انسان موجودی اجتماعی است و برای زندگی در جامعه، نیاز به ارتباط با انسانهای دیگر دارد. امروزه در همه جوامع اعم از توسعه یافته و یا در حال توسعه، شاهد گسترش ارتباطات اجتماعی هستیم. با توجه به اینکه توسعه ارتباطات فواصل زمانی و مکانی را در نوردیده و به افراد، گروهها و سازمانهای مختلف امکان برقراری روابط متقابل را داده است، لزوم اعتماد افراد به یکدیگر، بیش از پیش احساس میشود. به گفته کارشناسان، «اعتماد» یکی از جنبههای مهم روابط انسانی و یکی از ابعاد مهم سرمایه اجتماعی است که زمینه همکاری میان اعضای جامعه را به وجود میآورد. اعتماد، تمایل افراد را به تعامل و همکاری با گروهها، افزایش و شبکهای از روابط داوطلبانه میان گروهها را در ابعاد مختلف زندگی اجتماعی تشکیل میدهد. افزون بر این، «اعتماد» از شاخصهای مهم سرمایه اجتماعی در جامعه تلقی میشود و کاهش آن، میتواند زمینه را برای رشد نا بسامانیها، بینظمیها و رشد جرایم و انحرافات در جامعه فراهم کند. به گفته آنان همچنین اعتماد اجتماعی، پدیدهای است که ریشه در تجارب اجتماعی و تاریخی یک جامعه دارد. زمانی که در یک جامعه «فرهنگ اعتماد» ظهور یابد و در نظام هنجاری جامعه ریشه بدواند، تبدیل به عاملی توانمند میشود که آثار و کارکردهای زیادی را در سطوح مختلف، از خود بر جای میگذارد. |
انسان موجودی اجتماعی است و برای زندگی در جامعه، نیاز به ارتباط با انسانهای دیگر دارد. امروزه در همه جوامع اعم از توسعه یافته و یا در حال توسعه، شاهد گسترش ارتباطات اجتماعی هستیم. با توجه به اینکه توسعه ارتباطات فواصل زمانی و مکانی را در نوردیده و به افراد، گروهها و سازمانهای مختلف امکان برقراری روابط متقابل را داده است، لزوم اعتماد افراد به یکدیگر، بیش از پیش احساس میشود. به گفته کارشناسان، «اعتماد» یکی از جنبههای مهم روابط انسانی و یکی از ابعاد مهم سرمایه اجتماعی است که زمینه همکاری میان اعضای جامعه را به وجود میآورد. اعتماد، تمایل افراد را به تعامل و همکاری با گروهها، افزایش و شبکهای از روابط داوطلبانه میان گروهها را در ابعاد مختلف زندگی اجتماعی تشکیل میدهد. افزون بر این، «اعتماد» از شاخصهای مهم سرمایه اجتماعی در جامعه تلقی میشود و کاهش آن، میتواند زمینه را برای رشد نا بسامانیها، بینظمیها و رشد جرایم و انحرافات در جامعه فراهم کند. به گفته آنان همچنین اعتماد اجتماعی، پدیدهای است که ریشه در تجارب اجتماعی و تاریخی یک جامعه دارد. زمانی که در یک جامعه «فرهنگ اعتماد» ظهور یابد و در نظام هنجاری جامعه ریشه بدواند، تبدیل به عاملی توانمند میشود که آثار و کارکردهای زیادی را در سطوح مختلف، از خود بر جای میگذارد. شاخص اعتماد در ایران بررسی شاخص اعتماد اجتماعی در ایران- با توجه به دادههای پیمایش ارزشها و نگرشهای ایرانیان- در بر دارنده داوریها و نگرش اعضای جامعه در سه شکل است؛ اعتماد بین شخصی، اعتماد تعمیم یافته و اعتماد به دستگاههای دولتی. بررسی دقیق این موضوع، تصویری کلی از وضع اعتماد اجتماعی در ایران را نشان میدهد. بر این اساس، میتوان گفت در مجموع «اعتماد بین شخصی» در جامعه ایران در سطح نسبتا بالایی قرار دارد. اما آن چه قابل توجه است، تفاوت زیادی است که بین اعتماد به اعضای خانواده با دو شکل بعدی، وجود دارد. مهمتر این که اگر از اعتماد به دوستان، به سطح اعتماد به همکاران، همسایگان، افراد محله و سطوح دیگر حرکت کنیم، این تفاوتها بیشتر خواهد شد و حتی ممکن است جهت آنها نیز منفی شود. به این ترتیب میتوان گفت اعضای جامعه تعلق و وفاداری بسیار شدیدی را نسبت به اعضای خانواده و خویشاوندان خود نشان میدهند و در درون خانواده و قبیله نسبت به یکدیگر اعتماد بسیاری دارند، ولی نسبت به اعضای بیرون از خانواده وخویشاوندان بیاعتماد هستند و چه بسا آنان را غریبه و بیگانه تلقی میکنند. در نتیجه، به موازات اعتماد بین شخصی، اعتماد بین خانوادهای و بین قبیلهای کاهش مییابد و اعتماد از سطح خاص گرایانه، به سطح اعتماد عام گرایانه که لازمه توسعه اجتماعی است، میل نمیکند. اعتماد به حکومت از مواردی است که همواره مورد توجه علوم اجتماعی و سیاسی بوده است. مفهوم اعتماد به حکومت با مفهوم مشروعیت نیز پیوند نزدیکی دارد. مفهوم مشروعیت به کل نظام سیاسی و ماهیت ثابت آن، اشاره دارد و به حاکمانی که قدرت را در دست دارند، محدود است. «اعتماد سیاسی» میتواند به عنوان نوعی جهتگیری نسبت به حکومت تلقی شود، به گونهای که بدبینی و بدگمانی سیاسی، بیان این عقیده است که حکومت بهگونه درستی عمل نمیکند و دستاوردها، مطابق توقعات و انتظارات افراد جامعه تحقق نمییابد. براین اساس، کشورهایی میتوانند به ترقی و پیشرفت نایل شوند که مشارکت افراد آنها در امور مهم و در عرصههای متفاوت اجتماعی، به واسطه اعتماد متقابل بین افراد و گروهها در حد بسیار بالایی باشد. به عنوان مثال «اعتماد» یکی از پیش شرطهای مهم برای همکاری با مقامات دولتی است و اگر شهروندان به مقامات دولتی اعتماد داشته باشند، فرصت بیشتری برای توسعه هنجارهایی که موجب ترویج و هدایت تعاون و همکاری میشود، فراهم میآید. اعتماد، اساس سرمایه اجتماعی به گفته دکتر جلال متقی ـ استاد جامعهشناسی دانشگاه، ارتباط داشتن به خودی خود یک منبع است، یعنی اجتماعی بودن با دیگران تجربهای باارزش است و حتی مردم با استفاده از ارتباطات خود قادرند به منافع دیگری نیز برسند. مرور تحقیقات جدید مبین آن است که بین سرمایه اجتماعی، درجات تحصیلی، موفقیتهای اقتصادی، سلامت و اجتناب از جرایم، همبستگی قوی و مثبتی وجود دارد. هیچ کس نمیتواند ادعا کند که سرمایه اجتماعی به تنهایی میتواند تغییرات را در این زمینهها تشریح کند، اما واضح است که هیچ کس نباید نقش مهم سرمایه اجتماعی را نادیده بگیرد. به گفته دکتر متقی، زمانی مردم میتوانند از طریق همکاری به توفیق دست یابند که نه تنها شناختی قبلی، مستقیم و غیرمستقیم از یکدیگر داشته باشند، بلکه به یکدیگر اعتماد کنند و در نتیجه چنین اعتمادی، سرشان کلاه نمیرود و زمانی از منافع آن سود میبرند. وی میافزاید: برخی محققان، «اعتماد» را پایه و اساس سرمایه اجتماعی میدانند و سرمایه اجتماعی را توانایی برخاسته از سطح اعتماد در جامعه یا قسمتی از جامعه تلقی میکنند. این استاد دانشگاه معتقد است: «اعتماد» مانند روغنکاری چرخهای مبادلات اجتماعی واقتصادی است که بدون آن، انجام همه امور، پرهزینه و