تغییرات اجتماعی از پس سالهای التهاب
بررسی تاثیر رسانه و گفتمان سیاسی حاکم بر جابهجایی هنجارها
دکتر محمدمهدی فرقانی، استاد ارتباطات و عضو هیأت علمی دانشگاه علامه طباطبایی، رسانهها را مهمترین حاملهای فرهنگی در جهان میداند و میگوید: تردیدی نیست که محتوای رسانه، از جنس فرهنگ است و جوانان تاثیرپذیرترین گروه جامعه از رسانهها هستند؛ بنابراین باید دقت و تأمل خاصی صورت گیرد تا رسانهها رفتارهای غیرمدنی را ترویج نکنند و به اصالت ایرانی و فرهنگ بومی در برنامهسازی توجه داشته باشند. این برنامه سریال یا میزگرد باشد، فرقی نمیکند و نوع و ژانر برنامه مهم نیست بلکه جوانپسند بودن آن برای تأثیرگذاری کافی است. پس اگر رسانهها بزرگترین حامل فرهنگی باشند، بزرگترین نقش را هم در فرهنگسازی جامعه بر عهده دارند.
وی میافزاید: این فرهنگسازی در مد و لباس و حتی گویش و رفتار هم میتواند به وجود بیاید. برای مثال ممکن است نحوه صحبت کردن یک شخصیت در سریال برای مدتی در گویشهای عمومی مردم استفاده شود اما این تاثیرگذاری به همان سرعتی که ایجاد میشود، فراموش خواهد شد. با این وجود نمیتوان تاثیرگذاری آن را انکار کرد؛ پس اگر بتوانیم ارزشهای فرهنگی را هم در لابهلای برنامهها بگنجانیم، میتوانیم تاثیرگذاری مثبتی داشته باشیم.بررسی تاثیر رسانه و گفتمان سیاسی حاکم بر جابهجایی هنجارها
مریم فرهمند
مشاهده آنچه مکرر در زندگی ما اتفاق میافتد، نشان میدهد قبح بسیاری از رفتارهای غیرمدنی ریخته شده و حتی در برخی موارد، بداخلاقیهای اجتماعی جایگزین ارزشها شده است. بیاحترامی، استفاده از الفاظ رکیک در گفتوگوهای صمیمی، دوستانه و روزمره، تمسخر دیگران و بسیاری از رفتارهای ناپسند یا حتی بیتوجهی به یکدیگر و کاهش رأفت عمومی نسبت به یکدیگر، منفعت طلبی و تنها به دنبال منافع مادی شخصی بودن و دیگران را زیرپا گذاشتن بخاطرمنافع شخصی میان بخشی از جامعه عادی شده و اکنون با پدیدهای روبهرو شدهایم که از آن راضی نیستیم و حتی نمیدانیم چه اتفاقی افتاده که رفتارهای اجتماعی از هنجارهای یک جامعه ایرانی مترقی فاصله گرفته است.
جامعه ایران در سی و چهار سال گذشته یک تحول بزرگ سیاسی را تجربه کرده که روی مسائل اجتماعی نیز اثرات خوبی باقی گذاشته است اما در طول این سالها حوادث متعددی از جمله دشواریها و نوسانات اقتصادی کشور در حوزه عمومی و در حوزه خانواده، تحولات و نوسانات سیاسی و بالاخره معین و یکدست نبودن منش و تز کلی اداره اجتماعی کشور بر مبنای یک نظریه برتر فلسفی- فرهنگی و نه منشور سیاسی موجب شده است روحیه اجتماعی به شکلی پراکنده و جزیرهای شکل بگیرد که گاهی تابع فرد است، گاهی تابع جمع، گاهی تابع قوانین اجتماعی از بالا، گاهی تابع ایدئولوژی و حتی گاهی به نظر میرسد که روحیه و رفتارهای اجتماعی تابع هیچ هنجار، آئین نامه، ایدئولوژی یا دستوری نیست. ناهنجاریهایی که اکنون در میان رفتارهای اجتماعی دیده میشود، اگرچه ممکن است به نظر برسد که دایره شمول آن وسیع است اما خوشبختانه هنوز نهادینه نشده و جامعه ما در درون خود دارای نقاط مثبتی است که با گسترش آن میتوان تغییر را آغاز کرد و به آینده امیدوارتر شد. آنچه در طول این سالها به اثبات رسید این است که جامعه ایرانی در دو مقطع سیاسی به روحیهای دست یافت که تا مدتها بهدلیل امیدواری شدید به آینده، از ناهنجاریهای رفتاری فاصله گرفت. پس از خرداد 76 و پس از خرداد 92، دو مقطع مهم سیاسی است که ایرانیان را به خود آورد و باعث شد با اتکای بیشتر به آینده به بازسازی اجتماعی دست بزنند اما در کل شناخت منشأ رفتارهای خوب و بد اجتماعی و دلایل آن نخستین قدم برای گسترش نقاط مثبت است. اکنون این سؤال پیش میآید که آیا این رفتارها ناشی از خانواده است یا این جامعه، نهادهای اجرایی و فرهنگی و رسانهها هستند که افراد را به سوی ناهنجاریها سوق میدهند یا اینکه نوعی از پیشانی نوشت تاریخی را باید پذیرفت که جامعه ما را به سوی رهایی کاذب و مخرب از قید و بندهای هنجارهای اجتماعی میکشاند؟
ملموس بودن بداخلاقی در جامعه
دکتر محمدمهدی فرقانی، استاد ارتباطات و عضو هیأت علمی دانشگاه علامه طباطبایی، رسانهها را مهمترین حاملهای فرهنگی در جهان میداند و میگوید: تردیدی نیست که محتوای رسانه، از جنس فرهنگ است و جوانان تاثیرپذیرترین گروه جامعه از رسانهها هستند؛ بنابراین باید دقت و تأمل خاصی صورت گیرد تا رسانهها رفتارهای غیرمدنی را ترویج نکنند و به اصالت ایرانی و فرهنگ بومی در برنامهسازی توجه داشته باشند. این برنامه سریال یا میزگرد باشد، فرقی نمیکند و نوع و ژانر برنامه مهم نیست بلکه جوانپسند بودن آن برای تأثیرگذاری کافی است. پس اگر رسانهها بزرگترین حامل فرهنگی باشند، بزرگترین نقش را هم در فرهنگسازی جامعه بر عهده دارند.
وی میافزاید: این فرهنگسازی در مد و لباس و حتی گویش و رفتار هم میتواند به وجود بیاید. برای مثال ممکن است نحوه صحبت کردن یک شخصیت در سریال برای مدتی در گویشهای عمومی مردم استفاده شود اما این تاثیرگذاری به همان سرعتی که ایجاد میشود، فراموش خواهد شد. با این وجود نمیتوان تاثیرگذاری آن را انکار کرد؛ پس اگر بتوانیم ارزشهای فرهنگی را هم در لابهلای برنامهها بگنجانیم، میتوانیم تاثیرگذاری مثبتی داشته باشیم.
دکتر فرقانی با تأکید بر اینکه این فرهنگسازی باید نامحسوس باشد، اظهار میکند: اگر آموزه مستقیم باشد ممکن است دفع شود چون جوانها با آموزههای مستقیم میانه خوبی ندارند در حالی که اگر ارزشهای فرهنگی در پسامتن برنامهها جای بگیرد میتواند تاثیرگذار باشد. باید توجه داشت که اگر به عنوان مثال در برنامهای خاص در سینما و تلویزیون، قبح سیگار کشیدن یا احترام به بزرگتر از بین برود، میتواند آسیب فرهنگی جبرانناپذیری داشته باشد اما تلویزیون، سینما و حتی مطبوعات به تنهایی نمیتواند در فرهنگسازی تاثیرگذار باشد و ارزشها باید در عرصه سیاست و اقتصاد هم متجلی شود.وی توضیح میدهد: رسانهها در جامعه نقش بازتابی دارند و آنچه در جامعه وجود دارد را نشان میدهند. اگر در سیاست و اقتصاد، حرمت عالمان و بزرگان حفظ نشود یا این موضوع در دیالوگهای سیاسی و سخنرانیها هم رعایت نشود، نمیتوان انتظار داشت این حرمت در رسانهها حفظ شود. آنچه رسانه میگوید دقیقاً با آنچه در جامعه میگذرد و آنچه مردم با چشم خود در عرصه سیاسی و اقتصادی و فرهنگی جامعه میبینند، مطابق است. پس اگر بین اینها مغایرت وجود داشته باشد، تلاش هیچ رسانهای به تنهایی به جایی نمیرسد. فرقانی با بیان اینکه برای ارتقای فرهنگی جامعه دو وجه عینی و ذهنی وجود دارد، میگوید: آنچه در گفتار و نوشتار به لحاظ علمی و نظری مطرح میشود و همه آن را میپذیرند، وجه ذهنی است؛ مانند بیاحترامی به بزرگتر، دروغ، غیبت و فحاشی که در عرف یک ناهنجاری اجتماعی قبیح هستند و به لحاظ ذهنی، همه آن را بد میدانند. اما مهم این است که وجه عینی و آنچه در واقعیت اتفاق میافتد هم در جامعه مشاهده شود. به این معنی که دولتمردان، سیاستمداران، افراد یا گروههای مرجع و همه کسانی که الگودهی میکنند، در عمل ارزشهای فرهنگی را رعایت کنند. فاجعه بارتر از آنچه در مورد رواج رفتارهای غیر مدنی در رسانهها گفته شد، وجه عینی یعنی ملموس بودن و فاحش بودن بیاخلاقی و بداخلاقی در جامعه است.
عدم رعایت حریمها و حرمتها، ترویج تهمت زدن و برچسب زدن، هتاکی و فحاشی از وجوه عینی هستند که در روند ارتقای فرهنگی جامعه، مشکل ایجاد میکنند و نسبت به رسانهها تاثیر مخربتری دارند چون مردم در زندگی روزمره خود با این وجه عینی سروکار دارند و اگر رسانهها، برعکس آنچه در جامعه اتفاق میافتد را نشان دهند، تاثیرگذار نخواهد بود.
انتخاب درست
شاید لازم باشد مدیران اجتماعی کشور و کارشناسان همه کارهای خود را رها کنند و به پژوهش درباره این موضوع بپردازند که چرا رفتارهای اجتماعی تغییر کرد و در چه پروسهای هنجارهای جامعه جای خود را با ناهنجاریها عوض کرد. مرضیه بهرامی روانشناس اجتماعی هم معتقد است: خانواده و رسانه بر رفتار اجتماعی افراد تاثیرگذار هستند. رسانهها به خصوص رسانههای تصویری میتوانند از طریق شخصیتهای مطلوب و محبوب تاثیرگذار باشند یا به شکل کاملاً غیرمستقیم به واسطه سیاستمداران و شخصیتهای سیاسی بر جامعه تاثیر بگذارند.
حتماً ضرب المثل «از ماست که بر ماست» را شنیدهاید؛ اکثراً تصور میکنیم رئیس جمهور یا نماینده مجلس چون منتخب ما هستند نمیتوانند در رفتار و کردارمان تاثیرگذار باشند در حالی که ما افرادی را انتخاب میکنیم که یا میخواهیم مانند آنها باشیم یا خودمان شبیه آنها هستیم. اگر نماینده مجلس بداخلاقی و بیحرمتی کند، تاثیر آن در افراد جامعه احساس خواهد شد، به همین علت شخصیتهای سیاسی در جامعه تاثیرگذار هستند. همه ما فکر میکنیم زیرنویسهای تلویزیون آنقدر که باید تاثیرگذار نیستند یا موسیقی که در فروشگاهها پخش میشود تاثیری بر افراد در حال خرید ندارد، در حالی که بسیار مؤثر هستند و تاثیرگذاری شخصیتهای سیاسی هم درست مانند تاثیرگذاری آنهاست. وی با اشاره به اینکه مقابله با گسترش بداخلاقی و رفتارهای غیرمدنی در جامعه راه حل عمده دارد، بیان میکند: هر فرد به عنوان عضوی از جامعه باید در انتخاب خود دقت کند، ملاک داشته باشد و عاقلانه تصمیم بگیرد. هر فرد در جایگاه یک انتخابکننده باید درست عمل کند و بداند هر کاری ویژگیهای خاص خود را دارد. اگر میخواهد فردی را به عنوان نماینده انتخاب کند باید بداند که وی با ورود به مجلس، قوانین جامعه را تصویب خواهد کرد. پس اگر افراد جامعه در مرحله انتخاب دقت کافی داشته باشند، دیگر لازم نیست که بگویند «از ماست که بر ماست». بهتر است فرد انتخاب شونده هم حب جاه و مقام نداشته باشد و نسبت به مسئولیتی که میخواهد به عهده بگیرد، آگاه باشد و بتواند تشخیص دهد آیا توانایی پذیرفتن آن جایگاه اجتماعی را دارد یا خیر؟
بهرامی میگوید: دستیابی به این آگاهیها به آموزش نیاز دارد و خانواده و آموزش و پرورش نقش مهمی در این رابطه دارند. در جامعه ما به آموزش توجه بیشتری میشود اما سیستمی برای پرورش وجود ندارد. آیا مربی تربیتی فقط باید سرود آموزش بدهد یا مهارتهای زندگی و اجتماعی و پذیرش نقش در جامعه را به دانشآموزان بیاموزد؟ تربیت افراد تاثیرگذار در اجتماع سالها طول میکشد و به برنامهریزی بلند مدت نیاز دارد.
به گفته وی با وجود این عواملی که بر رفتار اجتماعی تاثیرگذارند، خانواده همچنان از جامعه تاثیرگذارتر است و نقش اولیه را دارد اما متاسفانه خانوادهها از خود سلب مسئولیت کردهاند. خانوادهها با مشاهده رفتارهای ناهنجار تصور میکنند این جامعه است که بر رفتار فرزندانشان تاثیر میگذارد و تلاش آنها بیاثر است، در حالی که همین بیتوجهی موجب میشود جامعه بر تربیت فرزند اثرگذار شود. شخصیت هر انسان از 5 سالگی شکل میگیرد و اگر فرد آموزش پیش از دبستان نداشته باشد و وارد اجتماع شد، از جامعه تأثیر میپذیرد. به عنوان نمونه خانوادهها از نسل جدید شکوه دارند که حرفشنوی ندارند اما آیا خانواده بستر لازم برای حرف شنوی را فراهم کرده است؟
متأسفانه سلب مسئولیت خانواده از تربیت فرزندانشان نقطه چینی در شخصیت آنها ایجاد کرده است که جامعه، مدرسه، دوستان و شبکههای اجتماعی مانند فیسبوک آن را پر میکند.
روینامه ایران - 11 مهرماه 92