*معیشت معلمان و شرایط اقتصادی آنان در ایجاد رضایت شغلی و بالارفتن عملکرد و ارتقای منزلت اجتماعی حرفه معلمی نقش اساسی دارد. در دوره حاجیبابایی با توجه به تورم افسار گسیخته شرایط اقتصادی معلمان رشد و جهشی حتی متناسب با تورم نداشته است، قدرت خرید معلمان بالا نرفته است و معلمها فقیرتر از قبل شدهاند. معلمان نه تنها به قلهیی که وعده داده شد برده نشدند، بلکه متاسفانه همچنان در کوهپایه دشواریهای اقتصادی رها ماندهاند و همچنان برای تامین حداقلهای یک زندگی ساده مجبور به روی آوردن به مشاغل دوم و سوم هستند. واقعیت این است فانی در حالی این «دسته گل» را تحویل میگیرد که معلمانش از جهت اقتصادی تحت فشارند و موقعیت اجتماعیشان در جامعه باز هم تنزل یافته است.
*مشارکت معلمان در تصمیمگیریها و نگاه از بالا به آنان در این دوره هم تغییر خاصی پیدا نکرد، ، شوراهای معلمان و مدارس در این دوره بیشتر از هرزمانی به حاشیه رانده شد و معلمها همچنان به عنوان آخرین حلقه زنجیر دیوانسالاری باقی ماندند. اعمال فشار به مدیران مدارس و معلمان برای درصد قبولی تبدیل به یک رویه شد و معلمها کمترین نقشی در انتخاب مدیران مدرسه ندارند. فانی در حالی این «دسته گل» را تحویل میگیرد که امروزه مشارکت معلمان در مسائل آموزش و پرورش و امور مدرسه یک مطالبه جدی شده است.
اول: معارفه سرپرست وزارت آموزش و پرورش علی اصغر فانی، بیش از آنکه جلسه معارفه او باشد به لطف برنامهریزی دوستان حاجیبابایی، به فرصتی برای استمرار و تکرار سخنان اغراقآمیز وزیر سابق، درباره عملکرد و خدماتش به نظام آموزشی و معلمان و مدرسهها تبدیل شد. این مراسم به گونهیی طراحی شد که برای حاجیبابایی در حکم تودیع نباشد و او منتظر خواهد ماند، خداحافظیاش از ساختمان وزارت با بدرقه وزیر باشد و نه سرپرست. حساسیت به این برنامه تا جایی بوده که مدیرکل روابط عمومی در نقش مجری ظاهر شد و تعجب حاضرین را چنین پاسخ داده است که: «آقای حاجیبابایی به بنده گفتند که حضور مجری را کنسل کرده و تمام برنامه را خودتان اداره کنید.» پس از پایان مراسم هم به جای اینکه سرپرست جدید از برنامههایش برای آموزش و پرورش بگوید این حاجیبابایی بود که نشست خبری برگزار کرد تا از معارفه فانی به صورت کافی حظ وافی برده باشد.
دوم: حاجیبابایی در سخنان خود نه تنها بابت بسیاری از آسیبهایی که به آموزش و پرورش زده عذرخواهی نکرد، بلکه با ادبیات مشهور عوامانه و تبلیغاتی خود گفته است «به گونهیی کار کردم که وزارت آموزش و پرورش را مثل دسته گلی تقدیم وزیر بعدی کنم.» شنیدن اینگونه تعابیر اغراقآمیز از طرف مسوولان وزارت آموزش و پرورش در طول این چند سال برای ما معلمها عادی شده و ذوق و شوقی در ما نمیانگیزد اما تیتر شدن این جمله و انعکاس وسیع در جامعه ممکن است این پرسش را ایجاد کند که: آیا واقعا وزیر بعدی دسته گلی را تحویل میگیرد؟ آموزش و پرورش در دوره حاجیبابایی در مقایسه با عملکرد همتایان پیشینش تفاوتی عمیق و جهشی عظیم داشته است؟ نگارنده با وجود اذعان به انجام برخی کارهای قابل تقدیر توسط حاجیبابایی و ضمن خسته نباشید به ایشان، برای اینکه خوانندگان و والدین دانشآموزان با خیالپردازانه و شاعرانه بودن این «دسته گل» آشنا شوند به ذکر چند واقعیت میپردازم و قضاوت نهایی را به آنها میسپارم.
*یکی از چالشهای همیشگی آموزش و پرورش کسری بودجه این وزارتخانه است. بر اساس نرم جهانی 5 درصد تولید ناخالص داخلی به آموزش و پرورش باید اختصاص داده شد. آیا حاجیبابایی در جهت رسیدن به این استاندارد گام عملی و جدی برداشته است؟ همه میدانیم که بودجه به صورت مستقیم بر کیفیت آموزشی، تجهیز مدارس، بهبود شرایط معلمی و انجام طرحهای پژوهشی، تاثیر مستقیم دارد، حاجیبابایی در حالی این «دسته گل»را به فانی تحویل میدهد که بر اساس گزارش معاونت برنامهریزی راهبردی رییسجمهور به دکتر نجفی در سال جاری این وزارتخانه چهار هزار میلیارد تومان کسری بودجه دارد.
*معیشت معلمان و شرایط اقتصادی آنان در ایجاد رضایت شغلی و بالارفتن عملکرد و ارتقای منزلت اجتماعی حرفه معلمی نقش اساسی دارد. در دوره حاجیبابایی با توجه به تورم افسار گسیخته شرایط اقتصادی معلمان رشد و جهشی حتی متناسب با تورم نداشته است، قدرت خرید معلمان بالا نرفته است و معلمها فقیرتر از قبل شدهاند. معلمان نه تنها به قلهیی که وعده داده شد برده نشدند، بلکه متاسفانه همچنان در کوهپایه دشواریهای اقتصادی رها ماندهاند و همچنان برای تامین حداقلهای یک زندگی ساده مجبور به روی آوردن به مشاغل دوم و سوم هستند. واقعیت این است فانی در حالی این «دسته گل» را تحویل میگیرد که معلمانش از جهت اقتصادی تحت فشارند و موقعیت اجتماعیشان در جامعه باز هم تنزل یافته است.
*مشارکت معلمان در تصمیمگیریها و نگاه از بالا به آنان در این دوره هم تغییر خاصی پیدا نکرد، ، شوراهای معلمان و مدارس در این دوره بیشتر از هرزمانی به حاشیه رانده شد و معلمها همچنان به عنوان آخرین حلقه زنجیر دیوانسالاری باقی ماندند. اعمال فشار به مدیران مدارس و معلمان برای درصد قبولی تبدیل به یک رویه شد و معلمها کمترین نقشی در انتخاب مدیران مدرسه ندارند. فانی در حالی این «دسته گل» را تحویل میگیرد که امروزه مشارکت معلمان در مسائل آموزش و پرورش و امور مدرسه یک مطالبه جدی شده است.
*در این دوره جایگاه سیستم کارشناسی و نظریات علمی با بیاعتنایی مواجه شد و شخص وزیر نظریهپرداز و مجری و سخنگو شد. پژوهشگاه به عنوان بازوی علمی و کارشناسی طرحها و برنامهها نادیده گرفته شد، رابطه تیره حاجیبابایی با کارشناسان پژوهشگاه اسباب جدایی یا انزوای آنها را فراهم ساخت. و پژوهشگاه آموزش و پرورش با معاونت پژوهشی ادغام شد تا استقلال اظهارنظرهای علمی به برهوت سکوت، انفعال یا تایید منویات وزیر تبدیل شود. فانی در حالی این «دسته گل» را تحویل میگیرد که بسیاری از اقدامات شتابزده مانند تعطیلی پنج شنبهها، مجتمعهای روستایی و تغییر ساختارها، بدون نظر مراکز پژوهشی اجرا شده و باید به تصحیح یا تعطیلی بسیاری از آنها بپردازد.
*مرگ دانشآموزان بر اثر آتشسوزی، تکرار حادثه برای دانشآموزان در سفرهای اردویی، دراین دوره بسیاری از خانوادهها را عزادار کرد و یک موج ملی از انتقاد نسبت به عملکرد حاجیبابایی به و جود آورد. یادآوری حوادثی مانند برشته شدن سارینا و سیران و از بین رفتن زیبایی و طراوت صورت نازنین 26 دختر شینآبادی، مرگ حیرتآور دانشآموزان چابهاری قاسم حیرتی و قنبر قریب بر اثر آتشسوزی خوابگاه دانشآموزی وسوختگی شدید برهان و فرشید و جمال همکلاسیهایشان، سوختن یک دانشآموز 13ساله در چاه رحمان سیستان، کشته شدن 26 دانشآموز در اردوی دانشآموزی و عزادار شدن کامل یک شهر و تکرار چند باره اینگونه حوادث، بیش از هر چیزی معلمها را از تعبیر «دسته گل» برای وزارت از طرف حاجیبابایی عصبانی میکند. فانی در حالی این «دسته گل» را تحویل میگیرد که تامین امنیت امانتهای مردم و برگزاری ایمن سفرهای اردویی به عنوان یکی از خواستهای مسوولان ارشد نظام و مردم به یکی از دغدغههای اصلی او باید تبدیل شود.
به نقل از وبلاگ آقا جازه