در افت تحصیلی و پیشگیری از آن، عوامل بسیار زیادی دخالت دارند که از جمله میتوان به خانواده، مدرسه، جامعه، آموزش و پرورش، معلم و… اشاره کرد. البته ذکراین نکته ضروری است که تمامی عوامل فوق الذکر به گونهای مرتبط و درهم تنیدهاند، که هیچ کدام به تنهایی قادر به پیشگیری از افت تحصیلی نیستند.
همکاری نزدیک و صمیمانه این عوامل میتواند در پیشگیری از افت تحصیلی بسیار مؤثر باشد. اینک به نقش هریک از این عوامل در پیشگیری از افت تحصیلی دانشآموزان، اشاره میگردد:
خانواده
خانواده به عنوان اولین و مهمترین پایگاه تربیتی و رشد روانی و عاطفی فرد، مطرح است و پایه اولیه عواطف و رفتارهای اجتماعی و بطور کلی خمیر مایه شخصیت فرد، از آنجا نشأت میگیرد. به همین دلیل خانواده میتواند در افت تحصیلی دانشآموزان و پیشگیری از آن نقش بسیار مهمی داشته باشد. تزلزل و بیثباتی والدین در رفتار با فرزندان خود باعث سردرگمی و تشویش فرزندان میشود و آنها را در حل مشکلات از جمله مشکلات درسی ناتوان میکند. فقدان صمیمیت و رفتار نامناسب بین والدین و عدم توجه آنها به سالم سازی محیط روانی و عاطفی خانواده، باعث مشکلات روحی و روانی و کمبود شدید عواطف در کودکان میشود و از میزان علاقه مندی آنها به درس و تحصیل شدیداً میکاهد. برخی از خانوادهها، کودک را به انجام کارهایی وا میدارند که کودک قادر به انجام آنها نیست، در نتیجه کودک اعتماد به نفس خود را از دست میدهد و به تدریج دچار افت تحصیلی میشود.
مقایسه کردن، توقع نابجا و بیتوجهی به استعداد کودک باعث میشود که کودک نسبت به خودش بیاعتماد شود و توانایی تحصیلی خود را تا حدود بسیار زیادی از دست بدهد.مهر و محبت بیش از اندازه به فرزندان و نظارت بسیار شدید بر کار آنها، اعتماد به نفس و کارایی شان را شدیداً مختل میکند. نادیده گرفتن نیازهای اساسی فرزندان از سوی والدین سبب میشود، که انگیزههای تحصیلی آنان به تدریج ازبین برود. برخی از والدین هم هستند که اسیر و برده امیال و هوسهای فرزندان خود شدهاند، که این کار باعث ایجاد غرور بیجا و نا مناسب در فرزندان میشود و در نتیجه آنها نمیتوانند خود را با موقعیتهای مختلف اجتماعی از جمله درس و مدرسه هماهنگ نمایند.
احترام به کودک، نشاط، شوق و امید را در او بر میانگیزد. افرادی که در کودکی مورد تحقیر و بیاحترامیقرار گرفتهاند، در بزرگسالی روحی ناآرام و متزلزل دارند و همیشه در زندگی احساس ناامنی و اضطراب مینمایند، که این حالت یکی دیگر از عوامل افت تحصیلی است.
دوره کودکی بهترین زمان برای یادگیری و رشد ذهنی و فکری کودک است. کودکانی که دارای روحیه شاد و از لحاظ عاطفی و روانی سالم هستند، بطور طبیعی تلاش و کنجکاوی زیادی برای درک و فهم مسایل مختلف نشان میدهند و معمولاً ازپیشرفت تحصیلی خوبی هم برخوردارند. برخی از والدین در مورد موفقیت تحصیلی به فرزندان خود فشار میآورند و بدون توجه به استعداد و توانایی فرزندانشان، تمایل دارند که آنها از سایرین موفقتر باشند و همیشه رتبههای بالایی را کسب کنند. چنین انتظاری بار سنگینی را بر دوش کودک میگذارد و اعتماد به نفس او را از بین میبرد.
این کودکان معمولاً در درس و تحصیل با شکست مواجه میشوند. عواطف و هیجانات کودک از جمله عواملی هستند که اگر بطور طبیعی ارضاء نشوند، کودک نمیتواند از زندگی و فعالیتهای روزانه خود لذت ببرد. عواطف و هیجانات در زندگی کودک نقش بسیار مهمی دارند، که برخی از آنها عبارتند از: خشم، ترس، غم و اندوه، محبت و پرخاشگری. هیجانات و عواطف کودکان باید در خانواده و مدرسه بطور طبیعی ارضاء شوند، تا آنهاراحتتر بتوانند از قوای ذهنی و فکری خود برای یادگیری و آموزش بهتر استفاده کنند.
در دوره دبستان ترس از بیماری، آسیبهای جسمانی، مورد تمسخر قرار گرفتن و انجام کارهای مدرسه با گذشت زمان افزایش مییابد، ایجاد شرایط مناسب و جلب رضایت خاطر کودک، در کاهش ترس و اضطراب او مؤثر است. کودک باید اطمینان داشته باشد که پیوسته مورد توجه و حمایت والدین خود قرار دارد و این کار باعث میشود که کودک در درس و تحصیل موفقیت بیشتری بدست آورد. روانشناسان، مربیان و متخصصان علوم تربیتی عقیده دارند که بیشتر بیماریهای روانی، اختلالات رفتاری، انحرافات، بزهکاری و افت تحصیلی کودکان ریشه در خانواده دارد.
کودکی که به هر دلیل از مادر دور نگه داشته میشود، از لحاظ رشد و تکامل عاطفی، روانی، اجتماعی و حتی ذهنی و جسمی با مشکل جدی مواجه است و درصد عقب ماندگی ذهنی، مشکلات روحی – روانی و همچنین افت تحصیلی او به مراتب بیشتر از سایر کودکان است. رفتارهایی نظیر جویدن ناخن، مکیدن انگشتان، رویاهای وحشتناک، حسادتهای زیاد، کج خلقی، ترسهای غیر عادی و…از نشانههای اختلال رفتاری است، که باید به موقع پیشگیری و درمان شوند وگرنه بتدریج به رفتارهای ضداخلاقی و ضد اجتماعی تبدیل میشوند.
چنین کودکانی به درس و مدرسه علاقهای ندارند و افت تحصیلی در آنها کاملاً آشکار است. وضع روانی خانواده مانند پریشانی سرپرست خانواده به خاطر بیکاری، ورشکستگی، حقوق کم، والدینی که به خاطر اعمال خلاف و بزهکاری در زندان بسر میبرند، مریضی و اعتیاد والدین و مانند آن، زمینه افت تحصیلی کودکان را فراهم میسازند.
مدرسه
همه ما توانایی و استعداد خلاقیت را داریم، ولی در طول زندگی و در مسیر آموزش و تعلیم یاد میگیریم که غیر خلاق باشیم.« تورنس » پس از تحقیقاتی اعلام کرد که منحنی خلاقیت عده زیادی از کودکان در حدود ده سالگی دچار افت و کاستی میشود، بطوریکه آنها به هیچ وجه خلاقیت دوران کودکی خود را نمییابند. روشن است که عوامل زیادی از قبیل خانواده، مدرسه، محتوای آموزشی، روشهای یاددهی ـ یادگیری، شخصیت معلم و سایر عوامل و مسایل آموزشی در صعود یا سقوط خلاقیت کودکان دخالت دارند. مسئله توسعه خلاقیت در نظام آموزش رسمی، بیشتر از این جهت حائز توجه است که براساس پژوهشها و تجربیات مشخص شده است، که ابتکار و خلاقیت در اغلب کودکان مشاهده میشود، ولی منحنی تحول آنها درحدود ده سالگی افت میکند. و در بزرگسالان نیز خلاقیت کمتر دیده میشود، در نتیجه یکی از سؤالهایی که مطرح میگردد، این است که: چه بر سر توانایی بالقوه فرزندان ما میآید؟
بعضی معتقدند، که بروز نکردن بیشتر این توانایی عمومی به نامناسب بودن تعلیم و تربیت مربوط میشود. خلاقیت یک امر اکتسابی است که میتوان آنرا از راه آموزش و تعلیم در افراد ایجاد کرد، از این رو اگر دانشآموزان در مدرسه تحت تعلیم و تربیت صحیح قرار بگیرند، نه فقط دچار افت تحصیلی نمیشوند، بلکه خلاقیت آنها نیز افزایش پیدا خواهد کرد. اساسی ترین کار مدرسه آموزش تفکر به دانشآموزان است.
«کارل برایتر» معتقد است که تفکر جز به هم پیوسته آموزش روزانه، در تمام موضوعات درسی است. برای رشد خلاقیت دانشآموزان باید تفکر قالبی کلاس شکسته شود. در محیطی که مسایل و مشکلات کلاس درس از طریق فعالیتهای غیر خلاق حل و فصل میشود، نمیتوان از دانشآموزان انتظارداشت که فعال و کنجکاو بوده و تفکر خلاق، واگرا و آفریننده داشته باشند، از اینرو مدارس نباید خلاقیت کودکان را محدود نمایند، بلکه باید با برنامه ریزی صحیح و منطقی و ارائه راهکارهای جدید، هر چه بیشتر و بهتر زمینه گسترش و رشد شکوفایی استعدادهای آنان را فراهم نمایند.
ازمیان تمامی عوامل آموزشی و تربیتی، نقش معلم بعنوان مهمترین عامل نظام تعلیم و تربیت، جایگاه و اهمیت بسزائی دارد. معلم در رشد و پرورش دانشآموزان نقش بسیار مهمی را ایفا میکند. تمامی فعالیتهای معلم مانند شناخت فرایند رشد کودکان و نوجوانان، شیوههای تدریس، علاقه مندی به رشته تدریس و… از عواملی هستند که در تعلیم و تربیت دانشآموزان دخالت زیادی دارند. معلم باید با خصوصیات رشد و احتیاجات فرا گیرندگان در هریک از دورههای تحصیلی آشنا باشد. زیرا هیچ معلمی نمیتواند بدون شناخت دانشآموزان از لحاظ رشد ذهنی، عاطفی، روانی، اجتماعی و غیره در تدریس خود موفقیتی کسب کند. از آنجا که تربیت عمدی کودکان بیشتر در مدرسه و بدست معلمان صورت میگیرد، بنابراین مسئولین امر باید در انتخاب و گزینش معلم دقت و وسواس بیشتری بخرج دهند و بخصوص سلامت روانی معلم باید فوق العاده مورد نظر اولیای آموزش و پرورش باشد.
زیرا دانشآموزان نه تنها مطالبی را که مستقیماً از طرف معلم گفته میشود، میآموزند، بلکه رفتار، حرکات، نگرشها، مهارتها و خلاصه کل شخصیت معلم در آنها اثر میگذارد.
نقش معلم در تربیت دانشآموزان و پرورش نسل آینده در هر کشوری بسیار مهم و اساسی است و این امر در صورتی تحقق پیدا خواهد کرد، که مقام و منزلت معلم ارتقاء یابد و مشکلات مادی و دغدغههای فکری او به نحوی شایسته برطرف شود. معلمی که همیشه با چهره پریشان و مغموم به کلاس میرود، بطور یقین شاگردان خود را تحت تأثیر قرار میدهد و آنها را نیز افسرده و مکدر میکند. این مسئله به تدریج برروح و روان دانشآموزان اثر منفی میگذارد و از میزان علاقه آنها به یادگیری و فعالیتهای آموزشی میکاهد.
نفوذ معلم بر دانشآموزان، نقش مهمی در سلامتی فکری و روانی آنها دارد. این نفوذ معلم ممکن است به صورت مستقیم یا غیرمستقیم صورت گیرد، مانند تقلید، الگو سازی و گاهی هم همانند سازی. بنابراین عدم تعادل روانی معلم اثرهای بدی در دانشآموزان خواهد گذاشت. مثلا معلمی که عاطفه همدردی ندارد و دانشآموزان خود را درک نمیکند، هرگز نمیتواند در تعلیم و تربیت آنها موفق باشد و علاوه بر افت تحصیلی، ممکن است به شخصیت دانشآموزان هم صدمات زیادی وارد نماید. اگر معلم عاشق کارش نباشد، حداقل باید به آن علاقه مند باشد، زیرا این علاقمندی اثرات بسیار مثبتی در کار و حرفه اش خواهد گذاشت، معلمی که کارش را با بیمیلی انجام میدهد، به گفتههای خود و مطالبی را که برای دانشآموزان بیان میکند، هیچ گونه اعتقادی ندارد.
دانشآموزان نیز به پیروی از معلم خود، برای آموزش و یادگیری موضوعات درسی، رغبت و تمایل کمتری از خود نشان میدهند و به تدریج دلسرد و لاقید میشوند و این مسئله بر افت تحصیلی آنها اثر قابل توجهای خواهد داشت. معلم باید رفتارش به گونهای باشد که دانشآموزان به راحتی بتوانند ناراحتیها و مشکلات خود را با او در میان بگذارند.
عشق و علاقه معلم به دانشآموزان باعث میشود که آنها از درس و سخنان معلم بیشترین استفاده را ببرند. معلم باید به همه دانشآموزان به یک اندازه مهر و محبت نماید، زیرا این کار سبب میشود که آنها انگیزه بیشتری برای یادگیری پیدا کنند. اگر معلم در زمانی که دانشآموزان برای یادگیری آماده نیستند، اقدام به تدریس نماید، به هیچ وجه نتیجه مطلوب حاصل نخواهد شد.
معلمی که از اصول، قواعد و نتایج حاصل از تحقیقات روانشناسی تربیتی آگاهی ندارد و با تندخویی و عصبانیت کلاس را اداره میکند، کلاس درس او بسیار غم انگیز و ملال آور خواهد بود. تحقیقات روانشناسی نشان میدهد که دانشآموزان در محیطهای پرنشاط و با طراوت بهتر و سریعتر میآموزند. بنابراین هرچه محیط کلاس شادابتر و صمیمیتر باشد، دانشآموزان با میل و علاقه بیشتری به یادگیری و فعالیتهای آموزشی میپردازند.
معلم باید قادر باشد که گفتههای خود را در قالب کلمات مناسب، بسیار ساده و شیرین بیان کند، تا دانشآموزان بتوانند براحتی آنها را درک کنند. اگر معلم بتواند با بیان فصیح و روان، پیچیده ترین فرمولهای ریاضی، مسایل دشوار فلسفی، اجتماعی، فرهنگی و… را برای دانشآموزان بصورت قابل فهم در آورد، شور و شوق آنها را برای یادگیری بیشتر برانگیخته میکند.
قدرت بیان معلم از عوامل مؤثر در یادگیری دانشآموزان است، زیرا به آنها کمک میکند تا مطالب درسی و محتوای آموزشی را به راحتی درک کنند واز یادگیری وفعالیتهای آموزشی لذت ببرند. معلمی که در مقابل مشکلات دانشآموزان صبر و حوصله ندارد، نمیتواند به درستی آنها را هدایت و راهنمایی کند، در نتیجه دانشآموزان از درس و مدرسه بیزار میشوند. معلم باید به تفاوتهای فردی دانشآموزان توجه کند، از خصوصیات رشد و تکامل آنها آگاه باشدو در ارائه محتوای آموزشی و موضوعات درسی، توانائیها و قابلیتهایشان رانیز در نظربگیرد.
معلم نباید دانشآموزان را باهم مقایسه کند، بلکه باید آنها را با توجه به تفاوتهای فردیشان یاری دهد. اگر معلم به تفاوتهای فردی دانشآموزان توجهی نداشته باشد و محتوای درسی یکسانی را برای تمامی آنها ارائه دهد، بطور یقین تعدادی از دانشآموزان قادر به درک آن نخواهند بود و بتدریج به افت تحصیلی دچار خواهند شد. اگر معلم اعمال و رفتار شایستهای در کلاس درس نداشته باشد و قوانین و مقررات مدرسه را بطور دقیق و صحیح رعایت نکند، دستورات، تدریس و حرفهای او برای دانشآموزان بیارزش خواهد بود و چندان توجهی به درس و فعالیتهای آموزشی نشان نخواهند داد.
معلمی که اطلاعات و دانش کافی دارد، بهتر میتواند به سئوالات دانشآموزان پاسخ دهد، حس کنجکاوی و خلاقیت آنها را برانگیزد و در تدریس و ارائه محتوای درسی موفقیت بیشتری بدست آورد. در نتیجه روحیه تحقیق، کنجکاوی و جستجوگری در دانشآموزان ایجاد میشود و آنها با مطالعه و خواندن کتابهای مختلف، آگاهی و اطلاعات خود را روز بروز گسترش میدهند. معلم باید در رشته تدریس خود تسلط داشته باشد، از شیوههای متعددی در تدریس استفاده کند، روشهای مؤثر و راه حلهای جدید را بیاموزد ودر کار خود انگیزه و اعتماد به نفس داشته باشد. علاوه بر این معلم برای حفظ و افزایش کارآمدی خود باید مدام در حال یادگیری باشد، تحولات و پیشرفتهای مربوط به حرفه خود را پیگیری نماید، تا بتواند دانشآموزانی توانا، خلاق و باانگیزه پرورش دهد.
معلم باید قسمتی از وقت خودرا صرف برنامه ریزی و تهیه و تدوین برنامههای درسی بنماید، تا بتواند راحتتر به اهداف پیش بینی شده دست یابد. معلم باید برنامه درسی را به گونهای در کلاس درس اجرا کند که با موقعیت کلاس و خصوصیات شاگردان مناسب باشد. معلمی که در تدریس خود طرح، نقشه و هدف مشخصی ندارد، نمیتواند در کلاس درس و فعالیتهای آموزشی خود موفق باشد.
از اینرو کاری جز تعیین تکالیف نامناسب و بدون هدف انجام نمیدهد، که نتیجه اش آشفتگی کلاس و ناکامی دانشآموزان خواهد بود. معلم باید باثبات باشد و تحت تاثیر عواطف و هیجاناتش تصمیم گیری و قضاوت نکند. معلم باید در برابر تمایلات غیر معقول دانشآموزان مقاومت و سرسختی نشان دهد و آنها را در مسیر واقعی اهداف آموزشی هدایت کند.
معلم بیثبات و متزلزل نه تنها قادر نیست که دانشآموزان را در رسیدن به اهداف تعلیم و تربیت یاری دهد، بلکه به دلیل بیتوجهی و سهل انگاری در کلاس، یکی از عوامل اصلی در افت تحصیلی آنها نیز به شمار میآید. معلم باید بتواند مجموعهای از برنامهریزیها، راهبردها و اقدامات خود را به گونهای در کلاس به کار گیرد، که آموزشهای او به حداکثر کارایی و اثربخشی برسد. معلم باید از اصول و قوانین اداره کلاس آگاه باشد، با خشونت و عصبانیت امرو نهی نکند و به تنبیه بدنی و ایجاد رعب و وحشت در بین دانشآموزان متوسل نشود. معلم باید بتواند ضمن تدریس، مدیریت مناسبی در کلاس درس داشته باشد، با دانشآموزان به راحتی ارتباط برقرار کند و با ارائه تجربیات بسیار جذاب، آموزنده و مفید آنها را پیوسته خشنود، سرحال و آماده برای یادگیری نگه دارد.
