تاریخچه تشکل های صنفی فرهنگیان ایران

وبلاگ «محمّد خاکساری» مدیر مسئول و صاحب امتیاز هفته نامه «قلم معلّم» و از موسسین کانون صنفی معلمان، در مورد تاریخچه فعالیت های صنفی معلمان ایران، کانون های صنفی و بیانیه های شورای هماهنگی تشکل های صنفی فرهنگیان

تاریخچه تشکل های صنفی فرهنگیان ایران

وبلاگ «محمّد خاکساری» مدیر مسئول و صاحب امتیاز هفته نامه «قلم معلّم» و از موسسین کانون صنفی معلمان، در مورد تاریخچه فعالیت های صنفی معلمان ایران، کانون های صنفی و بیانیه های شورای هماهنگی تشکل های صنفی فرهنگیان

گزارش «قانون» از تفاوت‌های روز معلم 92 و 93



گزارش «قانون» از تفاوت‌های روز معلم 92 و 93



سه‌شنبه 16 اردیبهشت‌ماه سال 1393

فضای امنیتی در مدارس شکسته است

نزدیک به یک سال است که حضور احمدی‌نژاد از راس قوه مجریه کشور کم شده، اما تبعات تلخ حاصل از 8 سال ریاست او به این زودی‌ها پایان یافتنی نیست. نظام آموزش‌و‌پرورش کشور یکی از بسیار حوزه‌هایی است که دستخوش بی‌تدبیری شد. گرچه که این نظام تا قبل از آمدن او نیز پایه و اساس درستی نداشت، اما در زمان او و به خصوص 4 سال وزارت حاجی بابایی به بدترین حال ممکن افتاد. حمیدرضا حاجی بابایی که پس از سال‌ها نمایندگی مجلس بی تاب بود حضور در کابینه دولت را هم تجربه کند، معلوم نیست خواسته اش را چند بار و چگونه به گوش رئیس‌جمهور وقت رساند که احمدی نژاد عاقبت او را برگزید و گفت:« وزارت آموزش و پرورش هم برای آقای حاجی بابایی که بیاید ببیند در دولت هم خبری نیست!» اما حضور حاجی بابایی در آن 4 سال، خود خیرهای زیادی را موجب شد. صاحب نظران معتقدند اقدامات عجیب او تنها برای خودش قابل‌قبول بود. شتاب زدگی رکن اصلی کارهایی بود که او در این سال‌ها انجام داد: از تغییر ساختار آموزشی و اجرای نظام 3-3-6 گرفته تا تغییر آن به نظام 3-3-3-3، از تعطیلی روزهای پنج‌شنبه دبستانی‌ها گرفته تا طرح محرم سازی در مدارس و حتی تصمیم به اجرای طرح متناسب‌سازی کتاب‌های درسی بر اساس جنسیت دانش‌آموزان که البته اجرا نشد. تشکل‌های فرهنگیان برای احمدی‌نژاد و حاجی بابایی حکم تهدید را داشت و بسیاری از معلمان و اعضای این تشکل‌ها در سال‌های 88 تا 92، حکم هایی از قبیل اخراج و تبعید و زندان دریافت کردند.   حادثه ای که در روستای شین آباد برای دانش آموزان دختر رخ داد، حاجی بابایی را بیش از پیش از چشم مردم انداخت و با وجود اینکه انتظار استعفا از او علنا ورد زبان همه شده بود، حاجی بابایی تا آخر در دولت ماند و 4 سال حضور او باعث شد که فرهنگیان در بهار 92، چشم امید به انتخابات و کلید گشاینده روحانی بدوزند. طرف یکی از وعده‌های روحانی جامعه فرهنگیان بودند و یکی از حوزه‌های مورد نظر وی، نظام آموزش و پرورش و به خصوص ضرورت اصلاح جهت‌گیری‌های نادرست در آموزش و پرورش بود. پس از پیروزی روحانی در انتخابات، شورای مرکزی کانون‌های صنفی فرهنگیان سراسر کشور، نامه ای سرگشاده به او نوشتند و وی را در جریان دیدگاه‌ها و مطالبات فرهنگیان قرار دادند و گفتند که لازمه این اصلاح در درجه  اوّل، تغییر نگرشِ حاکمان به این نهاد است. آن‌ها به روحانی نوشتند: «هشت سال بُغض‌های شکسته در گلو را فرو خوردیم. حالا نگاه ما و مردم به دولت شما توأم با بیم و امید است. « بیم » از این منظر که قبل تر نیز دولتمردان در باب حقوق ملّت سخنان زیبایی سردادند، « امید » از این نظر که خاستگاه فکری، علمی و فرهنگی شما را متفاوت از رئیس جمهور قبلی می‌دانند. امید است با درایت و تدبیر شما آنچه وعده داده اید محقق گردد.» «قانون» با گذشت نزدیک به یک سال از حضور دولت روحانی، در گفت و گو با برخی از فرهنگیان،  چند و چون تحقق این وعده‌ها را جویا شده است:

علی محمد مصلحی، عضو هیات رئیسه کانون صنفی معلمان ایران

  در سال 93 امید در دل معلمان بیشتر شده. فضای بسته قبلی اندکی تعدیل شده و معلمان راحت تر می‌توانند صحبت و اظهار‌نظر کنند. اما به لحاظ معیشتی هنوز گشایشی ایجاد نشده که معلمان آن را لمس کرده باشند. تغییرات فقط در فضای سازمانی مدارس بوده و امید به بهبود هم بالاتر رفته، یعنی معلمان امیدوارانه تر به آینده نگاه می‌کنند. به هر حال در دولت تدبیر و امید، ما فقط با امید زنده هستیم فقط همین را می‌توانم بگویم. اگر بخواهیم نقطه به نقطه ارزیابی کنیم فعلا چندان کاری انجام نشده و فقط امیدی ایجاد شده و فرصتی به وجود آمده برای نزدیکی تشکل‌های صنفی و بدنه معلمان با دولت. ما از این دید نگاه می‌کنیم که  شاید مشکلات این قدر عمیق بوده که در یک سال یا دو سال نشود آن را حل کرد. فکر می‌کنم امید به آینده هم چنان وجود دارد.

عادل عبدی، کارشناس آموزش و پرورش

 تغییر در جامعه فرهنگیان چندان محسوس نیست. انتظار ما مشارکت معلمان در فرآیند تصمیم گیری‌های آموزش و پرورش بود. انتظار ما این بود که فضایی که از آن با عنوان «فضای امنیتی» نام می‌بردند و در دوره قبل به شدت در آموزش و پرورش وجود داشت، بیش از این‌ها تعدیل شود. تشکل‌های معلمان و کانون‌های صنفی معلمان چندان مورد توجه قرار نگرفت و معیشت معلمان هم مثل معیشت تمام جامعه تغییر نکرد. البته دولت تازه بودجه نوشته است و در حال حاضر نمی توان چندان انتظار تفاوت معیشت داشت. آینده را نمی توان پیش بینی کرد. آقای روحانی دیدگاه‌های خوبی نسبت به آموزش‌و‌پرورش داشته و دارد، هر چند این دیدگاه‌ها هنوز چندان راه خود را باز نکرده، اما ایشان هم در دوره تبلیغات، هم زمان معرفی وزرا و هم روز بازگشایی مدارس و چند مورد دیگر نشان دادند که دیدگاهشان به این وزارتخانه متفاوت با دوره قبل است. امیدوارم که در راستای همین دیدگاه‌ها توجه و تغییرات بیشتری هم در این حوزه شاهد باشیم.

                                                                                                          
  محمدرضا نیک‌نژاد، عضو کانون صنفی معلمان ایران

 از نظر خواسته‌های صنفی و مطالبات و انتظاراتی که از دولت می‌رود، میزان رضایتمندی معلمان چندان تفاوتی با سال قبل و سال‌های قبل‌تر ندارد چرا که یک سری خواسته‌های صنفی از جمله افزایش حقوق و اضافه کار و بیمه طلایی و این دغدغه‌ها همچنان پا برجاست. اگرچه بعد از انتخابات نوعی همدلی بین آموزش و پرورش و دولت ایجاد شد و ادامه دارد، و اگرچه تشکل‌های مستقل صنفی از آقای فانی و از دولت آقای روحانی حمایت می‌کنند، اما همچنان دولت، آموزش و پرورش را در پیچ و خم‌های اقتصادی و صنفی فرهنگیان نگاه داشته. وعده‌های رئیس جمهور در دوره انتخابات در بودجه ای که نوشته شد بازتاب ندارد. نمی‌دانم، شاید امکانات برای عملی کردن وعده‌ها فراهم نیست، شاید هم مطالبات ما در این سال‌ها این قدر روی هم انباشته شده که حالا عجول شده ایم. اما باید بگویم از دید امنیتی فضا خیلی تغییر کرده. شرایطی که ما در دولت آقای احمدی نژاد داشتیم طوری بود که ایشان تشکل‌ها را خارج از دید سیاسی خودشان می‌دیدند. اما آقای فانی تشکل‌ها را فرصت می‌دانند و همین یک تفاوت رویکرد است. نمایندگان تشکل‌های صنفی با افراد موثر در وزارتخانه و حتی خود وزیر دیدار‌های مشخص و تعریف شده دارندو ما به عنوان نمایندگی یک بخشی از فرهنگیان کشور می‌توانیم بازتاب دهنده دغدغه فرهنگیان هم باشیم. این گام مثبتی است که نباید آن را کوچک فرض کرد. امید هم چنان ادامه دارد و از دولتی که هنوز یک ساله هم نشده نمی توان زیاد انتظار داشت. اما موضوعی که فکر می‌کنم در این مدت می‌شد تکلیف آن را مشخص کرد، حکم‌های اداری زمان احمدی‌نژاد بود، توبیخ و اخراج و تبعید فعالان آموزش و پرورش به خاطر فعالیت‌های صنفی و درون سازمانی. آقای فانی در مورد این حکم‌ها قول مساعدت داد اما متاسفانه هنوز کاری انجام نشده. این یکی از مطالبات مشخص و خیلی مهم تشکل‌های صنفی است. انتظار داریم دولتی که آمده و از آن حمایت شده و وعده هایی داد، حالا به این وعده‌ها عمل کند اما اینکه چرا دولت این کار را پشت گوش انداخته، من نمی دانم. خودشان هم گزارشی در این زمینه نمی‌دهند. شاید بازبینی کرده و به این نتیجه رسیده اند که این حکم‌ها حق این افراد بوده. برآورده کردن این خواسته جامعه فرهنگیان می‌تواند موجب نزدیکی بیشتر بین فرهنگیان و دولت شود و حق ضایع شده بسیاری از افراد را به آن‌ها برگرداند. حکم‌ها روی زمین مانده، کسی پاسخگو باشد.

مهدی بهلولی، عضو کانون صنفی معلمان ایران

 تغییر مهمی که در این دولت رخ داد، کاهش سرعت تغییرات شتاب زده ای بود که در دوران حاجی بابایی به خصوص در پایان کار او شاهد بودیم. در دوران حاجی بابایی ما تقریبا هر چند وقت یکبار با حرکتی مواجه بودیم که خودشان به آن انقلاب آموزش‌و‌پرورش می‌گفتند اما جز مشتی کارهای شتاب زده و کارشناسی نشده چیزی نبود. مسئولان دولت جدید در آموزش‌و‌پرورش هم اقرار کرده اند که آن کارها شتاب زده بود. در این روزها ما شاهد این تغییرات نیستیم و نوعی آرامش خردمندانه ایجاد شده. این به نظر من جنبه مثبت کار است. اما اینکه یک سری رویکردها و یک سری مطالبات در دولت یازدهم محقق شده باشد، با شک و شبهه همراه است. آقای روحانی قبل از انتخابات وعده‌هایی به آموزش‌و‌پرورش داد و رویکردهای خود را نسبت به آموزش‌و‌پرورش مشخص کرد، اما تا کنون چندان در آن راه حرکت نکرده. برای مثال آقای روحانی در آن روزها شدیدا با طبقاتی شدن آموزش و پرورش و گسترش بیش از پیش مدارس خصوصی مخالفت کرد اما در حال حاضر خود دولت یازدهم هم در همین راستا حرکت می‌کند و کاری برای جلوگیری از گسترش این مدارس انجام نداده. می‌توان گفت در حال حاضر همان کارهای گذشته را به نوعی پیش می‌برند، هرچند که برای ارزیابی نهایی خیلی زود است اما من فکر می‌کنم دولت روحانی بعد از گذشت نزدیک به یک سال می‌توانست رویکرد خود را شفاف نسبت به موضوعات مهم آموزش و پرورش مثل کیفیت در آموزش و پرورش، خصوصی‌سازی، سرانه‌های مدارس و خیلی موضوعات مهم دیگر مشخص کند. من فکر می‌کنم این دولت و تیم جدید نتوانسته رویکردهای نوینی نسبت به آموزش و پرورش و جامعه فرهنگیان داشته باشد

پیشه یی سرآمد و کم درآمد!


پیشه یی سرآمد و کم درآمد!
به بهانه 12 اردیبهشت، روز معلم

نویسنده: علی افشارسهیرمی*


    معلمی، مثل هیچ یک از حرفه هایی که می شناسیم، نیست. معلمی شاید تنها شغلی است که با بچه آدم سروکاردارد. در اینجا، ذهن ها و روح ها در قالب جسم های گوناگون با هم روبه رو می شوند. درواقع، معلم یک تنه با چندین دانش آموز برآمده از خانواده ها و فرهنگ های مختلف کشتی می گیرد. کار معلم با سایر مشاغل، تفاوت هایی دارد. معلمی، فعالیت در جبهه روابط انسانی است. فضایی که در آن به آسانی سوءتفاهم پیش می آید. افراد خیلی سریع ناراحت می شوند یا او را ناراحت می سازند. ضمن اداره کلاس باید از فراگیران ارزشیابی شفاهی و کتبی بگیرد، سر و صدای بچه ها را تحمل کند، پشت سر هم آنها را دعوت به سکوت کند، به همه مهر بورزد، در همان حال که با یکی می خندد، نسبت به دیگری اخم کند، به پرسش های بی موقع بچه ها پاسخ گوید، از یادگیری تک تک آنها اطمینان حاصل کند، در دعوای بچه ها فورا حضور پیداکند و آنها را آشتی دهد، تنبیه کند، تشویق کند، اندرز دهد و البته در همه این احوال، مواظب رفتار، گفتار و ظاهر خود باشد. دردسرهای یک معلم به چهاردیواری کلاس درس و یک زمان خاص محدود نمی شود. یک معلم باید مترصد روبه روشدن با دانش آموز در سال های بعد هم باشد و همین طور باید مواظب سلوک و ظاهر خود در کوچه و بازار باشد. شاید به خاطر همین خصوصیات است که کار معلم، در همه معارف بشری از ارج و مرتبه بالایی برخوردار است. برای همین است که گفته اند: خوب ترین مردم: معلم می شوند و هر آدم خوبی یک معلم است.
    خسته شدن در هر کاری، امری طبیعی است اما احساس خستگی کردن، زنگ خطری برای بروز ناراحتی است. معلمان هم مثل سایر صاحبان مشاغل، خسته می شوند اما قاعدتا نباید ابراز و حتی احساس خستگی کنند. از طرفی باید بتوانند چنان از کار خویش لذت ببرند که به احساس خستگی نرسند و از سوی دیگر، مسوولان، مقررات و محیط نیز باید طوری با آنها همراهی کنند که اجازه ندهند احساس خستگی کنند. اما متاسفانه با اولین مواجهه با اغلب معلمان چنین استنباط می شود که افسرده و مضطربند. گاهی تقاضای اشتغال در پست های اداری و اجرایی دارند، تا تدریس نکنند. منتظر بازنشستگی اند و گاهی داوطلب بازنشستگی پیش از موعد می شوند. فشارهای ناشی از مدرسه را به خانه و بالعکس انتقال می دهند. از حضور ناگهانی مسوولان اداره در مدرسه هراس دارند و اعتماد لازم وکافی را نسبت به مدیر و همکاران خود ندارند. معلم، از یک سو مشکلاتی شخصی و مشغله هایی ذهنی دارد و از سوی دیگر مشکلاتی در تامین وسایل آموزشی و تغییرات کتاب درسی و نظایر آنها هم هست که البته گویا فقط مشکل معلم است و به دیگران ارتباطی ندارد. در این مقابله، هر بار بخش از قوای جسمی و روحی اش تحلیل می رود. از بس که او باید نقش های مختلفی را برای بچه ها بازی کند. به خاطر دور شدن شان از خانه، باید جای خالی والدین شان را برایشان پر کند. عمو یا خاله آنها بشود. خود را دوست هریک از آنها نشان دهد. ناظم کلاس باشد. منشی ثبت و ضبط در دفتر کلاس باشد و مهم تر از همه اینها، همچنان باید معلم باشد!بخش از عوامل احساس خستگی معلم مربوط به خودش است: به باور بسیاری از معلمان، غم نان نمی گذارد که از کار خویش حظ و لذت لازم را ببرند. اما واقعیت این است که اضافه بر نان، مسکن، پول و ماشین، پاره یی مقتضیات شغلی هم هست که می توانند معلم را آزار دهند. اینکه برای هرجلسه، طرح درس تازه یی ندارد. شیوه تدریسش سنتی است و دانش آموزان را به خوبی درگیر موضوع درس نمی سازد. خودش را محور تدریس قرارداده و ناچار است به نوعی بر کلاس حکومت کند. تصور می کند که در طول کار، دیگران قدرش را نمی دانند و فقط نتیجه کارش برایشان مهم است. اضافه بر اینها یکسری مشکلات بیرون از مدرسه نظیر نگهداری از بچه کوچک، بیماری مزمن، اجاره نشینی، بدهی و امثال آن دارد که در کیفیت تدریس او بی تاثیر نیستند. به واسطه حجم و تراکم فعالیت های بر زمین مانده، در مواجه با بخشنامه های جدیدی که اجرایی هم هستند، به کلی کلافه می شود. بخشی از عوامل خستگی معلم هم مربوط به دانش آموز و کلاس است: بچه ها، نسبت به کلاس و تدریس او حواس پرت و بی انگیزه اند. برخی مزاحم بقیه اند و مزه پرانی می کنند. برخی مشکلات خانوادگی دارند. برخی از آنها اولیایی بی تفاوت دارند. گاهی هم تعداد دانش آموزان کلاس زیاد است یا در و دیوار کلاس بی رنگ و روح است.
    باقیمانده عوامل خستگی معلم، مربوط به همکاران، مدرسه، اولیا و اداره است: فضای مدرسه، جذاب و بانشاط نیست. کارگاه، آزمایشگاه و کتابخانه مجهزی ندارد. مشاور ماهری برای ارجاع دادن بچه های مشکل دار وجود ندارد. خانواده ها ارتباط فعالی با مدرسه ندارند. یکسری سوءتفاهمات نهانی همچنان میان مدیر با همکاران وجود دارد. مدیر در مواجه با معلم، احساس رقابت و حسادت دارد و برای همین، زحمات او را نمی بیند و قدر نمی شناسد. گفت و شنودهای همکاران در زنگ استراحت، تکراری و کسل کننده است. برخی همکاران، یا ضدحال می زنند یا سوءظن دارند یا به کلی بی ذوق هستند. ارزشیابی های معمول از سوی مدیر مدرسه نیز، یکنواخت، کلیشه یی و برپایه مستندسازی است. در این میان، تفاوت های فردی معلمان به خوبی دیده نمی شود و در نهایت بین او که فقط وظایف صوری اش را انجام می دهد، با او که ایثار می کند، حتی در سطح اداره متبوع نیز کسی نیست که بتواند قضاوت و داوری کند. و اما همچنان که در فرسودگی شغلی، همه تقصیرات به گردن معلم نیست، برای رهایی او از این بحران هم، تنها او مسوول نیست و همه باید تلاش کنند. در این میان دانش آموز، اولیا، مدیر مدرسه، مسوولان اداره، نظام آموزشی و اجتماع نقش دارند. در این میان البته مسوولان و دست اندرکاران سهم ونقش ویژه یی دارند. آنها باید بدانند که تجلیل از مفهوم انتزاعی معلم و مانور دادن روی بعد ارزشی و آرمانی کار معلم و در مقابل غفلت یا بی اعتنایی به مصادیق عینی این مفهوم، عملابیهوده و بی فایده است. چه اینکه نگاه ها نیازمند تغییرند و نیازهای عصر حاضر با حواس گذشته قابل درک نیست. اکنون دیگر روزگار حرف های رمانتیک درباره معلم به سرآمده است. دیگر معلمی شور و عشق نیست بلکه یکی از هزاران حرفه های اجتماعی است که به شدت هم تکنیکی و مهارتی است. بنابراین همان نگاه و عنایتی که آنها به سایر مشاغل دارند، باید به حال و روز معلمان هم داشته باشند. مسوولان و مدیران مربوطه، باید در انتخاب مدیرانی شایسته برای مدارس تامل بسیار کنند. حمایت از معلم نباید به وسیله شعر و شعار و آن هم در زمان هایی خاص انجام پذیرد. این عنایت و مواظبت را شخص معلم باید به طور واقعی درک کند. سطح دستمزدها و همگونی درآمد با مخارج زندگی باید چنان باشد که یک معلم از معلم بودن خویش به تنگ نیاید و برای سیرکردن شکم خود و خانواده اش، به شغل دوم روی نیاورد. در صورت برقراری عدالت در پرداخت حقوق کارکنان دولت است که معلم احساس می کند در حق او تبعیض یا اجحافی صورت نگرفته و به این ترتیب، دغدغه تزلزل شان و منزلت اجتماعی اش را نخواهد داشت. مثلادر راستای افزایش 38 درصدی تورم، تنها به افزایش 18 درصدی حقوق او بسنده نشود. گفتیم و نگفتیم که در ازدحام این همه هول و هراسی که اکنون فراروی جمع دلشده معلمان قرار گرفته است، باز هم می توان معلم بود. معلمان موفق در این برهه زمانی آنهایی هستند که بکوشند از خود و نتیجه کار خود احساس رضایت و شادی کنند که گفته اند: خوشبختی، همان رضایت از خود است. کسب لذت به خاطر کاری که انجام شده است، بهترین مزدی است که عاید یک نفر خواهد شد.

    
    معلم در آموزش و پرورش*

اعتماد    -  15       اردیبهشت   93


حقوق معلمان

مدیران آموزش و پرورش از تجربه سال های گذشته عبرت بگیرند

حقوق معلمان


هفته معلم بر معلمان، فرهنگیان، استادان و فرهیختگان کشور گرامی باد. نام معلم همواره در آیین و فرهنگ و تاریخ ما با احترام و تکریم با علم آموزی، آگاهی بخشی و گشودن در های علم و معرفت و بستن درهای جهل و تاریکی همراه بوده است. از این رو تقدیر از مقام معلم، تقدیر از علم و آگاهی و پیشرفت و آبادانی و ازبین بردن جهل و نادانی و جمود و عقب ماندگی و عوام گرایی است. برهمین اساس است که جامعه ما در کنار مسوولیت ها و انتظارات از فرهنگیان باید حقوق، منزلت و کرامت معلمان را هم به رسمیت بشناسد تا آنان مسوولیت ها و تکالیف خود را با علاقه و دلبستگی و انگیزه فراوان انجام دهند. اهتمام به حقوق معلمان در کنار تکالیف و مسوولیت آنان امری است که جای آن در نظام تعلیم وتربیت ما خالی است.

