نسرین هزاره مقدم
روز جهانی معلم، پنجم اکتبر، روز سرمایه گذاری برای آموزش و سرمایه گذاری برای معلمان است.
امسال در این روز، سازمان جهانی آموزش (EI) به همراه چند سازمان و اعضای کمپین های جهانی، بر ضرورت آموزش کیفی در کشورهای جهان متمرکز شده اند و از میان همه مولفه های آموزش کیفی، کیفیت معلمان و سرمایه گذاری برای افزایش این کیفیت، در دستور کار قرار گرفته است.
در این زمینه، برآورده نمودن حقوق شهروندی، حقوق شغلی، حقوق مدنی و اجتماعی معلمان، پس زمینه اصلی همه راهکارهای موفقیت است. در این راستا، جایگاه معلمان در اجتماع به عنوان شهروندان صاحب حق، شهروندانی که می توانند تغییرات عمیق و بنیادین به وجود بیاورند و همچنین جایگاه اتحادیه ها و تشکل های معلمان در صحنه سیاست گذاری های آموزشی و اقتصادی، بایستی محفوظ، رفیع و به سامان باشد.
اما فارغ از این تمرکز جهانی بر معلمان و تشویق به سرمایه گذاری برای آنها، اصلا باید دید چه مقدار بستر آموزش های کیفی در ایران فراهم است. آیا آموزش کیفی، امری انتزاعی، مجرد و تنها محدود به سیاست گذاری های آموزشی است؟ در هم پیچیدگی و وابستگی این سوژه که این روزها جهانی هم شده، با فضاهای فرهنگی و زیرساخت های مختلف سیاسی و اقتصادی جامعه تا چه حد است؟
آموزش کیفی که یکی از ستون های جامعه پایدار و توانمند است، مولفه هایی دارد که این مولفه ها همچون کلاف هایی، ستون آموزش را به باقی ستون های جامعه یعنی سیاست، اقتصاد و فرهنگ، محکم و گریزناپذیر پیوند می زنند. مولفه های آموزش کیفی توسط سازمان یونسکو در چند دسته کلی خلاصه شده است:
ما در ایران در این زمینه چه کمبودهایی داریم؟ چقدر تا رسیدن به حداقل های لازم فاصله داریم؟
در ایران، اگر کودکان کار و محروم از تحصیل را هم در نظر نگیریم، در صد بالایی از دانش آموزان، فرزندان کارگران و اقشار کم درآمد، غالبا بدون تغذیه مناسب سر کلاس درس حاضر می شوند. یادگیری مثبت به کنار، با وجود گرسنگی همان تحمل ساعات طولانی مدرسه و کلاس هم تقریبا غیر ممکن است. با حداقل دستمزدهای بسیار پایین تر از خط فقر، با نرخ بیکاری بالا، شاید بتوان گفت برای بیش از یک سوم کودکان محصل، حتی یک وعده تغذیه مناسب و اصولی در طول روز، مقدور نیست. سلامت جسمی و روانی هم در جامعه پر از آسیب های اجتماعی دست نیافتنی است. گسترش مواد مخدر به خصوص از نوع صنعتی و رشد استعمال شیشه و کراک و .. در بین جوانان و دانش آموزان، با وجود آمارهای ضد و نقیض و محافظه کارانه ستاد مبارزه با مواد مخدر و وزارت آموزش و پرورش، جای امیدواری در این مورد باقی نمی گذارد. خانواده های بیشمار درگیر فقر، اعتیاد و بیکاری، همین که فرزندانشان را بتوانند راهی مدرسه کنند کافی است، حمایت و پشتیبانی توقع زیادی است. پس با این حساب، کیفیت دانش آموز در نظام آموزشی ایران منتفی است.
اگر بخواهیم از عوامل محیطی بگوییم، روشن است که در ایران محیط مدرسه برای دانش آموزان به هیچ وجه امن نیست، احساس آرامش و تعلق وجود ندارد. فضا پر است از تنش های فکری، زور، اجبار ، وارونه نمایی حقایق و تبلیغ تزویر و ریا. برابری جنسیتی هم که کاملا به فراموشی سپرده شده است. نگاه غالب بر سیستم آموزشی، از همان ابتدا مبتنی بر تفکیک جنسیتی و ارزش گذاری نابرابر جنسی است، دختران جنس دوم محسوب می شوند.
