تاریخچه تشکل های صنفی فرهنگیان ایران

وبلاگ «محمّد خاکساری» مدیر مسئول و صاحب امتیاز هفته نامه «قلم معلّم» و از موسسین کانون صنفی معلمان، در مورد تاریخچه فعالیت های صنفی معلمان ایران، کانون های صنفی و بیانیه های شورای هماهنگی تشکل های صنفی فرهنگیان

تاریخچه تشکل های صنفی فرهنگیان ایران

وبلاگ «محمّد خاکساری» مدیر مسئول و صاحب امتیاز هفته نامه «قلم معلّم» و از موسسین کانون صنفی معلمان، در مورد تاریخچه فعالیت های صنفی معلمان ایران، کانون های صنفی و بیانیه های شورای هماهنگی تشکل های صنفی فرهنگیان

درویش از زندگی و روزگار پرویز شهریاری می‌گوید:

<><>

 همه مصائب یک معلم عدالتخواه 

 آدم‌های زیادی باری به هر جهت و برای داشتن یک مدرک، راهی مدرسه و دانشگاه می‌شوند. کم‌اند آدم‌هایی که هم خودشان با هدف، رشته‌ای را دنبال می‌کنند و هم آن را برای دیگران راحت‌تر و دوست‌داشتنی‌تر می‌کنند. پرویز شهریاری از این دسته آدم‌هاست که بر جبر جغرافیایی و فقر می‌شورد و ریاضیات را با عشق می‌خواند و بعدها برای دنبال‌کردنش به هر دری می‌زند. سال‌های بعد که معلم می‌شود با تدوین کتب درسی و شیوه‌های بدیع آموزشی، مردم را با ریاضیات آشتی می‌دهد. از زبان بسیاری شنیده‌ایم که علت گراییدن آن‌ها به ریاضیات، شخص پرویز شهریاری بوده است.

به گزارش قانون، او به راستی معلم هر کسی که تحصیلات متوسطه را طی کرده است به حساب می‌آید. وی یک فعال فرهنگی-سیاسی نیز بود که خدماتش در زمینه روزنامه‌نگاری و تاسیس نهادهای فرهنگی زبانزد خاص و عام است. حالا اما جامعه علمی و فرهنگی او را در کنار خود ندارد. این استاد ریاضیات، نویسنده، مترجم، روزنامه‌نگار، بامداد روز جمعه در سن 86 سالگی در بیمارستان جم تهران درگذشت و حسرتی تلخ را برای دوستداران و شاگردانش بر جا گذاشت؛ حسرت از دست‌دادن کسی که مصداق مفهوم «معلم» بود و خدمت‌هایش به فرهنگ این کشور به شماره در نمی‌آید.یکی از کسانی که این حسرت را با تمام وجود لمس کرده است میلاد درویش، کارگردان مستند زندگی استاد، است که سال‌ها در کنار استاد بوده و به لایه‌های عمیقی از زندگی استاد وارد شده است. با وی به مناسبت درگذشت استاد شهریاری گفت‌وگویی انجام داده‌ایم که در زیر می‌خوانید:

آقای درویش شما به استاد پرویز شهریاری خیلی نزدیک بودید. برای شروع کمی از ایشان و منششان بگویید.

بگذارید مستقیم در این باره حرف نزنم می‌ترسم زبان من از گفتن همه ارزش‌های وجودی ایشان قاصر باشد. من از کلیات زندگی ایشان شروع می‌کنم. کلیاتی که به زعم من در جزئیات رفتاری و سلوک زندگی استاد اثر گذاشته بودند.استاد پرویز شهریاری متولد دوم آذرماه 1305 بود. ایشان در یک محله فقیر زرتشتی‌نشین در کرمان به دنیا آمد. پدر و مادرش دهقان‌زاده و زرتشتی بودند.استاد در دبیرستان ایرانشهر دیپلم ریاضی گرفت. در 1323 برای ادامه تحصیلات عالی به تهران آمد و در دانشکده علوم دانشگاه تهران لیسانس ریاضی گرفت. همچنین از دانشسرای مقدماتی و دانشسرای عالی ایران همزمان لیسانس معلمی نیز دریافت کرد. نقطه تاریخ‌ساز زندگی استاد گویا در همان کودکی رقم خورد. وی از یک نوازنده نابینای «نی» در دوران کودکی یاد می‌کرد که به محله فقیرنشین‌شان می‌آمد و از تحولاتی که در کشورهای شمالی و شوروی در جریان بود برای بچه‌های محله نقل می‌کرد. استاد شهریاری هم در خلال همین صحبت‌ها به مسئله جنبش مزدک و مزدکیان علاقه‌مند شد و اولین کتابش را نیز با همین نام در سال 1325 در 20 سالگی منتشر کرد. در سال 1336 و بعد از مهاجرت به تهران وارد فعالیت جدی سیاسی شد و به عضویت حزب توده درآمد. از همان دوره بود که بارها به زندان رفت و هفت بار طعم زندان سیاسی را تجربه کرد که بیشترین آن، سه سال و کمترین آن، سه ماه بوده است.

نویسنده : میترا فردوسی

میلاد درویش از زندگی و روزگار پرویز شهریاری می‌گوید:

<>
<>

 همه مصائب یک معلم عدالتخواه 

 آدم‌های زیادی باری به هر جهت و برای داشتن یک مدرک، راهی مدرسه و دانشگاه می‌شوند. کم‌اند آدم‌هایی که هم خودشان با هدف، رشته‌ای را دنبال می‌کنند و هم آن را برای دیگران راحت‌تر و دوست‌داشتنی‌تر می‌کنند. پرویز شهریاری از این دسته آدم‌هاست که بر جبر جغرافیایی و فقر می‌شورد و ریاضیات را با عشق می‌خواند و بعدها برای دنبال‌کردنش به هر دری می‌زند. سال‌های بعد که معلم می‌شود با تدوین کتب درسی و شیوه‌های بدیع آموزشی، مردم را با ریاضیات آشتی می‌دهد. از زبان بسیاری شنیده‌ایم که علت گراییدن آن‌ها به ریاضیات، شخص پرویز شهریاری بوده است.

به گزارش قانون، او به راستی معلم هر کسی که تحصیلات متوسطه را طی کرده است به حساب می‌آید. وی یک فعال فرهنگی-سیاسی نیز بود که خدماتش در زمینه روزنامه‌نگاری و تاسیس نهادهای فرهنگی زبانزد خاص و عام است. حالا اما جامعه علمی و فرهنگی او را در کنار خود ندارد. این استاد ریاضیات، نویسنده، مترجم، روزنامه‌نگار، بامداد روز جمعه در سن 86 سالگی در بیمارستان جم تهران درگذشت و حسرتی تلخ را برای دوستداران و شاگردانش بر جا گذاشت؛ حسرت از دست‌دادن کسی که مصداق مفهوم «معلم» بود و خدمت‌هایش به فرهنگ این کشور به شماره در نمی‌آید.یکی از کسانی که این حسرت را با تمام وجود لمس کرده است میلاد درویش، کارگردان مستند زندگی استاد، است که سال‌ها در کنار استاد بوده و به لایه‌های عمیقی از زندگی استاد وارد شده است. با وی به مناسبت درگذشت استاد شهریاری گفت‌وگویی انجام داده‌ایم که در زیر می‌خوانید:

آقای درویش شما به استاد پرویز شهریاری خیلی نزدیک بودید. برای شروع کمی از ایشان و منششان بگویید.

بگذارید مستقیم در این باره حرف نزنم می‌ترسم زبان من از گفتن همه ارزش‌های وجودی ایشان قاصر باشد. من از کلیات زندگی ایشان شروع می‌کنم. کلیاتی که به زعم من در جزئیات رفتاری و سلوک زندگی استاد اثر گذاشته بودند.استاد پرویز شهریاری متولد دوم آذرماه 1305 بود. ایشان در یک محله فقیر زرتشتی‌نشین در کرمان به دنیا آمد. پدر و مادرش دهقان‌زاده و زرتشتی بودند.استاد در دبیرستان ایرانشهر دیپلم ریاضی گرفت. در 1323 برای ادامه تحصیلات عالی به تهران آمد و در دانشکده علوم دانشگاه تهران لیسانس ریاضی گرفت. همچنین از دانشسرای مقدماتی و دانشسرای عالی ایران همزمان لیسانس معلمی نیز دریافت کرد. نقطه تاریخ‌ساز زندگی استاد گویا در همان کودکی رقم خورد. وی از یک نوازنده نابینای «نی» در دوران کودکی یاد می‌کرد که به محله فقیرنشین‌شان می‌آمد و از تحولاتی که در کشورهای شمالی و شوروی در جریان بود برای بچه‌های محله نقل می‌کرد. استاد شهریاری هم در خلال همین صحبت‌ها به مسئله جنبش مزدک و مزدکیان علاقه‌مند شد و اولین کتابش را نیز با همین نام در سال 1325 در 20 سالگی منتشر کرد. در سال 1336 و بعد از مهاجرت به تهران وارد فعالیت جدی سیاسی شد و به عضویت حزب توده درآمد. از همان دوره بود که بارها به زندان رفت و هفت بار طعم زندان سیاسی را تجربه کرد که بیشترین آن، سه سال و کمترین آن، سه ماه بوده است.

در سابقه‌‌ای که از زندگی ایشان ارائه کردید به این اشاره شد که هم دبیری خواندند و هم ریاضی. می‌دانیم که ایشان را به فعالیت‌های فرهنگی و روزنامه‌نگاری هم می‌شناسند. خود شما زمینه‌ اصلی زندگی ایشان را چه تعریف می‌کنید؟ ریاضیدان، آدم فرهنگی و روزنامه‌نگار یا یک فعال سیاسی؟

من ایشان را یک معلم می‌بینم. یک معلم عدالتخواه. هر وقت از خود ایشان هم می‌پرسیدند که شما را چه معرفی کنیم، می‌‌گفتند: «معلم. من تمام عمرم را معلمی کردم. اگر توضیح بیشتری بخواهید باید بگویم عدالتخواهی هم کرده‌ام».

یک معلم عدالتخواه؛ یک روزنامه‌نگار کارگری؛ یک ریاضیدان مردمی و کسی که ما را به بیدار‌شدن برای آغاز امروزی زیبا دعوت می‌کرد. البته این را باید بگویم که ایشان را به خاطر سردبیری مجلات بی‌شماری که برعهده داشت، خیلی‌ها یک آدم فرهنگی می‌دانند. مجلات زیر دست ایشان یکی مجله «وهومن» بود که مجله‌ای آیینی-فرهنگی بود که در دهه 1320 منتشر می‌شد. مجله «سخن علمی و فنی» که با همکاری دکتر پرویز ناتل خانلری درمی‌آورد. مجله‌های «آشنایی با دانش»، «مسائل دانشگاهی»، «آشتی با ریاضیات»، «دانش مردم» و از همه مهم‌تر مجله «چیستا» که با کمک پرویز ملک‌پور در می‌آوردند.

گویی مجله «آشنایی با ریاضی» تغییر نام‌یافته همان مجله «آشتی با ریاضی» است که به دلایلی نامش تغییر یافت.

درست است. وقتی که استاد شهریاری در دهه 60 مجله «آشتی با ریاضی» را در می‌آورد؛ از وزارت ارشاد ایشان را خواستند و گفتند که ما در زمان جنگ با هیچ کس و هیچ چیز آشتی‌ نداریم. رای بر تغییر نام بود و بعد از آمد و رفت‌های بسیار، دست آخر آقای شهریاری را مجبور کردند که نام نشریه را به «آشنایی با ریاضی» تغییر دهد.

حرفایی هست که مجله چیستا قرار است تعطیل شود. در این زمینه کمی توضیح دهید و بگویید آیا رای بر تعطیلی توسط بنیاد فرهنگی ایشان صادر شده یا اینکه مدیر مسئول این تصمیم را گرفته یا اساسا قصه چیز دیگری است؟

وی به واسطه جهان‌بینی‌ای که به مجله تزریق کرده بود، کار را برای سردبیر بعدی سخت کرده است؛ چراکه کس دیگری نمی‌تواند آن را طوری مدیریت کند تا در جامعه‌ای که روی این مسائل حساس است، مشکلی رخ ندهد. در کل روحیه فرهنگی-علمی ایشان، توانسته‌ بود این مسائل را تعدیل کند. خود ملک‌پور هم شاید دیگر نتواند به تنهایی کار کند.

یعنی شالوده نگاه فرهنگی شهریاری بر گرایش سیاسی ایشان غلبه دارد؟

من خودم یک بار از ایشان پرسیدم که شما آخر یک چهره سیاسی هستید یا یک چهره فرهنگی؟ گفتند، یک معلم همین که در کلاس درس خودش به دانش‌آموزان چیزی را یاد می‌دهد فعالیت سیاسی انجام داده است. ایشان هم معلم بودند و هم فرهنگی؛ پس از دید فرهنگی به سیاست می‌نگریستند. خود ایشان بارها گفته بودند هر کسی، هر کاری که می‌کند اگر در جهت آگاهی‌بخشی باشد کاری سیاسی انجام داده است.ایشان حتی بر آن بود که می‌توان گفت فرهنگ است که پایه‌های سیاست را می‌سازد. همان طور که گفتم ایشان به مقوله آموزش در کارهایشان تاکید می‌کردند و می‌گفتند که هر کاری که می‌کنیم و هر هزینه‌ای که در این کشور می‌شود، باید اولویتش بحث آموزش باشد.

در فیلمی که از زندگی ایشان ساختید به این نگاه آموزشی نیز عنایت ویژه‌ای شده بود. کمی در مورد شیوه‌های آموزشی خاص ایشان و همچنین عقایدی که در این حوزه داشتند، بگویید.

یکی از مهم‌ترین انتقادهای ایشان به نظام آموزش و پرورش فعلی، بحث مدارس غیرانتفاعی و تیزهوشان بود؛ استاد بارها به مسئولان گفته بود که مدارس غیرانتفاعی و تیزهوشان، دانش این مملکت را ویران می‌کند و در مجموع جداکردن دانش‌آموزان از هم، ستم بزرگی به بشریت است. ایشان همچنین می‌گفتند طبق قانون اساسی باید تحصیل از دبستان تا دانشگاه کاملا رایگان باشد.

آیا فعالیتی هم در این زمینه کردند، مثلا طرحی را در این زمینه به ادارات ذیربط پیشنهاد کنند؟

بله، در زمان آقای خاتمی و دوران وزارت آقای مظفر بر آموزش و پرورش، طرحی مبنی بر تقسیم دوره‌های آموزشی به دو دوره پنج ساله مطرح شد که این دو دوره، صبح و بعد از ظهر باشد و صبح مربوط به همان چیزهایی باشد که الان در مدرسه می‌بایست یاد بگیرند، یعنی بحث‌های عمومی و بعد از ظهرش به صورت تخصصی برگزار شود که آقای شهریاری اسم آن را گذاشته بودند انجمن‌ها. انجمن ریاضی، بیولوژی، هنر و ... و در واقع طرح از طرف آقای مظفر تاییدیه گرفته بود، اما با رفتن ایشان از وزارتخانه، طرح نیز به فراموشی سپرده شد.ایشان بر این بودند که ما باید طوری به دانش‌آموزان‌مان آموزش بدهیم که اگر خواستند بعد از دیپلم، دانش آکادمیک را رها کنند، حداقل دانش تخصصی را داشته باشند و این نباشد که فقط چیزهای عمومی را خوانده باشند.

یکی از شیوه‌های بدیع آموزشی که ایشان در کلاس‌هایشان به کار می‌برد این بود که سه‌نفر سه‌نفر دانش‌آموزان را جدا می‌کردند و در گروه‌های سه‌نفره قرار می‌دادند؛ به طوری که در هر گروه، قوی، متوسط و ضعیف حضور داشت و به کسی که در ریاضیات قوی بود، می‌گفتند به دانش‌آموز ضعیف درس یاد بدهد تا معدل گروه بالا رود؛ چون معدل نمره این سه‌نفر، نمره هر سه‌نفرشان می‌شد و این یکی از نظریه‌های ایشان در زمینه آموزش بود.

همان‌طور که خود شما ذکر کردید دغدغه اصلی ایشان بحث آموزش بوده است. حتی مدارسی را هم تاسیس کردند. آیا پس از مرگ ایشان در بنیاد فرهنگی شهریاری قرار هست این راه و این ایده‌ها به شکلی دنبال شود یا نه؟

در پاسخ این سوال باید بگویم که در شرایط فعلی نمی‌شود. ببینید مثلا دیروز در مراسم خاکسپاری ایشان از سه طیف حضور داشتند. چهره‌های صرف علمی و دانشگاهی غیرسیاسی، چهره‌های زرتشتی و فعالانی مانند فریبرز رئیس‌دانا، محمدعلی عمویی، رسول مهربان و دیگران. این باعث می‌شود که دوستداران آقای شهریاری، مقداری رادیکال شوند. به نظرم بهتر است، اگر می‌خواهند راه ایشان ادامه یابد، قبل از هر چیز باید این سه جریان دست ‌به دست یکدیگر دهند تا بتوانند این بنیاد فرهنگی را به سمت دغدغه‌های اصیل او هدایت کنند.

حجم کتاب‌هایی که از پرویز شهریاری چاپ ‌شده، بی‌شمار و حدود 400 تالیف و ترجمه است، اما کتاب‌هایی که از ایشان چاپ نشده هم زیاد است. به نظر شما سرانجام آن‌ها چه می‌شود؟

ایشان همیشه دلخور بودند که حدود 40 تا از کتاب‌هایشان هنوز منتشر نشده است. کتاب‌هایی بود که خمیر کردند یا اگر چاپ کردند با سانسور چاپ کردند و به ایشان هم اطلاع نمی‌دادند و حق تالیفی هم پرداخت نمی‌کردند. علت آن هم یک ابلاغ رسمی بود. در سال 60 آقای علی‌اردشیر لاریجانی که الان رئیس مجلس و آن زمان وزیر ارشاد بودند، ابلاغ کرده بود: تا زمانی که من در تصدی وزارتخانه هستم، کتابی از پرویز شهریاری نباید چاپ بشود. الان هم تکلیف مانند گذشته، نامعلوم است.

ولی بیشتر کتاب‌های ایشان در خصوص ریاضیات است.

بله بیشتر کتاب‌های استاد شهریاری، ریاضی است و فقط به این علت که نام پرویز شهریاری روی جلد می‌خورد، مجوز چاپ صادر نمی‌کردند.

آیا نسخه‌هایی از این کتب چاپ‌نشده یا خمیرشده نزد اطرافیان استاد هست؟ یا کلا معدوم شده‌اند؟

نه، تقریبا به جز چند مورد، نسخه‌هایی از این آثار در خانه استاد و بنیاد شهریاری وجود دارد.

آیا تلاشی دوباره برای چاپ‌کردن این آثار به عمل‌ آمده یا اینکه بنیاد پس از مرگ ایشان، عزمش را جزم کرده است تا بتواند آن‌ها را چاپ کند؟

خود من چند بار به همکاری روزنامه شرق تلاش کردیم که قسمت‌های از کتاب جنبش مزدک و مزدکیان را بعد از 63 سال چاپ کنیم که این اتفاق مهم و مبارکی بود؛ چراکه کتاب نشان‌دهنده سیر تکوینی افکار ایشان است و چگونگی تبدیل‌شدن وی از یک انسان زحمتکش به یک زحمتکش متخصص. استاد کتاب‌ها را در زمان عبدالرحیم جعفری به نشر امیرکبیر واگذار کرد، ولی چون تعداد زیادی چاپ و بعد از آن ممنوع شد کتاب‌ها را خمیر کردند و چون حق نشر را انحصارا به امیرکبیر داده بود به جایی دیگر نمی‌شد داد. همیشه هم بابت این قضیه عمیقا ناراحت می‌شدند. من امیدوار بودم که بتوانیم روزی کتاب‌های استاد را چاپ کنم.

ایشان در جایی در فیلم فانوس گلستان در همین خصوص که نمی توانند جایی که دوست دارند و به اندازه کافی تدریس کنند عنوان کرده بودند: «همیشه در زندگی شخصی‌ام در بیم و امید به سر بردم. همیشه حتی حالا که زندان نیستم، نمی‌توانم خودم را آزاد تصور کنم. همیشه حس می‌کنم کسی من را می‌پاید.» این حس بیم و امید از کجا شکل می‌گیرد؟

باید بدانید ایشان فقط زندان به معنای حصر جسمی نبودند و به زعم خودش و دوستانش، ممنوعیت از کارهای فرهنگی و ممنوعیت از تدریس در مدارسی که دوست می‌داشتند، زندان جدیدی برای او به وجود آورده بود که از آن به عنوان زندان روح یاد می‌کردند؛ چراکه تدریس‌کردن برای او همه چیز بود.

ایشان تا کی تدریس داشتند؟

ایشان تا سال 80 و به دلیل همان محدودیت‌هایی که گفتم چندین سال بود که فقط در هفته یک بار تدریس داشتند؛ آن‌هم تنها در مدرسه «فیروز بهرام».

با اینکه ایشان از سال 1340 تا سال 70 مولف کتب درسی دبیرستان بودند و همه دانش‌آموزان ایرانی در واقع با ایشان خاطره دارند و شاگرد ایشان محسوب می‌شوند، ولی من شنیده‌ام که حقوق بازنشستگی ایشان را قطع کرده بودند. در این خصوص توضیح دهید و بگویید چرا این اتفاق افتاد و از آنجا که مهم ترین کار استاد تدریس بود، منبع درآمد ایشان پس از آن از چه طریق تأمین می‌شد؟

استاد حدود 70 سال سابقه تدریس داشت. حتی آن موقع که دبیرستان بود در همان کرمان تدریس می‌کرد. با این حساب همه عمرشان معلم بودند. جالب این بود که بعد از انقلاب حقوق بازنشستگی ایشان را قطع کردند. ایشان تا همین روزهای پایانی زندگی‌شان با پول حق‌التدریسی روزگار می‌گذراند. این اتفاق هم بعد از زندان افتاد. بعد از آن هم هیچ‌وقت نخواست که غرورش را زیر پا بگذارد و حق خود را طلب کند. همیشه می‌گفت: «من دیگر دنبال حق خودم نرفتم، چون دولت باید به فکر حق یک معلم باسابقه باشد.»

روزهای آخر چطور؟ آیا هزینه‌های درمانی را نهادهای دولتی متقبل شدند؟ به هر حال ایشان از چهره‌های ماندگار ایران به شمار می‌آمدند.

هیچ نهاد و سازمانی، هزینه‌‌ها را متقبل نشد. حتی کمک هزینه‌ای هم در کار نبود. استاد به سختی می‌توانست هزینه‌های درمانی خودش را تامین کند. بارها می‌دیدیم که شماره‌های مجله «چیستا» دیر به دیر چاپ می‌شد و وقتی علت را جویا می‌شدیم، مضیقه مالی پاسخ ما بود. همچنین دو سال آخر مجله «دانش مردم» را به علت مشکل مالی منتشر نمی‌کرد. من از خیلی‌ها شنیده‌ام که استاد شهریاری، فرش خانه‌اش را می‌فروخت تا پول کاغذ مجلات و کتاب‌هایشان دربیاید.

در مورد فیلم مستند «پرتره فانوس گلستان» بگویید. هشت سال از زمان ساختن فیلم می‌گذرد ولی هنوز خبری از پخش آن نیست. آیا هنوز هم تکلیف این فیلم نامعلوم است؟

ما این فیلم را در سال 84 ساختیم. این فیلم 97 دقیقه بود و ما هر بار این فیلم را به ارشاد می‌بردیم ایراد می‌گرفتند. تا دست آخر این فیلم به 47 دقیقه تقلیل یافت، اما در نهایت بعد از گذشت هشت سال از ساخت این فیلم و حذفیات مکرر، هنوز این فیلم مجوز نگرفته است. البته جایزه‌های زیادی گرفته مثلا بهترین فیلم جشنواره فیلم‌های زرتشتیان و همچنین جایزه بهترین فیلم وزارت علوم را هم از آن خود کرده است که البته در آن جشنواره هم بنا به ملاحظاتی نمایش داده نشد. تنها یکبار، نسخه سانسورشده‌ای از فیلم را توانستیم در حضور خود استاد در خانه هنرمندان اکران کنیم.

حذفیات، مربوط به کدام بخش‌های فیلم است؟

بیشتر آن بخش‌هایی که به فعالیت‌های عدالتخواهانه استاد اشاره می‌شود.

اگر سخن ناگفته‌ای مانده است، بفرمایید.

استاد در این سال‌های پایانی عمرشان خیلی تنها شده بودند. آخرین بار جمعه هفته گذشته، دیداری با ایشان حاصل شد. چند ساعت در کنار ابشان بودم.

نویسنده : میترا فردوسی

میلاد درویش از زندگی و روزگار پرویز شهریاری می‌گوید:

 

مردم سالاری-   ۳۱      اردیبهشت ۹۱

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد