تاریخچه تشکل های صنفی فرهنگیان ایران

وبلاگ «محمّد خاکساری» مدیر مسئول و صاحب امتیاز هفته نامه «قلم معلّم» و از موسسین کانون صنفی معلمان، در مورد تاریخچه فعالیت های صنفی معلمان ایران، کانون های صنفی و بیانیه های شورای هماهنگی تشکل های صنفی فرهنگیان

تاریخچه تشکل های صنفی فرهنگیان ایران

وبلاگ «محمّد خاکساری» مدیر مسئول و صاحب امتیاز هفته نامه «قلم معلّم» و از موسسین کانون صنفی معلمان، در مورد تاریخچه فعالیت های صنفی معلمان ایران، کانون های صنفی و بیانیه های شورای هماهنگی تشکل های صنفی فرهنگیان

تحول بنیادین در آموزش و پرورش نیازمند چه مقدماتی است؟


تحول بنیادین در آموزش و پرورش نیازمند چه مقدماتی است؟


نویسنده: عزت الله مهدوی*

1- آموزش و پرورش نوین در ایران به دنبال نوعی تغییر نگرش در جهت باز سازی سیاسی واجتماعی جامعه استبدادزده، بیمار، استعمارزده و رنجور عهد قاجاریه شکل گرفت. بسیاری از نواندیشان آن دوره مهم تاریخی، این نهاد اجتماعی را دروازه یی برای ورود به تحولات کیفی و کمی می شمردند. البته مبلغان سیاسی و مذهبی اروپایی نیز بیش از متفکران ما در این زمینه متفطن بودند. اما اغراق در سهم آنها در جهت دادن به روند تاسیس مدارس، خصوصا در جامعه به شدت سنتی آن روز ایران، خیلی وجه تاریخی و واقعی ندارد. لازم است بدانیم رهبران فکری و مذهبی با نفوذ آن دوره از روند رو به رشد این نظام جدید در بسیاری از مواقع حمایت جدی می کردند. تا اینکه در دوره پهلوی اول جریان دولتی سازی مدارس شدت گرفت و حکومت از مدارس ابزاری ساخت تا انتظارات خود را برای تغییر شکل و محتوای جامعه تعمیق ببخشد. بی شک آنها با بودجه و امکاناتی که به این بخش تخصیص دادند توانستند به لحاظ کمی انحصار دولتی را تحکیم کنند. به این طریق آموزش نوین که در جهت اصلاح جامعه و وسیله یی برای آگاهی اجتماعی شمرده می شد، تبدیل شد به ابزاری برای مهار و نظم بخشی در جهت برنامه های حکومتی. از همین جا افول آموزش و پرورش آغاز شد. تنظیم آموزش با عقربه بازار مصرف و برقراری نظام عرضه وتقاضا بر شدت افول این نهاد مردمی افزود. ما نیاز داریم یک بار دیگر دولت در نوع حضور خود در چرخه تعلیم و تربیت غور کند و با بازتعریف نهادهای مردمی و تهیه نقشه راهی که اداره مدارس به عهده نهاد های مردم نهاد باشد، هرچه زودتر به این وضعیت مبهم خاتمه دهد. لازم است بدانیم تامین بودجه آموزش همگانی رایگان هیچ منافاتی با تقویت این نهادهای مردمی ندارد خصوصا آنکه قانون اساسی نیز دولت ها را ملزم به این رویه کرده است. 2- نهاد آموزش وپرورش در وضعیت فعلی به کوهی صعب العبور می ماند که مسوولان آن، هربار از یک قسمت شروع می کنند. هنوز نقشه پازل مانندی تهیه نشده که همگان بفهمند و از نمای بالاببینند که چه تحولی در حال رخ کردن است و هر اقدامی مربوط به کدام قسمت نقشه است. مثلاطرح آموزش شنا (سباح) در مقطع ابتدایی یا خصوصی سازی پیش دبستانی کجای تحول بنیادین قرار داشته و چه نتایجی به بار آورده؟ 3- چگونه از تحولات کیفی و عظیم سخن بگوییم تا زمانی که بودجه آموزش و پرورش به اندازه پرداخت حقوق کارمندانش است؟ و سهمی ناچیز برای حفظ و بهینه سازی اماکن آموزشی و گسترش فعالیت های پرورشی و تربیتی و پژوهشی در نظر گرفته می شود. حال آنکه عمده بار تحولی «سند تحول بنیادین آموزش و پرورش» بر پایه های امور کیفی آموزش و تقویت بنیادهای شخصیت سازی دانش آموزان و انجام فعالیت هایی برای توانمند سازی کارمندان و مربیان گذاشته شده است. 4-سلسله مراتب عمودی در آموزش وپرورش، بسیاری از معلمان را بی انگیزه کرده است. در اینجا نمی پردازم به ضرورت تشکل ها، که به قول وزیر محترم آموزش و پرورش «پتانسیل کارشناسی» دارند. در اینجا نمی پردازم به فعالیت طاقت فرسای تشکل های صنفی معلمان که به قول آن بزرگوار، در پشت «گسل» وزارتخانه زمینگیر شده اند. اساسا برای ضرورت وجودی این نهادها استدلال نمی کنم. اظهر من الشمس است که می توانند در بازگرداندن انگیزه برای معلمان مثمرثمر باشند، البته احیای آنها برای دولت تدبیر و امید بی هزینه نیست. در اینجا اشاره می کنم به کارکرد های ضعیف شورای معلمان در مدارس و سهم آنها در هدایت فعالیت مدارس و البته مناطق و ادارات کل و البته در این باره تقصیر یا قصوری متوجه معلمان نیست سازوکار موجود، معیوب است. به هر ترتیب مناسبات فعلی حاکم بر روابط معلمان و مسوولان آموزش و پرورش نیاز به دگرگونی دارد. 5- تغییر نگاه به آموزش وپرورش، نه تنها الزامی و ضروری می نماید بلکه حیات دینی وملی ما به احیا و تقویت و به روزآوری آن وابسته است. اما چرا فریاد های این غریق را جدی نمی گیرند؟ شاید به خاطر آن است که چیزی جز آنچه گفته می شود به رویت می رسد. در جایی که یک وزارتخانه چند ده هزار نیروی مازاد دارد، چگونه چند ده هزار کمبود نیرو می تواند داشته باشد؟ به طوری که پرداخت حق التدریس آنها هم به تاخیر می افتند و ساماندهی کلاس ها تا اول مهر از هفت خوان رستم هم دشوار تر بنماید؟ در خیلی از مدارس (خصوصا دبیرستان ها)، هنوز برای هر معلم در هفته ساعتی در نظر گرفته نشده که به ملاقات اولیای دانش آموزان اختصاص بیابد، چه می گویم ؟ اتاق مناسبی برای این منظور وجود ندارد. بزرگان آموزش و پرورش در رسانه ها به خوبی پوشش می گیرند، به هر مناسبتی، چرا جامعه و سایر عوامل موثر در این زمینه را نمی توانند متقاعد کنند؟ که اول باید بودجه آموزش و پرورش بسته شود بعد سایران. همه می دانیم که فشار بر اقشار جامعه برای تامین هزینه های مدرسه فرزندان شان طاقت فرساشده است، در این باره باید فکری کرد. تعاملات مالی مدیران مدارس با اولیای دانش آموزان همواره، هر دو طرف را آزرده است. 
    
    دبیر فلسفه*

اعنماد  - 2 بهن 92

تعدیل شهریه های مدارس غیردولتی در سال آینده/ اعلام حداکثر شهریه دریافتی در پایتخت

تعدیل شهریه های مدارس غیردولتی در سال آینده/
 اعلام حداکثر شهریه دریافتی در پایتخت
  

تعدیل شهریه های مدارس غیردولتی در سال آینده/ اعلام حداکثر شهریه دریافتی در پایتخت
رئیس سازمان مدارس غیردولتی و توسعه مشارکتهای مردمی و خانواده آموزش و پرورش از تعدیل شهریه های مدارس غیردولتی در سال تحصیلی آینده خبر داد و گفت: قانون دریافت شهریه در مدارس غیردولتی باید مورد بازنگری قرار گیرد به همین منظور کمیته لازم با حضور موسسان، مدیران و کارشناسان مدارس غیردولتی تشکیل شده است.

مرضیه گرد در گفتگو با خبرنگار مهر درباره هزینه های غیرمعمول که توسط مدیران مدارس غیردولتی به ویژه در شهر تهران گرفته می شود، گفت: یکی از دلایل دریافت شهریه های بالا نبود قوانین حمایتی از مدیران این مدارس بوده است که آنها مجبور می شده اند برای تامین بخشی از هزینه های خود در قالب کمکهای مردمی از والدین وجه مالی دریافت کنند.

وی در پاسخ به سئوال دیگر خبرنگار مهر مبنی بر افزایش 20 تا 25 درصدی شهریه مدار غیردولتی در طول 4 سال گذشته افزود: برای سال تحصیلی قرار بود که بر مبنای الگوی تعیین شهریه برخی از مدارس پول دریافت کنند در حال حاضر از بازرسان خواسته ایم گزارش کیفی و مالی از روند اجرای این طرح را به ما ارائه دهند تا  در صورت امکان بتوان این طرح را اجرایی کرد.

وی با اشاره به بررسی دوباره فرمول تعیین شهریه مدارس غیردولتی تاکید کرد: اگر قرار باشد سالانه 5 درصد شهریه های مدارس غیردولتی افزایش پیدا کند،شاهد نرخ های غیرمنطقی در حوزه این گونه مدارس هستیم.

مدارس غیر دولتی تهران متفاوت از سایر استانهاست

گرد درباره تفاوت شهریه مدارس تهران با مدارس غیردولتی شهرستانها توضیح داد: تهران سهم بیشتری در حوزه مدارس غیردولتی دارد و شرایط این استان متفاوت از سایر استانها است.

وی با بیان اینکه مدارس غیردولتی تهران قابل مقایسه با شهرستانها در بخشهای مختلف همچون شهریه، موقعیت فیزیکی و نوع برنامه ها نیست تصریح کرد: بسیاری از موسسان مدارس غیردولتی در تهران استیجاری بوده و با توجه به بالا رفتن قیمت اجاره ها به طرز عجیبی شهریه ها، همچنین هزینه های مدیر مدرسه افزایش یافته است در واقع مدیر مدرسه ناچار به افزایش شهریه برای تامین هزینه های خود در قالب کمک ها مردمی بوده است.

ساماندهی شهریه مدارس با اجرای طرح رتبه بندی

گرد توضیحات خود را اینگونه تکمیل کرد: طرح رتبه‌بندی مدارس به رغم  اینکه آغاز شده بود و تحولی را ایجاد می‌کرد، اما ادامه پیدا نکرد و همین امر باعث شده تا عدد و رقمی که شورای نظارت مصوب و اعلام می‌کند، با شهریه‌ دریافتی مدارس از اولیا متفاوت باشد.
به گفته وی، اگر طرح رتبه‌بندی اجرا شود و بر اساس برنامه، شهریه اخذ شود و همچنین حمایت‌های لازم از موسسان صورت بگیرد، قطعا می‌توان شهریه‌های مدارس غیردولتی را ساماندهی کرد.

12 میلیون تومان، بالاترین شهریه مدارس غیردولتی تهران

وی با بیان اینکه بالاترین شهریه در یکی از مدارس منطقه یک تهران 12 میلیون تومان است، گفت: قطعا اگر روند تعیین شهریه و حمایت از موسسان این گونه مدارس منطقی بود مدیر هیچگاه مجبور به دریافت کمک های مردمی نمی شد چرا که 7 آیتم برای تعیین نرخ شهریه در نظر گرفته شده است.

فرمول تعیین شهریه مدارس غیردولتی بدرستی اجرا نشده است

وی در توضیح این آیتم ها در تعیین نرخ شهریه گفت: تورم، فوق برنامه از جمله آیتم های اصلی برای تعیین نرخ شهریه است در ابتدا باید مدیر مدرسه مفهوم فوق برنامه را برای افزایش کیفیت آموزشی و تقویتی دانش آموز به والدین اعلام کند اگر آنها  علاقه مند به استفاده از این برنامه باشند می توانند پول آن را پرداخت کنند اما متاسفانه امروز شاهدیم که بسیاری از این برنامه های ویژه تبدیل به عرف شده در شرایطی که خانواده ها تمایل به استفاده از این برنامه ها ندارند اما مجبور به پرداخت این هزینه ها به مدیران شده اند.

رئیس سازمان مدارس غیر دولتی و توسعه مشارکتهای مردمی آموزش و پرورش معتقد است فرمول تعیین شهریه به ویژه در تهران به صورت واقعی اجرا نشده است و بایدهر چه سریعتر موسسان، مدیران و کارشناسان تا قبل از اسفندماه نتایج ارزیابی ها و بررسی های خود را به ما اعلام کرده تا برای سال تحصیلی آینده تعدیل در شهریه های مدارس غیردولتی داشته باشیم ضمن آنکه مدیران باید با حضور در کمیته تشکیل شده از نحوه فعالیت خود دفاع کنند از سوی دیگر نیز ما باید قوانین حمایتی برای مدیران داشته باشیم.

وی درباره قوانین حمایتی آموزش و پرورش توضیح داد: یکی از برنامه ها که مورد تاکید وزیر آموزش و پرورش نیز هست، ساماندهی نیروی انسانی، تبادل نیروی انسانی بین مدارس غیردولتی، مدارس آموزش از راه دور و مناطق آموزش و پرورش است که می تواند بسیار تاثیرگذار برای موسسان این گونه مدارس باشد. همچنین درصدد خرید صندلیهای خالی مدارس غیردولتی هستیم تا دیگر شاهد کلاسهای پرجمعیت در مدارس دولتی نبوده و تعدادی از این دانش آموزان را به سمت مدارس غیر دولتی هدایت کنیم.

http://www.farhangiannews.ir/

شایستگی بدون شرط ، رمز انتصاب صحیح


یکی از دغدغه های جدی بسیاری از مردم با توجه به تغییرات بوجودآمده ، لمس آن در ابعاد مختلف در منطقه ی آنها می باشد، به گونه ای که این تغییرات مبتنی بر استفاده از همه ی تفکرات در موقعیت های اجرایی باشد ، حال مولفه ای که باید جدی بدان پرداخت و آن را در هر انتصابی مد نظر قرار داد توجه به تخصص و شایستگی است ، البته به گونه ای که این توجه فقط مجموعه ی خاصی را در نظر نگیرد تا افرادی به صرف هم سو نبودن با مجموعه ، آن هم در زمینه هایی خاص از گردونه خارج گردند! همه واقف بر این نکته هستیم که افراد باید مساوی از حقوق شهروندی برخوردار گردند. این برخورداری همان گونه که وظایف را شامل می شود ، مشمول استفاده از مزایا نیز می گردد ، یعنی افراد همان گونه که شرکت در انتخابات را وظیفه خویش دانستند ، امروز باید از مزایای ناشی از آن نیز بهره مند گردند تا به حقوق شهروندی خویش نائل آیند. نکته ی قابل تاملی که باید به صورتی جدی بدان پرداخت و آن را در اولویت کار خویش قرار داد ، توجه به اقشار مختلف بر مبنای بافت قومی و مذهبی موجود در هر منطقه می باشد ، بافتی که به عنوان مجموعه ای از بدنه ی این ملت هست. بی شک هم نماینده ی محترم و هم فرماندار محترم واقف بر مشمولیت همه ی افراد جامعه به صورتی مساوی از مزایای ناشی از حقوق شهروندی می باشند که آن را باید در انتصابات لحاظ نمایند. طبعا ذکر این نکات ارائه ی مطالبی برای سهم خواهی نیست ، بلکه توجه به این نکته ی مهم است که استفاده از تخصص برای بهرمندی از مزایا باید بدون هر گونه ممیزی صورت گیرد ، تنها در آن صورت است که افراد شهرهای با بافت مذهبی متفاوت ، خود را شهروند درجه ی یک محسوب می کنند.
حال با توجه به آن چه ارائه شد ، باید کمی مصداقی تر مساله را مورد کاوش قرار داد. اگر نظری کلی به انتصابات در چند سال اخیر داشته باشیم ، متوجه می گردیم که کمتر این واقعیت اتفاق افتاده است. با این که باید بپذیریم که مبنای انتصابات علاوه بر تخصص ، ایجاد شرایط یکسان برای همه است اما با نگاهی به پست های مسئولیتی منطقه درمی یابیم که این یکسان بودن ، نمود پیدا نکرده است و گاه حتی در شرایطی که نیروی بومی متخصص از طیف مورد بحث وجود داشته ، از نیروی غیر بومی استفاده گردیده است ! مخلص کلام این که نباید این واقعیت را از نظر دور داشت که برخورداری از حقوق اجتماعی ، سهم خواهی نیست ، بلکه اجرای درست و منطقی آن احترام به حقوق شهروندی و مانعی ، برای به حاشیه رانده شدن یک طیف خاص است. حال با این تفاسیر نکته ی قابل ذکر این است که هم نماینده ی محترم و هم فرماندار محترم این مهم را مدنظر داشته باشند

http://www.karimpoor53.blogfa.com/

تحول بنیادین در آموزش وپرورش


تحول بنیادین در آموزش وپرورش 
 
عزت اله مهدوی * 
 

1-آموزش وپرورش نوین در ایران به دنبال نوعی تغییر نگرش در جهت بازسازی سیاسی و اجتماعی جامعه استبدادزده، بیمار، استعمارزده و رنجور عهد قاجاریه شکل گرفت. بسیاری از نواندیشان آن دوره مهم تاریخی، این نهاد اجتماعی را دروازه‌ای برای ورود به تحولات کیفی و کمی می‌شمردند. البته مبلغان سیاسی و مذهبی اروپایی نیز بیش از متفکران ما در این زمینه متفطن بودند. اما اغراق در سهم آنها در جهت دادن به روند تاسیس مدارس، خصوصا در جامعه به شدت سنتی آن روز ایران، خیلی وجه تاریخی و واقعی ندارد. لازم است بدانیم رهبران فکری و مذهبی با نفوذ آن دوره از روند رو به رشد این نظام جدید در بسیاری از مواقع حمایت جدی می‌کردند. تا اینکه در دوره پهلوی اول جریان دولتی‌سازی مدارس شدت گرفت و حکومت، از مدارس ابزاری ساخت تا انتظارات خود را برای تغییر شکل و محتوای جامعه، تعمیق ببخشد. بی‌شک آنها با بودجه و امکاناتی که به این بخش تخصیص دادند توانستند به لحاظ کمی انحصار دولتی را تحکیم کنند. به این طریق آموزش نوین که در جهت اصلاح جامعه و وسیله‌ای برای آگاهی اجتماعی شمرده می‌شد، تبدیل شد به ابزاری برای مهار و نظم‌بخشی در جهت برنامه‌های حکومتی. از همین جا افول آموزش و پرورش آغاز شد. تنظیم آموزش با عقربه بازار مصرف و برقراری نظام عرضه و تقاضا بر شدت افول این نهاد مردمی افزود. ما نیاز داریم یک بار دیگر دولت در نوع حضور خود در چرخه تعلیم و تربیت غور کند و با بازتعریف نهادهای مردمی و تهیه نقشه راهی که اداره مدارس به عهده نهاد‌های مردم نهاد باشد، هر چه زودتر به این وضعیت مبهم خاتمه دهد. لازم است بدانیم تامین بودجه آموزش همگانی رایگان هیچ منافاتی با تقویت این نهادهای مردمی ندارد. خصوصا آنکه قانون اساسی نیز دولت‌ها را ملزم به این رویه کرده است.2- نهاد آموزش وپرورش در وضعیت فعلی به کوهی صعب‌العبور می‌ماند که مسئولان آن، هر بار از یک قسمت شروع می‌کنند. هنوز نقشه پازل مانندی تهیه نشده که همگان بفهمند و از نمای بالا ببینند که چه تحولی در حال رخ نمودن است و هر اقدامی مربوط به کدام قسمت نقشه است. مثلا طرح آموزش شنا (سباح) در مقطع ابتدایی یا خصوصی‌سازی پیش دبستانی کجای تحول بنیادین قرار داشته وچه نتایجی به بار آورده؟ من نمی‌پردازم به طرح «مدرسه قرآن» که محترم است و موضوعیت جدی دارد. اما باید یادآور شوم این طرح که شاه‌بیت تحولات بنیادین است چگونه در «چرخه اجرای بد»، نوعی احساس بدبینی ایجاد کرده. (در سایت اطلاع‌رسانی وزارتخانه، مروری بر پروژه‌های بنیادین فرمایید تا مطلب دستگیرتان شود.) به نظر می‌رسد که نوع تفسیر و تعبیر هر تیمی که به مسند مسئولیت می‌رسد، در این مساله مهم است و هنوز از یک الگوی فنی و تخصصی ایجاد تغییرات پایدار پیروی نمی‌شود. 3-چگونه از تحولات کیفی و عظیم سخن بگوییم تا زمانی که بودجه آموزش وپرورش به‌اندازه پرداخت حقوق کارمندانش است؟ و سهمی ناچیز برای حفظ و بهینه‌سازی اماکن آموزشی و گسترش فعالیت‌های پرورشی و تربیتی و پژوهشی در نظر گرفته می‌شود. حال آنکه عمده بار تحولی «سند تحول بنیادین آموزش و پرورش» بر پایه‌های امور کیفی آموزش و تقویت بنیادهای شخصیت‌سازی دانش‌آموزان و انجام فعالیت‌هایی برای توانمندسازی کارمندان و مربیان، گذاشته شده است.4- سلسله مراتب عمودی در آموزش و پرورش، بسیاری از معلمان را بی‌انگیزه کرده است. در اینجا نمی‌پردازم به ضرورت تشکل‌ها، که به قول وزیر محترم آموزش و پرورش «پتانسیل کارشناسی» دارند. در اینجا نمی‌پردازم به فعالیت طاقت‌فرسای تشکل‌های صنفی معلمان، که به قول آن بزرگوار، در پشت «گسل» وزارتخانه زمینگیر شده‌اند. اساسا برای ضرورت وجودی این نهادها استدلال نمی‌کنم. اظهر من‌الشمس است که می‌توانند در باز گرداندن انگیزه برای معلمان مثمرثمر باشند، البته احیای آنها برای دولت تدبیر و امید بی‌هزینه نیست. در اینجا اشاره می‌کنم به کارکرد‌های ضعیف شورای معلمان در مدارس و سهم آنها در هدایت فعالیت مدارس و البته مناطق و ادارات کل. و البته در این باره تقصیر یا قصوری متوجه معلمان نیست سازوکار موجود، معیوب است. جا دارد بررسی کنیم در سایت‌های رسمی و مطبوعات وزارتخانه‌ای و ادارات تابعه، که سهم معلمان برای اظهارنظر چه وزنی دارد؟ در جایی که هنوز مدارس دولتی از اشتراک منظمی در مجلات و روزنامه‌های مربوط به تعلیم و تربیت برخوردار نیستند. به هر ترتیب مناسبات فعلی حاکم بر روابط معلمان و مسئولان آموزش و پرورش نیاز به دگرگونی دارد.5- تغییر نگاه به آموزش و پرورش، نه تنها الزامی و ضروری می‌نماید، بلکه حیات ما به احیا و تقویت و به‌روزآوری آن وابسته است. اما چرا انتقادها را جدی نمی‌گیرند؟ شاید به‌خاطر آن است که چیزی جز آنچه گفته می‌شود به رویت می‌رسد. در جایی که یک وزارتخانه چند ده هزار نیروی مازاد دارد، چگونه چند ده هزار کمبود نیرو می‌تواند داشته باشد؟ به طوری که پرداخت حق‌التدریس آنها هم به تاخیر می‌افتد و ساماندهی کلاس‌ها تا اول مهر از هفت‌خوان رستم هم دشوارتر بنماید؟ یا در مقیاسی کوچکتر و ساده‌تر وقتی فعالیت‌های مربوط به آزمون‌های تستی پیشرفت تحصیلی که توسط قسمت‌هایی از بدنه این وزارتخانه انجام می‌پذیرد، قابل مقایسه با آزمون‌های موسسات خصوصی نیست، چگونه تغییر نگاه امکان‌پذیر می‌شود. در خیلی از مدارس (خصوصا دبیرستان‌ها)، هنوز برای هر معلم در هفته ساعتی در نظر گرفته نشده که به ملاقات اولیای دانش‌آموزان اختصاص بیابد، چه می‌گویم؟ اتاق مناسبی برای این منظور وجود ندارد. بزرگان آموزش و پرورش در رسانه‌ها به‌خوبی پوشش می‌گیرند، به هر مناسبتی، چرا جامعه و سایر عوامل موثر در این زمینه را نمی‌توانند متقاعد کنند که اول باید بودجه آموزش و پرورش بسته شود بعد سایرین. همه می‌دانیم که فشار بر اقشار جامعه برای تامین هزینه‌های مدرسه فرزندانشان طاقت‌فرسا شده است، در این باره باید فکری کرد. تعاملات مالی مدیران مدارس با اولیای دانش‌آموزان همواره، هر دو طرف را آزرده است.

کارشناس آموزش و پرورش

آرمان -28 دیماه 92



مدیریت در آموزش و پرورش و نیازهای تحول زا


نویسنده: حسین سنجری



    در مدیریت های سنتی بر دستگاه تعلیم و تربیت سه نوع از انواع مدیریت بیشتر تجلی و ظهور دارند.
    
    1- مدیریت باشگاهی یا مدیریت انسانی محور: در این نوع مدیریت، مدیر مدرسه یا سازمان اداری دارای روابط انسانی بسیار موفق است. نقش رهبری در مدیریت بیشتر بروز و ظهور دارد و اعظم قریب به اتفاق پرسنل رضایت کامل از مدیر خود دارند. مدیر حتی نسبت به مسائل و مشکلات شخصی کارمندانش حساسیت دارد و عموما از هر نوع مساعدت به پرسنل خود دریغ نمی کند. ممکن است معلمی یا پرسنلی چند روز غیبت داشته باشد، خیالش راحت است که مدیر وقعی نمی نهد و تذکری نخواهد داد. این گونه مدارس یا سازمان ها نهادهای غیرمنظم هستند که بعضاً به سمت هرج و مرج پیش می روند. مسوولیت پذیری پرسنل در چنین مدارسی به حداقل می رسد و به تدریج این بی نظمی سمت و سویش متوجه دانش آموزان می شود. دانش آموزی که شاهد بی تفاوتی مدیر و معلم خود است، خودش نیز اعتنایی به نظم نخواهد کرد و کم کم هارمونی فعالیت های مدرسه به هم می خورد. پرسنل اداری مدرسه نیز در نظام اداری خود بی نظم می شوند. مدیریت باشگاهی شاید در مدارس پسرانه بیشتر جلوه کند.
    
    2- مدیریت بخشنامه یی یا بخشنامه محور مدیریتی است که پیوسته مدیر آن دغدغه دارد زیرا که پایبندی کامل به اجرای دستورالعمل ها و بخشنامه ها و آیین نامه ها و قوانین دارد. بسیار علاقه مند و معتقد به اجرای بند بند بخشنامه هاست و چیزی به جز بخشنامه را به رسمیت نمی شناسد. همه چیز را در آیینه بخشنامه ها می بیند. نسبت به تاخیر چند دقیقه یی معلمان حساس است و تذکرات جدی می دهد. عموما منتقد عملکرد معلمانش است و در جلسات استرس زیادی به پرسنل خود وارد می کند و در جلسات او همیشه مباحثه و مجادله وجود دارد. گاهی برخورد فیزیکی و درگیری هایی بین پرسنل و مجموعه مدیریتی صورت می گیرد. معلمان و پرسنل معمولانسبت به تاخیر در ورود به مدرسه و موارد مشابه حساسیت ویژه یی دارند و با مدیریت کمترین رابطه عاطفی دارند. در چنین شرایطی آدم هایی که معمولاویژگی های چاپلوسانه دارند بیشتر خود را نشان می دهند و مدیر به چنین رفتارهایی توجه می کند و
    سخن چینی هایی را که در نزد او از دیگران می شود را دوست دارد. گاهی مدیر جهت تسلط بر اوضاع مدرسه از تکنولوژی مدار بسته و... استفاده می کند و بیشتر مواقع در توهم توطئه به سر می برد. فاصله فکری عاطفی بین پرسنل و مدیر هر روز عمق بیشتری پیدا می کند. پرسنل عموما تصور می کنند که مدیر متکبر و خودمحور و نوع مدیریت دیکتاتوری است. سرفصل های مالی کاملاضابطه مند می شود و مدیر حساس است که مبادا ریالی از سرفصلی در سرفصل دیگر هزینه شود. نظام اداری مدرسه خوب است اما معلمان بعضا از لج و لجبازی با مدیر در کلاس ها تدریس مفید نمی کنند و سعی می کنند به گونه یی مستقیم یا غیرمستقیم با رفتارهای مدیر تقابل داشته باشند. معلمان احساس خوبی ندارند. این شیوه مدیریتی به طور نسبی در مدارس دخترانه بیشتر حاکم است. البته در مدارس دخترانه نیز تبعیت و همراهی پرسنل بیشتر است و تا حدودی این نوع رفتارهای مدیریتی را عادی می دانند. اما در مدارس پسرانه به ویژه در مقطع متوسطه اطاعت پذیری کمتری دارند و در چنین اوضاعی رفتارهای کارشکنانه و تقابل جویانه بیشتر است. مدیر در امتحانات برنامه مراقبت نمی دهد و معتقد به حضور دبیران طبق برنامه ساعات حضور در مدرسه است و اعتقاد دارد تصحیح اوراق باید در محل آموزشگاه صورت گیرد.
    
    3- مدیریت اعتدال گرایانه و خردورزانه: در این نوع مدیریت به همه چیز سیاه یا سفید نگاه نمی شود. تعادل و میانه روی در رفتارهای اداری و انسانی وجود دارد. مدیریت نسبت به حضور به موقع و نظم معلمان از کورنومتر استفاده نمی کند اما بی خیال و بی مسوولیت نیز نیست. لذا در نظام اداری مدرسه حساسیت خود را با رفتارهای انسان گرایانه اعمال می کند. نسبت به معلمان پیشکسوت احترام ویژه یی قایل است بعضا رفتارهای اقتدارگرایانه دارد اما اقتدار توام با اخلاق. گاهی تذکر جدی می دهد، نظام اداری مدرسه خوب است، نسبت به غیبت های موجه همکاران و دانش آموزان سهل گیر و اما نسبت به غیبت های غیرموجه سختگیر است. گاهی دقایق طولانی جهت توجیه همکاری تخصیص می دهد و نقاط ضعف و قوت افراد را در فضای صمیمانه ارائه می کند. در جلسات به صورت مستقیم از یک فرد انتقاد نمی کند. فضای عمومی مدرسه مثبت و تعامل معلمان خوب است، بخشنامه برایش وحی مُنزل نیست البته همه چیز نیز روابط انسانی مطلق نیست. عملکر بینابین مدیریت بخشنامه یی و مدیریت پرسنل محور دارد. هر بخشنامه یی یا برنامه یی از جانب اداره را فصل الخطاب نمی داند. در هزینه کردها دقت لازم را دارد و هارمونی مالی را رعایت می کند. معلمان مستحق معمولاتشویق می شوند نه معلمان خاص. اگر هارمونی فردگرایانه و اعتدال گرایانه به رفتار مدیران مستولی شود و بستر و زمینه های تحول فراهم شود در چنین شرایطی است که سازمان یا مدرسه یا محیط اداری، محیط کار و تلاش و کوشش می شود. این شیوه مدیریت هم در مدارس دخترانه و هم در مدارس پسرانه به وفور وجود دارد.

روزنامه اعتماد - 28  دیماه    92

سرانه ای شدن بودجه ی مدارس؛ موافقان و مخالفان

سرانه ای شدن بودجه ی مدارس؛ موافقان و مخالفان
  

 سرانه ای شدن بودجه ی مدارس؛ موافقان و مخالفان
تهران-ایرنا-در پی مطرح شدن طرح سرانه ای شدن بودجه ی مدارس از سوی وزارت آموزش و پرورش، نگاه های مختلف و متفاوتی درباره ی آن ارایه شده است.

طرح سرانه ای شدن بودجه ی مدارس که بخشی از برنامه ی ˈعلی اصغر فانیˈ وزیر آموزش و پرورش در هنگام رای اعتماد مجلس شورای اسلامی به وی بود، در دستور کار این وزارتخانه قرار گرفته است.

در بند ˈزˈ برنامه ی وزیر آموزش و پرورش با عنوان ˈاقتصاد آموزش و پرورش و رفاه فرهنگیانˈ به اصلاحات اقتصادی در سیستم مدارس اشاره شده است که سرانه ای شدن بودجه مدارس نیز جزو آن است. در این بند از برنامه موارد ذیل آمده است: 1-مدیریت بهینۀ منابع و مصارف به منظور افزایش بهره وری و شفاف سازی عملکرد مالی آموزش و پرورش؛ 2- تغییر نظام بودجه ریزی آموزش و پرورش به نظام عملکردی و استقرار بودجه ریزی عملیاتی؛ 3- گسترش نقش شوراهای آموزش و پرورش استانها در تامین منابع غیردولتی برای رفع نیازهای آموزشی و پرورشی؛ 4- بهینه سازی نظام پرداخت ها مبتنی بر شایستگی ها و نظام رتبه بندی فرهنگیان؛ 5- طراحی و استقرار نظام جامع خدمات رفاهی، درمانی، مسکن و مصرف فرهنگیان، ازطریق تاسیس ˈسازمان رفاه فرهنگیانˈ6- استفاده ی بهینه از منابع مالی صندوق ذخیره ی فرهنگیان به منظور اعطای تسهیلات و رفع نیازهای مالی فرهنگیان؛ 7- طراحی و اجرای نظام خاص بازنشستگی فرهنگیان.

دراین طرح که قرار است از مهر ماه سال 1393 در سراسر کشور و طی دوره ای آزمایشی در نزدیک به هزار مدرسه انجام شود، بودجه بر حسب تعداد دانش آموزان محاسبه می شود و علاوه بر حقوق و مزایای معلمان، مخارج بهسازی و طرح های عمرانی مدارس را نیز شامل می شود.

