تاریخچه تشکل های صنفی فرهنگیان ایران

وبلاگ «محمّد خاکساری» مدیر مسئول و صاحب امتیاز هفته نامه «قلم معلّم» و از موسسین کانون صنفی معلمان، در مورد تاریخچه فعالیت های صنفی معلمان ایران، کانون های صنفی و بیانیه های شورای هماهنگی تشکل های صنفی فرهنگیان

تاریخچه تشکل های صنفی فرهنگیان ایران

وبلاگ «محمّد خاکساری» مدیر مسئول و صاحب امتیاز هفته نامه «قلم معلّم» و از موسسین کانون صنفی معلمان، در مورد تاریخچه فعالیت های صنفی معلمان ایران، کانون های صنفی و بیانیه های شورای هماهنگی تشکل های صنفی فرهنگیان

نقد پذیری موجب شکوفایی است

نقد پذیری موجب شکوفایی است



مساله یی به نام نقد پذیری شاید از اول در فرهنگ ما درست مطرح نشده است. می دانید یعنی چه؟ خیلی از ما جوان ها فکر می کنیم که نقد کردن همیشه منفی است و قرار است که فردی در آن نابود شود. اما این گونه نیست، بلکه می تواند نقد مثبت صورت بگیرد و از شخص یا کاری که او کرده است تعریف و تمجید شود. معنی انتقاد عبارت است از اعمال قضاوتی منفی که به ویژه درباره شیوه های سلوک، ادبیات یا محصولات فرهنگی به طور عام صورت می گیرد


نقد پذیری موجب شکوفایی است


نویسنده: پویا کمالی

یک نسل چهارمی اگر بخواهد درباره نقد صحبت کند باید ابتدا این را بگوید که آیا اصلاروحیه انتقاد پذیری دارد؟ آیا تحمل شنیدن حرف مخالف خودمان را داریم؟ خیلی اوقات افراد وقتی با نقد تند و تیزی مواجه می شوند به سرعت در مقابل آن حرف می ایستند و قبول نمی کنند، بعضا هم پیش می آید که عادت داریم نقد افراد را با توجه با شخصیت شان بررسی کنیم. به نظر می آید در بین نسل چهارمی انتقاد پذیری و باید بگوییم که پدیده یی به نام تجربه دیگران، کاملابی معنا توصیف می شود. وقتی ما نمی خواهیم حرف کسی را قبول کنیم یا از تجربه های او درس بگیریم خب واقعا شما فکر می کنید به نقد کسی درباره خودمان گوش می دهیم؟
    مساله یی به نام نقد پذیری شاید از اول در فرهنگ ما درست مطرح نشده است. می دانید یعنی چه؟ خیلی از ما جوان ها فکر می کنیم که نقد کردن همیشه منفی است و قرار است که فردی در آن نابود شود. اما این گونه نیست، بلکه می تواند نقد مثبت صورت بگیرد و از شخص یا کاری که او کرده است تعریف و تمجید شود. معنی انتقاد عبارت است از اعمال قضاوتی منفی که به ویژه درباره شیوه های سلوک، ادبیات یا محصولات فرهنگی به طور عام صورت می گیرد. بررسی انتقادی متون مذهبی، فعالیتی بود که به عنوان نوعی حربه مناقشات دینی در جریان اصلاح مذهبی نشو و نما یافت. در آن هنگام نقد متون انجیلی، به منزله قضاوتی منفی اما عینی در باب عمل و احکام دستگاه روحانی در نظر گرفته می شد. غرض از انتقاد، کشف مفروضات مستتر و برملاکردن بطلان دعاوی حجیت آن مفروضات، و همچنین به طور ساده پیدا کردن غلط ها و اشتباهات بود... هگل تاریخ بشر را به منزله پیشرفت آگاهی او در نظر می گرفت و عقیده داشت که این خودآگاهی قیود موجود اجتماعی را دایما دگرگون می کند و پیوسته در حدود آن فراتر می رود. پس در فلسفه هگلی انتقاد چیزی بیشتر از قضاوت منفی به حساب آمد و نقش مثبت کشف و برملاکردن اشکال موجود معتقدات به خاطر تقویت تعالی انسان ها در جامعه به آن داده شد. (آبرکرامبی)
    در نظر مارکس مفهوم انتقاد تنها به طور ساده نوعی قضاوت ذکاوت آمیز منفی در باب دستگاه های ایدئولوژیکی اندیشه نبود، بلکه فعالیتی بود که صفات عملی و انقلابی داشت. مارکس... بنای بسط این عقیده را گذاشت که انتقاد فلسفی برای آنکه موثر باشد لازم است به صورت ابزاری متعلق به طبقه کارگر در مبارزه انقلابی او بر ضد بورژوازی در آید. لذا انتقاد در مفهوم مارکسی آن با پراکسیس ملازمه پیدا کرد و این به آن معناست که انتقاد هوشمندانه تنها ضمن فعالیت انسان ها در جامعه می تواند فعالیت کامل پیدا کند. (همان)
    نظریه پردازان مکتب انتقادی برداشت عمیق تری از مفهوم انتقاد در شکل هگلی آن را ارائه کردند. از نظر آنها مشرب انتقادی باید خصلت «از خود انتقاد کنندگی» نیز داشته باشد.
    
    نقد به عنوان یک مهارت اجتماعی:
    از آنجایی که انسان موجودی پرسشگر و اندیشه ورز است و همین ویژگی موجب خلق شمار انبوهی از آثار فکری و فرهنگی در طول تاریخ شده است. آثاری به وسعت و گوناگونی اسطوره ها، جادوگری ها، هنرها، اشعار، داستان ها و افسانه ها تا آموزه های دینی، اخلاقی، حقوقی، ارزش ها و هنجار ها و از ابزار و ادوات زندگی گرفته تا نمادها و معنی های آنها و در راس همه آنها زبان جملگی دستاورد های پرسشگری و اندیشه ورزی بشر برای حل مسائل و مشکلات خود بوده که همچنان ادامه دارد و هیچ گاه از حرکت باز نمی ایستد.
    بی شک آنچه موجب تداوم جریان خلاقیت و آفرینش فکری، هنری و فنی مدام و مستتر شده، همانا روحیه نقادی و انتقاد است. روحیه یی که بدون تردید معطوف به بهبود امور است و از این روست که هرگز اجازه نمی دهد انسان به وضع موجود رضایت دهد و دست روی دست بگذارد.
    نقد و انتقاد موجب پویایی جامعه بشری و موتور حرکت جوامع است و اساسا به خاطر همین خصلت بشری است که ما در بررسی پدیده های انسانی و اجتماعی از تاریخ کمک می گیریم. تاریخ سیر حرکت جوامع و تغییر تحولات آنها را و خاستگاه و رستنگاه جایگاهی که اکنون در آن سر می کنیم، به ما بازمی نمایاند.
    با وجود وقوف و اذعان اغلب یا شاید همه انسان های با عقل و سلیم و درک متوسط به ثمرات نقد، معهذا شاهد رویگردانی شمار کثیری از افراد در جامعه از نقد و نقادی هستیم. این خود نوعی آسیب و مساله اجتماعی و فرهنگی قلمداد می شود که به تبع آن بسیاری از مسائل و مشکلات را در جامعه پدید می آورد. از این روست که باید به اهمیت نقد و نقادی توجه بیشتری شود و به عنوان یک مهارت اجتماعی در کنار دیگر مهارت ها مانند تفکر، استدلال، بیان نظرات، گفت وگو، همدلی، مباحثه و... در جریان اجتماعی شدن، در افراد درونی شود.
    باید همگی بپذیریم که نقد موجب شکوفایی جامعه است. هر کس ما را نقد کند بزرگ ترین خدمت را به ما کرده و هر کس که از بیان نواقص و معایب ما خودداری کند یا آنها را لاپوشانی کند و بدتر از آن اگر تملق گویی کند، به ما خیانت بزرگی کرده است. اگر نقد کردن لطف است لذا نباید صرفا از دیگران انتظار لطف و عنایت داشته باشیم بلکه ما نیز باید آنها را مورد لطف و محبت و عنایت خود قرار داده و آنها را نقد کنیم
.
    اعتماد - 17 اسفند       91

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد