میگویند بلا چون همه گیر شود تحمل آن آسان است؛ فاصله طبقاتی باعث میشود بلا همهگیر نشود یا تا زمانی که فاصله طبقاتی وجود داشته باشد نمیتوان از فقر به عنوان یک بلای همه گیر نام برد و این واقعیت، تحمل فقر را دشوارتر میکند. شاید بر همین اساس است که در گزارشهای سازمانهای بینالمللی که توسعه انسانی کشورها را رصد میکنند، در کنار شاخصهایی مانند فقر مطلق و فقر نسبی، از فاصله طبقاتی و ضریب جینی هم نام برده میشود و این سازمانها، در ارزیابیهای خود بهای زیادی به آن میدهند. فقر مفهوم مشخصی دارد و آثار و تبعات آن معلوم است. در هر جامعه میزان درآمدی را به عنوان خط مرزی میان فقیر و غیر فقیر مشخص میکنند. برای تعیین این خط مرزی روشهای مختلفی وجود دارد و اقتصاددانان با توجه به شرایط جوامع، تورم، گران بودن یا ارزان بودن یک کالا و ... بیشتر به میزان پروتئین دریافتی افراد اشاره دارند و برای مثال اگر پیش از این عنوان میشد کسی که کمتر از یک دلار در روز درآمد داشته باشد فقیر مطلق است، اکنون دیگر موضوع اینطور صورتبندی میشود که اگر فردی نتواند این میزان مشخص پروتئین را در روز دریافت کند، فقیر است. بر اساس یک اظهار نظر در ایران 10 میلیون فقیر مطلق وجود دارد و تعداد کسانی که به فقر نسبی گرفتارند سه برابر این رقم است. استاد دانشگاه تربیت مدرس گفته است: امروزه به دلیل مشکل بیکاری، تورم و نیز عدم کنترل نقدینگی با وجود منابع عظیمی که در کشور وجود دارد، بیش از 10 میلیون نفر از جمعیت ما زیر خط فقر مطلق و بیش از 30 میلیون نفر آنها زیر خط فقر نسبی به سر میبرند. عادل آذر خاطرنشان کرده است: اگر چه کشور از لحاظ امکانات سختافزاری، نرمافزاری، منابع فیزیکی، مادی و خدادادی وضعیت بسیار مناسبی دارد اما، موقعیت اقتصادی آن خوشایند نیست حال آنکه، برخی کشورها که از لحاظ بهرهمندی از امکانات بالقوه هم تراز ما هستند، جایگاه اقتصادی بهتری دارند.
همچنین فاصله طبقاتی موضوعی اساسی در ایران به شمار میرود و اهمیت آن از اینجا پیدا است که از سالها پیش و در مقیاسی گسترده و توسط مقامات اجرایی و غیر اجرایی بر آن تأکید شده است و برای مثال در چند دوره انتخابات برگزار شده در ده بیست سال اخیر، کاهش فاصله طبقاتی شعار اکثر نامزدهای انتخاباتی بوده است. آنها بخش مهمی از برنامههایشان را به این موضوع اختصاص دادهاند و تعداد زیادی از شهروندان با توجه به این برنامهها و وعده و وعیدها به آنها رای دادهاند.
فاصله طبقاتی چیست؟
ضریب جینی یک واحد اندازهگیری پراکندگی آماری است که معمولا برای سنجش میزان نابرابری در پخش درآمد یا ثروت در یک جامعه آماری استفاده میشود. این ضریب با نسبتی تعریف میشود که ارزشی بین صفر و یک دارد: یک ضریب جینی پایین، برابری بیشتر در توزیع درآمد یا ثروت را نشان میدهد، در حالی که ضریب جینی بالاتر، توزیع نابرابر را مشخص میکند. فاصله طبقاتی اشاره به نابرابری میزان درآمدهای دهکهای مختلف جامعه دارد. در واقع، هر چقدر درآمد ثروتمند ترین افراد جامعه با درآمد فقیر ترین افراد فاصله داشته باشد نابرابری و ناعدالتی بیشتری در آن جامعه وجود دارد. از طرف دیگر، اینکه درصد بالایی از ثروت کشور در اختیار افراد محدودی قرار بگیرد و درصد پایینی از ثروت کشور در اختیار دیگر دهکهای جامعه باشد، آن جامعه با نابرابری و توزیع ناعادلانه ثروت دست به گریبان است.
در ایران آمار و ارقام شفافی در این زمینه وجود ندارد. با این وجود، قراین و شواهد حاکی از آن است که وضعیت در این زمینه هشدار دهنده است و علاوه بر آن گرایش به سمت رفع نابرابریها وجود ندارد.
یک کارشناس اقتصادی با بیان اینکه بر اساس محاسبات، میزان فقر مطلق در ایران بین 25 تا 32 درصد است، میگوید: بر اساس این آمار، طی سه سال گذشته در دولت احمدینژاد، هر سال دو درصد به جمعیت فقیر کشور (32 درصد) افزوده شده است. در این بررسی، وضعیت بازار کار بر اساس شغل رییس خانوار تعیین میشود. به گفته حسین راغفر در هفت سال گذشته شدت فقر افزایش پیدا کرده است ضمن اینکه، نابرابری نیز افزایش داشته است.
او با اشاره به اینکه فقر از سال 63 با روند ملایمی کمتر میشد اما، از سال 84 با آغاز به کار دولت فعلی تاکنون، میزان فقر و نابرابری افزایش یافته است، تصریح میکند: هر چند که از سوی دولت آمار شفافی در مورد خط فقر و ضریب جینی تا کنون اعلام نشده است اما، فضای موجود نشان از رشد نابرابری و گسترش فقر دارد و بر اساس محاسبات صورت گرفته از سوی محافل غیر دولتی، میزان فقر مطلق در ایران بین 25 تا 32 درصد است. این استاد دانشگاه، شرایط فعلی یعنی فقیرتر شدن قشر متوسط جامعه را نتیجه شکست سیاستهای دولت میداند و میگوید: اگر به دید یک خارجی نگاه کنیم وجود این جوانهای بیکار در مملکتی که روی اقیانوسهای گاز و نفت نشسته تنها محصول سیاستهای غلط دولتها است.
این در حالی است که احمدی نژاد با شعار برقراری عدالت اجتماعی روی کار آمد است و مسوولان اجرایی همواره عنوان میکنند با اجرای طرحهایی، فاصله طبقاتی را کاهش دادهاند. آنها بیش از همه به اجرای طرح هدفمند کردن یارانهها اشاره دارند که اصلا با هدف کاهش فاصله طبقاتی اجرا شد.
گزارشی که بانک مرکزی اوایل امسال منتشر کرده است به بی اثر شدن یارانههای نقدی با افزایش تورم ناشی از اجرای هدفمندی یارانهها و کاهش سطح رفاه مردم و افزایش شکاف طبقاتی اشاره دارد.
در این گزارش آمده است: کاهش ضریب جینی (شکاف طبقاتی) در کشور تا زمانی ادامه خواهد یافت که تورم ناشی از اجرای قانون هدفمندسازی یارانهها به میزانی نباشد که همه یارانههای نقدی را برای جبران افزایش قیمتها جذب کند در غیر این صورت، افزایش مجدد ضریب جینی دور از انتظار نخواهد بود. به همین دلیل است که ما همچنان نمودهای فاصله طبقاتی را در جامعه میبینیم و در ابعاد مختلف شاهد وضعیت نا به هنجار هستیم.
نابرابری و تجملگرایی
فقر یک مفهوم اقتصادی است اما، بر دیگر ابعاد زندگی افراد نیز سایه میاندازد. فقر اقتصادی، فقر فرهنگی و فقر اجتماعی را به دنبال میآورد. این واقعیت تنها از این منظر که برای مثال فقیران قادر به تأمین هزینههای آموزشی نیستند و برای همین، دچار فقر فرهنگی میشوند قابل بررسی نیست. در واقع، فقر و مهمتر از آن نابرابری، تبعات اجتماعی، فرهنگی و روانی دارد و جامعه را با مشکلات زیادی روبهرو میکند.
یک کارشناس مسایل اجتماعی میگوید: فقر و نابرابری عقدههای روانی افراد را تشدید میکند و باعث میشود آنها دست به کارهای غیر منطقی بزنند.
به گفته علی تقی پور این کارهای غیر منطقی فقط گاهی عصبانیت و پرخاش به ثروتمندان است و در بیشتر مواقع، افراد فقیر و به ویژه افرادی که از نابرابری رنج میبرند سعی میکنند با انجام کارهایی خود را هم طبقه و هم قشر افراد ثروتمند نشان دهند و اینطور، آنها هستی اجتماعی خود را از دست میدهند بدون اینکه بتوانند سرمایه و پایگاه اجتماعی دیگری بیابند.
وقتی از تجملگرایی حرف به میان میآید ذهن ما به سمت ثروتمندان بیدردی میرود که از بس پول دارند نمیدانند با آن چه کار کنند و به همین دلیل، زندگیهای آن چنانی، اتومبیلهای لوکس چند صد میلیونی، خانههای مجلل، سفرها و میهمانیهای پر خرج و پر ریخت و پاش و ... دارند. اینجا و آنجا خبرهایی هم از چنین زندگیهایی منتشر میشود و برای مثال یک خبرگزاری تیتر« عروسیهای 500 میلیون تومانی در تهران» را روی خروجی خود قرار میدهد و یک روزنامه از اتومبیل 700 میلیون تومانی کسانی که در همین جامعهای که ما در آن زندگی میکنیم زندگی میکنند، حرف میزند.
این خبرها تکاندهنده هستند و هر چند احمدی نژاد هر از چند گاهی در گفتوگویی عنوان کند فاصله طبقاتی کاهش یافته است واقعیتها، چیز دیگری را نشان میدهد و این، صدای نمایندگان مجلس و کارشناسان مسایل اجتماعی و اقتصادی را در آورده است. رییس مرکز پژوهشهای مجلس و نماینده مردم تهران در مجلس شورای اسلامی میگوید: بررسیها در مرکز پژوهشهای مجلس و همین طور مشاهدات عینی ما نشان میدهد اختلاف طبقاتی در کشور نسبت به گذشته بیشتر شده و تجملگرایی و ثروتاندوزی به یک آفت اجتماعی و اپیدمی تبدیل شده است.
احمد توکلی با تقبیح فخرفروشی به ثروت و تجمل گرایی خاطرنشان میکند: فخر ورزیدن به ثروت و تجمل گرایی، الگوی مصرف در کشور را تغییر میدهد به گونهای که، منابع ملی که باید صرف تولید کالاهای ضروری شود، به تولید کالاهای لوکس اختصاص مییابد. درنتیجه این اتفاق قیمت نسبی کالاهای مورد نیاز عامه مردم افزایش یافته و قدرت خرید مردم نیز کاهش پیدا میکند.
بلای خانمانسوز تجملگرایی
تجملگرایی چیزی نیست که تنها مربوط به اقشار ثروتمند جامعه باشد و دیگر شهروندان که از نابرابری ثروت رنج میبرند با دیدن اسراف کاریها و تجملگرایی آنها فقط ناراحت و عصبانی شوند. تجملگرایی به طور مستقیم و به اشکال مختلف اکثر شهروندان را درگیر میکند و چشم و هم چشمی برای فخر فروشی یا از دیگران عقب نماندن و تعریف خود در طبقه و قشری دیگر اتفاق میافتد. این واقعیت باعث میشود بسیاری از اقشار جامعه در عین ناتوانی اقتصادی بریز و بپاش کنند و به مصرف گرایی و تجمل پرستی رو بیاورند. چنین گرایشی به مقروض شدن آنها میانجامد چنانکه، آمار و ارقام نشان میدهد سال به سال میزان چکهای برگشتی شهروندان افزایش مییابد و شمار زیادی از افراد به دلیل ناتوانی در تأمین مبالغی که در چکها پرداخت آنها را تضمین کردهاند روانه زندان میشوند. در این مورد کافی است نگاهی به تعداد سالیانه زندانیان و جرایم آنها بیندازیم تا متوجه شویم جرایم مالی از جمله کشیدن چک بی محل دلیل زندانی شدن بسیاری از شهروندان است.
یک کارشناس اقتصادی در این باره میگوید: گزارش بانک مرکزی درباره چکهای برگشتی مربوط به فروردین 1391 است. مستند به این گزارش فقط در نخستین ماه سالجاری، بالغ بر دو هزار و 300 میلیارد تومان از چکهای مبادله شده، برگشت خورده است. این رقم در مقایسه با سالهای گذشته بیسابقه و بسیار نگرانکننده است زیرا، نسبت چکهای برگشتی به تعداد چکهای مبادله شده عددی بیش از 7/13 درصد است و این رقم، تاکنون در اقتصاد ایران سابقه نداشته است. محمد باقر نوبخت خاطرنشان میکند: این موضوع نشان میدهد توان اقتصادی خانوارها و بنگاهها، ضعیف شده است که قادر به تعهدات مالی و اقتصادی خود در داد و ستدها نیستند.
وقتی چنین اتفاقاتی رخ میدهد هرچند میتوان شهروندان را به رفتار منطقی دعوت کرد و از آنها خواست تجمل پرستی و مصرف گرایی را کنار بگذارند اما، این چیزی نیست که فردی باشد بلکه روندهای کلانی وجود دارد و در واقع، بسیاری از شهروندان علی رغم مقاومت، به چشم و هم چشمیها و تجملگراییها سوق پیدا میکنند. این روندها را باید در فعالیتهای اقتصادی دولت جست و جو کرد که به اذعان موافقان دیروز و مخالفان امروز آن اصلا مناسب و منطقی نیست.
در چنین شرایطی تصحیح روندهای نادرست و نصیحت و توصیه به شهروندان راه به جایی نمیبرد و اگر تجمل پرستی و مصرف گرایی را رذیله و خطری هشدار دهنده قلمداد میکنیم باید در سطح کلان ریشه آن را بخشکانیم. یک کارشناس مسایل اجتماعی در این باره به گروههای مرجع و تأثیرگذار اشاره میکند و میگوید: در هر جامعه ای یک سری از افراد و اقشار تأثیر زیاد تری بر دیگران دارند. برای مثال ورزشکاران و بازیگران سینما و همچنین سیاستمداران و نخبگان جامعه کسانی هستند که در خیلی از مواقع الگوی رفتاری برای دیگران هستند. تقیپور خاطرنشان میکند: ما هر رفتار و فرهنگ ناشایستی را که بخواهیم تصحیح کنیم باید اول به سراغ افراد و گروههای فرهنگساز برویم. در مورد دروغگویی و خلف وعده این چنین است و درباره مصرفگرایی هم چیزی جز این نیست.
به گفته او در جامعه ما نه تنها این موضوع در سطحیترین مواردش رعایت نمیشود که خبری از گرایش به تغییرات بنیادین فرهنگی هم نیست.
این جامعه شناس توضیح میدهد: برای مثال در مورد همین مصرفگرایی تا زمانی که فیلمها و سریالها این موضوع را تبلیغ کنند یا حداقل از آن به عنوان رفتاری ناشایست یاد نکنند چه توقعی میتوان از جوانانی داشت که این فیلمها را میبینند. این تازه خیلی سطحی و رو بنایی است. باید با اقداماتی ارزشها تغییر پیدا کنند و حالا اگر نگوییم ارزشهای معنوی جای ارزشهای مادی را بگیرند که این خود درست نیست و چیزهای مادی و معنوی در کنار هم خوب هستند حداقل، این باشد که به فرزندان مان بیاموزیم همه چیز مادیات و پول نیست و میشود با حداقلهایی، از زندگی لذت برد.
تقیپور در پاسخ به این سوال که حالا بسیاری از خانوادهها به فرزندان خود چنین حرفهایی میزنند اما، آنها به گونهای دیگر فکر و رفتار میکنند میگوید: دلیلش این است که واقعیتهای جامعه چیزی دیگر را نشان میدهند و یا واقعیت رفتارهای ما با حرفهایمان فرق دارد. مثل این است که یک بازیگر در فیلمی نقشی را بازی کند و مثلا ساده زیستی را ترویج دهد اما، زندگی اش از زمین تا آسمان با این ساده زیستی فرق کند. اینجا البته نمیتوان به او خرده گرفت چون میگوید من شغلم بازیگری است و دلیل نمیشود آنطوری باشم که در فیلم نشان میدهم اما، درباره کارگردان فیلم چه؟
او ادامه میدهد: کارگردان، فیلمی درباره ساده زیستی میسازد و خودش زندگی آن چنانی دارد. خب! معلوم است که مخاطبش حرفش را باور نمیکند و پیامش بی اثر خواهد بود. حالا در نظر بگیرید که این اتفاق درباره افراد تأثیرگذارتر از یک کارگردان فیلم یا سریال رخ دهد. یک مسوول عالیرتبه که در سخنرانیهایش مدام بر سادهزیستی تأ کید میکند اما، خودش سادهزیست نیست. معلوم است که حرف او نه تنها نتیجه عکس دارد که ریاکاری را هم ترویج میکند.
به گفته این کارشناس مسایل اجتماعی همه افراد و گروههای فرهنگساز اگر میخواهند حرفشان تأثیرگذار باشد باید صداقت داشته باشند. برای مثال مادری که تجملگرایی را نفی میکند اما، خودش چشم و هم چشمی میکند و تنها به دلیل اینکه آن دوست و این خویشاوند فلان چیز را خریده، وسایل خانه اضافی میخرد قطعا حرفش تأثیری در فرزندش نخواهد داشت و برعکس رفتارش بر تربیت و آینده فرزندش تأثیر میگذارد.
مردم سالاری -17 دیماه 91