تاریخچه تشکل های صنفی فرهنگیان ایران

وبلاگ «محمّد خاکساری» مدیر مسئول و صاحب امتیاز هفته نامه «قلم معلّم» و از موسسین کانون صنفی معلمان، در مورد تاریخچه فعالیت های صنفی معلمان ایران، کانون های صنفی و بیانیه های شورای هماهنگی تشکل های صنفی فرهنگیان

تاریخچه تشکل های صنفی فرهنگیان ایران

وبلاگ «محمّد خاکساری» مدیر مسئول و صاحب امتیاز هفته نامه «قلم معلّم» و از موسسین کانون صنفی معلمان، در مورد تاریخچه فعالیت های صنفی معلمان ایران، کانون های صنفی و بیانیه های شورای هماهنگی تشکل های صنفی فرهنگیان

آموزش‌وپرورش، تعارض درون و بیرون



ولی معلمان ما به عنوان اصلی‌ترین عامل تعلیم و تربیت از روش‌های نوین تدریس به همان علت پیش‌گفته – عقب ماندن مدرسه از معلمان در بحث هوشمند‌سازی مدارس- از این فناوری‌ها بی‌بهره مانده‌اند. چون سیستم سنتی آموزش‌وپرورش نیز اجازه چنین کاری را نمی‌دهد و کتاب درسی حرف اول را می‌زند. در چنین ساختاری وجود تعارض طبیعی است؛ ضمن این‌که می‌خواهیم مشکلات سیستم آموزش‌وپرورش را با بخشنامه حل کنیم، یعنی به صورت فراگیر از طریق بخشنامه بگوییم که چه چیزی بپوشد، چطور حرف بزند، چطور با دیگران رفتار کند و موارد فراوانی از این دست. مجموعه این‌ها عواملی است که به تدریج شکل‌دهنده دوگانگی شخصیت در محیط مدرسه و خارج از مدرسه می‌شود و چنین تعارض‌هایی در قالب ساختار آموزش‌وپرورش شکل می‌گیرد

  • آموزش‌وپرورش، تعارض درون و بیرون
  • جامعه (8) / سید افشین امیرشاهی

  • تجربه‌های طولانی در روانشناسی آموزش‌وپرورش و نیز آموزش‌وپرورش تطبیقی ثابت می‌کند نحوه گفت‌و شنود، طرز نگاه کردن و نحوه حرکات انسان تاثیر عمیقی در طرف مقابل می‌گذارد و این تاثیر در تعلیم و تربیت انکارناپذیر است.
    این نکته را بسیاری از روانشناسان تایید کرده‌اند و از این موضوع در فرآیند یاددهی و یادگیری بهره گرفته‌اند.
    اگر به کارکرد مدرسه نگاهی بیندازیم، مشاهده می‌کنیم این تجربه‌ها در مدرسه‌ها و نظام تعلیم و تربیت کشورمان فاقد جایگاه مناسب است، در واقع ساختار متمرکز و سنتی آموزش در تعارض با نیازها، تحولات و مطالبات نسل جدید به سر می‌برد.
    نظام تعلیم و تربیت کارکردهایی آشکار و پنهان دارد که ظاهرا کارکرد پنهان آن در سال‌های اخیر مورد غفلت واقع شده است. کارکردهای آشکار همان برنامه‌های درسی و چارچوب‌های آموزشی تعریف شده و تصویب شده هستند. در حالی که کارکردهای آموزش پنهان
    (Hidden curriculum، برنامه درسی پنهان) تصویب شده نیستند. الگو‌برداری فراگیر از معلم، یک برنامه درسی پنهان است، ازدواج یک دختر و پسر جوان در حین تحصیل در دانشگاه نیز یک کارکرد پنهان است و مثال‌های فراوان دیگری از این دست.
    بسیاری از اعمال و رفتار دانش‌آموزان در مدرسه را می‌توان در زمره کارکردهای پنهان مدرسه به شمار آورد. کارکردهای پنهان تاثیرات عمیقی دارند که در نحوه پرورش فراگیران بسیار تاثیر‌گذارند.
    با توجه به اهدافی که برای آموزش‌وپرورش در نظر گرفته شده است، برنامه درسی پنهان می‌تواند در تحقق بسیاری از این اهداف تاثیر مثبت داشته باشد. مطالعه آموزش‌وپرورش تطبیقی نیز این امر را به اثبات می‌رساند. ولی بسیاری از کارکردهای پنهان نظام تعلیم و تربیت در کشور ما به گونه‌ای است که یکی از نتایج آن ایجاد تعارض در بدنه آموزش‌وپرورش است. معلمی را در نظر بگیرید که در چارچوب مدرسه رفتار و گفتار مشخصی دارد که به هیچ عنوان قابل قیاس با جنس رفتار او در خارج از چهاردیواری مدرسه نیست. همین قیاس درباره دانش‌آموزان نیز مصداق دارد. به‌ویژه این‌که آنچه در زندگی روزانه خانواده‌ها جریان دارد با آن چیزی که مدرسه می‌خواهد به زور به خورد دانش‌آموزان بدهد تفاوتی فاحش دارد، همین مسئله تعارض‌های درونی و بیرونی نظام آموزش‌وپرورش با شیوه‌های تربیتی خانواده‌ها و روال مرسوم جامعه را بیشتر و بیشتر می‌کند.
    پرسش این است که واقعا دلیل این تعارض‌ها چیست؟ چرا بسیاری از کارکردهای پنهان آموزشی ما تغییر کرده است؟ چرا ساختار آموزشی ما در تعارض با نیازهای نسل جوان است؟
    برنامه‌های آموزشی کهنه است
    یکی از دلایل به وجود آمدن چنین وضعیتی در نظام آموزش‌وپرورش ما ایجاد فاصله میان انتظارات جامعه و کارکردهای مدرسه است، عقب‌ماندگی نظام آموزشی از تحولات و پیشرفت‌های اجتماعی یکی از مسائل آموزش‌وپرورش است. جامعه و ضرورت‌های آن دایما در حال دگرگونی است و مدرسه‌ها متاسفانه، اغلب زمانی به نیازهای زندگی می‌رسند که جای خود را به شرایط و مقتضیات دیگر سپرده‌اند و البته بعضی نیز منتفی شده‌اند. حتی در بهترین نظام‌های آموزشی جهان در کامل‌ترین و پیشرفته‌ترین مدرسه‌های موجود، روال کار روزانه مدرسه‌ها از نیازهای جامعه فاصله دارد و تلاش‌ها و کوشش‌ها معمولا به‌هنگام نیست و در قالب ضرورت‌های گذشته صورت می‌گیرد.
    مدرسه، تربیت کودکان و نوجوانانی را برعهده می‌گیرد که باید در آینده زندگی کنند؛ یعنی کسانی که باید برای مقابله با مسائل فردای جامعه آماده شوند. اگر به رسالت مدرسه در ساختن فردای جامعه توجه کنیم، کهنگی برنامه‌های آموزشی و عقب‌ماندگی مدرسه از ضرورت‌های زمان، بیشتر جلب توجه می‌کند. چیزی که در نظام آموزشی ما پررنگ‌تر از بسیاری از کشورهای جهان است. در چنین شرایطی است که باید برای تعدیل آثار ناگوار عقب‌ماندگی مدرسه و فاصله ایجاد شده میان کارکردهای مدرسه و انتظارات جامعه چاره‌ای اندیشید. ولی اگر کودکان و نوجوانان را تنها در حصار مدرسه قرار دهیم و از بطن جامعه دور نگهداریم، یعنی آن‌ها را تنها در چارچوب‌های الگوی مصنوعی مدرسه تحت آموزش قرار دهیم و خود در قالب این الگو گرفتار شویم، از واقعیت‌های زندگی دور خواهیم ماند. در حالی که باید این پرسش را در نظر داشت که آیا دوران تحصیل 12ساله هر کودک و نوجوان فقط یک دوره آماده شدن برای زندگی است یا جزیی از زندگی نیز به شمار می‌رود؟
    برنامه درسی ملی
    دلیل دیگر وجود تعارض در ارکان نظام آموزشی کشور را می‌توان در برنامه درسی کشور جست‌وجو کرد. معمولا هر کشوری برای خود یک برنامه درسی ملی دارد. در این برنامه درسی، به‌طور مشخص تاکید شده است که در ساختار آموزش‌وپرورش چه فعالیت‌هایی صورت پذیرد. براساس این برنامه درسی ملی است که کتاب‌های درسی وحجم و محتوای آن‌ها تدوین می‌شوند. بر این اساس مشخص می‌شود که کتاب‌های درسی دوره‌های ابتدایی، راهنمایی یا دبیرستان به چه صورتی باشد، توسط چه کسانی تهیه شود، چه موضوع‌هایی را دربر بگیرد، چقدر در آموزش موثر باشد و حتی کتاب درسی از چه اولویتی برخوردار باشد.
    در کشور ما کتاب درسی مسئولیت و نقش بسیاری در آموزش دارد و همه دست‌اندرکاران تعلیم و تربیت نیز جایگاه ویژه‌ای برای آن در نظر گرفته‌اند. کتاب درسی در آموزش‌وپرورش ما نقشی برجسته دارد و ما با نگاهی که به محتوای آموزشی داریم سعی می‌کنیم ناتوانی‌های دیگرمان را در بعد ساختار آموزش‌وپرورش با کتاب جبران کنیم. به‌همین دلیل است که تعداد کتاب‌های درسی یا حجم آن‌ها زیاد شده است؛ چون می‌خواهیم از طریق کتاب یک راه طولانی را کوتاه کنیم و درکمترین زمان با ارائه محتوا به نحو متحدالشکل در سراسر کشور به آن برسیم. راهی که باید از طریق تقویت شایستگی حرفه‌ای معلم طی کنیم که البته هزینه و زمان می‌خواهد. در چنین شرایطی مدرسه عمدتا به محل انتقال دانش تبدیل می‌شود و از جایی برای تمرین برگرفته شده از اطلاعات خبری نیست. این در حالی است که در دنیایی که همواره در حال تغییر است، به مهارت‌های زندگی نیاز داریم؛ یعنی مدرسه‌های ما باید به آموزش‌هایی بپردازند که مهارت‌های زندگی را شامل شود. مهارت‌هایی چون خوب شنیدن و خوب سخن گفتن، زندگی در گروه و مشارکت‌پذیر بودن، مطالبه حقوق شهروندی، برقراری روابط انسانی، حفظ محیط‌زیست و صمیمیت با محیط زندگی و غیره که آموزش این‌ها نه تنها در مدرسه‌های ما مشاهده نمی‌شود و تنها کتاب نیز نمی‌تواند به چنین آموزش‌هایی بپردازد.
    وقتی ساختار آموزش یک ساختار سنتی و متمرکز باشد با نیازها و تحولات و مطالبات نسل جدید از نظر ساختاری مشکل پیدا می‌کند. هنگامی که تصور بر این است که می‌توان بسیاری از امور مربوط به آموزش‌وپرورش را با بخشنامه حل کرد و زمانی که در برنامه‌های درسی وکتاب‌های درسی به جایی رسیده‌ایم که در آموزش‌وپرورش کتاب درسی و امتحان همه‌چیز را تحت‌الشعاع قرار می‌دهد و چیزی قدرتمندتر از این دو نیست، مسلم است که تعارض‌هایی نیز پدید می‌آید. نتیجه این می‌شود که کتاب درسی آنچه را که ارائه می‌کند شأنیت محتوا پیدا کرده و سایر امور تربیتی زیر سایه آن قرار می‌گیرد. شاید بتوان فاصله گرفتن کارکردهای تعریف شده و تصویب شده در آموزش‌وپرورش با کارکرد نقش‌های پذیرفته شده را نیز در این راستا بررسی کرد.
    رسانه‌های آموزشی و ساختار کهنه آموزش‌وپرورش
    موضوع دیگری که می‌توان از طریق آن تعارض موجود در نظام آموزش‌وپرورش را در نظر قرار داد به مسئله فناوری‌های ارتباطات و ساخت جامعه بازمی‌گردد. ارتباط یکی از عناصر مهم زندگی اجتماعی است و در نظام‌های اجتماعی مانند خانواده یا اجتماعات روستایی، شهر و... در انتقال دانش‌ها، مهارت‌ها و نگرش‌ها سهم عمده‌ای دارد. موقعیت‌های آموزشی، چه رسمی مانند آنچه در مدرسه و آموزشگاه‌ها شکل می‌گیرند، چه غیررسمی، مانند فعالیت‌هایی که در کتابخانه‌ها، فرهنگسراها و سایر کانون‌های علمی، فرهنگی و هنری صورت می‌گیرد نوعی موقعیت ارتباطی به شمار می‌روند. به همین دلیل است که شناسایی، انتخاب، تولید و کاربرد رسانه‌های آموزشی و توانمندی‌هایی که در شکل‌دهی جریان‌های ارتباطی آموزشی دارد در آموزش‌وپرورش کشورهای پیشرفته بسیار مهم تلقی شده است، چون تاثیر مثبتی در ایجاد دگرگونی‌های مطلوب در فراگیر دارند. در کشور ما نیز اهمیت این مسئله درک شده است، اما ساختار آموزش‌وپرورش با بهره‌گیری از نرم‌افزارهای مدرن اگر نخواند، چندان هم‌گام نیست. به همین دلیل اجرای طرح هوشمندسازی مدارس، طرح تبلت آماده همچنان در ایستگاه اول مانده است و شاید به همین دلیل است که در بسیاری از مدارس هنوز تاکید نظام تعلیم و تربیت بر همان روش‌های تدریس کهنه باشد، به همین دلیل می‌بینیم، اصول کلی آموزش به‌طور کلی در بعضی مدارس رعایت نمی‌شود. اصولی چون تدارکات پیش از یادگیری، ایجاد انگیزش در یادگیرندگان، تهیه نمونه‌ای از عملکرد نهایی، هدایت یادگیرندگان، تمرین، رعایت مراحل آموزش، رعایت تفاوت‌های فردی و اجرای فعالیت‌های متنوع آموزشی در کلاس درس آن‌طور که باید، جدی گرفته نمی‌شود. در کنار این اصول، روش‌های مختلف تدریس چون آموزش نمایشی، روش اکتشافی هدایت شده، روش حل مسئله، بحث گروهی و... وجود دارد که در کنار همه این روش‌ها می‌توان از رسانه‌های آموزشی- با توجه به شرایط یادگیری و تشخیص معلم- استفاده کرد. همچنین پیش از ورود تبلت، لپ‌تاپ و آی‌پد به جامعه، رسانه‌هایی چون انواع تابلوها، نمودارها، چارت، نقشه، پوستر، عکس، پروژکتور اوپک، تلق شفاف و پروژکتور اورهد، فیلم استریپ، نوارهای شنیداری و کامپیوتر مورد تاکید کارشناسان تعلیم و تربیت بود که البته همچنان نقش مهمی در فرآیند یاددهی و یادگیری دارند. هرچند این نقش کم‌رنگ شده باشد، ولی همچنان تاثیرگذاری‌‌اش را حفظ کرده‌ است. اما از منظر هوشمند‌سازی مدارس شاید بتوان گفت بسیاری از معلمان از نظام تعلیم و تربیت کشور جلوتر هستند و بسیاری از دانش‌آموزان نیز از تسلط کافی برای استفاده از این فناوری‌ها برخوردارند، اما مشکل باز هم عقب بودن مدرسه در کشور ما از این فناوری‌هاست.
    در واقع نیم نگاهی به تکنولوژی آموزشی و رهنمودهای آن نشان می‌دهد که تا چه حد لازم است از تلفیق مناسب منابع انسانی و غیرانسانی در طراحی، اجرا و ارزشیابی کل فرآیند یادگیری و یاددهی به صورت سیستماتیک بهره گرفت. ولی این رهنمودها در نظام آموزشی ما مهجور مانده است و بیشتر نامی از تکنولوژی آموزشی و رسانه‌های آموزشی در نظام تعلیم و تربیت به چشم می‌خورد و هنوز مدرسه شاهد همان روش تدریس سخنرانی و گچ و تخته سیاه است.
    اما در آموزش‌وپرورش نقش نیروی انسانی بسیار مهم است و معلم از مهم‌ترین عوامل در رشد و توسعه کیفی و محتوایی تعلیم و تربیت به شمار می‌آید. چون تربیت انسان نتیجه یک جریان متقابل دوجانبه بین معلم و شاگرد است و عکس‌العمل فراگیران نیز در این تعامل دوجانبه یکسان نیست و آن‌چنان متنوع است که در قالب رده‌بندی مشخص و قابل شناسایی نمی‌گنجد. به همین دلیل امکان ارائه الگوی پیش‌ساخته و کلاسیک تربیتی برای کار معلم را نمی‌توان انتظار داشت. زیرا تهیه یک دستورالعمل تربیتی که در ارتباط با تفاوت‌های فردی بتواند به همه ضرورت‌های تربیت فردی پاسخ دهد کار آسانی نیست و باید از روش‌های گوناگونی بهره جست.
    ولی معلمان ما به عنوان اصلی‌ترین عامل تعلیم و تربیت از روش‌های نوین تدریس به همان علت پیش‌گفته – عقب ماندن مدرسه از معلمان در بحث هوشمند‌سازی مدارس- از این فناوری‌ها بی‌بهره مانده‌اند. چون سیستم سنتی آموزش‌وپرورش نیز اجازه چنین کاری را نمی‌دهد و کتاب درسی حرف اول را می‌زند. در چنین ساختاری وجود تعارض طبیعی است؛ ضمن این‌که می‌خواهیم مشکلات سیستم آموزش‌وپرورش را با بخشنامه حل کنیم، یعنی به صورت فراگیر از طریق بخشنامه بگوییم که چه چیزی بپوشد، چطور حرف بزند، چطور با دیگران رفتار کند و موارد فراوانی از این دست. مجموعه این‌ها عواملی است که به تدریج شکل‌دهنده دوگانگی شخصیت در محیط مدرسه و خارج از مدرسه می‌شود و چنین تعارض‌هایی در قالب ساختار آموزش‌وپرورش شکل می‌گیرد
  • روزنامه   بهار  -   8    خرداد  92
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد