حسین میرزایی* - بداخلاقی در جامعه ما منحصر به عرصه سیاست نبوده و در دیگر عرصههای زندگی اجتماعی قابل مشاهده است همچنانکه در سطح روابط خانوادگی و عرصههای خرد این بداخلاقی وجود دارد و بسیاری از روابط ما از آن تاثیر پذیرفته است. بسیاری از این مشکلات از تحمل ناپذیری ما نشأت میگیرد زیرا بسیاری از ما از دوران کودکی یاد نگرفتهایم که چگونه تعامل کرده و با کسی که نظری مخالف با ما دارد،
تعامل کنیم و این فرهنگ آنچنان در تارو پود ما ریشه دوانده است که در سطح کلان تر نیز ما با آن مواجه هستیم. این فرهنگ غلط آنچنان با ما عجین شده که بلافاصله فرد در مواجه با تفکر مخالف عصبانی شده و به طرف مقابل فحش داده و سعی میکند که رقیب خود را از عرصه حذف نماید. این مساله آن زمانی مشهودتر میشود که افراد عرصه سیاست را به میدانی برای حذف یکدیگر با بهرهگیری از انواع روشهای غیراخلاقی میکنند و برای برون رفت از این مساله باید چارهای اندیشیده شود. البته فقدان احزاب در عرصه سیاسی این روند را تشدید میکند زیرا افراد در قالب حزب به رقبای سیاسی خود انتقاد وارد میکنند اما وقتی این چارچوب وجود ندارد این انتقادات از اصول دور شده و در قالب فحش نمود پیدا میکند بنابراین تقویت احزاب در عرصه سیاسی میتواند افراد را ملزم به رعایت چارچوبها و پذیرش مسئولیت اتهامزدنها و احتمالا هتاکیها خود نماید. قوه قضاییه باید در این راستا قاطعانه وارد میدان شود و اجازه ندهد که بداخلاقی شیوه مرسوم در عرصه سیاست شود به عبارت بهتر به محض اینکه فردی بدون دلیل رقیب خود را در رسانههای جمعی متهم کرد باید قوه قضاییه وی را محاکمه کند و باید فاصله زمانی بین زدن اتهام ومحاکمه کوتاه شود تا افراد به خود جسارت ندهند که به رقیب سیاسی خود تهمت زده و با تندروی فضا را به سود خود تغییر دهند . در این مسیر هر کسی که دارای مقام سیاسی بالاتر است باید با حساسیت بیشتری با وی بر خورد کرد زیرا ضریب نفوذ این افراد در بین افراد جامعه به مراتب بیشتر از سایر افراد است. اگر نهادهای قضایی در این مورد کوتاهی کنند فضای موجود همچنان ادامه خواهد یافت.
* استادیار جامعه شناسی دانشگاه تبریز