تاریخچه تشکل های صنفی فرهنگیان ایران

وبلاگ «محمّد خاکساری» مدیر مسئول و صاحب امتیاز هفته نامه «قلم معلّم» و از موسسین کانون صنفی معلمان، در مورد تاریخچه فعالیت های صنفی معلمان ایران، کانون های صنفی و بیانیه های شورای هماهنگی تشکل های صنفی فرهنگیان

تاریخچه تشکل های صنفی فرهنگیان ایران

وبلاگ «محمّد خاکساری» مدیر مسئول و صاحب امتیاز هفته نامه «قلم معلّم» و از موسسین کانون صنفی معلمان، در مورد تاریخچه فعالیت های صنفی معلمان ایران، کانون های صنفی و بیانیه های شورای هماهنگی تشکل های صنفی فرهنگیان

پی مصلحت مجلس آراستند

بارها پیش آمده که ارباب رجوع با پاسخ " حضور در جلسه " مواجه شده است. عموم مردم از حضور مسئولان در جلسه خاطره خوشی ندارند. پر واضح است که تشکیل جلسه برای رتق و فتق امور لازم و ضروری است ولی مهم در کیفیت جلسه است. آیا مسئولان و روسای ما با آمادگی و مطالعه و تفکر در جلسات  حضور می یابند؟

چند روز پیش جلسه ای با حضور مسئولان استان ، منطقه و مدیران مدارس پیرامون تهدیدها و فرصت های کلاس خصوصی در دبیرستان ما برگزار شد. به موضوع بسیار علاقمند بودم. مدیر آموزشگاه بدلیل حضور مسئولان استان و منطقه، عذرم را خواست. مترصد فرصت بودم تا نتیجه جلسه را با ترفندهای کارآگاهانه خود بدست آورم.

پس از چندین ساعت ، جلسه تمام شد و من توانستم صورت جلسه را بدست آورم. جو امنیتی دهه گذشته بر کلیه جنبه ها و رفتار ما تأثیر گذاشته است. رفت و آمد، گفت و شنود، مقلد بودن  و تقلید کردن، دستشوئی وطنی و یا فرنگی استفاده کردن، گچ یا ماژیک استفاده کردن، حرف حساب زدن یا نزدن، همه را تحت الشعاع قرار داده است. دزدکی آنرا مطالعه کردم. سوگخند جلسه محرمانه دیگر بار ذهنم را بخود مشغول داست. مدیران منطقه اظهار نظر کرده بودند. بیاد اظهارات حسین حنطه ی مدیر آموزش و پرورش کاشان افتادم.

منتظر تحلیل های روانشناسانه ئ تربیتی ناشی از کلاس های خصوصی بودم. عموماً از تجارب خود در کسب رتبه دانش آموزان المپیادی و یا فرافکنی در زمینه عدم موفقیت خود در این زمینه پرداخته بودند. دیگری گناه بی برنامگی را متوجه منطقه می دانست و قس علی هذا. هیچکس از موفقیت و رشد  بی رویه آموزشگاهش در زمینه خود ارضائی و همجنس بازی در شهر گل و بلبل واُپن  شیراز سخنی بمیان نمی آورد. بیچاره فروید. همه جا مظلوم است. در میان اظهارات تنها یک نفر موفقیت دانش آموزان المپیادی را مدیون ایثارگران می دانست. خوشبختانه این مدیر از نسل دوم یا سوم انقلاب بود که جنگ را تجربه نکرده است.

تنها موضوعی که در جلسه پیرامون آن بحث نشده بود، موضوع تهدیدها و فرصت های کلاس خصوصی بود. در پایان نیز مقام ارشد جلسه، پیرامون جشن ستارگان که مراسمی سلیقه ای و تشویقی مانند جشن تکلیف است؛ صحبت کردند.

 جلسه پایان یافته بود. به محل تشکیل جلسه رفتم. میوه و آب معدنی و . . . . خودنمایی می کرد. مقام ارشد جلسه مشغول احوالپرسی بود. با اشاره به میز گفتم: بد نگذره!!!. ادامه دادم:

پی مصلحت مجلس آراستند                        نشستند و گفتند و برخاستند.

با اشاره گفت که سرعت عمل شما در فی البداعه سرودن شعر ستودنی است. در پاسخ گفتم: شعر از فردوسی است.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد