تاریخچه تشکل های صنفی فرهنگیان ایران

وبلاگ «محمّد خاکساری» مدیر مسئول و صاحب امتیاز هفته نامه «قلم معلّم» و از موسسین کانون صنفی معلمان، در مورد تاریخچه فعالیت های صنفی معلمان ایران، کانون های صنفی و بیانیه های شورای هماهنگی تشکل های صنفی فرهنگیان

تاریخچه تشکل های صنفی فرهنگیان ایران

وبلاگ «محمّد خاکساری» مدیر مسئول و صاحب امتیاز هفته نامه «قلم معلّم» و از موسسین کانون صنفی معلمان، در مورد تاریخچه فعالیت های صنفی معلمان ایران، کانون های صنفی و بیانیه های شورای هماهنگی تشکل های صنفی فرهنگیان

آیا فریادها بی اثر است؟

<>

آیا فریادها بی اثر است؟ 

از آخرین بارهایی که برای نوشتن مطلب و فعالیت و اظهارنظر درباره مسائل سیاسی و اجتماعی، سخت احساس وظیفه می کردم، نزدیک به یک دهه می گذرد. در اوج سالهای پرشور جوانی و دانشجویی و در فضای گرم و گاه داغ سالهای 76تا 80 ما خود را در مرکز اتفاقات و حوادث می دیدیم و اعتراض و اظهارنظر و احساس وظیفه نسبت به اصلا ح جامعه لحظه ای رهایمان نمی کرد!
بعد آن سالها، هر کس به طریقی و عده ای هم با این اعتقاد که پیش از اصلا ح جامعه، خودمان را باید اصلا ح کنیم و البته با احساس سرخوردگی از این که با حرفها و اعتراض های ما، چیزی عوض نمی شود، تقریبا خاموش شدیم.
اما در این سالها و به خصوص هفته ها و ماه های اخیر، نگاهی به خودم و اطرافیانم انداختم و دیدم همگی، همه جا و همه وقت سخت در حال اظهارنظر و ابراز احساسات درباره مسایل سیاسی و اقتصادی و فرهنگی و اجتماعی کشور و سراسر جهان! هستیم. از تاکسی و اتوبوس و مترو و صف نانوایی و محل کار تادیدارهای دوستانه و خانوادگی و مهمانی ها و خلا صه همه جا، بعد از سلا م و احوال پرسی، بحث درباره تک تک موضوعات روز شروع می شود و همه نقد داریم و همه راه حل می دهیم و همه چیز می گوئیم و همه فریاد می زنیم و... البته این فرهنگ دیرینه ما بوده و هست و همین گفت وگوهای کوچه و خیابان و خانه و محل کار، در روزنامه ها و مجلا ت و سایت ها و مجامع سیاسی هم به شکلی دیگر رواج دارد و همه، همه چیز می گویند!
اما این روزها،

نویسنده : محمد زرین

<>

آیا فریادها بی اثر است؟ 

از آخرین بارهایی که برای نوشتن مطلب و فعالیت و اظهارنظر درباره مسائل سیاسی و اجتماعی، سخت احساس وظیفه می کردم، نزدیک به یک دهه می گذرد. در اوج سالهای پرشور جوانی و دانشجویی و در فضای گرم و گاه داغ سالهای 76تا 80 ما خود را در مرکز اتفاقات و حوادث می دیدیم و اعتراض و اظهارنظر و احساس وظیفه نسبت به اصلا ح جامعه لحظه ای رهایمان نمی کرد!
بعد آن سالها، هر کس به طریقی و عده ای هم با این اعتقاد که پیش از اصلا ح جامعه، خودمان را باید اصلا ح کنیم و البته با احساس سرخوردگی از این که با حرفها و اعتراض های ما، چیزی عوض نمی شود، تقریبا خاموش شدیم.
اما در این سالها و به خصوص هفته ها و ماه های اخیر، نگاهی به خودم و اطرافیانم انداختم و دیدم همگی، همه جا و همه وقت سخت در حال اظهارنظر و ابراز احساسات درباره مسایل سیاسی و اقتصادی و فرهنگی و اجتماعی کشور و سراسر جهان! هستیم. از تاکسی و اتوبوس و مترو و صف نانوایی و محل کار تادیدارهای دوستانه و خانوادگی و مهمانی ها و خلا صه همه جا، بعد از سلا م و احوال پرسی، بحث درباره تک تک موضوعات روز شروع می شود و همه نقد داریم و همه راه حل می دهیم و همه چیز می گوئیم و همه فریاد می زنیم و... البته این فرهنگ دیرینه ما بوده و هست و همین گفت وگوهای کوچه و خیابان و خانه و محل کار، در روزنامه ها و مجلا ت و سایت ها و مجامع سیاسی هم به شکلی دیگر رواج دارد و همه، همه چیز می گویند!
اما این روزها، یک لحظه در میان هیاهوی گوشخراش این حرفها، به خود آمدم که چه می گذرد بر ما!؟ و چقدر عادت کرده ایم که در این شلوغی و ترافیک نقدها و نظرها- و به عبارت بهتر- غرولندهای بی پایان- کم نیاوریم و بدون حصول هیچ نتیجه ای، هر روز بر کمیت و کیفیت غرولندهایمان و تعداد موضوعات قابل بحث بیفزائیم.
احساس کردم این غرولندها و نقدها و فریادهای درونی را از میان هیاهوی کر کننده، به روی کاغذ بیاورم و بپرسم که چرا همه آن غرها و نجواهای آرام و بی صدا و از سر ترس و ضعف و همه آن نقدهای آشکار و رسا و بدون ترس و حسب وظیفه و همه آن فریادها و اعتراض های ظلم و ستیز و عدالت طلب بلند و از سر قدرت، همه و همه یک سرنوشت پیدا می کنند و در میان تلا طم پرخروش یکدیگر، گم می شوند و اتفاقی نمی افتد؟! چرا بسیاری از فریادهای دیروز، امروز به نجوا و بسیاری از حرکت های خودجوش و انقلا بی به تحرکات محافظه کارانه و بی سروصدا مبدل گشته است؟
چرا فریاد کسی بلند نیست و آن فریادها که بلند است، به هیچ گوش شنوایی نمی رسد؟
کشور اسلا می هستیم و مطیع شریعت و گروهها و سازمانها و ارگانها و اجتماعات فراوان تشکیل شده تا شریعت را در جامعه گسترش و معروف را بسط دهند و منکر و گناه را پاک کنند، اما دروغ گفتن که بزرگترین گناهان است به سادگی در جامعه و میان حاکمان و قدرتمندان رواج دارد. چرا تاکنون هیچ مسوولی به خاطر دروغ گفتن محاکمه نشده و هیچ مقامی به خاطر وعده های دروغین که به مردم داده، مورد عتاب قرار نگرفته است؟!
الگوی انقلا بمان حرکت امام حسین(ع) در جهت اصلا ح جامعه و ادای فریضه امر به معروف و نهی از منکر بوده است، چرا این فریضه بزرگ اجتماعی تنها محدود به تذکر و  عتاب و خطاب قرار دادن و انتقاد و برخورد با عده ای پسر و دختر شده و راهی موثر و نتیجه بخش برای اصلا ح مسوولا ن توسط مردم وجود ندارد؟!
و حتی یک نماینده  که وظیفه اش نمایندگی مردم در اجرای  فریضه امر به معروف  و نهی ازمنکر و سوال  از حاکمان و نظارت  بر عملکرد آنها است، نمی تواند از رئیس دولت  اسلا می، سوال بپرسد و مجبور به  استعفا  می شود!
داستان حضرت  علی(ع) که برادرش  عقیل  را به خاطر  فقط درخواست  چند درهم بیشتر از سهم  بیت المال با میله آتشین داغ کرد، سالهاست ادعای  الگوی  رفتاری حافظان  بیت المال است، چرا  امروز و در پی نه فقط  درخواست، که دست اندازی و غارت نه تنها چند  درهم که چندین  و چند هزار  میلیارد  از بیت المال، هیچ میله  آتشینی به سوی  حامیان آنها نشانه نمی رود  و در عوض  منتقدان به جوسازی متهم می شوند؟ آیا میله  آتشین  حضرت علی(ع) و تکرار همیشگی این داستان- آن هم فقط برای  چند درهم- جوسازی  و اغراق  است؟
چرا به خاطر  اظهار  نظر یک استاد دانشگاه  در سال های گذشته، خیابان ها از  کفن پوشان پر می شود  اما در برابر  ساخت یک فیلم  انحرافی  و درباره امام زمان (عج) توزیع  گسترده آن و ادعاهای عجیب وغریب  از نقش امام زمان (عج) در مدیریت  امور دولت وده ها ادعا و استفاده ابزاری از اعتقادات مذهبی مردم، غیرت هیچ عاشق  اهل بیتی  به جوش  و خروش  نمی افتد  و به خیابان ها نمی آید؟
چرا  آنها که به خاطر سوت  و کف عده ای جوان در دانشگاه ها، احساس  می کردند دین و انقلا ب  از دست  رفت و در حرکت هایی کاملا   خودجوش  و هماهنگ! جوش می آوردند، امروز در برابر هیچ اتفاقی حتی گرمشان هم نمی شود؟!
فریادهای ما بلند نیست یا گوش  برخی دولتمردان  پر شده از این فریادهای کوتاه وبلند  بی خاصیت؟!
و کلی  سوال  و چراهای دیگر  که همه ما آنها را خوب می دانیم  و در همه محافل  و مجامع کوچک و بزرگ  مردم وحتی خود مسوولین همیشه  از آنها صحبت  می شود و البته آنچه باقیست،  این حکایت  است که ما و همه ما-  چه مردم  و چه مسوولین-  عادت کرده ایم به نقد کردن و نظر دادن و در بیشتر موارد غرولند  کردن!و البته  برای تغییر  و جابجایی  از وضع موجود،  انرژی  و تلا شی  لا زم است که  گویا بهتر دیده ایم  برای  حفظ  به اصطلا ح مصالح  خود و کشورمان  به همان عادت بچسبیم  و تنها حرف بزنیم  و حرف بشنویم  و در این میان چه فریادها بلندتر  شود  و چه گوش ها شنواتر،  ظاهرا  وضع تغییر  نخواهد کرد!
و صدالبته  ما همچنان با امید زنده ایم! 

مردم سالاری - ۲۸ مهر ماه   ۹۰

نویسنده : محمد زرین

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد