در سالهای اولیه پس از پیروزی انقلاب اسلامی که دانشگاههای کشور به دلیل انقلاب فرهنگی تعطیل شده بود و جذب دانشجو صورت نمیگرفت، ایجاد مراکز تربیت معلم توسط دو شهید فرزانه انقلاب، رجایی و باهنر، زمینه حضور نخبگان را در آموزش و پرورش فراهم کرد و باعث شد دانشجویان و دانشآموزان دیپلم سالهای 1357 تا 1362 که افراد انقلابی، نخبه، متعهد و باهوش بودند، جذب آموزش و پرورش و مراکز تربیت معلم شوند. بیشتر این دانشجویان از نوابغ دانشآموزی کشور بودند که به دلیل تعطیل شدن دانشگاهها به آموزش و پرورش و مراکز تربیت معلم روی آورده بودند تا زندگی خود را در کنار کسب علم و دانش بگذرانند. خوشبختانه با باز شدن دانشگاهها اغلب آنها تا مقاطع کارشناسی ارشد و دکترا ادامه تحصیل دادند. |
در سالهای اولیه پس از پیروزی انقلاب اسلامی که دانشگاههای کشور به دلیل انقلاب فرهنگی تعطیل شده بود و جذب دانشجو صورت نمیگرفت، ایجاد مراکز تربیت معلم توسط دو شهید فرزانه انقلاب، رجایی و باهنر، زمینه حضور نخبگان را در آموزش و پرورش فراهم کرد و باعث شد دانشجویان و دانشآموزان دیپلم سالهای 1357 تا 1362 که افراد انقلابی، نخبه، متعهد و باهوش بودند، جذب آموزش و پرورش و مراکز تربیت معلم شوند. بیشتر این دانشجویان از نوابغ دانشآموزی کشور بودند که به دلیل تعطیل شدن دانشگاهها به آموزش و پرورش و مراکز تربیت معلم روی آورده بودند تا زندگی خود را در کنار کسب علم و دانش بگذرانند. خوشبختانه با باز شدن دانشگاهها اغلب آنها تا مقاطع کارشناسی ارشد و دکترا ادامه تحصیل دادند. فرار نیروهای علمی، نخبه و باهوش از آموزش و پرورش تبعیض و بی عدالتی در نظام پرداختی معلمان با سایر کارکنان دولت به ویژه با استادان دانشگاهها و بیتوجهی نمایندگان مجلس و مسئولان آموزش و پرورش باعث شد تا نیروهای علمی، باهوش و توانمند به شیوههای مختلف (مأمور و انتقالی به دیگر دستگاهها، استعفا، بازخرید و تعدادی با استفاده از قانون بازنشستگی پیش از موعد) از چرخه نظام آموزشی کشور خارج شوند. این معضلی شده است تا آموزش و پرورش با کمبود نیروهای متخصص و توانمند رو به رو شود. زیرا اغلب نیروهای موجود افرادی هستند که از طریق مراکز تربیت معلم، حقالتدریسی، نهضت سوادآموزی و غیره جذب آموزش و پرورش شدهاند و نتوانستهاند در رقابتهای کنکور دانشگاهها و آزمونهای جذب نیروی انسانی دستگاههای دولتی و خصوصی موفق شوند و پس از آن که از همه جا مانده و رانده شدند، از روی ناچاری وارد آموزش و پرورش شدهاند. این افراد اکنون میخواهند در نظام آموزشی تحول ایجاد کنند و دانشآموزان پژوهنده تحویل جامعه دهند. این موضوع پرسش?های گوناگونی را برای صاحبنظران و متخصصان تعلیم و تربیت ایجاد کرده است: 1ـ آیا معلمان امروز میتوانند دانشآموزان پژوهنده و محقّق تحویل جامعه دهند؟ 2ـ آیا برنامهریزان کنونی نظام آموزشی میتوانند تحول در نظام آموزشی را مدیریت کنند؟ 3ـ آیا وزارت آموزش و پرورش، امکانات و منابع لازم برای تحول در نظام آموزشی را دارد؟ 4ـ آیا معلمان، مجریان تحولند یا خود وسیله تحول هستند؟ 5 ـ چگونه میشود معلم خلّاق و پژوهنده نباشد، ولی دانشآموزان پژوهنده تحویل جامعه دهد؟ 6 ـ آیا میتوان معلمان با بهره هوشی متوسط را در کلاس دانشآموزان با بهره هوشی بالا قرار داد؟ اینها نمونههایی از دهها سؤالی است که ذهن دلسوزان و صاحبنظران را مشغول کرده است. برنامهریزان و معلمان تحولآفرین جامعه انسانی برای زنده ماندن و گریز از مرگ و ایستایی به تحول و نوآوری نیاز دارد و این موضوع مهم محقق نمیشود مگر با دستیابی به اندیشههای نو توسط افراد نخبه، تیزهوش و خلّاق جامعه که به عنوان گرانبهاترین سرمایه جامعه در رقابتی فشرده بین جوامع گوناگون برای دستیابی به جدیدترین فنون اداره جامعه تلاش میکنند. در جوامع پیشرفته، نخبگان و افراد خلّاق را برای سه گروه شغلی شناسایی و بورسیه تحصیلی میکنند تا با کمک آنها جامعه را به سوی توسعه، پیشرفت و تعالی انسانی سوق دهند. این سه گروه معلمان، قضات و پلیس هستند که اگر به درستی انتخاب و تربیت شوند، یک جامعه ایدهآل انسانی و اسلامی خواهیم داشت. با این حال این سؤال مطرح میشود که آیا معلمان را باید از مــیان افراد باهــوش و نخبه جامعه انتخاب کرد، یا از افراد وامانده از همه جا؟ پاسخ این است که معلمان و برنامهریزان نظام آموزش و پرورش باید انسانهایی باهوش و خلّاق باشند تا بتوانند برنامههای تحولی در جامعه ارائه کنند. زمانی میتوانیم دانشآموزان مبتکر و خلّاق و متعهد به نظام اسلامی تربیت کنیم که معلمان نخبه، باهوش و با استعداد جذب نظام آموزشی کشور شوند. جامعه اسلامی ما بیش از هر زمان دیگر به افراد هوشمند و خلّاق نیاز دارد. هر اندازه جهانی که در آن زندگی میکنیم پیچیدهتر میشود، نیاز به شناسایی و پرورش ذهنهای خلّاق و آفریننده هم بیشتر میشود. به همین دلیل موضوع خلّاقیت از مهمترین مسائل آموزش و پرورش است. با توجه به این امر، باید مدیران و معلمانی مُبتکر، خلّاق، توانمند و باهوش برای مدارس برگزید تا بتوانند با اندیشیدن تدابیر و شیوههای درست، زمینه را برای بروز استعدادها و خلاقیّتهای دانشآموزان فراهم آورند. اگر چه آموزش و پرورش به عنوان متولّی تعلیم و تربیت فرزندان و آیندهسازان جامعه، وظیفه فراهم آوردن زمینه رشد و پرورش خلّاقیت و نوآوری و همچنین استفاده درست و جهتدار از استعدادها و تواناییهای افراد را به عهده دارد، علاوه بر آن خود نیز زمینهساز توسعه همهجانبه و ایجاد تحول در تمامی سطوح جامعه (اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی) خواهد بود. از سوی دیگر برای پویایی خود نیازمند بهرهمندی از نخبگان و نیروهای خلّاق است. راههای جذب و نگه داشتن نخبگان برای جذب و نگهداشت نیروهای علمی و حضور نخبگان علمی دانشگاهها در آموزش و پرورش، مسئولان باید مواردی را مورد توجه قرار دهند. در غیر این صورت در آیندهای نزدیک با فقر نیروی انسانی متخصص رو به رو خواهد شد. 1ـ با توجه به این که نزدیک به یک دهم معلمان کشور، دارای مدرک تحصیلی دکترا و فوق لیسانس هستند، زمینه رقابت سازنده و پژوهش محور کردن مدارس باید فراهم شود. 2ـ لایحه جذب، حفظ و نگهداشت نیروهای علمی وزارت آموزش و پرورش با رویکرد رقابتی میان معلمان و جذب عضو هیأت علمی مدارس و مراکز آموزش و پرورش با حداقل هم ترازی با اعضای هیأت علمی دانشگاهها و مراکز آموزش عالی کشور تدوین و برای تصویب به مراجع قانونی ارسال شود. در ضمن باید امتیاز خاصی برای افراد برتر دانشگاهها در دورههای کارشناسی ارشد و دکترا قائل شد تا بدون آزمون، جذب و عضو هیأت علمی مدارس شوند تا زمینه حضور نخبگان در آموزش و پرورش فراهم شود. 3ـ کارکنان ستاد و استانها حداقل فوق?لیسانس باشند تا متهم به بی سواد بودن نشوند. زیرا ستاد مغز آموزش و پرورش است و مانند وزارت علوم، تحقیقات و فناوری و وزارت بهداشت باید عضو هیأت علمی داشته باشد تا زمینه علمی لازم را برای برنامهریزی و تحولآفرینی داشته باشند و از بیکاری مزمن و روزمرگی که دامنگیر ستاد و تبدیل شدن از ستاد برنامهریزی به ستاد اجرایی شده است، جلوگیری کند. 4ـ با توجه به این که در لایحه مدیریت خدمات کشوری هم ترازی با اعضای هیأت علمی دانشگاهها و مراکز آموزش عالی منظور نشده است، پیشنهاد میشود ماده واحدهای برای هم ترازی معلمان فوقلیسانس و دکترا با اعضای هیأت علمی دانشگاهها و مراکز آموزش عالی کشور در دستور کار شورای عالی آموزش و پرورش و مجلس شورای اسلامی قرار گیرد. مصطفی کهندانی ـ کارشناس مسائل آموزش و پرورش منابع: 1ـ کهندانی، مصطفی (چالشهای اساسی توسعه آموزش و پرورش) مقاله روزنامه آفرینش 23/3/1385 2ـ کهندانی، مصطفی (تصور خلّاق) مقاله هفتهنامه نگاه 15/6/1385 3ـ کهندانی، مصطفی (بی توجهی به مشکلات فرهنگیان) مقاله روزنامه آفرینش 24/3/1385 5ـ کهندانی، مصطفی (یکهتازی مدارس غیرانتفاعی در تعلیم و تربیت) مقاله روزنامه شاپرک 14/4/1385 6ـ آمار آموزش و پرورش، چاپ سوره 7ـ حقشناس، مرجان «خلاقیت در آموزش و پرورش» فصلنامه مدیریت در آموزش و پرورش، دوره ششم. |