تازهترین گزارش منتشر شده از سوی بانک جهانی با عنوان “مهاجرت بینالمللی و فرار مغزها” تعداد افرادی که در طی سالهای اخیر از ایران خارج شدهاند بالغ بر ۳۰۰ هزار نفر در سال عنوان شده است.
بد نیست بدانیم که براساس آمار منتشر شده از سوی اداره آمار آلمان، از مجموع صد هزار ایرانی مهاجر در آلمان در سالهای گذشته، ۲۰۰۰ جلد کتاب منتشر شده در حالی که از میان ۲میلیون مهاجرترک تنها۱۰۰جلد کتاب منتشر شده است. این امر حاکی از پتانسیلهای ارزنده فکری است که در ردیف گرانبهاترین سرمایههای ملی محسوب میشود ولی متاسفانه به دلیل عدم تدبیر و چارهاندیشی مسوولان و تصمیمگیران کشور به راحتی از دست میروند، بدون این که حتی هزینههایی که از این طریق بر اقتصاد کشور تحمیل میشود، محاسبه شود. بیتردید، خروج متخصصان که میتوانند پشتوانه فکری، اجرایی، کارآمدی و بقای نظام اقتصادی- سیاسی کشور باشند، در بلندمدت منجر به ایجاد بحران سیاسی و اجتماعی فراگیر در کشورمان خواهد شد که در آن هنگام حتی مجال اندیشیدن برای حل این مسائل وجود ندارد
براساس آمارهای موجود سالانه هزاران دانشآموخته دانشگاهی از کشور خارج میشوند که بنابر اعلام صندوق بینالمللی پول، خروج این حجم کلان از سرمایههای انسانی معادل خروج ۱۱ میلیارد دلار سرمایه از کشور است. بر این اساس، کشور ایران همراه با سه کشور کره جنوبی، فیلیپین و چین تایپه در صدر کشورهای نخبهگریز جهان قرار دارد.
کشورها با مهاجرت نخبگان و نیروی کار ماهر و متخصص، به تدریج شاهد کاهش تولید سرانه، رفاه اقتصادی و رشد اقتصادی خواهند بود. مهاجرت نخبگان همچنین باعث میشود در آینده کشور از نیروی فعال بالقوه بیبهره باشد. این در حالیست که کشورها هزینه زیادی را برای تربیت نیروهای متخصص صرف میکنند و از دست دادن این نیروها به منزله از دست دادن میلیاردها دلاری است که سالها در زمینه انباشت سرمایه انسانی و دانش هزینه شده است.
هزینههایی که جامعه باید برای پر کردن خلاء ناشی از خروج سرمایه انسانی بپردازد، تعداد واحدهای زمانی بسیار بالایی که از دست رفتهاند و قابل بازیافت نیستند ضرباتی هستند که بر پیکره اقتصاد آن مملکت وارد میشود.
دامنه پیامدهای منفی مهاجرت نخبگان از کشور بر اقتصاد به قدری است که اخیرا نظریاتی مبنی بر جبران زیان کشورهای مهاجرفرست(نیروهای متخصص و تحصیلکرده) از طریق مالیات شکل گرفتهاند به این مفهوم که مهاجران باید مبلغی را علاوه بر مالیات بر درآمد، در کشور میزبان بپردازند و مسئولان مالیاتی کشور میزبان نیز باید این مبلغ را هرساله به کشور مهاجرفرست مسترد دارند. تا بدینوسیله بخشی از زیان رفاهی ناشی از از دست دادن سرمایه انسانی کارآمد تأمین شود.
د تازهترین گزارش منتشر شده از سوی بانک جهانی با عنوان “مهاجرت بینالمللی و فرار مغزها” تعداد افرادی که در طی سالهای اخیر از ایران خارج شدهاند بالغ بر ۳۰۰ هزار نفر در سال عنوان شده است.
بد نیست بدانیم که براساس آمار منتشر شده از سوی اداره آمار آلمان، از مجموع صد هزار ایرانی مهاجر در آلمان در سالهای گذشته، ۲۰۰۰ جلد کتاب منتشر شده در حالی که از میان ۲میلیون مهاجرترک تنها۱۰۰جلد کتاب منتشر شده است. این امر حاکی از پتانسیلهای ارزنده فکری است که در ردیف گرانبهاترین سرمایههای ملی محسوب میشود ولی متاسفانه به دلیل عدم تدبیر و چارهاندیشی مسوولان و تصمیمگیران کشور به راحتی از دست میروند، بدون این که حتی هزینههایی که از این طریق بر اقتصاد کشور تحمیل میشود، محاسبه شود. بیتردید، خروج متخصصان که میتوانند پشتوانه فکری، اجرایی، کارآمدی و بقای نظام اقتصادی- سیاسی کشور باشند، در بلندمدت منجر به ایجاد بحران سیاسی و اجتماعی فراگیر در کشورمان خواهد شد که در آن هنگام حتی مجال اندیشیدن برای حل این مسائل وجود نداردر.
پدیده مهاجرت نخبگان و متخصصان به خارج از مرزها به دلیل آثار و تبعات سوء فرهنگی، روانی، سیاسی و نقش منفی آن در فرایند توسعه و تخریب اعتبار ملی و تغییر نسلهای آینده به عنوان تهدیدی جدی برای حال و آینده کشور نگرانیهایی در سطوح مختلف مدیریتی و اجتماعی کشور ایجاد کرده است.
بر اساس یک نظریه(نظریه مهاجرت ژنها) در فرایند مهاجرت نخبگان و متخصصان، نه تنها نخبگان که ثروت ملی کشور به شمار میآیند از دست میروند بلکه پس از گذشت قرنها از نظر ژنتیکی کشورهای نخبه پذیر (مقصد) به جوامع نخبه تبدیل خواهند شد و درصد ژنهای هوشمند آنها به شکل گستردهای افزایش مییابد. لذا در زمینه تولید علم، فن و فنآوری همچنان پیشتاز خواهند بود. در مقابل کشورهای نخبه گریز (مبداء) روز به روز فقیرتر شده و به دلیل همین فقر وابستهتر میشوند و تعادل جهانی با شدت بیشتری به هم میخورد.
بر این اساس بایستی اصطلاحات و مفاهیم “مهاجرت نخبگان” (Brain Drain و Elites Migration) را با “مهاجرت ژنهای هوشمند” یا “مهاجرت ژنهای بالقوه دانایی و توانایی”(Brainy Genes Migration) جایگزین کرد و از این پس به جای این لغات و عبارات مهاجرت ژنها را به کار برد، زیرا ژنها هستند که اطلاعات وراثتی را از نسلی به نسل دیگر منتقل میکنند و هوش و استعداد نیز با ژنها ارتباط لاینفک داشته و این یک اصل علمی اثبات شده است.
نبوغ و نخبگی در اثر دو عامل مهم یعنی وراثت(که همان ویژگیهای ژنتیکی افراد است) و محیط (که شرایط و بستر لازم جهت رشد علمی و عقلی است) حاصل میشود. بر این اساس میتوان نتیجه گرفت که هر نخبهای که از کشور خارج میشود، یک ژنوم هوشمند از کشور خارج شده و با زندگی در کشوری دیگر و ازدواج و تولید نسل در آنجا به تکثیر ژنهای هوشمند آن کشور کمک میکند. لذا به تدریج درصد ژنهای هوشمند جوامع نخبه پذیر افزایش یافته و در طولانی مدت و پس از گذشت سالها، اختلاف فاحش ژنتیکی بین کشورهای نخبهپذیر و نخبهگریز ایجاد خواهد شد، به گونهای که کشورهای نخبهپذیر به جوامعی نخبه تبدیل میشوند و جوامع نخبهگریز با کاهش ژنهای هوشمند خویش، به تبعیت بیچون و چرا از جوامع نخبهپذیر، تن داده و اداره امور جامعه با اتکاء به افرادی انجام خواهد شد که از ضریب هوشی کمتری برخوردار هستند که این امر به عقب ماندگی کشور خواهد انجامید.
نخبگان قادرند علم، فن، فناوری و صنعت جدید و به تبع آن فرصتهای شغلی جدید برای جامعه خویش ایجاد کنند، بنابراین درصد بیکاری در کشورهای پیشرفته در همه سطوح بسیار کم میشود، این در حالی است که مهمترین مشکل کشورهای در حال توسعه و نابرخوردار از جمله کشور ما بیکاری و باز هم مهاجرت ژنها است.
کشورهای نخبه پذیر، نخبگان دیگر کشورها را با هر دین و آیینی میپذیرند و نه تنها از هوش و استعداد و توان ایشان در توسعه علمی، فنی و صنعتی خویش استفاده میکنند بلکه ذخایر ژنهای هوشمند خویش را برای نسلهای آتی افزایش داده و آینده روشنی را برای ایشان ترسیم میکنند. یعنی به طور کاملا طبیعی اصلاح ژنتیکی انجام میدهند. لذا نسلهای آینده در کشورهای نخبه پذیر برای بر آوردن نیازهای خویش نه تنها مشکلی ندارند بلکه با سهولت بیشتری توسعه پایدار کشور خود را دنبال خواهند کرد. به عبارت دیگر سیاستمداران کشورهای نخبه پذیر مهمترین “ثروت ملی” خود، یعنی نخبگان را چند برابر افزایش میدهند.
چنین حفظ منابع و ذخایر ژنتیکی هوشمند، کافی، مناسب و همچنین حفظ منابع و ذخایر مادی خود از یک طرف و استفاده از ذخایر و منابع مادی کشورهای در حال توسعه و نابرخوردار از طرف دیگر، اختلاف طبقاتی، و سرانه ثروت ملی بین کشورهای نخبه پذیر و نخبه گریز را افزایش میدهند.
تجربه نشان داده است نخبگان غیر بومی به دلیل داشتن امکانات مادی و معنوی در حد شأن خویش و همچنین فرهنگ بالا، از لحاظ امنیتی برای کشورهای نخبه پذیر مشکلی ایجاد نمیکنند. برای فرزندگان نخبگان هم امکان بالقوه برای بلوغ علمی از نظر ژنتیکی و شرایط مناسب محیطی برای این افراد وجود دارد به طوری که بهرهگیری از نهایت ظرفیت نخبگان و دانشمندان در این کشورها به سادگی میسر است.
علاوه بر این، اکثریت قابل توجهی از نخبگان به دلیل هوش و استعداد سرشار، از نظر معنوی و اخلاقی هم تفاوت قابل توجهی با دیگر افراد جامعه داشته و الگوی عملی برای اقشار مختلف میباشند و معمولا ارتباط و اعتقاد عمیقتری با ماوراء الطبیعه و خداوند دارند. لذا افزایش شمار نخبگان در هر جامعه، تقویت باورهای دینی را نیز در پی دارد.
فرار مغزها در ایران
مهاجرت نخبگان در ایران تا پایان جنگ جهانی دوم سرنوشت و ماجرایی مشابه دیگر کشورهای جهان سوم دارد. اما پس از جنگ جهانی دوم، این جریان در مسیری تازه قرار گرفت. فرار مغزها از ایران با تأخیر نه چندان زیاد نسبت به کشورهای کمتوسعه آغاز شد. اعزام محصل به کشورهای خارجی و آمریکا به طور منظم و جدی آغاز شد و رشد اقتصادی یکی از هدفهای خود را متوجه تربیت متخصصان نمود تا دوام و رشد برنامههای توسعه تضمین شود. حدود ۱۵ ماه قبل از انقلاب اسلامی جریان تازهای از مهاجرت صاحبان سرمایه و نخبگان سیاسی، اقتصادی و علمی به خارج از کشور پدید آمد. برخی کارشناسان دولتی که اوضاع را وخیم تشخیص میدادند به دلیل وابستگی شدید به نظام قبلی، کشور را ترک کردند.
با پیروزی انقلاب اسلامی، با درون مایههای عمیق فرهنگی، این روند تا پس از پایان جنگ تحمیلی کاهش محسوسی پیدا کرد، اما در سالهای اخیر مجدداً شاهد شکل جدید و در عین حال وسیعی از پدیدههای مهاجرت نخبگان هستیم.
بدین ترتیب، روند تاریخی این پدیده در کشور ما شامل سه دورهٔ مشخص است:
۱) دههٔ چهل و پنجاه تا پیروزی انقلاب اسلامی که محصول باز شدن باب ارتباط با غرب، سیاستهای اقتصادی و فرهنگی رژیم گذشته و… بود.
۲) مقطع سالهای ۵۷ و ۵۸ و ابتدای جنگ تحمیلی که به طور عمده، طیف ناراضیان از انقلاب اسلامی را شامل میشد و با تعطیل شدن دانشگاهها در دوران انقلاب فرهنگی تشدید شد.
۳) دورهٔ جدید مهاجرت که از سال ۶۷ آغاز و در سالهای اخیر شتاب بیشتری گرفته است.
نگرش مردم ایران دربارهٔ مهاجرت
تمایل به مهاجرت میتواند به عنوان یک متغیر مرتبط با شرایط داخلی کشورها مورد سنجش قرار گیرد. در یک تحقیق که به منظور بررسی آگاهیها، نگرشها و رفتارهای اجتماعی و فرهنگی صورت گرفت، یکی از پرسشهایی که به طور مشخص با پاسخگویان مطرح شد این بود که اگر امکانات فراهم باشد، آیا حاضرید برای همیشه در کشور دیگری که دلخواه شما باشد ساکن شوید؟ در پاسخ، ۵/۷۵ درصد از افراد جواب منفی به این سوال دادند. نتیجهٔ دیگری که از این تحقیق گرفته شد این بود که: آنهایی که کشور را در شرایط پایینتری ارزشیابی میکنند گرایش بیشتری هم به ترک کشور دارند.
تمایل به مهاجرت و…
جنسیت تمایل به مهاجرت در میان مردان اندکی بیش از زنان اظهار شده است، اما تفاوتها در حدی نیست که رابطهٔ آماری معنیدار باشد. سن از تمایل به مهاجرت به موازات افزایش سن کاسته میشود. سواد تمایل به مهاجرت همسو با ارتقای سطح سواد فزونی میگیرد. تمایل به مهاجرت در میان افراد طلاق گرفته از همه شدیدتر است. و پس از این گروه افراد ازدواج نکرده قرار دارند. ضعیفترین تمایل را نزد افراد همسر فوت شده مشاهده میکنیم که در گروههای سنی بالاتر قرار دارند.
طبقهٔ اجتماعی تمایل به مهاجرت در افرادی که امکانات بهتری دارند قویتر است.
درآمد با افزایش سطح درآمد به طور کلی روند موافقت با مهاجرت نیز فزونی میگیرد. تمایل به مهاجرت در سطح خاصی از افزایش درآمد قدرت میگیرد و وقتی موقعیت اقتصادی در شرایط برتر قرار میگیرد از نسبت تمایل اندکی کاسته میشود. به نظر میرسد تمایل به مهاجرت برای کسانی که از درآمد متوسطی برخوردارند، شدت بیشتری دارد.
نتیجهگیری از گرایش به مهاجرت اکثریت پاسخگویان با توجه به اظهاراتشان متمایل به مهاجرت از کشور نیستند. نسبت کسانی که متمایل به مهاجرت هستند در تهران بیش از شهرستانهاست. بیشترین تمایل به مهاجرت را در میان مردان به ویژه جوانان، دیپلمهها، طلاقگرفتهها، افراد وابسته به طبقات متوسط و بالا، و متوسط درآمد مشاهده میکنیم. جنسیت پاسخگویان از نظر آماری رابطهای را با تمایل نشان نمیدهد. کسانی که در شرایط متوسط از نظر رفاهی قرار دارند و نیز جوانان گرایش بیشتری به مهاجرت از خود نشان میدهند.
نگاهی به وضع متخصصین ایرانی مقیم کشورهای خارجی
برابر گزارشها، در حال حاضر بیش از ۱۵۰۰۰۰ نفر مهندس و پزشک ایرانی در آمریکا زندگی میکنند. همچنین براساس اطلاعات موجود، همهٔ ورودیهای دانشگاهها و مراکز آموزش عالی با رتبهٔ دو رقمی (۹۹_۱)، در سال دوم تحصیلی برای ادامهٔ تحصیل پس از دورهٔ لیسانس، نامهای از بهترین دانشگاههای دنیا با بهترین امکانات دریافت میکنند. قریب ۹۰ نفر از ۱۲۵ دانشآموزی که طی سه سال گذشته در المپیادهای مختلف علمی صاحب مقام شدهاند در یکی از بهترین دانشگاههای آمریکا تحصیل میکنند (ذاکر صالحی، ۱۳۷۹).
همچنین به گفته رئیس باشگاه پژوهشگران جوان از بین ۳۷۶ جوان برگزیده المپیادهای علمی کشور ۱۰۹ نفر مهاجرت کردهاند. (دکتر میرزایی، مصاحبه تلویزیونی، ۱۳۸۲).
بانک جهانی نیز در تازهترین گزارش خود(۲۰۰۵) اعلام کرد: سالانه ۳۰۰ هزار نفر که عمدتا شامل افراد تحصیل کرده و کارگران ماهر می باشند از ایران به خارج مهاجرت میکنند.
بر اساس اطلاعات موجود، “۸۰% از برگزیدگان المپیادهای علمی در بهترین دانشگاههای خارج از کشور جذب شدهاند و به تعبیر دیگر پس از پیروزی انقلاب اسلامی از تعداد ۱۷۶ مدال آور المپیادهای علمی جهان تعداد ۱۶۳ نفر از آنان در کشور حضور ندارند”.
بر اساس آمار صندوق بینالمللی پول(۱۹۹۹)، ایران بیشترین مهاجرت تحصیلکردههای علمی را در میان ۶۱ کشور جهان داشته است و طی چند سال اخیر ۱۰۵ هزار ایرانی با تحصیلات عالیه به امریکا و ۷۵۰۰ نفر به کانادا مهاجرت کرده و پیشبینی میشود حداقل ۷۰ هزار دانشجوی ایرانی در دورههای دکتری در کشورهای غربی مشغول به تحصیل هستند.
طبق آمار اداره خدمات تابعیت جویی آمریکا اکثر اعضای هیأت علمی تمام وقت رتبه علمی دانشیار و استاد دارند جالب اینکه تعداد اعضای هیأت علمی تمام وقت در کل مراکز آموزش عالی ایران (با رتبه دانشیار و استاد در سال ۷۶ ۱۳۷۵ حدود ۱۹۰۰ نفر بود. طبق آمار مربوط به بانک اطلاعات علمی متخصصان دفتر خدمات مهاجرتی آمریکا، تا سال ۱۹۹۷ تعداد ۳۷۴۶۲ ایرانی با تحصیلات لیسانس و بالاتر در این بانک به ثبت رسیده است. از این تعداد ۲۹% در سطح دکتری، ۳۳% فوق لیسانس و بقیه در سطح لیسانس بودهاند.
طبق برآورد حدود ۲۰۰ هزار ایرانی در آلمان و فرانسه زندگی میکنند که تخمین زده شده حدود ۶۰% آنان تحصیلات عالی دارند”.
همچنین از مجموع ۳۴ هزار نفر دانشجوی بورسیه که به طور عمده از سال ۱۳۷۴ ۱۳۶۴ از کشور خارج شدهاند، پس از اتمام دوران تحصیل در سال ۱۳۷۷ بالغ بر ۱۲% آنان به کشور مراجعت ننمودهاند.
بر اساس آمارهای وزارت علوم، تحقیقات و فنآوری طی سالهای ۱۳۶۹ تا اوایل ۱۳۷۸ از تعداد ۲۸ دانشگاه و مؤسسه آموزش عالی تعداد ۱۵۱ عضو هیأت علمی با عنوان مأموریت تحصیلی ۶۳%، فرصت مطالعاتی ۸% و مرخصی بدون حقوق ۲۹% به خارج از کشور مهاجرت و بازنگشتهاند که متوسط تأخیر این افراد در حال حاضر ۲۰ تا ۴۳ ماه میباشد.
همچنین بر اساس آمار خروجی اداره کل گذرنامه کشور طی سالهای گذشته هر روز به طور متوسط ۱۵ کارشناسی ارشد و ۳/۲ نفر دارای مدرک دکتری و ۵۶۷ نفر لیسانسیه از کشور خارج شدهاند و در مجموع ۵۴۷۵ نفر از نخبگان دانشگاهی ایران در سال ۱۳۷۸ به کشورهای مختلف جهان مهاجرت کردهاند و بنا بر گفته مسؤولین این آمارها شامل افرادی که از مجاری غیر رسمی و به صورت قاچاق از کشور مهاجرت کردهاند نمیشود”.
در آمار اعلامی اداره کل امور دانشآموختگان وزارت بهداشت درمان و آموزش پزشکی نیز آمده است، در طی ۶ ماه اول سال ۱۳۷۸ تعداد ۱۶۶۴ نفر از افراد دارای تحصیلات دانشگاهی در رشتههای علوم پزشکی در کشور جهت اخذ مدرک خود، ترجمه و تسجیل آنها به منظور خروج از کشور اقدام نمودهاند. حدود ۳۴% این افراد را پزشکان عمومی، ۹% را پزشکان متخصص، ۱/۱% پزشکان فوق تخصص، ۷/۸% را داندانپزشکان و ۳/۷% را داروسازان تشکیل میدهند.
آمار برخی پزشکان متقاضی خروج از کشور در شش ماهه اول سال ۱۳۷۸
۳۴% پزشک عمومی
۹% پزشکان متخصص
۷/۸% دندانپزشکان
۳/۷% داروسازان
۱/۱% پزشک فوق تخصص
بر اساس همین گزارش تعداد افراد دارای مدارک دانشگاهی در رشتههای علوم پزشکی از دانشگاههای خارج از کشور که طی ۶ ماه اول ۱۳۷۸ جهت ارزشیابی مدارک خود مراجعه نمودهاند (به کشور بازگشتهاند) ۲۶۹ نفر بوده است. به عبارت دیگر در مقابل هر ۷ نفر که متقاضی خروج هستند تنها یک نفر به کشور بازگشته است.
بر اساس اعلام وزارت علوم و وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی حدود ۱۰% کل دانشجویان بورسیهای که جهت ادامه تحصیل در مقاطع تخصصی به خارج از کشور میروند پس از پایان تحصیلات خود به کشور باز نمیگردند.
همچنین بر اساس اعلام سفارت کانادا در ایران حدود ۱۸۰۰۰۰ پرونده از متقاضیان مهاجرت به کانادا در سفارت آن کشور در تهران تشکیل شده است.
سنخشناسی برجستگان علمی و تخصصی مهاجران ایرانی
نتایج یک بررسی که به منظور شناسایی خاستگاه مهاجران متخصص ایرانی به عمل آمده نشان میدهد که ترکیب عمدهٔ مهاجران متخصص از افراد زیر تشکیل شده است:
۱) دانشجویان دارای سهمیهٔ ارزی که پس از اتمام تحصیل در کشورهای مقصد، به وطن مراجعه نکردهاند؛
۲) دانشجویان آزاد، غیر از برگزیدگان المپیادها و کنکورها، که با هزینهٔ شخصی از کشور خارج شده و دیگر مراجعت نکردهاند؛
۳) نخبگان المپیادها و رتبههای اول کنکورهای سراسری که با هزینهٔ شخصی و یا با دریافت بورس از دانشگاه و مراکز تحقیقاتی خارج، کشور را ترک کردهاند؛
۴)دانشجویان بورسیهٔ اعزامی به خارج از کشور که بعد از فراغت تحصیل باز نگشتهاند؛
۵) متخصصان، استادان و محققانی که به طور عمده به خاطر مسائل سیاسی و احساس ناامنی، بهویژه در سالهای دوران انقلاب کشور را ترک کردهاند؛
۶) متخصصان، استادان و محققانی که به طور عمده به دلایل علمی، تخصصی، فرهنگی و اقتصادی کشور را ترک کردهاند.
مطالعه در خصوص مهاجران، “سرمایهگذار” نشان میدهد که ایران رتبهٔ پنجم را در بین کشورهای مهاجرفرست به کانادا به دست آورده است. کشورهای کره و تایوان در ردههای اول و دوم قرار گرفتهاند. (مزرعتی؛ ۱۳۷۹).
در آغاز به بررسی دو الگو که دربارهٔ مهاجرت بینالمللی افراد متخصص ارائه شده است، میپردازیم:
الگوی جهانگرا
در این الگو که به وسیله جانسون مطرح شد، فرار مغزها تنها منعکسکننده عملکرد بازار بینالمللی برای یک عامل تولید خاص، یعنی سرمایه انسانی (نیروی انسانی متخصص) است. طرفداران این الگو، معتقدند که مهاجرت بینالمللی نیروی انسانی ماهر از دیدگاه بینالمللی موجب افزایش منافع تولید جهانی خواهد شد. اگرچه در این الگو ممکن است مهاجرت بینالمللی نیروی انسانی ماهر به زیان کشور مادر باشد؛ ولی تا زمانی که مجموع منافعی که عاید کشور میزبان و شخص مهاجر میشود از زیان کشور مادر بیشتر باشد، مهاجرت بینالمللی نیروی انسانی ماهر موجب افزایش منافع جهانی خواهد شد.
الگوی ملیگرا
این الگو که نقطه مقابل الگوی جهانگراست، معتقد است که سرمایه انسانی ماهر جزء جداییناپذیر توسعه اقتصادی و اجتماعی کشور است و مهاجرت سرمایهٔ انسانی ماهر موجب میشود که اقتصاد کشورهای در حال توسعه به پایینتر از سطح حداقل مورد نیاز سرمایه انسانی ماهر تنزل نموده و با ایجاد خلأ نیروی انسانی ماهر در کشور، موجب کاهش تولید در کشور مادر خواهد شد و در نهایت، برنامههای توسعه را به مخاطره میافکند.
میتوان گفت الگوی بینالمللی اهمیت بیشتری به تقاضای مؤثر اقتصاد میدهد، در حالی که، الگوی ملیگرا اهمیت بیشتری برای نیازهای انسانی جامعه قایل است.
اکثر تحقیقاتی که در زمینه عوامل مشترک فرار مغزها در کشورهای در حال توسعه انجام شده، تفاوت کلی میزان حقوق و دستمزد را یکی از عوامل مهم و اصلی مهاجرت ذکر میکنند. اما علل مادی را نمیتوان به خودی خود به عنوان یکی از عوامل مهاجرت تلقی کرد؛ زیرا، این علت آشکار، علل نهان بسیاری را با خود یدک میکشد. پژوهشگر به جایی میرود که بتواند در علم خود پیشرفت کند و این پیشرفت نیز در جایی به دست میآید که آزادی و آرامش خاطر باشد.
هر چه دانشجویان از شرایط موجود و آینده خود رضایت بیشتری داشته باشند احتمال اینکه تن به مهاجرت ندهند بسیار بیشتر است. در این زمینه روزنامه ایران یک نظرسنجی دربارهٔ عوامل امیدواری دانشجویان به متغیرهای اقتصادی، سیاسی و فرهنگی جامعه انجام داده است.
۱٫عوامل مؤثر در امیدواری: ۳۲ درصد نقش خانواده را مهم میدانند. ۲۸ درصد اقتصاد و توسعه اقتصادی، ۲۳ درصد عنصر پول، و ۱۷ درصد شرایط سیاسی را انگیزه و عوامل ضروری در آینده و امیدواری به آن میدانند.
۲٫ مسائل اقتصادی: ۴۸ درصد از دانشجویان به میزان کمی نسبت به آینده اقتصادی امیدوارند، ۲۶ درصد تا حدودی و ۲۴ درصد به هیچ وجه امیدوار نیستند. تنها ۲ درصد دانشجویان میزان خوشبینی خود را زیاد ذکر کردهاند.
۳٫مسائل اجتماعی و امید به آینده: دانشجویان در ارتباط با میزان امیدواری خود در مسائل اجتماعی، ۴۰ درصد کم،۴۰ درصد تا حدودی، ۱۴ درصد اصلاً و ۶ درصد گزینه زیاد را انتخاب کردهاند.
۴٫ مسائل سیاسی: ۳۹ درصد پاسخگویان دانشجو به میزان کمی نسبت به آینده مسائل سیاسی خوشبین هستند، ۲۸ درصد اصلاً امیدوار نیستند، ۲۷ درصد تا حدودی و ۶ درصد به میزان زیادی به این مسائل امیدوارانه مینگرند.
۵٫ شغل مناسب: در ارتباط با امیدواری برای پیدا کردن شغل مناسب، ۳۶ درصد کم، ۳۲ درصد تا حدودی، ۱۹ درصد اصلاً و ۱۳ درصد نیز گزینهٔ زیاد را انتخاب کردهاند.
۶٫امیدوار یا ناامید: از دانشجویان پرسیده شد که جدای از مسائل جامعه و امور روزمره، افرادی امیدوار هستند یا ناامید؟
پاسخگویان در برابر این سؤال این گزینهها را ذکر کردهاند: ۳۶ درصد تا حدودی امیدوار، ۳۳ درصد امیدوار و ۱۹ درصد نیز ناامید هستند. البته ۱۲ درصد دیگر پاسخگویان به گزینهٔ نمیدانم اشاره کرده اند
به نقل از سایت: مرکز هم اندیشی استادان و نخبگان دانشگاهی hamandishi.net
http://www.rahavardeman.blogfa.com/