همه ما مسئولیم
از هر طرف به موضوع امنیت مینگریم مقوله فرهنگ و مسئولیت اجتماعی را در آن پررنگ میبینیم و نمیتوان آنها را نادیده گرفت؛ مگر در هنگام کسب رتبههای علمی در المپیادهای جهانی و میادین بینالمللی ورزشی توسط جوانان کشور عزیزمان، علت آن را برنامهریزی و تلاش مسئولان امر نمیدانیم و علاوه بر تجلیل از قهرمانان از مربیان و اساتید و مسئولان قدردانی نمیکنیم، چگونه است که در ناملایمات و مشکلات اجتماعی از جمله افزایش آسیبهای اجتماعی در شهر کسی را مقصر نمیدانیم؟ آیا برنامهریزی و تدبیر فقط در زمینه خاص کاربرد و در مدیریت شهر نیازی به آن نداریم؟ آیا مقوله امنیت اجتماعی که به فاکتورهای متعدد وابستگی دارد و هر یک متولی خاص خود را دارد فقط باید از سوی پلیس تامین شود؟
آیا تنها راه برقراری امنیت بیشتر تشدید برخورد با متجاوزان به حقوق مردم و نمایش آن در رسانههای همگانی است؟ آیا اینکار خود یک مسئله جدید و معضل تازه اجتماعی نمیآفریند؟
جامعه (10) / ابراهیم علیپور*
زندگی شهری در کنار رفاه نسبی و برخی مزیتها همواره آسیبها و سختیهای خاص خود را در پی دارد و فقط کسانی که زندگی در شهرهای بزرگ را تجربه کردهاند به مشکلات متعدد آن آگاهند، ولی هنوز بسیاری از کسانی که این تجربه را نداشتهاند در فکر و آرزوی زندگی در شهرهای بزرگ به سر میبرند.
شنیدن اخبار ناگوار، ورقزدن صفحه حوادث روزنامهها و اخیرا دیدن تصاویر مجرمان که نظم اجتماعی را برهم زدهاند و از آنها به عنوان اراذل و اوباش یاد میشود در صفحه تلویزیون جای ثابتی در زندگی شهروندان تهرانی باز کرده است.
تماشای مراسم اعدام
«جنایتکاری در شهر پیدا شده و رعب و وحشت عجیبی در شهروندان ایجاد کرده است. او به قتلهای مخوفی دست میزد، روزنامهها عکس بزرگی از او را چاپ کردند و از شهروندان خواستند که در یافتن آن شخص به پلیس کمک کنند. جنایتکار پیدا شد و به جزای عمل خود رسید. ولی رییس پلیس در مراسم اعدام آن شخص، خطاب به مردم کرد و گفت مواظب باشید هماکنون در حال ساختن جنایتکاران جدید نباشیم، همچنان که اهالی شهر بهطور نامریی کمک میکنند یک انسان شایستهای پرورش یابد، ممکن است اهالی شهری بدون آنکه متوجه باشند کمک کنند تا یک جنایتکار دیگری ساخته شود.» (شهر خوب، شهروند خوب؛ غلامحسین عدالتی) شکی نیست داشتن قانون خوب و اجرای خوب قانون آنهم با اقتدار توسط دستگاه قضایی و نیروی انتظامی شرط اصلی برقراری امنیت در جامعه است و کسی هم به سختی و پیچیدگی انجام این وظیفه ناآگاه نیست، اما آیا این دو به تنهایی میتوانند از عهده این مهم برآیند؟
نکته اینجاست که از هر طرف به موضوع امنیت مینگریم مقوله فرهنگ و مسئولیت اجتماعی را در آن پررنگ میبینیم و نمیتوان آنها را نادیده گرفت؛ مگر در هنگام کسب رتبههای علمی در المپیادهای جهانی و میادین بینالمللی ورزشی توسط جوانان کشور عزیزمان، علت آن را برنامهریزی و تلاش مسئولان امر نمیدانیم و علاوه بر تجلیل از قهرمانان از مربیان و اساتید و مسئولان قدردانی نمیکنیم، چگونه است که در ناملایمات و مشکلات اجتماعی از جمله افزایش آسیبهای اجتماعی در شهر کسی را مقصر نمیدانیم؟ آیا برنامهریزی و تدبیر فقط در زمینه خاص کاربرد و در مدیریت شهر نیازی به آن نداریم؟ آیا مقوله امنیت اجتماعی که به فاکتورهای متعدد وابستگی دارد و هر یک متولی خاص خود را دارد فقط باید از سوی پلیس تامین شود؟
آیا تنها راه برقراری امنیت بیشتر تشدید برخورد با متجاوزان به حقوق مردم و نمایش آن در رسانههای همگانی است؟
آیا اینکار خود یک مسئله جدید و معضل تازه اجتماعی نمیآفریند؟
پیچیدهترشدن جرائم اجتماعی
چندی پیش انتشار تصاویری از یک صحنه زورگیری در سایتهای اینترنتی واکنشهای مختلفی را در پی داشت که با اجرای حکم اعدام برای دو از مجرمان در سحرگاه یکشنبه 01/11/91 در ملاء عام پرونده آن بسته شد.
«تو رو به ابوالفضل، تو رو به ابوالفضل، آب، آب، ...»؛ «سلام برحسین»؛ «اشهد ان لا اله الی الله و اشهد ان محمد رسول الله»؛ «خدا طناب رو سفتتر کن»؛ اینها آخرین کلماتی بود که زورگیر 19ساله لابهلای بهتوحیرت و گریههای بدون اشکش قبل از اعدام به زبان آورد. جوانی که اولین سابقه کیفریاش آخرین سابقهاش شد.» شاید اگر فناوری اینقدر پیشرفت نمیکرد که بتواند تصاویر را در جایجای شهر ضبط کند این دو جوان به این راحتی به دست قانون گرفتار نمیآمدند. اما آیا توجه داریم که خشونت در برخورد با مجرمان میتواند خشونت در ارتکاب جرم را افزایش دهد؟ بهقول قدیمیها «آب که از سرگذشت چه یک وجب چه صد وجب» و بهقول امروزیها اگر فرد در اجتماع جایگاه نداشته باشد و تمام درها به روی او بسته شود او دست به هر کاری خواهد زد و جامعه نباید با افرادش چنان برخورد کند که امیدی به بازگشت به راه صواب نداشته باشند. در کل نباید کاری کرد که علاوه بر مال مردم، جان آنها نیز در معرض خطر قرار گیرد.
اگر میان یک مجرم حرفهای و سابقهدار با یک نوجوان که برای نخستینبار مرتکب جرم شده است فرقی نباشد و در همان ابتدا اشد مجازات برای او در نظر گرفته شود، گذشته از مباحث حقوقی و فقهی که از دایره اطلاعات نگارنده خارج است و باید صاحبنظران درمورد آن به قضاوت بپردازند، به عنوان یک شهروند که به موضوعات شهر آشناست و نمایندهای از افکار عمومی بهشمار میآید، این احتمال را میدهم که اینگونه برخوردها موجب خواهد شد که مجرمان با شیوههای پیچیدهتر و خشنتر مرتکب خلاف شوند.
نقش فرهنگ دینی در اداره امور جامعه
فراموش نکنیم که ما در جامعه اسلامی زندگی میکنیم و رسالتی عظیم به عهده داریم و آن اثبات کارآمدی دین در اداره امور جامعه است. نباشد که خدایناکرده تحتتاثیر جوسازیهای رسانهای داخلی و خارجی قرار بگیریم و ناخواسته در مسیر اشتباه قدم گذاریم. هر بار که تصاویر جوانانی را در صفحه مطبوعات و تلویزیون به عنوان خلافکار میبینیم ناراحت میشویم و به احتمال قوی دشمنان و بدخواهان نظام از دیدن آن خوشحال میشوند و از آن به نفع مقاصد خود سوءاستفاده میکنند. اگر تصور کنیم این جوانان در ایام نخست انقلاب و سالهای دفاع مقدس بودند، آیا باز هم این سرنوشت را داشتند یا اینکه دین خود را به اسلام عزیز و میهن اسلامی ادا میکردند.
آیا این جوانان خلافکار بهدنیا آمدهاند؟ آیا جامعه در قبال آنها مسئولیت ندارد؟ آیا اینها آخرین گروه آسیبدیده اجتماعی هستند و موج تازهای از این دست در راه نیست؟
خودکنترلی، انتخابی برتر در افزایش امنیت اجتماعی
شاید تاکنون به این مسئله نیندیشیده باشیم که اگر افراد، خودشان، خود را کنترل میکردند کار مدیریت جامعه تا چه اندازه سهل و ساده میشد. آیا تحقق چنین وضعیتی عملی است؟ آیا میتوانیم افراد را در جامعه در انجام وظایفشان «خودکنترل» کنیم؟
قطعا این هدف، جز از طریق کار فرهنگی روی افراد جامعه عملی نخواهد بود؛ چراکه فراتر از مسئله وجدان، پایههای اعتقادی فرد است که او را «خود کنترل» میکند. در اسلام زمینههای اعتقادی ساختن به گونهای است که بهترین بسته رشد برای خودکنترل ساختن افراد معتقد فراهم است و اعتقاد فرد مسلمان بهترین کنترلکننده درونی برای او به شمار میآید. مسلمان معتقد با اعتقاد به معاد و روز جزا، روزی که درآن اعمال فرد را جزا و پاداش میدهند، مسلما دست به انجام عملی نخواهد زد که انجام آن منع شده است. او خود را در مقابل خدای خود مسئول میپندارد؛ او به عاقبت کار میاندیشد؛ فرد مسلمان معتقد، خدا را همواره حاضر و ناظر بر امور میداند؛ بنابراین چه ناظر دنیوی باشد یا نباشد او احساس میکند که باید بر نفس خود مسلط باشد و از جاده صحت و درستی منحرف نشود. محمدعلی و علیرضا دو جوان 19 و 21ساله هر دو از داشتن نعمت پدر محروم بودهاند و شرایط سختی را در زندگی تجربه کرده و در کسب دانش نیز موفق نبودهاند. ایشان ساعتی قبل از اجرای حکمشان وصیتنامه خود را نوشتهاند. علیرضا وصیتنامهاش را خطاب به دایی خود نوشته و از او برای آنچه وی از آن با عنوان بیآبرویی یاد کرده طلب بخشش کرده و مادر و خواهرش را به او سپرده و از وی خواسته است که سایهاش بر سر آنها باشد. علیرضا از خانوادهاش خواسته برای او نماز بخوانند و به فقیران غذا بدهند و پاک زندگی کنند و محمدعلی در چند خطی که خطاب به مادرش نوشته از او خواسته مواظب خود و دخترش باشد و هر پنجشنبه به سر مزار او بروند و از خانوادهاش خواست از شاکیان پروندهاش رضایت بگیرند و او را حلال کنند. ملاحظه میشود هر دو نفر به اعتقادات اسلامی آگاه بودهاند و فقط این شرایط بوده که خود را بر آنها تحمیل کرده و آنها را از صراط مستقیم منحرف کرده است.
سوال این است آیا اگر هممحلهایها، بستگان و مسئولانه، همانهایی که برای تماشای مراسم اعدام آمده بودهاند و آنهایی که نیامده بودند، نسبت به سرنوشت ایشان مسئولان برخورد میکردند آیا امروز باز هم سر علیرضا و محمدعلی بالای دار میرفت؟ چرا فکر میکنیم همه مسئولیتها به دولت برمیگردد؟ چرا از جایگاه عظیم اجتماع غافلیم؟
فرد متقی در اسلام، به حقالله، حقالناس و حقالنفس قائل است و اصول اعتقادی او متشکل از عقل، فطرت، وجدان و ضمیر روشن است. توجه او به مسائل حرام و حلال، پرهیز از گناهان و انجام صواب همه شیوههایی هستند که زندگی فردی و جمعی او را شکل میدهد. در عصر حاضر، جوامع مختلف میکوشند تا از طرق گوناگون «خودکنترلی» را در جامعه خود محقق کنند. برخی از این جوامع بر بیدارکردن وجدان فردی اهتمام میورزند و برخی دیگر میکوشند تا از طریق تقویت احساس ملیتخواهی و میهندوستی، افراد را خود کنترل کنند، اما تمامی این روشها به علت نارسایی و محدودیتهای موجود تاکنون موفقیتی تام نداشتهاند. درحالی که همانطور که اشاره شد زمینههای اعتقادی اسلام بهترین بستر را برای خودکنترلی فراهم میآورد و بر مدیران ماست که بکوشند تا با هدایت و ارشاد افراد بهترین نتیجه را از این موهبت الهی حاصل کنند. به عبارت دیگر، در برخورد با بسیاری از معضلات، از جمله آسیبهای اجتماعی و مقوله امنیت، به جای ارزیابی عملکرد به مدیریت عملکرد پرداخته میشود؛ در حالیکه جامعیت و پیوستگی مسائل شهری ایجاب میکند که ابعاد گوناگون فعالیتهای سازمانهای مختلف به همراه هم دیده شوند. در جمعبندی میتوان گفت یکی از علل اصلی افزایش آسیبهای اجتماعی، از هر نوع آن، خصوصا کاهش امنیت اجتماعی، هجوم فرهنگ بیگانه از طرق مختلف بهسوی جوانان کشور است و برای مقابله با آن باید از تمام امکانات موجود بهره گرفت و نباید شرایط طوری شود که تمام فلشها بهسوی پلیس و قوهقضاییه نشانه رود؛ مجلس شورای اسلامی شهر، شورای صداوسیما و وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، سازمان بهزیستی، شهرداری، دانشگاهیان، نویسندگان و اصحاب هنر، شورایاریها، مساجد، بسیج و عموم شهروندان در اینباره وظیفه دارند و باید به وظایف خود عالم باشند. نمیتوان گفت مشکل آنقدر بزرگ است که نمیشود آن را حل کرد. قاعده این است: مشکلات هر قدر عظیم باشند از اراده انسان که اشرف مخلوقات خداوند است بزرگتر نیستند و همانطور که تاکنون انسان توانسته بر مشکلات فراوان زندگی فائق آید انشاءالله در سایه تعامل و برنامهریزی شهر ما، تهران، هم احساس امنیت را خواهد داشت. *شورایار منطقه 18