احساس فقر، احساس نیاز و احساس متفاوت بودن. در واقع انکار احساسات مساله است و نباید آنها را انکار کرد. راهحلی نوین و درست برای پاسخ به احساسات نیاز به خلاقیت دارد که این ویژگی به طور قطع باید در وجود یک معلم باشد که راهحلی درست و متناسب جهت پاسخ دادن به نیازها در پیش بگیرد. لازم است که با توجه به باورها و اعتقادات خود محرکها را تفسیر کنیم. اگر تفسیری مثبت باشد پاسخ مثبت خواهد بود و در ذهن ما به عنوان یک پاسخ خوب ثبت میشود وبه دنبال آن معلم خلاق براساس تفکر وتعقل عمل میکند. مدیریت احساسات یعنی به طور منطقی به احساسات پاسخ دهیم و به نوعی احساسات را تحت هدایت عقل قرار دهیم. به عبارت دیگر خلاقیت مساوی است با عقل به اضافه احساسات، معلم خلاق در دوره ابتدایی احساسات را به راه درست هدایت میکند و میدانیم که احساسات منفی مانند خشم، عصبانیت، کینه، نفرت و... باعث کاهش انرژی ومانع خلاقیت میشود اما احساسات مثبت مساوی با افزایش انرژی است و افزایش انرژی خلاقیت بیشتری به دنبال دارد و تفسیر غلط باورها احساسات منفی را در پی دارد
از مهمترین اهداف آموزش و پرورش توسعه خلاقیت وپرورش دانشآموزان خلاق است. دراین میان معلمان دوره ابتدایی نقش بسیار مهمی دارند. خلاقیت حاصل یکسری شرایط خاص وفعل وانفعالات است ودر صورتی به ثمر خواهد نشست که شرایط آن فراهم شود. روانشناسان معتقدند که ابتکار و خلاقیت در اغلب کودکان و دانشآموزان مشاهده میشود ولیکن منحنی تحول آن در حدود 10 سالگی افت میکند و سیر نزولی مییابد بهگونهای که نتیجه آن فقدان علاقه به یادگیری وافزایش مشکلات رفتاری و انگیزشی است. عوامل بروز خلاقیت را میتوان به دو نوع تقسیم کرد 1-عوامل بیرونی 2- عوامل درونی. عوامل بیرونی مانند: محیط، شرایط فیزیکی مدرسه، کلاس، ابزار و امکانات موجود در مدرسه، صدای زیبا و... عوامل درونی مانند: روابط عاطفی بین معلم و دانشآموز، احساسات، تخیلات، باورها و... حال معلم برای بروز خلاقیت دانشآموزان نیازمند مدیریت عوامل بیرونی وعوامل درونی است. فرد خلاق به نوعی میخواهد از شرایط نامطلوب فرار کند و به شرایط مطلوب برسد؛ از شرایط موجود کسب منفعت و دفع ضرر کند و اما در ارتباط با عوامل درونی، معلم دوره ابتدایی لازم است که احساسات دانشآموزان را مدیریت کند. میدانیم که احساس یک نیرو است مانند: احساس فقر، احساس نیاز و احساس متفاوت بودن. در واقع انکار احساسات مساله است و نباید آنها را انکار کرد. راهحلی نوین و درست برای پاسخ به احساسات نیاز به خلاقیت دارد که این ویژگی به طور قطع باید در وجود یک معلم باشد که راهحلی درست و متناسب جهت پاسخ دادن به نیازها در پیش بگیرد. لازم است که با توجه به باورها و اعتقادات خود محرکها را تفسیر کنیم. اگر تفسیری مثبت باشد پاسخ مثبت خواهد بود و در ذهن ما به عنوان یک پاسخ خوب ثبت میشود وبه دنبال آن معلم خلاق براساس تفکر وتعقل عمل میکند. مدیریت احساسات یعنی به طور منطقی به احساسات پاسخ دهیم و به نوعی احساسات را تحت هدایت عقل قرار دهیم. به عبارت