نوشتهٔ دومِنیک بِلیسیمو، معاون اجرایی «فدراسیون دبیران دبیرستانهای اونتاریو» (کانادا)
معلمان ایران یکی از بیشمار اقشار اجتماعی هستند که در سالهای اخیر از لحاظ میزان حقوق و دستمزد، امنیت شعلی، تشکیلات صنفی و نیز سرکوب بهخاطر فعالیت سیاسی آسیب زیادی دیدهاند. پس از انتخابات ریاستجمهوری ۱۳۸۸ که در آن محمود احمدینژاد «انتخاب» شد، و در پی سرکوب خشن اعتراضها و ظهور «جنبش سبز»، دولت حمله به فعالان مدنی و سیاسی را در سراسر کشور آغاز کرد. معلمان یکی از هدفهای اصلی و عمدهٔ فشار دولت بودهاند، از جمله دستگیر و بازجویی شده و محکوم به زندان شدهاند. انتخاب حسن روحانی به ریاستجمهوری در خرداد ۹۲ برای معلمان به معنای امیدهای تازه برای تدریس به عنوان یک حرفه بود.
امّا هنوز چند ماه از ریاستجمهوری روحانی نگذشته بود که در ژانویهٔ ۲۰۱۴ (دی ماه ۹۲) دو معلم ایران عربتبار به نامهای هاشم شعباننژاد و هادی راشدی که یک سال پیش از آن دستگیر شده بودند، اعدام شدند. زمانی که روحانی کار خود را آغاز کرد، معلمان تصمیم گرفتند به او فرصت دهند که ادعاهای خودش را ثابت کند و نشان دهد که در مورد گسترش فرهنگ و آموزش، احترام به حقوق شهروندی، از بین بردن فقر و برقراری عدالت اجتماعی تا چه حد جدّی است. امّا اعدام این دو معلم، ضربهٔ سنگینی به امیدهای معلمان بود. کانون صنفی معلمان ایران در بیانیهای که در ماه اردیبهشت ۹۳ منتشر کرد نوشت:
«اکنون اما نزدیک به 10 ماه از آغاز به کار دولت یازدهم میگذرد… این مدت… فرصت اندکی است برای بسامان نمودن اوضاع و انتظار چنین معجزهای هم از دولت کنونی [نیست]… متأسفانه نشانههایی دیده میشود که به برخی نگرانیها دامن میزند. از آن جمله:
1. اکنون نیز که با تورّم حدود 40 درصد دست و پنجه نرم میکنیم، متأسفانه امنیت شغلی [معلمان» هم به روشهای مختلف به خطر میافتد. بیکار میشوند و دستمزد اندک آنان با ماهها تأخیر پرداخت میشود… این که وزیر محترم اعلام میدارد در صورت تأمین اعتبار حقالتدریسها را میپردازیم، از دید فرهنگیان تأسفبار است. آنان انتظار بیشتری از وزیر خود برای احقاق حقوقشان دارند و البته در این حالت پشتیبان او نیز خواهند بود.
2. معلمانی هستند که به دلایل مختلف- عموماً مربوط به فعالیتهای صنفی- حکم انفصال از خدمت، تبعید، کسر گروه و… دریافت کردهاند… در چند ماه گذشته، علاوه بر تغییر نیافتن این احکام، مواردی از احکام تبعیدی، برخلاف قول رفع آن، اجرا شده است. اگر حل مسئلهٔ معلمان زندانی را خارج از حوزهٔ اختیارات وزیر آموزش و پرورش بدانیم، در مورد تخلفات اداری چه توجیهی وجود دارد؟
3. حد نصاب دانشآموزان در کلاس درس برای سراسر کشور از دورترین روستا تا شهرهایی مانند تهران با تراکم بسیار بالای جمعیت یکسان [است]. از کلاسهای پرجمعیت با محتوای درسیِ کسل کننده و نامربوط به زندگی نوین با کمترین امکانات، انتظار درصد قبولی بالا و حتی افزایش کیفیت داریم؟ آیا به راستی این خود نوعی راندن دانشآموزان ِ اندکی توانمندتر به سوی مدارس غیردولتی و آموزشگاههای خصوصی و کالا نمودن آموزش و لاجرم طبقاتی کردن آن نیست؟
4. وزارتخانه [آموزش و پرورش] به جایگاهی برای برخی از گروههای سیاسی تبدیل شده که… خود را مالک بیرقیب انقلاب و اسلام- به روایت خود- میدانند… از وزیر آموزش و پرورش انتظار داریم… تقویت نگاه کارشناسانه در آموزش و پرورش، زمینهٔ خروج این سازمان از رکود، کندی و تمرکزگرایی افراطی را فراهم نماید.»