فانی وزیر آموزش و پرورش در جریان ارایه ی گزارش عملکرد 100 روزه دولت، این طرح را عاملی در جهت افزایش مسوولیت پذیری معلمان و بهبود کیفیت مدیریت مدارس توصیف کرد.

وزیر آموزش و پرورش چندی پیش و در جریان نشستی با مدیران کل و کارشناسان معاونت توسعه مدیریت و پشتیبانی آموزش و پرورش، سرانه ای شدن بودجه ی مدارس، سازماندهی نیروی انسانی، مدیریت آموزشگاهی و توسعه مشارکت را چهار سیاست اصلی بودجه 93 در آموزش و پرورش اعلام کرد.

به گزارش پایگاه اطلاع رسانی دولت به نقل از مرکز اطلاع رسانی و روابط عمومی آموزش و پرورش، فانی در این جلسه با انتقاد از تمرکز شدید حاکم در آموزش و پرورش، سرانه ای کردن بودجه را یکی از راهکارهای کاستن از این مشکل و کمک به توسعه متوازن عنوان کرد و مدیریت و برنامه ریزی توانمند و قوی را روح و عامل حیات هر سازمانی توصیف کرد.

 

***موافقان و مخالفان

طرح سرانه ای شدن بودجه ی مدارس، موافقت ها و مخالفت هایی را در پی داشته است. ˈمحمد مهدی زاهدیˈ رییس کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس شورای اسلامی به عنوان یکی از موافقان اجرای این طرح، در گفت و گو با گروه پژوهش های خبری ایرنا، با اشاره به اینکه این طرح از ابتدای مهر 93 در حداکثر هزار مدرسه در سطح کشور اجرا خواهد شد، تصمیم گیری نهایی در این خصوص را موکول به پایان دوره ی یک ساله ی اجرای این طرح و ارزیابی نهایی کمیسیون آموزش و تحقیقات و مجلس شورای اسلامی دانست.

وی در ادامه با توجه به محدود بودن مدارسی که این طرح قرار است در آنها اجرایی شود و توضیح های دقیق و قانع کننده ی وزیر آموزش و پرورش در این خصوص در کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس، نگرانی و قضاوت در خصوص آینده این طرح را عجولانه توصیف کرد.

زارعی با اشاره به تشویق مدارس برای استخدام معلمانی با بازدهی هرچه بهتر به عنوان بزرگ ترین حسن اجرای چنین طرحی گفت: امکان کاهش حقوق برخی از معلمان که بازدهی کافی در مدارس ندارند، اجتناب ناپذیر است و اجرای این طرح در کل از لحاظ کیفیت بخشی، به نفع مدارس و کیفیت آموزشی توصیف کرد.

در کنار موافقان اجرای سرانه ای شدن بودجه ی مدارس و پرداخت حقوق معلمان توسط مدیران مدارس، این طرح مخالفان فراوانی نیز دارد که بیشتر آنها فرهنگیانی هستند که نگرانی بزرگ آنها فقدان نگاه کارشناسی و بررسی های دقیق در خصوص چگونگی و نتیجه ی اجرای چنین طرحی است.

اجرای این طرح علاوه بر معلمان، دغدغه هایی را پیش روی مدیران مدارس قرار داده است. آنها که در گذشته نتایج ناموفق و کسری بودجه حاصل از طرح هایی نظیر مجتمع های آموزشی را تجربه کرده اند، از کمبود بودجه ی مدارس و فشار ناشی از امکان بروز مشکل در پرداخت حقوق کادر آموزشی مدارس نگران هستند.

در زمان حاضر بسیاری از مدیران مدارس دولتی به سختی و از طریق کمک های مالی خیرین، والدین، کلاس های فوق برنامه، اردوهای تفریحی و ده ها راهکار دیگر تلاش می کنند میان بودجه ی ناچیز و هزینه های سرسام آور مدارس تعادل برقرار کنند.

مدیریت مالی بدون شک یکی از ویژگی های بارز یک مدیر لایق و موفق است؛ ولی تخصیص و تقسیم عادلانه و اصولی بودجه به بخش های مختلف مدارس، مسوولیتی بسیار سنگین است که لازمه ی آن، حضور تمام وقت یک حسابدار کارآزموده در مدارس است.

در مقابل، بزرگ ترین دغدغه ی معلمان، احتمال تبعیض و بی توجهی مدیران در هزینه ی این بودجه و پرداخت دستمزد آنهاست. آنها همچنین از احتمال اینکه در برخی موارد مدیران مدارس برای تامین هزینه های مختلف، درصد قابل توجهی از این بودجه را هزینه کنند و کسری آن را با کاهش حقوق معلمان به بهانه هایی نظیر کیفیت پایین تدریس و ... جبران کنند، نگرانند.

نکته مهم دیگری که موجب نگرانی مدیران و معلمان شده این است که با توجه به اینکه آموزش و پرورش سابقه ای طولانی در پرداخت نکردن به موقع اضافه کاری، مزایا و پاداش ها، حقوق و سرانه مدارس دارد، نگرانند که این مساله بار دیگر تکرار شود. از این رو این افراد بر این نظرند در صورت اجرایی شدن این طرح با وجود همه ی مخالفت ها، لازم است که این مبلغ از روزها قبل از زمان پرداخت حقوق به حساب مدارس واریز شده باشد.

ˈعلیرضا سلیمیˈ دبیر اول کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس شورای اسلامی به عنوان یکی از مخالفان اجرای چنین طرحی در گفت و گو با گروه پژوهش های خبری ایرنا، این طرح را دارای ابهام های فراوان توصیف کرد و با اشاره به بی پاسخ باقی ماندن پرسش ها و تردیدها در خصوص وضعیت پرداخت حقوق معلمان بازنشسته و حق التدریس در جریان اجرای سرانه ای شدن بودجه مدارس، آن را طرحی از سوی وزارت آموزش و پرورش در راستای کاهش هزینه های مدارس و صرفه جویی در بودجه آموزشی توصیف کرد.

این در حالی است که به اعتقاد سلیمی، اجرای این طرح هزینه های مضاعفی را برای آموزش و پرورش در پی خواهد داشت.

عضو کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس شورای اسلامی در ادامه با اشاره به ارتباط مستقیم این طرح با معیشت فرهنگیان، لزوم دقت در برنامه ریزی مدیران در این خصوص و کنترل هیات نظارت بر فعالیت های آن ها را ضروری توصیف کرد.

وی افزود: لزوم استخدام یک حسابدار در مدارس در زمان اجرای این طرح از دیگر هزینه های مضاعف آن است.

این نماینده ی مجلس ضمن بیان مخالفت خود با اظهار نظر برخی افراد مبنی بر اِعمال شایسته سالاری تحت تاثیر اجرای این طرح، تصریح کرد: این طرح از این نظر که بر اساس آن مدیران مدارس در هر صورت ملزم به پرداخت حقوق معلمان خواهند بود و تنها ممکن است دستمزد آنها تغییری اندک ایجاد شود بی تاثیر است.

 

***جمع بندی

در کنار همه ی مخالفت ها و موافقت های مطرح شده درباره ی طرح سرانه ای شدن بودجه ی مدارس، این نکته که درصد قابل توجهی از بودجه ی آموزش و پرورش برای پرداخت حقوق کارکنان مصرف می شود و درصد ناچیزی از آن به سایر سیاست های این سازمان اختصاص پیدا می کند، نمی توان نادیده گرفت.

افزون بر این، اجرای این طرح (حتی در بازه زمانی یک ساله) به دلیل رابطه ی مستقیم با معیشت فرهنگیان، نیاز به بررسی بسیار دقیق و عادلانه و وجود نظارت دایمی بر مدیران مدارس دارد. بسیاری از فرهنگیان مایل هستند بدانند آیا کارشناسی دقیق و سیاستگذاری های لازم در خصوص کاهش ضریب خطای این طرح، از سوی آموزش و پرورش صورت گرفته است یا خیر.

فرهنگیان جزو آسیب پذیرترین اقشار جامعه محسوب می شوند و اکنون این نگرانی مطرح است که این طرح که رابطه ی مستقیمی با آینده ی مالی و معیشت آن ها دارد، از یک آزمون و خطای بیهوده که تاثیر و ضررهای آن متوجه آنها و در نتیجه بر کیفیت نظام آموزشی خواهد بود، تجاوز نکند.

با توجه به ابهام ها و پرسش های فراوان پیش آمده از سوی فرهنگیان، وزارت آموزش و پرورش می تواند پیش از آغاز دوره ی آزمایشی یک ساله اجرای این طرح، با برگزاری کارگاه ها و نشست های تخصصی در این خصوص، ضمن پاسخگویی به این تردیدها راه حل های خود درباره بهبود روند اجرای آن را نیز به طور شفاف بیان کند تا جامعه ی فرهنگیان تصویری بهتر از اجرای چنین طرحی داشته باشند.

http://www.farhangiannews.ir/

پیامدهای پرداخت حقوق معلمان توسط مدیران

پیامدهای پرداخت حقوق معلمان توسط مدیران
  

پیامدهای پرداخت حقوق معلمان توسط مدیران مدارس به دنبال پخش مصاحبه ی زنده ی وزیر محترم آموزش و پرورش از یکی از شبکه های سراسری که محور گفتگوهایشان موضوعاتی چون: 1. تحول سند بنیادین 2.واریز شدن کلیه ی هزینه های مدرسه اعم از جاری،تعمیراتی و بوی‍ژه حقوق معلمان به حساب مدارس تحت عنوان سرانه 3. ادغام دانش آموزان استثنایی و عادی بود لازم دانستم به عنوان عضو کوچکی از این مجموعه، موضوع پرداخت حقوق توسط مدیران را که به نظر من از اهمیت بیشتری برخوردار بود مورد نقد و بررسی قرار دهم. قبل از واکاوی این مساله و چگونگی اجرای آن لازم است به این موضوع اشاره شود که وضعیت آشفته ی معیشتی معلمان که در سطوح پایین خط فقر واقع شده اند به لحاظ اولویت، بسیار مهمتر از طرح واگذاری مسئولیت پرداخت حقوق توسط مدیران به نظر میرسد به دیگر سخن، ارتقاء منزلت اجتماعی و معیشتی معلمان می باید جزء اولویت ها و دغدغه های اصلی وزیر محترم آموزش و پرورش به شمار آید و الا چگونگی پرداخت این حقوق ناچیز نمی تواند گره از مشکلات اساسی معلمان باز کند .باری . اساساً اولین سوالی که در این رابطه به ذهن هر معلمی خطور می کند این است که پرداخت حقوق توسط مدیران چه تفاوتی با پرداخت آن توسط وزارت آموزش و پرورش داشته و وزارت متبوع از اجرای این طرح چه اهداف پیدا و پنهانی را دنبال می کند به یقین با توجه به نمونه های مشابه ، نمیتوان آینده ی روشن و امید بخشی برای آن متصور شد .برای اثبات این ادعا کافی است به اجرای طرح ارزشیابی سالانه که توسط مدیران مدارس به انجام میرسد اشاره گردد.البته این موضوع در کنار بیمه ی طلایی و طرح تغییر نظام قدیم آموزشی به نظام ترمی ، از جمله ملموس ترین نمونه هایی هستند که با بررسی دقیق آن میتوان نتایج و تبعات پرداخت حقوق توسط مدیران را پیش بینی و ترسیم کرد. الف. بیمه ی طلایی- در این بیمه ، طبق توافقات به عمل آمده مقرر گردید نصف هزینه ی بیمه توسط معلمان و نصف دیگر توسط وزارت آموزش و پرورش پرداخت گردد.این روند طی سالهای اولیه بدون مشکل و بی وقفه ادامه داشت ولی در سال 91 ، وزارت مذکور تقریباً به مدت ده ماه به تعهدات خود مبنی بر پرداخت حق بیمه عمل نکرد تا با این عمل غیر منتظره ، فراهم آورنده ی شرایطی شد تا کل مبلغ به صورت خودکار از حساب معلمان تحت پوشش کسر گردید.همزمانی افزایش حق بیمه با عمل غیر قابل توجیه وزارت متبوع ،باعث گردید معلمان در یک حرکت جمعی و خود جوش ، از تمدید قرارداد خود با بیمه خودداری کنند که در نتیجه متولیان امر ، از موضع خود عقب نشینی کرده بار دیگر این قرارداد تمدید شد.با کمال تاسف مسوولان وزارتی بار دیگر طی ماههای مهر و آبان امسال با عمل نکردن به تعهدات خود ، موجب شدند اعتماد و اطمینان معلمان از مسوولان ذیربط وزارتی سلب شود .هرچند مبالغ کسر شده ی دو سه ماه گذشته به حساب معلمان واریز شد اما سوال این است که آیا وزارت آموزش و پرورش با عملکردی اینچنینی در زمینه ی مسائل مالی میتواند اعتماد معلمان را در اجرای طرح مالی مذکور جلب نماید ؟ ب. طرح تبدیل نظام قدیم به نظام ترمی واحدی- حتماً به یاد دارید در اواسط دهه ی هفتاد خورشیدی ،ایده ی تغییر نظام آموزشی در مقطع دبیرستان به اجرا در آمد.طراحان و مجریان طرح به دفعات طی نشست های مختلف از آن دفاع کرده ، آینده ی آنرا مثبت ارزیابی کردندولی ظرف یک دوره ، طرح یاد شده شکست خورد بطوریکه متولیان امر مجبور شدند با صدور اصلاحیه های متعدد ، نظام سالی واحدی را جایگزین آن بکنندکه در نهایت، انتظارات برآورده نشده اهداف محقق نگردید.هرچند در این مقال امکان گفتگو و بحث پیرامون علل شکست طرح با مجریان و طراحان آن وجود ندارد ولی از نتیجه ی به دست آمده میتوان چنین استنباط کرد که عدم توجه به زیر ساخت ها ، مشکلات و واقعیات موجود در آموزش و پرورش کشور از نبود نیروی متخصص و کاربلد گرفته تا عدم برنامه ریزی دقیق ، نظارت بر نحوه ی اجرا و شتاب زدگی در اجرا ، همه و همه دست به دست هم دادند تا این طرح به نتیجه ی مطلوب نرسیده ، هزاران دانش آموز در فرایند ادامه ی تحصیل به مشکلات بزرگ و غیر قابل پیش بینی برخوردند.چه بسا طرح یاد شده طرح جالب و مفیدی بوده که می توانسته بخشی از مشکلات موجود در امر تحصیل را به شکلی منطقی مرتفع سازد. ج. طرح ارزشیابی سالانه – در این فرایند، بخش قابل توجهی از امتیازات معلمان بر اساس آیتم های مشخص در فرم ارزشیابی ، ثبت و در نهایت محاسبه می گردد.ولی مدیران در صورت تمایل میتوانند سلیقه ای عمل کرده نظر شخصی خود را اعمال نمایند.از آنجایی که کسب بالاترین امتیاز در فرم ارزشیابی سالانه ، در شرایط خاص در به دست آوردن طبقه ی تشویقی و افزایش مقدار ناچیزی از حقوق تاثیر داشته و بالعکس، عدم توفیق در به دست آوردن امتیاز لازم می تواند معلمان را در کسب رتبه های عالی و خبره با مشکل مواجه کند برخی با توسل به تملق و چاپلوسی به هر دری میزنند تا رتبه ی لازم را احراز و از مزایای مادی و معنوی آن بهره مند گردند که این خود بعضاً موجب تاسف و ناراحتی فرهنگیان شده ، بذر نفاق ، کینه و بدبینی را در میان همکاران می پراکند . علاوه بر این ،می توان به این موضوع مهم و قابل تامل نیز اشاره کرد که در بسیاری از مواقع بروز چنین رفتارهایی انگیزه های تلاش و تدریس مطلوب را از برخی معلمان تلاشگر و متعهد نیز می ستاند.حال تصور کنید مسئولیت پرداخت بموقع و عادلانه ی حقوق به مدیران تفویض شده است آیا در این شرایط ، عرصه به جولانگاه برخی تنگ نظریها، ارادتمندیها و تسویه حسابهای شخصی تبدیل نخواهد شد ؟ اگر مدیران بخواهند در پرداخت ها به سلیقه ی شخصی عمل نمایندچه فاجعه ای در انتظار معلمان خواهد بود اگر اجحافی در پرداخت ها صورت گیرد که قطعاً چنین خواهد شدآیا مرجع مشخصی برای پاسخگویی و رسیدگی به شکایات معلمان و احقاق حقوق تضییع شده وجود خواهد داشت ؟آیا حقوق معوقه یا به ناحق کسر شده در سریعترین زمان ممکن قابل وصول خواهد بود تا معلمان مشکل بیمه طلایی را مجدداً تجربه نکنند ؟آیا فرهنگیان علیرغم گرفتاریهای مختلف ، وقت و انر‍ژی لازم برای پیگیری مطالبات خود خواهند داشت ؟ در خوشبینانه ترین حالت اگر تصور کنیم تمام مدیران متعهد و کار آزموده ملزم خواهند شد حقوق را به موقع و عادلانه پرداخت نمایند حال چه تضمینی وجود خواهد داشت حقوق به موقع به حساب مدارس واریزشده ، پروسه ی پرداخت حقوق به سرنوشت سرانه ی مدارس که اغلب به دلیل کسری بودجه پرداخت نمی شود دچار نگردد ؟نباید فراموش کنیم که مدیران ، اغلب با متوسل شدن به اولیای متمول ، این مشکل را مرتفع می کنند ولی پرسش این است که در صورت بروز مشکل مالی ، آیا می توان حقوق معلمان را بی آنکه عزت نفس شان آسیب ببیند از این منبع تامین کرد ؟پرسش دیگری که در این رابطه در ذهن متبادر می گردد این است که آیا پرداخت های جدید می تواند شیوه ی مناسبی برای حل معضل معلمان مازاد باشد ؟ پدیده ای که به جرات می توان آنرا از پیامدهای طرح بالا بردن تراکم کلاسی به منظور انجام صرفه جویی در هزینه ها حذف اضافه کار معلمان تلقی کرد. افزون بر آنچه گفته شد : الف . نحوه ی پرداخت دستمزد معلمان تدریس کننده در چند مدرسه به صورت همزمان ب.چگونگی تامین و پرداخت حقوق معلمان مدارس کم جمعیت ج. مغایرت تشکیل گروه های نظارت کننده بر حسن انجام وظیفه ی مدیران با سیاست های دولت مبنی بر کوچک سازی دولت و اصل صرفه جویی د . توانایی و موفقیت مدیران در محاسبه و اعمال تغییرات مربوط به کاهش یا افزایش حقوق معلمان متناسب با انواع احکام صادر شده در طول یک سال تحصیلی و انجام کسورات مربوط به وام های دریافتی هـ . امکان سوء استفاده های مالی توسط برخی مدیران و دهها پرسش بی پاسخ دیگر، از جمله مواردی هستند که طرح پرداخت حقوق توسط مدیران را عملاً غیر ممکن می سازند. به نظر میرسد مطالعه ی علمی و تخصصی شرایط آموزش و پرورش کشور ، شناسایی علل و عوامل مشکل ساز و اتخاذ تدابیر لازم در زمینه ی رفع مشکلات ، انجام برنامه ریزی های دقیق به منظور به حداقل رساندن میزان اشتباهات و تربیت نیروهای متخصص، متعهد و با صداقت میتواند زمینه را برای تحقق این مهم مهیا سازد.به زعم اینجانب پس از انجام اقدامات زمانبر فوق ، در گام دوم با تخصیص بودجه ی مکفی ، بموقع و منطبق بر تورم سالانه از جانب دولت و مجلس از یک سو و انجام شدن پرداخت ها بر اساس دستور العمل های دقیق و تعریف شده توسط مدیران مجرب و آموزش دیده از سوی دیگر میتوان به کوچک شدن بدنه ی دولت بعنوان یکی از سیاست های کلان کشور امیدوار بود. بار دیگر یادآور میشوم که شرایط فعلی به گونه ایست که دسترسی به این مهم تقریباً غیر ممکن می باشد و نباید از نظر دور داشت که هرگونه شتاب زدگی در اجرای این طرح ، میتواند عواقبی چون تضییع حقوق معلمان ، به خطر افتادن امنیت شغلی معلمان ،استیلای تنش بر فضاهای آموزشی، افت تحصیلی ، تحقیر بیش از پیش شخصیت معلمان، اعتراض اولیاء و مهمتر از آن ، اعتراض به حق معلمان به اشکال گوناگون را به دنبال داشته باشد. محمد آذر پرند – دبیر عربی . کارشناس راهنمایی و مشاوره . شهرستان ابهر maparand58@yahoo.com

http://www.farhangiannews.ir

عدم پرداخت مطالبات، موجب بی انگیزگی معلمان شده است/دولت کمک کند

عدم پرداخت مطالبات، موجب بی انگیزگی معلمان شده است/دولت کمک کند
  

عدم پرداخت مطالبات، موجب بی انگیزگی معلمان شده است/دولت کمک کند
خبرگزاری تسنیم:رئیس کمیته آموزش و پرورش مجلس شورای اسلامی گفت:‌هم‌اکنون معلمان مطالبات زیادی را از آموزش و پرورش دارند که شامل حق التدریس‌ها، اضافه‌کار کارکنان اداری وحق الزحمه امتحانات است در چنین شرایطی برای پرداخت مطالبات به حمایت دولت نیاز است.

عطاالله سلطانی‌صبور رئیس کمیته آموزش و پرورش مجلس در گفت‌وگو با خبرنگار اجتماعی خبرگزاری تسنیم با اشاره به اینکه بودجه آموزش و پرورش مشکلات ساختاری دارد، اظهار داشت: بودجه این وزارتخانه دارای دو بند جاری و سایر است و اجازه داده شده که از بخش سایر برداشته شده و در بخش جاری که عمدتا مربوط به حقوق کارکنان است هزینه شود و این به معنای آن است که اولویت نخست این وزارتخانه پرداخت حقوق است.

وی افزود: یکی از پیشنهادات این است که در بودجه آموزش و پرورش بندهای جداگانه‌ای را برای سرانه مدارس و مباحث پرورشی داشته باشیم که نتوان از اعتبار آنها برداشت و در بخش پرداخت حقوق و مزایا صرف کرد که اگر این موارد را لحاظ کنیم تا حدودی انسجام مالی ایجاد شده و اقتصاد بیمار آموزش و پرورش نجات می‌یابد.

رئیس کمیته آموزش و پرورش مجلس شورای اسلامی با اشاره به اینکه آموزش‌وپرورش هم‌اکنون 58 هزار نیروی مازاد داشته و از سوی دیگر با کمبود 60 هزار معلم مواجه است که برای جبران این کمبود نیرو از حق التدریس‌ها استفاده می‌شود،گفت: این بدین معناست که آموزش و پرورش بی دلیل به 118 هزار نیرو پول می‌پردازد که اگر بتوان این موضوع را ساماندهی کرد بخش زیادی از مشکلات حل می‌شود.

سلطانی صبور ادامه داد: در حقیقت نیروهای مازاد آموزش و پرورش حکم صوری دارند مثلا در دفتر مدرسه نشسته و به مدیر یا معاون کمک می‌کنند و حقوق نیز می‌گیرند که این موضوع یک معضل اساسی برای آموزش و پرورش است.

وی با اشاره به اینکه منابع مصرفی آموزش و پرورش بر اساس تورم افزایش نمی‌یابد، گفت: امسال بودجه آموزش و پرورش 26 درصد افزایش داشت که بالاترین افزایش را در میان دستگاه‌ها داشته است اما این افزایش نیست کافی نیست چرا که با توجه به تورم ایجاد شده نمی‌تواند هزینه‌های آموزش و پرورش را تامین کند.

رئیس کمیته آموزش و پرورش مجلس شورای اسلامی ادامه داد: هم‌اکنون معلمان مطالبات زیادی را از آموزش و پرورش دارند که شامل حق التدریس‌ها، اضافه‌کار کارکنان اداری، حق الزحمه امتحانات، اعتبار مدارس شبانه روزی و روستا مرکزی‌هاست در چنین شرایطی که این وزارتخانه با کمبود بودجه نیز دست و پنجه نرم می‌کند برای پرداخت معوقات معلمان نیاز به حمایت دولت داریم به گونه‌ای که دولت باید یک بار حمایت کرده و تمام مطالبات را پرداخت کند چرا که اگر مطالبات پرداخت نشود موجب بی‌انگیزه شدن فرهنگیان می‌شود.

سلطانی صبور اضافه کرد: پرداخت نشدن مطالبات فرهنگیان باعث می‌شود تا مدیر منطقه قدرت نظارتی خود را از دست دهد؛ هم‌اکنون مدیر یک منطقه وقتی به مدارس می رود نخستین سوال از وی درخصوص مطالبات است.

 وی ادامه داد: متاسفانه شاهد هستیم که نیروهای مازاد در دفتر مدرسه نشسته و حاضر نیستند برای تدریس به مناطق دیگر بروند به عنوان مثال هم‌اکنون در پاکدشت 400 معلم نیاز داریم از سوی دیگر در تهران نیروی مازاد داریم که این معلمان حاضر نیستند برای تدریس به مناطق دیگر بروند بنابراین آموزش وپرورش مجبور است برای جبران کمبود نیرو از نیروهای حق التدریس استفاده کند؛ اگر نیروهای آموزش و پرورش را ساماندهی کنیم دیگر کمبود نیرو نخواهیم داشت.

رئیس کمیته آموزش و پرورش مجلس شورای اسلامی بیان کرد: آموزش و پرورش برای پرداخت حقوق به نیروهای مازاد و معلمان حق التدریس حدود 1700 میلیارد تومان اعتبار نیاز دارد که اگر ساماندهی نیروها صورت بگیرد این اعتبار به آموزش و پرورش تزریق می‌شود که می‌تواند بسیاری از مشکلات را حل کند.

www.farhangiannews.ir

مستخدمانی که معلم شدند

مستخدمانی که معلم شدند


نویسنده: فهیمه سادات طباطبایی

«سیدکاظم اکرمی» مشاور عالی وزارت آموزش وپرورش گفته است که «بیش از صدهزارکارمند بیکار و مازاد در آموزش وپرورش حضور دارند.» او گفته: «ساماندهی نیروی انسانی از اولویت های ماست و در دستور کار این وزارتخانه قرار دارد.»
    اکرمی همچنین به فارس گفته است: «بعضی در آموزش وپرورش با عنوان (مستخدم) استخدام شده اند و الان معلم هستند که باید دوباره به شغل مستخدمی برگردند.» او تاکید کرده «ممکن است در این رابطه، عده ای که بیست وچندسال سابقه دارند با خواهش ما بازنشسته شوند زیرا دولت پول زیادی به آنها پرداخت می کند.»
    این نقل قول های مشاور عالی آموزش وپرورش آنقدر عجیب و شگفت آور است که باید بارها و بارها آن را خواند تا مطمئن شد که آیا تاریخ آموزش وپرورش به این زودی تکرارشدنی است؟ انگار سال 1387 بود که سخنان دقیقا مشابه از دهان علیرضا علی احمدی، وزیر سابق آموزش وپرورش بیرون رانده شد که «بیش از صدهزار نیروی مازاد در این نهاد حضور دارند.» و نامه ای محرمانه به رییس جمهور وقت زد که این نیروها هزینه زیادی را بر دوش آموزش وپرورش تحمیل کرده اند و باید هرچه سریع تر عذر آنها خواسته شود و پس از نامه و تبعات آن بود که قانون بازنشستگی پیش از موعد در مجلس شورای اسلامی تصویب شد. علی احمدی هر روز در رسانه ها از معلمانی که انگیزه کار نداشته یا شغل معلمی را دوست نداشتند، درخواست می کرد که برای بازنشستگی پیش از موعد اقدام کنند چراکه به آنها حقوق بازنشستگی 30ساله داده می شد و به دنبال آن 120هزار فرهنگی با سابقه 20سال و حتی کمتر از آن بازنشسته شدند تا با خیالی آسوده حقوق کامل بازنشستگی را بگیرند و در خانه استراحت کنند.
    علی احمدی این کار را کرد تا به قول خودش نیروهای بی انگیزه را از آموزش وپرورش خارج و نیروهای توانمند و علاقه مند را وارد سیستم کند اما عمر وزارتش کفاف نداد تا اینکه کمتر از یک سال بعد حاجی بابایی آمد و صدها انتقاد و نفرین نثار کسی کرد که آموزش وپرورش را از نیروهای مجرب خالی کرده است. کلاس های درس زیادی در سال تحصیلی
     89-88 با نبود معلم آغاز شدند و این وزارتخانه مجبور شد که برای این کمبود شدید معلم، از نیروهای شرکتی استفاده کند. این بحران تا به حدی بود که حاجی بابایی در مراسم خیرین مدرسه ساز در رامسر به آن اشاره کرد و گفت: «مدارس از نیروهای مجرب خالی شده به طوری که در یک مدرسه هزارنفری، هیچ یک از کلاس های پایه اول ابتدایی معلم ندارند.» آن سال تحصیلی با نیروهای شرکتی و حق التدریس ها و جابه جایی نیروهای مازاد از دفتر مدرسه به کلاس درس و... به پایان رسید تا اینکه در اردیبهشت 1389، حاجی بابایی از جذب نیرو خبر داد؛ آزمون استخدامی با اما و اگرهای زیاد و حرف و حدیث درباره تقلب و سهمیه برگزار شد و 40هزار نیروی جدید در اواخر شهریور و همزمان با آغاز سال تحصیلی 90-89 در آموزش وپرورش استخدام شدند؛ نیروهایی که نه آموزش دیده بودند نه دبیری می دانستند، به یکباره معلم ده ها دانش آموز شدند.
    آموزش وپرورش که همیشه از نبود آمار واقعی در هر زمینه به ویژه تعداد نیروهای خود رنج می برد، در ابتدای دولت دهم مرکز برنامه ریزی و آموزش نیروی انسانی را تشکیل داد تا از این پس آمار واقعی از نیازهای خود در هر مقطع تحصیلی داشته باشد. اما حالاگویا این مرکز با گذشت بیش از چهارسال نتوانسته است وظیفه واقعی خود را درست انجام دهد. به طوری که باز هم تاریخ آموزش وپرورش در کمتر از پنج سال دوباره تکرار شده و حالامسوولان این وزارتخانه باز هم ناله نیروهای مازاد و کمبود اعتبار برای پرداخت حقوق آنها را سر داده اند.
    
    و حالانکته جالب این ماجرا این است که:
    1- چگونه یک مستخدم مدرسه توانسته به عنوان معلم سرکلاس درس حاضر شود و به فرزندان مردم آموزش دهد؟ چه کسی پاسخگوی افت تحصیلی زیادی است که به واسطه همین سهل انگاری ها در بین دانش آموزان بالارفته؟ و اینکه چرا دستگاه های نظارتی به ویژه مجلس در این موضوع سکوت کرده اند و اینکه آیا می شود مستخدمی که به یکباره لباس معلمی را پوشیده حالادوباره او را به قامت مستخدم آبدارخانه یا نظافت مدرسه برگرداند؟
    2- نکته دیگر اینکه وزیر آموزش وپرورش عنوان کرده که مقطع ابتدایی با کمبود 60هزار معلم روبه رو است، این بحران دوپهلو از کجا سرچشمه می گیرد؟ بالاخره این وزارتخانه چرا در بخشی آنقدر چاق و فربه و در بخش دیگر لاغر و استخوانی شده است؟ چرا وزارت آموزش وپرورش در دولت جدید باز هم درگیر همان مشکلات دولت های قبلی است؟ اصلاچه زمانی قرار است این وزارتخانه از این بحران بدیهی خارج شود؟ و اما آیا پیچیدن نسخه کهنه بازنشستگی برای معلمان مازاد تنها راه حل پیش روی مدیران این وزارتخانه است؟ آیا قرار است یک تجربه قبلی ناموفق دوباره آزمون شود؟ مگر غیر از این است که آزموده را آزمودن خطاست.

شرق -17  دی   92


مدیریت انتخابی (انتظاری است بیجا )

مدیریت انتخابی (انتظاری است بیجا )

دیشب بهم الهام شد

مدیریت انتخابی (انتظاری است  بیجا )

    چرا وزارت آموزش و پرورش اجرای قانون مدیریت انتخابی را ده سال است که به تعویق انداخته است ؟

     زیرا اگر مد یران مدارس انتصابی و تابع اداره نباشند در مواقع لازم نمی توانند دانش آموزان را بسیج کنند و نیزمعلمان رابه میعاد گاه بیاورند  و این سیاست کلی واصلی وحیاتی است و به یقین هیچگاه این قانون اجرا نخواهد شد!

     بدیهی است یک مدیریت پادگانی لزوما باید عمودی باشد در غیر این صورت علیه موجودیت خود قیام کرده است وما انتظار بی جائی داریم !

تازه مگر مدیران مدارس غیر انتفاعی  می توانند فرمان مافوق را موبه مواجرا نکنند ؟فوری برکنار شده وامتیازشان لغو خواهد شد !چه رسد به دولتیها !

درست است که مال مال ملّت است ولی اختیاردار آن نیست !بچه هم مال تو نیست !هر چه وهر وقت بخواهد به او میاموزد وتو هم جیک نمی توانی بزنی !حالاماازاو مدیریت انتخابی می خواهیم؟؟؟!!!

