تاریخچه تشکل های صنفی فرهنگیان ایران

وبلاگ «محمّد خاکساری» مدیر مسئول و صاحب امتیاز هفته نامه «قلم معلّم» و از موسسین کانون صنفی معلمان، در مورد تاریخچه فعالیت های صنفی معلمان ایران، کانون های صنفی و بیانیه های شورای هماهنگی تشکل های صنفی فرهنگیان

تاریخچه تشکل های صنفی فرهنگیان ایران

وبلاگ «محمّد خاکساری» مدیر مسئول و صاحب امتیاز هفته نامه «قلم معلّم» و از موسسین کانون صنفی معلمان، در مورد تاریخچه فعالیت های صنفی معلمان ایران، کانون های صنفی و بیانیه های شورای هماهنگی تشکل های صنفی فرهنگیان

جهار ماه اعتراض



چهار ماه اعتراض


مهدی بهلولی،روزنامه شهروند،ص آخر،21 اردیبهشت 94 

 این بار،یعنی هفدهم اردیبهشت،برخی از بزرگان هم آمده بودند. آمده بودند رو به روی مجلس،خانه ی مردم،در میان 3- 4 هزار آموزگار معترض عدالت خواه. از آن میان پیری پرآوازه بود که زیر آفتاب تند و تیز نشسته بود. آمده بود میان آموزگاران معترض؛آمده بود میان جنبش مدنی،خشونت پرهیز و عدالت خواهانه ی آنان. چندان حرفی نزد،اصلا برای حرف زدن نیامده بود. چندان هم نباید حرفی می زدیم. قرار گذاشته بودیم کسی حرفی نمی زند و گردهمایی مان،خاموش است. تنها آمده بود که بگوید تنها نیستید و "من" هم در کنار شما هستم،همین. اما نمی دانم چرا به نزد من،این "من" یک تن نبود و او را یک جمع می دیدم. گویی با خودش همه ی عدالت خواهان و آزادی خواهان تاریخ معاصر ایران را هم آورده بود. نمی دانم چرا فکر می کردم تنها نیامده و بی گمان با مصدق آمده است و هی چشم چشم می کردم تا مصدق را هم ببینم و هی در میان جمع،نام برخی از بزرگان و خوش نامان تاریخ ایران از ذهنم می گذشت و نگاه می کردم تا آنان را هم ببینم. شاید دلیلش این بود که چند روز پیش،در 12 اردیبهشت،به همراه شماری از دوستان- پنجاه شصت تنی بودیم البته- رفته بودیم ابن بابویه،بر مزار ابوالحسن خانعلی،شهدای سی تیر،تختی،و غلامحسین صدیقی- و کاش دهخدا و خیلی دیگر را هم می رفتیم؛ اما نرفتیم،یعنی نشد.  

 البته به میان ما،بزرگان دیگری هم آمدند. در ذهنم به دنبال وجه اشتراک آمدگان می گشتم. گفتم باید چیزی باشد پیرامون کتاب "گفتمان و حقیقت،تبار شناسی حقیقت گویی و آزادی بیان در تمدن غرب" نوشته ی میشل فوکو . کتاب،تاریخ فاش گویی در برابر قدرت است و مجموعه ای از سخنرانی های فوکو. علی فردوسی هم بسیار زیبا و دلنشین،آن را به فارسی برگردانده است. فردوسی البته در درآمدش سخنانی از عین القضات آورده : "اگر گویم نشاید. و اگر خاموش گردم هم نشاید. و اگر این واگویم نشاید. و اگر وانگویم هم نشاید. و اگر خاموش شوم هم نشاید." خب،ما آموزگاران و کارگران و پرستاران هم که گردهمایی برگزار می کنیم داریم فاش از بی عدالتی سخن می گوییم. وجه اشتراکی از همگی ما،شاید همین باشد. 

 باری،چهار ماه اعتراض،بی فایده نبود. این که چیزی به حقوق مان افزوده شده باشد،دست کم تاکنون که نشده  اما بی گمان به اعتبارمان افزوده شده. از روزهای پایانی دی ماه گذشته تاکنون،چندین بار گردهمایی های سراسری و پراکنده داشته ایم اما خوشبختانه با کمترین تنش همراه بوده. فرهنگیان،دلیری،همبستگی و فرهیختگی شان را نشان دادند و دولت یازدهم هم "تدبیر" و هوشمندی و شکیبایی اش را. شعارها البته تنها گرد تبعیض و حقوق و دستمزد پایین آموزگاران برنمی گردد. به خصوصی سازی آموزش،شرکتی کردن آموزش،و کالایی سازی آموزش هم اشاره می شود. و از این که 65 درصد مدرسه های کشور یا ناایمن اند و باید نوسازی شوند و یا از ایمنی کامل برخوردار نیستند و باید مقاوم سازی شوند. و این که چرا برای جلوگیری از رخ دادن آتش سوزی های دردآور و جانگداز سفیلان و شین آباد کاری نمی شود؟ مگر خود فرادستان نمی گویند برای ایمن سازی سیستم گرمایشی مدرسه های کشور،سیصد تا پانصد میلیارد تومان نیاز است،آیا برای کشور ثروتمند ایران،به راستی این پول زیادی است؟ چگونه است که بابک زنجانی،آن هم بدون وثیقه درست و حسابی و تنها با چک شخصی خود،می تواند برود از بانک سرمایه،که بانک آموزش و پرورش است سیصد میلیارد تومان وام بگیرد و پس ندهد،اما خود آموزش و پرورش نمی تواند همین پول را خرج استاندارد کردن سیستم گرمایشی مدرسه ها کند تا از این به بعد،دیگر کلاس درسی آتش نگیرد،دست و وصورت دانش آموزی نسوزد و جان دانش آموزی از دست نرود؟       

http://shahrvand-newspaper.ir/Default.aspx?NPN_Id=235&pageno=20

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد