علی عباسپور، رییس کمیسیون آموزش مجلس هشتم در نقد سیاست های آموزش و پرورش: |
صحنه آموزش و پرورش آزمایشگاه نیست |
مریم بابائی
علی عباسپور، رییس کمیسیون آموزش مجلس هشتم در نقد سیاست های آموزش و پرورش: |
صحنه آموزش و پرورش آزمایشگاه نیست |
مریم بابائی
تمام این مسائل نشان میدهد آموزش و پرورش متاسفانه به سمت یک سطحینگری و
شعارگونه و نمادین حرکت کردن سوق پیدا کرده است. بعد هم کل مدیریت آموزش و
پرورش و به خصوص مدیران را تحت فشار قرار میدهیم که این وضعیتی که در اصل
متاسفانه آشفته است را با شعارهای عامهپسند و رنگ و لعاب دار به خورد
دانشآموزان و اولیا دهیم
حمیدرضا حاجیبابایی وزیر آموزش و پرورش در طول دوران وزارتش ثابت
کرده انتقادها برایش اهمیتی ندارد حتی اگر به قیمت استیضاحش در مجلس تمام
شود. او اساسا انتقادات را سیاسی و بیاساس میداند. تمایل دارد کارهای
بزرگ در آموزش و پرورش به اسم او و دوران وزارتش تمام شود از جمله تغییر
ساختار نظام آموزشی که هر چه از شروع سال تحصیلی میگذرد، بیشتر اشکالات و
کاستیهای تصمیم شتابزده حاجیبابایی را نشان میدهد. درجلسه امروز
کمیسیون آموزش نیز قرار است تقاضای تحقیق و تفحص از وزارت آموزش و پرورش با
حضور وزیر بررسی شود.علی عباسپور رییس کمیسیون آموزش مجلس هشتم و از
منتقدان سیاستهای آموزش و پرورش در این گفتوگو به بررسی مسائل این روزهای
آموزش و پرورش میپردازد.
اگر اجازه دهید، مروری داشته باشیم بر تحولات آموزش و پرورش در چند وقت
اخیر. همانطور که خودتان هم اطلاع دارید تغییر و تحولاتی که امسال در
آموزش و پرورش رخ داد، باعث مشکلاتی در مدارس خصوصا مدارس دولتی شد که
بودجه و اعتبار لازم را نداشتند و نمیتوانستند به صورت قانونی از والدین
هم پولی دریافت کنند و حتی قادر نبودند امکانات فیزیکی مدرسه از قبیل کلاس
درس برای پایههای جدید آموزشی را فراهم کنند. این شرایط باعث فشار بر
مدیران مدارس شد که در بسیاری از موارد خود را در رفتار با دانشآموزان
نشان میدهد. شما علت به وجود آمدن این شرایط را در چه میبینید؟
آموزش و پرورش ما از همه ابعاد احتیاج به بازنگری و تحول دارد. هم در بعد
نیروی انسانی، هم در بعد استفاده از منابع مالی، هم از بعد سیستم آموزشی و
هم از بعد فضای آموزشی. تمام این موارد در سند تحول بنیادین آموزش و پرورش
بیان شده است؛ اینکه ما چگونه آموزش و پرورشی را باید داشته باشیم. اجرای
این سند در وهله اول احتیاج داشت در همه زمینهها مقدماتی فراهم شود. بعضی
از این مقدمات باید در کوتاهمدت اجرا شود مثلا مدیریت در منابع یا وضعیت
نیروی انسانی در آموزش و پرورش یا رسیدگی به وضع مدیریت در سطوح مختلف
وزارت آموزش و پرورش تا برسد به اقدامات میانمدت که باید با یک ژرفاندیشی
و تامل، تعمق ، تعقل و بهکارگیری حداکثر امکاناتی که در آموزش و پرورش
وجود دارد، به تدریج دنبال شود. یکی از ملزومات این تحول هم داشتن اعتبارات
لازم است یعنی بتوانیم با ابزار مالی امکانات لازم را برای ایجاد تحول
آماده کنیم.به عنوان مثال برای بهکارگیری تکنولوژی روز، هم احتیاج به
سختافزار دارید هم احتیاج است معلمان آموزشهای لازم را ببینند و در حقیقت
شرایط برای آموزش کودکان و نوجوانان با استفاده از تکنولوژیهای روز فراهم
شود. اینکه ما میخواهیم در کتابهای درسی جدید، تفکرمحوری را جایگزین
حافظهمحوری کنیم، این تفکرمحوری احتیاج به برنامههای خاص دارد که
دانشآموزان را عملا به اندیشیدن و تجربهاندوزی سوق دهد یا در کتابی که
تاکید میشود دانشآموزان باید به مهارتهای آموزشی مجهز شوند، باید ابتدا
امکاناتش فراهم شود.پس به این ترتیب ما احتیاج داریم امکانات لازم برای این
تحول بنیادین در نظام آموزش و پرورش فراهم شود.طبیعی است وقتی شعار دهیم و
هر کاری که از گذشته قصد انجام آن را داشتیم، پای سند تحول بگذاریم و بدون
مطالعه و بلافاصله به اجرا دربیاوریم، متاسفانه این معضلات ایجاد میشود.
