گروه فرهنگ و هنر، مسعود لقمان و کمیل انتظاری- «احمد ایلیاتی کاشانی» همانگونه که از نام خانوادگیاش برمیآید، زاده کاشان است به سال 1344. قریب 30 سال است که به مجموعهداری و آرشیو آثار و مستندهای تاریخی پرداخته است. از مجموعههای او میتوان به مجموعه کبریتهای بینالمللی و عکسهای تاریخیِ ایران و جهان اشاره کرد. او نزدیک به 80 هزار نگاتیو از عکسهای تاریخی که بیش از یک قرن قدمت دارد، در اختیار دارد.
کاشانی از ناآگاهی مردم و مسئولان نسبت به میراث فرهنگی گله دارد. او میگوید: «خندهدار است، هنگامی که به دنبال شیشههای عکس که در قدیم از آنها برای عکاسی استفاده میشد میگردم، گروهی فکر میکنند به دنبال خرید و نگهداری شیشه مخدر هستم!»
او در مورد تاریخ ایران عقیده دارد که ایران باستان و ایرانِ دوران اسلامی چون دو بالِ یک پرنده، مکمل یکدیگرند؛ اگر با هم حرکت کنند سبب نجات فرهنگ ایران و وفاق ملی میشوند و هرگاه یکی از این دو بال، آسیب ببیند کشور ما به لحاظ تاریخی و فرهنگی دچار آسیب خواهد شد. آنچه میخوانید گزارشی است از گفتوگو با او درباره تاریخ ایران و اهمیت حفظ میراث تاریخی و فرهنگی که او بدان مشغول است.
***
ایلیاتی کاشانی در پاسخ به این پرسش که چرا پس از مجموعهداری عکسها، کارتپستالها، کبریتها و اسناد تاریخی به غور در تاریخ ایران پرداخته، میگوید که مجموعهداری باعث شد تا به دنبال اسناد و تحقیقات تاریخی بروم تا دریابم چرا در طول تاریخ، ملت ما اینقدر مورد تهاجم قرار گرفتهاست. سپس متوجه خیانت تاریخنویسان چاپلوس و مزدوری شدم که پول میگرفتند و برای ایران، تاریخ میساختند. باید گفت، کشورهای صاحبمنافع در ایران، اسطورههایی دروغین به ملت ایران تحمیل کردهاند؛ به گونهای که طرحی از 200 سال پیش در دستور کار این کشورها قرار گرفته که میتوان به آن اسطورهسازی برای ملت ایران نام داد. از خویش مدام میپرسیدم که آن روی سکه این اسطورهسازیها چیست؟ آیا این جوهره در ملت ایران هست که به دنبال اسطورههای تقلبی باشد؟ یک سند به من نشان داد که آری. یکی از نامزدهای دوره چهارم مجلس شورای ملی، مورد پرسش دوستانش قرار میگیرد که چرا برای نمایندگی مجلس نامزد شدهای؟ او در جواب آنها گفته است که این ملت است که مرا به زور نامزد انتخابات کرده و من خود از این موضوع بیاطلاعم و نمیدانم از کجا آب میخورد!
کاشانی به رفتار اشغالگران اشاره دارد و غارت میراث فرهنگی ملتها را مقدمهای بر تسلط بر آنان میداند و میگوید، آنانی که به زور، کشوری را تصاحب میکنند، مانند دزدان، نخست سراغ موزههای آن کشور میروند. برای نمونه به افغانستان و عراق بنگرید. این قدرتها در تمام دنیا از ریشههای فرهنگی و عقلانیت مردم هراس دارند؛ لذا برای آنان اسطورههایی دستساز میآفرینند و این اسطورهها را به خورد این مستضعفین میدهند و بعد از صد سال که آنان متوجه میشوند این اسطورهها، انگلیسی یا روسی یا آمریکایی بودهاند، کار از کار گذشته است. از این دست اسطورهها برای تاریخ معاصر ما نیز ساختهاند. شما باید در نظر داشته باشید که نقل قولهای تاریخگونه که مستند نیست و از قول دیگران بیان میشود، حقه تاریخنویسان برای فریب مردم است.
کاشانی باور دارد که پشتِ سر غارتگران میراث فرهنگی، قدرتمداران مافیاییاند که آثار ملی را غارت و سپس دست به تخریب آنان توسط مزدوران خودفروش میزنند. او در پاسخ به این پرسش که چرا غارتگران پس از چپاول دست به تخریب میزنند، بر این باور است که آنان میخواهند پیشینه 12 هزار سال تمدن ایرانی را محو کنند تا بتوانند بر ایرانزمین چیره شوند. او به عکسی از تخت جمشید که در اختیار دارد، اشاره میکند و میگوید که این عکس نشان میدهد که تخریب تخت جمشید در دوره قجرها شدت گرفت؛ چون از قدیم میگفتند گنج در خرابههاست، مردم و افراد سودجو بناهای قدیمی را برای پیدا کردن گنج، تخریب میکردند؛ اما ستونهای تخت جمشید را نیز با خاک یکسان کردند در حالی که میدانستند در دل ستونی سنگی، طلا و جواهرات وجود ندارد؛ اما چون مزدور قدرتهای جهانی بودند ستونهای تخت جمشید را با خاک یکسان کردند تا هویت ما را بزدایند. در افغانستان نیز طالبان همین کار را کردند و با توپ، تندیسهای بودا را نابود کردند.
او از مردم و مسئولان گلهمند است و میگوید که تقریبا انگیزهای در آنان برای حفظ میراث فرهنگی و درآمدزایی از طریق گسترش صنایع دستی و مجموعهداری و حفظ اشیای تاریخی دیده نمیشود. وقتی که عکس تخت جمشید را نگاه میکنید که قبل از بازسازیاش در دوره پهلوی اول با خاک یکسان شده، رضایت میدهی که زحمت نگه داشتن خیلی از اشیای تاریخی کشور ما را کشورهای دیگر بکشند؛ مانند موزه لوور فرانسه! اصولا کسانی که برای تاریخ و حفظ میراث فرهنگی کار میکنند، نباید از مردم و مسئولان انتظار قدردانی داشته باشند؛ چون در کشور ما، برای امثال ما ارزشی قائل نمیشوند، چه رسد که بخواهند کمک مالی هم بکنند. عدهای از مردم وقتی عکسهای تاریخی را میبینند، اکثرا به دوره قاجار انتقاد میکنند؛ اما به خود نمینگرند که ما با این همه مدارک تحصیلی و ادعا، برای پیشرفت و تعالیِ فرهنگ ایران چه کردهایم!؟ این بیانگیزه بودن مردم ما در قبال میراث ملی و اینکه ارزشی برای آن قائل نیستند، مجموعهدارانی چون مرا که همه عمر و جوانی و زندگی خود را صرف جمعآوری اشیا و اسناد تاریخی کرده است، سرخورده میکند.
این مجموعهدار، میراث فرهنگی را شناسنامه یک ملت میداند و امیدوار است که این میراث، حداقل توسط ایرانیان تخریب نشود و غارتگران میراث فرهنگی نیز تبدیل به حامیان میراث فرهنگی شوند و میگوید که تشکیل انجمنهای حامی میراث فرهنگی میتواند در این امر مؤثر باشد. او میافزاید که ایرانیان در کارهای جمعی موفق نیستند، ولی در کارهای فردی، کارهای بزرگی میکنند؛ مانند المپیادهای علمی و ورزشهای انفرادی. اگر هر ایرانی یک کار ماندگار انجام دهد ما کشوری سربلند خواهیم داشت.
کاشانی در ادامه به آسیبشناسی تاریخیِ رفتار ایرانیان میپردازد و دروغ و چاپلوسیِ همهگیر میان ایرانیان را ناشی از تهاجم بیگانگان به ایران در طول تاریخ میداند که ایرانی را مجبور کرد تا برای حفظ داشتههایش در برابر تازشگران به دروغ و چاپلوسی بگراید. او تنها راه سعادت ملت ایران را حذف فرهنگ دروغ و چاپلوسی میداند و میگوید که اکنون زمان آن فرارسیده است که این فرهنگ چاپلوسی را کنار بگذاریم.
کاشانی در پایان به آرشیو عکسهای تاریخیاش که «از کاشان تا نیویورک» نام دارد، اشاره میکند و میگوید که من آرشیوی از عکسهای تاریخی را در اختیار داشتم که ناقص بود. در کاشان بودم که به من خبر دادند که آن بخش دیگر آرشیو در نیویورک به فروش گذاشته شده است. برای برگرداندن بخشی از آرشیو عکسی که نصف آن دست من بود و نصف آن توسط صاحب دیگر آن به نیویورک برده شده بود، به هر در زدم تا پول جور کنم؛ اما نشد. لاجرم پول رهن منزل اجارهای خود را دادم و با یک میلیون تومان حق دلالی، آرشیو را ندیده در سال 1380 به مبلغ 11 میلیون تومان خریدم و از نیویورک آن را برایم فرستادند. اسم آرشیو را به همین دلیل «از کاشان تا نیویورک» گذاشتم
قانون - 11 مهر ماه 92