اولویت در حوزه آموزش و پرورش رسیدگی به وضع معیشت معلم هاست چرا که بحث
تحولات آموزشی که مورد توجه آموزش و پرورش است با تامین معیشت معلم ها امکان پذیر خواهد بود. اگر معلم دغدغههای معیشتی نداشته باشد با فراغ بال بیشتری به مساله آموزش دانش آموزان توجه خواهد کرد و با تمرکز بیشتری به کار خواهد پرداخت. در دوره اصلاحات وضعیت معیشت معلمها بهتر بود به گونه ای که معلم میتوانست از جیب خودش برای بچهها جوایزی را تهیه کند یا وسایل خودش مانند کامپیوتر همراهش را سر کلاس در اختیار کارش قرار دهد. معلمان سالهاست حسرت یک فضای آموزشی مناسب را میکشند. سالهاست منتظرند آنچه را که در الگوهای تدریس ارائه میدادند در کلاسها پیاده کنند. جمعیت بالای دانشآموزان در کلاس، بی توجهی و بی انگیزه بودن دانشآموزان نسبت به درس و مدرسه و نداشتن امنیت روانی و ذهنی معلمان از جمله مسائلی است که تدریس را برای آنان دشوار کرده است. همچنین کمتوجهی به امنیت اقتصادی معلمان منجر به چند شغله شدن و فاصله گرفتن آنها از کتاب و مدرسه و درس شده.
کل سیستم آموزش و پرورش را میتوانیم به سه رکن اساسی ساده کنیم؛ معلم، دانش آموز و اولیای دانشآموز. اگر این سه تعامل مثبت و سازنده ای داشته باشند، چرخ آموزش میچرخد. آموزش و پرورش از یک طرف به رسانهها اعلام میکند که مدارس نباید از اولیا هزینهای دریافت کنند و از طرف دیگر عملکرد برخی مدیران مدارس در تضاد با آن است. امسال یک ریال هم سرانه دریافت نکردیم و ناچار شدیم هزینههای مدرسه را از جیب خودمان بپردازیم. اما کسی به فکر ما نیست. اولویت در حوزه آموزش و پرورش رسیدگی به وضع معیشت معلم هاست چرا که بحث تحولات آموزشی که مورد توجه آموزش و پرورش است با تامین معیشت معلم ها امکان پذیر خواهد بود. اگر معلم دغدغههای معیشتی نداشته باشد با فراغ بال بیشتری به مساله آموزش دانش آموزان توجه خواهد کرد و با تمرکز بیشتری به کار خواهد پرداخت. در دوره اصلاحات وضعیت معیشت معلمها بهتر بود به گونه ای که معلم میتوانست از جیب خودش برای بچهها جوایزی را تهیه کند یا وسایل خودش مانند کامپیوتر همراهش را سر کلاس در اختیار کارش قرار دهد. معلمان سالهاست حسرت یک فضای آموزشی مناسب را میکشند. سالهاست منتظرند آنچه را که در الگوهای تدریس ارائه میدادند در کلاسها پیاده کنند. جمعیت بالای دانشآموزان در کلاس، بی توجهی و بی انگیزه بودن دانشآموزان نسبت به درس و مدرسه و نداشتن امنیت روانی و ذهنی معلمان از جمله مسائلی است که تدریس را برای آنان دشوار کرده است. همچنین کمتوجهی به امنیت اقتصادی معلمان منجر به چند شغله شدن و فاصله گرفتن آنها از کتاب و مدرسه و درس شده. اگر کمی پای درد دل معلمان بنشینید خواهید دید که آنها با طنزی تلخ معلمی را شغل دومشان میدانند. امروز معلمان نیز بر سر دو راهی بهتر بودن علم یا ثروت ماندهاند. معلمان امروز برای گذران امور و معیشتشان راهی به غیر از شغل دوم ندارند. شغل دوم یعنی فاصله گرفتن از کتاب و درس یعنی بیانگیزه شدن و درنهایت یعنی افت نظام تعلیم و تربیت. اجرای سند تحول بنیادین آموزش و پرورش که این قدر مورد توجه مسئولان است و مدام از آن حرف میزنند بدون همکاری معلم ممکن نیست. ابزار اجرایی سند تحول معلم است و بدون تامین معاش معلم و ایجاد آسودگی خیال برای او، آموزش و پرورش هر چقدر هم هزینه کند این تحول اتفاق نخواهد افتاد. برای این منظور یکی بحث حقوق معلم هاست و دیگری، امکانات رفاهی. دیگر از بن کالا که چند سال پیش به معلم ها داده میشد خبری نیست. این بن مبلغ 80 هزار تومان بود که در طول سال پرداخت میشد که یک سال نقد پرداخت کردند و سال بعد از آن به طور کلی حذف شد. بن کالا چیزی است که بقیه کارمندان از آن بهرهمندند ولی معلم ها خیر. معلم ها حق مسکن دریافت نمی کنند، بسیاری از معلم ها فاقد مسکن هستند. اضافه کاریشان به موقع پرداخت نمیشود و معمولا چند ماه تا یک سال پرداخت آن به تعویق میافتد. میگویند معوقه معلم ها را پرداخت کردیم اما خود من به عنوان یک معلم، یک سال است که پرداخت اضافه کاری ام به تعویق افتاده است. حق مدیریت و حق معاونت حذف شده که باید دوباره احیا شود. چند مورد مهم دیگر هم وجود دارد که دولت جدید بهتر است روی آن ها تمرکز کند: موضوع تراکم جمعیت دانش آموزان در مدارس، امکانات آموزشی و هوشمند سازی. در شهرهای کوچک و روستاها برنامه هوشمند سازی به صورت نمادین اجرا شده ولی مسئولان از اجرای این برنامه خبر میدهند. در یکی از مدرسهها 12 تا کامپیوتر اوراقی بانک را آوردیم در مدرسه؛ کامپیوترهای از رده خارجی که تنها میتوانند سیستم عامل را اجرا کنند. با چند تا کامپیوتر هیچ مدرسه ای هوشمند نمی شود. بحث دیگر این است که خود آموزش و پرورش میتواند درآمدزا شود. بودجه آموزش و پرورش بسیار پایین است و نمیتواند جوابگوی نیازهای این سیستم باشد و طبیعتا آموزش و پرورش نمیتواند بدون بودجه فعالیتهایش را به درستی انجام دهد و این موضوع یعنی لنگ ماندن کار آموزش که بعدها باعث حسرت و پشیمانی خواهد شد. بعضی از مدرسهها دارای موقعیت تجاری هستند که اگر قانون به آن ها اجازه تغییر کاربری بدهد و بتوانند به مجتمع تجاری تبدیل شوند، میشود چند متر آن طرف تر زمینی بزرگ تر برای مدرسه خرید و این برای دانشآموزان هم بهتر میشود ضمن این که درآمدی هم حاصل شده است یا در حوزه کتاب های درسی؛ امتیاز فروش این کتاب ها دست مغازههای لوازمالتحریر فروشی است و اگر این کار در اختیار مدرسه بود میشد قدری درآمدزایی برای مدرسه یا بوفهها که سختگیری زیادی درباره آن ها میشود. قانون میگوید آموزش و پرورش مولد نیروی انسانی است و به هیچ عنوان نباید کار اقتصادی بکند اما از طرفی هم بودجه ای که به آن اختصاص میدهند ناچیز است و مدرسهها باید سال تحصیلی را با تنگدستی به سر برند و طبیعی است که بسیاری نیازها بر زمین میماند. پیشنهادی که میشود مطرح کرد این است که در هر منطقهای آموزش و پرورش شورایی از نخبگان را تشکیل دهد که با هزینه خود معلم ها فعالیت اقتصادی انجام دهند. صندوق ذخیره داخلی برای معلم ها فقط میتواند وام پرداخت کند و نمی تواند به لحاظ قانونی فعالیت اقتصادی داشته باشد. صندوق ذخیره با چند هزار عضو تاثیری در زندگی معلم ها ندارد. این صندوق 24 شرکت تابعه بزرگ دارد که زیرمجموعه صندوقند و از این طریق رشد کرده اند اما در زندگی معلم ها اثرشان دیده نمیشود. مساله مهم دیگر احیای دوباره کانون صنفی معلم هاست که معلم ها بتوانند از همین طریق حق و حقوق خود را پیگیری کنند و صدایشان به جایی برسد. ما رسانه مستقل نداریم یا رسانه ملی حتی نیم ساعت در هفته را برای پخش اخبار حوزه آموزش و پرورش دریغ میکند.
* معلم و کارشناس آموزش
آرمان - ۳۰ خرداد ۹۲