توام با کاغذبازی و اتلاف وقت خواهد بود و این موضوع با مفهوم سرمایه اجتماعی، بسیار مرتبط است. دکتر متقی میافزاید: یک شبکه با اعتماد بالا، بهتر و آسانتر از یک شبکه با اعتماد پایین کارساز است، بر این اساس همکاری بدون اعتماد امر مشکلی خواهد بود، اما «اعتماد» تنها عاملی در روابط رو در رو نیست، بلکه عاملی بین نهادها، گروهها و افراد نیز است. بسیاری از متون مربوط به اعتماد به گونههای مختلف اشاره میکنند که اعتماد منوط به تجربه و مشاهده فرد از اعمال دیگران و اعتماد عمومی که شامل تمامی افراد، نهادهاست، تابع تجارب مسقیم است. نقش نهاد خانواده و مذهب به گفته سعید معدنی ـ استاد جامعه شناسی دانشگاه، آن چه مورد توافق جامعه است و افراد به آن احترام میگذارند، «سرمایه اجتماعی» خوانده میشود. سرمایه اجتماعی به جامعه وحدت میدهد و افراد به طور نانوشته خود را به این سرمایه که شاخصهای متعددی دارد، وفادار میدانند. وی در حالی که یکی از شاخصهای مهم «سرمایه اجتماعی» را اخلاق میداند، میگوید: در گذشته دو عامل در شکل گیری ارزشهای اخلاقی در ایران و دیگر کشورها اثرگذار بوده است؛ خانواده و مذهب. اما این دو عامل به مرور زمان در غرب تضعیف شد. یعنی خانواده شکل سنتی خود را از دست داد و مذهب هم به شکل سنتی خود تضعیف شد و به اشکال دیگری راه خود را ادامه داد. این اتفاق به صورت مشابه در جامعه ایران نیز در حال رخداد است. یعنی شکل خانواده در جامعه به مرور تغییر کرده و کارکرد مذهب هم به شکل سنتی در حال تضعیف است. وی درباره شکل ارائه سنتی مذهب میگوید: مبنای مذهب سنتی بر اساس وعظ بود و واعظ مینشست و رودر رو با مخاطبان سخن میگفت، اما امروزه به دلیل گسترش رسانههای جمعی، این شیوه ارائه مباحث مذهبی جذابیتی ندارد. این استاد دانشگاه به منظور توضیح درباره تغییر شکل خانوادههای امروزی، ابتدا به انواع خانواده اشاره میکند و میگوید: سه نوع خانواده وجود دارد؛ خانواده سنتی پدرسالار،خانواده دموکراتیک مدرن و خانواده متزلزل. در روزگار گذشته در خانوادهها، پدر همه کاره بود و در تمامی امور خانواده از انتخاب شغل گرفته تا ازدواج فرزندان دخالت میکرد، اما به مرور و به ویژه با گسترش شهرنشینی، خانواده سنتی پدرسالار به خصوص در محیط شهری کارکرد خود را از دست داد و خانواده شکل مدرن و دموکراتیک به خود گرفت. خانوادههای مدرن و دموکراتیک به طبقه متوسط جامعه تعلق دارد،معمولا اعضای این خانوادهها دارای تحصیلات عالیه هستند و تعداد فرزاندانشان هم کم است. این ویژگیها، متعلق به خانواده شهری امروزی است که ایده آلترین خانواده برای جهان مدرن به شمار میآید. وی میافزاید: این نوع خانواده هر چه بیشتر در جامعه گسترش پیدا کند، جرایم کمتر رخ میدهد، اما در جوامعی که فقر اقتصادی و بحرانهای اجتماعی وجود دارد، طبقه متوسط ضعیف میشود و نمیتواند به خوبی کارکرد داشته باشد و فرزندان را پرورش دهد. دولت و خانوادهها دکتر معدنی درباره شکل سوم خانواده در دنیای امروز میگوید: در جامعهای که خانواده سنتی قدرت خود را از دست داده است و خانواده مدرن دموکراتیک هم امکان شکلگیری ندارد، «خانوادههای متزلزل» تشکیل میشوند که نه اقتدار خانواده