                   1- اولین حقوق معلمان در نظام تعلیم وتربیت تامین نیاز های مادی و رفاهی آنان است؛ امری که امروزه با توجه به شرایط تورمی به انگیزه و توان فرهنگیان برای ایفای مسوولیتشان لطمه زده است. این بی توجهی تاکنون خسارات بزرگی ازجمله افت کیفیت برنامه های آموزشی وپرورشی، ایجاد فاصله طبقات آموزشی در سطوح مدارس، تهی شدن مدارس دولتی از معلمان توانا و شایسته، کاهش انگیزه فارغ التحصیلان دانشگاهی برای استخدام در آموزش وپرورش و جذب نیروهای فاقدکیفیت که فقط جویای شغل هستند و ازهمه مهم تر فقدان مهارت ها و توانمندی های کافی فارغ التحصیلان مدارس برای ورود به دانشگاه ها و بازار کار و جامعه جدید را به دنبال داشته است. اینک زمان آن فرارسیده که با برنامه ها و طرح های زیربنایی و فوری جهشی در نظام پرداخت معلمان ایجاد شود کاری که در سال های آخر عمر دولت اصلاحات در آموزش عالی و برای استادان دانشگاه ها انجام شد. به نظر می رسید طرح نظام رتبه بندی معلمان می توانست آغازی برای این تحول باشد که متاسفانه متوقف شد و موضوع رفاه معلمان همچنان در هاله ای از ابهام است.

                   2- معلمان باید همچون سایر اقشار جامعه از حقوق، منزلت و کرامت لازم برای ایفای مسوولیت خود برخوردار باشند. این مهم برای آنان از جهاتی بیشتر حایزاهمیت است زیرا فرهنگیان نقش آگاهی بخشی و تعلیم وتربیت صحیح فرزندان جامعه را برعهده دارند آنچه باید به عنوان یک حقیقت تلخ به آن اعتراف کرد این است که تاکنون فقط تکالیف و انتظارات یکسویه جامعه و دولت از معلمان بوده است در شرایطی که فرهنگیان، فرهیختگان جامعه و بر اساس تحقیقات و مطالعات اولین گروه مرجع اجتماعی هستند. طی سالیان گذشته از حقوق معلمان سخنی به میان نیامده. نظام تعلیم وتربیت بر مدار و اندیشه معلمان استوار است. امنیت و آزادی شغلی، دارابودن استقلال و اختیار برای انجام وظایف، حفظ حرمت و منزلت آنان، برخورداری از نشاط و شادابی، شرط توفیق همگان است. بهتر آن بود آموزش وپرورش قبل از پرداختن به منشور اخلاقی معلمان، به منشور حقوق معلمان اهتمام ورزد.

                   3- حقوق معلمان ابعادی از حقوق مادی و معنوی است که شامل حقوق فردی و اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی، مدنی، آزادی های سیاسی و اداری است.

به رسمیت شناختن حقوق معلمان مستلزم پذیرفتن تعهداتی برای دست اندرکاران و مسوولان آموزش وپرورش و مجموعه دولت است. نخستین تعهد آن خواهد بود که نگاه از بالا به پایین مسوولان و دست اندرکاران به معلمان تغییر یابد و نگاه تکلیف گرایانه به نگاه پاسخگو و مشارکت جویانه تبدیل شود. فرهنگیان بیش از آنچه به تکلیف و امرونهی نیازمند باشند به احترام و همراهی و مشارکت نیازمندند.

                   4- در شرایط فعلی علاوه بر موارد مذکور دو مهم برای تامین مطالبات فرهنگیان در اولویت است. نخست توسعه مشارکت معلمان در فرآیند تصمیم سازی و بهبود نظام مدیریت آموزشی وپرورشی کشور. نظام آموزش وپرورش باید این حقیقت را بپذیرد که بدون مشارکت واقعی و مداخله موثر معلمان همه تصمیمات مهم نظام آموزشی حتی اگر در قالب سند بنیادین تحول هم باشد از نظر فرهنگیان چیزی جز اسناد کتابخانه ای که فقط خوراک سخنرانی هاست، ارزش دیگری ندارد. مدیران آموزش وپروزش ازتجربه سال های گذشته باید عبرت بگیرند که تحول در آموزش وپرورش، در یک فرآیند مشارکت جویانه و با محوریت و مشارکت معلمان امکان پذیرخواهد بود برهمین مبنا جا دارد بدون فوت وقت مدیریت آموزش وپرورش نسبت به تاسیس <<سازمان صنفی معلمان>> اقدام عاجل کند. گرچه همه مطالبات اجتماعی معلمان را در نظام صنفی دیدن قدری خوشبینانه است اما سازمان نظام صنفی می تواند شروع مناسبی برای این مهم تلقی شود.  گام دوم تامین حقوق مدنی است. آزادی انتقاد و نقدنظر نسبت به برنامه های آموزش وپرورش، به رسمیت شناختن فعالیت تشکل های صنفی و سیاسی فرهنگیان، ترویج فرهنگ گفت وگو و تعامل و... در شرایط فعلی از مطالبات اساسی فرهنگیان است. جا دارد محیط آموزش وپرورش فضایی امن برای معلمان باشد. لازم است در آموزش وپرورش شایسته سالاری، تخصص گرایی و درسطوح مدیریت نیروهای همسو با سیاست های دولت تدبیر و امید به کار گرفته شود و انتظارات رییس جمهور محترم و تعهدات او به رسمیت شناخته و سازوکارهای لازم برای تحقق مطالبات مردم در انتخابات سال92 جدی گرفته شود. بسیاری از اصلاحات برای نارسایی های اخلاقی و اجتماعی جامعه باید از آموزش وپرورش آغاز شود و اصلاح در برنامه های آموزش وپرورش به رسمیت شناختن حقوق و آزادی های مدنی و سیاسی و جلب مشارکت معلمان در همه عرصه هاست. امید است هفته معلم فرصتی باشد تا به حقوق و کرامت و منزلت معلمان اهتمام ویژه ای معمول شود.

 

رحیم عبادی             

و من الله توفیق و علیه التکلان

http://www.isfkafa.ir/

جزییات ساماندهی نیروی‌انسانی، بازنشستگی پیش از موعد و استخدام فرزندان فرهنگیان


جزییات ساماندهی نیروی‌انسانی،
 بازنشستگی پیش از موعد و استخدام فرزندان فرهنگیان 


وزیر آموزش و پرورش با تشریح جزییات ساماندهی نیروی انسانی برای مهر 93 از نهایی شدن بوم‌ها برای پذیرش در پردیس‌های دانشگاه فرهنگیان خبرداد.

علی اصغرفانی در گفت‌وگو با ایسنا، درباره ساماندهی نیروی انسانی به عنوان یکی از اولویت‌های مهم وزارت متبوع خود گفت: ساماندهی نیروی انسانی با توجه به اینکه در ارتباط مستقیم با افراد است موضوع مهمی است و طی یک سال نمی‌توان به اهداف پیش‌بینی شده در این‌باره رسید.

وی با بیان اینکه طرح ساماندهی نیروی انسانی در آموزش و پرورش باید در یک فرآیند نسبتا طولانی اجرایی شود، افزود: دستورالعمل ساماندهی نیروی انسانی وزارت آموزش و پرورش پس از پنج ماه جلسات مفصل کارشناسی آماده ابلاغ شده است و هفته آینده به استانها ابلاغ می‌شود.

فانی ادامه داد: با توجه به اینکه تا پایان تیرماه باید ساماندهی نیروی انسانی به اتمام برسد، باید در مدت زمان اعلام شده موقعیت و محل کار تمام نیروهای آموزش وپرورش مشخص شود و مرداد و شهریور ماه تنها برای رسیدگی و رفع مشکلات احتمالی باشد تا در سال تحصیلی 94-93 بهره‌وری نیروی انسانی افزایش چشمگیری داشته باشد و بهترین استفاده را از نیروهای خود داشته باشیم.

وزیر آموزش و پرورش تصریح کرد: نیروهای آموزش و پرورش برحسب امتیازی که دارند از اختیاراتی در بخش ساماندهی برخوردارند که سطح تحصیلات، خدمت در مناطق محروم و دورافتاده و سابقه خدمت بخشی از این امتیازها محسوب می‌شود.

وی درباره طرح بومی‌گزینی آموزش و پرورش که یکی از راهکارهای ساماندهی نیروی انسانی در بازه زمانی بلندمدت است، گفت: دانشگاه فرهنگیان با حدود 100 واحد در سراسر کشور از طریق کنکور سراسری پذیرش دانشجو در رشته‌های مورد نیاز آموزش و پرورش را برعهده دارد که این دانشجویان پس از فارغ‌التحصیلی جذب آموزش و پرورش شده و نیروی وزارتخانه محسوب می‌شوند. در این برنامه ، کشور با توجه به شرایط استان و منطقه و همچنین میزان توسعه یافتگی و نیروی انسانی که دارد به بوم‌هایی تقسیم شده و طبق نیاز بوم، نیرو تربیت می‌شود.

وزیرآموزش‌وپرورش با اشاره به اتمام مطالعات میدانی بوم‌ها در سراسر کشور اظهار کرد: در گردهمایی معاونین نیروی انسانی و پژوهشی استانهای کشور بوم‌ها قطعی شده و دفترچه شماره 2 سازمان سنجش بوم‌های آموزش و پرورش و ظرفیت‌های هر بوم اعلام می‌شود و از هر بوم دانشجو برای دانشگاه فرهنگیان و مراکز تربیت معلم همان بوم انتخاب می‌شود و پس از فارغ‌التحصیلی درهمان بومی که از طریق کنکور پذیرش شده بکار گرفته خواهد شد.

به گفته فانی با این روند بوم‌گزینی در دراز مدت با مشکل جدی تحت عنوان نقل و انتقال کمتر مواجه خواهیم شد و جابجایی به حداقل خواهد رسید، لذا پذیرش دانشجویان بومی برای بوم یک اقدام ارزشمند است که آیندگان آموزش و پرورش از آن بهرمند خواهند شد، اما در شرایط فعلی تلاش بر این است تا نیروی انسانی فعلی را به بهترین شکل سازماندهی کنیم. وی درباره آخرین وضعیت بازنشستگی پیش از موعد فرهنگیان گفت: بازنشستگی پیش از موعد در همه نظام‌های مدیریتی منابع انسانی دنیا برای تنظیم کمیت نیروی انسانی است و در زمانی که عرضه و تقاضای نیروی انسانی متعادل نباشد و عرضه بیشتر از تقاضا باشد باید آن را از طریق بازنشستگی پیش از موعد یا انتقال نیرو به وزارتخانه و سایر دستگاهها کاهش داد لذا نیرویی را پیش از موعد بازنشسته می‌کنیم که بتوانیم جایگزین کرده و ضمن حل مشکل پرسنل، مشکلی برای آموزش و پرورش نیز ایجاد نشود.

فانی ادامه داد: در سال‌های گذشته بازنشستگی‌ها پیش از موعدی که انجام شد قرار بود در مناطقی که آموزش و پرورش با تورم نیروی انسانی مواجه است بازنشسته شوند اما این برنامه عمومی شد و مشکلاتی را برای امروز آموزش و پرورش ایجاد کرد.

وی با بیان اینکه در سال جاری این موضوع را خود وزارتخانه از طریق لایحه و دولت به مجلس پیشنهاد داد افزود: هدف از بازنشستگی پیش از موعد فرهنگیان این است که با توجه به مطالعات هر منطقه آموزشی و هر استانی در جاهایی که با تورم نیروی انسانی و در رشته‌ها و جنسیت مواجه هستیم با بازنشستگی پیش از موعد موافقت می‌شود و در مناطقی که نیاز به نیرو داشته باشیم قطعا موافقت نخواهیم کرد.

وزیر آموزش‌وپرورش درباره این مسئله که بازنشستگی با احتساب سنوات ارفاقی و بدون آن است یا خیر؟ نیز گفت: پیشنهاد آموزش و پرورش بازنشستگی با سنوات ارفاقی بود که در مجلس تصویب نشد و بر همین اساس وزارتخانه تابع اجرای قانونی است که مجلس مصوب کرده است.

وی درباره استخدام و بکارگیری فرزندان فرهنگیان در آموزش و پرورش آن را یک خواسته قدیمی فرهنگیان عنوان کرد و گفت: از زمانی که معاون وزارتخانه بودم در ملاقات با فرهنگیان و بازدید در استانها همواره این خواسته خود را مطرح می‌کردند واستقبال بالایی از این موضوع خواهند داشت اما باید مراحل آن طی شود.

فانی ادامه داد: یکی از موضوعاتی که در دیدار هفته گذشته با معاون اول ریاست جمهوری داشتم بحث بکارگیری فرزندان فرهنگیان در آموزش و پرورش بود و مقررشد این درخواست بررسی و مشخص شود که آیا این بحث در حد مصوبه وزیران کفایت می‌کند یا باید مجلس شورای اسلامی آن را تصویب کند؟ که مقررشد از نظر حقوقی مورد بررسی قرار بگیرد و ما در آموزش و پرورش نیز پیگیر نهایی شدن این اقدام خوب هستیم.

وی با اشاره به اینکه این اقدام دو ثمر برای آموزش و پرورش دارد، خاطرنشان کرد: این اقدام ضمن تحقق یکی از مهمترین خواسته‌های فرهنگیان ، با توجه به آشنایی فرزندان فرهنگیان با فرهنگ سازمانی آموزش و پرورش می‌توانند معلم بهتری برای وزارتخانه نسبت به سایرین باشند، لذا امیدواریم مراحل اداری و قانونی آن طی و شاهد اجرای آن باشیم.

وزیر آموزش‌وپرورش درباره میزان مطالبات فرهنگیان به ویژه پاداش پایان خدمت بازنشستگان نیز گفت: در آخرین روزهای سال 92 با همکاریهای خوب دولت و دستور رییس‌جمهور و همکاری معاونت راهبردی ریاست جمهوری بسیاری از پرداخت‌ها انجام شد اما همچنان بخشی از پاداش پایان خدمت بازنشستگان که قبل از استقرار دولت یازدهم بازنشسته شده بودند را نتوانستیم به طور کامل پرداخت کنیم و به دنبال پرداخت این بخش از مطالبات بازنشستگان هستیم تا در اولین فرصت پرداختها صورت گیرد.

فانی درخصوص پرداخت حق الزحمه امتحانات نیز با بیان اینکه بخشی عمده از این مطالبات پرداخت شده اضافه کرد: بخش کمی از این حق الزحمه‌ها تاکنون پرداخت نشده که به محض تامین اعتبار از سوی سازمان مدیریت آن را پرداخت خواهیم کرد.

وزیر آموزش‌وپرورش تصریح کرد: 23 هزار 500 بازنشسته فرهنگی وجود داشت که پاداش پایان خدمت خود را دریافت نکرده بودند که اواخر سال گذشته پاداش 20تا25 درصد از این تعداد برحسب استانها پرداخت شد اما 75 تا 80 درصد از این مطالبات باقی مانده و میانگین پاداش پایان خدمت هر بازنشسته 40 میلیون تومان است که باید اعتبارات آن تامین شود.

وی مطالبات خاص از جمله مطالبات جانبازان و هزینه درمان آنها را بخش دیگری ازدیون آموزش و پرورش عنوان کرد و گفت:به دنبال پرداخت این بخش از مطالبات فرهنگیان نیز هستیم چرا که مطالبه بحق آنهاست و به محض تامین اعتبارات پرداخت خواهد شد و فرهنگیان بدانند که با جدیت پیگیر تامین منابع این دیون هستیم.

معلمان چگونه زندگی می‌کنند؟


معلمان چگونه زندگی می‌کنند؟ 
 

 

آرمان- بنفشه رنجی: تعداد کل معلمان و کارکنان آموزش و پرورش در سال تحصیلی 92-93، یک میلیون و 13 هزار و 655 نفر عنوان شده است که از این تعداد 481 هزار نفر را معلمان و کارکنان مرد و 532 هزار نفر را معلمان و کارکنان زن تشکیل می‌دهند.طبق گزارش مرکز آمار و فناوری ارتباطات و اطلاعات وزارت آموزش و پرورش، 358 هزار معلم در مقطع ابتدایی، 232 هزار معلم در مقطع راهنمایی و 307 هزار معلم در مقطع متوسطه فعالیت خواهند داشت که 61 هزار نفر دیگر نیز در بخش اداری و آموزش عالی دانشگاه فرهنگیان مشغول به کار خواهند بود. ضمن آنکه تعداد معلمان استثنایی نیز 21 هزار و 500 نفر است.

از نیروهای رسمی تا معلمان شرکتی

نیروهایی که به عنوان معلم به تدریس در آموزش و پرورش مشغول هستند انواع مختلفی را شامل می‌شوند. در این میان، معلمان رسمی معلمانی هستند که در دانشگاه‌های تربیت معلم و دانشگاه فرهنگیان درس می‌خوانند و از همان بدو ورود مشغول به تدریس می‌شدند. سال گذشته فعالیت دانشگاه تربیت معلم متوقف شد و تنها دانشگاه فرهنگیان در این زمینه فعالیت خود را ادامه داد. گفته می‌شود با شروع این روند، دانشگاه فرهنگیان تنها به شکل آزمایشی دانشجویان را برای تدریس به کار می‌گیرد و وعده استخدام رسمی به آنها داده نمی‌شود. معلمان حق‌التدریسی معلمانی هستند که در برخی رشته‌ها از جانب آموزش و پرورش جذب می‌شوند و پس از مدتی اگر آموزش و پرورش به نیرو احتیاج داشت به صورت رسمی استخدام می‌شوند. با این حال، فرآیند استخدام حق‌التدریسی‌ها به صورت رسمی در بیشتر موارد حدود شش سال به طول می‌انجامد و در این مدت، بیشتر این معلمان از شرایط خود ناراضی هستند.معلمان آزاد، معلمانی هستند که حکم ابلاغی برای آنها صادر نمی‌شود، از خدمات بیمه‌ای برخوردار نیستند و تنها به صورت شفاهی با آنها توافق می‌شود. گفته می‌شود به کار گیری این نوع از معلمان در سه سال اخیر مرسوم شده اما، در حال حاضر جذب آنها متوقف شده است. از نیروی کار معلمان آزاد در مناطق محروم و روستایی استفاده می‌شود که به دلیل صعب‌العبور بودن نیروهای نوع دیگر حاضر به خدمت در آن مناطق نیستند.معلم- سربازها، افرادی هستند که بیشتر آنها تحصیلات فوق دیپلم دارند و دوران سربازی را با تدریس می‌گذرانند و پس از این دوران، در صورت تمایل و نیاز آموزش و پرورش به صورت رسمی استخدام می‌شوند. سربازانی که در رشته‌های خاص تدریس کرده‌اند که مورد نظر وزارت آموزش و پرورش است، دوران آموزشی را در تابستان می‌گذرانند و از مهر در کلاس‌های درس حاضر می‌شوند.معلمان شرکتی، معلمانی هستند که طی قرار داد آموزش و پرورش با برخی شرکت‌ها به کار برده می‌شود، شرکت‌ها این معلمان را معرفی می‌کنند و در واقع، طرف قرارداد آموزش و پرورش، شرکت‌ها هستند و نه معلمان.این نوع از معلمان نیروهایی هستند که به عنوان نیروی خدماتی در زمان وزارت علی احمدی، وزیر آموزش و پرورش دولت نهم وارد آموزش و پرورش شدند. پس از آن، در دوران وزارت حمیدرضا حاجی بابایی، وزیر آموزش و پرورش دولت دهم، این معلمان با شکایت از اینکه با مدارک فوق دیپلم و لیسانس نمی‌توانند به عنوان نیروی خدماتی مشغول باشند، از بخش خدمات به بخش آموزش منتقل شدند. مشکلات معلمان مسائل مختلفی از جمله میزان حقوق، بیمه، وام، پاداش و مزایا را شامل می‌شود. مسائلی که مشکلات معیشتی بسیاری را برای معلمان به وجود آورده است و در نتیجه باعث بی‌انگیزگی آنها شده است. در این زمینه و به مناسبت روز معلم، گفت‌وگویی داشتیم با برخی معلمان و آنها از مهم‌ترین مشکلات خود صحبت کردند، اگرچه همه آنها بر این عقیده‌اند که مشکلات معلمان بسیار و حرف برای گفتن زیاد است.

مسکن

مشکل مشترکی که میان این معلمان وجود دارد مشکل مسکن است؛معلمانی که مبلغ زیادی از حقوق خود را صرف کرایه خانه می‌کنند. بسیاری از این معلمان پس از سال‌ها خدمت در آموزش و پرورش، همچنان نتوانسته‌اند مسکن شخصی داشته باشند و مقدار بسیاری از حقوق خود را هزینه کرایه خانه می‌کنند. آقای مرادی معلمی که یک میلیون و 100 هزار تومان حقوق دریافت می‌کند و 500 هزار تومان از این مبلغ را کرایه خانه می‌دهد،می‌گوید: برای ثبت‌نام مسکن مهر شش میلیون تومان از ما می‌خواستند و ما این مبلغ را نداشتیم. این معلم که در شیراز زندگی و در یزد تدریس می‌کند، 10 ماه است کرایه خانه را پرداخت نکرده است و چند روز برای تخلیه خانه فرصت دارد. او عنوان می‌کند: درخواست خانه سازمانی کردیم اما، گفتند شما بومی هستید. آقای مرادی که 27 سال سابقه کار دارد، مشکل بزرگ خود را مستاجری عنوان می‌کند و می‌گوید: 30 سال است که از این خانه به آن خانه می‌رویم، سالی یک یا دوبار منزل خود را عوض می‌کنیم و هیچگاه طعم خانه‌دار شدن را نچشیدیم.معلم دیگری که در بروجرد مشغول به تدریس بوده و چند ماهی است که بازنشست شده است، می‌گوید: 30 سال کار کرده‌ام اما، هنوز خانه‌ای ندارم. آقای رستمی که دریافتی حقوق او کمتر از یک میلیون است، ادامه می‌دهد: همکاران بسیاری را می‌شناسم که مانند من پس از سال‌ها خدمت در آموزش و پرورش نتوانسته‌اند صاحب مسکن شوند. این در حالی است که دانش آموزانی داریم که هر کدام شش دهنه مغازه دارند.معلمانی نیز هستند که اگرچه توانسته‌اند صاحبخانه شوند، با این حال اقساط خانه بار سنگینی بر دوش آنها قرار داده است. آقای محمدیان با 22 سال سابقه کار، در استان مرکزی و در مقطع ابتدایی مشغول به تدریس است. او یک میلیون و 700 هزار تومان حقوق دریافت می‌کند که یک میلیون و 100 هزار تومان آن را قسط خانه می‌دهد. آقای برزگر،معلم دیگری است که 25 سال سابقه کار دارد، در استان مرکزی مشغول به تدریس است. او دریافتی حقوق خود را یک میلیون و 700 هزار تومان عنوان می‌کند که به دلیل پرداخت اقساط ماشین و خانه، در نهایت 500 هزار تومان از این حقوق برای او باقی می‌ماند.یک معاون مدرسه که 23 سال سابقه کار دارد، حقوق دریافتی خود را یک میلیون تومان عنوان می‌کند که 500 هزار تومان آن را کرایه خانه می‌دهد. آقای بیگی می‌گوید که: تصمیم گرفته بود کلیه خود را اهدا کند اما، به کمک همکاران و دوستانش موفق شد قرض‌های خود را بدهد.

معلمان مناطق محروم و صعب‌العبور

برخی از معلمان مشکلات خود را رفت و آمد به مناطقی عنوان می‌کنند که با وجود صعب‌العبور بودن، هیچ مزایایی برای خدمت در آن مناطق به آنها ارائه نمی‌شود. منطقه رودبار قصران، از روستاهای منطقه یک تهران است که برخی از این معلمان در آنجا تدریس می‌کنند. آقای شمسایی که 27 سال سابقه کار دارد و 900 هزار تومان حقوق دریافت می‌کند، می‌گوید: رفت و آمد از تهران به روستاهایی مانند گرماب یا شمشک حدود چهار ساعت طول می‌کشد، از این رو هر معلمی حاضر به خدمت در این مناطق نیست. این معلم ادامه می‌دهد: من لیسانس ابتدایی دارم و 13 سال هم سابقه تدریس ریاضی دارم اما، چون کمتر معلمی به این منطقه می‌آید، مجبور شده‌ام ریاضی مقطع هفتم و سوم راهنمایی را نیز تدریس کنم. آقای صفری، معلم دیگری که در این منطقه تدریس می‌کند و 22 سال سابقه کار دارد، بیان می‌کند: در برخی جاها حتی ماشین نمی‌تواند معلمان را ببرد و آنها مجبور هستند پیاده مسیری را طی کنند. او ادامه می‌دهد: هنگامی که مسئولان برای بازدید از مدارس این منطقه می‌آیند، تنها دو یا سه مدرسه با شرایط بهتر را به ‌آنها نشان می‌دهند، از این رو آنها از بطن ماجرا خبری ندارند. در این مناطق حتی جابه‌جایی از روستایی به روستای دیگر برای مردم بومی حدود دو ساعت زمان می‌برد.خانم کیایی معلم آزادی است که در روستایی در منطقه یک تهران مشغول به تدریس است. او که 300 هزار تومان حقوق دریافت می‌کند می‌گوید: به دلیل فرهنگی بودن محیط و اینکه اسمش آموزش و پرورش است، شغل را پذیرفتم.

مشکلات معیشتی

علاوه بر مشکل مسکن، عدم تطبیق حقوق‌های دریافتی با مخارج زندگی از دیگر مشکلاتی است که این معلمان به آن اشاره می‌کنند. آقای بیگی که دانشجو است و یک پسر دانشجو نیز دارد، روزی 10 هزار تومان کرایه تاکسی می‌دهد تا از نارمک تهران به مدرسه‌ای در بومهن برود.آقای مرادی نیز دو دختر دانشجو و یک دختر که در مقطع پیش دانشگاهی تدریس می‌کند، دارد. او می‌گوید: در برخی موارد از دوستانمان کمک می‌گیریم، چند وقت پیش خانه را دزد زد و چیزی برایمان باقی نگذاشت.آقای رستمی، سه فرزند دانشجو دارد، او معتقد است که حق عائله‌مندی با تورم و مخارج روز تناسب ندارد. آقای صفری نیز به معلمانی اشاره می‌کند که پس از 10 سال بازنشستگی به دلیل مشکلات معیشتی همچنان به تدریس مشغول هستند. او ادامه می‌دهد: برخی از همکاران با ماشین خود به جابجایی مسافر مشغول هستند. صفری این سوال را مطرح می‌کند که‌ آیا بازنشستگان دیگر مشاغل نیز سرنوشتی مانند بازنشستگان آموزش و پرورش دارند؟

تسهیلات رفاهی

وام، بیمه، پاداش و مزایا از مواردی هستند که این معلمان از آنها ابراز رضایت نمی‌کنند و آن را در مقایسه با مزایای سایر مشاغل نامناسب و نابرابر می‌دانند. آقای رستمی می‌گوید: برای هر فرزند، بیمه را دریافت می‌کند، آیا با این امکانات می‌خواهند شهروندان را تشویق به فرزند آوری کنند؟ آقای برزگر نسبت به خدمات بیمه طلایی انتقاد می‌کند و می‌افزاید: بیمه‌ای که خدمات دندانپزشکی و هزینه عینک را حذف کند دیگر چه بیمه‌ای است. البته هنوز معلوم نیست که آیا خدمات دیگری هم قرار است حذف شود یا خیر. آقای شمسایی با اشاره به پاداش معلمان مناطق محروم که از سال 88 حذف شده است. می‌گوید: پیش از حذف این پاداش، سالی یک ماه یا دو ماه به معلمانی که در مناطق روستایی تدریس می‌کردند، پاداش پرداخت می‌شد. آقای محمدیان با اشاره به سختی کار در مقطع ابتدایی بیان می‌کند: در گذشته، حقوق معلمان مقطع ابتدایی 20 درصد از دیگر مقاطع بیشتر بود که در نظام هماهنگ حذف شد. در رابطه با وام‌های دریافتی، این معلمان نسبت به پایین بودن مبلغ وام‌ها و اقساط گران قیمت، ابراز نارضایتی می‌کنند. آقای مرادی با اشاره به وامی که دریافت کرده است می‌گوید: یک بار نزدیک دو میلیون و بار دیگر نزدیک سه میلیون وام گرفته‌ام، با این وام‌ها چه کار می‌توان کرد؟ آقای بیگی عنوان می‌کند: ارگان‌های دیگر به کارکنان خود وام‌های بی بهره با اقساط بلند مدت می‌دهند. این معلم بیان می‌کند: ما از همه مشاغل دیگر عقب افتاده‌ایم، افرادی که در حوزه بهداشت و درمان مشغول هستند حقوق و مزایای آنها با معلمان قابل مقایسه نیست. آقای برزگر می‌گوید: در ارگان‌های دیگر به کارکنان وام‌های 15 میلیون تومانی پرداخت می‌شود. این در حالی است که معلمان وام‌های سه میلیونی دریافت می‌کنند و ماهی 200 هزار تومان باید قسط پرداخت کنند.

نا امیدی و بی انگیزگی معلمان

بدون شک مواردی که ذکر شد، تمام مشکلات معلمان را پوشش نمی‌دهد. به نظر می‌ر سد مجموع این مشکلات و حل نشدن آنها، نوعی بی‌انگیزگی به دلیل فشارهای معیشتی و سختی کار در معلمان ایجاد کرده است. آقای شمسایی ادامه‌ می‌دهد:معلمان مناطق محروم هیچ پاداشی دریافت نمی‌کنند این در حالی است که در روزهای سخت پاییز و زمستان به سختی می‌توان از این مناطق عبور کرد.آقای محمدیان با تاکید بر اینکه در این دولت باید توجه ویژه‌ای به معلمان شود، می‌افزاید: معلمان باید انگیزه لازم داشته باشند تا تدریس کنند، در غیر این صورت بعید به نظر می‌رسد که سند تحول تحقق پیدا کند. او ادامه می‌هد: معلمان در حال حاضر انگیزه و رغبت لازم را ندارند.همچنین، آقای مرادی که به دلیل فشارهای زندگی دچار مشکلات روحی شده است و دارو مصرف می‌کند، بیان می‌کند: همسرم هم به دلیل مسائل زندگی دچار مشکلات جسمی شده است. خانم کیایی نیز با بیان اینکه سال دیگر شغل معلمی را ادامه نخواهد داد، عنوان می‌کند: امسال نمی‌توانم دانش‌آموزان را رها کنم. وقتی می‌بینم که نیروهای شرکتی را استخدام می‌کنند، اما نیروهای آزاد را جذب نمی‌کنند، انگیزه‌ام را از دست می‌دهم. آقای رستمی می‌گوید: بسیاری از معلمان که فرزندان بزرگ دارند و نمی‌توانند نیازهای معیشتی و مادی آنها را برآورده کنند، دچار افسردگی شده‌اند و انگیزه خود را از دست داده‌اند، مانند معلمانی که فرزندانی در سن ازدواج دارند.

آرمان -    13     اردیبهشت    93

آموزش و پرورش در مدار تدبیر


آموزش و پرورش در مدار تدبیر


نویسنده: رسول پاپایی*

12 اردیبهشت ؟خیابان های تهران شاهد انبوه معلم هایی بود که برای تحقق خواسته های صنفی و افزایش حقوق، اعتراض کرده بودند. خیلی طول نکشید که اعتراض آرام به درگیری معلم ها با پلیس انجامید. شلیک مستقیم سرگرد ناصر شهرستانی، رییس کلانتری بهارستان به سر «ابوالحسن خانعلی» معلم ساده دبیرستان جامی آتش خشم معلمان را شعله ور کرد و دیری نپایید که زبانه های این آتش دولت وقت را مجبور به استعفا کرد. شش روز بعد و در 18 اردیبهشت همان سال، معلم ها اجتماع بزرگ تری را شکل دادند و یاد دبیر دبیرستان جامی را گرامی داشتند. با پیروزی انقلاب اسلامی، ؟اردیبهشت ، استاد مرتضی مطهری روحانی اهل فکر و قلم توسط گروه فرقان ترور و به شهادت رسید. تقارن این رویداد هولناک، با روز ؟اردیبهشت موجب شد تا تقویم انقلاب اسلامی این روز را به عنوان روز معلم به رسمیت بشناسد و معلمان هرسال در این روز یاد و خاطره استاد مطهری را گرامی بدارند. از آن زمان تاکنون به ؟اردیبهشت که می رسیم، «معلم ها» تیتر روزنامه ها می شوند و همه از جایگاه والاو مهم بودن حرفه «معلمی»می گویند. در سال های گذشته هر چند مسوولان آموزش و پرورش در مقام سخن می گفتند: «معلم به عنوان کسی که پژوهشگر می سازد نباید «کارمند» نامیده شود و باید وظایف معلمان را با استادان دانشگاه مقایسه کرد. » اما در مقام عمل او را در تنگنای مشکلات معیشتی رها کرده و در تصمیم گیری ها و تغییرات پی درپی نظام آموزشی، فکر و نظر و دیدگاه او را جویا نشده و صدر و ذیل نظام آموزشی را دگرگون ساختند و با نگاه از بالابه او، معلم را تنها مجری تصمیمات خود در مدرسه دانستند و خبری از به قله رساندن معلم ها نشد و همچنان آنان در گردنه صعب العبور مشکلات رها شدند. اینکه معلمان ما انتظار دارند که به جای حرف های زیبا و مراسم های رنگ باخته دولتی در ایام هفته معلم، شاهد اقدام های عملی و اجرایی جهت ارتقای حرفه معلمی و بهبود شرایط معلمی و ارتقای مدیریت آموزشگاهی و برخورداری کودکان و نوجوانان از آموزش های نوین باشند توقع بیجا و بحقی است. اگر قرار است نگاه به معلم، نگاه به عنوان یک «کارمند ساده دولتی» نباشد، ابتدا باید معلم ها را از دشواری ها و تنگناهای اقتصادی نجات داد، باید مسوولان آموزش وپرورش در دولت، صدای معلم ها باشند و در مسیر کاهش دغدغه هایشان قدم بردارند. روز معلم، فرصتی مناسب است تا یک بار دیگر یادآوری کنیم، در کشور هایی که به آموزش وپرورش بها می دهند میانگین سهم آموزش وپرورش از تولید نا خالص ملی بالاتر از پنج درصد است اما در کشور ما، با وجود همه حرف های قشنگی که درباره آموزش وپرورش زده می شود همچنان، سهم آموزش وپرورش از منابع مالی کمتر از استاندارد جهانی است و همچنان بیش از درصد از اعتبارات آموزش وپرورش صرف هزینه های پرسنلی می شود. روز معلم فرصت مناسبی است که یادآوری کنیم، دلسوزان نظام آموزشی، باید بستر های لازم برای مشارکت معلمان و دخیل شدن رای و نظر و دیدگاه آنها در مسائل مرتبط با آموزش وپرورش را فراهم کنند. معلمان ما با وجود همه مشکلات همچنان، به حقوق خود آشنا هستند. نگاه منتقدانه دارند. مروج صلح و ستایشگر راستی و خود را ابزار دست سیاست نمی کنند و از همه می خواهند بدون گرایش های سیاسی و حزبی به آموزش وپرورش نگاه ملی داشته باشند و آموزش وپرورش را منطقه الفراغ سیاست بدانند. به گفته وزیر آموزش وپرورش قرار است برنامه های آموزش و پرورش در دولت حسن روحانی بر مبنای «عقلانیت» و بر مدار «تدبیر» بچرخد، خبری از طرح های شتاب آلود و تغییر ات پی در پی ساختاری و بدون اجرای آزمایشی نباشد، رای و دیدگاه و نظر تحول خواهان و حماسه سازان تدبیر وامید ارج گذاشته شود، سرمایه انسانی «معلمان» مهم ترین منبع و سرمایه آموزش و پرورش تلقی شوند، از سختگیری ها و کج سلیقگی ها در مسیر توسعه و گسترش مشارکت بخش خصوصی و علاقه مندان به سرمایه گذاری در امر تعلیم تربیت کم شود، مدیران مدارس دیگر مجری صرف بخشنامه ها نباشند وبر اساس میزان توانایی، دانایی و کارآمدی از اختیارات کافی برخوردار باشند، از موانع متعدد، اعمال سلیقه ها و تنگ نظری ها در پرداخت بودجه به مدرسه ها با عملیاتی کردن آن کاسته شود. همه این چهار سیاست سیاست های کلی و از مشکلات اصلی و بنیادی نظام آموزشی است حل و گره گشایی از این مشکلات به تنهایی از عهده آموزش وپرورش ساخته نیست، اینها مسائلی زودبازده که از سر تبلیغ و نمایش انتخاب شده باشند نیستند اما ورود به این برنامه ها و گام نهادن در وادی حل این چالش ها علاوه بر مدیران کارآمد و همدل و همراه به عزم ملی و حمایت مسوولان ارشد نظام و تبدیل شدن این چهار سیاست به «گفتمان» رایج جامعه و رسانه ملی و به خصوص اصلی ترین بخش آموزش وپرورش یعنی معلمان دارد.
    
    معلم*

اعتماد  -   13     اردبهشت   93

تحدید آزادی عمل شوراهای دانش‌آموزی


تحدید آزادی عمل شوراهای دانش‌آموزی


 عضو کانون صنفی معلمان درگفت وگو با ایلنا:

تحدید آزادی عمل شوراهای دانش‌آموزی/ مدیران مدارس از مراسم عزا بیش از شادی استقبال می‌کنند

«یکی از وظایف آموزش و پرورش نوین آموزش‌های اولیه شهروندی است اما در مدارس ایران اینآموزش‌ها داده نمی‌شوند./ از آنجایی که مسئولین مدرسه نمی‌توانند شادی دانش آموزان را کنترل کنند از برگزاری مراسم شادی چندان استقبال نمی‌کنند.»

 ایلنا: عضو کانون صنفی معلمان گفت:‌ شورای دانش آموزی مانند شورای معلمان با وجود آنکه جلساتی برگزار می‌کنند اما ضمانتی برای اجرای مصوبات این نهادها وجود ندارد.

محمد رضا نیک‌نژاد در گفت و گو باخبرنگار ایلنا در مورد وضعیت تشکلهای دانش آموزی در مدارس گفت: از آنجا که تشکلهای دانش آموزی رسمی و دولتی هستند، چندان آزادی عمل ندارند.

 وی با اشاره به اینکه شوراهای دانش آموزی هنگام تاسیس در دوران اصلاحات قرار بود یک نهاد دموکراتیک باشد، افزود: در عمل  آموزش و پرورش و همینطور روسای مدارس پذیرای دادن آزادی عمل به شورای دانش آموزی نیستند.

 نیک‌نژاد با اشاره به اینکه شوراهای دانش آموزی در مدارس در قالب تشکلهای دانش آموزی فعالیت می‌کند، افزود: شورای دانش آموزی در کنار معلم تربیتی مدرسه اقداماتی انجام می‌دهند و جلساتی ماهیانه یا هفتگی برگزار می‌کنند که البته این هم برای پر کردن گزارش برای ارائه به مقامات بالا‌تر و همچنین ارسال به روزنامه‌ها است و می‌توان گفت فقط برای پر کردن بیلان کار صورت می‌گیرد.

 عضو کانون صنفی معلمان خاطرنشان کرد: شوراهای دانش آموزی نسبت به انجمن اسلامی دانش آموزی در مدارس آزاد‌تر است و اعضای آن با برگزاری انتخابات در مدرسه انتخاب می‌شوند.

 وی با اشاره به اینکه انجمن اسلامی دانش آموزی اقدامات مربوط به مراسم مذهبی و عزاداری‌ها و همچنین کارهای تبلیغاتی را انجام می‌دهند، افزود: اعضای انجمن اسلامی مدارس با برگزاری انتخابات تعیین نمی‌شوند و معاون تربیتی مدرسه رئیس و سایر اعضای آن را انتخاب می‌کند.

 وی خاطرنشان کرد: قرار بود این شورا در مدیریت آموزشی مدرسه تاثیرگذار باشد اما وقتی شورای معلمان تاثیر چندانی ندارد چه انتظاری می‌توان از شورای دانش آموزی داشت.   

 نیک‌نژاد با اشاره به اینکه شورای معلمان اگر چه از شورای دانش آموزی قدرتمند‌تر است اما برای رفع مسئولیت ماهی یک بار برگزار می‌شود، گفت: این جلسات یکسری مصوبات دارند که بعد از تصویب بایگانی می‌شوند و تنها گزارش می‌شود که شورای معلمان جلسات خود را برگزار کرده است.

 عضو کانون صنفی معلمان‌ ادامه داد: شورای دانش آموزی هم همینطور است. یکسری جلسات برگزار می‌کنند و یکسری مصوبات دارند که هیچ کدامشان اجرایی نمی‌شوند.

 نیک‌نژاد با اشاره به اینکه اجرا نشدن مصوبات شورای دانش آموزی دلیل بر ناکارآمدی این شورا نیست، افزود: ساختار آموزشی ما دیدگاه یا رویکرد دموکراتیک را نمی‌پذیرد البته این موضوع پیچیدگی‌های خاص خود را دارد زیرا نمی‌شود دانش آموز در هر کاری در حوزه آموزش نظر بدهد زیرا سطح دانسته‌های دانش آموز در این حد نیست.

 وی خاطرنشان کرد: اما این شورا می‌تواند پلی بین دانش آموزان، معلمان و کادر ستادی مدرسه باشد تا مشکلات را منتقل کنند.

 نیک‌نژاد افزود: بنده یکی دو جلسه در شورای دانش آموزی شرکت کردم و در آن جلسات موضوع توهین معلمان مطرح بود ولی رئیس مدرسه نمی‌تواند در این زمینه کاری کند زیرا به صورت رسمی اخراج از آموزش و پرورش برای توهین وجود ندارد و این موضوع را - همچون استخوان لای زخم - تا آخر سال تحمل می‌کنند.

 وی با اشاره به تدوین منشور حقوق دانش آموزی در دوره اصلاحات گفت: در دولت اصلاحات مجلس دانش آموزی تشکیل شد که این منشور حقوق دانش آموزی حاصل این مجلس بود.

 عضو کانون صنفی معلمان تصریح کرد: اگرچه اکنون مجلس دانش آموزی داریم اما تنها یک اسم است. البته راهکارهایی در مجلس مطرح می‌شود ولی عملا کاری نمی‌کنند.

وی بااشاره به اینکه در آموزش و پرورش کشورهای غربی هم اینطور نیست که در شورای دانش آموزی هر تصمیمی گرفته شود به آن عمل کنند، افزود: به طور مثال در کشور آمریکا هم یک چارچوبی وجود دارد بطوری که دانش آموز نمی‌تواند رئیس دبیرستان را تغییر دهد اما از طریق شورای دانش آموزی آموزش‌هایی برای مشارکت دانش آموزان در امور مختلف همانند بهسازی محیط مدرسه، رنگ کردن کلاس‌ها، کارهای مربوط به امورخیریه داده می‌شود و به طور کلی می‌توان گفت در یک روند دموکراتیک گام‌های اولیه برای شهروندی در مدرسه به آن‌ها آموزش داده می‌شود.

 نیک‌نژاد با اشاره به اینکه یکی از وظایف آموزش و پرورش نوین آموزش‌های اولیه شهروندی است، افزود: اما در مدارس کشور این آموزش‌ها داده نمی‌شود.

 به گفته وی یکی از مهم‌ترین بخش‌های آموزش شهروندی، مشارکت در امور مختلف است.

 وی با اشاره به اینکه آموزش در کشور ما بسیار کسالت آور و خسته کننده است، افزود: هر گامی در جهت مشارکت دانش آموزان در امور مختلف به متنوع کردن فضای آموزشی و ایجاد جذابیت برای آن‌ها منجر می‌شود.

 وی آموزش و پرورش در کشور را غمگین توصیف کرد و افزود: از آنجایی که آموزش‌ها مرتبط با مسائل روزمره نیست دانش آموزان چندان انگیزه‌ای برای مطالعه کردن ندارند.

 نیک‌نژاد با ابراز تاسف از اینکه شادی در مدارس کم است، افزود: از آنجایی که برگزاری مراسم مذهبی درمدارس از یک چارچوب معین خارج نمی‌شود بیشتر این گونه مراسم در مدارس برگزار می‌شود زیرا کنترل مراسم شادی در مدارس سخت‌تر است.

 عضو کانون صنفی معلمان در پایان افزود: از آنجایی که مسئولین مدرسه نمی‌توانند شادی دانش آموزان را کنترل کنند از برگزاری مراسم شادی چندان استقبال نمی‌کنند و اگر هم جشنی باشد نهایتا در سر کلاس شکلات پخش می‌کنند

http://niknezhadmr.blogsky.com/

معلم انگیزه می‌خواهد


معلم انگیزه می‌خواهد


اگر 364 روز سال از ایرادهای معلمان می‌گوییم و از کارهایی که باید می‌کردند و نکردند، در عوض یک روز در سال هم باید از کاستی‌های زندگی آنها گفت و از اتفاقاتی که باید برایشان می‌افتاد و نیفتاد.

حکایت شغل معلمی، حکایت سوار بودن بر کشتی در دریایی متلاطم است؛ هر روز یک اتفاق، یک تصمیم، یک طرح و یک خبر تازه. تلاطم این دریا از سلیقه های متفاوت می آید و موجی که بر این کشتی می کوبد محصــول اختلاف نظرها و بی ثباتی برنامه هاست.

معلم تا می خواهد به تصمیم اخیر خو بگیرد، تصمیمی دیگر گرفته می شود و از پس آن، تصمیماتی تازه که جز ناامن شدن فضای کار حاصل دیگری ندارد.

سیستم آموزشی کشور نیز بنیانی لرزان دارد و استحکامش به تصمیم هر وزیر که می آید بستگی دارد و در این بنای لرزان، معلم بیش از هر فرد دیگر احساس ناامنی می کند. مشکل این است که این تلاطم دائمی را عده ای به تحول نسبت می دهند در حالی که از این تلاطم تا آن تحول راهی دراز است.

مثل هر ایرانی که هر یک به نوعی درگیر تامین معیشت اند، بیشتر معلمان نیز دغدغه الفبای زندگی را دارند و این مشکل در کنار مشکل قبلی، عرصه را بر این قشر تنگ تر می کند.

هنوز معلمان زیادی از آموزش و پرورش طلب دارند، هنوز حق التدریس ها و حق الزحمه ها مانده، پاداش های پایان خدمت هم هست که معلمان بازنشسته، چاله ها را از قبل برایش کنده اند، ولی هنوز از پاداش خبری نیست.

در سیستم اداری ایران اتفاق عجیبی نیست؛ اگر فردی فعال و مسئول، هم درجه فردی سهل انگار و وقت گذران تلقی شود، اما چون این اتفاق برای معلمان نیز تکرار می شود، باید گفت که این مشکل چندم جامعه معلمان است.

جان کلام این که، آن معلمی که پرکار و خلاق است، آن طور که باید ارج نهاده شود و دیده شود به چشم نمی آید و آن که مبتلا به روزمرگی است در لابه لای جمعیت گم می شود و در وضعی مشابه با فرد پرتلاش قرار می گیرد.

همه اینها را که با هم جمع کنیم برای بی انگیزه شدن معلمان کافی است، هر چند هنوز در بین این افراد با آن که مشکلات فشار می آورد، معلمانی که خود را وقف تعلیم و تعلم می کنند، زیاد است.

با این حال روز معلم ِامسال اگر بهانه ای باشد برای گشایش روزنه های امید و باز شدن گره ها، بهترین هدیه برای معلمان است، معلمانی که بیش از هر چیز به انگیزه برای ادامه کار و بهتر کار کردن نیاز دارند.

مریم خباز - گروه جامعه

جام جم-    11      اردیبهشت    93

معلمان، پرچمداران توسعه و پیشرفت


معلمان، پرچمداران توسعه و پیشرفت


 مهدی نوید ادهم
دبیر کل شورای عالی آموزش و پرورش


نیروی انسانی از هر سرمایه طبیعی دیگری مانند نفت، گاز، معادن و... با ارزش‌تر است و مناسب‌ترین سنی که می‌تواند این سرمایه عظیم اجتماعی را برای آینده بهبود ببخشد دوران کودکی و نوجوانی است، چرا که در این دوره است که شخصیت فرد شکل نگرفته و اگر در این سنین در معرض بهترین آموزش‌ها قرار گیرد می‌توان در آینده شاهد نسلی پویا، اثربخش، فعال و کارآمد بود. نسلی که می‌تواند موتور توسعه کشور باشد.
 تجربه بین‌المللی هم ثابت کرده است که کشورهای پیشرفته مانند ژاپن، کره و... راه توسعه و پیشرفت را از آموزش به کودکان شروع کرده‌اند. آیات و روایات اسلامی هم این تفکر و نگاه را تأیید می‌کند. بنابراین اگر بپذیریم بهترین سن برای یادگیری و آموزش سنین کودکی است، نقش آموزش و پرورش که در خدمت این کودکان است از اهمیت بالایی برخوردار خواهد شد. از این رو است که آموزش و پرورش را موتور توسعه کشور می‌دانند.
 هدف نهایی در نظام‌های آموزشی فراهم آوردن زمینه شناسایی، رشد و شکوفایی استعدادها و تعلیم و تربیت افراد به منظور حضور فعال و مؤثر در جامعه و انتقال فرهنگ به آنان است. در این نظام، افراد علاوه بر کسب اطلاعات، دانش و مهارت، برای ایفای نقش‌های مختلف در جامعه آماده شده و با هنجارها و قواعد اجتماعی آشنا می‌شوند. به همین دلیل، آموزش و پرورش، حقی همگانی است.
گاهی به غلط دیگر  عناصر آموزشی مانند کتاب درسی در کشور ما پر رنگ جلوه داده شده و نقش آن‌ها مهم تلقی می‌شود. درحالی که اصلی‌ترین عنصر تعلیم و تربیت، معلم است. عواملی چون صلاحیت حرفه‌ای معلم، شخصیت، باورهای معلم و توانمندی علمی و تخصصی در موفقیت یا ناموفق بودن معلم در نظام تعلیم و تربیت ایفای نقش می‌کند، از این رو است که چگونگی جذب و ارتقای صلاحیت حرفه‌ای معلمان جزو پیچیده‌ترین فعالیت‌ها در نظام‌های آموزش و پرورش در سطح بین‌المللی است.  امروز به این نتیجه رسیده‌ایم هرچه معلم با کیفیت بالاتری داشته باشیم، در ارتقای کیفیت نسل جوان می‌توانیم بیشتر امیدوار باشیم. در اداور گذشته در آموزش و پرورش نسبت به چگونگی جذب و نگهداشت معلم، مراحل مختلفی را طی کرده‌ایم. در کشور ما تربیت معلم پیشینه 100ساله دارد.
 از زمان تأسیس دارالفنون تاکنون تربیت معلم در دستور کار قرار گرفته است. روزگاری دانشسراهای تربیت معلم و بعد هم مراکز تربیت معلم و در حال حاضر دانشگاه فرهنگیان که اصلی‌ترین مرکز تأمین نیروی مورد نیاز آموزش و پرورش است. با وجود نقش بی‌بدیل و حساس نظام آموزشی بویژه آموزش و پرورش در رشد و تعالی نیروی انسانی و تولید سرمایه فرهنگی و اجتماعی و نیز جایگاه تعیین‌کننده آن در پیشرفت و توسعه کشور و با وجود تعالیم انسان ساز مکتب اسلام و تأکیدهای رهبران جامعه، متأسفانه در کشور ما، این جایگاه و نقش مورد توجه سیاستگذاران و تصمیم گیران و برنامه ریزان قرار نگرفته است. در حالی که برای پیشرفت و توسعه کشور لازم و ضروری است که هرچه بیشتر به نظام آموزش و پرورش توجه کنیم و برای معلم این عنصر مهم تربیتی و آموزشی سرمایه‌گذاری کنیم و مقام او را پاس بداریم

ایران  -       11      اردبهشت   93

به مناسبت 11 اردیبهشت، سالروز وفات استاد محمد بهمن بیگی، پدر آموزش عشایر ایران


به مناسبت 11 اردیبهشت، سالروز وفات استاد محمد بهمن بیگی، پدر آموزش عشایر ایران


نویسنده: گودرز هوشمند ایمانلو

چهاردهم اسفند 1349در قالب دانش آموزان دانشسرای شیراز عازم فیروزآباد شدیم. گرگ ومیش صبح بود که از شیراز بیرون زدیم. کاروان ما را چند اتوبوس تشکیل داده بود. تیغ آفتاب بود که کوار را پشت سر گذاشتیم و به سربالایی گردنه موک رسیدیم. جاده شوسه بود. اتوبوس ها گرد و خاکی به راه انداخته و از هم فاصله گرفته بودند. به دشت موک رسیدیم. تک درختان بن و بادام در تمامی دشت پراکنده بودند. قله کله قندی در سمت چپ با اندک مه یی خودنمایی می کرد. هوا سرد بود و سوز داشت. اتوبوس ما آخرین اتوبوس بود. از دشت موک به سوی تنگاب سرازیر شدیم. در سر یکی از پیچ ها ماشین ترمز کرده و همگی پیاده شدیم. در آن سرمای صبحدم معلمی عشایری را با دانش آموزانش دیدیم. آنان تخته سیاه خود را به درختی چسبانده و آماده هنرنمایی بودند. من پنداشتم که شاید خانه و کاشانه شان در آن نزدیکی است. از بلندی به پایین نگریستم. تا چشم کار می کرد نه چادر ایلی بود و نه خانه گلی. معلوم بود از فاصله یی بعید و با پای پیاده خود را به مسیر کاروان ما رسانده بودند. فقط یک قاطر برای حمل تخته سیاه داشتند. آزمون از دانش آموزان کلاس اول در پای تخته سیاه شروع شد. چهار ماه و نیم از سال تحصیلی عشایری می گذشت. جالب اینکه کلاس اولی ها تمام حروف را خوانده بودند. کلمات چهار و پنج بخشی را با خطی زیبا بر تخته سیاه نگاشتند. در آن صبح سرد کلاس اولی ها با انگشتان گرم خود خطاطی ها کردند. خط آنقدر زیبا بود که آدمی می پنداشت همان دوران طفولیت خوشنویسانی همچون میرعلی تبریزی و میرعماد... هستند که در یک زمان و مکان گرد آمده و به دست معلمی عشایری سپرده شده اند. نوبت به کلاس دومی ها رسید. تمام کلمات را که بر آنان دیکته شد با خطی زیبا بر تخته سیاه نگاشتند و برای هر کلمه چندین هم خانواده گفتند و حتی با هم خانواده ها هم جمله ساختند. دبیر دانشسرا، تفریق با انتقال گفت. پسرکی پاره پوش با سرعت ماشین حساب حل کرد و برای تفریق صورت مساله ساخت. یادم می آید باقیمانده 1000010 بود. دبیر سماجت به خرج داد و مجددا پرسید از دورقم یک ویک کدام بیشتر است؟ فوری پاسخ شنید یک در مکان یکان میلیون. باز پرسید چقدر؟ پاسخ شنید 999990. ناگهان غریو و ولوله در شیخ وشاب افتاد. فریاد احسنت و آفرین تا بلندای قله مه گرفته کله قندی بالارفت. کلاس ها یکی پس از دیگری عالی عالی بودند. به یاد دارم کلاس پنجمی ها همنوا با باد سحر چنین سرودند: منم آرش، کمانداری کمانگیرم، شهاب تیزرو تیرم، مرا تیر است، آتش پر، مرا باد است فرمانبر، ولیکن چاره امروز زور و پهلوانی نیست، رهایی با تن پولاد و نیروی جوانی نیست. آموزگار بزرگ این دبستان کوچک آقای اشکبوس طالبی از پرورش یافتگان مکتب بهمن بیگی بود. همگان با اشک وبوس از آقای اشکبوس وداع کردیم وراه افتادیم. از موک به سوی فیروزآباد راه افتادیم. زمستان رفته اما بهار نیامده بود. هرچه پایین تر می رفتیم زمین خشک و بی آب و علف بود. از گله های بی شمار عشایری فقط 30 و 40 تا نرینه مانده بود. خشک خشکسالی بیداد کرده بود اطراف سیاه چادرها پر از مردار گوسفندان بود. بوی تعفن مردار فضارا آلوده کرده بود. ایلیاتی ها دل و دماغ گپ زدن نداشتند. مغموم و دلگیر بودند و زانوی غم در بغل داشتند. به تنگاب رسیدیم. آسمانش پر از کلاغ وکرکس بود. تعدادی لاشخور عظیم الجثه بر کنگره قلعه دختر آرمیده بودند. کلاغ و کرکس ها سوروسروری داشتند. از بلندی به سوی رودخانه شیرجه می رفتند به آب نرسیده بر می گشتند. بال وپر می زدند اوج می گرفتند ودر کمرکش کوه می نشستند و دوباره برمی خاستند. دسته جمعی سرود می خواندند. به جادشت رسیدیم. در چادر های سفید و گنبدی شکل مستقر شدیم. استاد رضاقلی ساز زد. دهلزن بر دهلش کوبید. صف دستمال بازی بچه های دانشسرا در دایره های بزرگ تشکیل شد. ناگهان جیپ آقای بهمن بیگی از دور نمایان گشت. ساززن گرمتر نواخت. دهلزن محکم تر کوبید. به این امید که مدیرکل در شادی شان شرکت کند. اما ورق برگشت. جیپ ترمز نکرده آقای بهمن بیگی بیرون پرید. دوچشمش دو کاسه خون شده بود. پیپش را محکم به زمین کوبید اول به خود ناسزا گفت سپس به اهالی دانشسرا. فریاد کشید: شما در میان این مردم قطحی زده درمانده زانوبریده خیمه شادی افراشته وآتش جشن افروخته وپای می کوبید؟ از چه کسی اجازه گرفته اید؟ ساز بر دهن رضاقلی خشک شده بود وچوبک های دهلزن در هوا ماند. صف دستمال بازی مانند مجسمه بین زمین و هوا معلق ماند. باز هم فریاد زد. باز هم پرخاش کرد. باز هم بد و بیراه گفت. نبود ناسزایی که نثار خود وشاگردانش نکرد. چون اندکی آرام شد از روزگار تلخ و تار عشایر گفت. نصیحت مان کرد. سخنانش از دل بر می خاست وبر دل می نشست. تازه فهمیدم که معلمی فقط یاد دادن الفبا نیست. تازه فهمیدم که هنوز عبای معلمی بر اندام نتراشیده ما گشاد است. آن روز فریاد قهرش را شنیدیم. گریستیم. آموختیم و نرنجیدیم. در فروردین 1350یک ماه پس از این جریان جناب بهمن بیگی یکی از امرای ارتش را برای بازدید از مناطق قحطی زده دعوت کرده بود ژنرال صاحب یال و کوپالی که دل به رافت و عطوفت نبسته و سر و دوشش به انواع مدال ها آراسته بود در حین بازدید از مناطق قحطی زده گویا در یکی از مدارس عشایری فرود می آیند. دخترکی ضعیف و لاغر اندام شعر همدردی با بینوایان سعدی را چنین می سراید. چنان قحطی سالی شد اندر در دمشق / که یاران فراموش کردند عشق... چنان آسمان بر زمین شد بخیل/ که لب تر نکردند زرع و نخیل... بخشکید سرچشمه های قدیم.
    حقا که درآن سیه سال ها ایلی که بر بهمن بیگی را داشت تکیه بر شاه کوه داشت. دردشت موک از شاگردان اشکبوس شنیده بودم که: چاره امروز زور و پهلوانی نیست: رهایی با تن پولاد و نیروی جوانی نیست. بی شک درآن ایام بهمن بیگی برای عشایر ایران همان آرش اساطیری بود. اما این بار نه در شکاف دامن البرز بلکه در دامن پرچین و شکن زاگرس. نه در هیبت پهلوانی کماندار بلکه در کسوت معلمی کتابدار. بی گمان استاد ما جناب آقای بهمن بیگی به کوی نیکنامی گذر خواهد کرد زیرا او در کویر خشک ایلات نهال کاشت. با خون دل آبش داد تا امروز مردم ایل طلادرو کنند. وی در اجاق سرد و خاموش ایلمان هیمه ریخت و امروز از دوردست ها پیداست رقص آن شعله ها. وی به دنبال دانش آموزان ایلی عمری بود آواره کوه وکتل ها. صادق ترین گواهش گردنه بیژن و سنگ و منگ وکتل پیرزن ها. بانگ رسای درس بدهید و درس بخوانیدش از شیراز تا تبریز از ایرانشهر تا پیرانشرهمه جا ورد زبان ها. اونی آن ساربان پیر و پاره پوش را برد به اوج قله ها. پس اوست لایق هر قیمتی در لفظ دری را. فریاد رسای بخوان و بخوانش از مقدس ترین فریادها. عشق به ایل وتبارش بالاتر از عشق فرهادها. گویند مگو سعدی چندین سخن از عشقش/ می گویم و بعد از من گویند به دوران ها. جرعه نوش آب زلال (قره قاج)

روزنامه   اعتماد    -    11    اردیبهشت     93

واهمه از شنیدن واقعیت ها


تاریخ : جمعه دوازدهم اردیبهشت 1393
روز معلم در پیش بود. امسال هم می بایست مثل هر سال کاری می کردم. سال هاست که در هر شرایطی سعی می کنم ضمن گرامیداشت یاد و خاطره استاد مطهری، از شهید ابوالحسن خانعلی که نامگذاری روز معلم به یاد و خاطره اوست؛ یادی بکنم.

امسال نیز از مدت ها قبل بفکر برگزاری مراسم جشن و سخنرانی پیرامون این روز افتاده بودم. از دو تن از همکلاسی هایم در دانشگاه آزاد شیراز کمک خواستم تا در برگزاری کمکم کنند. خانم مددپوری و آقای هاشمی از روابط اجتماعی و هوش هیجانی بالائی برخوردارند. 

با وجودیکه چندین سال است که علاوه در رسانه ها، در محیط های بسته نیز اینکار را انجام داده ام ولی اینبار استرس و دلهره عجیبی داشتم. استرس ناشی از بیان یک بحث منطقی و ترس از درگیری لفظی در میان جمعی از  دانشجویان ارشد ؛ به یک لطیفه بیشتر شبیه اشت تا یک واقعیت. ولی بهر حال باید پذیرفت واقعیت تلخ جامعه دانشگاهی ما.  

در ابتدای برگزاری مراسم ؛ هاشمی گفت : سبزواری ترا بخدا چیزی نگی که اسباب دردسر باشه. من در سازمان دفاع کار می کنم. دارم نون می خورم. در جوابش گفتم : این صحبت ها نه خلاف واقع است و نه خلاف مصالح نظام. در ثانی می توانید همکاری نکنید. به صرف حضور در مراسم بزرگداشت نه کسی متهم می شود و نه کسی محکوم. بیچاره مردم ما که از شنیدن هم واهمه دارند!!!!.

ترس از بهم ریختن جلسه، مرا به بیماری لرزش صدا مبتلا کرده بود. خوب نتوانستم حق مطلب را ادا کنم. انتشارات کیهان در جلد 13 کتاب نیمه پنهان ، تاریخ شهادت دکتر خانعلی را پنجم اردیبهشت کرده و من می خواستم حق حسین شریعتمداری را کف دستش بذارم. نشد ولی بهر حال به جماعت کارشناس بی خبر از اوضاع و وقایع پیرامون، علت نامگذاری این روز را حالی کردم. وقتی تعدادی از دانشجویان می پرسیدند که پس چرا صدا و سیما چیزی نمی گوید، گفتم اخبار تلویزیون کره شمالی زمانی اعلام کرد که این کشور قهرمان جام جهانی فوتبال شده و هیچ کس هم اعتراض نکرد!!!.

پس از من خانم دکتر محمدی، استادیار گروه و از اساتید دوست داشتنی، نقاشی خود را که هنگام صحبت کردن من کشیده بود ، به حضار نشان داد. او علت کشیدن نقاشی در حین مراسم را بی حوصلگی در هنگام شنیدن مطالب تکراری عنوان کرد.

ختم جلسه همچون افتتاح جلسه بر عهده مجری است. هاشمی دوباره سخن آغاز کرد . احساس گناه از شنیدن حرف های غیر قابل باور وی در رفتارهای این دوست عزیز هویدا بود. سعی می کرد به هر زبانی از نان آوران بر سر سفره اش تشکر کند. برایش یاد کردن از یک جوان تحصیلکرده با مدرک دکترا که برای احقاق حقوق صنفی معلمان در سال 1340 کشته شده بود ، مهم نبود. مهم نانی بود که از برکت جانبداری از یک طیف خاص بر سر سفره اش می نشست !. 

به دلم ماند که چرا از رسول ، محمود باقری، محمد داوری و عبداله مومنی و هاشم خواستار یاد نکردم. شاید سالی دیگر !!. حتی نتونستم از محمد بهمن بیگی ، صمد بهرنگی ، محمدعلی رجائی ، فرزاد کمانگر و . . . . .  یادی بکنم. آنهم شاید وقتی دیگر.

http://www.nmadrseh.blogfa.com/

بهار از شانه اردیبهشت بالا می آید ؟!

بهار از شانه اردیبهشت بالا می آید ؟!

 

به بهانه ی 11 و12 اردیبهشت روز کار خدمت و آموزش (کارگرمعلم)

       بهارازشانه اردیبهشت بالا می آید ؟!        

غنچه گره گره شد و لطفت گره گشاست   

ازتو شکفته گردد و بر تو کند نثار

ای باران مروت وراست کاری چرا نمی باری؟! سرزمین ما تشنه ی بارش آرام ونسیم همگرایی است. خرد ودانایی رابکارگیریم تا مدارا کنیم ومدارا شویم .

ای سکوت وبی عملی،عاقبت،روشن،همه گیروموثرتاساحل عدالت وآزادی وآبادی فریاد سبزت رابلند  سرخواهیم داد.ای زندانیان دربند وپرچم داران مبارزه برای عدالت وآزادی وقانون با شما همراه ایم. ای دنیای بشریت آگاه وانسانی باشما درراستای یک اندیشه ایم.کارگران معلمان، فرهنگیان آزادیخواهان دربند ومحبوس سلامتی وآسایش وآزادی راحق شما وهمه می دانیم. کودکان کار جوانان بیکار هموطنان کم درآمد زنان  مردان  کارگران زحمتکش  کشاورزان عزیز آموزگاران آموزنده،پرستاران مهربان، کارمندان وحتی کارشناسان کاردان ومردم دوست، روزهای 11 و12 اردیبهشت را درجای جای ایران عزیزبعنوان بهارکاروتلاش وآموزش وخد مت وهم یاوری وهم داستانی گرامی میداریم.

      معلمی که ترسانده شود وکارگری که ازسود کارش بهره مند نشود کارش با کمترین نتیجه وبدترین    آثاراجتماعی...

البته هرچه داریم ازاندیشه  کار تولید  آموزش  یادگیری  خرد وخدمت به انسانیت است . وزیبایی آن، زندگی خواهی ،هنر ،شادی و همراهی بادیگران می باشد و دوست داشتن وپذیرفتن حق آنان وکنش درراه آزادی وحقوق انسانی نتیجه است.

 براین اساس اندیشه استبداد وتمامیت خواهی وهمه ی حق خود پنداران را نیزبه عقل وانصاف ورعایت  درست وکامل قانون،آزادی وحقوق بشر فرامی خوانیم .

بی گمان،ملت ما درپیوندی سرافراز،رهایی طلب  شادمانه وآگاهانه آرام و بتدریج درسایه ی رشد ورسیدن به رهیافت های انسانی،گرانمایه گوهر آزادی وانتخاب، تلخی ها رادرهم خواهند ریخت تا با اصلاح زشتی ها به روزروشن امید برسند.

 

فرهنگیان گرامی،  معلمان آگاه                                                                                                     همچون شما ، با منتخبان وخدمتگذاران واقعی وقانونی کشوردرراستای حاکمیت ملی و حقوق اساسی همراه می شویم .اما ازغارت ودزدی ودروغ ونیرنگ وحیف ومیل اموال عمومی وتحمیل خواست شخصی وباندی وغیرقانونی بیزاریم وازچهره کریه سواستفاده ازقدرت، دیکتاتوری بی رحمی و ایده استبداد و خفقان که قانون وعدالت وحقوق اساسی ملت را بازیچه قراردهد وبا نظروعقیده وسلیقه ومنافع خودبه انحصاروغارت اموال وحقوق ملی بپردازد ، رویگردانیم .

 به مناسبت روز معلم و کارگرازمردم وهمکاران فرهنگی  یاوری  واززحمتکشان همراهی وازدولت حق حاکمیت ملی،     خد مت صادقا نه و گستره ای پویا  وبرون زا  شکوفنده وتاثیر گذاردرعرصه تلاش فرهنگی وآموزش می طلبیم  وپیگیررعایت درست وکامل قانون ورفع مشکلات تورم وتبعیض توزیع درآمد،عدالت درامانتداری دقیق اموال عمومی، جلوگیری ازتباه سازی فرصت ها وامکانات ملی وهمچنین بکارگیری واقعی تدبیرکارشناسانه وبرچیدن فضای امنیتی ورفتارها وخشونت غیرقانونی هستیم .معلمان زندانی،فرهنگیان تبعیدی واخراجی وشلاق خوردن معلم به جرم فعالیت صنفی واجتماعی،.... ومرگ کارگر وبلاگ نویس نمونه ی کوچکی از استدلال منتقدان برای نگرانی های مزبورا ست .                               

      قانون اساسی :  شکنجه وضرب شتم  ممنوع  بدیهی است  رویکرد قانون به مجرم بوده نه غیرمجرم 

اما ازتعامل شفاف  هوشمندانه  متمدنانه  برپایه استقلال با دنیای بشری، ملت ها وحتی دولتها وتوزیع حق امنیت قانونی وعادلانه برای همه حمایت می کنیم .اگردرمورد بحران اجتماعی وفضای موجود،نظرما رابخواهند، به نظرمی رسد اگرمعلمان  کارگران دانشجویان وروزنامه نگاران وکلاء ، فعالان اجتماعی زندانی  ومتهمان به جرم سیاسی تعریف نشده ودیگر زندانیان  سیاسی گمنام آزادشوند. حرمت ملت رانگه داشته ،شفاف وپاسخگوباشند.به اختلاس وسواستفاده وجرائم رسیدگی وجلوگیری نمائید.نظارت قانون وجامعه مدنی رابپذیرید. زیرا درجامعه مردم سالار "قدرت هیچ کس خارج از کمان ،انتخاب تا نظارت ملت  ، قابل توجیه حقوقی نیست.    ودرحاکمیت اراده ی ملی،   قدرت، ثروت،  یافته های گوناگون  حتی هدایا... امانت ملت است.

 

 

 

ایران کشور ثروتمندی است ومردم کار می کنند مالیات می دهند ودرآمد های هنگفت وبسیار غیرقابل کتمان است . درآمد نفت وغیره احمدی نژاد با تورم وبدهی های مانده وشرایط موجود وحرفهایش چه تناسبی دارد؟! لذا توزیع ناعادلانه سود ودرآمد کارگران وکارکنان دولتی وحقوق بگیران بخش خصوصی، کنترل شرکت ها و تراست ها ی وابسته به نحله های قدرت وثروت وحل تورم واجرای تامین اجتماعی همه گیر،توجه به بخش مهم کشاورزی ،حفظ سلامت عمومی ومحیط زیست ازجمله وظایف دولت است. اما درمقابل رشد تورم، خصوصی سازی اموال وسرمایه های ملی ، اخراج کارگران،عدم افزایش دستمزد متناسب زندگی وجلوگیری ازفعالیت اجتماعی صنفی وسندیکایی ونهادهای مدنی ، برخورد همراه باخشونت وغیرقانونی با  اعتراضات عمومی و فعالیت های کارگری ومجموعه های فرهنگی هنری ، تحمیل محدودیتهای افراطی      به زنان، تحمیل فشار بر رسانه ها وصاحب نظران ومشکلات فراوان وایجاد زمینه نگرانی های جمعی موجود و ناراحتی اقلیت هوشیار وفعالان سیاسی، دانشگاهیان وجامعه ی مدنی قابل قبول نیست.                                                                لذا ازمجلس نمایندگی ملت وازمردم،هوشمندی وانتخاب منتخبان لایق فروتن با صداقت ،  وپایبند به منافع ملی وکاردان ومتعهد به نظرملت انتظارمی رود. ازسوی دیگر، آرزوداریم با ،اجرای درست قانون، عدالت ورعایت آن واجرای حقوق بشروحقوق اساسی وداد ستاندن ازبی داد راشاهد باشیم .این که  کشورما بابخش بزرگی ازجهان دشمن دیده شود وسالها ازسوی نمایندگان جامعه جهانی متهم ومحکوم به بد رفتاری با مردم رنج کشیده خود ویا دخالت درامورداخلی دیگرکشورها بشود،شایسته نیست ! واقعا کشور دیگری استان کشورما است ؟! ضروری است به آزادی بیان وتاثیررسانه های آزاد وحرفه ای وبکار گیری درست وعلمی قانون ومنابع وامکانات ومنافع مالی وانسانی ملت و مدیریت کارآمد ونظام سیاسی درقامت جمهوریت نیز برسیم که حق مسلم ملت است.

12و11اردیبهشت روزهای هم اندیشی هم یاوری کار وهم دستی، آموزش وخدمت گرامی

 

ازفرهنگیان ومردم بزرگ ایران انتظارداریم که هوشمندانه ومسولیت پذیر آگاهانه باچشمانی بینا گوشهایی شنوا همراه با همه خواهی وهمه بینی درزمینه مسایل ومشکلات سرزمین پدران وفرزندانمان دقت ومشارکت آگاهانه وآینده سازداشته ،ودرپیوندی هم بسته ،بدورازدرون گریزی، ساده اندیشی خرافه وتک بینی به دفاع وحق خواهی همگانی  باتوجه به فرصت های تاریخی استوار باشیم. زیرا وجدان وانسانیت اجازه نمی دهدهیچ وظیفه وباری رابه رندی یاحتی نا گذیر روی دوش دیگری قراردهیم....                                                                          

ایران سرزمینی کهن برخوردارومتنوع است.لذا مدیریت تک بعدی،سرسخت وبی انعطاف ، باکاربرد متفاوت وغیردمکراتیک قدرت و قانون همراه با خشونت وبی رحمی و حیف ومیل وغارت اموال عمومی واستفاده ی ابزاری ازقانون وتوزیع ناعادلانه و غیر قانونی درآمد وامکانات، دخالت درحریم شخصی حق این مردم نیست. حتی توزیع  سبد کالاویارانه به این شکل را در شان ملت بزرگ ایران نمی دانیم.

نهادآموزش درتوسعه وپیشرفت وحتی انحطاط وگسست جامعه نقش مهمی دارد از این رو آموزگاران ودبیران وفرهنگیان فهیم وآگاه و فعالان صنفی وشورای هماهنگی کانون های معلمان سراسرکشور همچنان که بارها در اطلاعیه های منتشرشده خواستارعدم دخالت وگسترش انحصاری یا سیاست آدم سازی درنهاد آموزش وتحمیل ناکارآمدی بیشتردرتدوین واجرای طرحهای نظام آموزشی ورفع فضای امنیتی گزینشی درساختار آموزش بوده اند وبا ترویج آموزش طبقاتی و  گلخانه ای وتوزیع جزیره ای امکانات ومنابع وفربه ساختن منابع انسانی دراین نهاد با نیروهای بازنشسته و کهنه گرا وسیاسی موافقت نداریم .وبه ضرورت رعایت حقوق دانش آموزان دختر وپسردرشهروروستا ومناطق محروم وتغییرساختارواپسگرا والقایی آموختن باورداریم. ایجاد رشد با معیارهای علمی وشکوفایی فکرذهن واستعدادوخلاقیت دانش آموزان باتازه ترین مفاهیم ودستاوردهای انسانی ومفاهیم کاربردی زندگی اجتماعی وحرفه ای موثر ولازم است. حتی درک وآشنایی کامل و مقایسه ای درمورد آزادی،حقوق بشر،کار تولید خدمت و حقوق اساسی وبکارگیری متدهای آموزش علمی ورشد شادمانه وباطراوت نسل جوان آینده ازجمله حقوق اساسی آنان است وتحمیل  وانباشت ذهنی آموزه های اطاعت،ارادت،خود محوری،فرقه گرایی،ترس وخرافه، سلطه پذیری دانش گریزی وخردناپذیری در آموزش مدرن جایی ندارد. حتی القاء دشمن ستیزی، موهوم پروری ، سالوسی، گریزاز دنیا وکامیابی اززندگی،تظاهر،نمامی، شخصیت دوگانه وحتی تحمیل ذهنیت های اخلاقی دورماندن از نشاط هنر موسیقی...رابه ذهن وفکرکودکان نارواوظلم می دانیم.

           یاورکانون صنفی معلمان ایران

          همراه نسل جوان ودانش آموزان

          علی اصغرذاتی اردیبهشت 93

http://yavarzat.mihanblog.com/

نهاد صنفی- آموزشی،نیازمند ژرف اندیشی


نهاد صنفی- آموزشی،نیازمند ژرف اندیشی

مهدی بهلولی 

روزنامه آرمان،1 اردیبهشت 93

"به اعتقاد من،اگر مسئولان و مدیران ارشد وزارت آموزش و پرورش وظایف خود را به خوبی انجام بدهند،دیگر فعالیت بسیاری از انجمن های صنفی بی معنی می شود. من در هفته های اخیر نشستی با نمایندگان انجمن صنفی معلمان داشتم و هنگامی که آنان به نمایندگی از معلمان،مطالبات آنان را با حرارت زیادی اعلام می کردند،این جمله را به آنها گفتم : به اعتقاد من مسئولان و مدیران ارشد باید وظایف خود را به درستی انجام داده و به طور واقعی،پیگیر مطالبات به حق فرهنگیان باشند و در این صورت است که دیگر،انجمن صنفی،بی معنی می شود." (اسفندیار چهاربند،مدیر کل آموزش و پرورش شهر تهران،نشریه زمزمه،فروردین 93)

 این نگارنده در حسن نیت گوینده سخنان بالا،هیچ گمانی ندارد و بر این باور است که منظور ایشان،خرده از  کاستی های مدیریتی در آموزش و پرورش است؛سخنی درست که مورد تآیید بسیاری از فرهنگیان و کنشگران صنفی آنان هم می باشد.   با این رو اما،گونه ای ساده نگری به مسآله ی مهمی به نام "جامعه مدنی" و بایستگی و کارکردهای آن- همچنین دشواری های ساختاری مدیریتی در آموزش و پرورش- دیده می شود که نمی توان بر آن چشم پوشید. چنین می نماید که برداشت و درک ایشان از جامعه مدنی و نهاد صنفی،از پیچیدگی های نظری لازم برخوردار نیست. گویا ایشان تنها کارویژه نهاد صنفی را پیگیری خواسته های معیشتی می داند،و از این رو،هنگامی هم که مدیران آموزش و پرورش کار خود را به درستی انجام دهند نهاد صنفی،از بنیاد،فلسفه ی وجودی خود را از دست خواهد داد! اما باید دانست که "مطالبات به حق" فرهنگیان،از جمله خواسته های آموزشی،حقوقی،اقتصادی،اجتماعی،فرهنگی و سیاسی به شمار می روند؛خواسته هایی که همانند بسیاری از پدیده هایی جامعه انسانی،تفسیر یگانه  برنمی دارند و نمی توان آنها را تنها در یک چارچوب همه پذیر نشاند و تعریف کرد. خواسته های فرهنگیان،بّعدها و لایه های گوناگون دارد و از این رو همواره محل بحث و گفت و گو خواهند بود و فیصله بردار نیستند. حتی می توان گفت که این خواسته ها،با پیشرفت اجتماعی،مدنی و اندیشگی جامعه،پیچیده،ژرف و گوناگون تر می گردند و از این رو چالش برانگیزتر هم خواهند بود.

 شاید بد نباشد به نمونه ای اشاره کنم. یکی از خواسته های فرهنگیان- و البته همسو با بسیاری از مردم کشور- افزایش کیفیت آموزشی و بسترسازی برای آن است. خود فرادستان آموزشی هم این مساله را می پذیرند که آموزش ایران تا رسیدن به یک آموزش برتر و کیفی در جهان،فاصله های بسیار دارد. آزمون های جهانی همچون تیمز و پرلز و پیزا،و نتیجه های ضعیف دانش آموزان ایرانی در این آزمون ها نیز،نشان و گواهی دیگر بر همین مساله است. اما درخور درنگ،تعریف دگرگون و به روز شونده "آموزش و پرورش کیفی" است. کیفیت در آموزش و پرورش،درونه و معنای چندان ثابتی ندارد و از چند دهه گذشته تاکنون،دستخوش دگرگونی های چشمگیری شده است. در حالی که برخی- به ویژه ها کارگزاران آموزشی در سراسر جهان- از مفهوم کیفیت آموزشی،بیشتر،افزایش در نمره های آزمونی دانش آموزان را می فهمند برخی از واپسین سندهای آموزشی،و به ویژه سندهایی که از درون جامعه مدنی جهانی آموزش و پرورش برمی خیزد،در تعریف کیفیت آموزشی به موضوع هایی همچونآفرینشگری،کنکاشگری،سنجشگرانه اندیشی،همدردی،همدلی،دلیری،خودآگاهی،و هماهنگی با طبیعت تآکید می ورزند. روشن است که چنین تعریف های نو و همه سونگرانه ای،مایه ی چالش میان برخی دولت ها و نهادهای مدنی است.

در پایان،این نگارنده از کار به دستان آموزش و پرورش دولت یازدهم،انتظار باریک اندیشی بیشتر دارد. نباید فراموش کرد که یکی از بزرگ ترین کاستی های آموزش و پرورش ایران،ضعف در نظریه پردازی آموزشی و سستی اندیشگی است. بایسته  است که کارگزاران آموزشی دولت یازدهم،در صدد هرچه نیرومند و تازه تر ساختن گفتمان آموزشی خویش برآیند.

  http://bohluli.blogsky.com/



تهدیدی برای نفوذ کلام وزیر

روزنامه آرمان - دوشنبه 8/2/92


زمانی استنباط می‌شد که حق تشکیل مجلس معلمان، شعاری انتخاباتی است که در قالب منشور حقوق معلم گنجانده شده است.حفظ کرامت و شأن معلم همواره شعار کسانی بود که برای خالی نبودن عریضه، آن‌را مستمسک قرار می‌دادند. برای اولین‌بار دکتر فانی در برنامه پیشنهادی خود و در قالب اهداف رفتاری بر کرامت معلم صحه گذاشت و کشاندن معلم به نهادهای قضایی را دون شأن دانست و تشکل‌های معلمی را نه تهدید بلکه فرصت معنی کرد. نواندیشی دکتر فانی بارقه امیدی شد تا فعالان آموزشی و صنفی، امیدوارانه چشم به آینده دوخته و برای کمک به مسئولان مهیا شوند. این پیشگامی درحالی در سراسر کشور به وجود آمد که حتی یک تشکل صنفی اجازه سهم‌خواهی از دکتر فانی را به خود نداد. گرچه این امید در نظر، بسیار عملی ولی در عمل بسیار دست‌نیافتنی شد. حدیث مکرر کسب موقعیت دسته‌بندی‌های جناحی برای چندمین‌بار آزموده شد. معلمان فعال در عرصه مسائل صنفی و آموزشی بر این باور بودند که کارگزاران وزیر، برنامه پیشنهادی وزیر را مطالعه و عملکرد خویش را بر مبنای اصول قابل قبول وی، برنامه‌ریزی خواهند کرد. با شروع عزل و نصب‌ها و ارائه برنامه‌ها و تثبیت مدیران میانی در آموزش و پرورش، دوباره این باور شکل گرفت که در بر همان پاشنه می‌چرخد! تفکر برخورد با منتقد هیچ تغییری پیدا نکرده و معلمان همچنان مهجورند. فعالان صنفی که مشتاقانه و دلسوزانه مصاحبه‌ها و برنامه‌های وزیر را رصد می‌کردند و بعضا از فعالان ستاد انتخاباتی رئیس‌جمهور بودند، با نومیدی به حاشیه رفتند. مدیران کلی که در جلسات معارفه از تشکیل مجلس معلمان می‌گفتند، همکاری با فعالان صنفی را منوط به کسب رضایت وزیر دانستند. فعالانی که آماده شده بودند تا از دل و جان مایه بگذارند با مدیرانی رو‌به‌رو شدند گویا که از برنامه‌های وزیر اطلاع نداشتند. برخورد مدیران میانی آموزش و پرورش باعث شد تا ضرب‌المثل «خودکرده را تدبیر نیست.» نقل مجلس معلمان در اوقات استراحت باشد. اکنون این سوال پیش می‌آید که ملاک وزیر برای انتخاب مدیران کل و مناطق و ادارات چه بوده است؟ اگر ملاک، برنامه پیشنهادی وزیر است که در این صورت واحد ارزیابی و عملکرد باید گزارش عملکرد مسئولان را به‌صورت ماهانه و ... به وزیر اطلاع دهد. آیا نباید در گزارش واحد ارزیابی عملکرد، میزان تعامل مدیران با تشکل‌های معلمی مورد سنجش قرار گیرد؟ آقای وزیر چگونه می‌تواند از فعالان فرهنگی به‌عنوان فرصت یاد کند درحالی که، این افراد برای معلم نمونه شدن در پیچ و خم تأئید صلاحیت می‌مانند. آقای وزیر چگونه از تشکل‌های صنفی به‌عنوان فرصت یاد می‌کنند در حالی که، شایسته‌سالاری گمشده آموزش و پرورش است. آشنایان به سیستم مدیریتی آموزش و پرورش می‌دانند که مدیران آموزش و پرورش در سطح ادارات و استان‌ها در عرصه‌های اجتماعی و علمی ضعیف ظاهر شده‌اند. آیا شایسته نیست از پتانسیل موجود در تشکل‌های صنفی برای ارتقای سطح علمی مدیران آموزش و پرورش استفاده شود؟ آقای وزیر شما در جلسه مجلس اعلام کردید که در بین فرهنگیان نفوذ کلام دارید که البته چنین است اما، آیا اندیشیده‌اید که این نفوذ کلام، حاصل کدامین رفتار و اندیشه شماست و اگر روزی توسط کارگزاران تان خلاف آن ثابت شود، شما بیش از هرکس دیگر آسیب می‌بینید. آقای وزیر ممکن است شما امروز از ناحیه بعضی از جناح‌های سیاسی مورد هجمه قرار گیرید. مشکلی نیست. دعاگویی یک میلیون معلم برای یک عمر بس است. آقای وزیر باید از روزی ترسید که معتمدان شما که با برنامه‌هایتان آشنایی ندارند، سابقه نیک شما را بازیچه اهداف و آرزوهای خود قرار دهند.

عضو کانون صنفی معلمان شیراز

http://www.nmadrseh.blogfa.com/

حال و آینده آموزش و پرورش ایران


حال و آینده آموزش و پرورش ایران


حال و آینده آموزش و پرورش ایرانمؤلف مقاله امروز از اعضای پژوهشکده برنامه ریزی درسی و نوآوری های آموزشی سازمان پژوهش و برنامه ریزی آموزشی است و پیش از این انجام و یا سرپرستی ده ها پژوهش کشوری را عهده دار بوده است.
مشکلات اساسی آموزش و پرورش را می توان در دو گروه کلی (۱- مشکلات بیرونی ۲-شکلات درونی) به شرح زیر طبقه بندی کرد:
الف _ مشکلات بیرونی
توسعه نیافتگی کشورهای جهان سوم (که ایران نیز جزو آنها است) و تحولات روزافزون علوم و فناوری جوامع پیشرفته و در حال توسعه، متکی بودن هزینه های تعلیم و تربیت به دولت و افزایش سطح توقعات مردم برای مطالبه آن، کمبود منابع مالی برای ساخت، تجهیز و اداره مدارس و پیچیدگی روشهای جلب مشارکت مردم در امور تعلیم و تربیت را می توان جزو مشکلات بیرونی نظام آموزش و پرورش برشمرد که بسیاری از کشورهای جهان مثل کشور ما با آن مواجه هستند.پایین بودن سطح حقوق و دستمزد معلمان و عدم امکان جذب افراد مستعد و با سطح هوش بالا برای این شغل مهم (که همین امر موجب کم ارزش شدن شغل معلمی شده و حتی هوشمندان شاغل در مدارس را نیز تحت تأثیر قرار داده است.) سایه شوم و غول آسای کنکور سراسری بر نظام آموزشی کشور (به ویژه در دوره متوسطه)، که ناکارآمدی این دوره تحصیلی را به دنبال داشته است، نیز جزو مهمترین مشکلات بیرونی آموزش و پرورش محسوب می شود.
ب- مشکلات درونی
روشهای فعلی گزینش، جذب، تربیت و نگهداشتن نیروی انسانی شاغل در آموزش و پرورش، ناکارآمدی نظام انتخاب مدیران به ویژه در سطح ادارات آموزش و پرورش (اعم از ستادی، استانی و منطقه ای)، عدم پویایی در مدیریت آموزشگاه ها به ویژه در زمینه جلب مشارکت اولیا و معلمان برای اداره بهتر مدارس، ناکارآمدی نظام کنترل، نظارت و ارزشیابی علمی از برنامه ها، طرحها، روشها و عملکردها کم اثربخش بودن برنامه های درسی موجود، به علت مبتنی نبودن بر نتایج تحقیقات علمی و عدم انطباق با دانش و فناوری روز. پایین بودن سواد علمی معلمان و عدم انگیزه و علاقه آنها برای تدریس فعال در کلاسهای درس نبودن عشق به آموختن، محبت و روابط انسانی و صمیمی بین کادر مدیریت مدارس، معلمان و دانش آموزان و در نتیجه کمبود نشاط در مدرسه نیز از مهمترین مشکلات درونی آموزش و پروش است.
البته شاید دهها مشکل دیگر را بتوان احصا کرد، لیکن اگر آموزش و پرورش بتواند ظرف ۲۰ سال آینده همین ۱۲ مشکل بیرونی و درونی را حل کند، بی شک آموزش و پرورش ما از سال ۱۴۰۰ به بعد مسیر تحول کیفی را طی خواهد کرد.
ب _ ۱ _ ارتباط برنامه های آموزش و پرورش با برنامه های توسعه کشور
چند سال است که مدرسه محوری مطرح شده و برنامه هایی در جهت تحقق درازمدت این امر به اجرا گذاشته شده است. در حال حاضر مدیران مدارس به وسیله معلمان انتخاب می شوند. اما نمی توان گفت معلم در مدرسه سالار است. دانش آموز هم سالار نیست. بلکه بیشتر روزمره گی سالار است.
شوراهای دانش آموزی با انتخاب دانش آموزان ایجاد شده است، لیکن تا ایفای نقش شوراهای دانش آموزی در مدارس و مناطق، راه درازی در پیش است. اگر برنامه های جدید و دقیق زودتر تهیه و به مرحله اجرا گذاشته شود و از روزمره گی و عادت های نامطلوب پیشین زودتر عبور کنیم، به مدرسه محوری نزدیکتر خواهیم شد. هر چند کشور ما در ابعاد گوناگون توسعه نیافته است؛ لیکن به تجربه اثبات شده که بخشهایی که دارای درآمدهای اختصاصی هستند (مثل وزارت نیرو، پست و تلگراف و تلفن، وزارت صنایع و معادن، بازرگانی، شهرداریها و...) می توانند تا حدودی پاسخگوی بخشی از نیازهای ضروری مردم مثل آب، برق، تلفن، ارسال مراسلات، خودرو، مواد غذایی، آسفالت، فضای سبز، علایم راهنمایی و رانندگی و... باشند. لیکن بخشهای اجتماعی مثل آموزش و پرورش، آموزش عالی، بهداشت، درمان و آموزش پزشکی، کار و امور اجتماعی و مسکن و شهرسازی و... که فاقد درآمد هستند، به سختی قادر به تأمین حداقل نیازهای مردم هستند.البته در مقایسه کیفی ارایه خدمات و محصولات، چه بخشهای فاقد درآمد و چه بخشهای دارای درآمد، متأسفانه محصولات و خدمات ارایه شده، کمتر در حد استاندارد است.
به طور کلی در همان روستایی که دارای آب، برق، گاز، تلفن، خانه بهداشت و پزشک و مدرسه است کیفیت خدمات هیچ دستگاهی نسبت به دیگری رجحان ندارد. در این زمینه همه این خدمات به طور هماهنگ دارای نارساییهای هستند، که مدیریت و منابع انسانی بیشترین نقش را در کیفیت توسعه همه جانبه و پایدار به عهده دارد.بنابراین می توان گفت، برنامه های آموزش و پرورش به همان میزان در جهت توسعه همه جانبه و پایدار است، که برنامه های سایر بخشها است.
ب _ ۲ _ موانع آموزش و پرورش خلاق، کارآمد و پویا
هر گاه رویکرد طراحی برنامه های درسی (اهداف، محتوای آموزشی، روشهای یاددهی _ یادگیری، ارزشیابی از آموخته های دانش آموزان، وسایل و امکانات آموزش) مبتنی بر توسعه همه جانبه و پایدار باشد؛ کادر مدیریت مدرسه و معلمان نیز ضمن طی آموزشهای ضمن خدمت در این زمینه در اجرای چنین برنامه هایی ذینفع باشند؛ و آنها که این برنامه ها را (با روشهای پیش بینی شده) اجرا نمی کنند متضرر شوند؛ از سوی دیگر با استفاده از همه وسایل ارتباط جمعی ارزش و منزلت اجتماعی پژوهش و پژوهشگر در جامعه تبلیغ و توجیه شود، با استفاده از روشهای تشویق و ترغیب، آنها که سعی خود را در اجرای برنامه های جدید به کار می برند با نظارت و ارزشیابی مستمر برنامه جدید، می توان به کارآیی و اثر بخشی این برنامه ها (که تربیت دانش آموز پژوهنده و خلاق هدف آن است) امیدوار بود.چگونه، می توان به شکوفایی نظام تعلیم و تربیت کمک کرد!دسترسی به آموزش و پرورش خلاق، کارآمد و پویا جزو آرمانهای همه مربیان و دست اندرکاران تعلیم و تربیت و به طور کلی آرزوی تحقق نیافته بسیاری از مردم جهان است.به نظر می رسد در اولین گام بهتر است مؤسسات پژوهشی در آموزش و پرورش، با استفاده از تحقیقی کیفی و همه جانبه، عوامل بازدارنده در راه نیل به چنین آموزش و پرورش آرمانی را شناسایی نمایند.متأسفانه این عوامل بازدارنده کم نیستند، از ایجاد رعب و وحشت بین کودکان در کلاس تا حیاط و دفتر مدرسه، از تهدید و بدزبانی با دانش آموز تا منزوی کردن او؛ از فشار برای تحمیل نظر تا ضرب و شتم کودک، از نصیحت و موعظه های تکراری (که اثربخشی خود را از دست داده) تا تحقیر دانش آموزان و هتک شخصیت آنها، از مسخره کردن صاحب هر ایده و نظر نو (ولو مضحک به نظر برسد) تا گذاشتن نمره صفر در کارنامه دانش آموز، همه و همه این رفتارها جزو موانع آموزش وپرورش خلاق، کارآمد و پویا است.
تأکید بر حفظ مطالب بدون درک مفاهیم (به ویژه در دوره های راهنمایی و متوسطه)، تدریس مستمر به روش سنتی سخنرانی بدون مشارکت دادن دانش آموزان در فرآیند یاددهی- یادگیری، عدم ارجاع کار گروهی به دانش آموزان نبودن شادی و نشاط در کلاس درس، ندادن فرصت برای جبران کاستیها، بروز استعدادها و علایق دانش آموزان، عدم ایجاد فرصت برای برقراری ارتباط عاطفی و صمیمی بین دانش آموزان و... و نظایر اینها همه عوامل بازدارنده برای تأمین آموزش و پرورش خلاق، کارآمد و پویا است.براساس نتایج چنین تحقیقی لازم است برنامه ای برای حذف عوامل بازدارنده خلاقیت تهیه و به اجرا گذاشته شود و همزمان به آنچه که در پاسخ به سؤال سوم گفته شد عمل شود.البته بخشی از مشکلاتی که در این مقاله مطرح شد، می تواند در برنامه چهارم توسعه (از طریق مواد قانونی، طرح ها و برنامه های اجرایی که کمیسیون آموزش، آن برنامه ها را تنظیم خواهد کرد) رفع شود.
۲- راه آینده
اگر برنامه های آموزش و پرورش در جهت تربیت انسان مطلوب در نظام مردم سالار دینی ایران باشد و توسعه ملی را، توسعه همه جانبه و پایدار با هویت اسلامی بدانیم، پس از اجرای ۱۱ ساله برنامه های درسی که حداقل دارای ۵ رکن (اهداف، محتوای آموزشی، روش های یاددهی- یادگیری، ارزشیابی از آموخته ها و وسایل و امکانات آموزش) است، انتظار می رود براساس هدفهای از پیش تعیین شده، شهروند تربیت شده ما ضمن آنکه «آمادگی حضور فعال در جامعه و بازار کار را دارد، مهارتهای زندگی شرافتمندانه را کسب کرده و واجد روحیه حقیقت جویی، مطالعه، بررسی، تفکر، تعمق، تحقیق، نقادی و ابتکار باشد، ارزش کار را بشناسد و آمادگی و توانایی برای احراز یک شغل مولد (که در آن استعداد و علاقه دارد) را داشته باشد.»همچنین، از فارغ التحصیل دوره متوسطه انتظار می رود متخلق به اخلاق اسلامی و عامل به احکام و ارزشهای دینی باشد. حس هنری داشته و زیبایی های آفرینش را درک کند، روحیه «مشارکت و مهرورزی، احترام به بزرگترها، آزادمنشی، صلح جویی، رعایت حقوق دیگران، همدردی، عدالتخواهی، آداب معاشرت و استقلال شخصی» داشته باشد. نظرات دیگر را تحمل کند و واجد صفات: «ترجیح منافع ملی، توجه به اموال عمومی، مفید واقع شدن، حب وطن، احترام به پرچم و سرود ملی، حب شخصیتهای ارزشمند» بوده و روحیه «نقادی، فداکاری، مقاومت، رقابت گروهی سازنده، مشارکت در بحث ها، مهارت حل مسأله، توانایی استدلال کردن، توانایی تشخیص» داشته باشد و بالاخره، «رفتار مناسب، رعایت حقوق همسایگان، مشورت، قضاوت، عادلانه، کنترل عواطف، رعایت نوبت، حفظ محیط زیست و...» نیز از دیگر صفات بارز اوست.زیرا همه آنچه گفته شد از طریق برنامه های درسی (که تجلی عینی آن بیشتر در کتابهای درسی است) به کودکان، نوجوانان و جوانان در مدارس آموزش داده می شود، اما واقعیت این است که بسیاری از این اهداف برنامه درسی به عللی تحقق نمی یابد. کشف علل ناکارآمدی نظام آموزشی کشور از طریق تحقیقات آموزشی و تربیتی همه جانبه میسر خواهد بود. زیرا در راه تربیت شهروند مطلوب (جوان دیپلمه مؤمن، عامل به احکام دین و توانا برای ایفای نقش فعال در جامعه)موانع زیادی وجود دارد. بخشی از آن خارج از کنترل وزارت آموزش و پرورش است که به علت تأثیر نامطلوب بر برنامه های این دستگاه مهم کشور، بایستی برای رفع این موانع چاره اندیشی کرد، به عنوان مثال بنابر آنچه که در بخش الف این مقاله آمد نیازمند اقدامات اساسی زیر است:
۱- ضرورت توسعه همه جانبه کشور.
۲- افزایش سطح حقوق و دستمزد معلمان برای جذب افراد مستعد و باهوش بالا برای این شغل مهم.
۳- افزایش اعتبارات مورد نیاز و به کارگیری متخصصان متعهد برای اصلاحات اساسی برنامه های درسی و ارتقاء سواد علمی معلمان.
۴- کاهش مشکلات اقتصادی مردم، مثل: گرانی مایحتاج زندگی، تورم و بیکاری، که اینها عوامل زشت و شومی هستند که بر فرآیند یاددهی- یادگیری تأثیر نامطلوب گذاشته و بسیاری از دانش آموزان و معلمان را دچار سستی و نگرانی از آینده مبهم کردهاست؛ لذا می بینیم که جوان ما در برابر این مشکلات خسته و فرسوده، عده ای به قصد استقلال مالی و یا کمک به معیشت خانواده مدرسه را ترک می کنند و برخی راه گم کرده و مسیری دیگر را می پیمایند که خلاف راه شهروند مطلوب شدن است.۵- براساس نتایج تحقیق درباره آسیبهای کنکور بر برنامه های درسی، روش گزینش و پذیرش دانشجو (کنکور) در حال حاضر یکی از مهم ترین موانع بهره وری نظام آموزشی کشور به ویژه در دوره متوسطه و پیش دانشگاهی است. به طوریکه هدف تک بعدی تست زدن بیشتر در مدت کمتر باعث عدم تحقق هدفهای آموزش و پرورش، بی اعتنایی نسبت به کتابهای درسی، گریز از روشهای یاددهی- یادگیری فعال و بی ارزش شدن امتحانات و ارزشیابی از آموخته های مدرسه ای و زوال فعالیتهای آزمایشگاهی، تحقیق، تفکر، ابتکار، خلاقیت و استفاده از وسایل سمعی و بصری شده است.
۶- استفاده نابجا از فناوری اطلاعات و ارتباطات و نبودن طرح و برنامه مناسب در کشورمان در این زمینه، باعث شده جاذبه های نگرش پلورالیستی جوامع مدنی که حکومت های غیردینی را تبلیغ و توجیه می کنند؛ بیش از پیش و به طور وسیع با کمک برنامه های خارجی و داخلی توسعه روزافزون یابد. بدیهی است بیشترین مخاطبان این نوع برنامه ها نوجوانان و جوانان کشور هستند، که آثار تبعی آن تاکنون ناهنجاریهای زیادی را در جامعه به دنبال داشته است.البته چه بخواهیم، چه نخواهیم، پدیده تکثرگرایی در حال گسترش است اما مگر نه اینست که مدعیان جامعه مدنی و متولیان پلورالیسم در غرب حتی حاضر نیستند یک دانش آموز دختر محجبه را تحمل کنند؛ پس چرا، برای خنثی کردن تهاجم فرهنگی دشمنانمان برنامه ریزی نکنیم. از طرفی مقابله با تهاجم فرهنگی فقط وظیفه آموزش و پرورش نیست (هر چند که فعالیتهای زیادی در جهت مبارزه با فرهنگهای وارداتی در مدارس انجام می شود).
۷- مانع دیگر عدم ارائه صحیح چهره ناب و زیبای اسلام است، که از طریق تکرار مطالب زائد و عملکرد ناصحیح برخی افراد که مردم از آنها توقع الگو بودن را دارند سر می زند.بدیهی است بد، سخت و خوف انگیز معرفی کردن اسلام و ارزشهای آن به مراتب اثر سوء بیشتری بر تربیت شهروند مطلوب دارد تا اینکه هیچ نگوییم.اصلح آن است که شرایطی به وجود آوریم تا جوانان ما خود با بررسی و تحقیق به آن ارزشها پی ببرند و عمل کنند. در چنین شرایطی، ضد ارزشهای حاصل از جوامع سکولار را می شناسند و آن را نقد می کنند. برای ایجاد چنین شرایطی نیاز به طرح ها و برنامه های مدبرانه است نه تکرار بی رویه نمایش سریالهای کم محتوا و فاقد ارزشهای متعالی انسانی در سیمای جمهوری اسلامی ایران.
۸- کاستی های رسیدگی به تعلیم و تربیت کودکان، نوجوانان و جوانان در خانواده و واگذاری همه مسئولیت های تربیتی از سوی خانواده به مدرسه به علت مشغله زیاد اعضای خانواده.
۹- مشارکت ناچیز مردم و معلمان در اداره امور مدرسه.
علاوه بر این، مشکلات درونی آموزش و پرورش نیز کم نیستند که از روش انتخاب معلمان گرفته تا انتصاب مدیران (در سطوح گوناگون تصمیم گیری) را در برمی گیرد. همچنین، رویکرد برنامه های درسی برای تربیت شهروند مطلوب دارای اشکالات اساسی است و تا طی مسیر کمال راه درازی در پیش دارد.
پایین بودن انگیزه و علاقه معلمان برای حضور فعال، شاداب و مؤثر در کلاس های درس و عدم وجود روابط انسانی مطلوب بین معلمان، کادر مدیریت و دانش آموزان که مستلزم بازنگری و اصلاح است و بالاخره نبودن روش های سیستمی اثربخش در ارزیابی عملکرد مدارس، کارکنان و دانش آموزان نیز می تواند به عنوان موانع اصلی در تربیت شهروند مطلوب معرفی شود.لذا قبل از اتخاذ تصمیم در انتخاب رویکردی خاص برای تربیت شهروند مطلوب در جهت توسعه همه جانبه و پایدار، با حفظ هویت دینی، لازم است روش های رفع هر یک از موانع مورد بررسی قرار گیرد و طی یک برنامه درازمدت (به طوری که هر سال حداقل یک گام در جهت رفع موانع و ایجاد فرصت جدید برداشته شود) زمینه تربیت شهروند مطلوب فراهم گردد.
بی شک اصلاح به مرور برنامه های درسی و آماده سازی معلمان برای اجرای برنامه های جدید می تواند مهم ترین گام ها برای رفع موانع مهم در همه دوره های تحصیلی مدنظر قرار گیرد.در دوره های متوسطه و پیش دانشگاهی، مهم ترین مانع، روش فعلی گزینش و پذیرش دانشجو است که بسیاری از جوانان ما را از هرچه درس و معلم و مدرسه است بیزار و متنفر کرده، در حالی که راه حل آن در بند ۲ ماده ۲۵ راهکارهای برنامه سوم توسعه آمده وجود داشت، لیکن نه مجلس ششم و نه دولت هشتم به آن توجه نکردند. در بند ج ماده ۴۸ قانون برنامه چهارم با عبارتی مشابه آمده و دفتر پژوهش های مجلس نیز بر اساس آن بررسی علمی انجام داده، که امید است مجلس هفتم و دولت نهم آن را پیگیری و به سرانجام مطلوب برسانند. بی شک از طریق بها دادن به ارزشیابی های مدرسه ای تحت نظم ویژه به حساب آوردن توانایی های مهارتی دانش آموزان قابل رفع است. اما متأسفانه سازمان سنجش آموزش وزارت علوم حاضر نیست به این راه حل منطقی و علمی که از چهار سال پیش دولت تکلیف کرده عمل کند.در چنین شرایطی ما حداقل گام های اساسی را در جهت تربیت شهروند مطلوب برمی داریم. گام های بعدی برای تربیت شهروند مطلوب، نیز می تواند به مرور، پس از رفع موانع و با کمک دولت برداشته شود. شکی نیست که اگر آموزش و پرورش مورد حمایت قرار گیرد و برنامه های تحول در منابع انسانی آن تقویت شود، در درازمدت به این قابلیت نایل خواهد شد.اکنون این سوال مطرح می شود که: کدام خواسته های آموزش و پرورش در برنامه سوم تحقق یافته و کدام برنامه ها بایستی در برنامه چهارم گنجانده شود؟ پاسخ آن را با هم مرور می کنیم:
از آنجا که آموزش و پرورش بزرگترین دستگاه دولت است و هرگونه افزایش حقوق و دستمزد کارکنانش در فصل اول بودجه با ضریب میلیونی و هرگونه افزایش بودجه برای توسعه کمی و کیفی خدماتش به مدارس در بقیه فصول بودجه با ضریب چند ده هزار مواجه است. لذا دولت تاکنون نتوانسته است مشکلات مالی جاری آموزش و پرورش را پاسخگو باشد و همه ساله بودجه آموزش و پرورش با کسری چندصد میلیارد تومانی تنظیم می شود. لذا مسایل جاری و بحران های مالی آموزش و پرورش همواره مانع بزرگی برای تهیه برنامه های بلندمدت و آینده نگر در این دستگاه مهم دولت بوده است.به همین دلیل برای تأمین عدالت آموزشی و رسیدگی بیشتر به مناطق نیازمند و کمتر توسعه یافته، نیمی از مواد قانون برنامه سوم در بخش آموزش و پرورش به تأمین منابع مالی جدید، شامل معافیت های مالیاتی و اخذ عوارض از کالا و خدمات تقویت صندوق ذخیره فرهنگیان و استفاده از اجاره دریافتی از اماکن و فضاهای آموزشی (در فرصت هایی که از آنها استفاده نمی کند) اختصاص یافته است، که در بین آنها دو درصد سهم عوارض و عواید کالاها و خدمات موضوع بندهای ۲ و ماده ۱۳ قانون شوراهای آموزش و پرورش مصوب سال ۱۳۷۲ قابل توجه است، لیکن متأسفانه دولت فقط ۳۰ درصد از این درآمد را به آموزش و پرورش می دهد. جای تعجب و سؤال است که علی رغم اخذ این عوارض به نام «عوارض آموزشی» ، لیکن چرا دولت ۷۰ درصد سهم این عوارض را از آموزش و پرورش سلب کرده است؟! بنابراین، در برنامه چهارم توسعه لازم است:
۱- ۱۰۰ درصد وجوه دریافتی از محل عوارض مذکور صرف بهبود کیفیت آموزش مدرسه ای شود و در اختیار آموزش و پرورش قرار گیرد.
۲- برای نیل به آموزش و پرورش با کیفیت بهتر، پیشنهاد می شود در برنامه چهارم، به مرور آموزش و پرورش از احداث و توسعه مدارس جدید پرهیز کرده و مثل بسیاری از کشورهای جهان، توسعه آینده و اداره بخشی از مدارس کشور را به شهرداری ها، نهادهای غیردولتی، تعاونی ها و بخش خصوصی واگذار نماید. دولت نیز با حمایت مالی و امکانات (به ویژه از طریق افزایش سهم وام های احداث و اجاره واحدهای آموزشی، زمین و تجهیزات) این سیاست را پشتیبانی نماید.
۳- به موجب قانون اساسی، درست است که آموزش و پرورش دانش آموزان تا پایان دوره متوسطه رایگان است؛ لیکن اگر فرض کنیم فارغ التحصیل دوره متوسطه پس از ۵ سال نخست که در محلی اشتغال می یابد حاصل کار او (که آموزش های مدرسه ای در آن نقش داشته) باعث ارزش افزوده ای می شود که می توان آن را سود سرمایه گذاری دولت از طریق آموزش و پرورش رایگان تلقی کرد.
در چنین شرایطی اگر دولت ۵ درصد از سود سرمایه گذاری خود را که هر شاغل با کار کردن خود نصیب کارفرما می کند از کارفرما طلب نماید؛ هرچند سهم هر کارفرما مبلغ ناچیزی است، لیکن در جمع کل کشور مبلغ قابل توجهی خواهد شد که می تواند صرف بهبود کیفیت آموزش مدرسه ای شود. این روش حتی می تواند به دانش آموختگان آموزش عالی تسری داده شود و درآمد آن صرف بهبود کیفیت آموزش عالی کشور شود.
۴- علاوه بر این ایرانیان مقیم خارج کشور که از محل آموزش و پرورش و آموزش عالی رایگان دانش کسب شده را در اختیار خارجیان قرار می دهند، علاوه بر انجام تعهدات خود در مقابل آموزش رایگان، به خاطر ارزش دانش و فناوری آموخته که به سود کارفرمای خود می افزایند، لازم است به جای کارفرمای خارجی (متناسب با موقعیت محل اشتغال در ایران) از شاغل ایرانی سهمی را دریافت کرد.
این مبلغ، طی هر سال که وارد ایران می شود می تواند محاسبه و از وی دریافت گردد. البته با توجه به این که این سهم در ایران از کارفرمایان دریافت می شود و نمی توان از کارفرمایان خارج کشور سهمی دریافت نمود، برای آن که بر ایرانیان مقیم خارج کشور از طریق این قانون لطمه وارد نشود، مبلغ آن بر اساس محاسبات کارشناسی تعدیل شود.
۵- علاوه بر آنچه که در زمینه ارتقاء کیفیت آموزش و پرورش دوره های تحصیلی در فصل ۲۵ راهکارهای اجرایی برنامه سوم توسعه (مصوب هیأت وزیران) آمده و لازم است بسیاری از آنها در برنامه چهارم نیز تکرار شود؛ لازم است در برنامه چهارم و مواد و برنامه های اجرایی موارد زیر پیش بینی شود.
۶- افزایش میزان ۵ درصد اعتبارات فصل تحقیقات و ۲ درصد به اعتبارات فصل بودجه عمرانی به پروژه های شناسایی منابع مالی جدید در آموزش و پرورش و تهیه و اجرای آیین نامه های مربوط و برنامه ریزی برای توزیع و مصرف منابع این افزایش در فعالیت ها اختصاص یابد.
۷- ۱۵درصد بودجه فناوری اطلاعات کشور صرف ایجاد زیرساخت و تجهیز مدارس کشور به کامپیوتر و وسایل جانبی آن شود.
۸- پنج درصد بودجه فناوری اطلاعات کشور صرف آموزش مجازی معلمان برای ارتقاء سواد علمی و فناوری آنها گردد.
۹- نتایج دقیق امتحانات نهایی در پایه های اول تا سوم دوره متوسطه و امتحان نهایی در دوره پیش دانشگاهی و سیر فعالیت های علمی- پژوهشی و مهارت های فنی و حرفه ای ارزیابی شده دانش آموزان و ضریب پذیرش دانشگاه ها و مراکز آموزش عالی به صورت غیرمتمرکز جایگزین روش گزینش و پذیرش فعلی دانشجو (کنکور) شود.
۱۰- رتبه بندی مدارس و کارآیی و مهارت های معلمان بر اساس درجات استاندارد.
منابع:
۱- حج فروش، احمد، آسیب های کنکور بر برنامه های درسی دوره های متوسطه پیش دانشگاهی و ارایه روش رفع آسیب ها.
۲- اهداف برنامه درسی در جمهوری اسلامی ایران.
۳- برنامه سوم توسعه جمهوری اسلامی ایران.
۴- سند چشم انداز و اهداف راهبردی برنامه چهارم توسعه جمهوری اسلامی ایران.

مهندس احمد حج فروش

منبع : روزنامه همشهری
http://vista.ir/article

آیا معلمان می توانند در مدیریت مدارس مشارکت کنند؟

آیا معلمان می توانند در مدیریت مدارس مشارکت کنند؟
تجدید نظر در شیوه انتخاب مدیران
مصطفی میرزاییان
مدرسه محیط پویا ویک پروسه پیچیده آموزشی وتربیتی است. محیطی که در آن سرمایه انسانی از گروه سنی کودک تا جوان برای ساخت فردایی بهتر آماده می شوند . همان گونه که مدرسه می تواند در رشد وبا لندگی سرمایه انسانی نقش مثبت داشته باشد، می تواند به عقب ماندگی وهرز نیروی کار وتولید جامعه وانحراف سرمایه انسانی بینجامد. ازاین رو مدرسه را نمی توان با شیوه محیط هایی که با نظام دستوری ویک سویه اداره می شود، اداره کرد. در حال حاضر عناصر دخیل در مدرسه سهم بایسته ای در اداره آن ندارند. تمام مسئولیت ها بر عهده یک نفر به نام مدیر گذاشته شده است . معلمان وسایر کارکنان در مدیریت مدرسه نقش ناچیزی دارند . ومردم ...
آیا می توان مدارس را به شیوه دیگری اداره کرد.؟آیا می توان معلمان را در چرخه انتخاب مدیران مدارس مشارکت داد واز آنها در نظام آموزشی همکاری بیشتری طلب کرد.؟‌ 
جوهری از معلمان صاحب قلم در عرصه آموزشی در رابطه با انتخاب مدیران توسط معلمان می گوید:
"این مسئله - انتخاب مدیران توسط معلمان- در چندین سال قبل طرح شد. معلم ها و روزنامه ها هم در این رابطه مطالبی نوشتند. اگر اشتباه نکنم در زمان وزارت آقای حاجی بود. مقرر شد تا انتخاب مدیران در مدارس انجام شود . همسر من، معلم منطقه 12 بود. در مدرسه آنها انتخابات گذاشتند. می خواهم بگویم صرف مشارکت فایده ندارد باید فرهنگش را هم ایجاد کرد. آن سال همسرم به اتفاق سایر همکاران به معلمی برای مدیریت مدرسه رای دادند. گویا مدیر وقت منطقه هم در این انتحابات شرکت داشتند. چه شد؟ آرا را در مدرسه گرفتند ولی آنجا نشمردند، بردند اداره بعد گفتند فلا‌نی انتخاب شده. من فکر نمی کنم تنها با اتکا به یک بخشنامه یا دستور انتخاب مدیران به شیوه آرای معلمان محقق شود.لوازمی می خواهد که یکی از آنها احترام به رای معلم ونظارتی است که برای همه امکان پذیر باشد."
خانم علی پور از معلمان مقطع ابتدایی در رابطه با مدرسه به عنوان یک محیط آموزشی واداره جمعی آن می‌گوید:"من پاسخ سوال شما را به درس کتاب مدنی سال چهارم ابتدایی ارجاع می دهم . در آنجا به دانش آموز می گوییم مدرسه یک اجتماع است. در این اجتماع چندین نفر با مسئولیت های مختلف همکاری می کنند. معلمان، دفتر داران، مدیران که ناظم هم در این گروه است . ولی از همه مهم ترنه تنها از نقش دانش آموزانی در این محیط سخنی نمی گوییم در این تعریف که نوعی آموزش مفاهیم اجتماعی و زندگی جمعی است، القا می‌کنیم،تنها وظیفه یک نفر اداره مدرسه است وبقیه باید با او برای اداره بهتر مدرسه همکاری کنند نه مشارکت، مشارکت دستوری همکاری اجباری است نه مشارکت دلسوزانه و دو طرفه. "
چه کسانی برای تعلیم وتربیت ما تلا‌ش می کنند؟ آن ها را نام ببرید؟
جواب می دهد:"معلم با دل سوزی به ما درس می دهد و ما را تربیت می کند. او بهترین راهنمای ما در مدرسه است. ناظم با همکاری دانش آموزان ومدیر کمک می کند تا کار های مدرسه بهتر ومنظم تر انجام شود. حال مدیر چه نقشی دارد.؟ ما به دانش آموزان راست نمی گوییم یعنی واقعیتش را بیان نمی کنیم. در حالی که مدیر همه کاره مدرسه است می گوییم مدیر با همکاری کارکنان مدرسه برنامه کار مدرسه را تنظیم می کند. شما به معنای عمیق وجنبه های تربیتی این تعریف توجه کنید. ناظم مجری برنامه های مدیر است معلم هم باید در اجرای برنامه های که مدیر تنظیم کرده مشارکت نمایند. اینجا شما انتخابات نمی بینید. در همان کودکی به بچه ها یاد می دهیم یکی برنامه ریز است وبقیه مجری . در حالی که در هیچ مدرسه ای مدیر همه برنامه را تنظیم نمی کند. اگر بخواهیم همین تعریف را ملا‌ک قرار دهیم مشارکت همگانه ومساوی تحقق نمی یابد. در همین تعریف که کودک از آغاز ورود به اجتماع ساختمان ذهنی اش تحت تاثیر آن تعاریف شکل می گیرد، تغییر اساسی نیاز است.ما به او می آموزیم، اداره مدرسه عملا‌ بر عهده مدیران گذاشته می شود ومعلم صرفا نقش تدریس کننده دلسوز متون ومفاهیم کتاب های درسی را برعهده گرفته است. در حالی که عملا‌ مدیران نمی توانند بدون کمک معلمان وسایر همکاران ،در اداره مدارس موفق باشند.مدرسه یک اجتماع پیچیده است که باید همه در اداره آن مشارکت کنند همان گونه که معلمان نمی توانند بدون مدیران در اداره مدرسه موفق باشند."
خانم علی پور در ادامه می افزاید :"اداره مدرسه یک تعامل دو طرفه است. ولی عملا‌ این تعامل آن گونه که باید وشاید تحقق نمی یابد.در مدیریت یک سویه از معلم کمترین استفاده می شود. نقش معلم از اول مهر ماه است تا پایان امتحانات آخر سال است . به محض پایان امتحانات از چرخه مدرسه خارج می شود در حالی که مدیران به نوعی تا آغاز سال تحصیلی جدید با مدرسه وکار های آن در ارتباط هستند. اینجا هم به آنها ( مدیران) ظلم شده است. لذا آنها حق خود می دانند تا اختیار بیشتری داشته باشند."
"تغییر باید از کجا آغاز شود؟" ‌ 
"سیستم فعلی انتخاب مدیران واداره مدارس توسط وزارت آموزش وپرورش تهیه وتدوین شده است لذا اگر هم نیاز به دگر گونی دارد باید از بالا‌ انجام شود. با ید قوانین وتعاریف را دگر گون ساخت اما آرام و پی در پی . 
معلم ها از اول مهر تا پایان سال تحصیلی در چرخه مدرسه ایفای نقش می کنند وبعد از آن منتظر آغاز سال تحصیلی جدید می مانند. همین امر موجب تفاوت وتمایزات کار کردی میان نقش آنها ودیگر دست اندر کاران مدرسه می شود ." ‌ 
قدرتی از مدیران مدارس ابتدایی می گوید:"اصولا‌هر چیزی که آدم ها وضع کرده اند قابل تغییر است.ما پیوسته در جهانی زندگی می کنیم که تغییرات بخش اصلی آن است. مدیریت بهینه یعنی تغییر متناسب با تحولا‌ت جامعه وجهان. مدرسه وقوانین نطام آموزشی مثل بسیاری از دست آورد های بشر ، ساخته شده دست آد م است لذا قابل تغییر است. من با این تغییر کاملا‌ موافق هستم. مدیریت وظیفه سنگینی است که تا آن را نداشته باشید به مشکلا‌ت ونگرانی های آن واقف نمی شوید. البته نقش معلمان نیز زیاد می شود. باید این گروه از همکاران هم نقش مضاعف را بپذیرد.متاسفانه ذهنیت معلمان از کار ووظیفه‌شان تناسبی با اداره جمعی مدارس ندارد. اغلب آنها کارشان را به نوعی جدای از کلیت مدرسه می بینند. شرکت آنها در برخی برنامه ها به خاطر بخشنامه های اداری است. من این نوع مشارکت نا خواسته را بار ها از زبان ونگاه آنها دریافته ام. ‌ 
"فکر نمی کنید در شیوه جدید از اختیارات شما به عنوان مدیر کاسته می شود و بانوعی اعتراض وتداخل کار همراه شود. ؟"
"خیر. مگر روزی که تقسیم کار فعلی در مدارس اتفاق افتاد برای همه قابل قبول بود. این تغیرات هم قطعا با مخالفت وسختی پذیرش ازسوی برخی معلمان ومدیران مواجه می شود."
خانم نصیری از دبیران علوم اجتماعی که چند سالی در مدارس راهنمایی شاغل بودند، معتقداست :" اغلب مدیران با این تغییر مخالفت می کنند. الا‌ن مدیران مدارس از اختیارات وامتیازات متفاوتی نسبت به معلمان بهره مند هستند. قطعا با این امتیازات زندگی کرد ه اند. امتیازات اجتماعی ومادی را نمی توان یک شبه داد ویک شبه هم گرفت. باید تغییرات را آرام آرام ایجاد کرد."
"مدیران چه امتیازاتی دارند؟"
"اصولا‌ مدیر شدن امتیازاتی دارد اگر امتیاز نداشت چرا باید برای انتخاب آن این همه آیین نامه وبخشنامه صادر کرد. حتی رئیس جمهور هم در آیین نامه انتخاب مدیران نقش داشته اند.اما در رابطه با امتیازات مدیران ، آنها می توانند در انتخاب معلمان مدارس نفش کلیدی داشته باشند. حقوقشان بیشتر از معلمان است. آزادی عمل بیشتری دارند . همه کارکنان یک مدرسه به او جواب پس می دهند اما او تنها به اداره پاسخگوست. مدیری می تواند امسال شما را در لیست معلمان مدرسه اش بگذارند یا شما را به اداره معرفی کنند.امسال فرمی برای مدارس ارسال کردند که معلمان برای مدارس ودر سال تحصیلی جدید بر اساس امتیاز بندی انتخاب شوند. بخش اساسی این امتیاز بندی به سابقه معلم باز می گردد ولی مدیریت مدرسه حق دادن چند امتیاز را دارد با همین امتیاز او می تواند در تغییر محل خدمت معلمان نقش اساسی داشته باشد. همین یک امتیاز به همه امتیازات معلمی ارجحیت دارد. البته بحث ارزشی نمی کنم ولی مدیر این اختیار را دارد.اگر چه در مقابل هر اتفاقی که در مدرسه بیفتد یقه او را می گیرند خون از دماغ دانش آموزی بیاید مدیر باید جواب پس بدهد. ولی این سیستم مشارکتی وبهینه ای در اداره مدرسه نیست. شاید بسیاری ازاختلا‌فات در محیط مدرسه، از این تفاوت ها نشات بگیرد. شما با من متفاوت هستید چون امکان واختیاراتی را به شما داد ه ا ند ومن از آن امکانات واختیارات محرومم . سرنوشت کاری من دست شماست الا‌ن مازاد شدن یک معضل جدی برای معلمان یه شمار می رود. در حالی که همه ما در اداره یک محیط مشخص وظایفی را انجام می دهیم که مدرسه نام دارد. زمانی که کار ها با امتیازات متفاوت همراه می شود بین آدم ها مشارکت وهمدلی به همان میزان از بین می رود. زمانی که شما دست بالا‌ دارید ومن دست پایین ،دیگه نمی شود توقع داشت من با شما همکاری کنم. اسم این را نمی شود گذاشت همکاری. من ناچارم وشما مختارید.من اگر بتوانم حرف خودم را به کرسی می نشانم این خصلت همه ما آدم هاست مگر اینکه اثبات شود کار شما یعنی بقا ورفاه من است. آنگاه من با شما همدلی می کنم و همه کارهم می شویم."
"شما فکر می کنید باید امتیاز ها را از بین برد پس اداره مدارس چگونه می شود؟ آیا شیوه مشارکتی وانتخابی مدیریت مدارس کار اداره مدارس را با مشکل وهرج ومرج مواجه نمی سازد؟"
"چرا هرج ومرج مگر اداره شورایی یک محیط اجتماعی هرج ومرج است. شورای شهر یک نمونه است.همان گونه که بسیاری ازکشور ها توانسته اندبرخی سازمان های اجتماعی را به شیوه شورایی اداره کنند مانیزمی توانیم مدارس را به شیوه شورایی اداره کنیم . ما هم در دینمان به این مسئله شوراها اشاره شده هم در تجارب اجتماعی موفقیت جهان شاهد نمونه های موفقی از اداره شورایی هستیم. اما باید به این نکته توجه کرد که اداره شورایی مدارس ، با تفاوت درتوزیع امکانات وامتیازات واختیارات سامان نمی گیرد. باید یک تعادل وبرابری نسبی در وظایف واختیارات ایجاد کرد بعد به جای اداره متکی بر فرد ،مدیریت متکی بر جمع را جایگزین آن ساخت. روشن است که من زمانی در این تعامل شرکت می کنم که مدرسه را مال خودم تصور کنم. وجامعه هم همین طور. اگر مدرسه وکارکنان آن را متعلق به خودش ببیند نه مال این مدیر یا آن فرد یا دولت بهتر وبیشتر همکاری می کند."
"منظورتان انجام انتخابات برای انتخاب مدیران است؟"
"بله می توان مدیریت مدارس را به شکل انتخاباتی وبه شیوه هیئت مدیره ای اداره کرد. معلمان ومدیران هرسال انتخابات داخلی برگزار کنند یا دوسالی یک با ر یا حتی بیشتر. اگر بشود که دانش آموزان وخانواده ها را در این فعالیت اجتماعی مهم وارد ساخت عملا‌ به مفاد بسیاری از دروس مدنی و شعار های اجتماعی ودینی تحقق بخشید ه ایم. مگر ما پیوسته نمی گوییم بچه ها را باید احترام کرد باید به مردم میدان داد، خوب چه میدانی بهتر از مدرسه و چه مشارکتی مناسب تراز اداره مدرسه ."
مردمی سازی به جای خصوصی سازی
سعیدی از فرهنگیانی که هم تجربه معلمی و هم همکاری با انجمن اولیا را در سابقه خود دارد، می گوید:"
یک سال پسرم در مدارس اقلیت ها درس می خواند. رفتم مدرسه برای کمک به وضع درسی بچه. کلی هم ازاولیا آمدند. مدیر آمد و گفت خیلی کار خوبی است. رای دادیم که نماینده ای برای کنترل بیشتر بچه ها ورسیدگی به درس ومشقشان وهمکاری بیشتر با مدرسه انتخاب کنیم. آقایان وقتی نخواهند وزمانی که شما تنها برای دادن کمک مالی به مدرسه دعوت می شوید عملا‌ این طر ح ها روی کاغذ مفید خواهد بود وبس. باید من حق رای واعتراض داشته باشم. دولت هرساله شعار خصوصی سازی می دهد. یک بار هم بگویند مردمی سازی . می گویند ولی عملا‌ شعار است. بیایند اولیا را به شکل عملی وجدی در اداره مدارس مشارکت دهند چرا تنها انتخاب مدیر. فردا می گویند انتخاب معلم ، چرا این کار رازیر بنایی انجام ندهند. اگر مدرسه خانه ماست باید برادرانه ومادرانه وانسانی عمل کرد اگر شعار باشد نتیجه ای نخواهد داشت."
به نطر می رسد شیوه انتخاب مدیران واداره مدارس کشور، روشی یک سویه است که مشارکت واقعی معلمان در انتخاب مدیران ومداخله مردم در امر تربیت وآموزش را به دنبال نداشته است. اگر نگوییم بسیاری، اما اغلب نا هنجار های اجتماعی از مدارس آغاز می شود. نطفه اش در کلا‌س های ومدرسه بسته می شود اگر چه می تواند از بیرون نیز مورد تهاجم ناهنجاری های اخلا‌قی وآموزشی قرار بگیرد. با چنین فرضی، در گیر شدن عملی همه عناصر دخیل در مدرسه ومردم در محیط آموزشی وتربیتی، امری ضروری واجتناب‌نا پذیرخواهد شد. تحول آموزشی واداری بهینه مدارس برعهده همه عناصر دخیل در مدرسه از جمله دانش آموزان ، پدران ومادران، معلمان ومدیران است.
تنها با کمی تعمق در شیوه یک سویه انتخاب مدیران واداره یک طرفه مدارس از سوی مدیران بالا‌ دست وعدم مشارکت معلمان دراین عمل اجتماعی، بخش عمده نیروی اجتماعی را در اداره بهینه مدارس؛ کنار زد ه ایم. معلم که می تواند مشارکت پیوسته در تمام سال داشته باشد عملا‌ خود را در چرخه مدرسه در محدوده تنگ تدریس وآزمون 9 ماهه تعریف می کند.
مردم جز در انتخاب تشریفاتی نمایندگان انجمن واولیا یا دعوت به کمک به مدرسه نقش وتعریفی پویا برای خود تصور نمی کنند. چه کسانی بهتر از معلمان به کاستی های تربیتی واداری واقف هستند.؟ آنها تمام ساعات مدرسه را با دانش آموزان در ارتباط اند. لذا بهتر از هرکس دیگری می توانند در ارتقای سطح کیفی تربیتی وآموزشی نقش آفرین باشند . یاد آوری این نکته ضروری است که مشارکت یک دعوت محتر مانه نیست . یک وظیفه وحق است که باید با تجدید نظردر اداره مدارس، زمینه عملی شدن این حق ووظیفه اجتماعی وانسانی را محقق ساخت. ‌ 
شاید یکی از عوامل دست نیافتن به سطح آموزشی وتربیتی شایسته وبایسته ، تداخل حق ووظیفه اجتماعی با دعوت توام با تعارف وشعار عاری از عمل است. زمانی معلم و پدران ومادران در ساخت بهتر محیط های تربیتی وآموزشی مشارکت واقعی می کنند که آنها در یابند تنها را برای صرف شنیدن ویا کمک دعوت نشد ه اند. مشارکتی که تحقق آن برای توسعه همه جانبه وساخت فردایی بهتر،اقدامی بسیار ضروری است
http://gharani1.blogfa.com/

حق برخورداری انسان از آموزش و پرورش در برنامه توسعه پس از 2015(بخش دوم)


حق برخورداری انسان از آموزش و پرورش در برنامه توسعه پس از 2015(بخش دوم)


دو ماهنامه ی چشم انداز ایران، شماره ی84،اسفند 92 و فروردین 93
برگردان: محمدرضا نیک نژاد

توضیح : متن پیش روی شما،بخش دوم از سفارش نامه ی شانزده نهاد مدنی - آموزشی جهان به سران کشورهای حاضر در مجمع عمومی سازمان ملل در مهر 92 است که در آن،سران کشورها به توجه بیشتر به آموزش و حق برخورداری از آن فراخوانده شده اند. این سفارش نامه ده بند است که بند نخست آن با مقدمه ای از مترجم در بخش پیش منتشر شد. بخش دوم - بنده...ای دوم و سوم - آن را با هم می خوانیم.
2- حکومت ها وظیفه- مندند و باید حقوق بشر،از جمله حق برخورداری از آموزش و پرورش را ارج گزارند،و از آن پاسداری و پیروی نمایند.
این اصل به تقویت سامانه های آموزش و پرورش دولتی اشاره دارد،که در برابر تعهداتی که دولت ها در قبال اسناد گوناگون حقوق بشر پذیرفته اند،مسئول اند. این سندهای قانونی،حکومت ها را وامی دارد تا به عنوان نهادهای وظیفه- مند،پاسداشت، پاسداری و تحقق حق برخورداری از آموزش را رعایت کنند. نکته ی بسیار مهم آن است که تعهد حکومت ها به تضمین آموزش و پرورش رایگان،اجباری و فراگیر،دست کم در آموزش دوره ی مقدماتی و رفته رفته فراتر از آن، یعنی دبیرستان و آموزش عالی را در برمی گیرد. شرط آموزش رایگان بی چون و چراست،بی توجهی به آن،تحقق حق آموزش را به خطر می اندازد و می تواند عملا سخت پسرونده باشد. همچنین پذیرفتن حکومت ها به عنوان نهادی وظیفه- مند،به پاسخگویی جدیِ ساز و کارهای دولتی اشاره دارد. پاسخگو دانستن دولت ها در برابر پیمان ها و تعهدهای خویش،بر پایه ی قوانین حقوق بشراست. همچنین این پاسخگویی به فراهم سازی آموزش و پرورش خصوصی به گونه ای سامان می بخشد که می بایستی تحت بررسیِ دقیقِ کنترلِ دولتی قرار گیرد. برای آن که برخورداری از حقوق،معنا داشته باشد،باید راهکارِ موثر برای جلوگیری از تجاوز به آن فراهم باشد،آنچنان که شهروندان حق داشته باشند خسارتشان را از دولت درخواست نمایند و بتوانند این کار را با بکارگیری ساز و کارهای دادگاه های عادلانه ی ملی،منطقه ای یا جهانی انجام دهند.
3- حق برخورداری از آموزش با تولد آغاز می شود و مادام العمر است. 
آموزش باید در سطح ملی،چه در محیط های روستایی و چه شهری،در فضایی امن و با شرایط و زیر ساخت های شایسته و بدون هیچ مانع جغرافیایی،تبعیض یا ماهیت اقتصادی فراهم و در دسترس باشد. این دسترسی باید در سراسر چرخه ی آموزش به گونه ای برابر فراهم گردد. حق آموزش،نخستین روزهای کودکی،دبستان،دبیرستان،فنی و حرفه ای و آموزش دانشگاهی را در بر می گیرد. افزون بر این شامل سوادآموزی،آموزش بزرگسالان با چشم اندازی از یادگیری در همه ی عمر را نیز شامل می شود. به رسمیت شناختن این که برخورداری از حق آموزش از زادن آغاز می شود،به تقویت و پاسداشتِ حقوق کودک و دیگر حقوق وابسته به آن کمک می کند. اراده ی سیاسی برای پاسخگویی به همه ی مراحل و ابعاد حق آموزش،باید به گونه ای شفاف در برنامه های آموزشی و توسعه ی پس از 2015 توضیح داده شود. در عین حال باید در آن برنامه ها اهمیت برقراری پیوند میان آموزش های رسمی،نارسمی وغیر رسمی مورد تاکید قرار گیرد.
http://niknezhadmr.blogsky.com/

بررسی کارائی طرح انتخاب مدیران توسط معلمان مدرسه


چکیده

این تحقیق در شهرستان مرند انجام گرفته است در این پژوهش 388 نفر از معلمان نمونه آماری را تشکیل می دهند روش مطالعه در این پژوهش تحقیق توصیفی از نوع علی ومقایسه ای می باشد . ابراز اصلی پژوهش ، پرسشنامه بسته پاسخ است .  برای جمع آوری داده ها به مدارس مراجعه گردید ه پرسشنامه ها در اختیار معلمان قرار داده و نحوه تکمیل کردن پرسشنامه ها وعلت تحقیق به آنان توضیح داده شد . برای آزمون فرضیه ها وتوصیف ها داده ها از روشهای آماری آزمون x2,t (خی دو ) جداول فراوانی، میانگین ، انحراف معیار ، واریانس نمودارهای ستونی وهیستوگرام استفاده گردیده است.

مقدمه :

مدیرت یک از ابعاد زندگی اجتماعی است که از آغاز زندگی اجتماعی به اشکال متعددی وجود داشته است از زمانی که انسانها زندگی گروهی را آغاز نمودند برای گریز از بی نظمی وتامین نیازها افرادی به عنوان سرگروه پیدا شدند. می توان گفت سرگروه همان مدیر است که به اعضای گروه نظم می بخشد وکارهای افراد را در جهت رسیدن به اهداف گروه رهبری می کند که از دیر باز به صورت سنتی وجود  داشته است.

با پیشرفت زندگی اجتماعی روابط اجتماعی پیچیده گردید ومسائل و مشکلات جدیدی پدیدار شد که متناسب با آن مدیران کار آزموده وارد عمل شدند با آغاز انقلاب صنعتی علم مدیریت به تدریج جهت پاسخگویی به نیازهای جامعه صنعتی رشد و توسعه می یافت و افراد برای بر عهده گرفتن مدیریت ، به علم مختص آن مجهز می شوند این روند همچنان ادامه پیدا کرده و روز به روز فنون خاص مدیریت جهت پیشبرد هر سازمانی ابداع می گردد تا آن سازمان هر چه بهتر و بیشتر بتواند  اهداف  خود را عملی سازد.

بدون شک مدیر هر سازمانی نقش کلیدی آن را برعهده دارد به شرطی که به فن مدیریت مجهز باشد . به نظر می رسد مجهز بودن به فن مدیریت هر چند که لازمه نقش مدیریت است اما کافی نیست . مدیر می تواند اعضای سازمان را در جهت نیل به اهداف سازمان رهبری کند، بین اعضای گروه همکاری ایجاد کند ، کارکنان را  درامور سازمان مشارکت دهد که در بین اعضای آن سازمان مقبولیت ومحبوبیت داشته باشد . برای رفع این مشکل از سال 1381 در مدارس   کشورطرح انتخاب مدیران توسط معلمین آغاز شده است. به نظر می رسد این اقدام بتواند مقبولیت و محبوبیت مدیران را بالا بوده و مدارس بتوانند هر چه بیشتر در جهت رسیدن به اهداف سازمان جامه عمل بپوشانند .

آزمودنیها یا شرکت کنندگان:

این پژوهش به شیوه توصیفی واز نوع علی – مقایسه ای صورت گرفته است .

برای تعیین حجم نمونه ابتدا مدارسی که دارای مدیران انتخابی بودند مشخص شده سپس مدارسی که از نظر اقتصادی واجتماعی مشابه با آنها بوده مشخص گردید. سپس از بین معلمان آنها 400 نفر به صورت تصادفی انتخاب شده و پرسشنامه در بین آنان تکمیل گردید . تعداد نممونه از طریق فرمول زیر بدست آمده است.

بعد از تکیمل پرسشنامه ها 12 مورد به جهت خالی بودن و علامت زدن به بیش از یک خانه در جوابها حذف گردیده است . بنابر این حجم نمونه در این پژوهش 388 نفر بوده است .

جدول شماره (1) پراکندگی معلمان بر اساس دوره تحصیلی

دوره تحصیلی

فراوانی

درصد فراوانی

ابتدایی

راهنمایی

متوسطه

156

125

107

2/40

2/32

6/27

جمع

388

100

 

ابراز مورد استفاده در این پژوهش پرسشنامه بسته پاسخ می باشد سئوالات بر اساس طیف کیلرت وچند جوابی تنظیم گردیده است پرسشنامه حاوی 26 سوال بوده وبی نام می باشد  در ابتدای پرسشنامه توضیحاتی جهت جلب پاسخگویان واهداف تحقیق آورده شده است.

پرسشنامه محقق ساخته است . در ساخت پرسشنامه از الگوی پیشنهادی درجهت خود سنجی مدیران (سلطانی،1377) و مهارت انسان مدیران واندازه گیری میزان آن(سلطانی ،1377) وتمرین خود سنجی مدیران (پرداختچی،1377) نیز استفاده شده است برای تعیین روائی ابزار اندازه گیری آن را در اختیار دو تن از صاحب نظران قرار داده وبرای تعیین روائی سازه ه ای  نتایج پژوهش با نظریه های ارائه شده وسایر تحقیقات مرتبط مقایسه گردید ه است.

برای تعیین اعتبار وسیله اندازه گیری روشهای متعددی وجود دارند . چون ابزار از چند ین مجموعه سوال تشکیل شده  وسوال هم وزن نیستند وپرسشنامه ها بی نام هستند به همین علت از آلفای کرانباخ استفاده شده است.

ابزار اندازه گیری متناسب با سئولهای وفرضیه ها ی پژوهش و با توجه به معرفهای متغیرها در تغریف عملیات تنظیم گردیده است.

 

شیوه اجرا

بعد از مشخص شدن مسئله پژوهش اهداف مطالعه مطابق مسئله وبا توجه به تحقیقات انجام یافته تعیین گردید . بر اساس اهداف مطالعه وتحقیقات انجام شده  نظریه های روانشناسی فرضیه های ارائه شده است تعاریف عملیاتی متغیرهای فرضیه ها در زیر آمده است.

کارایی میزان : در این پژوهش کارایی مدیران از طریق معرفهای مشارکت معلمان در امور مدارس رضایت معلمان از مدیر مدرسه شایستگی مدیران از نظر معلمان وپیشرفت تحصیلی مدرسه سنجیده می شود .

معرفهای کارایی خود نیازمند معرفهای درجه دوم هسند که در زیر آوزده می شود .

مشارکت دادن معلمان در امور مدرسه :مشارکت  معلمان از طریق معرفهای پذیرش متقابل  نظرات ، فرصت اظهار نظر در امور مدرسه همکاری وهمفکری معلمان مفید بودن شورای معلمان درحل مشکلات استفاده از نظرات معلمان درانجام وظایف شغلی و روابط انسانی تقویت روحیه گروهی سنجیده می شود.

رضایت معلمان از مدیر مدرسه : رضایت معلمان از طریق معرفهای خودداری ازتحمیل نظرات به معلمان بدون تعصب قضاوت کردن در مقابل معلمان عدم استفاده از زور وتهدید توسط مدیر با احترام برخورد کردن ایجاد محیط صمیمی در مدرسه استفاده از تشویق وتحسین منطقی مهربان بودن با معلمان سنجید می شود.

 

شایستگی مدیران از نظر معلمان : شایستگی مدیران از طریق معرفهای منظم بودن وبموقع حضور یافتن در سرکار رسیدگی به نحوه تدریس معلمان آگاهی به اصول وفنون مدیریت اهمیت دادن به پیشرفت تحصیلی مدرسه وفراهم آوردن فرصت های یادیگری دوری از تحمیل نظرات عدم استفاده از تهدید برقراری روابط انسانی صحیح  استفاده از تشویق در انجام ظایف شغلی معلمان همکاری و همفکری با معلمان استفاده از عقاید ونظرات معلمان تقویت روحیه گروهی در معلمان تامین امکانات مورد نیاز معلمان در امر تدریس سنجیده می شود.

پیشرفت تحصیلی مدرسه : پیشرفت تحصیلی از طریق در صد قبولی مدرسه در خرداد 1383 سنجیده شده است .

لازم به توضیح است که مدارس ابتدایی با یکدیگر مدارس راهنمایی با هم و مدارس متوسطه نیز باهم بطور جداگانه از لحاظ پیشرفت تحصیلی مقایسه خواهند شد.

نتایج

فرضیه های تحقیق با روشهای آماری متناسب با متغیر ها مورد آزمون قرار گرفت ومیزان همبستگی متغیرها با یکدیگر تعیین گردید. در خلال آن متغیرهای تعدیل کنندعه در رابطه با طرح انتخاب مدیران مورد بررسی قرار گرفت .

فرضیه ها ی تحقیق عبارتنداز:

1-        مشارکت معلمان در امور مدارسی که دارای مدیران انتخابی هستند بیشتر از مدارسی است که دارای مدیران انتصابی هستند .

2-                    رضایت معلمان از مدیران انتخابی بیشتر از مدیران انتصابی است .

3-                    مدیران انتخابی توسط معلمین شایستگی بیشتری از مدیران انتصابی از نظر معلمان دارند .

4-        پیشرفت تحصیلی مدارس که دارای مدیران انتخاب هستند بیشتر از مدارس است که دارای مدیران انتصابی هستند .

5-                    کارایی مدیران انتخابی با مدیران انتصابی متفاوت است .

فرضیه اول ، سوم ، چهارم و پنجم رد شده وفرضیه دوم تائید شده است

بحث ونیتجه گیری:

با توجه به نتایج حاصله از پژوهش از نظر معلمان مدیران مدارس (انتخابی وانتصابی) از جهت مشارکت رضایت شایستگی کارائی در سطوح بالایی قرار دارند بیشتر معلمان معتقد هستند که مدیران بهتر است توسط خود معلمان انتخاب شوند . مردان نسبت به زنان تمایل بیشتری به انتخابی بودن مدیران دارند .

مشارکت ورضایت معلمان شایستگی وکارائی مدیران وپیشرفت تحصیلی دانش آموزان متغیرهای هستند که در ارتباط با انتخابی یا انتصابی بودن مدیران مورد بررسی قرار گرفتند در بین این متغیرها رضایت معلمان با انتخابی یا انتصابی بودن مدیران رابطه معنی داری دارد . البته تفاوت میانگین رضایت معلمان از مدیران خیلی ناچیز می باشد .

یافته های این پژوهش باتحقیقات دیگری که در این زمینه صورت گرفته هماهنگی دارد.

باصر (1379) و ثروتی (1381) وعشقی (1382) به این نتیجه دست یافته اند که اکثریت معلمان معتقد هستند که مدیران مدرسه انتخاب شوند . پژوهش حاضر نیز این امر را تائید کرده است بر اساس یافته اهای باصر(1379) معلمان زن کمتر از معلمان مرد نسبت به مشارکت درانتخاب مدیر علاقه نشان می دهند. و براساس یافته های ثروتی (1381) بین نظر معلمان زن ومرد نسبت به طرح انتخاب مدیران تفاوت معنی داری مشاهده نشده و هردو گروه با اکثریت معتقد به شیوه گروهی بودند . نتایج یافته های این تحقیق نیز نشان میدهد که زنان نسبت به مردان تمایل  کمتری نسبت به انتخابی بودن مدیران از خود نشان می دهند با این حال اکثریت هر دو گروه با انتخابی بودن مدیران موافق هستند عشقی(13829 به این نتیجه دست یافته است که معلمین معتقدند که مدیران انتخابی در جلب رضایت معلمان و ابجاد تفاهم وهمکاری بین آنان موفق ترند . یافته های این پژوهش نیز نشان می دهد که معلمان رضایت بیشتری از مدیران انتخابی نسبت به مدیران انصابی دارند . عشقی (1382) معنی داری مشاهده نشده است . یافته های این تحقیق نشان می دهد که بین کارائی مدیران انتخابی وانتصابی تفاوت  معنی داری وجود ندارد یافته های ثروتی(1381) نشان مید هد که علی رغم اجرای شیوه نامه جدید انتخاب مدیران در بیشتر موارد نظر اداره پررنگ وتعیین کنند ه بوده است مصاحباتی که درحین تکمیل پرسشنامه ها با معلمین صورت می گرفت در بیشتر مدارس که دارای مدیران انتخابی بودند معلمین از  نحوه برگزاری ناراضی بوده و اذعان می نمودند که اداره در انتخاب مدیر مدرسه نظر خود را تحمیل نموده یا برای مدیریت تنها یک نفر کاندیدا بوده است .

مطابق نظریه اقتضای فیدلر در رهبری کمک رهبر به اثر بخشی گروه هم به ویژگی های خ ود رهبر بستگی دارد وهم به مساعد بودن شرایط وموقعیتها باتوجه به اینکه شرایط و موقعیتهای مدارس تقریباً‌مشابه بوده وعوامل متعددی از قبیل اجتماعی اقتصادی سیاسی ضوابط اداری محدودیتهایی برای مدیران ایجاد می کند واین امر تاحد زیادی از بروز استعدادهای ذاتی مدیران ممانعت به عمل می آورد واز طرف دیگر به نظر می رسد در ساخت اداری انگیزه لازم برای مدیران در نظر گرفته نشده است ایراد گرفتن از مدیران کافی نیست بلکه باید پاداشهایی متناسب با میزان موفقیت مدیران مطابق ملاکهای عینی ومنطقی داده شود در این حالت است که مدیران تفاوتهای خود رانشان خواهند داد به همین علت نیز تفاوت معنی داری بین مشارکت شایستگی کارائی مدیران وجود ندارد .

مطابق نظریه تعاملی هلدنر (1985) معتقذ است رهبری یک خیابان دو طرف است .

فرآیندی است از نفوذ متقابل بین رهبران وپیروان در یک موقعیت معین این رویکرد رهبری تبادلی تاکید می کند که رهبران وپیروان با یکدیگر تعامل دارند واینکه رهبران اثر بخش باید به طرقی رفتار کنند که نیازهای پیروان آنان بر آورده شود اگر مردم احساس کنند که فرصتی برای بیان عقاید خود دارند بیشتر احتمال دارد که ازرهبران حمایت کنند(تایلر و همکاران 1985) .

بنابر نظریه تعاملی، مدیران انتخابی مورد علاقه معلمان بوده و بین مدیر معلمان نفوذ متقابلی وجود دارد . به همین علت نیز رضایت از مدیران انتخابی نسبت به مدیران انتصابی بیشتر است .

منابع

1-باصر . ناصر.(1379) بررسی نظرات کادر اداری ومدیران و.معلمین در مورد شرایط انتخاب مدیرپژوهشکده تعلیم وتربیت تبریز.ص112.

2-پرداختچی ، محمد حسن.(13779 تمرین خود سنجی مدیران فصلنامه مدیریت در اموزش وپرورش،17،صص45،50.

3-پی رابینز، استیفن (1374) مدیریت رفتار سازمانی (علی پارسائیان مترجم) تهران : وزارت امور خارجه (1911).

4-ثروتی گرگری، اسداله (1381) بررسی نظرات معلمان در مورد شیوه نامه جدید انتخاب مدیران آموزش وپرورش جلفا.

5-ریتزر، چورج (1374) نظریه جامعه شناسی در دوران معاصر(محسن ثلاثی ، مترجم). تهران : انتشارت علمی .

6-عشقی ، قاسم .(1382). بررسی دیدگاه معلمان دوره ابتدایی پشت به انتخاب مدیران مدارس توسط کادر مدرسه پایان نامه کارشناسی ارشد. مدیریت شمال غرب کشور.

7-سرمد، زهره ، وبازرگان ، عباس ، وحجازی ، الهه .(1378) روشهای تحقیق در علوم رفتاری.تهران : نیل.

8-سلطانی ، ایرج (1377،زمستان ) الگویی پیشنهادی در جهت خود سنجی مدیران . فصلنامه مدیریت در آموزش و پرورش ، 20 صص37 ، 41.

9-سلطانی ، ایرج (1377،بهار) مهارت انسانی مدیران مدارس واندازه گیری میزان آن فصلنامه مدیریت در آموزش و پرورش ،17،صص29،34.

10-سلیقه دار ، لیلا (1381) مدیریت و مشارکت رشد مدیریت مدرسه 3،صص4.5.

11-علاقه بند ، علی(1377 ، زمستان ) جو سازمانی مدرسه فصلنامه مدیریت در آموزش و پرورش..صص4و13.

12-کریمی ، یوسف (1379) روانشناسی اجتماعی تهران : ارسباران .

13-میرکمالی ، سید محمد (1379) روابط انسانی در آموزشگاه تهران : نشر یسطرون .

14-نیکنامی، مصطفی (1375،پاییز) مفاهیم کارایی اثر بخشی مدیران مدارس .فصلینامه مدیریت در اموزش و پرورش ، 15،صص14و1  9.

15-هومن ، حیدر علی (1371) .، پایه های پژوهش در علوم رفتاری .تهران : دیبا

  

به نقل از وبلاگ پژوهشگر مرند

http://1388marand.blogfa.com/

سخنی بامدیران مدارس و معلمان

سخنی بامدیران مدارس و معلمان
  
فرهنگیان نیوز - تدبیر:

سخنی بامدیران مدارس ومعلمان
آ
موزش وپرورش کالای همگانی تولیدمی کندوهمه مردم تحت تاثیرمحصولات آن قرارمی گیرند،به همین دلیل درجوامع پیشرفته دراولویت تمام برنامه ریزیهای خردوکلان قرارمی گیرد.
درکشورهای پیشرفته مثل سنگاپور،ژاپن،کره جنوبی،تایوان و...حقوق یک معلم معادل حقوق یک مدیرکل وپزشک است ولی درایران نظام آموزش وپرورش یکی ازسیاست زده ترین ومحروم ترین وزارتخانه است که موردبی مهری سیاستگذاران وکم توجهی کادرآموزش وپرورش قرارگرفته است.
درست است که درگذشته نهادهای سیاستگذارمثل مجلس ودولت نسبت به نظام آموزشی حساسیت چندانی نداشته اندوبیشترشعارمی دهندتارای جمع کنندولی خودمدیران آموزش وپرورش ومعلمان نیزبه این کم توجهی هاعادت کرده اندوپیگیرمطالبات خودوحرکت به سمت سازمان پیشرونیستند.
اینک که دولت جدیدبارویکردجدیددرصدرنظام اجرایی قرارگرفته است امیدواریم شاهدفقر80درصدی معلمان وآتش گرفتن مدارس ناشی ازبخاری های غیراستاندارد نشویم.
بااینحال ازمدیران آموزش وپرورش،مدارس ومعلمان نیزانتظارداریم دردیدگاه ورویه های خودتجدیدنظرکنندوپیگیرمطالبات خودبشرح زیرباشند:
1-اغلب معلمان ومدیران مدارس اطلاعات وآگاهی اندکی ازنظام آموزش نوین دنیادارندزیراروزمرگی آفت آموزش وپرورش است وپرسنل محترم آموزش وپرورش به این شرایط قانع می شوند.
کشورهای سنگاپور،کره جنوبی،نیوزلند وفنلاندبهترین نظام آموزش وپرورش رادارند،کدام مدیریامعلم ازکشورهای فوق بازدیدکرده وازتجربیات آنهابهره مندشدند؟
گردش علمی درآموزش وپرورش ایران جایگاهی ندارددرحالیکه سال گذشته5میلیون نفردانش آموزازسراسردنیاازسنگاپوربازدیدکردندوبانظام آموزش وپرورش آن آشناشدند.
مدارس ایران بایدجذابیت بیشتری برای دانش آموزان داشته باشند.
کتابهای درسی درایران فاقدجذابیت برای دانش آموزان است ونظرات معلمان درتدوین کتابهاکمترلحاظ می شود،تدریس درمدارس کتاب محوراست.درجوامع پیشرفته دردوره ابتدایی فقط علوم ریاضی،فن آوری اطلاعات،علوم تجربی،ادبیات ملی وزبان انگلیسی تدریس می شودوموضوعات تحقیق وانشاءدانش آموزان نیزدراین زمینه هاست.
مهارتهای زندگی شامل موضوعاتی مثل فن ارتباطات،اصول مذاکره وگفتگو،آشنایی بافنون حل مسئله،مدیریت خشم،تفکرانتقادی،آشنایی باهوش هیجانی،تکنولوژی اطلاعات و اصول جهانی شدن و...بایدازاول ابتدایی درمدارس تدریس شود. این مباحث میتوانندموضوعات تحقیق یاانشاءبرای دانش آموزان باشند.
زبان انگلیسی آنقدرمهم است که بایدازدوره مهدکودک آموزش داده شودزیرا50%جمعیت جهان به زبان انگلیسی مکالمه میکنندوایرانیان دراین زمینه ضعیف هستند.
2-وقتی واردادارات آموزش وپرورش می شویدکارکنان رابویژه کارکنان خانم رابالباسهای تیره وپوشش مشکی می بینید،امیداست روانشناسی رنگهادرآموزش وپروش پیاده شود.
دریک محیط آموزشی رنگهای متنوع وکلاسهای آراسته وشاداب به فرآیندیادگیری کمک می کند.
3-اغلب معلمان ومدیران مدارس قادربه استفاده ازتکنولوژیهای نوین ارتباطی مثل اینترنت وشبکه های اجتماعی نیستندومعمولا دانش آموزان بااستفاده ازاینترنت اطلاعات جدیدی نسبت به معلمان دارندکه این روندقدرت نفوذکلام معلم راکم می کند.
4-ازمدیران نوآوروباشجاعت وشهامت بیشتردرراس آموزش وپرورش استفاده شودانسانهای محافظه کاروترسوقادربه ایجادتحول درخودومحیط کارنمی باشندوبه حداقلهاقانع می شوند.
شرط ارتقاءمعلمان ومدیران میزان دانش پذیری وتکنولوژی پذیری آنان باشد.
5-والدین وخانواده هانیزپیگیرنظام آموزشی نوین باشند،دراجرای برنامه های آموزش وپروش به توجیه علمی بیشترتوجه شودمثلا برگزاری جشن تکلیف برای دختران9ساله باعث بلوغ زودرس جنسی می شودودربچه هااسترس ایجادمی کند.
6-متون درسهانبایدبچه هارادنیاگریزکندبلکه به آنهاامیدونشاط توام باخلاقیت دهد،آنهاراپرسشگرببارآوردومحقق وکنجکاوکند.
تکراری وخسته کنندگی متون درسی باعث افزایش ترک تحصیل دانش آموزان می شود.
7-تمرکزتصمیم گیری ودولتی بودن سیاستگذاریها مانع جدی برای توسعه آموزش وپرورش است.
8-مدارس ایران ازنظرات تجهیزات آزمایشگاهی وسیستم کامپیوتری فقیرهستند،هرمدرسه به یک کارشناس امورپژوهش وکارشناس فن آوری اطلاعات برای راهنمایی دانش آموزان نیازدارد.
9-طرح هوشمندکردن مدارس موفق عمل نکرده است ونیازبه بازنگری دارد.
10-این دیدگاه که دانش آموزان باموعظه وسخنرانی یاباخواندن کتابهای حجیم مذهبی وایدئولوژیکی تربیت دینی می شوندوبه هنجارهای رسمی پایبندمی گردندنیازبه بازنگری جدی دارد.
بسیاری ازهمین دانش آموزان دارای عکس بدون روسری درصفحه فیس بوک هستندوپس ازخروج ازمدرسه نسبت به حجاب بی تفاوت اند.
برای دانش آموزان عملکردورفتاررهبران فکری جامعه معلمان،هنرمندان،رسانه ها،مفسران،سیاستمداران و... ووالدین ملاک قرارمی گیردنه موعظه ومتون حجیم کتابها.
بایددقت شود،تکرارحرفهاودرسهای بی عمل بچه هارانافرمان می کند.علیرغم این همه هزینه وفعالیت سازمانهای فرهنگی-مذهبی متنوع، نسل جوان راه خودشان رامی روند،تبلیغات غلط وتکراری انسانهاراتغییر نمی دهدبلکه آنهاراخسته ودلزده می کند.
تربیت محصول مناسبات اجتماعی،عملکردرهبران فکری جامعه،رسانه هاومنطق امروزی جهان است.
31/6/92دکترعباس حاتمی dr.hatami93@yahoo.com

http://www.farhangiannews.ir/

چرا دانش آموزان درس نمی خوانند

چرا دانش آموزان درس نمی خوانند؟


عبدالجلیل کریم پور / روزنامه اعتماد / شنبه 93/1/23



یکی از دغدغه های اصلی معلمان، خانواده ها و کل نهاد آموزش و پرورش این است که چرا دانش آموزان درس نمی خوانند و نسبت به این قضیه بی تفاوت هستند؟ برای رفع این معضل چه تدبیری اندیشیده شده است؟آنچه در ابتدا توجه به آن ضروری به نظر می رسد ذکر این نکته مهم است که دانش آموز به عنوان عامل اصلی این قضیه باید این نیاز را در خود احساس کند، باید بخواهد و در راه خواستن خویش تلاش کند. اما چرا او کمتر این نیاز را در خود احساس کرده و کمتر در این زمینه تلاش می کند؟مشکل را باید در کجا جست وجو کرد؟ متولیان امر برای رفع این معضل چه تدبیری اندیشیده اند؟یکی از اهداف اصلی درس خواندن این است که فرد بتواند نتیجه آن را در شغلی خوب ببیند، بتواند نیازهای مادی خویش را به وسیله آن برطرف کرده و از موقعیت اجتماعی خوبی برخوردار شود. آیا کسانی که چندین سال درس خوانده اند و مدارکی را دریافت کرده اند از این موقعیت ها برخوردار شده اند؟ آیا تدبیری جدی برای جذب فارغ التحصیلان اندیشیده شده است؟ چرا دانش آموز نمی خواهد درس بخواند؟ مشکل از معلم است یا دانش آموز؟ چه کسان دیگری در این قضیه مقصرند؟ در نگاهی کلی می توان گفت از دانش آموز و معلم گرفته تا خانواده و نظام آموزشی و... در این قضیه مقصرند. اما آیا با تقصیر به گردن همدیگر انداختن مشکلی رفع می شود؟ پس چه باید کرد؟گفتیم که دانش آموز خودش باید بخواهد و به دنبال آن برود. طبعا این کار با زور و اجبار امکان پذیر نیست: با بالای سر دانش آموز ایستادن و او را وادار کردن به اینکه درس بخواند کاری از پیش نمی بریم. باید ذوق تحصیل را در دانش آموز ایجاد کرد، باید مدرسه به گونه یی باشد تا برای دانش آموز هر مقطع جذاب شود. بایدروش های تدریس و خواستن از دانش آموز تغییر کند. باید فعالیت عواملی که در مدرسه مشغولند واضح و آشکار باشد و فقط انجام وظیفه در جواب دادن بخشنامه ها خلاصه نشود. از تدریس های جذاب فقط برای جشنواره ها و کلاس های ضمن خدمت استفاده نشود. معلم به علم جدید به گونه جدی و صحیح مسلح شود تا حرفی جدید برای دانش آموز داشته باشد. روش های کار به گونه یی جدی تغییر کند. یک بار هم که شده به گونه یی جدی برای رفع نقایص آموزشی و... با استفاده از کارشناسان خبره و اهل فن قدم برداشته شود. آنانی که در محیط اداری خدمت می کنند به کلاس های درس فرستاده شوند تا نقایص کار را بفهمند و از پشت میز تصمیم نگیرند! نمی شود گروهی فقط تدریس کنند و گروهی نیز فقط تصمیم بگیرند

باید رشته یی مخصوص مدیریت در نظر گرفته شود تا مجبور نباشیم افرادی را بنا به مصالحی به عنوان مدیر مدرسه یا مسوولی در اداره منصوب کنیم. تمام تلاش این باشد تا معلم از لحاظ مادی اقناع شود، چرا که با حلوا حلوا گفتن دهان شیرین نمی شود. سعی کنیم دانش آموز را منطقی و متفکر بار آوریم تا بپذیرد که باید درس بخواند، نه اینکه فقط محیط مدرسه را محلی برای گذران وقت خویش در نظر بگیرد. خلاصه اینکه باید خودمان بخواهیم تا تغییر ایجاد شود وگرنه هیچگاه هیچ تغییری بدون تلاش و برنامه ریزی امکان پذیر نیست.

http://www.karimpoor53.blogfa.com/