به نقل وبلاگ بازنشستگان

http://bazha.blogfa.com/

« عبور از مدارس سنتی »


« عبور از مدارس سنتی »



محد روزبهانی


نظام های آموزشی از تصور انسان ها نسبت به آینده مایه می گیرند، از این رو اگر تصور ما از آینده یک جامعه، با واقعیت موجود آن منطبق نباشد، نظام آموزشی آن جامعه، راه خیانت به جوانانش را در پیش می گیرد. جهان و جامعه ای که ما در آن زندگی می کنیم به سرعت در حال تغییر و تحول است، این جهان به سرعت متغیر نهادهایی هماهنگ با خود را می خواهد. مهم ترین این نهادها، آموزش و پرورش است. آموزش و پرورش، انتقال فرهنگ، نوآوری و تغییر، پرورش و رشد شخصی افراد، آموزش مهارتهای مورد نیاز جامعه به افراد اجتماعی کردن کودکان ونوجوانان برای زندگی به عهده دارد.
سوال مهم این است که آموزش و پرورش برای چه زمان و چه جامعه ای افراد را آموزش می دهد ؟ در جوامع گذشته چون تغییر و تحول در جامعه بسیار کند و آرام و راحت تر می شد آینده و نیازهای افراد در جامعة آینده را تشخیص داد ، برنامه ریزی برای آموزش و پرورش هم آسان بود. در گذشته اصل این بود که فردا همین امروز است، یعنی جامعه  فردا همانند امروز است و با نیازهای
امروز فرقی ندارد و نهایتا اینکه روش های رفع نیازها نیز همانند امروز است. آیا امروز هم می توان گفت که فردا همین امروز است ؟ خیر به هیچ وجه! جهان امروز توسط فناوری های مختلف دگرگون گردیده و هر روز در حال تغییر است، آموزش و پرورش دیروز نمی تواند نیاز جامعة امروز را پاسخ گوید. جامعه  نو برای رفع نیازهای شهروندانش می بایست از شیوه های نوین برای رفع نیازها استفاده کرد. نمی توان با روش های گذشته به نیازهای جدید پاسخ گفت. این اصل شامل همة نهادها و سازمان های جامعه می شود، از جمله نهادآموزش وپرورش!   

متاسفانه در جامعة امروز ایران نگاه غالب به آموزش و پرورش نگاهی سنتی است. این نوع نگاه در
بین مسئولین، معلمان، خانواده ها، مدیران و حتی دانش آموزان و دانشجویان به وفور دیده می شود. فرض اصلی در بین این گروه کثیر این است که جامعه ایستاست و فرقی با گذشته ندارد و یا اگر تغییر نموده، هنوز می شود از روش های گذشته تعلیم و تربیت در مدارس و دانشگاه ها استفاده نمود و راه درست همین است! اما در مقابل این دیدگاه غالب، دیدگاهی دیگر وجود دارد که نقطه مقابل گروه اول هستند. فرض اساسی در این دیدگاه این است که جهان و جامعه  ایران با سرعت در حال تغییر و تحول است و باید روش های سنتی و رسمی فعلی را در زمینة آموزش و پرورش تغییر داد و با توجه به دگرگونی پیاپی جامعه، آموزش و پرورش نیز به روز شود. مصداق بارز آموزش و پرورش امروز ایران مدارس آن است، مدارس امروز به روش های کهنه و قدیمی اداره می شوند و آموزش می دهند! در واقع وقتی عملکرد مدارس را نگاه می کنی، می توانی بفهمی که فکر پشت این نوع آموزش به تغییرات جامعه توجیهی نمی کند و فرضش این است که جامعه تغییر نکرده پس به همان روش های سنتی می توان بچه ها را برای زندگی در جامعه آینده آموزش داداگر به عنوان یک ناظر بیرونی به مدارس نگاه کنیم، ویژگی های آنها را این گونه
خواهیم دید:

1- دانش آموزان را برای گذشته آموزش می دهند نه آینده !

2- حافظه محور هستند نه خلاقیت محور !

3- روابط عمودی از بالا به پایین حکم فرماست!

4-  برای همه دانش آموزان از رو شهای یکسان آموزشی استفاده می شود

5- پرسشگری جایی ندارد

6- برنامه خشک روزانه اجرا می شود

7- مهارت های رسمی و غیرکاربردی آموزش داده می شود

8- مدرسه جدای از جامعه است و...!

به نظر من ،  باید نگاه به آموزش و پرورش را تغییر دهیم. باید بپذیریم که جامعه امروز جامعه یکی
دو دهه گذشته نیست و حتما جامعه بیست سال آینده هم مانند جامعه امروز نیست و تغییرات فراوانی را پشت سرخواهد گذاشت. اگر این فرض را که دور از واقعیت هم نیست بپذیریم، نتیجه آن خواهد شد که تغییر دیدگاه و روش ها در آموزش و پرورش، تغییر ساختار مدارس( نه تنها امکانات سخت افزاری) و جایگاه معلمان، امری ضروری است و هر چه سریعتر می بایست از طریق مسئولان نهاد آموزش وپرورش و سایر نهادهای فرهنگی در دستور کار قرار گیرد.

چرا که فردا همین امروز نیست!

نشریه نگاه ، نیمه اول دی ماه 1392

ممنوعیت استخدام در آموزش و پرورش


ممنوعیت استخدام در آموزش و پرورش

    ممنوعیت استخدام در آموزش و پرورش، برگزاری جشن بازگشایی دارالفنون در سال آینده، ورود محیط زیست و حقوق شهروندی به کتاب های درسی،افزایش پژوهش سراهای دانش اموزی، اعلام وضعیت دانش آموزان شین آبادی، گسترش پیش دبستانی در مناطق محروم، واکنش آموزش و پرورش به کمک بابک زنجانی به کودکان شین آباد و ... از مهمترین اخبار آموزش و پرورش در این هفته بود.

شهرخبر: این هفته با یک خبر داغ از سوی وزیر آموزش و پرورش مبنی بر ممنوعیت استخدام در آموزش و پرورش آغاز شد. این خبر به سرعت در میان معلمان و رسانه ها پیچید، چرا که همه ساله آموزش و پرورش بخشی از نیروهای قراردادی خود را به استخدام دولت در می آورد، اما با صحبت های وزیر آموزش و پرورش، گویا به نظر می رسد که فعلا هیچ خبری از استخدام در این وزارتخانه نیست.علی اصغر فانی در این زمینه  گفته است: ما به هیچ وجه نیروی انسانی جدید استخدام نمی کنیم حتی اگر کسی بخواهد رایگان کار کند به خدمت او نیازی نیست چرا که حدود 100 هزار نیروی ناکارآمد فعلی از همین طریق به آموزش و پرورش تحمیل شده است. لذا من از همین جا اعلام می کنم بکارگیری نیروی انسانی جدید به هرعنوان ممنوع است. با این اوصاف معلوم نیست که وزیر آموزش و پرورش چگونه می تواند مصوبه مجلس را مبنی بر تعیین تکلیف نیروهای شرکتی و پیش دبستانی تا پایان سال اجرایی کند؟!

http://www.farhangiannews.ir

دموکراسی در کلاس درس

دموکراسی در کلاس درس     


        

آموزش و پرورش نهادی است که می‌تواند در بروز و ظهور اندیشه‌های ناب نقش عمده‌ای ایفا کند و دانش‌آموز را به تکاپو وادارد تا بهتر بتواند به سرمنزل مقصود برسد؛ نکته‌ای که توجه به آن ضروری به‌نظر می‌آید. حال باید ببینیم که برای رسیدن به این مقصود چه تدبیری اندیشیده شده است؟ آیا می‌شود دانش‌آموز را به سوی تفکری فعال سوق داد؟ آنچه به‌نظرم در کلاس درس، معلم باید بدان برسد این نکته مهم است که دانش‌آموز به درک مسائل ارائه شده نائل آید به‌گونه‌ای که بتواند به راحتی نظر خود را درمورد آنها ارائه دهد، یاد بگیرد فکر کند و مفهوم آن را بفهمد. کلاس درس باید محیطی آزاد باشد تا دانش‌آموز به‌راحتی آنچه را در ذهن دارد بیان کند به‌گونه‌ای که مفهوم دموکراسی را در کلاس بفهمد، یاد بگیرد تا به‌اندیشه‌ها احترام بگذارد و تحمل ایده‌های مخالف را نیز داشته باشد. کلاس درس باید برای دانش‌آموز در حکم جامعه‌ای با گرایش‌های مختلف باشد؛ جامعه‌ای که منطق عدالت بر آن حکمفرماست. در کلاس درس نباید هیچ‌گونه تبعیضی راه پیدا کند تا دانش‌آموز تک‌بعدی و انحصارگرا بار نیاید. شرایط کلاس باید به‌گونه‌ای باشد که دانش‌آموز را به تدبر وادارد. کلاس درس جایگاه بروز اندیشه‌هاست و زمانی این امر محقق می‌شود که جسارت بیان اندیشه در دانش‌آموز ایجاد شود و به او فرصت تفکر داده شود. دانش‌آموز باید از همین ابتدا یاد بگیرد که همه چیز را به راحتی قبول نکند و برای آنچه ارائه می‌کند دلیلی واضح داشته باشد. در کلاس درس باید سعی شود انتخاب نماینده کلاس توسط دانش‌آموزان انجام گیرد و دفتر مدرسه فقط زمینه‌ساز بروز این رفتار شود تا دانش‌آموزان الفبای دموکراسی را در کلاس درس بیاموزند. باید تلاش کنیم خود دانش‌آموز انتخاب کند تا هنجارها و ارزش‌ها در او نهادینه شود. بی‌شک به وجودآمدن همه این رفتارها مدیون تلاش معلمی آزاده است که با ارائه راهکارهای مختلف زمینه بروز اندیشه‌ها را فراهم کرده و راه صحیح تفکر را به دانش‌آموز می‌آموزد. حال با این اوصاف ما در کجای کار قرار گرفته‌ایم؟ چقدر خود با الفبای دموکراسی و تفکر و تحمل اندیشه مخالف آشنا هستیم؟ ضرورت‌ها برای ما چه مواردی هستند؟ ما چقدر برای به ثمر رساندن آنها تلاش می‌کنیم؟ جسارت بیان عقیده به چه میزانی در ما وجود دارد تا ما بتوانیم به خوبی آنها را منتقل کنیم. طبعا معلمان آزاد اندیش به خوبی می‌دانند ایجاد چنین رفتارهایی نیازمند اندیشه‌ای واقع‌گرایانه است. اندیشه‌ای که‌اندیشه‌ها را محترم می‌دارد، نکته‌ای که به ما می‌آموزد این است که نباید هیچ اندیشه‌ای را به صرف همسو نبودن با تفکراتمان از خویش برانیم.

روزنامه آرمان / عبدالجلیل کریم پور/ چهارشنبه 4 دی  1392

http://www.karimpoor53.blogfa.com/

شأن معلمان را پاس بداریم



شأن معلمان را پاس بداریم

 محمد تقی سبزواری *

 شاید باور اینکه روزی نیروی انتظامی با احضار یک معلم، موجبات رنجش او را فراهم کند، برای فرماندهان نیروی انتظامی نیز غیرقابل باور بود. امّا اکنون این واقعیت تلخ نه برای جرائم متداول بلکه برای تدریس خصوصی تعدادی از معلمان اتفاق افتاده است. معلمانی که حداقل از ظاهری مناسب برخوردارند و سعی می‌کنند شأن معلمی را حفظ کنند. تاریخچه کلاس‌های خصوصی حدوداً به دو دهه پیش برمی‌گردد. پس از ناتوانی دولت‌ها در تامین معیشت فرهنگیان، تدریس خصوصی به‌رغم ممنوعیت قانونی به عرف تبدیل شده و به‌عنوان یک ارزش تلقی شد. در ابتدا دبیران علوم پایه در سطح دبیرستان و سپس معلمان دیگر علوم و در مقاطع دیگر سعی در تامین معاش از طریق تدریس خصوصی کردند. گرچه این نوع تدریس شامل حال همه کارکنان و معلمان نمی‌شد ولی مرهمی بر زخم این معلمان بود. در طی این دوران، آموزش و پرورش با تدوین مواد قانونی با تدریس خصوصی مخالفت می‌کرد ولی این مخالفت توسط بازرسی و هیات تخلفات عملاً نادیده گرفته می‌شد. سایر دستگاه‌های دولتی مانند اداره مالیات و دارایی نیز گشاده دست تر از این بوده‌اند که چشم طمع به مالیات این افراد داشته باشند. قوه قضائیه نیز هرگز به‌عنوان مدعی‌العموم سعی نکرد مانع امرارمعاش این معلمان شود. همزمان با گسترش کلاس‌های خصوصی به مناطق جنوبی شهرها و عطش ورود به دانشگاه‌ها، موسسات کمک‌آموزشی شروع به فعالیت کردند و روز‌به‌روز بر دامنه فعالیت‌های خود افزودند. این موسسات با رشد طولی و عرضی به‌سادگی بازار کتب کمک‌آموزشی و کلاس‌های خصوصی را به دست گرفتند. با افتادن بار اصلی آموزش بر دوش خانواده‌ها، بازار کتب کمک‌آموزشی و کلاس‌های خصوصی داغ شد. برای آشنایان با صنعت نشر و میزان تیراژ و بهای پشت جلد کتب کمک‌آموزشی، درآمد تصاعدی این موسسات غیر قابل انکار است. میدان‌داری چند موسسه خاص، باعث شد تا هیچ رقیبی حتی معلمان جزء را بر نتابند. این موسسات علاوه بر فروش کتب کمک‌آموزشی، اقدام به برگزاری کلاس‌های خصوصی نیز کردند و برای معروفیت و تبلیغات هر شیوه‌ای را می‌آزمودند. یکی از این شیوه‌ها، تهدید مدیران و معلمان مجرب در کنار دعوت به کار آنها بود. سیاست چماق و هویج برای بسیاری از معلمان مجرب، سیاستی آشناست. تعدادی از این معلمان به‌دلیل مشهوریت و داشتن کلاس خصوصی متناسب با شأن خود، از همکاری پرهیز داشتند و هدایت آموزشی دانش‌آموزان‌شان را بر عهده می‌گرفتند. جذب دانش‌آموزان متمکن و مستعد توسط این معلمان باعث می‌شد تا از پذیرش داوطلبان کلاس‌های این موسسات و در نتیجه کیفیت و کارایی آنها کاسته شود. از آنجا که تدریس خصوصی عرفاً پذیرفته شده بود؛ بازرسی و هیات تخلفات و قوه قضائیه به دلیل نبود شاکی خصوصی دخالت نمی‌کردند. اگر هم در موارد خاص کار به بازرسی می‌رسید، سعی می‌شد مساله به راحتی حل شود.

امّا اکنون با شکایت تعدادی از این موسسات، قوه قضائیه حکم به احضار تعدادی از معلمان داده است. با تعدادی از این معلمان به صورت پلمب منزل- به‌دلیل دائرکردن کلاس بدون مجوز قانونی برخورد شده است. با توجه به شعارهای انتخاباتی و حفظ کرامت انسانی در دولت یازدهم و اراده وزیر آموزش و پرورش برای اعتلای شخصیت معلم وعزم مدیرکل آموزش و پرورش فارس برای حل مشکلات آموزشی و تربیتی استان، انتظار می‌رود که آموزش و پرورش با اتخاذ تدابیر لازم از حیثیت معلمان دفاع و از تهدید و دخالت موسسات منفعت‌طلب در امور آموزشی جلوگیری کند. با توجه به رضایت‌خاطر اکثر اولیا برای شرکت فرزندانشان در محیط تربیتی مناسب، آموزش و پرورش باید با تمهیدات لازم زمینه بهره گرفتن از معلمان متعهد و متخصص را فراهم کند.

* عضو کانون فرهنگیان شیراز

وزنامه آرمان ، چهارشنبه ، 4 دی ماه 1392 ، 5

تبعیض میان فرهنگیان


تبعیض میان فرهنگیان

یادداشتی از کارشناس مسائل آموزش و پرورش
 (روزنامه اعتماد،23 آذر 92)
مهدی بهلولی

با چهره ای گرفته و خسته به دفتر دبیران آمد. کاغذی هم به دستش بود. به همگی درودی فرستاد و یکراست رفت روی یکی از صندلی ها نشست. رو کرد به همه ی همکاران و گفت،بیست و پنج شش سال سابقه دارم و شیمی درس می دهم،هم اکنون هم جمع کل دریافتی ام،یک میلیون و دویست هزار تومان است که با کسورات آن می شود حدود نهصد هزار تومان. در این سال ها،بسیار از اختلاف حقوقی میان نیروهای آموزشی مدرسه ها با نیروهای اداره،و به ویژه وزارت خانه،شنیده بودم اما راستش تاکنون اینگونه به "عمق فاجعه" پی نبرده بودم تا دیروز که رفتم وزارت خانه برای انجام کاری. همکاری را دیدم که سال ها پیش در مدرسه ای با هم،کار می کردیم و هم اکنون چند سالی است به وزارت خانه منتقل شده است. مدرک اش فوق دیپلم است و بیست و دوسه سالی سابقه دارد. پس از کمی خوش و بش،از وضعیت حقوق و مزایایش پرسیدم.

فیش حقوقی اش را نشانم داد که به راستی باور نکردنی است : کمک رفاهی : 480 هزار تومان/ ایاب و ذهاب : 80 هزار تومان / وجه غذا : 76 هزار تومان / اضافه کار : 609 هزار تومان / فوق العاده ایثارگری : 403 هزار تومان / فوق العاده شغل : 207 هزار تومان. سرجمع پرداخت ها هم شده دو میلیون و هفتصد و هشتاد هزار تومان. هیچ کدام از این بندها را فیش حقوقی من ندارد،بجز حق ایثارگری،اما با این تفاوت که من شش ماه ایثارگری دارم که فوق العاده ایثارگری من 60 هزار تومان است،دوستم سه ماه،ایثارگری دارد و شش هفت برابر من،حق ایثارگری می گیرد. تازه این ها،به جز برنج و روغن و مواد شوینده و چه و چه و چه است که کمابیش هر ماه با دفترچه ی مخصوص شان به آنها می دهند و یا سکه و نیم سکه هایی که هر از گاهی و با عنوان های گوناگون دریافت می کنند. زنگ تفریح تمام شد و معاون آمد و گفت به کلاس برویم. اما سخنان بهزاد،گویی پایانی نداشت و می خواست هر آنچه از زبان دوست اش در وزارتخانه شنیده بود به همگان بگوید تا دست کم،کمی سبک شود. کاغذ ِ دست اش هم کپی فیش حقوقی دوست اش بود و به همگان نشان داد. بسیار خسته و گرفته بود و البته عصبانی،از تبعیض،از فقر،و از فشار اقتصادی. دیگر همکاران هم هر کدام از فاصله ی حقوقی فرهنگیان با کارمندان بسیاری از دیگر وزارت خانه ها گفتند. و این که به راستی چرا کار به دستان کشور،در هر فرصتی که به دست می آورند در تعریف و تمجید شغل معلمی،گوی سبقت را از یکدیگر می ربایند و چه ها که نمی گویند در اهمیت کار آموزگار،اما هنگام تقسیم بودجه و حقوق که می رسد آموزش و پرورش،نهادی مصرفی می شود و آموزگاران زیاد و حتی زیادی! در خود وزارتخانه هم نیروهای ستاد باید حقوق های سه- چهار برابری بگیرند و پاداش ها و مزایای بسیار داشته باشند که در مدرسه ها،از هیچ کدامشان خبری نیست.

باری،داستان تبعض میان فرهنگیان آموزشی و فرهنگیان اداری و وزارتخانه ای از یک سو،و بیشترفرهنگیان با کارمندان دیگر وزارت خانه ها از سوی دیگر،داستان ناشنیده ای نیست و بارها و بارها گفته شده است،اما هر از گاهی،رخدادی - همچون آنچه در بالا آمد- بر این زخم کهنه،نمکی تازه می پاشد و سوز و دردش را افزون می کند. این که دولت یازدهم می تواند به این فرق گذاری ها و کمبودها پایان دهد یا نه،یک مسآله است و این که دست کم،به گفته ی بهزاد،کمتر تعریف و تمجیدمان کنند مساله ای است دیگر. فکر نمی کنم این دومی خواسته ای نابجا باشد و چون آموزگاران زیاد- و یا آنگونه که برخی گفته و می گویند،زیادی اند - ناشدنی باشد!   

به نقل از وبلاگ حقوق معلم 

http://bield.ir/post/191

اخراج دائم از مدرسه، ممنوع

اخراج دائم از مدرسه، ممنوع
مدیر کل ارزیابی عملکرد و پاسخگویی به شکایات وزارت آموزش و پرورش با اشاره به اینکه اخراج دائم از مدرسه در آیین‌نامه انضباطی وجود ندارد، در خصوص دانش آموزی که در محیط مدرسه از موبایل استفاده می‌کند اظهار داشته برخورد با این دانش آموز به کمیته انضباطی بستگی دارد و شورای مدرسه بر اساس آیین نامه انضباطی درخصوص برخورد با دانش آموزانی که برخلاف مقررات موبایل به مدرسه می‌آورند، تصمیم گیری می‌کند. به گفته وی در صورت تکرار استفاده از این وسیله یا در صورت مشاهده موارد خاص همچون برخی از بلوتوث‌ها بر اساس ماده 69 آیین نامه انضباطی تنبیهات متناسب با تخلف را تصمیم گیری می‌کنند که اخراج موقت از مدرسه با اطلاع ولی دانش آموز و حداکثر برای سه روز از جمله این تصمیم‌هاست.
روزنامه قانون - 20 آذر 92

تهدید امنیت معلم


تهدید امنیت معلم

نورعلی عباس پور *


 ﮐﻼﺱ ﻫــﺎﯼ ﺷــﻠﻮﻍ، ﺩﺍﻧﺶ ﺁﻣــﻮﺯﺍﻥ ﻣﺸﮑﻞ ﺳــﺎﺯ، ﻧﺎﮐﺎﺭﺁﻣﺪﯼ ﻣﺪﻳﺮﻳﺖ ﺁﻣﻮﺯﺷﮕﺎﻫﯽ، ﻓﻘﺪﺍﻥ ﺍﻧﮕﻴﺰﻩ ﻳﺎﺩﺩﻫﯽ ﻭ ﻳﺎﺩﮔﻴﺮﯼ، ﺗﻐﻴﻴﺮﺍﺕ ﭘﯽ ﺩﺭﭘﯽ ﻧﻈﺎﻡ ﺁﻣﻮﺯﺷﯽ ﻭ ﻧﺎﺑﺴﺎﻣﺎﻧﯽ ﺩﺭ ﺳﺎﺯﻣﺎﻧﺪﻫﯽ ﻣﺪﺍﺭﺱ، ﺑﺨﺸﯽ ﺍﺯ ﻣﺸﮑﻼﺗﯽ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﻣﻌﻠﻢ ﺭﺍ ﺩﺭ ﮐﻼﺱ ﺩﺭﺱ ﺑﺎ ﺩﺭﺩﺳﺮﻫﺎﻳﯽ ﺭﻭﺑﻪ ﺭﻭ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ. ﺑﺴﻴﺎﺭﯼ ﺍﺯ ﮐﺎﺳﺘﯽ ﻫﺎ ﻭ ﻧﺎﺭﺳﺎﻳﯽ ﻫﺎ ﺩﺭ ﺁﻣﻮﺯﺵ ﻭ ﭘﺮﻭﺭﺵ ﺑﺮ ﺳﺮ ﻣﻌﻠﻢ ﺧﺮﺍﺏ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ ﭼﺮﺍﮐﻪ ﻣﻌﻠﻢ ﺩﺭ ﺻﻒ ﺍﻭﻝ ﻭ ﻣﺠﺮﯼ ﺍﺻﻠﯽ ﺑﺮﻧﺎﻣﻪ ﻫﺎﯼ ﻧﻈﺎﻡ ﺁﻣﻮﺯﺷﯽ ﻣﺤﺴﻮﺏ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ ﺑﻪ ﻫﻤﻴﻦ ﻋﻠﺖ ﻫﻢ ﺩﺭ ﺗﻴﺮﺭﺱ ﺍﻧﻮﺍﻉ ﺍﺗﻬﺎﻣﺎﺕ ﻭ ﺍﻧﺘﻘﺎﺩﺍﺕ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﺍﺭﺩ.

ﺑﻪ ﺭﻏﻢ ﺷﺮﺍﻳﻄﯽ ﮐﻪ ﺑﺮ ﻣﺪﺍﺭﺱ ﺣﺎﮐﻢ ﺍﺳﺖ ﺍﻧﺘﻈﺎﺭ ﺩﺍﺭﻧﺪ ﮐﻪ ﻣﻌﻠﻢ ﻣﻌﺠﺰﻩ ﮐﻨﺪ ﻭ ﮐﻮﺩﮐﺎﻥ ﻭ ﻧﻮﺟﻮﺍﻧﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺳﻤﺖ ﻫﺪﻑ ﻫﺎﯼ ﭘﻴﺶ ﺑﻴﻨﯽ ﺷﺪﻩ ﺳــﻮﻕ ﺩﻫﻨﺪ، ﺗﺪﺭﻳﺲ ﺷﺎﻥ ﻣﻮﺛﺮ ﺑﺎﺷﺪ ﻭ ﺑﺮ ﮐﻼﺱ ﻣﺪﻳﺮﻳﺖ ﻋﻠﻤﯽ ﺍﻋﻤﺎﻝ ﮐﻨﻨﺪ ،  ﺍﻳﻦ ﺩﺭﺣﺎﻟﯽ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺍﺧﺘﻴﺎﺭﺍﺕ ﻣﻌﻠﻢ ﺍﺯ ﺣﺪﺍﻗﻞ ﺿﻤﺎﻧــﺖ ﺍﺟﺮﺍﻳﯽ ﺑﺮﺧﻮﺭﺩﺍﺭ ﻧﻴﺴﺖ ﻭ ﺩﺭﻧﺘﻴﺠﻪ ﺩﺭ ﻣﻌﺮﺽ ﺑﺮﺧﯽ ﺗﻬﺪﻳﺪﺍﺕ ﻗﺮﺍﺭ ﻣﯽ ﮔﻴﺮﺩ. ﻣﻌﻠــﻢ ﺍﺯ ﺍﺧﺘﻴﺎﺭﺍﺕ ﻗﺎﻧﻮﻧﯽ ﺧﻮﺩ ﭼﺸﻢ ﭘﻮﺷــﯽ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ ﺗﺎ ﺍﺣﺘﺮﺍﻣﺶ ﺣﻔﻆ ﺷــﻮﺩ.

ﻣﻌﻠﻤــﺎﻥ ﻋــﺎﺩﺕ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﻧﺪ ﮐﻪ ﺍﮔﺮ ﺩﺍﻧﺶ ﺁﻣــﻮﺯ ﺧﺎﻃﯽ ﺭﺍ ﺍﺯ ﮐﻼﺱ ﺍﺧﺮﺍﺝ ﮐﻨﻨﺪ ﺑﺪﻭﻥ ﺍﻋﻤﺎﻝ ﻣﻔﺎﺩ ﺁﻳﻴﻦ ﻧﺎﻣﻪ ﺍﻧﻀﺒﺎﻃﯽ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺑﺎ ﻫﻤﺎﻥ ﺭﻓﺘﺎﺭ ﻫﺎﯼ ﻗﺒﻠﯽ ﺑﻪ ﮐﻼﺱ ﺑﺮﮔﺮﺩﺍﻧﺪﻩ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ ﺑﻨﺎﺑﺮﺍﻳﻦ ﺗﺮﺟﻴﺢ ﻣﯽ ﺩﻫﻨﺪ ﭼﻨﻴﻦ ﺩﺍﻧﺶ ﺁﻣﻮﺯﺍﻧﯽ ﺭﺍ ﺗﺤﻤﻞ ﮐﻨﻨﺪ ﻭ ﺍﻳﻦ ﮐﺎﺭ ﻣﻮﺟﺐ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ ﮐﻪ ﺑﺮﺧﯽ ﺩﺍﻧﺶ ﺁﻣﻮﺯﺍﻥ ﺑﻌﻀﺎ ﺑﻪ ﺁﺯﺍﺭ ﻭ ﺍﺫﻳﺖ ﻣﻌﻠﻤﺎﻥ ﻣﺒﺎﺩﺭﺕ ﻭﺭﺯﻧﺪ. ﭼﻨﻴﻦ ﻭﺿﻌﻴﺘﯽ ﻭ ﺭﻓﺘﺎﺭ ﻫﺎﯼ ﺑﺮﺧﯽ ﺩﺍﻧﺶ ﺁﻣﻮﺯﺍﻥ ﮐﻪ ﺑﺎ ﻣﺸﮑﻼﺕ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﮔﯽ ﻭ ﻓﺮﺩﯼ ﺩﺭ ﻣﺪﺍﺭﺱ ﺣﻀﻮﺭ ﺩﺍﺭﻧﺪ ﺳﺒﺐ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﭘﻴﺎﻣﺪ ﻫﺎﻳﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﻌﻠﻤﺎﻥ ﺭﻗﻢ ﺑﺨﻮﺭﺩ ﻭ ﺑﻌﻀﺎ ﺑﺎ ﻣﺸﮑﻼﺕ ﺟﺴﻤﯽ ﻭ ﺭﻭﺣﯽ ﺩﺳﺖ ﻭ ﭘﻨﺠﻪ ﻧﺮﻡ ﮐﻨﻨﺪ.
ﺍﻳﻦ ﺷﺮﺍﻳﻂ ﺩﺭ ﻣﻨﺎﻃﻖ ﺟﺮﻡ ﺧﻴﺰ ﻭ ﻣﺤﻼﺗﯽ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺁﺳﻴﺐ ﻫﺎﯼ ﺍﺟﺘﻤﺎﻋﯽ ﺑﻴﺸــﺘﺮﯼ ﺍﺯ ﻗﺒﻴﻞ ﺍﻋﺘﻴﺎﺩ ﻭ ﻃﻼﻕ ﺭﻧﺞ ﻣﯽ ﺑﺮﻧﺪ، ﺟﺪﯼ ﺗﺮ ﺍﺳﺖ.

ﺧﻮﺏ ﺍﺳﺖ ﺭﺳﺎﻧﻪ ﻫﺎ ﻭ ﻧﻈﺎﻡ ﺁﻣﻮﺯﺷﯽ ﮐﻪ ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﺗﻨﺒﻴﻪ ﺩﺍﻧﺶ ﺁﻣﻮﺯ ﺣﺴﺎﺳﻴﺖ ﻧﺸﺎﻥ ﻣﯽ ﺩﻫﻨﺪ ﺩﺭﻣﻮﺭﺩ ﺁﺯﺍﺭ ﻭ ﺍﺫﻳﺖ ﻣﻌﻠﻢ ﻭ ﺗﻮﻫﻴﻦ ﺑﻪ ﺍﻭ ﻧﻴﺰ ﻋﮑﺲ ﺍﻟﻌﻤﻞ ﺩﺭﺧﻮﺭﯼ ﺭﺍ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻨﺪ. ﻳﮑﯽ ﺍﺯ ﻋﻠﻞ ﺷﻴﻮﻉ ﺗﻨﺒﻴﻪ ﺩﺭ ﻣﺪﺍﺭﺱ ﻏﻔﻠﺖ ﺍﺯ ﺍﺧﺘﻴﺎﺭﺍﺕ ﻣﻌﻠﻢ ﺍﺳﺖ. ﺩﺭ ﺁﻳﻴﻦ ﻧﺎﻣﻪ ﺍﻧﻀﺒﺎﻃﯽ ﻣﺪﺍﺭﺱ ﺍﻳﻦ ﺣﻖ ﺑﻪ ﻣﻌﻠﻢ ﺩﺍﺩﻩ ﺷــﺪﻩ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﭼﻨﺎﻧﭽﻪ ﺩﺍﻧﺶ ﺁﻣﻮﺯﯼ ﺩﺭ ﺟﺮﻳﺎﻥ ﺗﺪﺭﻳﺲ ﺍﺧﻼﻝ ﺍﻳﺠﺎﺩ ﮐﻨﺪ، ﺗﻨﺒﻴﻪ ﺷﻮﺩ ﺍﻟﺒﺘﻪ ﻣﺪﺍﺭﺱ ﺍﺯ ﺗﻨﺒﻴــﻪ ﺑﺪﻧــﯽ ﻭ ﺗﻮﻫﻴﻦ ﺑﻪ ﺩﺍﻧﺶ ﺁﻣﻮﺯﺍﻥ ﺑﻪ ﺩﺭﺳــﺘﯽ ﻣﻨﻊ ﺷﺪﻩ ﺍﻧﺪ ﻭﻟﯽ ﺍﮔﺮ ﺳﺎﻳﺮ ﻣﻮﺍﺩ ﺁﻳﻴﻦ ﻧﺎﻣﻪ ﺍﺟﺮﺍﻳﯽ ﺷﻮﺩ ﻣﻌﻠﻢ ﺑﻪﺗﻨﺒﻴﻪ ﺑﺪﻧﯽ ﻣﺘﻮﺳﻞ ﻧﺨﻮﺍﻫﺪ ﺷﺪ.

ﻣﺰﻳﺪ ﺑﺮ ﺁﻧﭽﻪ ﮔﻔﺘﻪ ﺷﺪ ﺩﺭ ﺍﻏﻠﺐ ﻣﺪﺍﺭﺱ ﺣﻖ ﺍﺭﺯﺷﻴﺎﺑﯽ ﺍﺯ ﻳﺎﺩﮔﻴﺮﯼ ﺩﺍﻧﺶ ﺁﻣﻮﺯ ﺑﺮﺍﯼ ﺍﺭﺗﻘﺎ ﺑﻪ ﭘﺎﻳﻪ ﺑﺎﻻﺗﺮﮐﻪ ﺑﺎﻳﺪ ﺗﻮﺳﻂ ﻣﻌﻠﻢ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﺷﻮﺩ ﻋﻤﻼ ﺍﺯﺍﻭ ﺳﻠﺐ ﺷﺪﻩ ﻭ ﻣﺪﻳﺮﺍﻥ ﺩﺭ ﭘﯽ ﺁﻥ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﮐﻪ ﺑﻪ ﻫﺮ ﺗﺮﺗﻴﺒﯽ ﮐﻪ ﺷﺪﻩ ﻫﻤﻪ ﺩﺍﻧﺶ ﺁﻣﻮﺯﺍﻥ ﻧﻤﺮﻩ ﻗﺒﻮﻟﯽ ﺭﺍ ﮐﺴﺐ ﮐﻨﻨﺪ ﺗﺎ ﺗﮑﺮﺍﺭ ﭘﺎﻳــﻪ ﻳﺎ ﺩﺭﺱ ﺻﻮﺭﺕ ﻧﮕﻴﺮﺩ.

ﺑﻬﺎ ﺩﺍﺩﻥ ﺑﻪ ﺑﺮﺧﯽ ﺩﺭﻭﺱ ﻭ ﮐﻢ ﺍﻫﻤﻴﺖ ﺗﻠﻘﯽ ﮐﺮﺩﻥ ﺩﺭﻭﺱ ﻣﻬﻢ ﺩﻳﮕﺮ ﺑﺎﻋﺚ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ ﮐﻪ ﮔﺎﻫﺎ ﺍﻣﻨﻴﺖ ﻣﻌﻠﻢ ﺧﺪﺷﻪ ﺩﺍﺭ ﺷﻮﺩ ﻭ ﺩﺭ ﺩﺭﺱ ﻫﺎﻳﯽ ﻫﻤﭽﻮﻥ ﺗﺎﺭﻳﺦ، ﺟﻐﺮﺍﻓﯽ، ﺩﻳﻨﯽ، ﺍﺩﺑﻴﺎﺕ، ﻫﻨﺮ ﻭ... ﻣﺸﮑﻼﺕ ﺍﻧﻀﺒﺎﻃﯽ ﺑﺮﻭﺯ ﮐﻨﺪ ﻭ ﺑﻴﺶ ﺍﺯ ﺁﻧﮑﻪ ﻣﻌﻠﻢ ﺑﻪ ﻳﺎﺩﮔﻴﺮﯼ ﻭ ﺗﺪﺭﻳﺲ ﺑﭙﺮﺩﺍﺯﺩ، ﺗﻤﺎﻡ ﺗﻮﺍﻧﺶ ﺭﺍ ﺟﻬﺖ ﮐﻨﺘﺮﻝ ﮐﻼﺱ ﺑﻪ ﮐﺎﺭ ﺍﻧﺪﺍﺯﺩ. ﺑﻪ ﻫﺮ ﺣﺎﻝ ﺍﮐﻨﻮﻥ ﺁﺯﺍﺭ ﻭ ﺍﺫﻳﺖ ﻣﻌﻠﻤﺎﻥ ﺗﻮﺳــﻂ ﺩﺍﻧﺶ ﺁﻣﻮﺯﺍﻥ ﺑﻪ ﻳﮑﯽ ﺍﺯ ﺩﻏﺪﻏﻪ ﻫﺎﯼ ﺍﺻﻠﯽ ﺁﻧﺎﻥ ﺗﺒﺪﻳﻞ ﺷــﺪﻩ ﺍﺳﺖ.
ﺁﻳﺎ ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﺻﻮﺭﺕ ﭘﻨﺎﻫﮕﺎﻫﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﻌﻠﻢ ﻭﺟﻮﺩ ﺩﺍﺭﺩ؟
ﺁﻳﺎ ﺑﺮﺍﯼ ﺗﺎﻣﻴﻦ ﺳﻼﻣﺖ ﺭﻭﺍﻧﯽ ﻭ ﺁﺭﺍﻣﺶ ﺭﻭﺣﯽ ﻣﻌﻠﻢ ﻓﮑﺮﯼ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ؟
ﺑﺮﺍﯼ ﻣﻘﺎﺑﻠﻪ ﺑﺎ ﺗﻌﺮﺽ ﺑﻪ ﺟﺎﻳﮕﺎﻩ ﻣﻌﻠﻢ ﻭ ﺣﻔﻆ ﺍﺣﺘﺮﺍﻡ ﺍﻭ ﺩﺭ ﻣﺪﺭﺳﻪ ﭼﻪ ﺳﺎﺯﻭﮐﺎﺭﯼ ﺍﻧﺪﻳﺸﻴﺪﻩ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ؟

* ﻣﺪﺭﺱ ﺩﺍﻧﺸﮕﺎﻩ ﻓﺮﻫﻨﮕﻴﺎﻥ

روزنامه آرمان ، یکشنبه ، 17 آذر 92 ، گزارش اجتماعی ، 7

فانی و خصوصی سازی آموزش و پرورش


 

فانی و خصوصی سازی آموزش و پرورش 


مهدی بهلولی،روزنامه آرمان،16 آذر 92

 یکی از موضوع های مهم آموزش و پرورش،مسآله ی خصوصی سازی آموزش و پرورش است که البته در سراسر دنیا- هم در میان اندیشه وران آموزشی،اجتماعی،سیاسی و اقتصادی،و هم در میان دولت ها- مخالفان و موافقان خود را دارد. در ایران پس از انقلاب هم،از سال های پایانی دهه ی هفتاد و با راه اندازی مدرسه های غیرانتفاعی،بحث خصوصی سازی به آموزش و پرورش راه یافت. اما از آن زمان تاکنون،ارزیابی همه جانبه و فراگیری از مدرسه های غیرانتفاعی و عملکرد آنها انجام نگرفته و به درستی روشن نیست که آیا راه اندازی این مدرسه ها،توانسته بر بهبود آموزش ایران بیفزاید یا نه؟ پایه گذاران این مدرسه ها،وجود و پیدایی آنها را نیاز سال های پایانی دهه ی هفتاد می دانند که شمار دانش آموزان ایران به 18 میلیون نفر رسیده بود و با توجه به هشت سال جنگ،امکانات دولتی پاسخگوی نیازهای آموزشی این شمار از دانش آموزان نبود- که البته این سخن،هم اکنون که دانش آموزان به دو سوم آن زمان کاهش یافته اند،نمی تواند سخن درستی به شمار آید. این نگارنده البته،به جز این دفاع- که همانگونه که گفتم مساله ای همبسته با آن سال هاست- دفاع استوار و نیرومند دیگری از پایه گذاران و هواداران گذشته و کنونی خصوصی سازی آموزش و پرورش در ایران ندیده ام.

 در آموزش و پرورش دولت یازدهم اما،گویا قرار بر این است که به تقویت این مدرسه ها پرداخته شود و این در پاره ای از سخنان،فانی،وزیر آموزش و پرورش،نمایان است. برای نمونه در گفت و گوی چند روز پیش ایشان با روزنامه آرمان،در تاریخ نهم آذر : "این سیاست[توسعه مشارکت در آموزش و پرورش]باعث افزایش مشارکت مردم و توسعه بخش خصوصی در آموزش و پرورش است. درحال حاضر از 12 میلیون و 300 هزار دانش‌آموز، تنها یک میلیون در مدارس غیردولتی درس می‌خوانند. به‌نظر می‌رسد که با ایجاد تسهیلات برای مردم و افراد داوطلب برای تاسیس مدارس قادر خواهیم بود که این 5/8 درصد دانش‌آموزان در حال تحصیل در مدارس غیردولتی را تا دو سال آینده به 12 درصد برسانیم. در همین راستا برنامه‌هایی از قبیل خرید آموزش به‌جای ایجاد آموزش به‌عنوان یک سیاست می‌تواند به ما کمک کند."

 اما شاید بتوان مدرسه های غیرانتفاعی کنونی ایران را در دو دسته جا داد. یک دسته،مدرسه هایی هستند با پایه گذاران شناخته شده ی سیاسی،اجتماعی و اقتصادی،و سرمایه،امکانات و پشتیبانی های گوناگون و چشمگیر اولیه. این شرایط به کارگزاران این مدرسه ها،اجازه می دهد که از همان آغاز،چندان دل نگران شمار دانش آموزان شان نباشند و با گرفتن آزمون های ورودی،بیشتر به جذب شاگردانی بپردازند که از هوش و توان ذهنی خوب و بالایی برخوردارند و خانواده های آنها هم از طبقات متوسط و بالای فرهنگی- اقتصادی جامعه به شمار می روند. امکانات و سرمایه درخور،و دانش آموز کمابیش علاقمند،بنیاد آموزشی بهتر از دیگر مدرسه ها را می ریزد- به ویژه در سنجش با بسیاری از مدرسه های دولتی که نه توان مالی درست و حسابی دارند و نه امکان گزینش اولیه دانش آموزان را. این مدرسه ها با شرایط خوب نخستین،و دانش آموزان کیفی ای که می توانند جذب کنند،و سپس با آموزشی که ارائه می دهند،در یک فرآیند دوری دو سویه،به شهرتی در منطقه دست می یابند که می توانند شهریه های باورنکردنی چند میلیونی بگیرند و بر گسترش کمی و کیفی خود بیفزایند. بگذریم از این که در چنین فرایندی،و در نهایت،بر افزایش نابرابری آموزشی در آموزش و پرورش ایران و شکاف طبقاتی افزوده می گردد.

 اما دسته ی دیگر مدرسه های غیرانتفاعی- که از قضا شمار بیشتری را هم دربرمی گیرد- آنهایی هستند که با سرمایه های خرد یک یا تنی چند،راه اندازی می شوند. این مدرسه ها از همان آغاز با مدرسه های غیرانتفاعی دسته نخست- به دلیل کاستی های مادی و امکاناتی- قابل رقابت و سنجش نیستند. ناگزیرند که همه جور دانش آموزی را جذب کنند تا ورشکسته نگردند و بتوانند به کارشان ادامه دهند. گاهی حتی به جذب دانش آموزان اخراجی مدرسه های دولتی می پردازند! آنچه که در این مدرسه ها رخ می دهد به هیچ رو از مدرسه های دولتی متوسط،بالاتر نیست- اگر نگوییم که پایین تر است- و چه بسا در آموزش،و به ویژه پرورش،معمولی شاگردان هم،به دلیل امتیاز دادن های بی حساب و کتاب به دانش آموزان و خانواده های آنها،کامیاب نباشند و نگردند. از این رو چه بسا بتوان گفت که مدرسه های غیرانتفاعی در ایران،عملکرد آموزشی،و فلسفه ی وجودی آنها،هم اکنون سخت نیازمند بازاندیشی و بازنگری اند و کار به دستان آموزشی کنونی،پیش از دامن زدن به این مدرسه ها و تقویت آنها،بایسته است با نگرشی آموزشی و بر بنیاد تجربه ی ملی و جهانی،از سیاست خصوصی سازی در آموزش و پرورش به دفاع برخیزند. 

http://bohluli.blogsky.com/

خصوصی سازی آموزش و پرورش،زیان بخش است


خصوصی سازی آموزش و پرورش،زیان بخش است  


تاریخ : دوشنبه 27 آبان‌ماه سال 1392 در ساعت 08:08 ب.ظ

                      

                   دایان راویچ/ لس آنجلس تایمز / 28 مارس 2010

                                  برگردان : مهدی بهلولی

  دو سیمای ویژه،پیاپی،شاخص تاریخ مدرسه های دولتی آمریکا بوده اند. یکی این که در سراسر سده ی گذشته،دستگاه آموزش و پرورش ما،همواره شیفته ی ایده ای بلندپروازانه شده است- ایده ی یک دانشور و یا سازمانی که نوید راه حل ساده ی مشکلات مدرسه های مان را می دهد. و سیمای دوم این است که نه هیچ راه حل ساده ای هست و نه هیچ درمان معجزه آسایی برای آن مشکلات.  

 روزگار ما نیز،جدا از این ها نیست. ما هم اینک،با موجی از اصلاحات آموزشی مبتنی بر این باور روبرویم که مدرسه ای که دانش آموزان را گزینش می کند،بر پایه ی آزمون ها پاسخ می گوید،و بر بنیاد رقابت پیش می رود،موفقیت تحصیلی را،شگفت انگیزانه،بهبود می بخشد. اما اکنون،شواهدی تجربی هست که آشکارا نشان می دهند گزینش،رقابت و پاسخگویی،به عنوان اهرم های اصلاح آموزشی،کارگر نیستند. ولی دولت اوباما،با تبلیغ یک برنامه ی تهاجمی اصلاح مدرسه- تدوین شده در بخش شتاب برای برترین برنامه- در حال پیش رفتن است. بنیاد این برنامه،بر نیروی انگیزه بخشی و رقابت استوار است. این رهیافت،اگر وضع مدرسه ها را بدتر نسازد،بهتر نیز نخواهد ساخت.

 در پشتیبانی از مدرسه های منشوری[charter schools] برای رقابت با مدرسه های دولتی،چه چیزی می تواند نادرست باشد؟ چرا ما نباید از آموزشگران درخواست پاسخگویی داشته باشیم و چرا نباید نمره های آزمون ها را در پاداش دادن به بهترین آموزگاران به کار گیریم،و کسانی از آنها را که باید کار دیگری بیابند را شناسایی کنیم؟ اینها نیز،همانند برنامه های زیبای روزگاران پیش،خردمندانه می نمایند اما آموزش و پرورش را،نه با حال و روز بهتری،رها خواهند ساخت. مدرسه های منشوری،داروی همه دردها نیستند. هم اکنون در کشور،پیرامون 5000 تا از این مدرسه ها هست که در کیفیت هم،گوناگون اند. برخی بسیار خوب اند،برخی وحشتناک؛بیشترشان اما چیزی میان این دو.

 بیشتر پژوهش ها،روشن ساخته اند که این مدرسه ها،روی هم رفته،از مدرسه های دولتی بهتر نیستند. در ارزشیابی ملی پیشرفت آموزشی،از سال 2003 تا 2009،مدرسه های منشوری،به هیچ رو از مدرسه های دولتی بهتر نبوده اند. دانش آموزان سیاه پوست و اهل آمریکای لاتین این مدرسه ها هم،از دیگر همتایان خود در مدرسه های دولتی،عملکرد بهتری نداشته اند.

 این مایه شگفتی است،از آن رو که این مدرسه ها،از امتیازهای بسیار بیشتری برخوردارند تا مدرسه های دولتی. بیشتر مدرسه های منشوری،دانش آموزان شان را با قرعه کشی برمی گزینند. مراقبت می شود که کسانی که برای عضویت نام نویسی می کنند در تهیدست ترین جماعت ها و با انگیزه ترین دانش آموزان و خانواده ها باشند. این مدرسه ها،آزادند تا "به رایزنی بپردازند" درباره ی دانش آموزانی که ناتوان هستند یا در برآوردن انتظارات،علاقه ای ندارند. دانش آموزان این مدرسه های ویژه در بوستون،نیویورک،و واشنگتن،دریافته اند که این مدرسه ها،در سنجش با مدرسه های دولتی،درصد کمتری از دانش آموزانی دارند که اغلب در آموزش،با بیشترین دشواری ها روبرویند- مانند افراد معلول،و کسانی که در زبان انگلیسی مشکل دارند. چراکه مدرسه های دولتی،ناگزیرند همه ی کودکان را بپذیرند،و سرانجام سروکارشان با شمار بیرون از اندازه ای از دانش آموزانی می افتد که مدرسه های ویژه نپذیرفته اند.

 هیچ گواهی نیست که موفقیت تحصیلی دانش آموزان افزایش خواهد یافت اگر آموزگاران با نمره آزمون دانش آموزانشان ارزشیابی شوند. پاره ای اقتصاددانان می گویند هنگامی که دانش آموزان،پیاپی،چهار یا پنج آموزگار "سرآمد" داشته باشند شکاف موفقیت تحصیلی میان گروه های نژادی ناپدید می شود. در برخورد با این نظریه،دشواری ما این است که سنجه های بسنده ی سرآمدی آموزگاران را نداریم.  

 البته شگفت انگیز خواهد بود اگر همه ی آموزگاران،سرآمد باشند،اما سازه های بسیاری هست که بیش از آموزگار،بر نمره ی دانش آموز اثرمی گذارد؛از آن میان،انگیزه ی دانش آموزان،برنامه ی درسی مدرسه،پشتیبانی خانواده،تنگدستی،و حواس پرتی های روز آزمون.

 برنامه اصلاحی آموزشی اوباما،نسخه ی تهاجمی "هیچ کودکی رها نشود" دولت بوش است،که برپایه ی آن،مدرسه های بسیاری،برنامه های درسی شان را محدود کرده اند به موضوعات درسی که در خواندن و ریاضیات،آزمون گرفته می شود. این جایگزین بد آموزش و پرورش همه جانبه نگر،به کودکان کم درآمد،سخت آسیب می رساند،چون آنها بایستی به احتمال زیاد،در "مدرسه های غیرحضوری" حاضر شوند که در درس های پایه،سنگدلانه،به دانش آموزان تمرین و مشق می دهند. هم اکنون،تآکید بر نمره ی آزمون،آموزگاران را وادار می سازد تا بر آمادگی برای آزمون،تمرکز نمایند. تنها آموزگاران را در برابر نمره های آزمون پاسخگو دانستن- ویژگی کلیدی رقابت تا برترین- وضعیت را از آنچه هست،بدتر خواهد ساخت. نمره های آزمون،حقوق،حق آموزگاری دائمی،پاداش ها و جریمه ها را روشن خواهد ساخت؛ از آن رو،آموزگاران و مدرسه ها با همدیگر رقابت خواهند کرد،روش بقای اصلح.

 هیچ کشور دیگری،چنین سرمشق خشک و خشنی را از بخش شرکتی برنمی گیرد و بر مدرسه هایش پیاده سازد. هیچ کشوری،در برخورد با مدرسه های کامیاب اش،همه چیز را بجز مهارت های پایه و آزمون گرفتن،نادیده نمی گیرد. مدرسه هنگامی بهتر کار می کند که آموزگاران با همکاری یکدیگر،دانش آموزانشان را یاری نمایند،و برای رسیدن به هدف های مشترک بکوشند،نه هنگامی که برای نمره ی بالاتر و پاداش بیشتر،با یکدیگر رقابت نمایند. 

 دولت اوباما،از خصوصی سازی پاره های بزرگ آموزش و پرورش آمریکا پشتیبانی می کند و تیشه به ریشه ی حرفه ی آموزش می زند. این ترکیب سمی،واپسین ایده ی بلندپروازانه ی اصلاح آموزشی است. اما این ایده نیز،همانند بسیاری از نیاکانش،شانسی برای بهبود آموزش و پرورش ندارد.

·         خانم دایان راویچ،نویسنده ی کتاب " مرگ و زندگی سامانه ی بزرگ مدرسه آمریکا : چگونه آزمون و گزینش،تیشه به ریشه ی آموزش و پرورش می زنند" است. او این مطلب را برای لس آنجلس تایمز نوشته است.   

·        http://onlineathens.com/stories/032810/opi_597223524.shtml

نقد و بررسی ساختار آموزش و پرورش ایران


نقد و بررسی ساختار آموزش و پرورش ایران
  
نقد و بررسی ساختار آموزش و پرورش ایران

ارسال شده توسط:هادی فرج تبار 
نقد و بررسی ساختار آموزش و پرورش ایران در گفت‌وگو با دکتر خسرو باقری
technology and human 254x300 نقد و بررسی ساختار آموزش و پرورش ایران

جامعه‌شناسان پس از نهاد خانواده، مدرسه را مهم‌ترین پایگاه برای تربیت نسل‌ها دانسته‌اند.از این روبود که پس از شکل‌گیری نهاد آموزش و پرورش به‌عنوان یکی از فراورده‌های اندیشه مدرن، پژوهشگران و اندیشمندان بر آن شدند تا در تقویت هر چه بیشتر ساختارهای این نهاد بکوشند؛ زیرا این اعتقاد عمیقا وجود داشت که از طریق این نهاد می‌توان آموزش را همگانی کرد و به تبع آن فرهنگ عمومی جامعه را ارتقا داد. از سوی دیگر، وقتی فرهنگ عمومی در جامعه‌ای افزایش پیدا کند با جامعه‌ای دانا مواجه خواهیم بود که می‌تواند بهتر با مشکلات خود روبه‌رو شده و در حل آنها بکوشد. بر همین اساس بود که به موازات جامعه‌شناسان و روانشناسان بزرگ، فیلسوفان نیز به اهمیت آموزش و پرورش اشاره کردند و کتاب‌هایی در این زمینه نگاشتند. این مسئله به‌تدریج زمینه‌ساز شکل‌گیری شاخه جدیدی در فلسفه با عنوان فلسفه تربیت شد.

ژان‌ژاک‌روسو و جان‌دیویی، ۲تن از برجسته‌ترین فیلسوفانی بودند که در این زمینه گام‌هایی بنیادین برداشتند. درهرحال، تا به امروز نظریه‌ها و دیدگاه‌های فراوانی درباره چگونگی ساختار این نهاد عرضه شده است. کشور ما نیز سال‌هاست که از نهاد آموزش و پرورش برخوردار است اما مطابق گفته بسیاری از پژوهشگران، ساختار آن هنوز از مشکلاتی رنج می‌برد که برخی از آنها تاریخی و فرهنگی است و برخی دیگر به شرایط ویژه اجتماعی ما بازمی‌گردد. در این میان به‌ویژه پس از انقلاب دولت‌های گوناگونی سکاندار این نهاد بوده‌اند و با آزمون و خطاهایی، آن را به جلو برده‌اند. مطلبی که از پی می‌آید، گفت‌وگویی است با دکتر خسرو باقری در بررسی و شناخت ساختار آموزشی ما و مشکلات فراروی آن.

دکتر خسرو باقری نوع‌پرست، فارغ‌‌التحصیل رشته دکتری فلسفه تعلیم و تربیت از استرالیا و عضو هیأت علمی دانشگاه تهران است که دارای آثار مختلفی مانند «هویت علم دینی و درآمدی بر فلسفه تعلیم و تربیت جمهوری اسلامی ایران» و «نگاهی دوباره به تربیت اسلامی» است. به‌نظر دکتر باقری، مشکلات آموزشی در کشور ما تاریخی و فرهنگی است و وزیر آموزش و پرورش نمی‌تواند چندان در رفع آنها مؤثر باشد. از دید وی، برای رسیدن به یک ساختار آموزشی مدرن استوار باید کارشناسی‌های زیادی صورت گیرد. این گفت‌وگو را می‌خوانیم.

    *به‌نظر شما، نظام آموزش و پرورش ما با سایر کشورهای مهم در حال توسعه و توسعه‌یافته چه تفاوتی دارد؟
پدیده‌هایی مانند بی‌سوادی گسترده در کشور می‌تواند جایگاه آموزش و پرورش ما را در میان کشورهای جهان مشخص کند. آنچنان که در آمارها آمده، نزدیک به ۹میلیون و ۷۰۰هزار نفر خواندن و نوشتن نمی‌دانند و بیش از ۱۰میلیون نفر نیز تحصیلات حداکثر پنجم ابتدایی دارند. همین قریب به ۲۰میلیون نفرکه یا بی‌سوادند یا قادر به ادامه تحصیل نبوده‌اند و البته در جهان امروزهمه آنها بی‌سواد تلقی می‌شوند، نشان مهمی از ضعف آموزش و پرورش و نهضت سوادآموزی ما دارد. ۲۰میلیون نفر بی‌سواد در جمعیت کشور ما رقم تکان‌دهنده‌ای است. این در حالی است که در کشورهای توسعه یافته، مسئله، دیگر، ریشه‌کنی بی‌سوادی نیست بلکه افزایش سطح سواد یا تخصصی‌کردن آن است زیرا بی‌سوادی در بسیاری از کشورهای توسعه یافته منتفی شده است.

   * بسیاری از کارشناسان ضعف جوانان در عرصه‌های مختلف را به آموزش و پرورش مربوط می‌دانند. نظر شما در این‌باره چیست؟
البته تک‌عاملی دیدن مسائل مقرون به صواب نیست. ضعف جوانان ما ریشه‌های فرهنگی، اجتماعی و تاریخی دارد. به‌طور مثال، بسته بودن نسبی جامعه ما و ارتباط بسیار ضعیف بین‌المللی فرهنگ ما، خود یکی از دلایل ناپختگی جوانان ماست که به‌صورت جذب بی‌چون و چرا در فرهنگ‌های دیگر آشکار می‌شود. آنان نه در قالب توریسم با فرهنگ‌های دیگر آشنا می‌شوند، نه در دانشگاه‌ها تجربه دیدن استادان خارجی و آشنایی با فرهنگ آنان را دارند و نه امکان مراوده مستقیم دیگری را تجربه می‌کنند. بنابراین، در ارتباط غیرمستقیم از طریق ماهواره، به‌صورت قربانی آشکار می‌شوند و جذب و حل می‌شوند. در کشورهای اسلامی دیگر مانند مالزی که این امکان مراوده به‌صورت‌های مختلفی وجود دارد، چه از طریق توریسم و چه از طریق دعوت از استادان مختلف خارجی که اغلب در دانشگاه‌ها انجام می‌شود و همچنین امکان سفر به کشورهای دیگر، قوت بیشتری در این ارتباط ملاحظه می‌شود. عامل فرهنگی دیگر، عرضه چهره نامناسب و نامطابق با موقعیت‌های کنونی اجتماعی از اسلام است که در فضای جامعه ما و به‌دنبال آن در آموزش و پرورش نیز ملاحظه می‌شود. این امر از جمله این نتیجه را در پی دارد که دین‌ورزی جوانان به سستی گراییده و به تبع آن ضعف‌های اخلاقی بیشتری آشکار شود. با این حال، آموزش و پرورش هم سهم خاص خود را در این ضعیف‌پروری دارد.

    *حضور یک مدیر توانمند و وزیر لایق در وزارت آموزش و پرورش چقدر می‌تواند در عملکرد موفق این وزارتخانه مؤثر باشد؟
البته امور به‌دست یک فرد نمی‌گردد که با آمدن یا نیامدن او تغییر عظیمی رخ ندهد یا بدهد. وزیر آموزش و پرورش در کشور ما همواره موقعیتی ترحم‌برانگیز دارد زیرا باید در برابر مشکلاتی قد علم کند که بسیار فراتر از وظایف یک وزیر استاندارد آموزش و پرورش در جهان است. با این حال، لایق و کاردان‌بودن وزیر آموزش و پرورش یکی از عوامل مهم تغییر در این سازمان کلان، کند و لاک‌پشتی است. حداقل چنین است که یک وزیر عاقل و باتجربه بر مشکلات آموزش و پرورش نمی‌‌افزاید و مسئله‌های ناخوانده‌ای را بر این سازمان تحمیل نمی‌کند و البته در حالت حداکثری امید می‌رود که بتواند برخی از مشکلات را نیز حل کند.

   * ما در سال‌های بعد از انقلاب نظام‌های مختلف آموزشی را تجربه کردیم. چقدر اینها کارشناسی بوده و توانسته تأثیرگذار باشد؟
البته کارشناسی در آموزش و پرورش وجود دارد اما جامع و فراگیر نیست. بنابراین ممکن است وزیری تحت‌تأثیر گروهی از مشاوران خود دست به اقدامی بزند که هزینه زیاد و نتیجه کم دارد. به‌طور مثال، نهضت هوشمندسازی مدارس که در ایران به راه افتاده با کارشناسی کافی انجام نشده است. این طرح که نخست در مالزی انجام‌شده و کم و بیش با شکست مواجه شده، هم‌اکنون در ایران به‌عنوان یک موج تغییرآفرین تلقی می‌شود به‌طوری که وزیر آموزش و پرورش دولت پیشین آن را نماد تحول می‌دانست. این در حالی است که اصولا جایگاه یادگیری الکترونیک (e-learning) در مقایسه با الگوهای سنتی یادگیری محل تأمل متخصصان است. به قول یکی از محققان، همانطور که نشان دادن یک تئاتر در قالب یک فیلم، جذابیتی به‌مراتب کمتر از تماشای خود تئاتر دارد- هر چند سینما تکنیکی برتر از تئاتر است- گاه وجود کامپیوتر در مدرسه ما نیز تنها در حکم تعویض آن با تخته‌سیاه قدیمی است. به هر روی، چنین مسئله قابل بحثی بدون کارشناسی در سطح کلان در کشور اجرایی می‌شود. خُب! باید ببینید که هزینه این کار چقدر است، به‌ویژه که در دنیای متحول کنونی، سیستم کامپیوتری برای ۲۰-۱۰سال قابل استفاده نیست بلکه در محدوده زمانی کوتاهی نیاز به تغییر سیستم خواهد داشت. تصمیم‌گیران نظام آموزشی ما باید در کارشناسی‌های مربوط به تصمیم‌های کلان از همه ظرفیت تخصصی کشور استفاده کنند نه اینکه تحت‌تأثیر گروه محدودی سوگیری کنند.

    *اصولا باید نظام آموزشی کلان کشور با حضور یک وزیر اینقدر متحول شود یا باید سند بالادستی وجود داشته باشد؟
همانطور که گفتم، در سیستم آموزش‌وپرورش ما وزیر آنقدر قدرت ندارد که بتواند تحول بزرگی در آموزش و پرورش ایجاد کند از طرف دیگر مشکلات ما بسی بیشتر از سند بالادستی است. یکی از سؤال‌هایی که در ذهن آدمی خلجان می‌کند این است که چرا در کشور ما با وجود اسناد بالادستی تحولات چشمگیری رخ نمی‌دهد؟ به‌طور مثال، اخیرا سندی برای تحول بنیادین در آموزش و پرورش به تصویب رسیده است. آیا با این اتفاق می‌توان انتظار داشت که تحولی بنیادین در آموزش و پرورش رخ دهد؟ معلوم نیست. ما با مشکلات فرهنگی و ساختاری در حد کلان روبه‌رو هستیم به‌طوری که رویه‌هایی که در کشورهای دیگر می‌تواند منجر به تغییر و تحول شود، به نحو تعجب‌برانگیزی در کشور ما به چنین نتایجی ختم نمی‌شود.

    *عملکرد وزارتخانه آموزش و پرورش در دولت‌های مختلف یا در وزارتخانه‌های مختلف را به چه صورت نقد و بررسی می‌کنید؛ به‌نظر شما کدام دولت یا وزیر عملکرد بهتری داشت؟
من شنیده‌ام که در آموزش و پرورش از دوره آقای دکتر نجفی بسیار به خوبی یاد می‌شود البته ارزیابی همه‌جانبه مستلزم بررسی دقیق‌تری است. معیارهای ارزیابی را باید مشخص کنیم. متأسفانه به‌دلیل وضعیت ناگوار معیشتی معلمان ما،یکی از معیارهای موفقیت وزیر این است که بتواند به حل این مشکل نزدیک شود. در عین حال که این معیار مهمی است اما یک وضعیت ناگواری است که ما را از دست‌یازیدن به معیارهای مهم‌تر باز می‌دارد؛ زیرا حالت حیاتی دارد. به‌طور مثال، اینکه چه تلقی‌ای از آموزش و یادگیری، در آموزش و پرورش ما حاکم است، کمتر مورد توجه وزیر آموزش و پرورش قرار می‌گیرد و در نتیجه ما یا به تکرار خطاهای سبک سنتی ادامه می‌دهیم و یا حداکثر به‌صورت شتاب‌زده به روش‌های فعال مطرح شده توسط برخی از رویکردهای جدید متوسل می‌شویم. درحالی‌که انتظار می‌رود که وزیر بتواند در سیاستگذاری‌های کلان آموزشی کشور به کمک کارشناسی‌های گسترده و جامع، راه و رسم معتبری را برگزیند.

*اصولا انتخاب مدیر مناسب برای آموزش و پرورش به چه اموری بستگی دارد؛ یعنی ویژگی‌های یک مدیرخوب و توانمند درنظام آموزشی‌ ما چیست و باید به چه علومی احاطه و چقدر تجربه داشته باشد؟
در مورد توانایی‌های مورد نظر یک مدیر موفق در نظام آموزشی‌ما باید گفت که نخست آشنایی کامل با مسائل و مشکلات آموزش و پرورش لازم است. دوم سابقه مدیریت اجرایی در سطح بالاست. سوم استفاده مناسب از صاحب‌نظران و استادان تعلیم و تربیت کشور است. چهارم برخورداری از تخصص و تحصیلات عالی در زمینه تعلیم و تربیت است. پیداست که جمع همه این ویژگی‌ها در یک فرد خاص بسیار دشوار است اما من به‌ ترتیب اولویت از توانایی‌های لازم نام بردم. آشنایی با فضای فرهنگی آموزش و پرورش مهم است و بنابراین حتی سابقه مدیریت اجرایی در سازمان‌های دیگر در اولویت نیست. به‌طور مثال، یک فرمانده نظامی بسیار با تجربه و کفایت چگونه می‌تواند وزیر خوبی برای آموزش و پرورش باشد؟ در عین حال که جمع همه خصوصیات همواره میسر نیست اما طبیعتا کسی که بیشترین میزان برخورداری از این ویژگی‌ها را داشته باشد مناسب‌تر است. در مورد دانش مدیر البته همانطور که من در ویژگی چهارم به آن اشاره کردم، اگر وزیر خود تحصیلکرده علوم تربیتی در سطح عالی باشد، بسیار مطلوب است. اما در عین حال، اگر چنین نشد، وزیر باید از مشاوره‌های بسیار گسترده با صاحب‌نظران استفاده کند البته نه به این صورت که مقاصد از پیش تصمیم‌گیری شده را بخواهد بر گرده تخصص متخصصان بنشاند و وجهه‌ای تخصصی به‌کار خود بدهد بلکه به واقع مشکلات آموزش و پرورش را به آنان عرضه کند و پاسخ آنها را بجوید.

    *در دوره پیشین تغییرات و اصلاحاتی در آموزش‌و‌پرورش انجام شد،آیا باید ادامه پیدا کند یا باید متوقف شود؟
این تغییرات ساختاری در شش‌ساله‌شدن ابتدایی یا ۴دوره سه‌ساله در ابتدایی و متوسطه به‌عنوان یک تغییر اساسی و در جهت اصلاحات بنیادی مطرح شده است اما معلوم نیست که امید بستن به این تغییر چه تحولی در آموزش و پرورش ایجاد خواهد کرد؛ به‌ویژه که متناسب کردن وضع موجود با این تغییر ساختاری مستلزم هزینه‌ها و فعالیت‌های زیادی است. این هم یکی از همان کارهای کارشناسی نشده است. با توجه به اینکه این تغییر به تازگی مطرح شده و مدت زیادی از عمر آن نمی‌گذرد، درصورتی که هنوز هزینه‌های آن‌را تقبل نکرده‌اند، بهتر است متوقف شود.


به نقل از همشهری انلاین