تاریخچه تشکل های صنفی فرهنگیان ایران

وبلاگ «محمّد خاکساری» مدیر مسئول و صاحب امتیاز هفته نامه «قلم معلّم» و از موسسین کانون صنفی معلمان، در مورد تاریخچه فعالیت های صنفی معلمان ایران، کانون های صنفی و بیانیه های شورای هماهنگی تشکل های صنفی فرهنگیان

تاریخچه تشکل های صنفی فرهنگیان ایران

وبلاگ «محمّد خاکساری» مدیر مسئول و صاحب امتیاز هفته نامه «قلم معلّم» و از موسسین کانون صنفی معلمان، در مورد تاریخچه فعالیت های صنفی معلمان ایران، کانون های صنفی و بیانیه های شورای هماهنگی تشکل های صنفی فرهنگیان

تربیت پذیری فردی و جمعی - 5


تربیت پذیری فردی و جمعی - 5


اصل تربیت پذیری دو وجه متفاوت اما مرتبط با هم دارد؛ یکی وجه فردی و دیگری وجه جمعی. تک فرزندی که در خانواده ای کوچک و بدون رفت وآمدهای مکرر زیر نظر والدین خویش و با آداب و اصول و فرهنگ خاص پرورش می یابد، تربیت پذیری فردی را تجربه می کند اما یک نسل که با برنامه ریزی های فرهنگی و آموزشی دولت یا تحت تاثیر رسانه ها یا در کوران جنبش های سیاسی و فرهنگی و اجتماعی پرورش می یابد، یا فرصت پرورش مطلوب را از دست می دهد تربیت پذیری جمعی را تجربه می کند. تذکر به این وجه اخیر از تربیت پذیری البته برای آن است که معلوم شود نقش دولت و جریان های اجتماعی بر فرآیند پرورش افراد که البته در برابر اعمال ارادی خود مسوولیت دارند تا چه پایه می تواند مهم باشد.


تربیت پذیری فردی و جمعی - 5



نویسنده: سیدیوسف مصطفوی

در نوشتار پیشین به اصل مسوولیت پذیری فردی اشاره شد. در پیش نهادن این اصل هیچ در نظر نبود و نیست جز مفاد و محتوای مختصر همان گزاره دایر بر اینکه برخی افراد در برخی شرایط در برابر برخی اعمال خود، دست کم مسوولیت اخلاقی دارند. نه قصد آن بوده و هست که از دولت سلب مسوولیت شود و نه آنکه از جامعه در کلیت و یکپارچگی اش سلب مسوولیت شود و نه آنکه وجود جامعه و نهادهای اجتماعی و سیاسی، انکار یا در اهمیت و تاثیرگذاری شان تردید شود. مقصود همان است که از گزاره در سادگی و اختصارش فهمیده می شود. از جمله استدلال های خوبی که برای تایید گزاره یادشده می توان علاوه بر شهودی بودنش عرضه کرد این است که انکار آن منطقا مستلزم نتایج و لوازمی است که کمتر کسی حاضر به پذیرفتن آن نتایج و لوازم است. گمان نمی رود شمار افرادی که همگان را در همه اعمال خود یکسره مبرا می انگارند، چندان پر باشد. به همین منوال، اصل دیگری را می توان پیش نهاد که اگر نه در آغاز اما در مسیر مباحثات پیرامون اولویت نقد دولت یا جامعه بسیار به کار خواهد آمد و آن هم اصل تربیت پذیری افراد انسانی است. تقریبا همه افراد انسانی به جز گروهی محدود که البته از مسوولیت های حقوقی و اخلاقی و اجتماعی معذور و معافند، تربیت پذیرند. عوامل وراثتی یا محیطی ممکن است فرآیند تربیت پذیری را دشوار و طولانی یا کوتاه و آسان کند اما اصل و اساس آن را منتفی نمی سازد. مشاهدات عمومی ما در جوامع مختلف و در گروه های مختلف سنی و جنسیتی و اقتصادی نشانگر آن است که عموم افراد بشر کمابیش همچنان که همیشه آمادگی آموختن چیزهایی را دارند که پیش تر نمی دانسته اند؛ آمادگی پذیرش تدریجی رفتارها و عاداتی را نیز دارند که پیش تر به آنها خو نداشته اند. یک نمونه ساده و پیش چشم در جامعه ما عادت به بستن کمربند ایمنی به هنگام رانندگی است که روزگاری نادر بود و حتی مشاهده اش مایه تفریح خاطر می شد اما امروز عادتی جدی و فراگیر شده که ترکش نگاه های سرزنش بار را نیز می تواند در پی داشته باشد. در همه جوامع بشری در طول تاریخ می توان کسب یا ترک عادات خوب و بد را مشاهده و مطالعه کرد. اما علاوه بر این همه مشاهدات، می توان از طریق برهان خلف استدلال کرد که انکار اصل تربیت پذیری فردی و جمعی منطقا مستلزم نتایج و لزومی است که پذیرفتنشان ساده نیست. به عنوان نمونه اگر تربیت پذیری افراد انسانی را انکار کنیم، فرآیند آموزش و پرورش را باید به عنوان امری بیهوده تعطیل کنیم یا آنکه تربیت فرزندان یا بازآموزی آسیب دیدگان اجتماعی را کنار نهیم. به علاوه تلاش برای هرگونه تغییر به عنوان یک ماجراجویی بی حاصل نیز باید متوقف شود. دولت و نهاد های مدنی نیز نباید با صرف بودجه بکوشند رفتارهایی را ترویج کنند. اگر افراد انسانی رفتارهای خوب یا بد را نمی توانند بیاموزند یا ترک کنند پس می توان نتیجه گرفت که همه رفتارها و کنش های فردی و جمعی تابع نوعی جبر گریز ناپذیر است و هر گونه تلاش برای تغییر تقدیر باید کوششی بی فرجام تلقی شود؛ امری که ما دست کم در مورد خود یا اطرافیانمان به سادگی نمی پذیریم. اما از سوی دیگر باید در نظر داشت که اصل تربیت پذیری دو وجه متفاوت اما مرتبط با هم دارد؛ یکی وجه فردی و دیگری وجه جمعی. تک فرزندی که در خانواده ای کوچک و بدون رفت وآمدهای مکرر زیر نظر والدین خویش و با آداب و اصول و فرهنگ خاص پرورش می یابد، تربیت پذیری فردی را تجربه می کند اما یک نسل که با برنامه ریزی های فرهنگی و آموزشی دولت یا تحت تاثیر رسانه ها یا در کوران جنبش های سیاسی و فرهنگی و اجتماعی پرورش می یابد، یا فرصت پرورش مطلوب را از دست می دهد تربیت پذیری جمعی را تجربه می کند. تذکر به این وجه اخیر از تربیت پذیری البته برای آن است که معلوم شود نقش دولت و جریان های اجتماعی بر فرآیند پرورش افراد که البته در برابر اعمال ارادی خود مسوولیت دارند تا چه پایه می تواند مهم باشد.

شرق -   11     خرداد      92

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد