وبلاگ «محمّد خاکساری» مدیر مسئول و صاحب امتیاز هفته نامه «قلم معلّم» و از موسسین کانون صنفی معلمان، در مورد تاریخچه فعالیت های صنفی معلمان ایران، کانون های صنفی و بیانیه های شورای هماهنگی تشکل های صنفی فرهنگیان
وبلاگ «محمّد خاکساری» مدیر مسئول و صاحب امتیاز هفته نامه «قلم معلّم» و از موسسین کانون صنفی معلمان، در مورد تاریخچه فعالیت های صنفی معلمان ایران، کانون های صنفی و بیانیه های شورای هماهنگی تشکل های صنفی فرهنگیان
- یک چهارم بیماران روانی به روانپزشک مراجعه نمیکنند
- رسانهها و انگ زدایی از بیماریهای روانی
- محمدباقر صابریزفرقندی*
انگ یا استیگما یک واژه باستانی است که در یونان باستان عامل متمایزکننده بردگان و جنایتکاران از مردم عادی بوده است. به عبارتی انگ برچسبی است که زدن آن به فرد یا گروهی موجب تحقیر یا تبعیض آنان در جامعه میشود. انگ از کجا نشات گرفته و چرا به رغم شیوع بالا و سهم عمده اختلالات روانپزشکی در بار بیماریها و شناخت آسیبهای ناشی از آن این موضوع همچنان در جوامع مختلف از جمله ایران تداوم دارد؟ چرا باید از اختلالات روانپزشکی انگزدایی کنیم و در این زمینه رسانهها چه نقشی دارند؟ همکاری متقابل رسانهها و کارشناسان بهداشت روان میتواند برچسب منفی بیماریهای روانی را به شدت کاهش دهد. مردم عموما در مورد بیماریهای روانپزشکی بیاطلاعند. هرکسی در اعتقاد شخصی خود شاید نگاه درستی به اختلال روانی و بیماری مبتلا داشته باشد ولی همه ما به نوعی تحتتاثیر اعتقادات غالب و مرسوم جامعه هستی
- یک چهارم بیماران روانی به روانپزشک مراجعه نمیکنند
- رسانهها و انگ زدایی از بیماریهای روانی
- محمدباقر صابریزفرقندی*
انگ یا استیگما یک واژه باستانی است که در یونان باستان عامل متمایزکننده بردگان و جنایتکاران از مردم عادی بوده است. به عبارتی انگ برچسبی است که زدن آن به فرد یا گروهی موجب تحقیر یا تبعیض آنان در جامعه میشود. انگ از کجا نشات گرفته و چرا به رغم شیوع بالا و سهم عمده اختلالات روانپزشکی در بار بیماریها و شناخت آسیبهای ناشی از آن این موضوع همچنان در جوامع مختلف از جمله ایران تداوم دارد؟ چرا باید از اختلالات روانپزشکی انگزدایی کنیم و در این زمینه رسانهها چه نقشی دارند؟ همکاری متقابل رسانهها و کارشناسان بهداشت روان میتواند برچسب منفی بیماریهای روانی را به شدت کاهش دهد. مردم عموما در مورد بیماریهای روانپزشکی بیاطلاعند. هرکسی در اعتقاد شخصی خود شاید نگاه درستی به اختلال روانی و بیماری مبتلا داشته باشد ولی همه ما به نوعی تحتتاثیر اعتقادات غالب و مرسوم جامعه هستیم. آنچه در روزنامهها، رادیو و تلویزیون خوانده، شنیده و دیده میشود به نوعی شکلدهنده فکر افراد است. بسیاری از افراد نخستین بار اطلاعات خود در مورد بیماریهای روانی را از رسانهها کسب میکنند و اینجاست که باید گفت تاثیر مطلوب یا نامطلوب رسانهها بر بهداشت روان انکارناپذیر است. همانطور که تاثیر نمایش فیلمهای همراه با خشونت بر بهداشت روان کودکان قابل چشمپوشی نیست. شخصیتهای فیلمهای سینمایی و تلویزیونی که «پرخاشگر»، «خطرناک» و «غیرقابل پیشبینی» نشان داده میشوند و این رفتارها یعنی «خطرناک» و «غیر قابل پیشبینی بودن» را به اختلالات روانی نسبت میدهند، موجب شکلگیری باورهای تحریف شده و غلط در مورد بیماران روانی در جامعه میشوند حال آنکه اغلب بیماران روانی، پرخاشگر یا جنایتکار نیستند. رسانهها به عنوان ابزاری قوی که به نوعی جامعه را بازتاب میدهند میتوانند یک نگاه پایدار منفی یا مثبت نسبت به بیماریهای روانی ایجاد کنند. امروزه ناخواسته آحاد جامعه در محاصره انواع رسانههای متنوع هستند. فیلمهای پرطرفدار و مشهوری که شخصیت اصلی آنها قاتلی است که جنون دارد. پرداختن و نگاه به بیماری روانی فقط در حال انجام خشونت یا انواع لطیفهها و جوکهایی که درباره بیماران روانی گفته میشود همه عواملی هستند که میتوانند فضای ذهنی جامعه را از واقعیت بیماریها و بیماران روانی منحرف کنند و خطای ذهنی جامعه را در این زمینه افزایش دهند. البته در این میان تاثیر عوامل دیگری چون نگرش منفی حتی افرادی از جامعه و گاه حتی در سطح بالاتر نزد برخی پزشکان و نیز در وضع قوانین هم قابل انکار نیست. همه این موارد عامل افزایش انگ یا برچسب منفی بر بیماران روانی است و نتیجه طبیعی این برچسب ترس و طرد بیماران و نهایتا ایجاد بیعدالتی و محرومیت در مورد آنهاست. همین نگرشهای منفی و تقویت آنها در جامعه و این تفکر غلط که همه بیماران روانی خطرناک هستند و واکنش منفی جامعه نسبت به آنها موجب شده تنها سه چهارم از کسانی که از یکی از اختلالات روانی در رنج هستند...
(براساس آمارهای جهانی حدود 450میلیون انسان مبتلا به یکی از اختلالات روانی هستند)، برای درمان مراجعه میکنند و درصد قابل توجهی از مردم حتی در کشورهای پیشرفته برای درمان مراجعه نمیکنند یا اگر مراجعه کنند درمان را به صورت کامل و درست ادامه نمیدهند چراکه نگران برچسب و انگی هستند که جامعه متوجه آنها میکند. وقتی انگ وجود داشته باشد، بیماران احساس میکنند که دیگران از آنها کنارهگیری میکنند یا این احساس که دیگران از آنان میترسند و در نتیجه بیماریشان را مخفی میکنند و اینگونه اعتماد به نفس آنها کاهش مییابد و در نهایت گوشهگیر و افسرده میشوند و گاهی این احساس موجب افزایش پرخاشگری و انتقام از افراد جامعه میشود. در واقع بیماریهای روانی به خودی خود موجب تبعیض نمیشوند بلکه برچسب و انگ است که زمینه طرد این افراد از جامعه را فراهم میکند. قابل انکار نیست که برنامههای موفقی در کشور برای انگزدایی اجرا شده؛یک مثال آن اینکه امروز در رسانهها درباره بیماریها و بیماران روانی مینویسند و ابایی در این زمینه وجود ندارد. ترس از مراجعه به روانپزشکان کاهش یافته و در عین حال اقدامات زیادی در زمینه افزایش آگاهی خانوادهها انجام شده است. افزایش تعداد تختهای روانپزشکی در بیمارستانهای عمومی یا راهاندازی بخش سایکوسوماتیک در بیمارستانهای تخصصی هم در این راستا ارزیابی میشود. آگاهی دادن و اطلاعرسانی در مورد علت و ماهیت، درمان بیماری و اعتراض نسبت به بیان مطالب نادرست توسط افراد و رسانهها از موضوعاتی است که در انگ زدایی از بیماران روانی نقشی تعیینکننده دارد. همانطور توسعه بخشهای روان _ تنی و نیز ایجاد تختهای روانپزشکی در مجموعه بیمارستانهای عمومی که از سالیان گذشته از اولویتهای وزارت بهداشت بوده هم نقش بسیار موثری در کم رنگ کردن این انگ دارد که با سرعت بیشتری عملیاتی شود.
آگاهسازی از نقش تخریبی استفاده از کلماتی مثل دیوانه، روانی یا تیمارستان و دارالمجانین چه در گفتوگوهای عادی، رسانهای، فیلمها و سریالها و خصوصا در متون قانونی و حقوقی از دیگر راهکارهای پیش روی نظام سلامت برای کاهش انگ بر بیماران روانی در جامعه است.
* روانپزشک و عضو هیات علمی دانشگاه علوم پزشکی دانشگاه تهران- بهار - 5 اسفند 91