فرهنگیان نیوز - تدبیر:
اندیشیدن با پرسشگری آغاز میشود و داشتن روحیه
پرسشگری سنگ بنایی برای عمارت تفکر انتقادی است. برای رسیدن به این روحیه چه باید
کرد؟ آیا فضای آموزشی ما چنین روحیهای را در دانشآموزان پرورش میدهد؟ دکتر یحیی
طالبیان، رئیس پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات و عضو هیأت علمی دانشگاه علامه
طباطبایی درباره جایگاه تفکر انتقادی در فرهنگ ما میگوید: «متأسفانه سیاستگذاران و
مجریان فعالیتهای فرهنگی ما، چندان برای تفکر انتقادی ارزشی قائل نشدهاند، چرا که
نگاه علمی نسبت به فرهنگ در جامعه وجود ندارد اگر هم وجود داشته باشد دایره افرادی
که به این شکل میاندیشند، محدود است. از طرفی پهنه فرهنگ نیز بسیار وسیع است، ما
باید در حوزههای مختلف نگاه و رویکردی آسیبشناسانه داشته باشیم؛ اینکه در فضای
آموزشی، فرهنگی یا علمی ما روحیه پرسشگری حاکم نیست، خود آسیب است و باید به این
بیندیشیم که چگونه این آسیب را برطرف کنیم.» در ادامه گفتوگوی ایران را با دکتر
یحیی طالبیان، عضو شورای عالی آموزش و پرورش و شورای عالی عتف (علوم، تحقیقات و
فناوری) میخوانید.
در نشستی که رئیسجمهوری با مسئولان ارشد
وزارت آموزش و پرورش داشت بر لزوم ترویج تفکر انتقادی در نظام آموزشی کشور تأکید
کرد و لازمه تفکر انتقادی را «روحیه پرسشگری» برشمرد، چرا که در سایه چنین روحیهای
است که «خلاقیت» شکوفا میشود. برای رسیدن به این سطح از تفکر و خلاقیت در نظام
آموزشی کشور، چه راهکارهایی را پیشنهاد میکنید؟ به طور کلی میتوان گفت، «تفکر»
در کنار هم گذاشتن مجموعهای از معلومات، برای رسیدن به یک مجهول است و این معلومات
از طریق اطلاعاتی که فرد به دست میآورد، حاصل میشود؛ به طور طبیعی هر اندازه این
اطلاعات، گستره وسیعتر و منظمتری داشته و راهبردی و هدفمندتر باشد، معلوماتی را
به دست میدهد که اگر در نهایت آنها را کنار هم قرار دهیم، سریعتر و کیفیتر به
کشف آن مجهول منجر میشود. برای دستیابی به چنین تفکری شاید بهتر باشد پیش از آن که
به محیط دانشگاه و پژوهشگاه بیندیشیم به گذشته بازگردیم و دریابیم که این روحیه در
آغاز چگونه در یک کودک و نوجوان میتواند ایجاد شود. اگر بتوان روحیه پرسشگری و
کنجکاوی را به عنوان یک فرهنگ در محیط خانواده، دبستان و دبیرستان پذیرفت و آن را
سرکوب نکرد به مرور زمان این روحیه تقویت میشود در حدی که افراد هر قدمی که
میخواهند بردارند یا هر تصمیمی که میخواهند بگیرند ابتدا از خود بپرسند که «من»
این کار را بر چه مبنایی انجام میدهم چرا؟ چگونه؟ کی؟ کجا؟ و پاسخ به این سلسله از
پرسشها موجب میشود تا فعالیت درستتر و نتیجه بخشتر انجام شود و با آسیب کمتری
(از نظر زمان، مکان و سرمایه) به هدف مطلوب خود و تأثیرگذاری بر مخاطب دست یابد.
