نامه زیر توسط جمعی از معلمان خراسان رضوی
خطاب به رئیس جمهور
نوشته شده است که رو نوشتی از آن به همراه امضاهای فرهنگیان برای حقوق معلم و کارگر ارسال گردیده:
حضور ریاست محترم جمهور جناب آقای روحانی
سلام علیکم
ضمن عرض خسته نباشید خدمت حضرتعالی و همکارانتان ما به نمایندگی از طرف جمع کثیری از همکاران فرهنگی، بخشی از مشکلات حاکم بر نظام آموزشی را به استحضار میرسانیم. لیکن با توجه به مشغله فراوان شما و همکارانتان و جایگاه آموزش و پرورش و کارمندان شاغل در آن، حتیالمقدور سعی میکنیم جانب اختصار را رعایت کرده و با بیان درد دلها و دغدغههای خویش خیلی وقت شما را نگیریم.
امام «ره» فرمودند: «معلمی شغل انبیاست» سالها با عشق و شوق فراوان به امر تعلیم و تعلم در نظام آموزشی خدمت کردیم و هر بار که این فرمایش امام مطرح شد به خود بالیدیم که در بهترین جایگاه به خدمت مشغولیم، ولی به نظر میرسد با گذشت زمان این جمله کمکم بار معنوی خود را از دست داد و مفهوم مادی آن قوّت گرفت، چرا که عموماً انبیا از نظر مالی به شدّت در تنگنا بودند و در همهی موارد از طرف اکثریت مردم مورد کم لطفی و یا حتّی توهین و افترا قرار میگرفتند و اینک این واقعیّت در مورد ما فرهنگیان به وضوح صدق میکند. اگر درگذشته جایگاه و منزلت تعلیم و تعلّم و به تبع آن معلمان مثال زدنی بود امروزه، به دلیل بعضی سیاستگزاریهای غلط وسیستم معیوب آموزش و پرورش بشدّت، دچار تنزّل وچالش شده است.
سالهاست بحث منزلت و معیشت فرهنگیان نقل بسیاری از جلسات است البته همیشه وقتی مناسبتی و یا انتخاباتی در راه باشد برای جلب رضایت موقت تصمیماتی اتّخاذ میگردد امّا بعد از آن، رویه همان است که بوده است؛ به گونهای که این شیوه حتی در بین عامه مردم نیز به یک طنز فکاهی و یا موضوع کاریکاتور تبدیل شده است.
امروز وقتی یک فرهنگی از درد نداری میگوید یا مورد عتاب قرار میگیرد، که شغل انبیا و حرف پول زدن! یا توهین و بد و بیراه که مگر فرهنگی چه میکند که در پی افزایش حقوق است. متأسّفانه صدا و سیما نیز همسو با بسیاری از افراد ناآگاه به جوسازی علیه فرهنگیان میپردازد. مانند طرح مسئلهی تناسب حقوق فرهنگیان با میزان کار در هفته (24 ساعت کار موظّف)، که خود نوعی عوامفریبی و سفسطه است، چرا که اولاً مقایسه شغل معلّمان با سایر مشاغل قیاس معالفارق است، چون 24 ساعت کار حضوری درآموزشگاه همراه با ساعتها کار در منزل مثل تحقیق و مطالعه، طرح سوال، تصحیح اوراق امتحانی و… است. ثانیاً اگر مبنای پرداخت حقوق فقط ساعت حضور درمحل کار باشد، بالطّبع حقوق استادان دانشگاه باید به مراتب کمتر از فرهنگیان باشد. و یا در بوق وکرنا کردن پرداختهای معوّق به عنوان “خبر خوش برای فرهنگیان ” درحالی که برخی افزایش حقوقها در بعضی ارگانها محرمانه تلقّی میشود و در هیچ رسانهای منعکس نمیشود.گویا دستهایی درکارند که دانسته یا نادانسته میخواهند فرهنگیان را قشری پرتوقّع و زیادهخواه جلوه دهند و آنان را در مقابل جامعه قرار دهند.
جناب رئیسجمهور! در نگاه بسیاری از سیاسیّون آموزش و پرورش یک نهاد مصرف کننده محسوب میشود که بازده مالی ندارد لذا نمیبایست خیلی مورد توجّه قرار گیرد الاّ در مناسبت روز معلّم آن هم برای ژست سیاسی، انتخاباتی یا تبلیغاتی، غافل از اینکه هزینه کردن در آموزش و پرورش نوعی سرمایهگذاری درازمدت است و تفاوت فاحشی با سایر سرمایهگذاریها دارد. اگر درگذشته سرمایهگذاری مناسبی درآموزش و پرورش صورت گرفته بود، امروز شاهد این همه معضل و مشکل لاینحل نبودیم. رشد سرسامآور طلاق، اعتیاد، جرم و جنایت، بیماریهای صعبالعلاج، مصرف گرایی و بالا رفتن سنّ ازدواج،کمرنگ شدن اخلاق و معنویات و دینگریزی و… ماحصل غفلت از آموزش و پرورش است. که کسری سرمایهگذاری در آموزش و پرورش درگذشته، اکنون باید صرف تقویت نیروی انتظامی و قوّه قضاییّه برای مهار موقّت و مسکّنوار این همه معضل شود.
راستی آیا تاکنون اندیشیدهاید که نسل دارای مشکلات عدیدهی امروز، چگونه خواهد توانست، تربیتکننده نسل بعدی باشد. آیا به تبعات فراموش شدن آموزش و پرورش اندیشیدهاید؟
ما میخواهیم که سیاستگزاران اجرایی کشورمان، به آموزش و پرورش، به دید یک وزارتخانهی تولیدی بنگرند نه یک ارگان مصرفی که درآمدزا نیست! اصولا درآمد مگر چیست؟ آیا فقط پول درآمد است؟ آیا تولید نیروی انسانی توانمند که آینده مملکت را در دست میگیرد درآمد و سرمایه ملی نیست؟
مگر نه این است که پایه و اساس انتقال فرهنگ از آموزش و پرورش شروع میشود و همه متخصّصان و دولتمردان شاغل در کشور از همین مجموعه رشد کرده و به مقاماتی رسیدهاند، بگذریم که بسیاری از آنان به گذشته خود پشت کرده اند و ما ماندیم و ….
جناب رئیسجمهور! برخی میگویند: چون معلمان زیاد هستند، امکانات دولت و وزارت آموزش و پرورش اجازه نمیدهد که بتوان بیش از این به وضعیت معلمان رسیدگی کرد، بله معلمان زیاد هستند ولی روزانه تعداد زیادی از جمعیت جوان و آیندهساز کشور را پوشش میدهند، آنهم پوشش از نوع فرهنگی؛ حال سوال اینجاست که آیا معلمان به نسبت پوشش فراگیری که در کشور دارند از بودجه کشور سهم میبرند؟
سوال دیگر این است که چرا در شرایطی که خط فقر را حدود 5/2 میلیون تومان اعلام میکنند باید حقوق بیش از 95 درصد فرهنگیان زیر خط فقر باشد؟؟؟ جناب رئیسجمهور اگر میخواهید در آیندهی نزدیک شاهد یک فاجعه فرهنگی نباشیم، باید به تقویت انگیزش شغلی و بهبود وضعیت معیشت فرهنگیان رسیدگی عاجل گردد تا معلم بتواند بدون دغدغه فقط به هنر معلمی خود فکر کند نه به شغل دوم و سوم.
امروز بیانگیزگی فرهنگیان عرصه فرهنگ و علم را به شدت تهدید میکند. شیوه پرداختها، مبلغ پرداختی، جو امنیتی حاکم بر آموزش و پرورش، وضعیت بیمه به اصطلاح طلایی، تبعیض فاحش بین این ارگان و ارگانهای دیگر و مواردی از این دست بسیاری از همکاران را بیانگیزه کرده است. امروز دانشآموز در پاسخ به دعوت معلم برای علمآموزی، وضعیت خود معلم را جهت بیثمر بودن فراگیری علم، مثال گواه میآورد.
نظام آموزشی چهلتکه که حاصل سفرهای سیاحتی و یا تجارتی برخی مسؤلان به کشورهای مختلف است که چند صباحی مورد توجه قرار میگیرد و بدون توجه به شرایط فرهنگی و امکانات موجود ضمیمه میگردد. قوانین خلقالسّاعه، مقررات مندرآوردی، آیین نامههای سلیقهای، کار نظام آموزشی را به جایی رسانده است که به مزایده گذاشتن مدارس با همه دانشآموزان یک طرح موفق به نظر میرسد (حاصل هر چه که میخواهد باشد از نظر اقتصادی بسیار به صرفه است) و متاسفانه اکنون باید فکری برای امنیت روحی و جسمی فرهنگیان در برابر دانشآموزان و اولیاء نمود. نظامی که در آن به قول یکی از دانشآموزان مردود شدن بسیار سختتر از قبول شدن است.
دانشآموزی تنبیه میشود (که البته غلط است) دوربین مخفی و عکس و فیلم و بازرسی سرزده و کلی ژست رسانهای و خلاصه به گونهای رفتار میشود که کل فرهنگیان زیر سوال میروند. ولی معلمی در کلاس درس شهید میشود و آب از آب تکان نمیخورد، حتی در حد ابراز همدردی با خانواده او هیچ انعکاسی در رسانه ملی ندارد. (اشاره به قتل معلم فیزیک بروجردی درکلاس درس در تاریخ یکم آذر 1393)
درد ما فقط مالی نیست.گلهمندیم از این همه بیتوجّهی که نسبت به بزرگترین و به زعم نگارندگان حساسترین وزارتخانه کشور میگردد، که اگر عمدی باشد خیانتی است نابخشودنی و توقّعی نیست و اگر سهوی باشد خطای بزرگی است که زخم حاصل از آن زمانی سر باز میکند که دیر شده و راه چاره نخواهد بود. نظام آموزشی کشور رو به قهقرا میرود و محصول آن سال به سال ضعیفتر میشود و این نتیجهی همین سیاستگذاریهاست.
چندین سال است که مشکلاتمان را میگوییم و آنچه البته به جایی نرسد فریاد است، هر بار که گفتیم متّهم به زیادهخواهی، نشر اکاذیب به قصد تشویش اذهان عمومی و … شدیم. غافل از آن که این شرایط سالهاست که بر زندگی ما حاکم است. ولی گاهی فشار روانی، توهین و افتراها و تنگنای زندگی به گونهای میشود که انسان ناامیدانه میخواهد یکبار دیگر بختش را بیازماید. امروز حاصل سالها خدمت ما پوشهای است پر از تشویقی و تقدیرنامه و هکذا و در مقابل آتیهای نه چندان امیدبخش برای خانوادههایمان.
جناب رئیسجمهور! لطفاً فکری عاجل برای منزلت و معیشت فرهنگیان بکنید.
برای شروع و صرفه جویی در وقت، لطفا به صورت تصادفی سری به فیشهای حقوقی همکاران ما بزنید. سنوات خدمت و مدرک تحصیلی، مبلغ حکم و خالص دریافتی، بازگو کننده بسیاری از حقایق تلخ حاکم بر زندگی آنهاست. لطفاً فیشهای حقوقی همکاران شاغل در وزارت آموزش و پرورش را بررسی فرمایید.
پرداخت به موقع مطالبات فرهنگیان حداقل انتظار است، چگونه است که در تمام ادارات، نهادها، سازمانها و شرکتها کارمند در پایان ماه اضافه کار احتمالی خود را که از قضا در فیش حقوقی هم درج شده دریافت میکند اما معلمان که با دستمزد بسیار پایین بعضا شش ماه و حتی بیشتر برای دریافت اضافه کار حقالتدریس خود انتظار میکشند. ضمن اینکه پرداخت اضافه کار معلمان در خارج از فیش حقوقی و در هر زمان نامعلوم ظلمی است مضاعف! چرا که اولاً، وقتی مبلغ اضافه کار در فیش درج نمیشود یعنی جزو دریافتی کارمند نیست، بیمه آن پرداخت نشده و تأثیری در حقوق بازنشستگی ندارد.
یکبار برای همیشه مدیریت نظارت و برنامهریزی رییسجمهور، وزیر و تشکیلات سازمانی وزارتخانه، محبّت نمایند و بفرمایند استاندارد زندگی یک معلم چیست؟
آیا فرزندان یک معلم حق برخورداری از مدارس درجه یک و کلاسهای مورد نیاز و یک فرآیند کامل و استاندارد آموزش ندارد؟
آیا یک معلم با مدرک کارشناسی، کارشناس ارشد و دکترا بعد از چند سال حق ندارد یک مسکن متداول و یک خودروی مناسب داشته باشد؟
آیا یک معلم حق ندارد سالی یکبار فقط به مدّت یک هفته به همراه خانواده اش به مسافرت داخلی برود؟ و زن و فرزندانش به جای استقرار در کلاسهای مدارس از یک هتل معمولی استفاده نمایند؟
آیا برخورداری از حداقل استاندارد زندگی برای معلّمان و خانوادههایشان در ضروریات زندگی اعم از پوشاک، خوراک، مسکن، وسیله نقلیه،آموزش و بهداشت و درمان، امنیت روانی و… البته اگر تعبیر به زیادهخواهی نشود گاهی، فقط گاهی برخورداری از تفریح و سرگرمی سالم مجاز است یا خیر؟
جامعه فرهنگی ایران در حال حاضر انتظار ندارند که خودشان را با معلمان کشورهای توسعه یافته قیاس کنند، که به عنوان مثال یک معلم بریتانیایی در مقطع ابتدایی حداقل سالی 50 تا 60 هزار پوند(حدود 300 میلیون تومان) دریافتی دارد، اما اگر خود را با معلم ترک، اماراتی، قطری، و جدیداً افغان قیاس کنیم آیا مرتکب گناه نابخشودنی شدهایم؟
اگر این هم گناه است خود بزرگوران بفرمایید معلم ایرانی با مدرک کارشناسی،کارشناسی ارشد و دکترا، خود را با چه کسانی یا چه دورهای قیاس کند؟
در پایان از اقدام عاجل حضرتعالی کمال تشکر و امتنان را داریم و برای حضرتعالی و همهی همکاران پرتلاشتان در هیئت دولت توفیق روزافزون را آرزومندیم.
با تشکر
جمعی از فرهنگیان استان خراسان رضوی
رونوشت:
دفتر مقام معظم رهبری
مجلس محترم شورای اسلامی
وزارت محترم آموزش و پرورش