در مورد وضعیت مدارس بعد از اجرای عجولانه تغییرات آموزشی گزارشی به شما رسیده است؟
بله ، به عنوان نمونه کتابی تهیه میشود که براساس اطلاعاتی که به ما رسیده
است، نه معلم میداند با این کتاب باید چه کار کند و نه دانشآموز متوجه
میشود.اسم کتابها را «آموزش مهارتها» میگذاریم یا «یاد دادن تفکر به
دانشآموز» اما از هیچکدام از اینها خبری نیست. فقط یک اسمی از آن برده
میشود بدون اینکه دانشآموز واقعا به این سمت هدایت شود. سیستم آموزشی
تغییر میکند، بدون اینکه ما فضای مناسب را تهیه کنیم. معلمها و مدارس را
تحت فشار میگذاریم تا به هر طریقی که شده، در فضای محدودی که دارند،
کلاس ایجاد کنند.در کنار این مساله فشار میآوریم که مدارس را نوبت صبحی
کنیم و دم از افزایش و ارتقای کیفیت میزنیم. از آن طرف ساعات درسی را
محدود میکنیم. تمام این مسائل نشان میدهد آموزش و پرورش متاسفانه به سمت
یک سطحینگری و شعارگونه و نمادین حرکت کردن سوق پیدا کرده است. بعد هم کل
مدیریت آموزش و پرورش و به خصوص مدیران را تحت فشار قرار میدهیم که این
وضعیتی که در اصل متاسفانه آشفته است را با شعارهای عامهپسند و رنگ و
لعاب دار به خورد دانشآموزان و اولیا دهیم.طبیعی است که این موارد با
همدیگر جور درنمیآید. ما با این طریق حرکت کردن مخالف بودیم اما متاسفانه
انجام شد و بدون اینکه واقعا عمقنگری در آن شده باشد. آثار غلط این
حرکتهای عجولانه و بدون تعقل هم رفتهرفته خود را در سیستم آموزشی کشور
نشان میدهد که جای تاسف دارد.
در جریان اجرای تغییرات گسترده در نظام آموزشی کشور کارشناسان و
نمایندهها انتقادات زیادی به تعجیل و شتاب آموزش و پرورش در این زمینه
داشتند اما مسوولان آموزش و پرورش و از جمله وزیر بیشتر انتقادات را سیاسی
میدانستند و بر اجرای این تغییر در زمان و دوره فعلی اصرار داشتند. سوال
ما این است که تا این حد سیاسی کردن تصمیمات در حوزهیی حساس مثل آموزش و
پرورش، چه تاثیرات سوئی در بلندمدت بر وضعیت آموزشی ما دارد؟
این فقط مساله آموزش و پرورش نیست. متاسفانه در کشور ما و خصوصا در این
دولت باب شده است هر موقع انتقادات منطقی و عملی نسبت به عملکردها صورت
میگیرد، چون بر مبنای استدلال قابل قبولی است، تنها مفری که آن مسوول
میتواند خود را از آن رها کند، این است که بگوید این واکنشها سیاسی است و
بر اساس خصومت با فرد خاص و بحثهای سیاسی این مخالفتها صورت میگیرد.
متاسفانه بهای این تفکر را جامعه چه در زمینههای اقتصادی، چه در زمینه
آموزشی و چه در زمینه فرهنگی پرداخت میکند. الان هم انتقادات از آموزش و
پرورش به حساب برخوردهای سیاسی گذاشته میشود و بهای سنگین این تفکر غلط را
کودکان و نسل آینده ما باید بدهند. در صورتی که قطعا پیشرفت آموزش و پرورش
و تربیت نسل آینده خواسته همه است. شخص وزیر آقای حاجیبابایی هم در مجلس
قابل احترام بوده است. ایشان حرکتهای رو به جلو انجام میدهند و میخواهند
آموزش و پرورش ما را در حقیقت چه از نظر نیروی انسانی، چه از نظر مدیریت
منابع مالی و چه از نظر سیستم آموزشی تکان دهند که آرزوی قلبی همه
نمایندگان مجلس هشتم بوده است. لذا این صحبتهایی که ایشان مخالفتها را
سیاسی بدانند، خیلی بها ندارد و برای کسانی که بدون غرض مسائل آموزش و
پرورش را نگاه میکنند، این استدلالها قابل قبول نیست.
علاوه بر تغییر نظام آموزشی شما به کدامیک از عملکردهای دیگر آموزش و پرورش در این دوره انتقاد دارید؟
مثلا ما پنجشنبهها را تعطیل کردیم، خب جایگزین آن برای دانشآموزان چه
بود؟ چه کاری برای اوقات فراغت پنجشنبهها کردیم؟ آیا پدران و مادرانی که
کار میکردند به دلیل تعطیلی پنجشنبهها میتوانند در کنار فرزندانشان
باشند؟ آیا ما امکانات ورزشی و فوق برنامه را از طریق وزارت فرهنگ و ارشاد،
آموزش و پرورش و صدا و سیما فراهم کردیم؟خب استدلال کنند که آیا این
امکانات فراهم شده است؟ آیا واقعا با تعطیلی پنجشنبهها دانشآموزان بیشتر
در کنار خانواده هستند؟ در ارتباط با سند تحول هم بسیاری از اقداماتی که
صورت میگیرد، بر اساس سند تحول نیست، در حقیقت اقدامات عجولانه و بدون
تفکری است که فقط آشفتگی در نظام آموزش و پرورش را زیاد میکند.
چه اقداماتی؟ میتوانید به طور مصداقیتر مثال بزنید؟
یکی همین نظام 3-3-6 است که در سند تحول به چهار مقطع سه ساله اشاره شده است و در هیچ مقطعی 3-3-6 به تصویب نرسیده است.
یعنی بدون تصویب قانونی این تغییر اساسی در آموزش و پرورش رخ داده است؟
آقای وزیر اشاره کردند به مصوبهیی که در سالهای گذشته 3-3-6 را تصویب
کرده. سوال این است اگر در آن سالها تصویب شده، پس چرا در آن سالها به
اجرا درنیامده است؟اگر در سالهای قبل تصویب شده باشد که قبل از سند تحول
بنیادین بوده است. در مصوبه سند تحول چهار هم مقطع سه ساله در نظر گرفته
شده است.قطعا مقطع 3-3-6 اگر هم به تصویب شورای انقلاب فرهنگی رسیده باشد
که این امکان ندارد و در حقیقت مصوبهیی نداریم نهایتا نظام 3-3-3-3 بوده
است. در زمانی هم که من در مجلس و شورای عالی انقلاب فرهنگی بودم، اجرای
نظام 3-3-6 هیچ وقت در شورا و مجلس تصویب نشد. تا اوایل خردادماه که در
مجلس بودم، آموزش و پرورش موظف شد اگر قرار است 3-3-6 را پیاده کند، شورای
عالی انقلاب فرهنگی شرایط آن را مورد بررسی قرار دهد. اما میبینیم در
حقیقت وزارت آموزش و پرورش خودسرانه این کار را انجام داد و شورای عالی
انقلاب فرهنگی هم بیتفاوت از کنار این مساله عبور میکند و بعد هم عنوان
میشود 3-3-6 نظام گذرایی است از 4-3-5 قبلی به 3-3-3-3 فعلی. هیچ دلیلی هم
آورده نمیشود که چه نیازی داریم به تغییر نظام گذرا.
تغییر و تحولات بنیادین در کشورهای دیگر هم به این ترتیب در آموزش و پرورش صورت میگیرد؟
خیر کدام کشور چنین کاری انجام داده است. اینها نمونه کارهای عجولانه آموزش
و پرورش است که به مصلحت نظام آموزش و پرورش ما نیست. و صدالبته اجرای سند
تحول بنیادین، احتیاج به تزریق امکانات و اعتبارات مالی به آموزش و پرورش
دارد. خب وقتی این امکانات نباشد، نشان میدهد ما عمقی حرکت نمیکنیم و
نهایتا حرکتهایی را انجام میدهیم که مردم فکر کنند که این یک تحول است.
در حالی که الان هم خیلی از اولیا نگران هستند و از وضعیت کتب کلاس ششم
اظهار نگرانی میکنند. حق هم دارند. در وزارت آموزش و پرورش اگر کتابی قرار
باشد به عنوان کتاب ملی تدریس شود، حداقل باید یک سال به طور آزمایشی و
محدود در اختیار دانشآموزان قرار گیرد تا نکات مثبت و منفیاش مشخص و بعد
به عنوان کتاب ملی چاپ شود. صحنه آموزش و پرورش ما در کلان کشور آزمایشگاه
نیست. بچههای ما هم موارد این آزمایشگاه نیستند که ما یک کتابی را به اسم
نظام جدید تغییر دهیم و بعد اگر اشکالی پیدا شد آن را رفع کنیم. بعد هم
ادعا کنیم مگر همه کتابها که تا الان چاپ شده، بدون اشکال بوده است؟
کتابهای کلاس ششم بلافاصله تدوین میشود و معلمان هم بدون اینکه آموزش
لازم را ببینند، وارد سیستم آموزشی میشوند. قطعا اشکالات زیادی دارد. وقتی
ما یک موضوعی را به طور محدود مورد آزمایش قرار میدهیم، اشکالاتش به
میزان زیادی کاهش پیدا میکند. این بدعت بدی است که متاسفانه تحت عنوان
تغییر در کلاس ششم شروع شد و کتابهایی تدوین شد که طبق آییننامههای خود
آموزش و پرورش مورد آزمایش قرار نگرفت و به عنوان کتاب ملی و سراسری وارد
سیستم آموزش و پرورش شد، بدون اینکه رابطه آن با سند تحول بنیادین مشخص
شود. فقط به عنوان کتابها توجه داشتند، با این مضمون که ژرفاندیشی و
تفکرمحوری وارد سیستم آموزشی شود اما آیا واقعا این کتابها میتواند
ژرفاندیشی را به وجود آورد؟ آیا شرایط فیزیکی مدارس آماده است؟ آیا معلمان
آموزش لازم را دیدهاند؟ اینها مواردی است که ما میگوییم شعارگونه است و
ربطی هم به فرد خاصی ندارد. هر حرکتی که در آموزش و پرورش بدون تفکر، تامل،
تعقل و اجرای آزمایشی و محدود صورت گیرد، خطای علمی است که باید از آن
پرهیز کرد.
علاوه بر مشکلاتی که این روزها از سوی مدارس کشور در مورد مشکلات
نظام جدید آموزشی عنوان و گزارش میشود، تصمیمات در حوزه آموزش و پرورش
تاثیرات بلندمدتی هم در آینده دارند. شما در مورد این عواقب بلندمدت در
مجلس هشتم به مسوولان هشدار ندادهاید؟
بارها این موضوع را در مصاحبهها خدمت دوستان عرض کردهام. ما یک تصمیم غلط
اقتصادی میگیریم و بلافاصله خود را نشان میدهد. مثل کاری که دولت در
دیماه سال 90 کرد و ارزش پول ملی نصف شد یا بیتدبیریهای دیگری که صورت
گرفته و وضع اقتصادی ما را به شرایط فعلی رسانده است اما پدیدههای آموزشی و
فرهنگی متاسفانه اثرات غلط خود را در بلندمدت نشان میدهد مثلا در مورد
پیشدانشگاهی در اواخر دهه 60 تصمیم گرفته میشود اما 20 سال میگذرد تا
متوجه شوند این روش غلطی بوده است. اقدامات فعلی و نامطلوب آموزش و پرورش
هم در درازمدت خودش را نشان خواهد داد هرچند همین هفتهیی که از شروع سال
تحصیلی گذشت، به دلیل عمق فشارهایی که وجود دارد، معایب و ناهنجاریهای خود
را برای تربیت نسل آینده دارد رفتهرفته نشان میدهد.
این وضعیت در مدارس دولتی به مراتب بدتر از سایر مدارس است. کمبود
امکانات و کاستیها در کنار گرفتاریها و فشارهای معیشتی و اقتصادی این
روزهای معلمان باعث رفتارهای نامناسب و کمحوصله مدیران و معلمان با
دانشآموزان شده است. شما وضعیت مدارس دولتی را در جریان تغییر و تحولات
بنیادین آموزش و پرورش چطور ارزیابی میکنید؟
فکر میکنم متاسفانه در وضعیت فعلی، وزارت آموزش و پرورش چیزی تحت عنوان
مدارس دولتی باقی نگذاشته است. مدارس ما به دو دسته دولتی و غیردولتی
تقسیم شدهاند که در دولتیها باید همه هزینهها را دولت پرداخت کند و
غیردولتیها هم بر اساس فرمول خاصی که ما در اصلاح قانون مدارس غیرانتفاعی
داریم، شهریه اخذ میکنند. اما متاسفانه مدارس دولتی با عناوین
نمونهمردمی، مدارس مشارکتی، هیات امنایی، تیزهوشان و شاهد از دانشآموزان
پول میگیرند یعنی مدارس محدودی تحت عنوان مدارس دولتی که بر اساس اصل 30
قانون اساسی باید عمل کند، باقی مانده است و این مدارس هم به علت عدم تزریق
بودجههای دولتی و اعتبارات کافی در شرایط نامطلوبی به سر میبرند یعنی
متاسفانه جامعه ما در آموزش و پرورش، جامعهیی کاملا طبقاتی شده است.
خانوادهها هم تا آنجایی که بتوانند، سعی میکنند فرزندانشان را به مدارس
غیردولتی بفرستند بعد هم به مدارس نمونهمردمی که آنها هم پولهای سنگینی
میگیرند، هدایت میشوند. یا مدارسی تحت عنوان مدارس خیرساز که آنها هم
شهریههای کلانی میگیرند. در مدارس دولتی هم به طور غیرآشکار از
خانوادهها پول اخذ میکنند. میماند بخشی از مدارس دولتی و محرومترین قشر
جامعه که مجبور هستند بچههایشان را به این مدارس وارد کنند تا آموزشها
را ببینند که آنجا هم محدودیتهای مالی، امکاناتی، تراکم کلاس و... وجود
دارد. لذا آشفتگی را در این مدارس بیشتر احساس میکنیم. مهمتر از همه
اینکه اصل قانون اساسی با این وضعیت کاملا زیر سوال رفته است. شهریههایی
از بسیاری از دانشآموزان میگیرند که خلاف قانون مصوب مجلس است.
به نظر میرسد بخشنامههای آموزش و پرورش خصوصا در مدارس دولتی به
اندازه کافی بازدارنده نبوده است، به عنوان نمونه با وجود اینکه بر اساس
بخشنامههای آموزش و پرورش تنبیه بدنی در مدارس غیرقانونی است اما این
اتفاق در حال حاضر هم در مدارس میافتد؟
ارزیابی ای از بخشنامههای آموزش و پرورش ندارم. من تنبیه بدنی را در سیستم
آموزش و پرورش به صورت یک عامل فراگیر نمیدانم. اگرچه حتی یک مورد از آن
هم نامطلوب است و آموزش و پرورش باید حتی با این موارد نادر هم برخورد کند.
البته ممکن است یک مدیر توان روانی نداشته باشد. ما نمیتوانیم این موضوع
را به بخشنامهها مربوط بدانیم. بنابراین نادر بودن این موارد اگرچه باید
به عنوان زنگ خطری برای آموزش و پرورش باشد اما من این مورد را به عنوان
نقطه نگرانکننده و معضل در آموزش و پرورش در مقایسه با مشکلات و مسائل
دیگر نمیبینم.
در حال حاضر تحولاتی همچون تغییر سیستم آموزشی یا پولی شدن سیستم آموزش موضوع مهمتری است.
به عنوان سوال آخر چه کارها و برنامههایی بود که شما در مجلس هشتم در حوزه
آموزش و پرورش قصد انجام یا اصلاح و برخورد با آن را داشتید اما به اتمام
نرسید و الان انتظار دارید در مجلس نهم اعضای کمیسیون آموزش پیگیر آن
باشند.
در وهله اول قطعا سند تحول بنیادین آموزش و پرورش باید خط مشی مجلس و دولت
باشد و نباید شعارگونه با آن برخورد شود. اگر آموزش و پرورش میخواهد به
صورت زیربنایی و شعاری این سند را به اجرا درآورد، باید با آن برخورد شدید
شود. قطعا ما از کنار تعطیلات پنجشنبه خصوصا در مقطع راهنمایی و دبیرستان
برای تغییر نظام آموزش و پرورش به راحتی نمیگذشتیم و از همه امکانات
قانونی چه در مجلس و چه در شورای عالی انقلاب فرهنگی برای جلوگیری از این
حرکت استفاده میکردیم.نهایتا یکی از محورهایی که باید به آن توجه شود، این
بود که قطعا اجرای سند تحول بنیادین چه از نظر نرمافزاری و چه از نظر
سختافزاری احتیاج به تزریق اعتبارات مالی دارد و سعی میکردیم این اعتبار
را در اختیار آموزش و پرورش قرار دهیم. همچنین نظارت داشتیم که قدم به قدم
اقدامات آموزش و پرورش منطبق با سند تحول بنیادین آموزش و پرورش باشد و اگر
انحرافی میدیدیم، از ابزارهای قانونی برای برخورد با آموزش و پرورش
استفاده میکردیم.
اعتماد - 30 مهر ماه 91