کانون صنفی معلمان ایران در انتهای بیانیه خواستار آزادی معلمان ایرانی مثل رسول بداقی، محمود باقری و محمد داوری میشود و بازگشت امور بر مدار قانون میشود.
شیرین عبادی، وکیل ایرانی برندهٔجایزهٔ نوبل و فعال حقوق بشر در مصاحبهای با کارزار بینالمللی حقوق بشر در ایران در اکتبر ۲۰۱۲ (مهرماه ۹۱) در مورد وضعیت معلمان گفت: «پیام ن به دولت ایران این است که به خواستهای برحق معلمان گوش دهد و آنها را برآورده کند. واکنش نسبت به خواستهای منطقی و برحق یکی از محرومترین قشرهای جامعه نمیتواند حبس و زندان باشد. جوانان ما وقتی میبینند که معلمانشان را به خاطر خواستهای برحقشان زندانی میکنند، از این بیعدالتی حکومت چه درسی میآموزند؟ بهویژه آنکه معلمان زندانی از روند عادی محاکمه محرومند و برخی از آنها نیز شکنجه میشوند. عبدالله مؤمنی در نامهاش از زندان دربارهٔ شکنجه نوشته و رسماً در این مورد شکایت کرد. نهفقط به شکایت او رسیدگی نکردند، بلکه برای مدتی طولانی او را از رفتن به مرخصی نیز محروم کردند.»
معلمان ایران سعی کردهاند از هر راه ممکن دربارهٔ وضعیت خودشان آگاهیرسانی کنند. در بولتن انگلیسی «پیام سندیکا»، بولتن سندیکاهای ایران، سخنرانی اسماعیل عبدی، دبیرکل کانون صنفی معلمان ایران درج شده است که اخیراً در کنفرانس بینالمللی معلمان در ترکیه ایراد کرده است. عبدی در این سخنان خود با اشاره به اعتراض معلمان نسبت به وضعیت دشوار کار و زندگی خود، گفت که مسئولان کشور، اعتراضهای معلمان را یک مسئلهٔ مربوط به امنیت ملّی میدانند. او از شماری از معلمان فعال نام برد که به زندانهای درازمدت تا ۱۰ سال محکوم شدهاند، و برخی نیز در داخل کشور تبعید شدهاند. او از فرزاد کمانگر، معلم کُردِ ایرانی یاد کرد که در سال ۲۰۱۰ در دورهٔ دولت احمدینژاد اعدام شد. این رهبر کانون صنفی معلمان در پایان سخنان خود گفت که برخورد حکومت ایران با معلمان همیشه به حبس، تبعید، تحقیر و بازداشت منجر شده است.
چند هفته پیش رسول بداقی، معلم ایرانی و عضو کانون صنفی معلمان ایران که به شش سال زندان محکوم شده است، از درون زندان نامهٔ سرگشادهای به رئیسجمهور رو حانی نوشت. بداقی در این نامه به صحبتهای رئیسجمهور در جمع معلمان اشاره کرده است که گفته بود: «دانشآموزان باید بتوانند بیدغدغه و بهراحتی سؤالات خود را بپرسند.» بداقی در نامهاش مینویسد: «دغدغهٔ دانشآموزان پرسش از معلم نیست. دانشآموزان و معلمان از درد مشترکی به نام دیکتاتوریِ حاکمان خودکامه رنج میبرند… دغدغهٔ دانشآموزان بیکاری و اخراج پدران و مادران و هموطنان… و فقریست که باید با آن دست و پنجه نرم کنند… دغدغههای آنان آیندهٔ مبهم [آنهاست] دانشآموزان چگونه میتوانند انتقاد کنند، در حالی که از سرگذشت معلمانِ منتقد و آزادیخواهان وطنشان [که جرئت انتقاد دارند] آگاه هستند… آقای روحانی تو رئیسجمهور کشوری هستی که معلمانش از داشتن یک هفتهنامه هم محروم هستند.»
یک سال پس از آغاز به کار دولت پرزیدنت روحانی، حقوق فرهنگیان ایران در مورد شغل مناسب، برخورداری از تشکیلات و انجمن صنفی، و شرایط بهتر زندگی همچنان نادیده گرفته میشود. همانطور که معلمان و فعالان حقوق بشر مطرح کردهاند، هیچ نشانهای دیده نمیشود که حاکی از بهتر شدن وضعیت دشوار کار و زندگی معلمان و بهبود وضعیت وخیم آموزش در ایران باشد.
نقل از Iran Today، نشریهٔ کمیتهٔ دفاع از حقوق مردم ایران «کودیر»، شمارهٔ سپتامبر ۲۰۱۴