سنتی گذشته را دارد و نه از اقناع خانواده دموکراتیک برخوردار است. اگر درباره افراد منحرف و مجرم در جامعه نیز مطالعه کنید، متوجه میشوید که بیشتر آنان از خانوادههای متزلزل برخاستهاند. این جامعه شناس با تاکید بر این که خانواده سالم مبنای جامعه سالم است، میگوید: ـ با چنین تعبیری امروز جامعه ایران با یک بحران جدی مواجه است، که ناشی از شکل خانوادههای امروز است، شرایطی که از خانواده سنتی گذر کردیم، اما هنوز تعداد خانوادههای مدرن نیز در جامعه کم است. وی درباره نقش دولتها در شکل دهی به خانوادهها میگوید: دولتها در چند سطح میتوانند موثرباشند. نخست این که جامعه، تولید اقتصادی داشته باشد و با سایر کشورها تنش زدایی کند، جامعه آرامی شکل بگیرد و بر روی ارزشهای مشترک تاکید شود. همچنین قوانینی وضع شود که اکثریت جامعه را پوشش دهد. دکتر معدنی میافزاید: در سایه ثبات و آرامش اجتماعی، رونق اقتصادی به وجود میآید و «خانواده متوسط» امکان رشد پیدا میکند و به این ترتیب میزان جرایم کاهش مییابد. این استاد جامعهشناسی با اعتقاد به این که خانواده مدرن در دهههای دوم و سوم انقلاب به نوعی در حال شکل گیری بود، میگوید: اما متاسفانه در سالهای اخیر به دلیل بحرانهای اجتماعی، افزایش تحریمهای خارجی و درگیریهای سیاسی در حاکمیت، طبقه متوسط در حال تضعیف است. شهروندان، کنترل کنندگان اصلی شیوه درست برخورد با جرایم چیست و آیا برخوردهای قهری و ضربتی میتواند در ریشه کنی جرایم موثر باشد، یا باید به دنبال راهکاری دیگر بود؟ دکتر سعید مدنی ـ جامعهشناس و استاد دانشگاه درباره چگونگی برخورد درست با جرایم میگوید: ـ در کنار برخوردهای مقطعی و ضربتی با برخی جرایم باید اقدامات دیگری نیز انجام شود. گاه شنیده میشود که برخی مسئولان میگویند، رسانهها به برخی مسائل و اتفاقات دامن میزنند، اتفاقا من معتقدم رسانهها باید به این مطالب بپردازند تا جامعه را هشیار کنند. طرح این مباحث به معنای تضعیف حاکمیت نیست، بلکه وقتی جامعه هشیار شود، خود به ترمیم زخمها میپردازد. جامعه هم چون بدن میماند که وقتی دچار بیماری شود، خود را برای مقابله با آن، آماده میکند. وی میافزاید: اطلاع رسانی موجب میشود که هم جامعه و هم مسئولان آگاه شوند که بحران وجود دارد. جامعه مانند یک کشتی است که همه در آن نشستهاند و اگر جایی از کشتی دچار آسیب شود، همه غرق میشوند. اما اگر جامعه از وجود آسیبها آگاه شود، خودش تلاش میکند که شرایط را ترمیم کند. این جامعه شناس ادامه میدهد: در کشورهای توسعه یافته هم اگر حادثهای اتفاق بیفتد، همه رسانهها به آن میپردازند، این امر موجب افزایش حساسیت جامعه و تلاش خود به خودی آن برای مقابله با پدیده میشود. درباره مسائل و موضوعهای مختلف باید اطلاع رسانی، ریشهیابی و تحلیل شود، این روش باعث میشود که راهکارهای قهری نیز موثر واقع شود. روحیه قانون گریزی یکی از جلوههای سرمایه اجتماعی، «قانونگرایی» است، اما متاسفانه این رفتار اجتماعی در جامعه ایران همواره ضعیف بوده و در سالهای اخیر نیز بیشتر تضعیف شده است. دکتر سعید معدنی درباره روحیه قانون گریزی میگوید: در جامعه ایران قوانینی وجود دارد که بیشتر شهروندان، آنها را