حال اگر این روحیه در محیطهای میانه و اجرایی مانند فضاهای فرهنگی پرورش یابد و هر
تصمیمی که گرفته میشود براساس بررسی و ارزیابی سلسلهای از اطلاعات باشد و نیز
فعالیتی که انجام میشود در طول آن مدت ارزیابی شده و فعالیتهای گذشته یا همسنگ با
آن مقایسه شود؛ طبیعتاً فعالیت و تصمیم بعدی وسیعتر، دقیقتر و هدفمندتر انجام
خواهد شد که این خود نقدی است بر کار انجامشده و کاری که قرار است انجام شود. فردی
که دارای تفکر خلاق و آفرینشگر است در روند فعالیت و محقق ساختن تصمیم خود به طور
طبیعی این مراحل را طی میکند و از جامعه هدف، شناخت دارد. حال این فعالیت ممکن است
فعالیت آموزشی باشد یا فرهنگی، علمی، اقتصادی، سیاسی و... که هر نوع از این
فعالیتها طبیعتاً تخصص، تجربه، ابزار، روش و مخاطب خاص خود را دارد. شما وضعیت
تفکر انتقادی نسبت به فرهنگ را چگونه ارزیابی میکنید؟ متأسفانه طی سالهای
گذشته سیاستگذاران در جامعه ما، چندان برای تفکر انتقادی و علمی نسبت به فرهنگ
ارزشی قائل نشدهاند. طبیعتاً در این پهنه وسیع باید انواع تخصصها و افراد، با
تجربههای متفاوت جمع شوند تا بتوانند نوسانات و جهتهای فرهنگی را رصد کنند و
آنها را به وسیله ابزارهای دقیق و روشهای علمی معتبر، ارزیابی و در جهتی مهندسی
کرده و سامان دهند که در نهایت این زیست مادی و معنوی ما از امروز تا فردا و از
فردا تا سال آینده، رشد منطقی داشته باشد. در شرایط حاضر سیاستگذاران و مجریان
فرهنگی و همچنین مخاطبان فرهنگی نه تنها متعدد و متکثر هستند بلکه کارشان نیز با
یکدیگر همپوشانی دارد درحالی که سیاستگذار باید با مجری متفاوت باشد و مرزهای مجری
از مخاطب روشن باشد. مردم ما متکثر هستند و به طور بدیهی برای مردم متکثر
برنامهریزی متکثر لازم است؛ برنامهریزیای با نگاه عالمانه. زمانی که مرز میان
سیاستگذار، مجری و مخاطب روشن نباشد، سرمایههایی که در جهت فرهنگ هزینه میشود به
هدر میرود و آن جامعه مخاطبی که باید در این روند تأثیرپذیر باشد تأثیر مطلوب را
نمیپذیرد. در جامعه ما چه نهادهایی متولی این امردر حوزه فرهنگ هستند؟ تفکر
انتقادی در این حوزه به چه معناست و چگونه میتوان به آن دست یافت؟ در جامعه ما،
گویا شورای عالی انقلاب فرهنگی سیاستگذار بالادست برای فرهنگ است. نگاهی به گذشته
ما را به این پرسش وامیدارد که آیا تاکنون ابزار اجرایی، الزامی، مالی و نیروی
انسانی متخصص و کادر حکومتی که در این ارگان برای نگاه و تفکر انتقادی به فرهنگ شکل
گرفته وجود داشته است یا خیر؟ آیا شورای عالی انقلاب فرهنگی میتواند با آن ابزار و
اهرمهایی که تا مدتی پیش از آنها برخوردار بوده، چنین نگاهی را در کل کشور ترویج
دهد؟ حال مرحلهای پایینتر را در نظر میگیریم که در آن یک سلسله سازمانها و
وزارتخانهها مانند وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی دیده میشوند یا معاونتهای
سازمانهای مختلف مانند معاونت فرهنگی هنری شهرداری، معاونت فرهنگی سپاه پاسداران،
معاونت فرهنگی وزارت علوم، سازمان تبلیغات اسلامی و... آیا اینها مجری هستند یا باز
هم سیاستگذار؟! در کنار تمامی اینها مجموعه عظیم حوزه علمیه را داریم. آیا حوزه
علمیه از طریق ابزار، بودجه و نیروی انسانی که دارد در حرکتهای مداخله جویانهای
که از موضع آموزههای دینی در فضای فرهنگی انجام میدهد سیاستگذار است یا مجری؟!
آیا در مجموعههای نامبرده اصلاً جامعه هدف مشخص است و مخاطبها طبقهبندی شده
اند؟! حتی طبقهبندی در حدی که یک گروه، نوجوان باشند و گروهی جوان یا زن، مرد،
میانسال و... زمانی که طبقهبندی مشخصی صورت نگرفته باشد بالطبع روشن نخواهد بود که
آیا بودجههای فرهنگی که از طریق دولت در نهادهای دولتی و غیردولتی برای تأثیرگذاری
بر مخاطب هزینه میشود بهرهوری مطلوب را دارد یا خیر؟! و اندیشیدن به این گزارهها
خود به معنای دارا بودن تفکر انتقادی و علمی نسبت به فرهنگ است. اگر تاکنون در فضای
ما چنین رویکردی دیده نمیشود به این بازمیگردد که ما فاقد این نوع تفکر بودیم و
نقصها، ضعفها و مشکلاتی در این حوزه وجود دارد که باید آنها را آسیبشناسی
کنیم. با توجه به تجربه خود در تدریس چه راهکاری را پیشنهاد میکنید تا بتوان
تفکر انتقادی را در سیستم آموزشی نهادینه کرد به گونهای که حاصل آن یک دانشجوی
خلاق و منتقد در جامعه شود؟ اگر فرهنگ نترسیدن از پرسش، تحمل پرسش و رعایت ادب
از سوی پرسشگر و پاسخگو، کندوکاو استاد برای رسیدن به پاسخ آن در جامعه تعمیم پیدا
کند، بهتبع آن تفکر انتقادی نیز تعمیم پیدا میکند؛ البته رواج این فرهنگ در جامعه
ابتدا باید از سوی خانواده و مدرسه شکل بگیرد تا زمانی که فرد از مدرسه وارد
دانشگاه میشود این فرهنگ در وجودش نهادینه شده باشد. در فضایی که تاکنون وجود
داشته هم دانشجو از طرح پرسش میترسیده و هم مردم و به تبع آن دانشجو و دانشآموز
از طرح پرسش در حوزههای مختلف شالودههای حیات خود واهمه داشتهاند. برای بهبود
این شرایط لازم است یک سلسله مسائل دیگر مانند امنیت فضای آموزشی از سوی
سیاستگذاران نیز درگیر شوند. متأسفانه بسیاری از کسانی که در منصب پاسخگویی هستند
پرسش را در نطفه خفه میکنند. برخی از معلمها و استادان در محیطهای آموزشی،
روش و منشی را نشان میدهند که کسی جرأت پرسش از آنان را نداشته باشد به گونهای که
پرسشگری را از سوی دانشآموز و دانشجو چندان مجاز تلقی نمیکنند یا به گونهای
رفتار میکنند که آن دانشآموز یا دانشجو به نوعی خودسانسوری دچار شود. در حالی که
اگر معلم یا استاد این روحیه را بپذیرد چه بسا به نفع خود او هم باشد چرا که «طرح
پرسش» موجب میشود وی معلومات تخصصی خودرا به روز کند؛ حتی گاهی اوقات پاسخ دادن به
یک پرسش تبدیل به محصول تازهای همچون یک کتاب یا مقاله علمی یا کالایی صنعتی می
شود تا جامعه هدف بتواند از آن بهرهمند شود. در جامعهای که ما در آن زندگی
میکنیم به طور یقین هم به محصولات فرهنگی و فکری نیاز داریم و هم صنعتی که با این
روند، کیفیت محصولاتی که در جامعه عرضه میشود مطلوبتر خواهد بود.
http://www.farhangiannews.ir/view-16381.html |