دیگر خلاقیت مساوی است با عقل به اضافه احساسات، معلم خلاق در دوره ابتدایی احساسات را به راه درست هدایت میکند و میدانیم که احساسات منفی مانند خشم، عصبانیت، کینه، نفرت و... باعث کاهش انرژی ومانع خلاقیت میشود اما احساسات مثبت مساوی با افزایش انرژی است و افزایش انرژی خلاقیت بیشتری به دنبال دارد و تفسیر غلط باورها احساسات منفی را در پی دارد و انرژی منفی ایجاد میکند که باعث عدم خلاقیت در وجود دانشآموزان میشود. بنابراین معلم باید به اصلاح باورهای غلط و تقویت باورهای خوب بپردازد که منشأ پیدایش احساسات، باورها و اعتقادات هستند؛ این باورها ممکن است از جانب خانواده، همسالان، مدرسه، رسانهها و...شکل بگیرند. یکی دیگر از عواملی که در خلاقیت نقش بسیار مهمی دارد زبان است. ارتباط زبان با خلاقیت تحت شرایط محیط میباشد به گونهای که دایره لغت، مفاهیم وتصورات ذهنی نقش مهمی در خلاقیت دارند. به عبارت دیگر دایره لغات و اصطلاحات فرد خلاق بیشتر است و میدانیم که میزان اصطلاحات، مفاهیم و تصورات ذهنی رابطه مستقیمی با خلاقیت دارد و باید گفت خلاقیت در خلأ صورت نمیگیرد. از کنار هم قرار دادن مفاهیم قبلی یکسری مفاهیم جدید خلق میکنیم، از وسایل موجود و ترکیب آنها یک وسیله جدید به وجود میآوریم و به همین خاطر ما نیاز به مفاهیم جدید داریم و میدانیم که خلاقیت زاییده تخیل است، مفاهیم ذهنی همان تصاویر ذهنی است که ممکن است تحت تاثیر زبان وشرایط محیطی قرار گیرد. ذهن یک دانشآموز را در نظر بگیریم که سرشار از اصطلاحات جدید، اطلاعات و مفاهیم تازه میباشد. مسلما یک چنین دانشآموزی زمینه خلاقیت و نوآوری فراوانی خواهد داشت در مقابل دانشآموزی را در نظر بگیریم که ذهن او از این مفاهیم خالی است در نتیجه فرد خلاقی نخواهد بود؛ پس دانشآموز خلاق ذهنی دارد که سرشار از چرخه مفاهیم و دایره مفاهیم او رو به افزایش است ولیکن دانشآموز غیر خلاق محدودیت مفاهیم دارد و دایره مفاهیم او روز به روز رو به کاهش است. معلم خلاق در دوره ابتدایی به دانشآموز آزادی کامل میدهد تا در بیان باورها، اعتقادات و احساسات بهگونهای عمل کند که بدون ترس از سرزنش، مجازات و... باشد ضمن آنکه این احساسات باید به درستی هدایت شوند. علاوه بر آن زمانی از تدریس را به دانشآموزان اختصاص دهیم تا به بیان احساسات، عقاید وافکار روزانه خود بپردازند و باید مانند همسالان دانشآموزان عمل کنیم. پرسشی که مطرح میشود این است که چرا افراد در کنار همسالان خود احساساتشان را بیان میکنند؟ چون آزادند وبه همین علت جذب دوستان میشوند صرفا به این خاطر که حرف اورا گوش میدهند و او با آنها درددل میکند. معلم در صورتی میتواند نقش همسالان را اجرا کند که آزادی بیان و احساسات را به او بدهد، از روشهای تدریس فعال وجدید استفاده نماید و از عواملی که مانع خلاقیت میشود همچون تاکید زیاد بر نمره، روشهای سنتی ومعلم محور، عدم توجه به تفاوتهای فردی، عدم پذیرش ایدههای جدید و دلسرد کردن دانشآموزان به طور جد پرهیز شود.
* مدرس ودانشجوی دکتری رشته فلسفه