تاریخچه تشکل های صنفی فرهنگیان ایران

وبلاگ «محمّد خاکساری» مدیر مسئول و صاحب امتیاز هفته نامه «قلم معلّم» و از موسسین کانون صنفی معلمان، در مورد تاریخچه فعالیت های صنفی معلمان ایران، کانون های صنفی و بیانیه های شورای هماهنگی تشکل های صنفی فرهنگیان

تاریخچه تشکل های صنفی فرهنگیان ایران

وبلاگ «محمّد خاکساری» مدیر مسئول و صاحب امتیاز هفته نامه «قلم معلّم» و از موسسین کانون صنفی معلمان، در مورد تاریخچه فعالیت های صنفی معلمان ایران، کانون های صنفی و بیانیه های شورای هماهنگی تشکل های صنفی فرهنگیان

ماشین هایی تنها برای یک شب: گزارشی از اتومبیل های میلیاردی در تهران

ماشین هایی تنها برای یک شب:
گزارشی از اتومبیل های میلیاردی در تهران
  
فرهنگیان نیوز - تدبیر:

 ماشین هایی تنها برای یک شب: گزارشی از اتومبیل های میلیاردی در تهران

شفقنا زندگی، اعتماد- سهیل سراییان- تهران خوشگله، اصطلاحا به بام نیاوران گفته می شود. جایی که دخترها و پسرها ماشین هایشان را می آورند و آنجا رونمایی می کنند، سه پسر سوار بر بنز کروک (بدون سقف) اس کلاس هستند، راننده گوشی آیفون فایو اس خود را در دست گرفته، به حالتی که همه ببینند او این گوشی را دارد و دوست او که در صندلی شاگرد نشسته ساعت گرانقیمتی دارد. قیمت ماشین حدود یک میلیارد تومان است

 

اینجا تهران است، گزارش ما را از شهری می خوانید که همه چیز در آن پیدا می شود از کودک کار و کارتن خواب تا خانه های متری 20 میلیونی و ماشین های چند میلیاردی. امشب یک شب معمولی زمستانی است. دربست. سوار تاکسی می شوم و به راننده می گویم برویم سعادت آباد، نیاوران، بعد اندرزگو و آخر سر پاسداران. نگاه عجیبی می کند، «آقا خیلی ترافیک سنگینه، کرایه اش زیاد میشه ها؟» به او گفتم: «اهمیتی نداره، می خواهیم امشب برویم، دور دور» ماشین ها به هم چسبیده اند و صف طولانی تشکیل شده. تقریبا کسی نمی تواند حرکت کند، سکون عجیبی در خیابان است. جوان ها به ماشین هم نگاه می کنند و یکدیگر را سبک و سنگین می کنند، حریفان را. رقیبانی که هر کدام با خود کالایی دارند چند میلیاردی برای پز دادن. اگرچه ترافیک برای خیلی از مردم ناراحت کننده است اما برای عده یی هم نان و آب دارد و هم تفریح است.

 

تهران خوشگله، فستیوال ماشین های گران

 

اینجا نیاوران است. چند دختر از ماشین جلویی پیاده می شوند و قدم زنان و با طمانینه راه می روند. آنها خیلی عادی قدم می زنند. نام راننده مسعود است، می گوید 28ساله است و تمام دارایی هایش همین پراید مدل 85: «10 میلیون مشتری پاش نشسته.»

 

زیر لب غر می زند: «لااقل می گفتی که میخوایم بریم دور دور لباس خوب می پوشیدم، با این ماشین اومدی چی ببینی؟»

 

جلوتر ایست بازرسی ایستاده است. «بگو چرا دخترا پیاده شدن از ماشین؟» مسعود دنده عوض می کند و پف می کند به هوا.

 

اینجا هر ماشینی که فکرش را بکنید وجود دارد، از پرایدی که ما سوار هستیم بگیرید تا بنز «اس کلاس»، فورد ماستانگ، محصولات ایران خودرو و... هر کسی به نوعی خواسته در این نمایش پز بدهد. به مسعود گفتم که قرار است برویم جایی که خفن ترین ماشین ها حضور دارند، نمایشگاه خیابانی برای به رخ کشیدن ماشین ها.

 

گذشت زمان و راحت تر شدن واردات خودرو باعث شد تا جوانان و افراد ماشین باز به راحتی بتوانند خودروهای شاسی بلند و مورد علاقه خود را وارد کشور کنند. خودروهایی که شاید تا چند سال پیش فقط عکس آنها را در مجلات ماشین یا تبلیغات تعویض روغنی ها چاپ می کردند. انواع خودروهای شاسی بلند تویوتا، هیوندا و کیا که جوانان مشتری های پروپاقرص آنها هستند و برای اسپرت کردن آن چندده میلیون خرج می کنند. البته برخی وارد کنندگان خودرو نیز که اوضاع بازار ایران را مناسب دیدند دست به کار شدند تا هیولاهایی مانند هامر، لامبورگینی، فورد موستانگ، مازراتی، آستون مارتین وینتیج، پورشه، فراری، آئودی، بنتلی و کانتیننتال را به سفارش مشتریان خاص خود به صورت موقت و دایم وارد کشور کنند تا این جوانان عشق خودرو و سرعت در خیابان ها ویراژ دهند. هر کدام از این ماشین هایی که به نام هیولامیان جوانان معروف هستند، قیمتی بیش از یک میلیارد تومان دارند و بعضی از آنها تا چهار میلیارد تومان هم قیمت گذاری شده اند.

 

تهران خوشگله، اصطلاحا به بام نیاوران گفته می شود. جایی که دختر و پسرا ماشین هایشان را می آورند و آنجا رونمایی می کنند، سه پسر سوار بر بنز کروک (بدون سقف) اس کلاس هستند، راننده گوشی آیفون فایو اس خود را در دست گرفته، به حالتی که همه ببینند او این گوشی را دارد و دوست او که در صندلی شاگرد نشسته ساعت گرانقیمتی دارد. قیمت ماشین حدود یک میلیارد تومان است، در محوطه دور می زند تا همه او را و ماشینش را ببینند، گوشه یی دیگر مازراتی زردرنگی ایستاده. صاحبش ست ورزشی آدیداس به تن کرده که حدود یک میلیون تومان قیمت لباس او می شود که وقتی از صاحبش قیمت ماشین را می پرسم با اکراه می گوید: «یک و نیم میلیارد.» مسعود وقتی مازراتی را دید، گفت: «زمانی بود که با این ماشین تو نیدفور اسپید (نام بازی کامپیوتری است) بازی می کردیم و آنجا هم خیلی گران بود و نمی توانستیم بخریم، حالاکه در خیابان آن را می بینم اصلاحرفی ندارم.»اینجا تهران است، شهری که اختلاف طبقاتی در آن بیداد می کند از کودکان کار بگیر تا ماشین دومیلیاردی. رضا صاحب مازراتی است، سوار ماشین می شود آرام دور می زند، سر و ته می کند و ناگهان با سرعت خیلی زیاد به سمت شمال بام ویراژ می دهد، کمی جلوتر دستی را کشید و ماشین یک دور 360درجه زد و برگشت سر جای خودش. برایش سوت زدند. انگار او توانسته یک فانتوم را از جای خود بلند کند. مردمی که در تهران خوشگله از ماشین هایشان پیاده شده اند و این حرکات نمایشی را نگاه می کنند، طوری تیپ زدند که انگار می خواهند به عروسی بروند. لباس هایی که تقریبا نو هستند و هرکدام متعلق به برندی خاص. شاید هر کدام شان برای اینکه امشب در این فستیوال خیابانی باشند، چند ده هزار تومان برای سرو وضع خودشان پرداخته اند. مسعود می گوید: چند وقت پیش از چهارراه کامرانیه رد می شدم که چند تا از این بچه هایی که فال می فروشند و شیشه ماشین را تمیز می کنند، پاهای خودشان را برای گرم شدن نزدیک اگزوز ماشین ها می گرفتند، همان هفته یی که برف می آمد.

 

پورشه پانامرا مدل فور اس، سفیدرنگ، ایستاده تا مازراتی برود و او حرکت تازه یی بزند با ماشین 800میلیون تومانی اش. مسعود اطلاعات جالبی درباره این ماشین دارد: پدال گاز و ترمز این ماشین سرامیکی است و جنس شیشه سانروف این ماشین از جنس هلیکوپتر. او هم با ماشینش سروصدایی به پا می کند و آخر می رود اما چون کار تازه یی نمی تواند انجام دهد کسی به او محل نمی گذارد، یکجورایی هو می کنند. پورشه از آن دست ماشین هایی است که اینقدر در خیابان ها می بینیم برای همه عادی شده، برای همین وقتی هم خودش را در مقابل ماشین های دیگر به نمایش می گذارد، جذاب به نظر نمی رسد.

 

معمولااگر فیلم های امریکایی را نگاه کرده باشید و با سبک موسیقی و خیابانی هیپ هاپ آشنا باشید می دانید که ماشین هایی که در شکل و شمایل جیپ هستند یا شورولت مناسب برای حرکت ها و نمایش های خیابانی محسوب می شوند. یک هامر شش در که اگر صاحب این ماشین راست گفته باشد تنها پنج تا از این ماشین در تهران است و بقیه چهار در هستند صدای موسیقی را بلند کرده و خیلی آهسته حرکت می کند. مرد میانسالی که موهایش را از ته تراشیده و ست مشکی به تن کرده پشت فرمان ماشین نشسته، قیمت ماشین حدود دو تا سه میلیارد است بسته به امکانات ماشین. رامین صاحب این هامر مشکی است و مقیم دوبی و هر سه ماه به تهران می آید، این ماشین شخصی او در دوبی است. این سبک ماشین ها و لباس پوشیدن ها مربوط به گروهی در امریکا می شود که به سیستم سرمایه داری معترض هستند، اما در ایران گروهی که سرمایه دار هستند می توانند این امکانات را داشته باشند و این پز دادن ها را به کف شهر بیاورند.

 

ایرانی های امارات نشین و تاریخچه دور دور

 

کسانی که در امارات زندگی می کنند هر ماشینی که اراده کنند خواهند داشت و می توانند با پرداخت عوارض آن را برای مدت کوتاهی به تهران بیاورند، هرچه نباشد این ماشین ها جان می دهند برای دور دور. علیرضا با یک استون مارتین 2013 به اینجا آمده، با کت و شلوار پیرکاردین و ساعت سیتیزن به دستش. استون مارتین از آن ماشین هایی است که حتی خرید آن در دوبی هم به راحتی و ارزانی انجام نمی شود، علیرضا ساکن دوبی است و در برج خلیفه زندگی می کند. این ماشین را حدود 700 تا یک میلیارد تومان می توان قیمت گذاری کرد. می گوید که در دوبی هم ماشین نادری است. نمی دانم چرا یاد کسانی افتادم که می خواهند شب عید را آبرومندانه سپری کنند و با همان حقوق کارمندی و کارگری خود لباس نویی بخرند و خوش باشند. صفرتا صد این ماشین که اصطلاحی است برای سنجیدن سرعت و شتاب ماشین نزدیک به 4ثانیه است که هنوز یک ثانیه از پورشه 911 توربو عقب است. این را مسعود می گوید. دارد برای رفتن از اینجا پا به پا می کند. این گوشه یی از تهران است. شهری که ماشین پشت چراغ قرمزش یک میلیارد قیمت دارد و کودک گل فروش پشت چراغ قرمز در تمنای هزار تومان.

 

پدیده «دور دور زدن» تقریبا در اوایل دهه 70 در تهران آغاز شد. در دوره یی که جامعه بعد از جنگ و تنگنا های مالی، فضای جدیدی را تجربه می کرد. مقر دور دور زدن، بلوار زیبا و پر از فراز و نشیب جردن (آفریقا) بود. جوان های پولدار غروب پنجشنبه تا پایان شب این بلوار را قرق می کردند. در خلوتی خیابان جوانان با ماشین هایشان سر می رسیدند و برای اینکه مهارت رانندگی و ماشین های باب روز خود را به رخ بکشند با همدیگر مسابقات عجیبی را برگزار می کردند. این کل کل ها سر این بود که چه کسی می تواند با دنده عقب خودروهای دیگر را شکست دهد، کل بلوار را دنده عقب مسابقه می دادند اما کم کم این پدیده وارد بلوارها و خیابان های دیگر تهران هم شد. به مسعود می گویم که برویم سمت سعادت آباد. نیاوران تقریبا به خاطر پلیس خلوت شده است. مسعود می گوید: «خب این دختر و پسرها می آیند اینجا که با همدیگر دوست شوند؟ یعنی هیچ جای دیگری برای این کار وجود ندارد؟»

 

ماشین هایی تنها برای یک شب

 

سعادت آباد تا کوی فراز خیابان هایی است که شب ها به خصوص ایام تعطیل جای سوزن انداختن در آنها وجود ندارد. مرتضی در ماشین کناری ما، نمی تواند درست ماشین را هدایت کند، به او گفتم: «مگه ماشین خودت نیست که نمی تونی باهاش کار کنی؟»

 

او ماشین را برای امشب کرایه کرده است، یک بی ام دابلیو مدل 530 ای مشکی که 500 میلیون تومان قیمت دارد. می گوید: «برای اینکه امشب کم نیارم رفتم این ماشین را کرایه کردم تا الان که خیلی خوبه و راضی ام که این کار را انجام دادم.»

 

مسعود می گوید: این پولی که داده تا ماشین را کرایه کند، معادل حقوق یک کارمند است، بعضی ها چه پول هایی دارند. اما همه کسانی که به اینجا می آیند، ماشینی از خود ندارند تا با آن عرض اندام کنند، در این شرایط همراه دوستان ماشین دار به خیابان شلوغ و به اصطلاح پاتوق ها می آیند. دسته یی هم وجود دارند که در هر شرایطی که باشند با شنیدن وصف این سرگرمی جدید تمام سعی شان را می کنند تا حداقل یک بار تجربه اش کنند، در جواب این سوال که این کار به چه دردی می خورد با پاسخ قدیمی مواجه می شویم: تفریح دیگری هست؟

 

رضا که از خیابان تهرانپارس با پرادوی دوستش آمده، می گوید: «یک بار با چند تا از دوستانم یک بنز کروکی برای یک شب کرایه کردیم تا بیایم دوردور. 300 هزار تومان کرایه اش را دانگی دادیم» حضور ماشین های گرانقیمت تنها رمز برنده شدن این ماراتن دور دور است. اینجا تمام سرگرمی به ماشین خلاصه نمی شود و بعضی ها با تکیه بر خلاقیت شان، بازی هایی وارد این تفریح کردند، مثل آب بازی، کل کل و ریسینگ. محسن که با پژوی نوک مدادی رنگش استاد آینه به آینه است، می گوید: «بازیش این طوری است که با آینه ات، آینه بغل طرف مقابل را بزنی و در بروی» معمولاآینه به آینه را با ماشین های گرانقیمت انجام نمی دهند و بیشتر برای ماشین هایی است که اگر اتفاقی هم برای آینه آنها افتاد زیاد خسارت نداشته باشد. البته کسانی هم هستند که این قیمت ها برایشان پول توجیبی است برای همین با هر ماشینی باشند این کار را می کنند. وقتی بحث قیمت آینه بغل ماشین های گرانقیمت می شود مسعود همچنان اطلاعات خود را نسبت به پورشه بروز می دهد: میدونی آینه بغل پورشه چنده؟ یه زمانی 20 میلیون بود الان باید خیلی بیشتر شده باشه. جالب اینجاست که زمانی این بازی ها برای بعضی ها کاسبی خوبی راه انداخته بود، البته با توجه به فصل این تفریح ها هم تغییر می کند. مثلادستفروشانی که سر چهارراه های مختلف و به خصوص چهارراه هایی که محل دور دور است می ایستادند، تفنگ های اسباب بازی آبپاش را در سه سایز کوچک و متوسط و بزرگ از 5 الی 20 هزار تومان می فروختند که اگر تابستان به دور دور می رفتی سرنشینان هر کدام از این ماشین ها یکی از این تفنگ ها را داشتند. این احتمال هم وجود دارد که خیلی ها از این بازی های خلاق دل خوشی نداشته باشند.

 

مرجان 26 ساله سوار بر ماتیزی بود که به خاطر ترافیک کنار خیابان ایستاده بود، مرجان درباره یکی از تجربه های تلخش می گوید: «یک روز داشتم در پیاده روی نزدیک خانه می رفتم که یک ماشین ترمز کرد و با این تفنگ های آبپاش بهم آب پاشید. واقعا عصبانی شده بودم امثال من که، طرف بازی شان نیستیم که مزاحم مان می شوند» او الان هم منتظر ایستاده تا این ترافیک تمام شود و به سمت خانه شان برود.

 

حضور نیروی انتظامی چه اندازه مفید است؟

 

نیروی انتظامی برای کنترل این رفتارها در این خیابان ها حاضر می شود، این ماشین ها که نمی توانند از چشمان پلیس دور باشند، به اتهام مزاحمت، بدحجابی و مختل کردن نظم به پارکینگ های مربوط به نیروی انتظامی منتقل می شوند. ساناز که به گفته خودش یک ماه پیش پرادویش را از پارکینگ آزاد کرده، می گوید: «تا به خودمان آمدیم دو تا سرباز موتوری پلاک ماشین را کندند و کارت و گواهینامه را از من گرفتند» عده یی از سربازان نیروی انتظامی در این خیابان ها و بلوارها با موتور حرکت می کنند.

 

مراحل آزادسازی اتومبیل هم پس از مراجعه به پارکینگ و بعد هم پرداخت خلافی ماشین انجام می شود. چیزی که به گفته امین 28 ساله مایه اش یکی، دو روز وقت گذاشتن است. البته راه های دیگری مثل مسدود کردن دوربرگردان های خیابان اصلی هم وجود دارد که برای چند ساعتی در روزهای شلوغ مثل جمعه ها امتحان می شود. به این شکل که یک مامور راهنمایی و رانندگی با موتورش ابتدای دوربرگردان می ایستد تا ماشین ها از جایی دیگر دور بزنند.

 

در این بین کسانی هستند که پیشنهاداتی برای حل این مشکل دارند. مسعود دیرش شده بود به همین خاطر تصمیم گرفتم که ماشین دیگری بگیرم، پیرمرد راننده تاکسی بود، وقتی متوجه شد که باید برویم دور دور گفت: «نباید آسایش مردم را به هم بزنند من به این جوان ها حق می دهم که به این خاطر که هیچ تفریحی برای خالی کردن انرژی شان ندارند دست به این کارها می زنند. البته این را هم بگویم اگر تفریحات سالم به اندازه کافی بود این بساط نمی شد. اگر شهرستان های خودمان درست و درمان بود جوان ها به جای دور زدن با ماشین می رفتند سمت شهرهای دیگر و از آنجا ها دیدن می کردند. فکر کنم خودشان هم می دانند که این کار بی فایده یی است.»

به همراه او باید از مقابل ایست بازرسی عبور کنیم، ماموران تا می بینند که دو نفر هستیم و یکی هم سن زیادی دارد، دست تکان می دهند که بروید، عبدالرضا راننده قدیمی تاکسی است، او معتقد است که حضور ماموران خیلی مفید است و این گونه از حجم ترافیکی کم می شود. کم کم خیابان ها خلوت شده است، ما رسیدیم به بلوار اندرزگو و پاسداران، بساط نمایش اتومبیل ها در این خیابان هم اگر پلیس نباشد تا ساعت های طولانی تری از شب ادامه پیدا می کند. اندرزگو و پاسداران به دلیل وجود مغازه ها و رستوران های مختلف اجازه می دهد تا جوان ها با ماشین های خودشان کنار این مغازه ها پارک کنند و چند ساعتی ماشین شان را به رخ بقیه بکشند. معمولادر کنار رستوران ها و کافی شاپ ها می ایستند و همین طور که مشغول خوردن هستند با لباس ها و سوییچ ماشین هایشان به همدیگر آمار می دهند. زیرچشمی همدیگر را می پایند که کدام یکی خوش تیپ تر است یا معمولاماشین بهتری دارد. گاهی اوقات کل کل می کنند که کدام یکی می توانند در ریسینگ بهتر باشند و ماشینش سرعت بیشتری می رود. این ماجرا هر شب ادامه دارد و شاید تا زمانی که اوقات فراغت مناسبی در اختیار جوان ها نباشد، عبدالرضا، راننده تاکسی نمی داند یا بهتر است بگویم که نمی فهمد چرا این اتفاق ها می افتد. «جدا این جوون ها چرا پول هایشان را خرج ماشین می کنند، این ماشین ها هم روزی قدیمی می شوند و دیگر ارزشی ندارند.»

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد