﻧﻮﺷﺖ

ﻣﻦ ﺍﮔﺮ ﻧﯿﮑﻢ ﻭ ﮔﺮ ﺑﺪ ﺗﻮ ﺑﺮﻭ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﺎﺵ

ﻫﺮ ﮐﺴﯽ ﺁﻥ ﺩِﺭﻭَﺩ ﻋﺎﻗﺒﺖ ﮐﺎﺭ ﮐﻪ ﮐﺸﺖ

ﻫﻤﻪ ﮐﺲ ﻃﺎﻟﺐ ﯾﺎﺭﻧﺪ ﭼﻪ ﻫﺸﯿﺎﺭ ﻭ ﭼﻪ ﻣﺴﺖ

ﻫﻤﻪ ﺟﺎ ﺧﺎﻧﻪ ﻋﺸﻖ ﺍﺳﺖ ﭼﻪ ﻣﺴﺠﺪ ﭼﻪ ﮐﻨﺸﺖ‏»


ﻫﻤﻪ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺷﻌﺮ ﺣﯿﺮﺕ ﺯﺩﻩ ﻣﯽﺷﻮﻧﺪ ﻭ ﺳﺮﻫﺎ ﺭﺍ ﺑﺰﯾﺮ ﻣﯽﺍﻓﮑﻨﻨﺪ . ﺑﺎﻻﺧﺮﻩ

ﺩﻓﻦ ﭘﯿﮑﺮ ﺣﺎﻓﻆ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﻣﯽﺷﻮﺩ ﻭ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺯﻣﺎﻥ ﺣﺎﻓﻆ ‏« ﻟﺴﺎﻥ ﺍﻟﻐﯿﺐ ‏» ناﻣﯿﺪﻩ ﺷﺪ .

شعری از سعدی در مورد خاموشی

محمدخاکساری بازرس شورای مرکزی وکانون صنفی یکی از موسسان کانون ومدیر مسئول صاحب امتیازقلم هفته نامه توقیف شده قلم معلم:

سعدی: 


نظر کردم به چشم عقل و تدبیر  


ندیدم به ز خاموشی خصالی


نگویم لب ببند و دیده بر دوز 


ولیکن هر مقامی را مقالی


 زمانی بحث و علم و درس و تنزیل 


که باشد نفس انسان را کمالی


زمانی شعر و تاریخ و حکایت  


 که خاطر را بود دفع ملالی


 خدایست آنکه ذات بی مثالش 


نگردد هرگز از حالی به حالی

ما جرایی آموزنده از مهماندار هواپیما

ﻳﻪ ﺧﺎﻧﻢ ﺳﻔﻴﺪ ﭘﻮﺳﺖ ﭘﻨﺠﺎﻩ ﻭ دو ساله ، ﺗﻮﻯ ﻳﻜﻰ ﺍﺯ ﭘﺮﻭﺍﺯﻫﺎﻯ ﺷﻠﻮﻍ ﻫﻮﺍﭘﻴﻤﺎﻳﻰ ﺍﻳﺮﻓﺮﺍﻧﺲ ، ﺑﻪ ﻣﺤﺾ ﺭﺳﻴﺪﻥ ﺑﻪ ﺻﻨﺪﻟﻴﺶ، ﺍﺯ ﻧﺸﺴﺘﻦ ﺑﺮ ﺭﻭﻯ ﺁﻥ‌ﺧﻮﺩﺩﺍﺭﻯ ﻛﺮﺩ .

ﺟﺎﻯ ﺧﺎﻧﻢ ﻛﻨﺎﺭ ﻳﻚ ﺁﻗﺎﻯ ﺳﻴﺎﻩ ﭘﻮﺳﺖ ﺑﻮﺩ

ﻭ ﺧﺎﻧﻢ ﺍﺯ ﻧﺸﺴﺘﻦ ﺩﺭ ﺁﻧﺠﺎ ﺣﺎﻟﺶ ﺧﺮﺍﺏ ﻣﻴﺸﺪ!! ﺧﺎﻧﻢ ﻓﻮﺭﺍ"ﺧﺪﻣﻪ ﭘﺮﻭﺍﺯ ﺭﺍ ﺻﺪﺍ ﻣﻴﺰﻧﻪ ﻭ ﺩﺭﺧﻮﺍﺳﺖ ﻳﻚ ﺟﺎﻯ ﺟﺪﻳﺪ ﻣﻴﻜﻨﻪ .

ﺧﺎﻧﻤﻪ ﮔﻔﺖ : ﻣﻦ ﺍﺻﻼ ﺣﺎﺿﺮ ﺑﻪ ﻧﺸﺴﺘﻦ ﻛﻨﺎﺭ ﺍﻳﻦ ﻣﺮﺩ ﺳﻴﺎﻩ ﭘﻮﺳﺖ ﻧﻴﺴﺘﻢ .

ﻣﻬﻤﺎﻧﺪﺍﺭ ﻫﻮﺍﭘﻴﻤﺎ ﮔﻔﺖ :

ﺍﺟﺎﺯﻩ ﺑﺪﻳﺪ ﻛﻪ ﻣﻦ ﺑﺮﺍﻯ ﻳﻚ ﺟﺎﻯ ﺩﻳﻜﺮ ﻧﮕﺎﻫﻰ ﺑﻪ ﻟﻴﺴﺖ ﻣﺴﺎﻓﺮﺍﻥ ﺑﻜﻨﻢ.

ﺑﻌﺪ ﻣﺪﺕ ﻛﻮﺗﺎﻫﻰ ﻣﻬﻤﺎﻧﺪﺍﺭ ﺑﺮﮔﺸﺖ ﻭ ﮔﻔﺖ

ﻛﻪ ﺩﺭ ﻗﺴﻤﺖ ﺩﺭﺟﻪ ﺩﻭ ﻫﻮﺍﭘﻴﻤﺎ ﻫﻴﭻ ﺟﺎﻯ ﺧﺎﻟﻰ ﺩﻳﮕﺮﻯ ﻧﻴﺴﺖ؛ﻭﻟﻰ به هرحال ﺑﺎ ﺧﻠﺒﺎﻥ ﺻﺤﺒﺖ میکنم. بعد از دقایقی مهماندار برگشت و گفت.

ﺟﻨﺎﺏ ﺧﻠﺒﺎﻥ ﮔﻔﺘﻨﺪ ﻛﻪ ﻳﻚ ﺟﺎﻯ ﺧﺎﻟﻰ ﺩﺭ ﻗﺴﻤﺖ ﺩﺭﺟﻪ ﻳﻚ ﻣﻴﺒﺎﺷﺪ

ﻭﻟﻰ ﺩﺭ ﻗﻮﺍﻧﻴﻦ ﺷﺮﻛﺖهای ﻫﻮﺍﭘﻴﻤﺎﺋﻰ ﺑﻪ ﻫﻴﭻ ﻭﺟﻪ ﺍﻣﻜﺎﻥ ﺍﻧﺘﻘﺎﻝ ﻳﻚ ﻣﺴﺎﻓﺮ ﺍﺯ

ﻗﺴﻤﺖ ﺩﺭﺟﻪ ﺩﻭ ﺑﻪ ﻗﺴﻤﺖ ﺩﺭﺟﻪ ﻳﻚ ﻧﻴﺴﺖ 

ﻭﻟﻰ ﺍﺯ ﻃﺮﻓﻰ ﻫﻢ ﻧﺸﺎﻧﺪﻥ ﻳﻚ ﻣﺴﺎﻓﺮ ﻣﺤﺘﺮﻡ ﺩﺭ ﻛﻨﺎﺭ ﻳﻚ ﺷﺨﺺ ﻧﺎﺧﻮﺷﺎﻳﻨﺪ، ﻳﻚ ﺟﻨﺠﺎﻝ ﻭ ﺍﻗﺪﺍﻣﻰ ﻏﻴﺮ ﺍﻧﺴﺎﻧﻴﺴﺖ !! ﺑﻪ ﻫﻤﻴﻦ ﺩﻟﻴﻞ ﺟﻨﺎﺏ ﺧﻠﺒﺎﻥ ﺑﺎ ﺍﻧﺘﻘﺎﻝ ﺍﺯ ﻗﺴﻤﺖ ﺩﺭﺟﻪ ﺩﻭ ﺑﻪ ﺩﺭﺟﻪ ﻳﻚ ﻣﻮﺍﻓﻘﺖ ﻛﺮﺩﻩ ﺍﻧﺪ.

به گفته مسافران اشک در چشمان مرد سیاهپوست جاری شده بود.

ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﺍﻳﻨﻜﻪ ﺧﺎﻧﻢ ﻣﺴﺎﻓﺮ ﺑﺘﻮﺍﻧﺪ ﺟﻮﺍﺑﻰ ﺑﺪﻫﺪ ،ﻣﻬﻤﺎﻧﺪﺍﺭ ﻫوﺍﭘﻴﻤﺎ ﺭﻭ ﺑﻪ ﻣﺮﺩ ﺳﻴﺎﻩ ﭘﻮﺳﺖ ﻧﻤﻮﺩ ﻭ ﺑﺎ ﻟﺤﻦ ﻣﺤﺘﺮﻣﺎﻧﻪ ﺍﻯ ﮔﻔﺖ :

ﺁﻗﺎﻯ ﻣﺤﺘﺮﻡ! ﺍﮔﺮ ﻟﻄﻒ ﻛﻨﻴﺪ ﻭ ﻭﺳﺎﻳﻞ ﺷﺨﺼﻰ ﺧﻮﺩﺗﻮﻥ ﺭﻭ ﺟﻤﻊ ﻛﻨﻴﺪ ﺗﺎ ﻣﻦ ﺷﻤﺎ

ﺭﺍ ﺑﻪ ﻗﺴﻤﺖ ﭘﺮ ﺭﻓﺎﻩ ﺩﺭﺟﻪ ﻳﻚ ﻫﺪﺍﻳﺖ ﻛﻨﻢ... ﻫﻤﺎﻧﻄﻮﺭ ﻛﻪ ﺟﻨﺎﺏ ﺧﻠﺒﺎﻥ ﮔﻔﺘﻨﺪ، ﺍﺻﻼ ﻛﺎﺭ ﺍﻧﺴﺎنی و درستی نیست ﻛﻪ ﺷﻤﺎ ﺩﺭ ﻛﻨﺎﺭ ﻳﻚﺷﺨﺺ ناخوشایند و نا محترم ﺑﻨﺸﻴﻨﻴﺪ !!  بعد ﺍﺯ ﺑﻴﺎﻥ ﺍﻳﻦ ﺟﻤﻼﺕ، ﺗﻤﺎﻡ ﻣﺴﺎﻓﺮﺍﻥ ﻛﻪ ﺷﺎﻫﺪ ﺍﻳﻦ ﻣﺎﺟﺮﺍ ﺑﻮﺩﻧﺪ، ﺍﻳﻦ ﻋﻤﻞ ﺭﻭﺑﺎ ﺩﺳﺖ ﺯﺩﻥ ﻫﺎﻯ ﻃﻮﻻﻧﻰ ﺗﺎﺋﻴﺪ ﻭ ﺗﺸﻮﻳﻖ ﻛﺮﺩﻧﺪ. ﻭ ﺁﻥ ﺧﻠﺒﺎﻥ که نامش (دنیس گورالیدو) بود ﻧﻴﺰ ﺑﻪ ﺩﻟﻴﻞ ﺍﻳﻦ ﺣﺮﻛﺖ ﺯﻳﺒﺎ ﻭ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺩﻭﺳﺘﺎﻧﻪ ﺑﻪ ﺳِﻤﺖ ﺭﺋﻴﺲ ﺷﺮﻛﺖ ﻫﻮﺍﭘﻴﻤﺎﻳﻰ ﺍﻳﺮﻓﺮﺍﻧﺲ ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ

ﺷﺪ.

داستان یک دعا

#موفقیت 


داستان یک دعا


 این مطلب اولین بار در سال 2001 توسط زنی به نام ریتا در وب سایت یک کلیسا قرار گرفت، این مطلب کوتاه به اندازه ای تاثیر گذار و ساده بود که طی مدت 4 روز بیش از پانصد هزار نفر به سایت کلیسای توسکالوسای ایالت آلاباما سر زدند. این مطلب کوتاه به زبان های مختلف ترجمه شد و در سراسر دنیا انتشار پیدا کرد ...


Interview with god

گفتگو با خدا


I dreamed I had an Interview with god

خواب دیدم در خواب با خدا گفتگویی داشتم .


So you would like to Interview me? "God asked."

خدا گفت : پس میخواهی با من گفتگو کنی ؟


If you have the time "I said"

گفتم : اگر وقت داشته باشید .


God smiled

خدا لبخند زد


My time is eternity

وقت من ابدی است .


What questions do you have in mind for me?

چه سوالاتی در ذهن داری که میخواهی بپرسی ؟


surprises you most about humankind? What

چه چیز بیش از همه شما را در مورد انسان متعجب می کند ؟


Go answered ….

خدا پاسخ داد ...


That they get bored with childhood.

این که آنها از بودن در دوران کودکی ملول می شوند .


They rush to grow up and then long to be children again.

عجله دارند که زودتر بزرگ شوند و بعد حسرت دوران کودکی را می خورند .


That they lose their health to make money

این که سلامتی شان را صرف به دست آوردن پول می کنند.


And then lose their money to restore their health.

و بعد پولشان را خرج حفظ سلامتی می کنند .


By thinking anxiously about the future. That

این که با نگرانی نسبت به آینده فکر می کنند .


They forget the present.

زمان حال فراموش شان می شود .


Such that they live in neither the present nor the future.

آنچنان که دیگر نه در آینده زندگی می کنند و نه در حال .


That they live as if they will never die.

این که چنان زندگی می کنند که گویی هرگز نخواهند مرد .


And die as if they had never lived.

و آنچنان می میرند که گویی هرگز زنده نبوده اند .


God's hand took mine and we were silent for a while.

خداوند دست های مرا در دست گرفت و مدتی هر دو ساکت ماندیم .


And then I asked …

بعد پرسیدم ...


As the creator of people what are some of life's lessons you want them to learn?

به عنوان خالق انسان ها ، می خواهید آنها چه درس هایی اززندگی را یاد بگیرند ؟


God replied with a smile.

خدا دوباره با لبخند پاسخ داد .


To learn they cannot make anyone love them.

یاد بگیرند که نمی توان دیگران را مجبور به دوست داشتن خود کرد .


What they can do is let themselves be loved.

اما می توان محبوب دیگران شد .


learn that it is not good to compare themselves to others.

یاد بگیرند که خوب نیست خود را با دیگران مقایسه کنند .


To learn that a rich person is not one who has the most.

یاد بگیرند که ثروتمند کسی نیست که دارایی بیشتری دارد .


But is one who needs the least.

بلکه کسی است که نیاز کم تری دارد


To learn that it takes only a few seconds to open profound wounds in persons we love.

یاد بگیرند که ظرف چند ثانیه می توانیم زخمی عمیق در دل کسانی که دوستشان داریم ایجاد کنیم .


And it takes many years to heal them.

و سال ها وقت لازم خواهد بود تا آن زخم التیام یابد .


To learn to forgive by practicing forgiveness.

با بخشیدن ، بخشش یاد بگیرند .


To learn that there are persons who love them dearly.

یاد بگیرند کسانی هستند که آنها را عمیقا دوست دارند .


But simply do not know how to express or show their feelings.

اما بلد نیستند احساسشان را ابراز کنند یا نشان دهند .


To learn that two people can look at the same thing and see it differently.

یاد بگیرند که می شود دو نفر به یک موضوع واحد نگاه کنند و آن را متفاوت ببینند .


To learn that it is not always enough that they are forgiven by others.

یاد بگیرند که همیشه کافی نیست دیگران آنها را ببخشند .


They must forgive themselves.

بلکه خودشان هم باید خود را ببخشند .


And to learn that I am here.

و یاد بگیرند که من اینجا هستم .


Always

همیشه

@mosbatandishiii

پاسخگویی و مسئولیت پذیری در تشکل صنفی

پاسخگویی ومسئولیت پذیری در تشکل صنفی" پاسخگو بودن افراد در قبال مسوولیتهایی که بر دوششان گذاشته میشود اصلی است که در هر نهاد و سازمانی برای پبشرفت.آن تشکیلات و.سازمان لازم است. هیات مدیره.تشکل صنفی باید در برابر اعضا و بازرس پاسخگو باشد. تا عملکرد هیات مدیره تشکل مورد ارزیابی قرار گیرد. مسئولیت پذیری از عوامل پیشرفت کار گروهی و کار صنفی است. مسوولیت پذیری افراد هیات.مدیره برخاسته از تعهد و مسئولیتی است که اعضا.و.اساسنامه بر عهده هیات.مدیره گذاشته است. پاسخگویی.هیات مدیره باعث جلب اعتماد اعضای تشکل می گردد. اثربخشی و کارایی کارایی لازم در اعضا ایجاد می.کند.و از خود کامگی هیات مدیره جلوگیری می.کند. در فعالیت صنفی هیات مدیره با بدنه تشکل ارتباط مستمر داشته باشد یکی از روش های ارتباط با هیات مدیره پاسخگو بودن هیات.مدیره.در مقابل اعضا است.این ارتباط فعال صنفی را در انجام صحیح فعالیتهایش و وظایف ترغیب خواهد کرد. اما عصاره آفت تشکل عدم مسوولیت پذیری وگریز از پاسخ گو بودن هیات مدیره است و بی میلی و.بی توجهی به پاسخگویی است. مهمترین عامل بازدارنده مسوولیت پذیری و مسوولیت خواهی در گروه ابهام در عملکرد و ابهام در وظایف تشکل و هیات مدیره است .برای حلوگیری آفت عدم مسئولیت پذیری تعهد هیات.مدیره.مشارکت اعضا را درتصمیم.گیری های تشکل. سهیم سازند. امیدوارم با آموزش های لازم تشکل های صنفی و فعالان این امر مهم انجام شود محمد خاکساری مرداد 95 khaksari902@gmail.con

خلفیات اجتماعى ایرانیان

Touraj Joudi:

نتایج یک نظرسنجی در بارۀ خُلقیات اجتماعی ایرانیان :



"دکتر مقصود فراستخواه"(جامعه‌شناس) 

یک پیمایش آزمایشی در سطح ملی، که پرسش‌هایی دربارۀ خلقیات اجتماعی ایرانیان به شکل الکترونیکی از بین اعضای هئیت علمی دانشگاه های سراسر کشور انجام داده است و یکی از سؤالات آن پیمایش این بود که: 

اگر روحیات و خلقیات ایرانی بحث انگیز است، بیشتر به کدام مؤلفه‌ها از خلقیات ایرانی مربوط می‌شود؟

نتایج برحسب رتبه،به شرح زیر است:

- بالاترین جوابی که در بحث انگیز بودن خلقیات ایرانی داده بودند، «ضعف فرهنگ کار جمعی و فعالیت مشترک گروهی» بود.

۲- در رتبه بعد «انتقاد پذیری» را بحث‌انگیز دیدند. 

این که ایرانیان از انتقاد آزرده و ناراحت می‌شوند و وقتی کسی از آن ها انتقاد کند، به دل می‌گیرند.

۳- در رتبۀ سوّم به رودربایستی زیاد، تعریف و تمجید در حضور یکدیگر و قضاوت‌های منفی در غیاب یکدیگر اشاره کردند. گفتند، تعارف ایرانیان در حد واقعیت و رفتارشان نیست.

۴- در رتبۀ چهارم گفتند، ایرانیان معمولا ً پنهان‌کاری می‌کنند و غالباً شفاف نیستند.

۵- در رتبۀ پنجم گفتند، ایرانی‌ها خودمدارند؛ بیشتر خواسته‌های خود را مبنا قرار می‌دهند. 

بیش از این که به خواسته‌های جمعی و گروه و منافع عمومی فکر کنند، می‌خواهند خود را نجات دهند.

۶- در رتبۀ ششم معتقد بودند، احساسات در ایران بیشتر بر خردورزی چیره می‌شود.

۷- در رتبۀ هفتم گفتند، «دروغ» بین ایرانیان رواج دارد.

و

۸-سرانجام معتقد بودند ایرانی‌ها به سختی می‌توانند گفت‌و‌گو و توافق پایداری انجام دهند.


این هشت مؤلفه بالاترین فراوانی را در پاسخ‌های پاسخگویان داشت.


ازکتاب ما ایرانیان، صفحۀ ۲۰، نشر نی

(زمینه کاوی تاریخی و اجتماعی خلقیات ایرانی)

علل قانون گریزی مردم ایران

بخشی از مقاله  

"بخشی از مقاله  

"علل قانون گریزی مردم ایران" 

١- آموزش قوانین به عامه مردم و آشنا نمودن آنان به حقوقی که در جامعه دارند به طرق مختلف و انحاء گوناگون بصورت مستمر بسیار ضروری است. 

 2- مسئولان نهادها و ارگانها و کلاً تشکیلات اعمال کننده قدرت حاکمیت بایستی رعایت قانون و احترام به آن را نصب العین قرار دهند.  

٣- مطبوعات و رسانه ها در این رابطه می توانند نقش اساسی داشته باشند، افسوس که در حال حاضر کمترین دخالت و تأثیر را دارند. 

 4- وضع قوانین بایستی منطبق با واقعیات زمانی و مکانی با مضامین روشن و شفاف و عاری از هر گونه ابهام و اجمال صورت گیرد. 

. 5- با قانون شکنان و قانون ستیزان در هر پست و مقام بایستی برخورد قاطع صورت گیرد، ضرب المثل معروف یک بام و دو هوا را شنیده ایم، اگر در خصوص جرم واحدی برخوردهای متفاوتی با قانون شکنان بعمل آید، روحیه قانون ستیزی در عامه مردم تشدید می شود. و در خاتمه این که فرهنگ قانون پذیری یک شبه در جامعه تولید نمی شود... 

در جهت رسدن به این مطلوب، یعنی داشتن یک جامعه قانونمند، علاوه بر لحاظ موارد فوق و نکته های ناگفته دیگر سالیان سال به تلاش مستمر نیازمندیم. 

به امید رسیدن به آن روز. 

عبد الصمد خَر مشاهى وکیل پایه یک داد گسترده 

یکم شهریور ٩٢سایت شخصى 

 

.

 

 

.

إشکالات حکومت دینى

دیهیم استاد توفیق اقتصاددان:

فائزه هاشمی:


دیهیم استاد توفیق اقتصاددان:

فائزه هاشمی:

جامعه مدنی و دموکراسی


بخشی ار مقاله  

تحرک اجتماعی بر ضد انحراف قلم


بخشی از مقاله

"تحرک اجتماعى بر ضد. انحراف قلم "

"  از نظر جامعه شناسی، خودسانسوری حاصل ترس بوده و از جهت روانشناسی محصول نگرانی ها در تاریکی های اجتماعی و آشفتگی های ذهنی منبعث از آن در دامنه یی وسیع و فراگیر است. دلشوره ها شامل طیفی می شوند که از نگرانی تخطی از قانون گرفته تا مهار کردن خطرپذیری و چگونگی بیمه اتهام در مقابل رای مفسران و مجریان قانون را دربر می گیرد. در امتداد آن احتیاط در تجاوز به حریم سلیقه های شخصی کارفرمایان، در معرض تهدیدات مجازات های احتمالی در کمین نشسته قرار گرفتن و لغزش و پرتاب به مسیر انحرافی، فکر مبتکران را به دنبال خود خواهد کشید. با این تصویر حاصل کار انسان متفکر، این نی شکننده، پژوهنده و نویسنده یا ارائه دهنده هر هنر فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و سیاسی، چیزی نیست جز ستانده های چلانده شده و زهوار دررفته فکری که نه به درد دنیا می خورند و نه آخرت.


بحث ما در مقوله خودسانسوری ارتباط آن با دموکراسی و اثراتش روی جریان توسعه اجتماعی است. انسان متفکر اهل دانش و مصمم خدمت به جامعه اگر زیر فشار فضای آسیب زننده به آزادی های فردی اش قلم را کنار نگذارد و به اتحادیه گوشه نشینان نپیوندد تحت شرایط ناامن، به طور مستمر در عالم وسواس در تردید، با تفکر خود کلنجار می رود. نویسنده صاحب فکر دائم در حال خودآزاری برای اعمال خودسانسوری است؛ کوشش در پروراندن فرآورده هایی دارد که ضمن نزدیک بودن به ایده های خود علاوه بر اینکه در چارچوب قانون باشد به گوشه سلیقه هیچ کس برنخورد و از کیفیت همه پسند و بدون معارض برخوردار باشد. چنین معجون هایی طبیعتاً سست مایه بوده و بعضاً تهی از نقد و تفسیرهای سازنده و بدون طرح های اصلاحگرانه، فاقد قدرت ترقی اجتماعی خواهند بود. عملکرد آن چون دیگ های توسعه بدون بنشنی می ماند که هر چقدر با ملاقه شعار درون شان را هم بزنند، باز خوراکی از آن تهیه نخواهد شد.


گفته شد دموکراسی به معنای اقتدار و قدرت قاطبه و جمهور یا به عبارتی حاکمیت مردم بر مردم و مبتنی بر آرای اکثریت است که جملگی پاسدار دموکراسی و تامین کننده سلامت اجتماعی هستند اما در بستر تاریخ پرورش اندیشه های فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی هم آموزش و تمرین می خواهد. زمینه هایی باید فراهم آیند تا افکار اشاعه یابند و در برش های زمان در گوشه و کنار، درون مرز محصور نمانند؛ از نسلی به نسل دیگر انتقال یافته تکامل پیدا کنند و در برخورد با دیدگاه های بین المللی قرار گیرند. یعنی بافت جدید پیشرفت در هر نسل پدیدار شود، وسیله اندیشه های نقاد افراد جامعه پرورانده شده تکامل یابند و حاصلش نقش آموزگاری را برای نسل های آینده ایفا کند. این جریان باید تداوم یابد و تحول، تکامل پیدا کند تا امکان برقراری دموکراسی متکی به قدرت قاطبه ملت فراهم و معنی دار شود."

دکتر ناصر خادم آدم -روزنامه اعتماد. ١٢ مهر ٨٧

غم مخور

"  غم مخور"

ای معلم بهر نان و کفش و تنبان، غم مخور!

مسگرآباد است آخر جای انسان، غم مخور!

گر نداری مال دنیا و لباس و خورد و خواب

معنویات است قوت اهل ایمان، غم مخور!

گر شد اعصابت ضعیف و ناتوان، دل بد مکن

گر شدی دائم علیل و زار و نالان، غم مخور!

روی تو چون زرد شد مانند روی کهربا

گر شدی رنجور و بیمار و پریشان، غم مخور!

گر عیالت مرد اندر حسرت یک پیرهن

بوده حوا جده اش هم لخت و عریان، غم مخور!

گر نداری همسر و دلدار، حرفش را مزن

آن جهان بسیار بینی حور و غلمان، غم مخور!

در کلاست گر به شوق علم خواهی داد درس

سرزنش ها گر کند شاگرد شیطان، غم مخور!

چون چنین گردیده مفهوم جدید تربیت

گر کتک خوردی ز شاگرد تن آسان، غم مخور!


تا توانی نمره ی عالی و قلابی بده

چون چنین باشد صلاح کار رندان، غم مخور!

                                                                                        دکتر خسرو فرشید ورد