مطالب درسی جهت دار است و در موارد بسیاری اثر تخریبی دارد. آموزش دینی اجباری است. تاریخ تحریف می شود، ادبیات سانسور می شود، علوم طبیعی و فیزیولوژی بالینی در خیلی از موارد ممنوع است.
روند یادگیری تحکمی و آمرانه است، دانش آموزان سر کلاس های درس کاملا منفعل هستند.
از وضعیت بد و نابسامان معلمان هم هرچه بگوییم، باز کم است. وضعیت معیشتی و شغلی معلمان ایران نه تنها در اندازه گیری با مقیاس های جهانی، که در مقایسه با هم صنفان خود در خیلی از کشورهای منطقه هم اسف بار است. اتحادیه ها و تشکل های آموزشی تحت فشارند، فراگیر نیستند و در شرایط فعلی نمی توانند هم فراگیر بشوند. فضای رعب، وحشت و ترس، بازه کنش مدنی را بسیار محدود کرده است. فعالیت صنفی جرم محسوب می شود، حبس و زندان در پی دارد. یک نمونه ساده رسول بداقی است، معلمی که تا امروز پنج سال و اندی است به جرم فعالیت صنفی در زندان است و حتی یک روز هم مرخصی نداشته.
حال بیاییم و منصفانه قضاوت کنیم که در جامعه ما چقدر بسترها برای آموزش کیفی مهیاست، جامعه ای که با توانمندی بالای نیروی انسانی، با منابع مالی سرشار هنوز که هنوز است نتوانسته در زمره کشورهای در حال توسعه با شاخص های نسبتا رو به پیشرفت قرار بگیرد. هنوز در ساختار سیاست گذاری های خرد و کلان، در تخصیص بودجه ها و در همه برنامه های پنج ساله و ده ساله توسعه، بهبود کیفی سیستم آموزش در دستور کار قرار نگرفته، چه برسد به این که در صدر اولویت ها باشد. آموزش رایگان که یک حق جهانی است و یک اصل قانون اساسی، نادیده گرفته شده است، اگر بپرسیم چرا اینقدر کودک محروم از تحصیل داریم، چرا دانش آموزان بلوچ و کرد به دلیل محرومیت و تنگدستی مجبور به ترک تحصیل می شوند، جرم است، اما فرار از اجرای این اصل قانونی با ابلاغیه و خصوصی سازی و مجوزو بخش نامه های ضد قانونی، جرم نیست.
پس با این تعاریف، کاملا واضح است که آموزش در معنای بسیط و گسترده آن، یک مفهوم انتزاعی و مجرد نیست، با شعار و وعده به سرانجام نمی رسد. آموزش در بستر و زیرساخت اقتصادی، سیاسی و فرهنگی جامعه شکل می گیرد. ابعاد مختلف آموزش به مولفه های سیاسی، اقتصادی و فرهنگی وابسته است و در عمل تاثیرگذاری این مولفه ها بر چگونه بودگی آموزش در جامعه امری است اجتناب ناپذیر.
نمی توان این نامناسب بودن بسترهای اقتصادی، سیاسی و فرهنگی را فراموش کرد، نمی توان و نباید این مساله، این کمبود های همه جانبه را در مطالبات مدنی نادیده گرفت. تا فقر و بیکاری باشد، تا فضای امنیتی حاکم باشد، تا بزهکاری اجتماعی و اعتیاد روز بروز گسترده تر شود، تا فرهنگ مردسالارانه وجود داشته باشد، آموزش در مجرای موثر نخواهد افتاد. اگر می خواهیم سیستم آموزشی کارایی داشته باشد، اگر میخواهیم آموختن، باکیفیت باشد، باید بپذیریم که ایجاد بستر مناسب، برآورده کردن پیش شرط های الزامی، امری است بایسته، به هیچ وجه و در هیچ صورت، تقلیل پذیر هم نیست.
http://bield.info/