تاریخچه تشکل های صنفی فرهنگیان ایران

وبلاگ «محمّد خاکساری» مدیر مسئول و صاحب امتیاز هفته نامه «قلم معلّم» و از موسسین کانون صنفی معلمان، در مورد تاریخچه فعالیت های صنفی معلمان ایران، کانون های صنفی و بیانیه های شورای هماهنگی تشکل های صنفی فرهنگیان

تاریخچه تشکل های صنفی فرهنگیان ایران

وبلاگ «محمّد خاکساری» مدیر مسئول و صاحب امتیاز هفته نامه «قلم معلّم» و از موسسین کانون صنفی معلمان، در مورد تاریخچه فعالیت های صنفی معلمان ایران، کانون های صنفی و بیانیه های شورای هماهنگی تشکل های صنفی فرهنگیان

کودک فعال، یادگیری فعال

کودک فعال، یادگیری فعال


ژان پیاژه، از برجسته‌ترین روان‌شناسان قرن بیستم، رشد شناختی را به 4 بخش تقسیم می‌کند:

اول: مرحله حسی ـ حرکتی که از زمان تولد تا دو سالگی را شامل می‌شود. در این مرحله حواس و حرکت کودک بنیان رشد وی می‌شود و کودک رابطه میان اعمال خود و پیامدهای آن‌ها را کشف می‌کند و مفاهیمی چون شی‌ء فضا، زمان و علّیت را درمی‌یابد.

دوم: مرحله پیش عملیاتی که از دو تا هفت سالگی کودک را شامل می‌شود. در این مرحله، زبان، تجسم، ارتباط‌گیری گسترده‌تر با دیگران و تفکر نمادین پدیدار می‌شود و کودک این توانایی را می‌یابد که میان اشیاء و حواس خود تمایز قائل شود.

از نظر پیاژه، کودک در این دوره در حال ورود به سطحی از منطق و استدلال ابتدایی است و می‌تواند به حال، آینده و گذشته بیندیشد و برخی از مفاهیم و کمیت‌ها را نیز به خاطر بسپارد.

سوم: مرحله عملیاتی است و کودک هفت تا یازده ساله می‌تواند به مفهومی از منطق دست یابد، قوانین را کشف کند و رابطه‌های مستدلی را به وجود آورد که پایدار باشند. همچنین کودک در این دوره می‌تواند هر شی‌ء یا رویدادی را از جنبه‌ها و سطوح مختلف مورد بررسی و طبقه‌بندی قرار دهد.

چهارم: کودک از 12 سالگی به بعد وارد مرحله انتزاعی می‌شود و علاوه بر تلاش برای هماهنگ کردن خود با محیط پیرامون، کودک می‌کوشد محیط پیرامون را نیز با خود هماهنگ کند. در این دوره، تفکر فرد از قلمرو واقعیات عینی و محسوس فاصله می‌گیرد و به قلمرو انتزاعات وارد می‌شود.

در مقاله‌ای که در مجله رشد(آموزش پیش‌دبستان) منتشر شده، آمده است:

کودک فعال، یادگیری فعال


ژان پیاژه، از برجسته‌ترین روان‌شناسان قرن بیستم، رشد شناختی را به 4 بخش تقسیم می‌کند:

اول: مرحله حسی ـ حرکتی که از زمان تولد تا دو سالگی را شامل می‌شود. در این مرحله حواس و حرکت کودک بنیان رشد وی می‌شود و کودک رابطه میان اعمال خود و پیامدهای آن‌ها را کشف می‌کند و مفاهیمی چون شی‌ء فضا، زمان و علّیت را درمی‌یابد.

دوم: مرحله پیش عملیاتی که از دو تا هفت سالگی کودک را شامل می‌شود. در این مرحله، زبان، تجسم، ارتباط‌گیری گسترده‌تر با دیگران و تفکر نمادین پدیدار می‌شود و کودک این توانایی را می‌یابد که میان اشیاء و حواس خود تمایز قائل شود.

از نظر پیاژه، کودک در این دوره در حال ورود به سطحی از منطق و استدلال ابتدایی است و می‌تواند به حال، آینده و گذشته بیندیشد و برخی از مفاهیم و کمیت‌ها را نیز به خاطر بسپارد.

سوم: مرحله عملیاتی است و کودک هفت تا یازده ساله می‌تواند به مفهومی از منطق دست یابد، قوانین را کشف کند و رابطه‌های مستدلی را به وجود آورد که پایدار باشند. همچنین کودک در این دوره می‌تواند هر شی‌ء یا رویدادی را از جنبه‌ها و سطوح مختلف مورد بررسی و طبقه‌بندی قرار دهد.

چهارم: کودک از 12 سالگی به بعد وارد مرحله انتزاعی می‌شود و علاوه بر تلاش برای هماهنگ کردن خود با محیط پیرامون، کودک می‌کوشد محیط پیرامون را نیز با خود هماهنگ کند. در این دوره، تفکر فرد از قلمرو واقعیات عینی و محسوس فاصله می‌گیرد و به قلمرو انتزاعات وارد می‌شود.

در مقاله‌ای که در مجله رشد(آموزش پیش‌دبستان) منتشر شده، آمده است:

از نظر پیاژه هر کودکی این مراحل را به شیو? خاص خود طی می‌کند و در امر آموزش ضروری است که کودکان در مسیری قرار بگیرند که بتوانند این مراحل را به طور کامل سپری کنند.

نکته دیگر در این دیدگاه این است که نمی‌توان هرچیزی را در هر سنی به کودکان آموخت و برای مثال، نمی‌توان به کودکی سه ساله یاد داد و توقع داشت که مانند کودکی هشت ساله منطقی فکر کند.

الگـوی های ـ اسکوپ

(High – Scope) یکــی از الگوهای منطبق با دیدگاه پیاژه است که می‌توان نام بینش وسیع یا کودک فعال را نیز به آن اطلاق کرد. این الگو بر یادگیری فعال مبتنی است. از نظر نظریه‌پر‌دازان این نظام آموزشی، یادگیری منطبق با رشد به این معنا است که کودک استعدادها و علایق خود را دنبال می‌کند، قابلیت‌های خود را تشخیص و پرورش می‌دهد و در نهایت، می‌تواند یافته‌های خود را به خاطر بسپارد، تعمیم دهد و میان آن‌ها با یافته‌های قبلی یا آنچه در آینده خواهد آموخت، ارتباط برقرار کند.

در لغت‌، های ـ اسکوپ به معنای بالاترین نقطه توجه یا بالاترین هدف است.

اما معنای آموزشی این عبارت رویکرد یادگیری فعال و پویا است که طی آن کودکان به طور مستقیم با افراد، اشیاء، حوادث، عقاید و وسایل مختلف مواجه می‌شوند و شخصاً آن‌ها را تجربه می‌کنند. در روش آموزش‌های ـ اسکوپ، علاقه و انتخاب کودکان در رأس هرم قرار دارد.

این نظام آموزشی برمبنای چهاراصل مهم قرار دارد:

1 ـ کار مستقیم با اشیای پیرامون: این ابزارهای آموزشی صرفاً به وسایل موجود در الگوی آموزشی مونته‌سوری محدود نمی‌شود و می‌تواند هرچیزی باشد که پیرامون کودک هست. این مواجهه مستقیم فقط به اشیا محدود نمی‌شود و تجربه‌های گوناگون از مواجهه با همه امور در زندگی را نیز دربر می‌گیرد.

2 ـ بازتاب فعالیت‌ها: در این نظام آموزشی، علاوه بر اهمیت مواجهه مستقیم کودک با پدیده‌ها، مسیری نیز که کودک طی می‌کند تا از مقدمات و پرسش‌های ذهنی به نتایج و پاسخ‌ها برسد، اهمیت دارد.

3 ـ خلاقیت: روان‌شناسی تحولی بر این اصل تأکید بسیار دارد و براساس خلاقیت، کودک به وارسی، دست زدن و آزمایش پیرامون خود می‌پردازد و به سطحی از ابتکار و نوآوری دست می‌یابد.

4 ـ حل مسأله: اصل بنیادین دیگری است که نظریه پردازان نظام‌ آموزشی‌های ـ اسکوپ بر آن تأکید بسیار دارند.

بنابراین، از آنجا که کودکان در زندگی با مسائل گوناگونی برخورد می‌کنند، لازم است تا فرآیند هماهنگ شدن با مسائل و حل آن‌ها به نحوی باشد که در نهایت کودک چیزهای جدیدی را یاد بگیرد زیرا در واقع در این نظام آموزشی حل مسأله بخشی از فرآیند آموزشی است.

دراین نظام آموزشی حفظ کردن مفاهیم اهمیت ندارد، بلکه باید برای پایه‌ریزی نظام فکری، استدلال، منطق و رشد عقلانی کودک زمینه‌ای فراهم شود. به همین دلیل است که مربیان از کودکان می‌خواهند تا برای هر کار و هر سخنی، دلایل خود را بیان کنند. در واقع این امر سبب می‌شود که کودک بتواند برای هر تصمیم و عملی در زندگی آینده خود دلایلی روشن و مشخص داشته باشد.

اساس درس‌ها در مدارس نظام آموزش‌های ـ اسکوپ، ایجاد اعتماد به نفس و ارتقای وابستگی‌های کودک در زندگی فردی و اجتماعی است. به طوری که فرد بتواند در تمامی ساعات زندگی خود به نحو عملی از آموزش‌هایی که دیده است، بهره ببرد.

این شیوه آموزشی ویژگی‌های منحصر به فردی دارد که آن را از روش‌های دیگر متمایز می‌سازد.

یکی از این ویژگی‌ها توالی و استمرار برنامه‌های اجرایی روزانه است. دانشمندان معتقدند برنامه‌ریزی و اصرار در مرور مجدد برنامه و طرح‌های اجرا شده در امر یادگیری مؤلفه‌هایی مهم هستند که توجه به آن‌ها در برنامه روزانه در پیشرفت کودکان خیلی مؤثر است.

چون کودکان با نقاط ضعف و قوت خود آشنا می‌شوند و به اصطلاح فایل‌های ناقص یادگیری آنان بازسازی می‌شود.

از دیگر ویژگی‌های این شیوه آموزشی، وجود بیش از 60 تجربه کلیدی در آموزش پیش‌دبستانی است که در این روش به آن‌ها توجه بنیادی شده است که به کارگیری آن‌ها در تدوین محتوای برنامه‌های آموزشی نقش کلیدی و تأثیرگذار دارد.

این تجارب که به ابعاد اجتماعی، معنوی، جسمی، روانی و عاطفی طرح‌ها و برنامه توجه دارند، در رشد سواد اطلاعاتی کودکان نقش مهمی ایفا می‌کنند و رمز رشد مطلوب و آرمانی آن‌ها محسوب می‌شوند.

این تجارب کلیدی در 4 گروه طبقه‌بندی می‌شوند.

1 ـ توسـعه اجتماعی و رفتاری(ارتباط اجتماعی، ارتباط اولیه، برخورد با ناملایمات و ...)

2 ـ هنرهای تجسمی (تفکر خلاق، حرکت، موسیقی، طراحی، نقاشی و ...)

3 ـ خواندن(زبان، ادبیات، شعر، قصه و ...)

4 ـ ریـاضیــات (اعــداد،

طبقه‌بندی ، مرتب کردن ، حجم، زمان، رسم و ...)

به عبارتی، نظام آموزشی‌های اسکوپ بر حوزه‌های آموزشی گوناگون مرتبط با آموزش کودکان تأکید می‌کند که عبارتند از: نمایش خلاق، زبان‌آموزی و سواد‌آموزی، ابتکار عمل و روابط اجتماعی، حرکت، موسیقی، طبقه‌بندی، مجموعه‌‌سازی، عدد، فضا و زمان.

توجه به مؤلفه‌های بالا در تدوین برنامه‌های آموزشی در کنار ویژگی‌های دیگر این روش باعث می‌شود کودکان نه فقط از درس و حتی مطالب نه چندان دلخواه (مثلاً ریاضی) گریزان نباشند، بلکه با هیجان و شوقی ویژه به دنبال یادگیری باشند و در واقع، در این شیوه آموزشی کلاس ریاضی با کلاس قصه‌گویی یا نقاشی تفاوت چندانی ندارد و همگی برای کودکان جذاب و متنوع هستند و این یادگیری را مانا و عمیق‌تر می‌کند.

اهداف شیوه آموزشی‌های اسکوپ

این شیوه آموزشی رویکردی آموزشی ـ مفهومی است که تلاش دارد کودکان در همه ابعاد رشد مثل علمی، اخلاقی، اجتماعی، روانی، فرهنگی، جسمی و ... رشد کنند.

در واقع، نوع و ساختار این رویکرد بر مبنای آموزش همه جانبه طراحی شده است و در آموزش به همه ابعاد توجه شده است و یادگیری صرف‌، مورد نظر نیست.

برخی از اهداف شیوه آموزشی‌های‌ـ اسکوپ به این شرح است:

1 ـ یادگیری از طریق تعامل و درگیری فعال با اطرافیان، مواد، حوادث و عقاید.

2 ـ ایجــاد اســتقــلال، مسئولیت‌پذیری و اعتماد به نفس در کودکان و آماده‌سازی برای ورود به مدرسه و جامعه.

3 ـ آموزش طراحی برنامه‌های مختلف توسط کودکان و اجرای مستقل آن‌ها

4 ـ کسب دانش و مهارت به صورت آکادمیک، اجتماعی و کاربردی به وسیله آموزش‌های غیرآکادمیک.

از دیگر ویژگی‌های این روش می‌توان به موارد زیر اشاره کرد:

ـ این شیوه برای کودکان خوشایند و مطلوب است.

ـ برای همه کودکان از هر خانواده و موقعیت اجتماعی، فرصت و امکانات یکسان و وسایل کافی وجود دارد.

ـ به کودکان اجازه داده می‌شود تا به طور مستقل از وسایل استفاده کنند.

ـ کودکان بازی‌های مختلف ذهنی و حرکتی را تجربه می‌کنند.

ـ کودکان اجازه دارند به هر جای کلاس که می‌خواهند بروند.

ـ کودکان اجازه دارند جای وسایل خود را در کلاس تغییر دهند.

ـ کودکان برنامه‌های دلخواه خود را اجرا می‌کنند.

ـ کودکان به معلم به عنوان یک همکار یا همکلاسی بزرگ‌تر نگاه می‌کنند.

ـ مفاهیم مختلف در قالب‌بازی به کودکان آموزش داده می‌شود.

نقش مربیان و بزرگ‌ترها

در این شیوه آموزشی، معلمان نیز به اندازه کودکان فعال و پویا هستند روش‌های ـ اسکوپ یک آموزش با بازخوردهای متقابل است. در این نوع آموزش همه مؤلفه‌های مراحل یاددهی ـ یادگیری دوطرفه صورت می‌گیرد.

راهنمایی، پیروی، صحبت کردن، گوش کردن، یاددادن، یادگرفتن و مؤلفه‌های آموزشی و روانی بازخوردی دو سویه دارند.

این روابط ممکن است به صورت رابطه‌های دانش‌آموز ـ دانش‌آموز، دانش‌آموز ـ مربی یا دانش‌آموز ـ والدین باشد.

در واقع، در این نظام تمامی ظرفیت‌های یاددهی ـ یادگیری به منظور بهره‌گیری از آن‌ها در کنار هم قرار می‌گیرند و این شیوه آموزشی نظامی موازی است که همه چیز دریک سطح قرار می‌گیرد و یک فرد متکلم وحده و راهبر گروه نیست.

در این شیوه مربی هدایت مشارکتی را سرلوحه کار خود قرار می‌دهد، بر نقاط قوت کودکان بیش‌تر تمرکز می‌کند و سعی می‌کند با برجسته‌ کردن آن‌ها روحیه و اعتماد به نفس کودکان را بالاتر ببرد.

مربی از راه‌های مختلف با کودکان ارتباط برقرار می‌کند و آن‌ها را در اجرای عقاید و طرح‌هایشان کمک می‌کند و به آن‌ها در رفع مشکلات‌شان یاری می‌رساند.

معلم به جای نظارت بر فعالیت‌های کودکان، در برنامه‌هایشان شریک می‌شود و نقش یک همکار یا همکلاسی و گاهی یک همبازی را ایفا می‌کند. مربیان این کلاس‌ها به دیدگاه کودکان احترام می‌گذارند و به برنامه‌های ابتکاری، حس استقلال‌طلبی، خلاقیت و نوآوری‌های آنان توجه می‌کنند و به توسعه ذهنی هدفدار آن‌ها کمک می‌کنند.

در این شیوه، مربی با تنظیم یک برنام? روزان? مشخص، علاوه بر نظارت بر فعالیت‌های کودکان، باعث می‌شود تا کودکان برنامه‌های بعدی را حدس بزنند.

در نظام آموزشی‌های ـ اسکوپ مربی بیش و پیش از هرچیز با مشاهده دقیق رفتارهای کودک، فرصت بیش‌تری را برای فعالیت وی فراهم می‌کند. این مربی همواره می‌کوشد که با درک کودک و رفتار وی در تمامی مراحل کار از وی حمایت کند و به حرف‌ها، تفکر، خواسته‌ها و مسائل کودک گوش دهد و در نهایت او را در فعالیت‌ها همراهی کند.

در این نظام آموزشی، مربیان به منظور ارزیابی روند حرکت و رشد کودکان به جای استفاده از روش‌های کمی، از مشاهده دقیق و دائمی کمک می‌گیرند.

ذکر این نکته ضروری است که اگر مربیان به خوبی با رویکردهای این شیوه آشنا باشند و خوب آموزش دیده باشند، قادر خواهند بود علاوه بر طراحی برنامه‌ها و به کارگیری ایده‌های جدید، کودکان را نیز خلاق پویا بار بیاورند و دانش طراحی برنامه و ایده‌پردازی را در آن‌ها تقویت کنند.

از آن‌جا که این شیوه با روحیات بیش‌تر کودکان عادی و تیزهوش سازگاری دارد و کودکان معمولاً فعالیت‌هایی را انجام می‌دهند که دوست دارند، یادگیری در آن به صورت بسیار عمیق و کاربردی‌تر اتفاق می‌افتد و اثر این ماندگاری در بزرگسالی هویدا خواهد شد.

در این روش، کودکان با روحیه انگیزه، اعتماد به نفس و دارای استقلال‌ رأی پرورش می‌‌یابند و در رویارویی با مشکلات خواهند توانست به مدیریت درونی افکار خود بپردازند.

منابع:

1.http://myarticle.blogsky.com/1388/11/02/ post-2

2.http://www.mehrnews.com/fa/NewsDetailaspx

NewsID=1254825

3.www.high-scope.org.uk

4.www.perpetualpreschool.com

5.Vertical Thought magazine

6. Education Journal

نویسنده: شیرین برزین

codex09x

page11

اطلاعات  - ۲۸    خرداد      ۹۱
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد