ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
جعفر ابراهیمی-معلم
همکار و فعال صنفی آقای نبیالله باستان فارسانی در نامهای سرگشاده[1] از فعالیتهای صنفی خداحافظی نمودند و اعلام کردند قصد ادامه فعالیت صنفی را ندارند. من تاکنون از نزدیک با آقای باستان ملاقات نکردهام روحیات وی را نمی شناسم اما بعضی از نقطه نظراتش در مورد مسائل آموزشی و صنفی را خواندهام ازجمله مصاحبه اخیرش با سایت جماران[2] و تیتری که مصاحبه با آن منتشر گردید.
برایم جالب بود که علت استعفای وی را بخوانم انگیزههای فردی و ناامیدی از مسیر پیش رو را دو علت عمده این نامه میتوان تلقی نمود. حق طبیعی وی و هرکس دیگری است که در هر مرحله از زندگی مسیر خود را انتخاب نماید قصد بررسی دیدگاه وی را ندارم چراکه ایشان با این نامه از حضور در فضای فعلی خداحافظی نمودهاند، برایشان آرزوی موفقیت می کنم.
اما بیش از نامه میخواهم نگاهی داشته باشم بر دیدگاههایی که در بخش نظرات این نامه درجشده است. برخی از دوستان آرزوی رفع مشکلات و گشایش و بازگشت آقای باستان را داشتهاند، بهزعم بنده این همدلیهای دوستانه بسیار نیکوست. نظرات دوستانی مانند آقای نیک نژاد نیز قابل توجه است که به این نامه فراتر از یک تصمیم فردی پرداخته اند اما نظراتی مانند نظر آقای هوشنگ آرین مهر ، عضو مؤسس و هیئتمدیره سابق کانون صنفی معلمان آبادان، نوشتهاند « راهی را که دوست گرامی آقای باستان تا نیمه رفت شاید از من عبرت گرفت زیرا راه صنفی را من تا انتها رفتم و بعد از مهر و مومها فعالیت صنفی در بازنشستگی دچار مشکلات اقتصادی شدم و اگر در توانم باشد و بیماری اجازه دهد برای رفع مشکلات اقتصادی با حقوق زیرخط فقر گاهی مسافرکشی میکنم» و یا نظر خانم ایازی روزبهانی که در قالب شعر نوشتهاند« دوش میگفت دیوانهای بی بازخواست / درد ایران بیدواست/عاقلی گفتا که از دیوانه بشنو حرف راست/ درد ایران بیدواست » از منظری دیگر برایم قابل تامل بود.
در هنگام خواندن این نظرات پرسشهایی که در ذهنم شکل گرفت که الهام بخش نوشتن این چند سطر شد. پرسشهایی ازایندست که افراد چه انتظاری از فضای استبدادزده جامعه دارند که اینگونه سخن میگویند؟ مگر بیسامانی آموزش در ایران محصول 10 سال اخیر است که بتوان آن را با یک سری اقدامات صنفی مقطعی حل کرد؟ افراد از کار صنفی چه شاخصههایی دارند که اینگونه بر طبل عدمتغییر میکوبند مگر کسی که کار اجتماعی میکند در انتظار انتفاع فردی است؟ در جامعه طبقاتی سودمحور که شاخصهای اخلاقی را نوسانات بازار تعیین میکند مگر میشود معلم راستین جایگاهی داشته باشد؟ درجایی که یک سری بنام فعال صنفی معلمان جادهصافکن سیاستهای سرمایه سالار دولت بهاصطلاح تدبیر و امید هستند مگر قرار است کار جدی صادقانه چند فعال صنفی دیده شود؟ و …
پاسخ من به این سوالات سرراست و روشن است خیر فضای امروز یاس آلود است و فراتر از آن عرصه، جولانگاه بیمایگان بیتدبیر است که وظیفهای جز انسداد تمام روزنههای امید ندارند. پرسشی که بعد از این جواب به ذهن انسان خطور می کند این است که آیا با این شرایط دهشتناک میتوان به تغییر امیدوار بود؟ بیشک پاسخ مثبت است فراتر از توانستن، باید امیدوار بود و به جد برای تغییر این شرایط کوشید این تلاش در ذات خود نیازمند پرداخت بها و هزینه است و گریزی از آن نیست. اما هرکس خود انتخاب میکند که چقدر در این مسیر تغییر هزینه و بها پرداخت نماید یکی سهمش به اندازه انتظار 6 سال نبودن در شب یلدا در کنار فرزندانش است حکایت ستایش و شکیبا فرزندان رسول بداقی که در غیاب پدر تجربههای کودکی خود را شکل دادهاند و یکی بهاندازه آقای باستان و سایر همکارانی که در راه اعتلای آزادی و کرامت انسانی معلمان هزینه دادهاند.
آزادی و برابری خواهی در 150 سال اخیر در ایران مسیر پرفرازونشیبی را پیموده است این راه با فداکاری و هزینه انسانهای صادق گشوده شده است و هنوز تا رسیدن به حداقلها فاصله زیادی داریم باید یاد بگیریم از معلمان راستینی که صادقانه در شغل ما در این مسیر قدم برداشتهاند الگو بگیریم انسانهای بزرگی که بهقدر توان خود جهان را انسانی کردهاند شاید این ناامیدی و یاس امروز ما ناشی از همین فقدان الگو باشد از همین منظر است که باید به الگوهای راستین و اهداف انسانی کسانی چون صمد بهرنگی بیشتر توجه کنیم الگوهایی که بدون چشمداشت فردی به کنش جمعی دست میزنند و جهان پیرامون خود را به اتکای ایمان به مسیر خود تغییر میدهند.
1.نامه آقای باستان فارسانی و نظرات همکاران را می توانید در آدرس زیر بخوانید:
2.مصاحبه آقای باستان فارسانی با سایت جماران را در آدرس زیربخوانید:
http://bield.info/