جامعه
جامعهای که خواهان پایداری و سربلندی است و میخواهد در زمینههای گوناگون پیشرفت کند، باید اهداف و مقاصد خود را از قبل تعیین نماید و با برنامهریزی جامع و دقیق راههای رسیدن به آن را مشخص کند.
برای اینکه جامعه بتواند مشکلات و سختیها را از پیش رو بردارد و به سعادت و خوشبختی برسد، باید با برنامهریزی دقیق، فعالیتهای افراد، مشاغل و حرفهایی را که باید آنها در آینده به عهده بگیرند، و تعداد افرادی را که باید در زمینههای مختلف اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و غیره مشغول به کار شوند، تعیین نماید.
سپس این برنامه مدون و منابع و امکانات لازم را در اختیار نظام تعلیم و تربیت کشور قرار دهد، تا مسئولان و دست اندرکاران نظام آموزشی بتوانند افراد مورد نیاز جامعه را برای تصدی مشاغل گوناگون، تربیت کنند و امور جامعه را بدست کسانی بسپارند که مهارت،استعداد، لیاقت و شایستگی آن را داشته باشند. وقتی جامعه چنین هدفی را سرلوحه کار خویش قرار دهد، دیگر دانشآموزان و دانشجویان رشته تحصیلی خود را براساس تصادف و یا از روی ناچاری انتخاب نمیکنند و یا به سوی رشته تحصیلی معینی هجوم نمیآورند، بلکه هرفردی با توجه به علاقه، استعداد و توانایی خود، رشته تحصیلی اش را انتخاب میکند.
از آنجا که میزان احتیاجات جامعه به افراد متخصص و مشاغل مختلف، از قبل برنامه ریزی شده است، کودکان و نوجوانان با ذوق و شوق درس میخوانند و در راه رسیدن به اهداف جامعه تلاش میکنند، در نتیجه افت تحصیلی تا حدود بسیار زیادی کاهش مییابد. آموزش و پرورش یکی از مهمترین ارگانهای اجتماعی است که محصول و نتیجه آن به جامعه بر میگردد. از اینرو تعیین هدف در آموزش و پرورش اهمیت حیاتی دارد، تا بتواند به بسیاری از مسایل و عوامل عمده آموزشی مانند برنامه، محتوای درسی، روشهای تدریس، افت تحصیلی و مشکلات ناشی از آن… نگاهی عمیق و گسترده داشته باشد.
علی پورعلیرضا توتکله
منابع
۱ـ مفیدی، فرخنده (۱۳۷۲): آموزش و پرورش پیش دبستانی و دبستانی، چاپ دوم، پیام نور: تهران.
۲ـ شهر آرای، مهرناز ( ۱۳۶۹): « به سوی تعلیم و تربیت خلاق » مجله دانشمند، شماره پی در پی ۲۲۶، ص ۵۰-۴۴
۳ـ شعبانی ورکی، بختیار (۱۳۷۰): « تأملی در سه رهیافت آموزش تفکر» خلاصه مقالات سمپوزیوم جایگاه تربیت در آموزش و پرورش دوره ابتدایی، معاونت پرورشی وزارت آموزش و پرورش، ص ۵۱۷-۵۰۰
۴ـ مقدم، بدری (۱۳۸۱): کاربرد روانشناسی در آموزشگاه، چاپ هشتم، سروش: تهران.
۵ـ پورعلیرضا توتکله، علی (۱۳۹۱): مجموعه مقالات تربیتی، چاپ دوم، دهسرا: رشت.
۶ـ پورعلیرضا توتکله، علی (۱۳۹۱ ): مهارتهای حرفهای معلم، دهسرا: رشت.
۷ـ پورعلیرضا توتکله، علی ( ۱۳۸۹): « اهمیت حیاتی تعیین هدف در آموزش و پرورش » روزنامه اطلاعات، ۸ و ۱۵ اسفند ۱۳۸۹