رعایت نمیکنند، علت آن است که دولت در بسیاری موارد برای تدوین یک قانون با مطالعه تصمیم نمیگیرد. به عنوان مثال نظرسنجیهای نیمه رسمی دولت نشان میدهد؛ 60 درصد مردم ماهواره تماشا میکنند و منابع دیگرهم به آمار 80 درصد هم اشاره دارد. وقتی قانونی تصویب میشود که بر مبنای آن داشتن ماهواره جرم تلقی میشود، به این معناست که 60 تا 80 درصد افراد جامعه مرتکب جرم میشوند. وی میافزاید: مجرم بودن فرد در ارتباط با یک قانون به سایر کارهای او نیز تسری پیدا میکند. یک تئوری در جامعه شناسی به نام تئوری «برچسب» یا «انگ» وجود دارد که براساس آن، قوانینی در جامعه باید تصویب شود که انگ منحرف یا مجرم بودن، به انبوهی از شهروندان وارد نشود. در حالی که قوانینی در ایران وجود دارد که بسیاری از افراد به آن اعتنا نمیکنند، وقتی فرد مرتکب جرمهای اینچنینی میشود، به خود به عنوان یک مجرم نگاه میکند و در نتیجه سایر ابعاد قانون نیز برایش کم اهمیت میشود. به همین دلیل تاکید میکنم که مسئولان باید با واقعیتهای جامعه برخورد کنند و درباره قوانینی که شامل مواردی است که اکثریت جامعه انجام نمیدهند، تجدیدنظر کنند و نیز معتقدم اجرای قوانینی که مخالف با مذهب و سنت نیست، به عهده مردم گذاشته شود. مثلا به جای اینکه افراد از این کار و آن کار منع شوند، درباره آنها به خانوادهها هشدار داده شود. این استاد دانشگاه میافزاید: متاسفانه در ایران خانوادهها خیلی به کار گرفته نمیشوند، مگر وقتی جرمی اتفاق میافتد. در چنین شرایطی خانوادهها فکر میکنند که وقتی دولت همه امور را کنترل میکند، وظیفه آنان چیست؟ به همین دلیل شهروندان به مرور زمان فقط از دولت توقع انجام امورشان را دارند و همه مسئولیتها را به گردن دولت میاندازند. دکتر معدنی آنگاه به مقایسه خانوادهها در سالهای گذشته و امروز میپردازد و میگوید: در گذشته بیشتر خانوادهها به کنترل فرزندان خود میپرداختند، خانوادهها مشخص میکردند که مثلا آیا فرزندانشان به سینما بروند یا نه، آنان حتی همراه با فرزندانشان به سینما میرفتند، اما چون در سالهای اخیر، محدودیتها و فشارها افزایش یافته، خانوادهها مسئولیتهایشان را فراموش کردهاند، تا به جایی رسیدیم که بیشتررفتارها زیرزمینی شده و به عبارت دیگر، بسیاری از جرایم هم از چشم خانوادهها و هم از چشم قانون دور مانده است. به همین دلیل باید یک تجدید نظر جدی اتفاق بیفتد تا در برخی قوانین که مخالف شرع اسلام نیست، به خانوادهها اجازه دهند تصمیم گیری کنند. باید بدانیم بهتـــرین ناظران، خود مــردم هستنـــد و آنها به بهترین نحو میتوانند جامعه را کنترل کنند. این استاد جامعهشناسی همچنین معتقد است: درکشور ما بیشترین مسئولیتهای اجتماعی برعهده نیروی انتظامی است، در حالی که در هیچ کجای دنیا نیروی انتظامی تا این حد مشغولیت ندارد. این ستاد باید به کارهای اساسی مبادرت ورزد، اما چون مجبور است به کارهای حاشیهای بپردازد، از وظایف خود هم غفلت میکند.به باور من نیروی انتظامی در مورد جرایمی که نیاز است دست به اسلحه ببرد، باید وارد شود و در مواردی که نیاز به ارشاد است، بهتر است اجرای این مسئولیت بر عهده مذهب و خانوادهها گذاشته شود. فریده عباسی |