تاریخچه تشکل های صنفی فرهنگیان ایران

وبلاگ «محمّد خاکساری» مدیر مسئول و صاحب امتیاز هفته نامه «قلم معلّم» و از موسسین کانون صنفی معلمان، در مورد تاریخچه فعالیت های صنفی معلمان ایران، کانون های صنفی و بیانیه های شورای هماهنگی تشکل های صنفی فرهنگیان

تاریخچه تشکل های صنفی فرهنگیان ایران

وبلاگ «محمّد خاکساری» مدیر مسئول و صاحب امتیاز هفته نامه «قلم معلّم» و از موسسین کانون صنفی معلمان، در مورد تاریخچه فعالیت های صنفی معلمان ایران، کانون های صنفی و بیانیه های شورای هماهنگی تشکل های صنفی فرهنگیان

به یاد میرزا حسن رشدیه، بنیان گذار آموزش نوین در ایران

به یاد میرزا حسن رشدیه،

 بنیان گذار آموزش نوین در ایران


نسرین هزاره مقدم

میرزا حسن رشدیه، پدر مدارس نوین ایران است. رشدیه اولین کسی بود که باب تعلیم و تربیت را به روی عوام گشود. یکی از اسناد به جا مانده از رشدیه، نامه ای است که در اواخر عمر در شرح سختی های سالیان گذشته، به مجلس شورا فرستاده. در ابتدای نامه می خوانیم:
“دوازدهم رمضان 1293 از محراب و منبر پای گریز برداشته، از راه ارس عازم مشهد شدم. در ایروان، اوضاع مدارس روس را دیده، به فکر تاسیس مدرسه برای ایرانیان افتادم. به روزنامه اختر نوشتم که در هر کجا دارالمعلمین اسلامی سراغ دارید، برای من بنویسید که تحصیل علوم تعلیم را به آنجا بروم. جواب آمد که انگلیسیها در مصر یک دارالمعلمین تاسیس کرده، چهار ماه بعد افتتاح خواهد شد. از زیارت مشهد فسخ عزیمت نموده، یک باب حمامی را که در تبریز داشتم، به یکی از تجار فروخته، روانه مصر گردیدم. پس از دو سال ونیم اقامت در آنجا، بر گشته و مدرسه ای تاسیس نمودم………….
وفای به عهد همین شد که در مابین سنه 1299 و سنه 1315، هفت مدرسه باز کرده، به یغمای اشرار یا اخیار داده. پنج مرتبه از تبریز به مشهد فرار کرده ام. اما خسته نمی شدم. همان روز برهم خوردن مکتب، شبانه از شهر می رفتم و پس از چندی برگشته، در محلی غیر از اولی، مکتب رشدیه را بی تغییر اسم باز می کردم. آخرین دفعه دیدم که دیگر خانه به جهت مکتب به من کرایه نمی دهند و……….”roshd
در ادامه این نامه طولانی، میرزا حسن، مرارت ها و دربدری هاو مفلسی خود و مدارس را شرح می دهد. شرح می دهد که چگونه به کلات تبعید شد، چگونه علما تکفیرش کردند و او چگونه با استقراض از ملت و خرج شخصی، مدارس را همیشه سرپا نگه می داشته است. نامه اش را با این جملات خاتمه می دهد:

“تا استطاعت داشتم، در راه معارف هزارها خرج کرده، دیناری از دولت نگرفته ام. حال که در ازای 19 نفر عیالات، واجب النفقه و در خدمت به معارف منحصر به فردم، …. وجه معاش می خواهم. چقدر وقیح است که در این چنین روز فقر، از هفت هزار تومان بودجه معارف، هزار و پانصد تومان به مدارس بدهیم و پنج هزار و پانصد تومان، در پشت میزها، عبث خرج کنیم. در خانه اگر کس است، یک حرف بس است.”

روحش شاد………….

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد