نگاهی به مدرسههای غیرانتفاعی
مهدی بهلولی*
شماری از این مدرسهها، نرخ مصوب آموزش و پرورش را به روشها و بهانههای گوناگون آموزشی و ناآموزشی به کنار میگذارند و مبلغ دلخواه خود را با توجه به مکان و منطقه مدرسه دریافت میکنند. گرچه این نکته، نزد کارگزاران آموزشی، چیز چندان پنهان و پوشیدهای هم نیست و آنها نیز از آن باخبرند؛ تازه برخی از همین کارگزاران گذشته یا کنونی، مدیریت شماری از مدرسههای غیرانتفاعی را برعهده دارند. اما با اینکه این مسئلهای آشناست و بارها از آن سخن به میان آمده، کسی چندان در پی پرداختن درست به آن نیست و گویی به عنوان یک «واقعیت دگرگونیناپذیر» پذیرفته شده است و اینگونه توجیه میشود که به هر رو، هم دولت باید کوچک شود و برخی از مسئولیتهای خود را به بخش خصوصی بپردازد و هم در همه جا، هر چه پول بیشتری پرداخت شود، آش بیشتری هم خورده میشود و از آن میان در آموزش نیز این چنین است. پس فرزند کسی که توانایی مالی بیشتری دارد، میتواند از آموزش بهتری نیز بهرهمند شود. ولی هنگامی که از نزدیک با واقعیت مدرسههای غیرانتفاعی روبهرو میشویم، نکتههایی را درمییابیم که بعضا افسوسبرانگیز است. برای نمونه، اینکه شماری از کسانی که فرزندان خود را در این مدرسهها نامنویسی میکنند به هیچ رو از طبقه مرفه جامعه، به حساب نمیآیند.
در چند روز گذشته، در برخی رسانهها، گزارشهایی منتشر شد از شهریههای هنگفت برخی مدرسههای غیردولتی(غیرانتفاعی) و افزایش این شهریهها در سال آینده که دستکم برابر تورم انجام خواهد گرفت. البته این آمار و ارقام چندان ناشنیده و تازه نیست و سالهاست که منتشر میشوند- بهویژه در خردادماه که نامنویسی مدرسهها آغاز میشود- و برخی هم که از نزدیک با این شهریهها آشنایند. این نگارنده دوستی دارم که سال گذشته برای نامنویسی فرزندنش در پایه چهارم دبیرستان، مبلغ هشت میلیون و دویست هزار تومان پرداخت. البته آموزش و پرورش،هر ساله نرخ مصوب خود را به این مدرسهها اعلام مینماید و از آنها درخواست میکند که نرخ مصوب را در دید خانواده دانشآموزان بگذارد اما مساله این است که شماری از این مدرسهها، نرخ مصوب آموزش و پرورش را به روشها و بهانههای گوناگون آموزشی و ناآموزشی به کنار میگذارند و مبلغ دلخواه خود را با توجه به مکان و منطقه مدرسه دریافت میکنند. گرچه این نکته، نزد کارگزاران آموزشی، چیز چندان پنهان و پوشیدهای هم نیست و آنها نیز از آن باخبرند؛ تازه برخی از همین کارگزاران گذشته یا کنونی، مدیریت شماری از مدرسههای غیرانتفاعی را برعهده دارند. اما با اینکه این مسئلهای آشناست و بارها از آن سخن به میان آمده، کسی چندان در پی پرداختن درست به آن نیست و گویی به عنوان یک «واقعیت دگرگونیناپذیر» پذیرفته شده است و اینگونه توجیه میشود که به هر رو، هم دولت باید کوچک شود و برخی از مسئولیتهای خود را به بخش خصوصی بپردازد و هم در همه جا، هر چه پول بیشتری پرداخت شود، آش بیشتری هم خورده میشود و از آن میان در آموزش نیز این چنین است. پس فرزند کسی که توانایی مالی بیشتری دارد، میتواند از آموزش بهتری نیز بهرهمند شود. ولی هنگامی که از نزدیک با واقعیت مدرسههای غیرانتفاعی روبهرو میشویم، نکتههایی را درمییابیم که بعضا افسوسبرانگیز است. برای نمونه، اینکه شماری از کسانی که فرزندان خود را در این مدرسهها نامنویسی میکنند به هیچ رو از طبقه مرفه جامعه، به حساب نمیآیند. سه سال پیش، فرزند خانوادهای، دانشآموز من بود که در یک خانه 50 متری یک خوابه سکونت داشتند- خانوادهای چهار نفره- اما پسرشان را در مدرسهای غیرانتفاعی حوالی میدان انقلاب گذاشته بودند با شهریه سالانه نزدیک به سه میلیون تومان. بگذریم که یکی از آموزگاران این مدرسه نیز دانشجو بود و کارگزاران مدرسه، در میانه سال، با انتقاد دانشآموزان، ناگزیر به برکنار کردن آن شدند، ناگفته نماند که دانشجو بودن یا بهکارگیری ناآموزگار رسمی، بیشتر به خاطر صرفه اقتصادی انجام میپذیرد. باری، هنگامی که من از پدر این دانشآموز که از قشر زحمتکش بود، پرسیدم که چرا پسرت را به مدرسه دولتی نمیبری، گفت میخواهم بچهام باسواد شود و به جایی برسد، شنیدهام که در مدرسه دولتی، خوب درس نمیدهند و غیرانتفاعی بهتر است. گرچه شاید درصدی از مدرسههای غیرانتفاعی اینچنین نیست و از نظر آموزشی، در وضعیت مطلوبی بهسر نمیبرند. یکی از شاگردهای بسیار معمول این مدرسهها، صدور دو کارنامه برای دانشآموزان است در ترم نخست. در یکی از این کارنامهها، نمرههای واقعی که بعضا پایین است، گذارده میشود و در دیگری، نمرههای ناواقعی بالاتر از نمرههای واقعی. در پایان ترم نخست کارنامه واقعی را میدهند و در پایان سال، کارنامه ناواقعی. در پایان سال، دانش آموز و خانوادهاش که با نمرههای ناواقعی کارنامه نهایی روبهرو میشود و «قبول» میگردد، انگیزهای مییابد که برای سال بعد نیز در مدرسه نامنویسی کند. از اینرو میتوان گفت که در برخی از مدرسههای غیرانتفاعی، نمرههای ناواقعی، انگیزه نامنویسیهای دوبارهاند. به همین خاطر نیز ارزیابی عملکرد راستین آموزشی این مدرسهها آسان نیست اما روشن است که در میزان کیفیت آموزش، نقش بسزایی دارند. از دید من به عنوان یک آموزگار، مدرسههای غیرانتفاعی کنونی بر دو دستهاند؛ یک دسته مدرسههای کمشماری هستند که با پشتوانههای مالی و با دراختیار گرفتن شرایط آموزشی درخور، هم شهریههای قابلتوجهی میگیرند و هم کار آموزشی تئوریک خوبی ارائه میدهند. گرچه درباره این مدرسهها، دو نکته را باید گفت؛ یکی اینکه سرمایه زیاد نخستین بنیانگذاران، به آنها اجازه میدهد که برای دانشآموزان ورودی، شرایطی بگذارند و تنها دانشآموزان توانمند و با نمره معدل بالا را نامنویسی کنند که این مساله، در برآیند و نتیجه کار، سخت اثرگذار است. یعنی نخست با آزمون ورودی، دانشآموزان خوب و بااستعداد را جذب میکنند، پس از آن فرصت مییابند کار آموزشی و نتیجه خوبی هم ارائه دهند. دیگر اینکه در مساله پرورش اجتماعی و نیرومندسازی اندیشه انتقادی در دانشآموز، با دیگر مدرسهها فرق چندانی ندارند. اما دسته دیگر که بعضا پرشمارترند، از کیفیت آموزشی پایینی برخوردارند- حتی از بسیاری از مدرسههای دولتی سرو ساماندار- و تنها به خاطر نام و مکان خود و با دادن نمرههای بیحساب و کتاب، به جذب دانشآموز میپردازند. در پایان میخواهم بگویم، پس از گذشت دو دهه از آغاز مدرسههای غیرانتفاعی، چنین مینماید که این برنامه به هدف درخوری دست نیافته است. نه آنچنان بر کیفیت آموزش افزوده و نه به «خصوصیسازی» درست و حسابی انجامیده است، آنگونه که خانوادهها هم در پرورش دانشآموزان خود و سیاستگذاریهای آموزشی نقش داشته باشند.
* کارشناس آموزش و پرورش
آرمان - 2 تیر ماه 92