تاریخچه تشکل های صنفی فرهنگیان ایران

وبلاگ «محمّد خاکساری» مدیر مسئول و صاحب امتیاز هفته نامه «قلم معلّم» و از موسسین کانون صنفی معلمان، در مورد تاریخچه فعالیت های صنفی معلمان ایران، کانون های صنفی و بیانیه های شورای هماهنگی تشکل های صنفی فرهنگیان

تاریخچه تشکل های صنفی فرهنگیان ایران

وبلاگ «محمّد خاکساری» مدیر مسئول و صاحب امتیاز هفته نامه «قلم معلّم» و از موسسین کانون صنفی معلمان، در مورد تاریخچه فعالیت های صنفی معلمان ایران، کانون های صنفی و بیانیه های شورای هماهنگی تشکل های صنفی فرهنگیان

نقش آموزش نیروی انسانی (آموزش و پرورش) در توسعه

نقش آموزش نیروی انسانی (آموزش و پرورش) در توسعه
  
 نقش آموزش نیروی انسانی (آموزش و پرورش) در توسعه _ علیرضا مسرور ؛ انجمن اسلامی معلمان خوزستان

اگر توسعه را، افزایش قابلیت و توان یک جامعه در بکارگیری مطلوب تواناییها و ظرفیت های  انسانی و طبیعی  بدانیم، باید بپذیریم استان خوزستان در توسعه نیآفتگی، بسیار توسعه یافته است.
 عقبه تاریخی  بیش از 2000 سال فرهنگ تمدنی پیش از اسلام ، قرار داشتن در دروازه ورود تمدن اسلامی به ایران، منابع عظیم اقتصادی ( آب، زمین، نفت و گاز) ، منابع اجتماعی عظیم تر ( وجود اقوام و ملل گوناگون ساکن درخوزستان)، وجود موسسات فرهنگی اثرگذار در رشد و توسعه  در یکصد سال گذشته، از امتیازات نسبی استان خوزستان است. با این همه استان ما به لحاظ شاخص های توسعه در نقطه ای قرار دارد که تعجب هر کارشناسی را بر می انگیزاند. حلقه مفقوده توسعه نیآفتگی ما کجاست؟ راستی مشکل ما چیست؟ چرا پیوسته مشغول گذراندن یک سیکل معیوب و عقیم هستیم؟!
واقعیت آن است مسئله توسعه نیافتگی استان خوزستان پدیده ای است که بدون توجه به روند توسعه در کل کشور قابل نقد و بررسی نمی باشد.برخی معتقدند علت واماندگی استان خوزستان کمبود منابع مادی سرمایه گذاری شده در زیرساختها  برای پیشرفت است و برای رسیدن به نقطه مطلوب باید منابع بیشتری را صرف زیرساختهای مادی و امکانات زیر بنایی از جمله، توسعه راه ها و شبکه حمل نقل جاده ای، توسعه شبکه های بهداشت و درمان و .....نمود. نگارنده مقاله ضمن تایید این مسئله و تاکید بر  توسعه زیر ساختهای مادی استان، برای جبران بخشی از عقب ماندگی های خود نسبت به استانهای برخوردار، آن را کافی ندانسته و معتقدم فقدان سرمایه گذاری کافی در بخش تربیت نیروی انسانی عامل مهمتر توسعه نیآفتگی ماست و اگر قرار باشد تحولی اتفاق بیافتد باید سرمایه گذاری در بخش منابع انسانی در اولویت قرار گیرد.
اگر بپذیریم «ما انسان ها آن گونه زندگی می کنیم که می اندیشیم و تربیت شده ایم) معنایش این است دانش ودانایی موجود در جامعه، بنیاد حیات ملی ماست. دست یابی به هر هدفی به میزان و عمق این دانایی همگانی بستگی دارد. اگر از موقعیت فعلی راضی نیستیم اگر بدنبال توسعه و پیشرفتیم، هر تعبیری هم از توسعه داشته باشیم و یا در توسعه هر هدفی را دنبال کنیم، باید ابتدا برویم سراغ نیروی انسانی کار بلد .
وقتی صحبت از نیروی انسانی می شود پای آموزش و پرورش به میان می آید زیرا، در دنیای ما انسانها، این آموزش و پرورش است که متکفل تربیت نیروی انسانی است. لذا، برای  برون رفت از مشکل توسعه نیآفتگی و عبور از گردنه های صعب العبور تغییرات اجتماعی لازم در دوره گذار (از عقب ماندگی به توسعه یافتگی)، لازم است آموزش و پرورش بطور جدی مورد توجه قرار گیرد و صرفه نظر از فرصت سوزی هایی که تاکنون در مهندسی امکانات صورت گرفته، سهم آن را  در روند توسعه  جدی تر بگیریم. مطالعات و تجربیات بین المللی همه کشور های توسعه یافته بیانگر این نکته اساسی است که راه توسعه پایدار و همه جانبه  لزوما باید از بستر توسعه نیروی انسانی بگذرد. به عبارت دیگر سرمایه گذاری در تربیت نیروی انسانی پیش شرط و هسته اصلی موفقیت محسوب می شود.درست است سرمایه گذاری در بخش نیروی انسانی دیر بازده است اما نباید از نظر دور داشت وقتی نیروی انسانی در سایه سرمایه گذاری در بخش آموزش و پرورش به سرمایه انسانی اثر بخش تبدیل می گردد ثروتی در جامعه شکل می گیرد که نتایج آن را به شکل پایدار می توان در همه بخش ها و نیز  نسل های بعدی مشاهده کرد.  کنش فردی و اجتماعی افراد؛ اعم از رفتار، گفتار،تولید، مصرف، بهداشت، زاد و ولد و .... و در نتیجه در بهروری و بهینه کردن فرآورده ها و هزینه های فرهنگی، اجتماعی، بهداشتی ، قضایی ، و ... از کمترین نتایج آن است جامعه دانش بنیاد قدرت حل مسئله، درک موقعیت و انتخاب بهتر را به مراتب بیش از جامعه فاقد دانایی در اختیار دارد. آنهایی که می دانند و از مهارتهای گوناگون زندگی برخوردارند بطور طبیعی می توانند جامعه خود را به سمت شرائط بهتر هدایت کنند. از همین رو شیخ بزرگ ما سعدی رحمه الله علیه فرموده: « توانا بود هر که دانا بود »
پزوهش های انجام شده بیانگر این واقعیت است که انسانهای برخوردار از دانش در مواجه با مشکلات متنوع زندگی، سرعت سازگاری بسیار بالاتری نسبت به افراد فاقد دانش از خود نشان می دهند. کشور های آلمان و ژاپن در دو جنگ جهانی اول و دوم آسیب های بسیاری دیدند ولی همچنان امروزه جزو توسعه یافته ترین کشورها محسوب می شوند.
توسعه در این کشورها محصول منابع مادی و ذخایر انرژی موجود در جامعه نیست که محصول اندیشه های آماده ایی است که می توانند هر ویرانه ایی را آباد کند. جالب است که بدانیم نرخ کار مفید و نرخ مطالعه در این کشور ها از سرانه های بالا در دنیاست.سالهاست دولت ها در ایران سعی کرده اند توجه به آموزش و پرورش را افزایش دهند از این رو سالانه حدود یک، ششم  از بودجه و منابع دولتی در آموزش و پرورش هزینه می‌شود، اما با توجه به حجم گسترده و پوشش وسیع فعالیتهای آن ، حدودا 95 درصد این بودجه، صرف هزینه‌های جاری و پرسنلی می‌شود (در کشورهای دیگر این نسبت حداکثر 70 درصد است) و قاعدتاً دیگر چیزی برای بالا بردن کیفیت و به روز کردن معلمان و سیستم آموزشی و تجهیز مدارس که اغلب فرسوده و غیر استاندارد هستند باقی نمی‌ماند.متاسفانه اقتصاد و منابع کنونی آموزش و پرورش چنان نا کافی است که معلمانش به پدیده نامطلوب اضافه‌کاری یا شغل دوم  سالهاست رو آورده اند و این به معنای نابود شدن تدریجی کسوت معلمی است که باید در مقام ساختن جامعه از اقتدار و اعتماد بنفس شایانی برخوردار باشد ؛ سالهاست در کشور ما حرفه معلمی‌در حال زوال و نسل معلمان واقعی در حال نابودی اند و در استان ما بدلیل محرومیتها و احساس تبعیض این مشکل مضاعف تر است. ممکن است شما سوال کنید آسمان آموزش و پرورش در سراسر کشور یکسان است پس چرا،  روند توسعه انسانی و تکنولوژیک در برخی استانها بهتر از استان خوزستان است. پاسخ این سوال را باید در چند مسئله جستجو کرد که مهمترین آن فرار مغزها از استانهایی نظیر خوزستان به آن مناطق است آنها با سرمایه های مادی و معنوی در حال فرار استانهایی چون ما (وسرمایه های انسانی موجودشان)  خود را بهسازی می کنند.
در بحث فرار سرمایه های انسانی همان نسبتی که بین روستا ها با اهواز وجود دارد بین استان ما با سایر استانهای برخوردار نیز دیده می شود (همچنانکه بین کشور ما و کشورهای توسعه یافته نیز چنین رابطه ایی وجود دارد) هر چند عوامل طبیعی ، فرهنگی ، توزیع ناعادلانه منابع ملی و .... نیز از جمله عوامل دیگر برخورداری بیشتر دیگر استانها نسبت به استان ما می باشد.متأسفانه به رغم همه نقش و اهمیتی که نظام آموزشی در اعتلا و انحطاط، و یا توسعه و عقب ماندگی جامعه دارد، ما فرهنگیان هنوز قادر به احراز جایگاه واقعی خود در نظام مدیریت کشور و استان خود نشده ‌ایم و همچنان در ذهن مسئولان ارشد نظام و در زندگی مردم نه تنها «سوژه اصلی» که مسأله‌ای فرعی قابل بررسی هم به حساب نمی آییم تا زمانی که نسبت به اصلی ترین مسئله توسعه و پیشرفت کشور یعنی نهاد تاثیر گذار بر تربیت نیروی انسانی بی توجهیم شرائط ما تغییر نخواهد کرد. مائیم و سوالات تکراری و پیوسته مشغول گذراندن یک سیکل معیوب و عقیم؟

تدوین بودجه آموزش و پرورش با رویکرد معیشت معلمان و تجهیز مدارس

تدوین بودجه آموزش و پرورش با رویکرد معیشت معلمان و تجهیز مدارس

وزارت آموزش و پرورش یکی از بزرگترین و تأثیرگذارترین وزارتخانه‌های کشور محسوب می‌شود و چند سالی است به دلیل مشکلات مالی که از نبود اعتبار مالی نشأت می‌گیرد، با مشکلات بسیاری دست و پنجه نرم می‌کند. در 2سال گذشته به دلیل عدم پرداخت اعتبارات دانش‌آموزی از سوی دولت‌ به آموزش و پرورش، دچار مشکل معیشت فرهنگیان بوده است. ضمن آن که به دلیل عدم تأمین اعتبارات کافی، مدارس با مشکل کمبود و فرسودگی امکانات آموزشی و تجهیزات ایمنی روبه‌رو شده‌اند به‌طوری که در سال گذشته به دلیل نبود بخاری‌های استاندارد حادثه تلخ مدرسه شین آباد اتفاق افتاد. 
اکنون با آغاز به کار دولت جدید و تأکیدات دکتر فانی، وزیر آموزش و پرورش مبنی بر برطرف کردن مشکلات معیشتی و رفاهی معلمان و رفع مشکلات مالی آموزش و پرورش، نخستین بودجه وزارت آموزش و پرورش در دولت تدبیر و امید در وزارت آموزش و پرورش بسته شد. 
مشاور برنامه‌ریزی و هماهنگی وزارت آموزش و پرورش با اعلام این خبرگفت: بودجه سال 93 آموزش و پرورش بسته شده است و این بودجه با توجه به تورم و افزایش هزینه‌ها نسبت به بودجه 92 افزایش چشمگیری دارد. 
به گزارش ایران، سید محمد بطحایی افزود: در این بودجه درآمدهای سال 1393 وزارت آموزش وپرورش حاصل از خدمات آموزشی و فرهنگی، اجاره ساختمان‌ها و اراضی و خدمات بهداشتی و درمانی، اعتبارات هزینه‌ای و اعتبارات طرح‌های تملک دارایی‌های سرمایه‌ای برای سال 1393 در زمینه‌هایی نظیر کمک آموزشی، ورزش دانش‌آموزی، فناوری و هوشمندسازی مدارس، تعمیر و تجهیز اردوگاه‌ها و کانون‌های پرورشی در قالب سیاست‌های تحولی پیشنهاد شده است. وی درباره میزان بودجه 93 افزود: با توجه به آن‌که بودجه 93 در حد پیشنهاد است، امکان اعلام رقم دقیق آن وجود ندارد، اما همه تلاش ما این است که بودجه را تصویب و عملیاتی کنیم. به گفته بطحایی، بودجه سال 93 آموزش و پرورش در قالب یک بسته بودجه‌ای پیش‌بینی شده است که این بسته انعطاف بیشتری در هزینه کرد طرح‌های تحولی و کیفیت بخشی ایجاد می‌کند. 
مشاور برنامه‌ریزی و هماهنگی وزارت آموزش و پرورش درباره کسری بودجه آموزش و پرورش و این‌که آیا این کسری بودجه نیز در بودجه 93 پیش‌بینی شده است، توضیح داد: کسری بودجه آموزش و پرورش بین 2400 تا چهار هزار میلیارد تومان است و تاکنون نیز با مساعدت‌های معاونت ریاست جمهوری بخشی از این کسری بودجه جبران شده است. وی افزود: ما امیدوار هستیم تا پایان سال کسری بودجه 92 آموزش و پرورش به صورت کامل جبران شود و بودجه 93 بدون توجه به کسری بودجه امسال تدوین و پیشنهاد شده است. فرض ما در تدوین بودجه 93، جبران کامل کسری بودجه امسال است. 
دبیرکل شورای عالی آموزش و پرورش نیز درباره این بودجه گفت: بودجه 93 آموزش و پرورش در حد پیشنهاد است و آنچه پیشنهاد آموزش و پرورش به دولت است باید به تصویب دولت و مجلس شورای اسلامی برسد. 
مهدی نوید ادهم افزود: با توجه به این‌که وزارت آموزش و پرورش با مشکلات بسیاری در زمینه ‌مدارس استیجاری معوقه سال‌های گذشته دست به گریبان است امیدواریم با تصویب این بودجه بخشی از مشکلات وزارت آموزش و پرورش برطرف شود. 
وی اظهار داشت: برای آن‌که بتوانیم در تحول بنیادین در آموزش و پرورش موفق باشیم نیازمند بودجه کافی از سوی دولت هستیم.

ایران - 16   آبان 92

معلم زنجانی

معلم زنجانی
  
آقای وزیر آنچه ما در استان خود زنجان شاهدیم و نارضایتی ها از آن می باشد بی توجهی به معلم و خدمات او در مدرسه است.معلمان با مشکلات جسمی و روحی دست و پنجه نرم می کنند بیش از 90 درصد مشکل معیشتی دارند. برخی از خروج نیروها از اداره گلایه مندند درحالی که در مناطق ما بسیاری علاقه مند فعالیت در حوزه اداری هستندتا آموزشی. اداری ها نگران خروج از اداره و تدریس در مدرسه هستند چرا که تدریس عالی نیاز به حوصله و فراغت خاطر و حمایت دارد. آیا می دانید دکتر حاجی بابایی با تبدیل پست های متصدی دفتری به معاون اجرایی چه لطمات جبران ناپذیری به معلمان و بی عدالتی در رتبه نیروی انسانی نمود خواهشا شما با ارتقا معیشت معلمان به دانش اموزان و خانوادها کمک کنید. در بسیاری از مدارس نیروها با داشتن انواع اقسام ابلاغ ها فقط حق مدیریت می گیرند و دفتر نشین هستند این باعث بی انگیزگی معلمان شده است. اگر مازاد معلم وجود دارد ساعات آموزشی را کاهش دهید نه اینکه دفترنشین را زیاد کنید. خواهشا برسی کنید تشویق های اداره کل 80 درصد برای نیروهای اداری و 20 درصد برای نورچشمان رئیس و کارشناسان می باشد. درست نیست معلمان که در روستاها و شهرها صادقانه خدمت می کنند لقب های ناروایی به آنها داده شود صلاح نیست این معلمان سالانه فقط یک نامه تبریک روز معلم مدیر را داشته باشند.فامیل ، همسران،دوستان قدیمی و صمیمی و برخی آشنایان چندین تشویق بی مورد داشته باشند و حتی برخی به دریافت آن تعجب می کنند. آقای وزیر این حرف ها را برای این می زنیم که میدانیم قبلا شما معلم بوده اید ولی باورکنین اوضاع نسبت به گذشته تغییر پیداکرده نیروها با ابلاغ های گوناگون در مدارس بیکار می گردند آنچه تغییر نکرده وضعیت معلمان در کلاس است. بسیاری در ادارات فقط قدم می زنندو تلاش برای دریافت اضافه کاری و تشویق نزدیکان. لطفا شما که اعتقاد به ساماندهی دارید ابلاغ ها را از وزارت کنترل کنید برنامه ها را کارشناسان شما از تهران کنترل کنند. نه اینکه مسولی خدای نکرده بیاید با هدیه و پذیرایی خوب و . . . وضعیت منطقه ای را عالی بنویسد در حالی که دیده معلمان نسبت به وضعیت موجود سال به سال تغییر می کند. مقبولیت مدیران و کارشناسان را بسنجید عده ای با روابط سالیان سال و شاید از اول خدمت خود در اداره هستند و طعم معلمی را نچشیده اند ولی برای معلمان تصمیم می گیرند. اکثر معلمان دوست دارند در حوزه تخصص خود تدریس کنند چند درصد این سخن در مدارس ایجاد شده است . اجازه انجام کارهای نمایشی را به مدیران کل و روسا ندهید صحت و سقم فعالیت ها را مستقیما فقط از معلمان بپرسید آ پ یعنی معلم. کانالی برای پاسخگویی سریع و فوری به سخنان معلمان ایجاد نمایید.تغییر وضع موجود یعنی رشد و تعالی آ پ. تاخیر در آن یعنی سستی و بی حالی روساو افت آموزش وپرورش. شما به انگیزه اعتقاد دارید آنر احیا کنید. به سایت ادارات مراجعه نمایید چه مقدار از فعالیت ادارات در حوزه ی آموزش است و چقدر خارج از آموزش وپرورش. بسیاری تخصص لازم در رشد آموزش وپرورش را ندارند. کارشناسان از روسا بسیار قویترندو آنها را هم اندازه ی خود نمی بینند این در افت و اجرای بی کیفیت برنامه های آپ بی تأثیر نیست. درست است مدیر معلم را ارزیابی می کند چرا معلمان که یکسال با مدیر کار کرده اند و آهنگ فعالیت او را می دانند ایشان را ارزیابی نکنند وکارشناسان اداره که هفته یا ماهی یکبار اورا در سالن یا اتاقشان می بینند او را ارزشیابی کنند. ابلاغ روسا را دو سال یا سه سال صادر کنید و درصورت فعال بودن دوسال دیگر تمدید شود نه اینکه چهارسال خواه نا خواه خود را تحمیل نماید. مدیریت انسانی را جایگزین مدیریت پادگانی چه برای دانش آموزان و چه برای معلمان بکنید. نشاط را به مدارس برگردانید. معلم قبل از افزایش حقوق ، عدالت در حکم کارگزینی اش، عدالت در نگاه اداره اش، عدالت در تسهیلاتش، عدالت در تخصصش ، هنرش، عدالت در تحصیلاتش، عدالت در کارش نسبت به برخی نیروها که تدریسی در آ پ ندارند . . . . . می خواهند.عدالت در دریافتی برحسب کارشان، عدالت در رتبه کارکنان براساس مدرک و تحصیلات و . . . را دارند. جلوی هنر نمایی برخی مدیران بی تخصص را بگیرید و به هنرمندان که کارشناسان هستند بها دهید. دستور دهید مدیران و روسا نامه معلمان را خوانده ، سپس ارجاع دهند به درخواست و سوالشان بها دهند. مدیران کل قبل از تصمیات آموزشی و ساماندهی نیروی انسانی نظرخواهی از مناطق و معلمان داشته باشند. صرفه جویی را در چند تا کاغذ نبینید چراکه مدرسه ای اگر 10 بسته کاغذ اضافی مصرف کند می شود 100 هزار تومان. ولی چند نفر با حق مدیریت در اداره و مدرسه بیکار و سرگردان شوند می شود 50 میلیون تومان. تصمیمات براساس نیازهای سیستم بکفا باشد نه نظر روسا. درمدرسه ای نیرو کمبودهست در مدرسه ای مازاد.تخصیص نیرو با نیاز بکفا باشد نه حرف نادرست مدیر. روسا و مدیران کل قبل از انتصاب از مقبولیت عاطفی و تخصصی بین فرهنگیان مشهور باشند. چراکه بسیاری از کارشناسان حرف انان را چیزی جز زور گویی نمی دانند. کارشناسان را در انتخاب معاونان اداره کل سهیم کنید. تحمیلی نباشد. عدالت آموزشی و صرفه جویی را اول از تحصیلات و تخصص نیروی انسانی شروع کنید با امید به تدبیر شما مطالب ادامه خواهد داشت بعد از جابجایی موارد محرمانه گذشته نیز بیان خواهد شدچرا که بسیاری از این مطالب آرمانی نیست بلکه عملیاتی و ابلاغی است.

حقوق معلمان کم است مثل خرجشان!/ چرا معلمان ایرانی به خارج نمی‌روند؟


حقوق معلمان کم است مثل خرجشان!/

 چرا معلمان ایرانی به خارج نمی‌روند؟
  

 

 
«شغل انبیا»؛ این انگاره ایرانیان مسلمان در مورد شغل معلمی است. شغلی که به تقدس تنه می‌زند وشان اجتماعی بالایی در جامعه دارد. اما در کنار این صفات نیکو و مقدس، نمی‌توان از «پول» گذشت...
 
پارسینه- گروه فرهنگی: «شغل انبیا»؛ این انگاره ایرانیان مسلمان در مورد شغل معلمی است. شغلی که به تقدس تنه می‌زند وشان اجتماعی بالایی در جامعه دارد. اما در کنار این صفات نیکو و مقدس، نمی‌توان از «پول» گذشت. به قول معروف،شان اجتماعی برای کسی «آب و نان» نمی‌شود و با این چیز‌ها نمی‌شود در «بقالی چیزی خرید». در این شرایط این سوال جای طرح دارد که معلمان در ایران چقدر درآمد دارند؟ 

حقوق معلمان یک مساله مهم در جامعه ایرانی است. دلیل این مساله گستردگی جامعه فرهنگیان (حدود ۹۰۰ هزار نفر) و جامعه مرتبط با فرهنگیان (حدود ۱۴ میلیون دانش‌آموز) است. این گستردگی در مواقعی باعث شده که چنین موضوع اجتماعی به یک موضوع سیاسی و حتی امنیتی هم تبدیل شود. از این رو موضوع حقوق معلمان، نه فقط برای آن‌ها و دانش‌آموزانشان، بلکه برای حاکمیت هم موضوعی مهم است. 

در حال حاضر میزان متوسط حقوق و مزایای یک معلم، ۸۰۰ تا ۹۰۰ هزار تومان است. از این میزان حدود ۵۰۰ تا ۶۰۰ هزار تومان حقوق و باقی رقم مزایا است. «بدی آب‌وهوا» و «فوق العاده مناطق کمتر توسعه یافته» از زمره مهم‌ترین مزایا هستند. در عین حال به صورت متوسط حدود ۲۰۰ تا ۳۰۰ هزار از حقوق کسر می‌شود که «بیمه» و «بازنشستگی» در کنار وام‌هایی که تقریبا همه معلمان یکی دوتا از آن را دارند از زمره این کسورات است. باید توجه داشت که داشتن سمتی غیر از دبیری در مدرسه (مثل معاونت و مدیریت)، سابقه و نیز رتبه و امتیاز می‌تواند تاثیر مثبت در حقوق داشته باشد اما حداکثر مبلغ حقوق یک فرهنگی در این شرایط به سختی از مرز یک میلیون تومان می‌گذرد. 

جیب پرپول «غیردولتی‌ها» 

ولی این حال و روز معلمان مدارس دولتی است که در استخدام رسمی آموزش و پرورش هستند. معلمان مدارس غیردولتی بر اساس میزان کیفیت و سابقه خود و نیز کیفیت مدرسه حقوق دریافت می‌کنند. گفته می‌شود که میزان حقوق در بهترین شرایط، به ازای هر ساعت ۲۰ تا ۲۵ هزار تومان است. با این وضع و با احتساب ۴۴ ساعت کار هفتگی، حقوق یک معلم بر‌تر در یک مدرسه ممتاز به رقم ۳ میلیون و نیم می‌رسد. در شرایط متوسط هم به ازای هر ساعت، ۱۰ تا ۱۵ هزار تومان پرداخت می‌شود، یعنی در صورت کار تمام وقت؛ یک میلیون و نیم. 

به غیر از این شرایط، در محیط خارج از مدرسه هم امکان تدریس وجود دارد. شنیده‌ها حاکی از این است که برای تدریس خصوصی از ساعتی ۳۰ هزار تومان تا قریب به ۲۰۰ هزار تومان پرداخت می‌شود. نوع درس و کیفیت معلم، دو معیار مهم برای تعیین میزان پرداختی در این شرایط است. 

در کنار این حقوق و مزایا باید به فکر هدایا هم بود. اصلیترین هدایا در «روز معلم» به معلمان داده می‌شود که گاهی رنگ طلایی هم به خود می‌گیرد. «روز زن» و «روز مرد» هم دو مناسبت دیگر برای اعطای هدایا به معلمان است. در عین حال نباید از پاداش پایان سال (به میزان یک ماه حقوق اداره کار) و عیدی (معلمان رسمی مثل کارمندان و معلمان غیر قراردادی به میزان دو ماه حقوق) هم چشم پوشید. وضع حقوق معلمان مدارس خارج از کشور را هم باید از قاعده اصلی مستثنی کرد چرا که آنان با دلار و یورو (و نه با ریال) حقوق می‌گیرند و حق ماموریت خارج از کشور دارند. هرچند که شنیده‌هایی از امکان پرداخت ریالی (و نه ارزی) به این معلمان هم وجود دارد که در این صورت، سود معلمی در خارج از کشور را اندک می‌کند. 

اگر بخواهیم همه این ارقام را جمع بزنیم شاید بتوان گفت که در حالتی معمول، یک معلم متوسط در یک مدرسه معمولی، اگر شرایط قرارداد رسمی داشته باشد، ماهیانه حدود ششصد هزار تومان و سالیانه حدود هشت میلیون تومان حقوق و مزایا دارد. (چند سال قبل هم وزیر آموزش و پرورش میانگین حقوق معلمان را ۶۴۵ هزار تومان اعلام کرد) در مدارس غیرانتفاعی، این رقم به حدود بیست میلیون تومان حقوق سالیانه می‌رسد. حد نهایی حقوق یک معلم به حدود ۴۰ تا ۵۰ میلیون تومان هم می‌رسد با این حال برخی هستند که از حقوق ۲۵۰ میلیونی در یک سال برای برخی معلمان حرف می‌زنند. رقمی که بسیار کلان و از زاویه‌ای بسیار بعید است. در کنار این ارقام کلان باید به فکر این موضوع هم بود که قاعده میزان حقوق در همه مدارس رعایت نمی‌شود و از این ممکن است برخی معلمان پاره وقت یا حتی تمام وقت، دریافتی کمتر از یک میلیون و حتی ۵۰۰ هزار تومان هم داشته باشند. ما برای مقایسه بهتر در ادامه این گزارش رقم ۲۰ میلیون حقوق سالیانه را در نظر داریم. 

حقوق معلمان سایر کشور‌ها چقدر است؟ 

شاید نیکو باشد که در کنار بررسی میزان حقوق معلمان ایرانی، سری هم به سایر کشور‌ها زده شود تا مقایسه‌ای میان هم صنفان برقرار شود. برای این کار تلاش شده است تا میزان حقوق معلمان در شش کشور «ایالات متحده»، «بریتانیا»، «فنلاند»، «قطر»، «ترکیه» و «کره جنوبی» استخراج شود. علاوه بر این شاخص میزان سرانه تولید ناخالص داخلی و میزان قیمت مصرف کننده نیز لحاظ می‌شود تا مقایسه‌ای هم با معدل جمعیتی‌‌ همان کشور صورت گیرد و نیز مخارج یک فرد نیز در کنار درآمد او دیده شود. 

میزان حقوق در امریکا بنا به ایالات مختلف متفاوت است. مثلا در ایالت واشنگتن حقوق یک معلم از پایه ۳۶ هزار دلار در سال شروع می‌شود و تا حدود ۵۲ هزار دلار هم می‌رود اما در نیویورک، بالا‌ترین میزان حقوق حدود ۷۲ هزار دلار است. میزان حقوق بنا به مقاطع مختلف هم متفاوت است اما در حال حاضر می‌توان رقم ۵۰ هزار دلار را به عنوان میانگین حقوق معلمان در امریکا در نظر گرفت. 

در بریتانیا هم میزان حقوق بنا به مناطق مختلف متفاوت است. مثلا در مرکز شهر لندن، میزان حقوق در بالا‌ترین سطح خود به ۳۶ هزار پوند معادل ۵۶ هزار می‌رسد و در مناطقی دیگر از انگلستان (به جز لندن) حدود ۲۱ هزار پوند یا ۳۳ هزار دلار است. میانگین این رقم چیزی در حدود ۴۵ هزار دلار است. 

در فنلاند، میزان حقوق معلمان از ۲۹ هزار دلار در معلمان تازه کار پایه ابتدایی آغاز می‌شود و تا ۴۵ هزار دلار در معلمان پرسابقه می‌رسد. در کره جنوبی، کف حقوق ۲۶ هزار دلار است و ‌‌نهایت آن ۷۴ هزار دلار. به طور میانگین ۵۰ هزار دلار. 

اما در قطر و ترکیه، قیمت‌ها کمی کمتر است. در قطر میانگین حقوق معلم بین ۲۸ هزار تا ۴۴ هزار دلار است و در ترکیه، از ۲۳ هزار دلار آغاز می‌شود و به ۲۷ هزار دلار خاتمه پیدا می‌کند. 

درآمد سرانه و شاخص قیمت، دو ملاک دیگر برای مقایسه

اما برای مقایسه با وضعیت سایر مردمان هر کشور لازم است که وضعیت تولید سرانه ملی مورد بررسی قرار گیرد. میزان درآمد سرانه در ایالات متحده، ۴۹ هزار دلار، در بریتانیا، ۳۷ هزار دلار، در فنلاند، ۳۶ هزار دلار، در کره جنوبی، ۳۲ هزار دلار، در قطر، ۱۰۲ هزار دلار و در ترکیه، ۱۵ هزار دلار است. در عین حال، شاخص قیمت مصرف هم نکته مهمی است چرا که وضعیت مخارج یک کشور را نشان می‌دهد. طبق اطلاعات سایت «نامبئو»، فنلاند با شاخص ۱۰۶ گران‌ترین قیمت میان این کشورهاست. بریتانیا با شاخص ۱۰۲، قطر با شاخص ۸۲، امریکا و کره با شاخص ۸۰ و ترکیه با شاخص ۶۴ در جایگاه دوم تا ششم قرار دارند. در جدول زیر، سه شاخص درآمد سرانه، شاخص قیمت و میزان حقوق معلمین با کشور ایران مقایسه شده است. 


جدول مقایسه سه شاخص درآمدی در مورد معلمان
حقوق معلمان کم است مثل خرجشان!/ چرا معلمان ایرانی به خارج نمی‌روند؟

با توجه به این جدول مشخص است که وضع معلمان در امریکا از سایر کشور‌ها مناسب‌تر است زیرا اولا حقوق معلمان در حد سرانه ملی است و ثانیا شاخص مصرف‌کننده، بسیار بالا نیست. کشور کره جنوبی را می‌توان در جایگاه دوم بهترین کشور‌ها از نظر حقوق معلمان قرار داد. وضع در قطر، بریتانیا و فنلاند هم مناسب است با این تفصیل که قیمت‌ها در فنلاند و بریتانیا بالا است و سهم معلمان قطری از ثروت کشورشان، اندک ارزیابی می‌شود. در مورد ایران هم همین سخن را می‌توان گفت. ضمن اینکه می‌توان به کم بودن حقوق معلمان نسبت به سایر کشور‌ها هم اشاره کرد اما باید به این موضوع هم توجه کرد که شاخص مصرف‌کننده در ایران به نسبت سایر کشور‌ها پایین‌تر است. مشابه این وضعیت در کشور‌ها ترکیه هم وجود دارد. 

یک مزیت پنهان

در کنار همه مسائل مربوط به حقوق و دستمزد‌ها، باید به یک نکته ظریف هم توجه کرد. معلمان در اکثر کشور‌ها، نسبت به سایر کارمندان، کار کمتری دارند. این مساله به خاطر این است که معلمان تعطیلات تابستانی (یا به طور کلی سالیانه) دارند که سایر کارمندان از آن محروم هستند. این تعطیلات نزدیک به ۱۰۰ روز است. در عین حال، در ایران میزان تعطیلات نوروزی معلمان هم از کارمندان بیشتر است. البته باید در نظرداشت که معلمان ایرانی، در عوض، دیگر از مرخصی استحقاقی سالیانه برخوردار نیستند. موضوع بیشتر بودن تعطیلات معلمان، البته مختص ایران نیست و وزارت آموزش و پرورش بریتانیا هم چنین مزیتی را در ستون مزایای شغل معلمی قرار داده است. 

موضوع حقوق و دستمزد معلمان به انتها نخواهد رسید. معلمان ایرانی خود را با سایر مشاغل و معلمان سایر کشور‌ها مقایسه می‌کنند و از کم بودن حقوق خود گله دارند. با این حال شاید فکر کردن به این سوال خالی از لطف نباشد. اگر وضع معلمی در سایر کشور‌ها مطلوب‌تر است؛ چرا معلمان به آن کشور‌ها نمی‌روند؟

آموزش و پرورش معمار جهش اقتصادی کشور


آموزش و پرورش معمار جهش اقتصادی کشور
  


آموزش و پرورش معمار جهش اقتصادی کشور

    منبع: روزنامه دنیای اقتصاد - شماره ۳۰۵۳
دکتر غلامعلی فرجادی
بالاخره بعد از گذشت پنج هفته از آغاز سال تحصیلی مدارس، تکلیف وزیر وزارتخانه‌ای با 12 میلیون دانش‌آموز و یک میلیون معلم مشخص شد؛ وزارتخانه‌ای که می‌تواند «معمار جهش اقتصادی کشور» باشد، اما متاسفانه سال‌ها است که هم گروه‌های سیاسی و هم پژوهشگران و هم اصحاب رسانه، توجه ناچیزی نسبت به برنامه‌های این وزارتخانه و ماموریت‌های کلیدی آن دارند.
در این یادداشت کوتاه، تلاش خواهم کرد که به اجمال به برخی جنبه‌های اهمیت آموزش و پرورش اشاره کنم؛ به این امید که مجموعه مدیریت جدید این وزارتخانه هر چه بیشتر به نقش استراتژیک خود واقف بوده و بتوانند سنگ بنای ارتقای جایگاه آموزش و پرورش را در دولت تدبیر و امید فراهم سازند:
عدالت در آموزش پایه‌گذار عدالت اقتصادی پایدار
در کلیه اقتصادهای توسعه‌یافته، مداخله دولت در امور اقتصادی حداقلی بوده و در مقابل نقش‌آفرینی پررنگ دولت را در زمینه تلاش برای پوشش صد درصدی آموزش و پرورش باکیفیت در کنار حوزه سلامت و بیمه‌های درمانی و تامین اجتماعی شاهد هستیم؛ چرا که وجود فرصت‌های برابر برای همه شهروندان در دسترسی به آموزش و پرورش باکیفیت، می‌تواند به شکلی پایدار به بهبود «عدالت اقتصادی» و «برابری بیشتر فرصت‌های اقتصادی و اجتماعی» کمک کند، میزان جرم و بزهکاری را کاهش دهد، توانایی‌های شهروندان را برای مشارکت اقتصادی و اجتماعی ارتقا دهد و در یک کلام منافعی پایدار برای کل جامعه به همراه آورد. ضمن آنکه اختصاص بودجه از طرف دولت برای توسعه آموزش و پرورش باکیفیت در تمام مناطق یک کشور، طرحی عدالت‌آفرین است که امکان سوءاستفاده از آن در کمترین حد ممکن است (برعکس طرحی مانند ارائه کالاهای رایگان/سوبسیددار یا ارائه وام‌های بدون بهره و امثالهم). متاسفانه در ایران وضعیت معکوسی وجود دارد: مداخله دولت در زمینه‌های مختلف اقتصادی حداکثری است و در مقابل نقش‌آفرینی دولت در حوزه‌های «آموزش و پرورش» و نیز «سلامت» و سایر حوزه‌های اجتماعی نسبتا پایین است؛ وضعیتی که امید می‌رود با تدبیر دولت جدید به تدریج بهبود یابد و نگارنده امیدوار است گام‌های اصلاحی در این زمینه در طراحی اولین لایحه بودجه دولت جدید مدنظر قرار گیرد. باید توجه کنیم که براساس تجربه رشد اقتصادی سریع کشورهای موفق و به ویژه کشورهای شرق آسیا، سیاست‌گذاری صحیح و حساب‌شده در حوزه آموزش و پرورش، قلب هر برنامه‌ای است که با هدف «جهش اقتصادی» تدوین شود. وزارت آموزش و پرورش باید قلب تپنده ارتقای کیفیت نیروی انسانی در کشور باشد؛ در حالی‌که متاسفانه شاهد کم توجهی به این وزارتخانه در کشورمان هستیم.
ماموریت استراتژیک آموزش و پرورش؟
متاسفانه هم‌اکنون سیاست‌گذاری آموزش و پرورش ما به شکلی است که گویی به طور ناخواسته مهم‌ترین ماموریت آموزش و پرورش را «آماده‌سازی دانش‌آموزان برای موفقیت در کنکور و رفتن به دانشگاه» می‌دانیم و دیگر توجه نمی‌کنیم که خود آموزش ابتدایی و متوسطه باید بتواند «آموزش اجتماعی» و نیز «آموزش شغلی» کافی فراهم کند. در نقطه مقابل باید توجه کنیم که هیچ کشور توسعه‌یافته‌ای در دنیا «افزایش مستمر ضریب پوشش آموزش عالی» را در اولویت نخست سیاست‌گذاری‌های خود در حوزه آموزش قرار نمی‌دهد. در واقع توسعه آموزش عالی فقط تا حدی ضرورت دارد که نیازهای تخصصی جامعه را برطرف کند. در نقطه مقابل، کلیه اقتصادهای توسعه‌یافته دنیا و نیز بسیاری از اقتصادهای در حال توسعه، پوشش حداکثری آموزش ابتدایی و متوسطه در کنار تلاش برای افزایش مستمر کیفیت آموزش در این مقطع را به عنوان یک اولویت کلیدی خود مدنظر قرار می‌دهند. پژوهش‌های متعددی هستند که نشان می‌دهند آموزش ابتدایی و متوسطه، اگر با محتوای خوب و کیفیتی مناسب ارائه شود، منافعی برای کل جامعه خواهد داشت؛ مثلا باعث می‌شود سطح جرم و بزهکاری در کل جامعه پایین بیاید، تعهد اجتماعی در کل جامعه بالاتر برود، تک تک شهروندان بهتر به وضعیت سلامت و بهداشت خود رسیدگی کنند و در نتیجه سطح سلامت عمومی کل جامعه بالاتر برود. در نتیجه وقتی دولت بودجه‌ای برای افزایش نرخ پوشش آموزش و پرورش باکیفیت در همه مناطق کشور اختصاص می‌دهد، حتی افرادی که قبلا از آموزش و پرورش باکیفیت بهره‌مند بوده‌اند نیز منتفع می‌شوند؛ مساله‌ای که در علم اقتصاد تحت عنوان «عوارض جانبی مثبت» (Positive Externality) به آن اشاره می‌شود. نتیجه اینکه، ایجاد شرایط مناسب برای بهره‌مندی شهروندان از آموزش و پرورش رایگان و باکیفیت، درست مشابه «واکسیناسیون عمومی» ضرورت دارد، چون کلیت جامعه را منتفع می‌کند. بنابراین مهم است که دولت توجه بسیار بیشتری به حوزه‌های «آموزش و پرورش» بهداشت و سلامت و سایر بخش‌های اجتماعی معطوف دارد.
حاشیه‌نشینی «آموزش و پرورش» در ایران
برای مثال: در شرایطی که بیشترین حساسیت رسانه‌ها و نیز گروه‌های سیاسی در مورد آخرین تصمیمات و سیاست‌های وزارتخانه‌هایی همچون «اقتصاد و دارایی» یا «صنعت و بازرگانی» یا وزارت «نفت» متمرکز است، یکی از کمترین سطوح حساسیت‌های رسانه‌ای را در مورد برنامه‌های ارائه‌شده از سوی وزیر جدید آموزش و پرورش شاهد هستیم؛ در شرایطی که هم‌اکنون حدود 90 درصد از بودجه آموزش و پرورش صرف پرداخت دستمزد کارکنان می‌شود و تقریبا هیچ بودجه‌ای برای بهبود کیفیت آموزش و پرورش باقی نمی‌ماند، سال‌ها است که هیچ بحثی در این زمینه در زمان تصویب بودجه عمومی کشور در مجلس مطرح نمی‌شود؛ در حالی‌که آموزش و پرورش مهم‌ترین وزارتخانه کشور به حساب می‌آید که می‌تواند معماری توسعه اقتصادی پایدار و متوازن کشور را بر عهده داشته باشد، اما به لحاظ کیفیت نیروی انسانی می‌بینیم که آموزش و پرورش بسیار به ندرت پژوهشگران توانمند در حوزه‌های اقتصاد و روانشناسی و مدیریت و امثالهم را جذب کرده است؛ بر پایه آمارهای سرشماری 1390 حدود 30 میلیون و 260 هزار نفر از کل جمعیت بالای 17 سال کشور تحصیلاتی حداکثر در حد سیکل دارند (شامل 14 میلیون و 590 هزار مرد و 15 میلیون و 670 هزار زن)، بسیاری از مدیران اجرایی ارشد کشور یا پژوهشگران یا روزنامه‌نگاران که عمدتا ساکن پایتخت هستند، به کلی از این آمارها بی‌اطلاعند؛ به لحاظ پژوهشی هم تعداد کل پژوهش‌هایی که هر سال با محوریت مسائل مختلف آموزش و پرورش انجام می‌شود - چه پژوهش‌های انجام‌شده در داخل بدنه آموزش و پرورش و چه در سایر نهادهای پژوهشی کشور - بسیار ناچیز است و دارای کیفیت پایین؛ حجم پژوهش‌ها در حوزه آموزش و پرورش از حجم پژوهش‌ها در بسیاری از حوزه‌های کم‌اهمیت‌تر کمتر است و بسیاری از همین پژوهش‌های کم‌شمار هم بنیه علمی مناسبی ندارند یا مستقل و بی‌طرفانه نیستند؛ به لحاظ آماری هم وزارت آموزش و پرورش آمارهای خیلی ناچیزی را به طور رسمی منتشر می‌کند و در نتیجه حتی پژوهشگرانی که به طور مستقل بخواهند مثلا در مورد «روند تغییرات شکاف جنسیتی نرخ پوشش تحصیلی آموزش و پرورش در استان‌های مختلف کشور» تحقیق کنند، با ضعف شدید مواد اولیه آماری مواجه هستند.
فرصت دولت جدید برای جهش در آموزش و پرورش
در حال حاضر کاهش رشد جمعیت که به کاهش جمعیت دانش‌آموزی کشور منجر شده، فرصتی استثنایی برای بهبود عدالت آموزشی در اختیار ما قرار داده تا بتوانیم از یک طرف کاهش کمی جمعیت دانش‌آموزان را پایه‌ای برای بهبود کیفیت آموزش و پرورش قرار دهیم و از طرف دیگر رشد کمی و کیفی سطح پوشش آموزش و پرورش در مناطق محروم کشور را، به جد پیگیری کنیم. کاهش نسبت دانش‌آموز به معلم، فرصت بالقوه‌ای را برای بهبود کیفیت آموزش و پرورش در اختیار ما قرار داده که متاسفانه به دلیل ساختار نامناسب وزارتخانه از این فرصت استفاده نشده است. چطور می‌شود که زمانی ما با 20 میلیون دانش‌آموز و حدود یک میلیون نفر معلم یک سطح از کیفیت آموزش و پرورش را داشتیم و الان که تعداد دانش‌آموزان حدود 12 میلیون نفر شده و همان یک میلیون معلم را داریم، باز هم کمابیش همان کیفیت آموزش و پرورش را داریم؟ کلید اصلاح این وضعیت، بازسازی ساختار مدیریتی این وزارتخانه در سطوح خرد و کلان و نیز اصلاح سیستم ارزیابی و سیستم پرداخت حقوق و پاداش کارکنان آموزش و پرورش با هدف بهبود سطح کیفی نیروی انسانی این وزارتخانه است.
خلاصه آنکه، اگر دولت جدید می‌خواهد جایگاه آموزش و پرورش را به «موتور توسعه اقتصادی_اجتماعی کشور» ارتقا دهد، لازم است در درجه اول بودجه آموزش و پرورش را افزایش دهد تا وضعیت فعلی که این وزارتخانه تقریبا هیچ بودجه‌ای جز بودجه پرداخت دستمزد کارکنان خود ندارد، بهبود یابد. در درجه بعد دولت جدید باید توجه کند که از طریق اصلاح ساختار مدیریتی و نیز اصلاح سیستم ارزیابی و سیستم حقوق و پاداش معلمان و سایر کارکنان آموزش و پرورش، می‌توان هم صرفه‌جویی‌های بودجه‌ای در این وزارتخانه داشت و هم بهبود در کیفیت تعلیم و تربیت دانش‌آموزان. همچنین باید توجه کنیم که در شرایطی‌که وضعیت فرهنگی و اجتماعی و اقتصادی مناطق مختلف کشور بسیار متفاوت است، پافشاری بر مدیریت متمرکز و بدون انعطاف آموزش و پرورش در سراسر کشور، تصمیم صحیحی نیست و واگذاری اختیارات به استان‌ها می‌تواند به افزایش بهره‌وری آموزش و پرورش منجر شود. آنچه بیان شد، تلاشی بود برای تاکید بر پتانسیل‌های وسیع موجود در آموزش و پرورش؛ به امید موفقیت تیم مدیریتی جدید این وزارتخانه برای فعال‌سازی این پتانسیل‌ها و جهت‌دهی آنها در راستای توسعه اقتصادی و اجتماعی پایدار کشور.

http://farhangiannews.ir/view-12908.html

نقدی بر مدارس غیردولتی


نقدی بر مدارس غیردولتی


نویسنده: محمدتقی سبزواری*

مدارس غیردولتی با هدف کاستن بار مالی آموزش و پرورش و کیفیت بخشی به آموزش در دوران وزارت دکتر نجفی مطرح و به تصویب رسید. به مرور این طرح توانست جای خود را در آموزش و پرورش باز کند. شخصیت های حقیقی و حقوقی فراوانی برای گرفتن مجوز اقدام کردند و تعداد کثیری از آنان در کوتاه مدت به اهداف مالی خویش دست یافتند. این مدارس توانستند اهداف دولت را در زمینه کاهش بار مالی اجرایی کنند ولی مشاهدات و بررسی های به عمل آمده نشان می دهد که عمده این مدارس نتوانسته اند در زمینه های پرورشی و آموزشی موفق باشند. برداشتن امتحانات نهایی در بعضی مقاطع و توصیفی کردن امتحانات سبب شده تا اولیا، نمرات توصیفی را حمل بر صحت کنند. درخشش دانش آموزان مدارس دولتی در المپیادها و رتبه های کنکور نشان می دهد که عمده مدارس غیردولتی نتوانسته اند در بعد آموزشی موفق عمل کنند. عدم موفقیت در بعد پرورشی و بی توجهی نسبت به مسائل تربیتی برای جلب نظر دانش آموزان و اولیا از معضلاتی است که در مقاطع پایین شروع و در مقطع متوسطه نمود پیدا می کند. بی توجهی این مدارس نسبت به حقوق کارکنان و معلمان، نشان دهنده اغراض مادی موسسان این مدارس است. سیل عظیم بیکاران سبب شده تا فارغ التحصیلان تحصیلات عالیه بدون پرداخت حق بیمه و دریافت حقوق مکفی، به بیگاری کشیده شوند. ناتوانی مدارس غیردولتی در نیل به اهداف آموزشی و پرورشی و افتادن در ورطه بی اخلاقی، لزوم بازنگری در این موسسات را می طلبد. اکنون که صدور مجوز به افراد حقیقی، آزمون خود را پس داده، به نظر می رسد بررسی عملکرد موسسات حقوقی مورد توجه قرار گیرد. به نظر نگارنده صدور مجوز به افراد حقوقی، موسسات و تشکیلات فرهنگی همچون هیئات مذهبی، احزاب و جمعیت ها و شرکت های دولتی و غیر دولتی می تواند تا حد قابل توجهی مشکلات پرورشی و آموزشی را بدون تحمیل بار مالی به اولیا برطرف کند. هیئات مذهبی و احزاب برای نیل به اهداف عقیدتی و سیاسی، سعی در کیفی کردن کارنامه خویش را خواهند داشت. شرکت های دولتی و غیردولتی، بانک ها و موسسات تجاری نیز با اهداف تبلیغی کلان و عدم توجه به سوددهی کوتاه مدت رغبت فراوانی برای مشارکت خواهند داشت. تشویق موسسات فرهنگی و تجاری برای حضور در محیط های آموزشی، بدون تحمیل بار مالی به شهروندان، می تواند بار مالی و فرهنگی فراوانی را از دوش آموزش و پرورش بردارد. موسسات غیردولتی – حقوقی سال هاست که در محیط های آموزشی کشورهای توسعه یافته حضور دارند.
    
    عضو کانون فرهنگیان شیراز*

روزنامه اعتماد - 9 آبان 92

آموزش وپرورش و مشارکت اولیا


آموزش وپرورش و مشارکت اولیا


نویسنده: رسول پاپایی



    آخرین هفته ماه مهر مهم ترین هفته برای مدیران مدارس محسوب می شود. این هفته را شاید بتوان «شب قدر» مدرسه های ایرانی هم نام نهاد. در این هفته است که مدیران مدرسه ها تصمیم می گیرند، با فرستادن نامه به خانه های بچه ها، «پیوند اولیا و مربیان» را جشن بگیرند وازپدر و مادرها دعوت می کنند تا در جلسه انجمن اولیا و مربیان مدرسه فرزندشان شرکت کنند و با اعلام حضور و غیاب، تلاش می کنند بچه ها را به اعمال فشار بر پدر ومادر ها وادار کنند تا هرچه بیشتر اولیا گریزان از این گونه اجتماعات را برای یک بار هم که شده، به حیاط پر از هیاهوی مدرسه بکشانند. سال 46 «انجمن ملی اولیا و مربیان» ایران در مهرماه تاسیس شد، هدف هم این بود که، هر کسی به تعلیم و تربیت عمومی کودکان و نوجوانان علاقه دارد داوطلبانه به این انجمن ها بیاید و برای بهبود شرایط کمی و کیفی مدرسه ها و آموزش و پرورش با دیگران همفکری و همکاری کند و همگی با هم، مدیران مدارس و معلمان را در بهتر شدن مدرسه ها یاری کنند. با وجود تشکیلات عریض و طویل اداری و حذف ادغام های ساختاری، اثرگذاری و کارکرد انجمن های اولیا و مربیان با اهداف و فلسفه وجودی مرامنامه مهر 46 هنوز فاصله زیادی دارد. پدر و مادر هایی که در این جلسات شرکت می کنند وقتی مشاهده می کنند، جلسات انجمن اولیا و مربیان به جای اینکه فرصتی باشد، برای تبادل «نظر» و «گفت وگو» درباره آموزش و تربیت فرزندان و آسیب هایی که سلامت روحی و روانی و آموزشی بچه ها را تهدید می کند، تبدیل به جلساتی برای سخنرانی های تکراری و خسته کننده شده، رغبتی برای حضور جدی و اثربخش در آن نشان نمی دهند. آنها متوجه شده اند که رویه غالب حاکم بر این جلسات این است که، مدیر ابتدا مشکلات مدرسه فرزندشان را مطرح می کند. کم کم از دشواری پرداخت قبض گاز و آب حرف می زند و آرام آرام و با ظرافتی که به قبای وکیل و وزیر برنخورد، از ناچیز بودن سرانه دانش آموزی یا پرداخت نشدنش حرف می زند و خلاصه اینکه، با زبان بی زبانی هدف غایی از تشکیل انجمن های اولیا و مربیان ومراد از مشارکت را جذب کمک های مالی معرفی می کند. آن سوی این گفته های سوزناک وسنتی مدیران مدارس، پدر و مادر ها، با آگاهی از تاکید قانون اساسی بر رایگان بودن تحصیل، با اشاره به مصاحبه های متوالی وزیر و معاونانش در ایام ثبت نام مبنی بر ممنوعیت پول گرفتن، توقع دارند مدیران مدارس کمتر به بهانه های مختلف از آنان کمک مالی بخواهند. اغلب آنها هم با مرور این تاکید قانون و آن مصاحبه های شعاری، چشمان شان را به این واقعیت ها که مدرسه داری هزینه دارد، سیستم گرمایش و سرمایش دارد، گچ و کاغذ و جوهر و ملزومات دارد وسرانه های آموزشی و پرورشی مدارس ناچیز است و مدیر مدرسه با حقوق ناچیزش نمی تواند به تنهایی گره از تنگناهای مالی مدرسه فرزندشان بردارد، می بندند. از طرفی آموزش و پرورش، به هنگام ثبت نام اجازه دریافت پول به مدیران را نمی دهد اما طی سال تحصیلی مدیر مدرسه با رها کردن سایر کارکرد های «مشارکت» از انجمن اولیا و مربیان می خواهد، به هر حیلتی که شده در دل پدر و مادر ها نفوذ کرده و پول های نگرفته به هنگام ثبت نام را از آنان بخواهد. بدون تعارف باید گفت: انجمن های اولیا و مربیان از نقش اصلی خود یعنی، تامین «مشارکت» همه جانبه اولیا در «اداره» مدرسه دور مانده و عملاتبدیل به بازوی اجرایی مدیر مدرسه برای پول گرفتن از والدین دانش آموزان شده است. به گونه یی که می توان گفت منحصر شدن مفهوم «مشارکت» به پول گرفتن، انجمن های اولیا و مربیان را هم مانند شورای دانش آموزی و شورای معلمان، به نهادی دنباله روی مدیر مدرسه و ساختار بروکراسی و انجمنی برای «توجیه» تصمیماتش تبدیل کرده است. این در حالی است که در تعریف مشارکت گفته شده: مشارکت یک عمل اجتماعی و ، امری درونی، داوطلبانه، آگاهانه و بر اساس علاقه های فردی است. گفته می شود برای «اثر بخش بودن» مشارکت ابتدا باید احساس «نیاز» به «مشارکت» در افراد به وجود بیاید. مشارکت با دستورالعمل و وضع مقرارت تبدیل به یک همکاری فعال و اثربخش نمی شود. امروز، نسخه یی که آموزش و پرورش، برای انجمن های اولیا و مربیان وجلب مشارکتشان پیچیده، شیوه نامه هایی «دستوری» و آیین نامه هایی «خشک و مدیر محور» است. این نگاه دستوری و آیین نامه یی، در کنار ضعف دانش و بینش «مدیران مدارس» درباره نهاد های مدنی موجب شده، مفهوم مشارکت در آموزش و پرورش و نزد مدیران آموزش و پرورش حتی، تبدیل به «کمک مالی» شود و مشورت های فکری و تخصصی مردم و اولیا محلی از اعراب نداشته باشند. این نوع نگاه به مفهوم مشارکت، موجب شده پدر و مادر ها و علاقه مندان به آموزش و پرورش، عطای حضور در جلسات انجمن اولیا را به لقایش ببخشند.

اعتماد - 9 آبان 92

ارایه برنامه به وزیر آموزش و پرورش

ارایه برنامه به وزیر آموزش و پرورش
  
باسلام واحترام و تشکر از مسئولین سایت به خاطر احترام به نظرات همکاران فرهنگی,و گلایه از دوستانی که قدر فرصت را ندانسته و بیشتر مسائل شخصی و یا سطحی را مطرح می نمایند
آموزش و پرورش بزرگترین نهاد تربیتی کشور بعد از خانواده میباشد بی شک.
مشکلات عدیده از سنوات گذشته باشدت و ضعف متفاوت تکرار میشود بدون آسیب شناسی ؟؟!!!! اجرای برنامه های آموزشی و پرورشی با شتابزدگی و بدون توجه به بازخورد علمی!!؟؟سطحی نگری !! ارائه آمارهای ساختگی برای خوشامد مقام بالادستی و هزاران درد به ظاهر بی درمان تکراری که تابحال به لطف تلاش دبیران آموزگاران و مدیران مدارس و نیز استعداد جوانان خلاق حتی دوردست ترین نقاط کشور اندکی جبران میشود و کسی نمی پرسد جایگاه برنامه ریزی , خلاقیت و... کجاست و اما جناب آقای دکتر فانی امیدوارم با رای بالای نمایندگان مردم سکاندار بزرگترین معدن و چای نفت کشور استعداد و خلاقیت جوان ایرانی شوی بدور از مسائل سطحی و روزمره گی,
واما برنامه پیشنهادی
1مدیریت نیروی انسانی بعنوان مهمترین مسئله
2بازنگری هوشمندسازی مدارس و مجتمع های آموزشی هر چه سریع تر
3اجازه می خواهم شما را پدر پژوهشسراهای دانش آموزی و بانی راه اندازی آنها صدا بزنم و تقاضا نمایم به فریاد فرزند معنوی در حال موت ات برس آقای وزیر , نبود تعریف جامع از پژوهش دانش آموزی , کمبود نیروی انسانی , پژوهش باور نبودن میران ستادی !!؟ نداشتن ردیف بودجه و ....
البته باز به لطف استعداد جوانان خلاق وطنم و توجه بعضی مدیران موفقیت های نیز بوده !!
درپایان امیدوارم شما همچون اسلاف به فکر شق القمر نباشید همین که آموزش و پرورش در کنار دانش آموزان و همراه آنها باشد به روز و کار آمد کافی است
جا دارد از زحمات همه گذشتگان در رشد جوانان ایران عزیز تشکر نموده و دست تک تک آنها را ببوسم . والعاقبت وللمتقین
پژوهشسرای نواندیشان سیرجان

شکوفایی دانش‌آموزان در محیط شاد آموزشی


شکوفایی دانش‌آموزان در محیط شاد آموزشی

مهدی ارجمند 
برای آن‌هایی که در دهه 60 تحصیل کرده‌اند و حالا خودشان بچه مدرسه‌ای دارند محیط شاد آموزشی شاید تنها به چند نقاشی گل و بلبل روی دیوار‌های مدرسه خلاصه می‌شد که گاه همین گل و بلبل نقاشی شده روی دیوار مدرسه با صدای آژیر قرمز که خطر اصابت موشک را یادآوری می‌کرد حالت غریبانه‌ای به خود می‌گرفتند. 
شاید هم زنگ هنر وقتی معلم روی تخته سیاه پرنده زیبایی را نقاشی می‌کرد یا از آن‌ها می‌خواست گلدان، رودخانه و خورشید را نقاشی کنند آن روز برای آن‌ها یک روز با یک محیط آموزشی شاد و با نشاط بود. آن روزها که هنوز مدارس غیر انتفاعی معروف نشده بودند دانش‌آموزان زنگ ورزش که می‌شد دلشان به یک توپ پلاستیکی خوش بود و دوتا تیردروازه وسط حیاط مدرسه. نه از در و دیوار پراز رنگ و لعاب مدرسه خبری بود و نه از رشته‌های مختلف ورزشی و سالن‌های گوناگون که امروز در برخی از مدارس مخصوصاً مدارس غیر انتفاعی به چشم می‌خورد. 
نیازی که فراموش شده است 
این سال‌ها اما زمانه عوض شده و دانش‌آموزان امروز دختر و پسرهای ساکت و حرف گوش کن دیروز نیستند که به یک توپ پلاستیکی یا یک راکت و توپ کوچک دلشان خوش باشد. آن‌ها فضایی را دوست دارند که پر از نشاط و شادابی باشد. کارشناسان تعلیم و تربیت هم همین نظر را دارند و معتقد هستند فضای شاد و بانشاط آموزشی تاثیر بسیار زیادی روی رشد و شکوفایی استعدادهای کودکان و نوجوانان دارد. 
به عقیده علی اکبر مهراندیش روانشناس و یکی از کارشناسان تعلیم و تربیت محیط شاد و با نشاط آموزشی نیازی است که در دهه گذشته فراموش شده و در سال‌های اخیر ضرورت این نیاز احساس شده و آموزش و پرورش درصدد برآورده کردن این نیاز کودکان است. 
وی می‌گوید: اگرچه هنوز هم با وجود مدارس غیر انتفاعی و گرانقیمت در شهرهای بزرگ مانند تهران مدارس کپری وجود دارد که آزار دهنده است اما به نظر می‌رسد مدیران آموزش و پرورش به این نیاز دانش‌آموزان پی برده‌اند و در مدارسی که امکانش فراهم باشد محیط‌های شاد آموزشی فراهم شده است. 
وی می‌افزاید: البته در این خصوص کاستی‌های فراوانی وجود دارد که باید رفع شود اما همین که مدیران آموزش و پرورش به این نیاز دانش‌آموزان پی برده‌اند جای خوشحالی دارد و این امیدواری وجود دارد که در سال‌های آینده شاهد فضاهای آموزشی با محیط‌های شاد و با نشاط باشیم. 
وی می‌افزاید: ســال تحصیلی جدید با رفتن 5/12 میــلیون دانـش‌آموز بـه مدارس آغاز شد اما نگرانی‌هایی در خصوص فضاهای آموزشی خشک و بی‌روح وجود دارد که آموزش و پرورش باید به این نگرانی‌ها پایان دهد. 
مهر اندیش با انتقاد از این که طرح شاداب‌سازی مدارس در ایران هیچ گاه مورد توجه قرار نگرفته، می‌افزاید: فضای برخی از مدارس کسالت‌آور است و در این فضای کسالت‌آور نمی‌توان انتظار داشت استعداد دانش‌آموز شکوفا شود. 
این روانشناس به محیط‌های آموزشی دخترانه اشاره می‌کند و می‌گوید: دراین میان برخی از مدارس دخترانه از محدودیت‌های بیشتری برخوردار هستند و محیط‌های آموزشی دخترانه کسل‌تر و خشک‌تر است در حالی که به نظر می‌رسد در محیطی که دانش‌آموز و معلمان و مربیان همه زن هستند نیازی به برخی سختگیری‌ها وجود ندارد. 
وی خاطرنشان می‌کنــد: بــاید فضای مدرسه را به گونه‌ای با نشاط و با طراوت کنیم که دانش‌آموزان هنگام تعطیلی مدرسه همچنان تمایل برای ماندن در مدرسه را داشته باشند نه این‌که همواره منتظر زنگ تعطیلی باشند. 
آموزش و پــرورش پیشقدم شود 
این روانشناس در ادامه با تأکید بر نقش محیط‌های شاد آموزشی در شکوفایی استعداد دانش‌آموزان و جلوگیری از به وجود آمدن برخی ناهنجاری‌ها در ذهن کودکان و نوجوانان می‌گوید: وزارت آموزش و پرورش یکی از مهمترین وزارتخانه‌های کشور است و با توجه به اهمیت این موضوع باید در این خصوص پیشقدم شود. 
البته در همین حال مرادی مدیر کل روابط عمومی وزارت آموزش و پرورش بر این نکته تأکید دارد که این وزارتخانه تلاش‌های خود را در این خصوص آغاز کرده و توجه خاصی به این موضوع دارد به گونه‌ای که بیش از ۹۰ درصد از بودجه عمرانی و پژوهشی وزارت آموزش و پرورش برای بهبود فضای آموزشی و نوسازی و بهسازی آموزشگاه‌ها هزینه می‌شود. 
وی می‌گوید: در سال‌های اخیر تلاش‌هایی جهت هدایت بودجه عمرانی برای بهسازی فضای فیزیکی آموزشگاه‌ها آغاز کرده‌ایم و اجرای این برنامه در سال ۹۳-۹۲ هم ادامه دارد، اگرچه در سال تحصیلی ۹۲-۹۱ نیز بیش از ۵۰ درصد بهسازی و نوسازی فضاهای آموزشی به اتمام رسید و مدارس سراسر کشور به صورت کاملاً محسوس زیباسازی شدند. 
رنگ‌های نشاط‌آور در مدرسه 
موضوع ایجاد یک محیط آموزشی شاد حتی مورد تأکید برخی از علما و روحانیون نیز قرار گرفته به گونه‌ای که بسیاری از ایشان معتقد هستند ایجاد محیط‌های شاد آموزشی و چاشنی قراردادن نشاط و زیبایی در محیط‌های آموزشی کار 
پسندیده‌ای است. 
حجت‌الاسلام والمسلمین محسن قرائتی یکی از این روحانیون است که بر موضوع نشاط و شادابی در محیط‌های آموزشی تأکید دارد و در یکی از برنامه‌های درس‌هایی از قرآن که چندی پیش از رسانه ملی پخش شد گفت: داخل مدرسه باید از رنگ‌های شاد و سنگین استفاده کنند. چه لزومی دارد دانش‌آموز دختر در کلاس درس از اول تا آخر فقط به رنگ سیاه لباس خانم معلم نگاه کند. 
موضوع شاداب‌سازی محیط‌های آموزشی و ایجاد یک فضای با نشاط آموزشی نیازی است که امروزه روانشناسان، جامعه شناسان و کارشناسان تعلیم و تربیت به ضرورت آن پی برده و بر تشکیل یک محیط شاد آموزشی همراه با انگیزه و نشاط تأکید دارند. خصوصاً این که از قدیم گفته‌اند مدرسه خانه دوم هر فرد است و در حال حاضر 5/12 میلیون دانش‌آموز در طول روز ساعت‌های زیادی را در خانه دوم خود می‌گذرانند.

جام جم - 29  مهرماه 92

سیب‌های اجتماعی، پشت دیوار مدارس

آسیب‌های اجتماعی، پشت دیوار مدارس

سقوط آزاد سن روی آوردن به سیگار، کاهش میانگین سنی گرایش به دخانیات و رسیدنش از 14 سال به ده سال و افزایش تمایل نوجوانان به قلیان و دود، حقایق جامعه امروز ماست.

آمارهای جمعیت مبارزه با استعمال دخانیات نشان می دهد در ایران هر سال حدود 65 میلیارد نخ سیگار دود می شود که سهم هر ایرانی از این سیگارها می شود بیش از 800 نخ در طول سال.

با این حال به طور دقیق معلوم نیست کدام گروه سنی بیشتر از بقیه این سیگارها را دود می کنند، اما شکی نیست که نوجوانان و جوانان نیز از این پُک های مرگ آور سهم دارند. با وجود این حقایق اما اعتیاد نوجوانان و جوانان به سیگار و مخدرها همیشه زیر سرپوشی نامرئی، پوشانده می شود که آخرین نمونه اش، جمله دیروز معاون تربیت بدنی و سلامت آموزش و پرورش است که گفت «در مدارس دانش آموز معتاد نداریم».

منظور او از این جمله این است که در فضای مدرسه هیچ دانش آموزی که آلوده به مواد مخدر، نشئه از مصرف مواد یا خمار از نرسیدن افیون باشد، وجود ندارد که شاید این طور باشد، اما معنای این گفته ها این نیست که در کشور هیچ نوجوان و جوان که در سن تحصیل قرار دارد، به سمت اعتیاد کشیده نشده و نمی شود.

دانش آموزان بویژه در مناطق جرم خیز که مواد مخدر در آن آسان تر به دست می آید، در معرض آسیب های جدی قرار دارند، خانواده های بسیاری از دانش آموزان درگیر اعتیادند و بسیاری از آنها به علت مواد مخدر از هم پاشیده اند و دقیقا به همین دلیل است که نمی شود گرایش نوجوانان و جوانان در سن تحصیل به مخدرها یا احتمال آلوده شدن برخی از آنها به مواد را منتفی دانست.

اعتیاد و مواد مخدر، واقعیت های تلخ جهان امروز است که در کشور ما هم دست کم یک میلیون و 350 هزار نفر را (که در آمارهای رسمی شمرده شده اند) درگیر کرده است. هر کدام از این معتادان نیز صاحب خانواده و فرزند هستند، یعنی نوجوانان و جوانانی که می توانند در معرض آسیب های ناشی از مصرف دخانیات و مواد مخدر قرار بگیرند و به دلیل اعتیاد، مجبور به ترک تحصیل شوند و در چرخه آسیب های اجتماعی بیفتند.

مریم خباز - گروه جامعه

جام جم -د22 مهرماه 92

صدرنشینی معلم


صدرنشینی معلم
 
نورعلی عباس‌پور*
 

شهروندان هر کشوری رنگ و بوی معلمان خود را می‌گیرند، چراکه تارو پود شخصیت آنها توسط معلمان، بافته و ساخته می‌شود، به همین علت وظیفه جامعه و دولتمردان در برابر معلمان و مربیان، بس سخت و طاقت‌فرساست. اگر بخواهیم آنان در نقش حقیقی خود ظاهر شوند و ملت را به سمت تعالی و پیشرفت سوق دهند لاجرم باید اسباب رضایت آنها را فراهم سازیم. به همین خاطر گفته می‌شود که سطح پیشرفت هر جامعه‌ای به جایگاه معلمان آن وابسته است. چنانچه معلمان صدرنشین باشند و آسوده‌خاطر به تربیت کودکان و نوجوانان بپردازند، فلاح و رستگاری برای جامعه به ارمغان می‌آورند و اگر در پیچ و خم زندگی روزمره گرفتار شوند و دغدغه‌ها آنها را آزرده و کم‌توان سازد جامعه انسانی با مشکلاتی روبه‌رو خواهد شد. سال‌هاست که داد سخن از فضایل و مناقبت‌های کار معلمی سر می‌دهیم اما کمتر اقدام عملی سودمند و نتیجه‌بخشی را در آن حد شاهد نیستیم. کارهای تکراری در هر سال اثر چندان مثبتی ندارد. تصور می‌رود که برای حفظ جایگاه و مقام معلم باید هزینه‌های زیادی صرف کنیم درحالی که اگر مدیریت و برنامه‌ریزی صحیح بر مدارس و ادارات آموزش و پرورش حاکم باشد با کمترین بودجه می‌توان از مقام معلم مراقبت کرد. از مناسبات اداری گرفته تا خدمات مستقیمی که به معلمان ارائه می‌شود نیازمند بازنگری و پالایش است. تحقیقات نشان می‌دهد که اگر افراد در محیط کار خود احساس احترام و عزت کنند انگیزه بیشتری برای فعالیت خواهند داشت در نتیجه بازده کار نیز افزایش می‌یابد. در مواردی برای انجام یک کار اداری چنان عرصه بر معلم تنگ می‌شود که گاها شوق تدریس در وجودش کمرنگ می‌شود. اگر قرار است خدماتی به معلم داده شود آیا بهتر نیست احترام او را در این کار حفظ کنیم؟ آیا دادن کالاهای بعضا نامرغوب عزت معلم را در نزد خانواده‌اش خدشه‌دار نمی‌کند؟ آیا روش‌های دادن هدیه به معلم مقام وی را نزد دانش‌آموزانش زیر سوال نمی‌برد؟ آیا کم‌توجهی به شایستگی‌ها و توانمندی‌ها در سطوح مختلف آموزش و پرورش نوعی بی‌احترامی به معلمان محسوب نمی‌شود؟ بسیاری از کار‌های ریز و درشت را می‌توان نام برد که به‌طور غیرمستقیم احترام به معلم را در پی داشته باشد ازجمله: کیفیت مکان استراحت و ارائه خدمات در زنگ تفریح، کیفیت میز و صندلی معلم، کیفیت و روش دادن هدیه به معلم، مشارکت بیشتر معلمان در تصمیم‌گیری‌ها، بهبود گردش کار اداری معلمان، کیفیت ارائه خدمات بانکی، بهبود خدمات گردشگری و مسافرت فرهنگیان، بهسازی روابط بین معلم و مدیران، اولیا و دانش‌آموزان، برنامه‌ریزی برای شرکت در غم و شادی فرهنگیان و.... همه اینها و بسیاری از اقدامات دیگری با رویکردی سازگاری دارد که معلم را یکی از ارکان اصلی توسعه و پیشرفت بداند و نقش پیشرو و الگو بودن او را بپذیرد، آنگاه همه تلاش‌ها به سمتی می‌رود که معلم در صدر نشیند.

* مدرس دانشگاه

http://farhangiannews.ir/view-12285.html

واپسین امید فرهنگیان برای دگرگونی گفتمان آموزشی دگرگونی گفتمان،نیاز بنیادین آموزش و پرورش


  
واپسین امید فرهنگیان برای دگرگونی گفتمان آموزشی
دگرگونی گفتمان،نیاز بنیادین آموزش و پرورش


محمد رضا نیک نژاد،آموزگار،26/7/92
اکنون نزدیک سه ماه است که رییس جمهور روحانی سکان رهبری ساختار اجرایی کشور را در دست گرفته و در همین زمان کم،شاهد رویدادهای درخور توجهی در گستره های اقتصادی،دیپلماتیک،دانشگاهی،محیط زیستی،میراث فرهنگی و ... بوده ایم. در همه ی وزارتخانه ها یا سازمان هایی که دولت توانسته است گامی هر چند کوتاه به سوی خواسته های رای دهندگان 24 خرداد بردارد،بی گمان دگرگونی گفتمان حاکم بر آن وزارتخانه و یا سازمان را شاهد بوده ایم. برای نمونه گماردن توفیقی به سرپرستی وزارت علوم،در همین زمان اندک،افزون بر این که توانسته دلهای بسیاری از دانشگاهیان را برباید و آنان را با برنامه های خویش همراه سازد،در برداشتن گام هایی کارا در گستره های آموزشی،مدیریتی،دانشجویی و ... بسیار کامیاب بوده و از همه مهمتر هم سویی سرپرست این وزارتخانه با اندیشه ها و گفتمان رییس دولت را به شایستگی فراهم نموده و به نمایش گذاشته است. 
اما با دست رد نمایندگان مجلس به سینه ی نخستین گزینه ی وزارت آموزش و پرورش،علی اصغر فانی به عنوان سرپرست گسترده ترین وزارتخانه ی کشور معرفی شد. فانی در آموزش و پرورش چهره ای شناخته شده است و پیشینه ی مدیریتی نه چندان کوتاهی در دوره های گوناگون این وزارتخانه دارا می باشد که معاونت وزرای آموزش و پرورش دوران اصلاحات،مهمترینِ آنها است. بارزترین ویژگی دکتر فانی،تایید و ادامه ی گفتمان حاکم بر آموزش و پرورش در دوران- دست کم- هشت ساله ی دولت گذشته و فاصله ی معنا دار آن با گفتمان آموزشی- پرورشی رییس جمهور روحانی است. در بسیاری از سخنان و گفتگوهای سرپرست آموزش و پرورش و البته کارهای انجام شده در دوران کوتاه سرپرستی،چندان نشانه ی امیدوار کننده از دگرگونی های اساسی دیده نمی شود. مثال ها از این دست فراوان است. برای نمونه ایشان در برابر پرسش خبرنگاری که از وجود دانش آموز معتاد در آموزش و پرورش می پرسد،می گوید:من آن را رد نمی کنم،اما با انتشار این خبرها در گستره عمومی نیز همراه نیستم!زیرا سبب نگرانی پدر و مادرها می شود. این سخنان،با دیدگاه های فرادستان گذشته ی این وزارتخانه بسیار هم سو است. جناب سرپرست باید بدانند که تا دستگاه عصبی بدن درد را خبر ندهد،کسی پی به وجود بیماری نمی برد. اگر چنین خبرهای مهمی در چنبره ی مدیریتی چند تن باقی بماند،بی گمان بیماری های اجتماعی ای مانند اعتیاد،زیر پوست جامعه- مدرسه – رشد کرده و روزی فرا خواهد رسید که دیگر از کسی کاری بر نمی آید. یا در پاسخ به پرسش خبرنگاری که درباره ی انگیزه ی کمِ دانش آموزان برای شرکت در مراسم نماز مدارس می پرسد،می گوید ما باید در اندیشه ی ساختن نمازخانه های درخور باشیم و آنها را بیش از گذشته برای جذب دانش آموزان بهسازی نماییم. این گونه سخنان در دیدگاه های فرادستان آموزشی- از گذشته تا کنون- به شدت پر بسامد و کلیشه ای بوده و از نگاهی نو حکایت نمی کند. هر کس که با کانون های آموزشی سر و کار دارد- ازجمله نگارنده- خوب می داند که نمازخانه های مدارس بهترین،زیباترین و مجهزترین بخش های یک مکان آموزشی است. از این رو اگر از کمی انگیزه دانش آموزان سخنی به میان می آید،باید ریشه این کم انگیزگی را ژرف تر و تخصصی تر دید و به آن پرداخت. یا در زمینه ی افزایش دست مزدها،سخنانی مطرح می شود که- به گفته ی کارشناسان- با توجه به شرایط اقتصادی کشور چشم اندازی برای اجرا ندارند. برای نمونه ای دیگر در پی سخنان رییس جمهور در روز باز گشایی مدارس که خواستار ایجادِ زنگ گفتگو در مدارس شدند. حسین هژبری معاون پرورشی وزیر می گوید"مقرر شده معلمان در کلاس‌های درس برخی از کتب درسی را در قالب گفت‌وگو تدریس و مدیریت کنند". اما "زنگ های گفتگو در کلاس های دایره ای" در ساختارهای نوین آموزشی یکی از کاراترین روش های آموزش های شهروندی و گسترش و ژرفا بخشی به درونمایه های اخلاقی،اجتماعی،زیست محیطی و ... است و با آموزش درونمایه ای درسی از روش های گروهی و گفتگو بسیار فاصله دارد و این نمونه ای از دوری دیدگاه فرادستان آموزشی با دیدگاه های نوین آموزشی رییس جمهور است. از دیگر سو- بر خلاف وزارت علوم و حتی ورزش و جوانان- دگرگونی در رده های بالا و میانه ی مدیریت آموزش و پرورش- به جز چند مورد انگشت شمار- صورت نگرفته و از این رو نمی توان چشم براه زایش گفتمانی نو و متناسب با دیدگاه های دولت تازه و رییس آن بود.
اما در روزهای گذشته زمزمه هایی از معرفی شخص دیگری برای به دست گرفتن وزارت آموزش و پرورش شنیده می شود. اگر چنین خبری درست باشد،از سویی باید امیدها به تغییر گفتمان آموزشی در دولت تازه را زنده نگهداشت و از دیگر سو رییس دولت باید بیش از گذشته به افکار عمومی فرهنگیان و خواسته های سیاسی- اجتماعی آنها،خانواده هاو دانش آموزان و از همه مهمتر نیازهای امروزین جامعه توجه نشان دهند. با برگزیدن کسی که نزدیک ترین رویکرد را به دیدگاه ها و اندیشه های پیشرو آموزشی رییس دولت دارد،می توان زمینه ی دگرگونی به سوی برپاسازی آموزش و پرورشی نوین،کارا و کامیاب در پرورش شهروندانی پویا،اندیشمند و جهانی را فراهم نمود
.

تاملی دوباره درتعامل خانه و مدرسه


تاملی دوباره درتعامل خانه و مدرسه 
 
علی افشارسمیرمی* 
 

کودک باید زندگی درجمع را تجربه کند تا هم استعدادهای بالقوه خویش را نزد همسالانش به نمایش بگذارد وهم برای مستقل زیستن دراجتماع فردا، آماده شود. پدرومادر، هرچه هم ماهر باشند، تنها درتامین نیازهای جسمی و برخی نیازهای روانی فرزندشان موفق خواهند بود اما درتامین نیازهای شناختی، اجتماعی و مهارتی او نیازمند تحصیلات ومطالعات وسیع آموزشی وتربیتی خواهند بود واین چیزی است که ویژگی اصلی نهاد آموزش و پرورش راتشکیل داده است. البته اگر چه خانواده‌ها از نظر ساختار و کارکرد مانند گذشته نیستند، اما باز هم در تامین و تقویت تفاهم و تعامل با مدرسه، نقش مهمی دارند. والدین نباید فراموش کنند که فقط مدرسه نمی‌تواند و نباید تمامی مسئولیت هدایت فرزندانشان را به عهده گیرد. آنها باید بدانند که به غیر از ساعات درسی، بچه‌هایشان خودبه‌خود در ساعات دیگر به دست آشنایان، غریبه‌ها، مکان‌های مختلف وسایر مراکز اجتماعی هم سپرده می‌شوند که نقش و تاثیر تربیتی نامرئی آنها اگر بیشتر از مدرسه نباشد، کمتر ازآن نیست.اگرچه در این میان فقط مدرسه‌ها هستند که به خاطر ساختار متمرکزشان، توان قدرت‌نمائی بیشتری دارند. همگام با رشد و تقویت آموزش و پرورش، نهادها و نظام‌های فرهنگی مختلفی با برخورداری ازیکسری عوامل ارتباطی و رسانه‌ای مثل رادیو، تلویزیون، مطبوعات و اینترنت نیز ظاهر شدند که اتفاقا درراستای آموزش عمومی جامعه فعالیت خودرا آغاز کردند. آنها چون قابلیت به‌روز شدن وهمراهی با فناوری‌ها را داشتند، چنان به توسعه و تجهیز خویش کوشیدند که آموزش و پرورش رسمی را ناگزیر از آماده‌سازی خویش در استفاده از این ابزارساخت. به‌رغم حضور گسترده و پیچیده این امکانات، هنوز فرایند آموزش و پرورش مرسوم، بهترین و تنهاترین گزینه موجود خانواده‌هاست. اضافه برضرورت و اهمیت آموزش چهره به چهره، به‌ویژه درآموزش دوره عمومی، هنوز راه دستیابی به منزلت و ثروت درجامعه، جز از طی طریق آموزش و پرورش رسمی ممکن نیست. روبه‌روشدن با دست‌پرورده‌های همین نظام درقالب مهندس و دکتر است که مردم را ناچار به قدردانی و حمایت از آموزش و پرورش می‌نماید. آنها به همین خاطرهنوز فرزندان خود را به دست مدرسه می‌سپارند و به‌وسیله کمک‌های مادی ومعنوی خویش به تجهیز و رفع مشکلات آن یاری می‌رسانند. میزان مشارکت و فعالیت والدین در امورمدارس، کم و نگران‌کننده است. شاید به خاطر اینکه مدارس فرصت‌های محدود و گزینش‌شده‌ای را برای کارمدرسه و درگیرساختن والدین درآنها فراهم می‌کند. شاید هم مدارس معمولا ارزش و نتایج حاصله از مشارکت والدین را چندان بزرگ نمی‌شمارند. درهرصورت، مشارکت والدین معمولا محدود به حوزه کلاس درس فرزندان و امور تحصیلی آنهاست و در سایرامور مربوط به مدرسه، کمتر مورد مشورت قرار می‌گیرند و با آنچه واقعا درآن می‌گذرد، نسبتا بیگانه‌اند و تنها درمواقع خاصی از سال تحصیلی به مدرسه دعوت می‌شوند. والدین و معلمان در دفاع از مفاهیم «خوب بودن» و «والدین یا معلمین خوب بودن» بر سر نوع برداشت خود اصرار دارند و گاهی در القای برداشت خود به طرف مقابل نیز از چاشنی نصیحت هم استفاده می‌نمایند که در تقویت این موضوع بی‌تاثیر نیست. یکی ازصاحبنظران آموزشی به نام گلاسر در کتاب مدارس بدون شکست می‌گوید؛ «شکست، دارای انواع گوناگون نیست و تنها دو نوع شکست وجود دارد:1-شکست در مبادله محبت 2-شکست دراحساس ارزشمندی. بنابراین، بخشی از کم‌توجهی وکم‌لطفی موجود والدین نسبت به مدارس در تجربه همین شکست‌هاست. این احساس عدم ارزشمندی آنگاه شدیدتر می‌نماید که والدین، سواد چندانی نداشته باشند و یا ناتوان از صحبت درجمع و یا برخوردار از موقعیت‌های پائین اجتماعی باشند. متمرکز اداره شدن نظام آموزشی، کیفیت ارزش‌گذاری به رای و نظر والدین، شرایط فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی جامعه و پیش‌زمینه ذهنی والدین و معلمان راجع به همدیگر ازجمله عواملی است که نحوه تعامل خانه و مدرسه در جامعه ما را تشکیل داده‌اند. با این همه اکنون نیز آموزش و پرورش، چندان هم ازمشارکت عمومی کم‌بهره نیست. وقف، انجمن اولیا و مربیان، جهاد مدرسه‌سازی، خیرین مدرسه‌ساز، مدارس غیرانتفاعی، مدارس نمونه مردمی و شوراهای منطقه‌ای آموزش و پرورش، ازجمله شیوه‌های تعامل و مشارکت خانه ومدرسه درسال‌های پس از پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی است. مدرسه‌ها باید کاری کنند تا نه‌تنها در مقام حرف که در عمل بیشتر مورد اعتماد خانواده‌ها قرار گیرند. وظیفه مهم آنها جلب اعتماد بیشتر والدین نسبت به مدرسه است که اگرچه کار دشواری است اما غیرممکن نیست. به این منظور معلمان باید دانش‌آموزان – و بهتر بگوییم نمایندگان خانواده‌ها را در مدرسه- هر چه بیشتر درک کنند تا آنها مبلغان خوبی از سوی مدرسه و در میان خانه باشند. قبل از دعوت والدین به مدرسه باید زمینه یک استقبال رضایت‌بخش را فراهم کرد و این حساس‌ترین مرحله این تعامل است که بعضا مدارس به میزان اهمیت آن واقف نیستند. به‌طوری که در برخی موارد، والدین دعوت شده باید ساعت‌ها صحبت‌هایی بشنوند که شاید بالاتر از نظر سطح تجاربشان نباشد. به بیانی دیگر در جلسات آموزش خانواده مربیان مدرسه آنچه را می‌دانند به والدین می‌گویند نه آنچه آنها(والدین) نیاز دارند. بنابر این معلمان باید هنگام صحبت درباره مسائل دانش‌آموزان با والدین، از شرمسار ساختن ومتهم نمودن آنها اکیداً پرهیز کنند. اضافه بر این باید درخصوص احیای نقش تربیتی پدر در خانواده با توجه به شرایط خاص محلی و فرهنگی، برنامه‌های ویژه‌ای را تدارک ببینند. البته گرچه خانواده‌ها تقریباً ساختار و کارکرد گذشته خود را از دست داده‌اند و به‌رغم تمام ویژگی‌های دیروز آن، بعضا امروز تبدیل به سرپناهی در حد گردهم آمدن اعضای خسته از تلاش روزانه برای خوردن و خوابیدن و تلویزیون تماشا کردن، شده است، اما بازهم در تامین و تقویت تعامل نقش مهمی دارند. این همه گفتیم و نگفتیم که اکنون تنها در آستانه هزاره سوم و عصر پست‌مدرنیسم(فراتجدد)قرار داریم و هیچ بعید نیست که فردا ساختار خانواده‌ها و مدارس، از اینکه هست، متحول‌تر نگردد. در آن زمان شاید صحبت پیوند خانه و مدرسه تنها در حد یک طنز تلقی گردد که البته روزی روزگاری رواج داشته است. اما تا آن زمان یادمان باشد که پشتوانه اقتدار معنوی (حتی مادی) مدارس، خانواده‌ها هستند و در مقابل، به‌رغم تمام نارسائی‌ها و نابسامانی‌های نظام آموزشی، هنوز این مدرسه‌ها هستند که همچنان نقش‌های پدری و مادری والدین را دوام و ثبات می‌بخشند.معلم در آموزش و پرورش

آرمان -23 مهرماه 92

رهایی آموزش‌وپرورش از حصر


  • در هر کشوری میزان توجه به نهاد‌ها و سازمان‌های مختلف، نشان‌دهنـــــــده جهت‌گیری کلان آن کشور است. در بعضی از کشور‌ها بیشتر به امور دفاعی و نظامی توجه می‌شود و در بعضی از کشور‌ها امنیت و سیاست داخلی. در بعضی از کشورها به بهداشت و سلامت توجه بیشتری می‌شود. در بعضی از کشورها تامین اجتماعی در اولویت قرار دارد و در بعضی از کشور‌ها آموزش. بخشی از این توجه را میزان بودجه تعیین می‌کند و بخشی دیگر را اهمیت و جایگاه آن نهاد در ساختار کلی دولت یا جامعه. 
  • در بعضی از کشور‌ها گل سرسبد وزارتخانه‌های کشور، آموزش‌وپرورش است. آموزش‌وپرورش و نه آموزش در معنای کلانش که آموزش عالی را نیز دربر بگیرد. در این کشور‌ها خود به خود مخاطبان آموزش‌وپرورش که کودکان و نوجوانان باشند نیز در اولویت برنامه‌ریزی‌ها قرار می‌گیرند. 
  • آموزش‌وپرورش در کشور ما اگرچه در شعار همواره یکی از مهم‌ترین وزارتخانه‌ها برشمرده شده است، اما در سیاست‌های کلان چندان اهمیتی برایش قائل نیستند. وزرای آموزش‌وپرورش جز در مقاطعی کوتاه جزو ضعیف‌ترین افراد کابینه بوده‌اند. حتی در دوره اصلاحات نیز وزارت آموزش‌وپرورش از این نظر شانسی نداشت و وزرای آموزش‌وپرورش نه جایگاه شاخص علمی داشتند و نه حتی در مقام مقایسه با دیگر اعضای کابینه، جایگاه شاخص فرهنگی و اجتماعی. 
  • در کابینه حسن روحانی نیز که با معرفی محمدعلی نجفی نوید داده می‌شد یکی از اعضای برجسته کابینه بر صندلی وزارت آموزش‌وپرورش تکیه بزند، مجلس نخواست. وزیر پیشنهادی کنونی نیز باوجود بعضی ویژگی‌های مثبت، به نظر نمی‌رسد قصد و توانایی ایجاد تحول و ارتقای جایگاه آموزش‌وپرورش را بیش از وزرای قبلی داشته باشد. پیش‌بینی می‌شود که او نیز همچون بعضی از وزرای قبلی باوجود خواستِ خود، نتواند بر موانع درونی و سنت‌های ناکارآمد بدنه کار‌شناسی آموزش‌وپرورش فایق‌ آید. 
  • با این حال آیا ارتقای جایگاه آموزش‌وپرورش فقط به توانایی‌ها و ناتوانی‌های وزیر وابسته است؟ طبیعی است که پاسخ این پرسش منفی باشد. اگر نگاه کلی دولت به مساله آموزش‌وپرورش با گذشته فرق داشته باشد، آن‌گاه ماجرا به کلی متفاوت خواهد بود. اگر دولت آموزش‌وپرورش را محصور در یک وزارتخانه نداند و آن را موضوعی عام‌تر و فراگیر‌تر از حوزه فعالیت یک وزارت بداند و آموزش‌وپرورش را در تعلیم و تربیت رسمی و یک‌سویه و محافظه‌کارانه خلاصه نکند، شاید اتفاقی بیفتد. 
  • وقتی از آموزش‌وپرورش سخن می‌گوییم، خود به خود بحث به کودکان و نوجوانان می‌کشد. کودکان و نوجوانان نماد آینده‌اند. توجه به کودکان و نوجوانان، توجه به آینده است و توجه به آینده، اساس برنامه‌ریزی و اداره با برنامه کشور است. نمی‌توان کشور را با برنامه‌ریزی اداره کرد و به کودکان نیندیشید. تا وقتی کودکان و نوجوانان محور توسعه قرار نگیرند، سخن از برنامه‌ریزی معنایی ندارد. به همین دلیل است که در بعضی از کشورهای پیشرفته، آموزش‌وپرورش گل سرسبد کابینه است. 
  • برای این‌که کودکان و نوجوانان محور توسعه باشند، باید آموزش‌وپرورش از حصر در یک وزارتخانه بیرون بیاید. باید در بسیاری از نهاد‌ها کودکان و نوجوانان محور فعالیت‌ها باشند. سازمان‌هایی مانند حفاظت از محیط‌زیست و میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع‌دستی، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و... از آن جمله‌اند. 
  • چندی پیش در سازمان میراث فرهنگی نمایشگاهی برای کودکان برگزار شد و سخنرانی افتتاحیه آن مراسم در خبرگزاری‌ها و نشریات بازتاب خوبی داشت. همچنین در ادامه یادداشتی از محمدعلی نجفی (رییس سازمان) در یکی از روزنامه‌ها منتشر شد که علاوه بر توجه به کودکان و نوجوانان، نگاهی نسبتا پیشروانه به آنان داشت. آیا این استثنا و اتفاق بود یا می‌تواند به قاعده‌ای در دولت تبدیل شود؟ امیدواریم که توجه به کودکان و محور قرار دادن کودکان در برنامه‌های توسعه یک قاعده باشد و ادامه پیدا کند
  • بهار - 22  مهر ما ه 92


مشکلات آموزش و پرورش از نگاه یک فرهنگی
  

به نام خداوند جان و خرد کزین برتر اندیشه بر نگذرد بهترین مترجم کسی است که سکوت دیگران را ترجمه کند شاید سکوتی تلخ گویای دوست داشتنی شیرین باشد. با آرزوی توفیق برای دولت تدبیر و امید و سرپرست وزارت آموزش و پرورش جناب آقای دکتر دکتر فانی به عنوان یک فرهنگی که چندین سال در حوزه های آموزشی و اداری خدمت نموده ام ، چند سطری گذرا به مسائل موجود در آموزش و پرورش می پردازم.مشکلاتی که هر از چندگاهی به زبانی و بیانی به صور مختلف ایراد می شود .از این رو به صورت مختصر بر اساس دیدگاه و نظر خود مسائل و مشکلات را مرور می کنم شاید مترجم سکوت همکارانم باشم که در سکوت تلخ و دوست داشتنی بسیار گفته دارند . فرهنگیان و معیشت: رسیدگی به وضعیت معیشتی و اقتصادی شاید اصلی ترین دغدغه فرهنگیان در طول چندین سال بوده و هست به صورتی که حتی با اجرای نظام پرداخت هماهنگ نیز نتوانسته اند جبران مافات نمایند .شکی نیست که فرهنگیان هیچگاه شان ، منزلت و ارزش کار خود را وابسته به وضعیت معیشتی ننموده و دانش آموزان را به عنوان فرزندان خود دانسته و می دانند. آنان علی رغم همه کاستی ها کم کاری راهی در وجودشان ندارد لکن، باید پذیرفت تبعیض های موجود در دریافتی های بین نهاد ها و سازمان ها و مزایای مختلف برایشان سخت و سنگین است. دریافت کمتر، نداشتن حق مسکن ، اختلاف در تسهیلات در تمامی مدارک یکسان برای معلمی که بار سنگین تعلیم و تربیت را به دوش می کشد غیر قابل قبول است. آنان اکنون انتظار دارند که فرزندان دیروزشان بر مسند مجلس تکیه زده اند و چه بسا خود نیز چندی فرهنگی بود ه اند بیشتر دغدغه های آنان را دریابند و بدانند که فرهنگیان همواره در سکوتشان فریاد می زنندکه ما زیاد هستیم اما زیادی نیستیم.شاید اجرای کامل نظام هماهنگ با حمایت قاطعانه دولت، پیگیری وزارت و مجلس تا حدودی باعث رفع تبعیض شود تا اختلاف بین مدارک در آموزش و پرورش با وزارت علوم و سایر سازمان ها علی رغم کار سنگین بر طرف گردد. فرهنگیان و ادامه تحصیل: افزایش دانش و آگاهی از مهم ترین مسائلی است که همواره مورد توجه معلمان بوده است . امروز معلمی را نمی توان یافت که علی رغم بی تاثیر بودن و یا تاثیر کم حقوق گرایش به تحصیل نداشته باشد.فراهم کردن این زمینه بر عهده دست اندرکاران می باشد که می توانند همچون گذشته با مامور به تحصیل نمودن همکاران و ارج نهادن به تلاش آنان یاری گر آنان باشیم.از سویی دیگر فراهم کردن زمینه برای ورود فرهنگیان به امور پژوهشی و بها دادن به تحقیقات فرهنگیان و تاثیر آن بر رتبه ، طبقه می تواند عاملی موثر برای گرایش فرهنگیان به امر پژوهش گردد. جوان گرایی در مدیریت : استفاده از نیروی جوان و جوانگرایی در امور مدیریتی علی رغم احترام و استفاده از تجربیات گذشتگان می تواند عاملی مهم برای شکوفایی و تحولات نو باشد و به یاد داشته باشیم در بسیاری از صحنه ها جوانان با درایت سنت های غلطی را که بسیاری هراس از شکستنش داشتیم کنار نهادند و چون دوران دفاع مقدس با صلابت وارد شدند، اکنون نیز به نظر می آید برای تغییر در ساختارهای سنتی و هدایت آموزش و پرورش به سویی تعالی و پیشرفت می توان به آنان امیدوار بود و از نشاط و پویایی آنان بهره برد. فنا وری های نوین: امروزه در جامعه جهانی در همه زمینه ها ما شاهد رشد فناوری های نوین و بهره بردای از تکنولوژی های جدید می باشیم که استفاده از چنین امکاناتی اجتناب ناپذیر می نماید. بنابراین می بایستی زمینه ای فراهم گردد تا مدارس ما از شیوه سنتی به سمت نوگرایی با متدهای نوین تدریس پیش برود. بایستی قبول کرد که نسل امروزین که چندین گام از ما جلوتر هستند نیز نمی توانند با شیوه های سنتی که متاسفانه متکلم وحده شدن معلم است کنار بیاییند و به قول خودشان: فسانه شد حدیث سکندر و دارا حدیث نو آر که نو را حلاوتی است دگر البته شاید پاسخ همکاران و وزیر محترم برایمان آشکار باشد که ، با این بودجه همین که ما می توانیم مدارس حاضر را پابرجا نگهداریم و حقوق فرهنگیان را پرداخت کنیم جای امیدواریست و آرزوی ما نیز آرزوی شماست .اما باید قبول کنیم که : شاگردانی که بدون نوآوری ! همواره سخن استاد خویش را تکرار می کنند هیچگاه برای خود و استادشان فر و شکوهی ، به ارمغان نمی آورند .اما چرا تنها می بایست بار هزینه ها را تنها بر دوش آموزش و پرورش گذاشت؟ آیا نمی شود با راهکار هایی سنجید تا بتوان از آن برای کمک به آموزش و پرورش بهره گرفت. آیا نمی شود با کمک مجلس قانونی تصویب نمود که دیگر نهادها هم در قبال فرزندان این مرز و بوم مسئولیت داشته باشند؟ راهکارهایی همچون تصویب قانونی که بر اساس آن به ازای استخدام هر فرد در نهاد،سازمان،و.... نیم درصد از حقوق ماه اول به حساب آموزش و پرورش واریز گردد نه بخاطر چندین سال زحمات این سازمان و بهره وری نهادهای دیگر بلکه برای کمک به نسل آینده؛دریافت درصدی از عوارض گمرکی واردکنندگان گرفته برای پرورش نسلی که ما را به سمت خودباوری پیش ببرد نه اینکه در حسرت امکانات نوین بماند؛ بسیاری از شهرداریها از پرداخت درصد مربوط به آموزش و پرورش شانه خالی می کنند که با پیگیری و الزام نمودن به پرداخت مطالبات آموزش و پرورش قبل از تخصیص هرگونه اعتبار می توان گامهایی موثر در راستای کاهش بودجه آموزش و پرورش برداشت. دانش افزایی هدفمند: تجهیز مدارس به امکانات نوین نیازمند داشتن نیروی کارآمدی است که بتواند از آن استفاده بهینه نماید نه آنکه از امکانات به عنوان دکوراسیونی استفاده شود.این امر نیز نیازمند آموزش به همکاران فرهنگی می باشد . اگرچه درصدی آشنایی کامل با این تجهیزات را دارند اما قشر عظیمی هنوز یا احساس تغییر نکرده یا هنوز به گمان آن که در زمان حال نیازی به یادگیری نیست به دنبال یادگیری آن نیستند.از این رو آشنا سازی و برنامه ریزی برای این نیرو علاوه برآن که می بایستی در دانشگاه فرهنگیان شروع گردد زمینه ای برای دیگر همکاران در کارگاه های دانش فزایی وجود داشته باشد. شاید پاسخ بسیاری از همکاران چنین باشد با این همه ضمن خدمتی که داریم دیگر نیازی به آن نیست.جمله ای که به وفور شنیده می شود .به راستی نیز چنین است ضمن خدمت اکنون مدرکی برای گرفتن طبقه و رتبه شده است. اما به نظر می آید به شرطی ضمن خدمت و دانش افزایی تاثیر گذار خواهد بود که علاوه بر آزمون تئوری ،آزمونهای عملی نیز به همراه داشته باشد. ضمن خدمت و اخذ مدرک: از جمله مسائلی که چندصباحی به وفور وبه سخره از زبان فرهنگیان شنیده می شود و چند صباحی نیز سخن از بخشنامه آن به میان آمده است گرفتن مدا رک معادل دکترا و ارشد با گذراندن ضمن خدمت که در آن صورت خوشا به حال کسانی است که روابط دارند و کلاس نمی روند و امتحان نداده گواهینامه هم دریافت می کنند.در آن صورت میخی دیگر بر تابوت تخصص و علم آموزی باید کوبید. تجدید نظر درنظام رتبه بندی : نظام رتبه بندی : نسخه ای که جدیدا برای آموزش و پرورش پیچیده شده است .نسخه ای که می گویندخوشا به حال آنان که در کلان شهرها هستند و ضمن خدمت فراوان ومشکلات اندک .اما آنانکه در چادر عشایر و کپر و روستاهای دور افتاده اند چه گناه دارند که نه مجال شرکت دارند نه مجال حضور و کسی نیست به جایش امتحان بدهند. از سویی چقدر شفاف به نیروهای اداری توهین می شودماده 2 ص20 تبصره1آنانکه صلاحیتشان تائید نشد در مشاغل اداری به کار گرفته شوند.فراموش نکنیم معلیمن چه درزمینه آموزشی و یا اداری هر دو در یک صحنه نقش ایفا می کنند و آنان که سختی کار اداری را به تن خریده اند افسوس حضور در کلاس را می خورند و تنها برای چرخیدن این چرخه فرهنگی وارد گود کار اداری علی رغم افزایش ساعت کاری شده اند، به صورتی که اکنون خروج از کادر اداری و گرایش به آموزش افزایش پیدا کرده است و این تمایز عاملی خواهد شد برای کاسته شدن از کارآمدی سیستم اداری که به عنوان هسته فکری آموزش و پرورش قلمداد می شود. اهمیت تشکل های صنفی :تلاش در جهت احیاء تشکلها و اصناف فرهنگیان می تواند عاملی باشد تا خواسته و مطالبات فرهنگیان در چهارچوبی قانونی پیگیری گردد تا دیگر صدا و خواسته هایی به نام فرهنگیان به میان نیاید. فراموش نکنیم فرهنگیان چیزی جز عزت و سربلندی ایران اسلامی نمی خواهند و تشکلهایشان می تواند زبان گویا و همیار وزارت آموزش و پرورش برای رسیدن به آمال و برنامه ها باشد. در پایان امید بر آن دارم آقای دکتر فانی بتوانند با گام هایی استوار و دوراندیشانه نامی نیک در تاریخ آموزش و پرورش از خود به یادگار بگذارند. حسن امیریمشهد-ناحیه4

http://farhangiannews.ir/view-12026.html

شکیل کمیته ساماندهی نیروی انسانی آموزش و پرورش


شکیل کمیته ساماندهی نیروی انسانی آموزش و پرورش

    سرپرست وزارت آموزش و پرورش از تشکیل کمیته یی برای ساماندهی نیروی انسانی وزارت آموزش و پرورش خبر داد و افزود: در آموزش و پرورش فقدان تناسبی در نیروهای انسانی وجود دارد، به شکلی که در بعضی مناطق با تورم نیروی انسانی و در مناطقی دیگر با کمبود نیروی انسانی مواجه هستیم و امیدواریم برای سال 93 این ساماندهی انجام شود.
    علی اصغر فانی درباره وضعیت ورزش دانش آموزی، افزود: وضعیت ورزش در مدارس مطلوب نیست و تمام امکانات را بسیج کرده ایم تا این شرایط بهبود یابد.
    وی در پاسخ به این سوال که آیا برنامه یی برای بازنشستگی پیش از موعد فرهنگیان دارید؟ افزود: یکی از مباحثی که در کمیته ساماندهی نیروهای انسانی بحث خواهد شد، همین مورد است و باید در بودجه 93 برای آن اعتباری در نظر گرفته شود.

اعتماد- 17  مهر 92

عدالت و کارایی در حوزه آموزش و پرورش کشور

عدالت و کارایی در حوزه آموزش و پرورش کشور
  

با سلام و احترام

به بهانه مهرماه، دنیای اقتصاد در چهار شماره از پرونده های اقتصادی_اجتماعی هفتگی خود به بررسی «عدالت و کارایی در حوزه آموزش و پرورش کشور» خواهد پرداخت.

قسمت نخست این پرونده ها با عنوان «کودکان بازمانده از شوق اول مهر»، با تمرکز بر مقوله "نرخ پوشش تحصیلی آموزش و پرورش" در چهارشنبه 3 مهر 92، منتشر شد.

فایل های WORD و PDF مربوط به متن مطالب این پرونده، ضمیمه شده است.

مقدمه این پرونده را هم می‌توانید در ادامه ملاحظه فرمایید:

کودکان بازمانده از شوق اول مهر

□ کارنامه آماری نتایج عملکرد آموزش و پرورش ایران در دهه‌های اخیر چگونه بوده است؟ چرا «سیاست‌گذاری آموزش و پرورش» به «پرداخت حقوق معلمان» تنزل پیدا کرده؟

 هاشم‌خانی - «اول مهر» برای بسیاری از «کودکان» سرزمین‌مان «شوق‌انگیز» نیست؛ از حدود 3 میلیون کودک و نوجوان 6 تا 18ساله‌ای گرفته که خارج از چتر پوشش آموزش و پرورش هستند تا انبوه کودکانی که سال تحصیلی را در مدارسی آغاز می‌کنند با حداقل امکانات؛ مدارس فقیر و فرسوده و دلگیری که شاید فقط حادثه‌ای از جنس بروز آتش‌سوزی در یکی از این مدارس است که شاید بتواند باعث شود ما پایتخت‌نشینان یادمان بیاید در کشورمان مدارس بسیار محقری داریم که ارزش کل ساختمان و تجهیزاتشان کمتر از قیمت یک متر زمین در پایتخت است . . .

شاید بسیاری از ما از آمار چهار و نیم میلیون نفری جمعیت دانشجویان کشور مطلع باشیم؛ اما آمارهایی بسیار مهم‌تر هست که نمی‌دانیم: اینکه 20 میلیون و 970 هزار نفر از ایرانیان بالای 17 سال یا «بی‌سواد»ند یا «کم‌سواد» (دارای تحصیلات حداکثر پنجم دبستان)، یا اینکه 30 میلیون و 260 هزار نفر از جمعیت بالای 17 سال کشور تحصیلاتی حداکثر در حد سیکل دارند (14 میلیون و 590 هزار مرد و 15 میلیون و 670 هزار زن).این ارقام برخی از آمارهای حاصل از سرشماری 1390 هستند که به نوعی نتیجه کارنامه کمی عملکرد چند دهه اخیر نهاد آموزش و پرورش در کشور محسوب می‌شوند و احتمالا بسیاری از ما پایتخت‌نشینان شاید به کلی از آنها بی‌خبر باشیم.

در این شرایط، یکی از معدود گزارش رسمی منتشره در زمینه پوشش تحصیلی آموزش و پرورش (مرکز پژوهش‌های مجلس؛ 7 آذرماه 1390) تاکید می‌کند که «چیزی در حدود سه میلیون و 200 هزار کودک و نوجوان ایرانی بین 6 تا 18 سال، تحت پوشش آموزش و پرورش نبوده و «بازمانده از تحصیل» محسوب می‌شوند... بخش بزرگی از این جمعیت در استان‌های محروم کشور و نیز حاشیه شهرهای بزرگ ساکنند و متاسفانه تولید نشدن آمارهای دقیق و شفاف در مورد نرخ بازماندگی از تحصیل در رده سنی 6 تا 18 سال به تفکیک دختران و پسران، به تفکیک استان‌های مختلف کشور و به تفکیک مناطق روستایی و شهری، یکی از موانع کلیدی شکل‌گیری پژوهش‌های مناسب در حوزه عوامل بازماندگی از تحصیل کودکان ایرانی محسوب می‌شود؛ مساله‌ای که هرگونه سیاست‌گذاری در زمینه کاهش جمعیت کودکان و نوجوانان بازمانده از تحصیل را با مشکل جدی مواجه می‌کند.»

خلاصه اینکه اول مهر، فقط یادآور کیف و کتاب و دفتر و مدرسه نیست؛ اول مهر می‌تواند بهانه‌ای باشد برای بازاندیشی در سیاست‌های «آموزش عمومی» کشور؛ می‌تواند بهانه‌ای باشد که در طراحی اولین بودجه دولت جدید، به جای هزاران میلیارد تومانی که هرساله در بودجه عمومی کشور برای ارائه «وام‌های بدون بهره» یا «دلار دولتی» و امثالهم اختصاص می‌دهیم (که فسادانگیز بودنش مورد اجماع نسبی اقتصاددانان است)، یک‌دهم این مبلغ را برای رنگ و لعاب بخشیدن به مدارس مناطق حاشین‌نشین و محروم کشور اختصاص دهیم یا برای انجام پژوهش‌های جامع به منظور ریشه‌یابی جداگانه علل بازماندگی از تحصیل در مناطق مختلف کشور یا...

در آن صورت قطعا ماه «مهر» هم «مهربان»‌تر و «مهرباران»‌تر خواهد بود.

farhangiannews.i

آموزش کارآمد مستلزم انتصابات جدی




نویسنده: عبدالجلیل کریم پور*


یکی از دغدغه هایی که با شروع سال تحصیلی خود را نمایان کرده و اثر قابل توجهی بر سیستم آموزشی کشور می گذارد بحث انتصابات هست که اگر به درستی انجام نگیرد، سیستم را دچار اختلال می کند. بحثی که از انتخاب بالاترین مقام اجرایی یعنی انتخاب وزیر تا مدیر فلان مدرسه در دورترین نقطه را تحت الشعاع خود قرار می دهد. اگر چه این یادداشت را مقال آن نیست تا به چرایی مظلومیت این نهاد بپردازد، اما باید این مهم را در صدر توجه قرار دادکه غفلت از این نهاد می تواند اثرات سویی بر پیکره نظام آموزشی وارد آورد. اگر توجهی جدی به بحث انتصابات کنیم درخواهیم یافت که یک انتصاب آموزشی خوب می تواند در بهره وری آموزشی موثر باشد که چنانچه گرفتار حاشیه هایی غیر از آن شود طبعا از کیفیت کار می کاهد. اگر مدیر مدرسه یی حتی در دورترین نقطه برخلاف قواعد یک انتخاب صحیح که مستلزم مولفه هایی چون توجه به قدرت اراده اجرایی و توانایی های مدیریتی است، انتخاب شود، ظلم بر دانش آموزی است که دستش از همه جا کوتاه است! باید توجه شود که هم خط و همراه بودن فقط در گردونه شایستگی معنی شود تا راهی به سرمنزل مقصود باشد! زمانی یک مدرسه از موقعیت خوبی برخوردار خواهد بود که مدیر خوبی داشته باشد. مدیری باذوق و علاقه مند، نه ملابنویسی که بخشنامه برایش تعیین تکلیف کند: مدیری که حوصله کار و تبحر مدیریت آموزشی را داشته و تملقش موجب مدیریتش نشده باشد. کمی از ظواهر بپرهیزد و دل در طبق اخلاص نهد و محیط را مملو از عشق کند. با صداقت قدم برداردکه اصل، رشد اندیشه و آگاهی است. یک مدیر خوب، یک مجموعه خوب را به همراه می آورد و مجموعه یی خوب، موفقیت بالارا. حال باید آنکه مدیر را انتخاب می کند، بخواهد تا مدیرش بخشنامه یی نباشد، از تملقش بپرهیزد، ببیند چه در چنته دارد، شخصیتش چقدر وابسته به میزش هست، چه درکی از محیط کارش دارد، چقدر خلاق و جسور است، در مدیریت چه چیز برایش اهمیت دارد و چه اندازه از روابط عمومی بالایی برخوردار است؟ سپس در انتخابش حداکثر حساسیت را به خرج دهد. بعد از آن ببیند آیا مدیر برای دلش کار می کند یا برای پستش! و بیشتر، فکرش به سمت چه کارهایی هست؟ آنکه مدیر را انتخاب می کند باید به شایستگی مدیر نیز توجه کند و اهل فن را برای این کار برگزیند، چرا که یک مدرسه خوب در گرو یک مدیریت خوب است! حال اگر انتصابی که انجام می شود به قواعد اصلی که مبتنی بر شایستگی است بی توجه باشد، می تواند زمینه ساز بی انگیزگی و ورود به عرصه روزمرگی باشد. پس می توان این نکته مهم را دریافت که تبحر، نقطه قوت یک انتصاب جدی است و غفلت از آن می تواند زمینه بروز ناکارآمدی را فراهم کند.
    
    دبیر آموزش 

اعتماد 15 مهر ماه 92

درباره ی روز جهانی آموزگار

درباره ی روز جهانی آموزگار  


 

 بخش هایی از نوشته ها و برگردان های خودم، *مهدی بهلولی درباره ی پنجم اکتبر،سیزدهم مهر ماه "روزجهانی آموزگار" در سال های گذشته :

 در سال 2010 :

 [شعار ویژه امسال این سازمان "Recovery begins with teachers" است که برگردانی از آن می تواند چنین باشد :" سررشته ی بهبود،با آموزگاران است." EI در این پیام کوتاه چنین آورده است :" در روز جهانی آموزگار 2010،صدها تن از هزاران دانش آموز،پدر و مادر و کوشنده ی سراسر جهان،سر فرود می آورند در برابر همه ی آموزگارانی که مستقیم یا غیرمستقیم،از بحرانی بزرگ، اثر پذیرفته اند. بحرانی هایی (با وظیفه های)انسان دوستانه،چون زمین لرزه در هائیتی و چین،یا بحران اقتصادی جهانی،که در سال گذشته،اقتصادهای پیشرفته ی بسیاری را ویران ساخت. نقش آموزگاران و دیگر کارکنان آموزشی،در بازسازی اجتماعی،اقتصادی و اندیشگی (جامعه) سرنوشت ساز است. همه ی کسانی که مبارزه می کنند تا آموزش کیفی کودکان جهان فراهم آید،می توانند به آموزگاران و سازمان های نمایندگی شان بپیوندند تا این پیشه را بزرگ داشت گیرند و حمایت شان را از آنها به نمایش بگذارند!"

باری،روز جهانی آموزگار،نشانه ای است برای ما و برای همه ی کارگزاران و برنامه ریزان کشور،که در جهان به هم پیوسته کنونی،آموزش نیز به سان پدیده های دیگر،روزبه روز هم سو می شود و هم سپهر. همچنین هشداری است برای همه ی آنانی که با رویگردانی از اندیشه های نوین آموزشی و پافشاری برهمان فضاهای سنتی و کهن،مدرسه و آموزش را،بیش از پیش،از زندگی دور می سازند و ناتوان و ناکارآمد. انگیزه ی دانش آموز و آموزگار را می کشند و پویایی جان و اندیشه را می ستانند. آنانی که می خواهند اندیشه های کهن را،در کالبد آموزشی نو بیاموزانند و از آموزش نوین،تنها به افزارهای آن می اندیشند. شاید مشکل بزرگ آموزش و پرورش ما،همین انگیزه کشی و ایستایی اندیشگی باشد. تو گویی،این سامانه ی آموزشی،در این زمانه نمی زید و چشم ها و گوش هایش بر نوآوری و نواندیشی بسته است.  "الوین تافلر" درست می گوید: " آموزش و پرورش،به مفاهیم تازه ای نیاز دارد،مفاهیمی آن اندازه ژرف،که از مسائل بودجه، تعداد شاگردان، حقوق معلم و تعارضات سنتی بر سر برنامه و بسیاری از مسائل دیگر به مراتب فراتررود."]

در سال 2011 :

[برگردان : مهدی بهلولی

درون مایه (پیام،تم) روز جهانی آموزگار امسال- آموزگاران برای برابری جنسیتی- برابری میان آموزگاران زن و مرد را دربرمی گیرد؛برای دختران،دستیابی به آموزش و پرورشی با کیفیت و حساس به مساله ی جنسیت را درخواست می نماید،و سهم آموزگاران و آموزش و پرورش، در چیرگی بر کلیشه های جنسیتی را،برجسته می سازد.

 با وجود این که در این 25 سال واپسین،در دستیابی به برابری جنسیتی،پیشرفتی واقعی روی داده است،اما برای پیش رفتن،هنوز هم، راهی دراز در پیش است. برای نمونه،در آموزش ابتدایی و در مسآله ی برابری جنسیتی،همچنان  شکاف های چشم گیری وجود دارد. در حالی که نسبت نام نویسی دختران به پسران در دبستان،در کشورهای جنوب صحرای آفریقا،بسیار پایین می باشد،کم کوشی آموزشی پسران در مدرسه و در برخی کشورها مانند جامائیکا و آمریکا،بیش از پیش،پدیده ای نگران کننده می گردد.

فرد ون لیون،دبیر کل EI می گوید : "بیایید در روز جهانی آموزگار،به یاد آوریم که آموزگاران،در نشانه گرفتن بیدادهای جنسیتی سراسر جهان،نیرویی پرتوان هستند،و این که برابری جنسیتی،تنها یک مساله برای زنان نیست- مساله ی همه است".

درباره ی همین شعار 2011 در نوشته ای از خودم :

"یا یک نمونه دیگر،بحث شعار امسال یونسکو،در روز جهانی آموزگار،همان Teachers for gender equalityمی تواند باشد. روشن است که برگردان این شعار "آموزگاران(معلمان)برای برابری جنسیتی" است. اما برخی در تحریفی آشکار،به "برابری جنسیتی برای معلمان" ترجمه کردند! من دقیقآ دلیل این کار را نمی دانم اما گمانم بر این است که چون "آموزگاران برای برابری جنسیتی" بعدی اجتماعی- فرهنگی به تدریس می بخشد و با برداشت برخی از تدریس و آموزش رسمی،نمی خواند پس بایستی شعار را واژگون برگرداند و دریافت خود را بر آن بار نمود و به سان بسیاری کارگزاران و مسئولان آموزشی،شعور و شناخت فرهنگیان را هیچ انگاشت و به بازی گرفت!"]   

در ضمن شعار سال 2012 هم "take a stand for teachers!" بود که ترجمه اش کردیم : "به سود آموزگاران موضع بگیرید!

"http://bohluli.blogsky.com/

معلمان ما و معلمان دنیا (به بهانه روزجهانی معلم)


معلمان ما و معلمان دنیا (به بهانه روزجهانی معلم)


 

   شباهت های معلمی در هر گوشه دنیا،بیشتر از تفاوت های آن است.همگی قصد آموزش به بچه ها درچهاردیواری کلاس را دارند وهمین عمده ترین وظیفه و دغدغه آنهاست.به همین ترتیب،در مسائل و مشکلات نیز درد مشترک دارند. اماکار معلم ـ در هرکشوری که باشد ـ نسبت به سایر مشاغل ، تفاوت هایی دارد. درواقع ،معلمی مثل  هیچ یک ازحرفه هایی که می شناسیم ،نیست. معلمی، فعالیت در جبهه ی روابط انسانی است.فضایی که در آن به آسانی سوء تفاهم پیش می آید.افراد خیلی سریع ناراحت می شوند یا او را ناراحت می سازند .معلم ،ضمن اداره ی کلاس باید ازفراگیران ارزشیابی شفاهی و کتبی بگیرد، سر  وصدای بچه ها را تحمل کند، پشت سرهم آنها را دعوت به سکوت کند، به همه مهر بورزد، در همان حال که با یکی می خندد، نسبت به دیگری اخم کند،به پرسش های بی موقع بچه ها پاسخ گوید،از یادگیری تک تک آنها اطمینان حاصل کند، در دعوای بچه ها فورا حضور پیداکند وآنها را آشتی دهد، تنبیه کند، تشویق کند،اندرز دهد و البته در همه ی این احوال، مواظب رفتار، گفتار و ظاهر خود باشد.دردسرهای یک معلم به چهاردیواری کلاس درس و یک زمان خاص محدود نمی شود.یک معلم باید مترصد روبروشدن با ارزیابی های گاه و بیگاه مسئولین اداری و همینطور مواظب سلوک و ظاهر خود در بیرون باشد تا نقش الگویی اش خدشه دار نشود.شاید به خاطر همین خصوصیات است که کارمعلم، در همه کشورها ازارج و مرتبه بالایی برخوردار بوده و دولت ها برای اداره آنها عنایت و حمایت ویژه ای دارند.

  از نگاه دولتمران هرساله جمع زیاد معلمان ، بارمالی زیادی را روی دست دولتها می گذارد اما این دلیل نمی شود که در اصلاح و افزایش دستمزدهای آنها با توجه به نرخ تورم اقدامی صورت نگیرد. معضل معیشت و غم نان به همان اندازه که عمده ترین دلشوره معلمان است، معمولادر طول تبلیغات انتخاباتی، یکی از تاثیرگذارترین شیوه های تبلیغی نامزدها برای جلب رای و نظر مردم و به ویژه معلمان است. مثلا در کشور خودمان،باآغاز به کاردولت یازدهم مثل هردولتی جدید، دوباره نورکم فروغ امید در دل فرهنگیان جان گرفته وروشن شد.فکر اینکه رئیس جمهور جدید با توجه به داعیه اعتدال و اصلاح طلبی شان پاسخگوی نیازهایشان باشد،هنوزمعلمان را دل قوی می دارد که در انتخاب خویش اشتباه نکرده اند.خاصه که خوب یادشان است که ایشان در ایام تبلیغات انتخاباتی فرمودند:«باید به معیشت معلمان توجه شود تا شغل دوم نداشته باشند.» این یک واقعیت تلخی است که برخلاف بسیاری از کشورها،بیشتر دغدغه اولیه معلمان ما ، معیشتی است.به همین دلیل ،اغلب آنها دو شغله اند که همین در کاهش میزان کارایی تدریسشان بی تاثیرنیست.اهمیت این مسئله تا آن اندازه است که حتی در خلال برنامه های اعتراضی و صنفی و روشنگرانه ای که از سوی نخبگان و دست اندرکاران فعال صنفی دنبال می شود، آنجا که حرف از مطالبات به میان می آید، بیشترمطالبات مالی مدنظربوده و خواسته های آموزشی عنوان نمی شود.معلمان همواره نالیده اند که حقوق ماهانه شان نسبت به سایرکارکنان دولت ناچیزاست اما شکایت نکرده اند که مدرسه شان فرسوده است یا تجهیزات آموزشی و رفاهی ندارد. برای همین است که می بینیم اغلب معلمان نیازمند وام برای خرید مسکن یا تامین جهیزیه فرزندشان، نسبت به ساختار اداره منطقه خود، نگاهی بنگاهی و بانکی دارند نه نگاهی سازمانی که در آن باید فرایند آموزش و پرورش دنبال شود.تجربه نشان داده است که گره کورمشکل معلمان با افزایش چند درصدی هرازگاه حقوق حل نمی شود.با هرقدم دولت در اصلاح و افزایش پرداخت دستمزدها، نهاد بازار،فرسنگ ها جلوتر در مسیرگرانی و تورم راه می رود.ازنقطه نظر دیگری نیزافزایش حقوق تنها راه چاره نیست.به راستی اگرحقوق معلمان بطورناگهانی دوبرابر میزان فعلی بشود آیا می توان امیدواربود که آنها ضمن ترک شعل دوم و سوم خویش، یک باره به سمت پژوهش و حضور در کتابخانه ها و مراکز تحقیقی روی آورند؟ تازه از کجا معلوم است که این افزایش ها در برابر رمز و رازهای پیچیده بازار و کلاف سردرگم اقتصاد، تاب مقاومت بیاورند؟اضافه بر این ها،تاکیدمستمر و رسانه ای بر افزایش چنددرصدی و هز ازگاهی حقوق معلمان، موجب تضعیف شان و منزلت مقام معلم می شود و به تدریج از بار معنوی و ارزشی آن می کاهد.

بنابرابن با توجه به ضرورت برقراری عدالت و پرهیز ار اعمال تبعیض در پرداخت دستمزدهای کارکنان دولت،شایسته تر آن است که به تفاوت در میان آنها توجه شود.فرهنگی ومعنوی بودن ماهیت کار معلمان از طرفی، و تعداد زیاد آنها نسبت به کارمندان سایروزارتخانه ها از سوی دیگر، می طلبد که مثل سایر ممالک دنیا، ابتدا در جهت ارتقای منزلت و جایگاه واقعی آنها تدابیری اندیشید تا هم معلمان هویت از دست رفته خویش را بیابند و هم دولت یازدهم به شعارتدبیرو امید خویش جامه عمل پوشانده باشد.از این رهگذراست که جامعه وجودشان را چنانکه باید و شاید قدر می بیند و آنها را را برصدر می نشاند.اتخاذ راهکاریی نظیر؛ پرهیز از سردادن شعر و شعار به جای عمل درحال و روز معلمان،پرهیز از نگاه سیاسی و ایدئولوژیک به آموزش و پرورش،خودداری ازابلاغ طرح و برنامه های حساب نشده و بی ارتباط با فرایند آموزش، توجه به تفاوت های فردی معلمان، تشخیص و تشویق معلمان فعال، تفویض اختیاربه معلمان و کاستن ازحجم باید و نباید های بخشنامه ای،همراهی و همکاری با معلمان دنیا از طریق گرامیداشت روزجهانی معلم،تدوین نظامی برای درجه بندی آنها براساس صلاحیت های حرفه ای، توانمند سازی معلمان در استفاده از فناوری های نوین، حمایت قاطع و عینی از معلمان در برابراولیا کم لطف و پرتوقع، عفو و یا تخفیف مجازات معلمان معترضی که اکنون دربندند و بالاخره،هدفمندسازی نظام پرداخت ها براساس شایستگی ها و تلاش های تعریف شده، از جمله اقداماتی است که در جهت ارتقامنزلت معلمان می توان کاربست.کلام آخراینکه می دانیم درصدردولت یازدهم،شخصی با تدبیر و امیدوار نشسته که جهانی می اندیشد و منطقه ای عمل می کند و آن چنان که گفته اند ؛کلید قفل بسیاری از مشکلات را در دست دارند.دست برقضا،ایشان نه به اسم که به رسم نیز، فردی روحانی است و روحانیون که خود از جمله معلمان غیررسمی جامعه ما هستند، به خوبی اهمیت علم و حرمت معلمان را می دانند.براین اساس دور نیست که برنامه های خوبی را در جهت افزایش شان و منزلت اجتماعی و حرفه ای معلمان شاهد باشیم. امید که در تصمیم گیری های بعدی، جمعیت معلمان ما هم مثل معلمان دنیا به عنوان جمعی که فقط زیادند اما زیادی نیستند، به حساب آیند. 

به نقل از وبلاگ تخته سیاه

http://besht.blogfa.com