شأن و منزلت چه جایگاهی در نقش معلمی دارد و چقدر خود معلمان و فرادستان آموزش و پرورش در رسیدن به این هدف تلاش میکنند و آیا در این چند سال به ارزش و منزلت معلم افزوده شده است؟ ابتدا به خود معلم یعنی سکاندار این نقش میپردازیم. معلم قبول کرده تا معلم باشد ، پس مطمئنا مشکلاتی فراروی او خواهد بود. باید با مشکلات مبارزه کرد و شخصیت را به بهایی اندک نفروخت . باید به جای افسوس و حسرت به دنبال راه حل گشت .حقوق دریافتی یک معلم اگر چه جوابگوی نیازها و هزینههای او نیست اما، داشتن شغل دومی که حتی یک در هزارمش ربطی به آموزش ندارد و جایگاه معلمی را خدشهدار کرده و اعتماد دانشآموز نسبت به او را بسیار کم میکند نیز پاسخی برای رفع این مشکل نیست. فرادستان را اما بهگونهای دیگر باید مورد خطاب قرار داد چرا که، عاملان اصلی منزلت معلم آنها هستند چراکه میتوانند آنها را مجبور نسازند تا به کار غیرمعلمی بپردازد . طبعا این مهم تلاشی جدی را میطلبد و گفتن جملات زیبا و شعارگونه نمیتواند راهی به سرمنزل مقصود باشد. مطلب دیگر بحث درآمد است. چگونه با این هزینههای بالا و حقوق دریافتی میشود دانشآموز را به این شغل رهنمون کرد وقتی که بعضا دانشآموز رانندگی با ماشین سنگین را از لحاظ حقوق و مزایا به معلمی ترجیح میدهد! واقعا برای معلم چه کردهایم؟ هنوز هم دیر نشده، میشود و میتوان او را بر بلندای قله افتخار قرار داد، معلم باید جلوتر از جامعه باشد، آگاه و مطلع، خوشگوی و باسواد . باید برای آن تدبیری اندیشید، باید فربهش کرد، نه با کلاسهای ضمن خدمت که فقط گواهینامهای چندساعته بازده آن است بلکه باید به او اجازه داد تا خودش باشد و خودش باقی بماند و بالاخره اینکه معلم زمانی دارای منزلت اجتماعی میشود که خودش باشد، بینیاز باشد، فربه از آگاهی باشد ، آزاده باشد، منظم باشد، باخرد باشد، منتقد باشد، عاری از تملق باشد، مرتب باشد و گرانقیمت باشد.
عبدالجلیل کریمپور