تاریخچه تشکل های صنفی فرهنگیان ایران

وبلاگ «محمّد خاکساری» مدیر مسئول و صاحب امتیاز هفته نامه «قلم معلّم» و از موسسین کانون صنفی معلمان، در مورد تاریخچه فعالیت های صنفی معلمان ایران، کانون های صنفی و بیانیه های شورای هماهنگی تشکل های صنفی فرهنگیان

تاریخچه تشکل های صنفی فرهنگیان ایران

وبلاگ «محمّد خاکساری» مدیر مسئول و صاحب امتیاز هفته نامه «قلم معلّم» و از موسسین کانون صنفی معلمان، در مورد تاریخچه فعالیت های صنفی معلمان ایران، کانون های صنفی و بیانیه های شورای هماهنگی تشکل های صنفی فرهنگیان

تبلیغات هدفدار علیه معلمان


تبلیغات هدفدار علیه معلمان  



روزنامه قانون - 2/12/93  - محمدتقی سبزواری*

بازشدن فضای سیاسی- اجتماعی در دولت یازدهم و کاسته‌شدن از جو امنیتی حاکم بر ادارات باعث شد تا اقشار مختلف جامعه، پیگیر حقوق از دست رفته خود شوند. در این میان فرهنگیان که جزو طبقه آگاه و  قشر کم‌درآمد جامعه محسوب می‌شوند، فرصتی یافته‌اند تا خواستار احقاق حقوق خود شوند. تحصن خودجوش فرهنگیان در ماه گذشته حاکی از نارضایتی این قشر از عملکرد مالی وزارتخانه طی یک سال گذشته بوده است. نحوه شکل‌گیری اعتراضات، کپی اعتراضات نیمه اول دهه هشتاد و متاسفانه نحوه برخورد با این اعتراضات نیز کپی برخورد مسئولان دهه هشتاد است. وزارت آموزش و پرورش با صداوسیما هم‌صدا شده و با تبلیغات خلاف واقع و ژورنالیستی سعی در خاموش کردن یا کمرنگ کردن اعتراض معلمان دارد. وزیر آموزش و پرورش طی مصاحبه‌ای اعلام می‌کند که به فرهنگیان وام پنج میلیونی داده می‌شود؛ درحالیکه این وام 15درصدی شامل کمتر از 5 درصد فرهنگیان می‌شود، صندوق ذخیره فرهنگیان به مناسبت دهه فجر تعدادی خودرو را به صورت لیزینگ به معلمان واگذار می‌کند، درصد قابل‌توجهی از این خودروها؛ خارجی و گران‌قیمت هستند به‌طوری‌که فرهنگیان نه تنها توانایی پیش‌پرداخت آن را ندارند بلکه میزان قسط وام خودرو از کل حقوق آنها نیز بیشتر است. از طرف دیگر، بحث تور آنتالیا ویژه فرهنگیان، بحث روز می‌شود. همزمان با این تبلیغات، طی دو سه هفته گذشته به‌طور مداوم و پیوسته، اخباری مبنی بر پرداخت مطالبات معلمان از طرف هیأت‌دولت، مجلس و وزارت آموزش و پرورش در رسانه‌ها پخش می‌شود. از آنجا که واژه «مطالبات» از مطالبه گرفته‌شده و به معنای طلب داشتن است، بار معنایی مثبت دارد و احساس خوشایندی به شنونده دست می‌دهد. داشتن بار معنایی این واژه سبب شده تا بعضی بر این باور باشند که مطالبات نوعی پاداش میلیونی است که نهادها و موسسات دولتی و خصوصی به مناسبت‌های مختلف از جمله دهه فجر به کارمندان خود پرداخت می‌کنند. رسانه‌ها مخصوصا رسانه ملی با یک رفتار ژورنالیستی، پرداخت مطالبات معوقه فرهنگیان را هدیه‌ای ویژه از سوی دولت و مجلس به فرهنگیان نشان می‌دهد. این رفتار صداوسیما باعث شد که فرهنگیان سراسر کشور روز سه‌شنبه با یک اقدام هماهنگ با ارسال پیامک به نحوه خبررسانی اخبار 20:30 شبکه دو و خبر ساعت 22 شبکه سه اعتراض کنند. طی دو دهه گذشته تا به حال صدا و سیما هرگز به این موضوع اشاره نکرده است که مطالبات فرهنگیان چه بوده است؟ چرا فرهنگیان مطالبات معوقه دارند؟ چرا آموزش و پرورش در پرداخت حق‌التدریس، حق‌الزحمه امتحانات، اضافه کار، سرانه دانش‌آموزی، سهم صندوق ذخیره و .... ناتوان بوده است؟ و چرا حق‌الزحمه یک معلم پس از چند سال بدون محاسبه تورم با هزار اما و اگر قرار است پرداخت شود؟ چندی پیش مدیرکل وزارتی و قائم‌مقام وزیر طی یک مصاحبه اعلام کردند که ما نمی‌خواهیم افزایش حقوق معلمان رسانه‌ای شود و معلمان به این درک و درایت آفرین گفتند. اکنون با عملکرد نخ‌نمای روابط عمومی وزارتخانه، معلمان مجبور می‌شوند بگویند: «سال به سال، دریغ از پارسال!» 

* عضو کانون فرهنگیان شیراز


برچسب‌ها: روزنامه قانون

وبلاگ نانمود های مدرسه

وقتی به معلم بی توجه شدیم

وقتی به معلم بی توجه شدیم 



باید سالن های ورزشی رو با نیروی ضد شورش آرام کنیم !

وقتی به معلم بی توجه شدیم 

باید بودجه زندانها و مراکز ترک اعتیاد را گسترش دهیم!

وقتی به معلم بی توجه شدیم 

باید خانواده ها مقادیر زیادی هزینه مدارس خاص و کلاس های خصوصی را بپردازند!

وقتی به معلم بی توجه شدیم 

باید امنیت کوچه و خیابان ها را با پلیس های باتوم به دست تامیین کنیم!

وقتی به معلم بی توجه شدیم 

باید آمار طلاق گوش ازدواج را کر کند!

وقتی به معلم بی توجه شدیم 

باید سالانه برای حفاظت محیط زیست میلیاردها هزینه کنیم!

وقتی به معلم بی توجه شدیم 

باید احترام به انسانیت به شعور به بزرگسالان عزیز را در خواب ببینیم!

وقتی به معلم بی توجه شدیم 

باید منتظر کودکان کار سر هر چهار راه شهر باشیم !

وقتی به معلم بی توجه شدیم 

باید انتظار گسترش خشونت های اجتماعی و روحی روانی را داشته باشیم!

آینده کشورتان چگونه خواهد بود ؟ به حال و روز امروز آموزش و پرورش کشورتان نگاه کنید.

از وایبر _ گروه فرهنگیان

حقوق 4 تا 5 میلونی برای معلمان

چند روز پیش اخباری را با این عنوان خواندم

رئیس مرکز برنامه‌ریزی، منابع انسانی و فناوری اطلاعات وزارت آموزش و پرورش از برنامه‌ریزی وزارت آموزش و پرورش برای تعیین حقوق 4 تا 5 میلیون تومانی خبر داد.

سال آینده سیاست آموزش و پرورش سیاست انقباضی خواهد بود، سیاست وزیر نیز این است که جمعیت معلمان در 800 هزار نفر برسد به این شکل که 80 درصد نیروی آموزشی و 20 درصد نیروی اداری باشد و با این روش حقوق 4 تا 5 میلیون تومانی را برای معلمان پیش‌بینی خواهیم کرد .

ایشان شرط رسیدن حقوق معلمان به رقم فوق را کاهش جمعیت معلمان به 800 هزار نفر اعلام کرده اند.

اولین نکته این که اگر شما هم اکنون توان پرداخت 5 میلیون تومان به 800 هزار معلم را دارید در نتیجه توان پرداخت 5/2 میلیون تومان را برای جمعت 1میلیون و 600 هزار معلم را خواهید داشت. حال که جمعیت معلمان کمتر از 1 میلیون 200 هزار نفر است این گوی و این میدان بسم الله . 5 میلیون تومان هم پیشکش شما .

نکته دوم شرط شماست که ما را به یاد حکایت مولانا «عاشق شدن پادشاه بر کنیزک رنجور» می اندازد که فرمود:

آن یکی خر داشت و پالانش نبود                                             یافت پالان گرگ خر را در ربود

کوزه بودش آب می‌نامد بدست                                               آب را چون یافت خود کوزه شکست

تا آن زمان که شما به جمعیت 800 هزار نفری معلمان برسید، آن سبو بشکسته است و آن پیمانه ها هم ریخته.

نکته سوم اینکه بهتر نیست این ایده خوبتان را به کشور دوست و همسایه یعنی چین صادر کنید . اگر مشکلات معلمان هر کشوری را به نسبت معلمان آن بسنجند من که فکر می کنم مشکلات کشور چین با آن جمعیت و تعداد معلمانش به مراتب بیشتر از ایران است.  

اما «با این همه آن رنج شما گنج شما باد» اگر مشکل شما با جمعیت 800 هزار نفری معلمان حل می شود می توانید برای رسیدن به هدف خود از پیشنهاد های زیر استفاده کنید.

  1. از فرهنگیان بخواهید عدد بیاورند و از بین آن ها 800 هزار نفر را  انتخاب کنید و به آن ها حقوق 5 میلیونی بدهید.
  2. بودن یا نبودن معلمان که اهمیتی ندارد می توانید 300 هزار معلم را همین طوری عشقی حذف کنید تا الباقی حقوق 5 میلونی بگیرند.
  3. معلمان مازاد را بفرستید دنبال نخود سیاه هم درآمدش خوب است هم 800 هزار معلم دیگر حقوق 5 میلیونی می گیرند.
  4. تعدادی دانش آموز مثل آن دانش آموز بروجردی یاد تعدادی معاون گمرک خرمشهر اجیر کنید خود به خود جمعیت معلمان به 800 هزار نفر خواهد رسید.
  5. جمعیت معلمان را بسپارید به همان چیزهایی که قبلا می سپردید. مثلا رفاه و معیشت معلمان را به چه چیز سپردید به همان ها بسپارید مطمئن باشید جمعیت معلمان به زیر 800 هزار نفر هم خواهد رسید.
  6. شما که عنوان رئیس مرکز فناوری اطلاعات را به یدک می کشید در این زمینه می توانید از فناوری اطلاعات کمک بگیرید. شما می توانید از فناوری دایورت( Divert ) استفاده کنید. هم خیلی کلاس دارد و علمی است هم سابقه استفاده از این فناوری در آموزش و پرورش به مراتب پاسخ داده است.

رئیس مرکز برنامه‌ریزی، منابع انسانی و فناوری اطلاعات وزارت آموزش و پرورش بیش از این سلول های خاکستری مغز من پاسخ گو نیست حتما از سایر مشاوران هم کمک بگیرید.

                                                                                                  علی بهشتی نیا


وبلاگ صریر

معاون دیوان عدالت اداری در گفت‌وگو با خبرنگار قضایی تسنیم

معاون دیوان عدالت اداری

 در گفت‌وگو با خبرنگار 

قضایی تسنیم

خبرگزاری تسنیم: وزارت آموزش و پرورش یکی از دستگاه‌هایی است که پرونده‌های زیادی در دیوان عدالت اداری دارد و اخیرا نیز اجرای ناقص مصوبه دولت در لحاظ فوق‌العاده موضوع بند ۵ ماده ۶۸ قانون مدیریت خدمات کشوری، دردسر تازه‌ای برای دیوان عدالت ایجاد کرده است.

حجت‌الاسلام والمسلمین موسی‌ قربانی معاون قضایی دیوان عدالت اداری در گفت‌وگو با خبرنگار قضایی تنسیم گفت: دولت فروردین ماه امسال مصوبه‌ای داشت که معاون اول رئیس جمهوری آن را ابلاغ کرد.

وی افزود: در این مصوبه آمده است "دستگاه‌های اجرایی موضوع ماده 5 قانون مدیریت خدمات کشوری، سازمان های تابع و وابسته که تا زمان ابلاغ این تصویب‌نامه از فوق‌العاده موضوع  بند 5 ماده 68 قانون یاد شده برخوردار نشدند، مجازند با توجه به اصلاحات ساختاری و ساماندهی نیروی‌انسانی نسبت به برقراری فوق العاده شغل متناسب با سطح تخصصی و مهارت‌ها برای مشاغل تا سطح کاردانی(700 امتیاز)، مشاغل همسطح کارشناسی (1500 امتیاز) و مشاغل بالاتر (2000 امتیاز) اقدام و از محل منابع حاصل از صرفه جویی با رعایت مقررات مربوط پرداخت کنند".

این مقام مسئول در دیوان عدالت اداری اضافه کرد: متأسفانه وزارت آموزش و پرورش در مقام اجرای این مصوبه، برای تعداد زیادی از کارکنان خود که حتی کارشناس و بالاتر بودند، 700 امتیاز را لحاظ کرده و همین مسأله موجب شده تعداد زیادی به دیوان عدالت دادخواست بدهند.

قربانی گفت: از دستگاه‌ها خواهش می‌کنیم مصوباتی که دولت تصویب می‌کند را اجرا کنند و برای مساله‌ای که روشن است، خلق‌الله را به دیوان نفرستند زیرا از یک طرف موجب شلوغی و افزایش حجم پرونده‌های دیوان می‌شود و از طرف دیگر اینکه دیوان عدالت در مسایلی که اختلاف برداشت وجود دارد ورود و رسیدگی می‌کند نه جاهایی که قانون روشن است و دستگاه‌ها از اجرای قانون تمرد می‌کنند.

وی متذکر شد: این مورد خاص فعلا از وزارت آموزش و پرورش شروع شده و ما به مسئولان این وزارتخانه توصیه می‌کنیم که هر چه سریع‌تر قانون و مصوبه دولت را اجرا کنند تا کارکنان و معلمان به دیوان عدالت سرازیر نشوند. درخواست ما اجرای قانون و مصوبه دولت است، نه زیادتر و نه کمتر.

معاون قضایی دیوان عدالت اداری در پایان تصریح کرد: البته در مقام تشکیل جلسه با مسئولان وزارت آموزش و پرورش هستیم تا با رفع مشکل، کار به دیوان عدالت اداری نکشد.

اندر باب نامه های سرگشاده



اندر باب نامه های سرگشاده

 

تاریخچه نامه های سرگشاده از این قرار است که در طول تاریخ افرادی وجود داشتند که حال خواندن نامه های خصوصی و دوستانه و اداری را نداشتند. بنابراین مولفان این نوع نامه ها سعی کردند نامه هایی به شکل سرگشاد مختص این افراد بنویسند که شاید دیگران به طور اتفاقی این نامه ها را برای مخاطبان خاصشان بخوانند.

حال اندر باب نامه های سرگشاده فرهنگیان در ماههای اخیر به برخی اشخاص چند نکته قابل توجه می باشد که لازم به ذکر است.

نکته اول درباره آن دسته ازفرهنگیانی است که به رییس محترم جمهور نامه سرگشاده نوشتند. این دسته خیالشان راحت که ایشان(رییس جمهور) بعد از خواندن نامه فرمودند معلمان بزرگترین پل هستند البته بین ملت و دولت . نکته مهم اینکه از ملت شریف می خواهیم برا رسیدن به دولت علی الحساب از مسیرهای جایگزین استفاده کنند. مسیر فعلی ملت و دولت مسدود می باشد.

نکته دوم درباره آن دسته از فرهنگیانی که به ریاست محترم مجلس نامه نوشتند و آن طومار سیزده متری را امضا کردند .لازم به ذکر است بدانیم که ایشان(رییس مجلس) وقت سرخواراندن ندارند حتی برخی می گویند به دلیل مشغله زیاد، این کار را هم بعضا دیگران برای ایشان انجام می دهند حال فرهنگیان محترم چگونه انتظار مطالعه نامه سر گشاد سیزده متری را دارند؟ در همین رابطه مسئول دفتر ایشان پس از امتناع از دریافت و ثبت نامه، علت این امر را بیش از حد سرگشاد بودن نامه و متراژ بالای آن دانسته اند.

نکته آخر این که برخی مسولان که حال خواندن نامه های سرگشاد را ندارند از فرهنگیان محترم خواهش کرده اند برای حل مشکلات معیشتی و منزلتی به جای نوشتن نامه سرگشاده اس(sms)  بدهند یا میزکال بندازند(miss call) و یا آنقدر نامه سرگشاده و سر بسته و باز بنویسید تا نامه دانشان پاره شود. نامه دان هم منطقه خاصی از بدن فرهنگیان است که بر اثر دستکاری زیاد پاره می شود.

                                                                                                     علی بهشتی نیا

                                                                                              http://ashu.blogfa.com/

 


حذ ف امتیازات اموزش و پرورش از فرهنگبان دز 15. سال اخیر



حذ ف امتیازات 

اموزش و پرورش از فرهنگبان

دز 15. سال اخیر


1_حذف تحصیل ضمن خدمت فرهنگیان

2_حذف استفاده از حق مرخصی تمام وقت و نیمه وقت در هنگام تحصیل

3_حذف 5درصد افزایش سنواتی سالانه

4_حذف رتبه تشویقی در ارزشیابی سالانه

5_ حذف رتبه تشویقی فرهنگیان بسیجی

6_حذف ده درصد تشویقی در ارزشیابی سالانه (برجستگی)

7_حذف 20درصد تشویقی ارزشیابی سالانه .(برجستگی)

8_ حذف پاداش و کمک هزینه ازدواج 

9_حذف تعجیل در گروه ضمن خدمت فرهنگیان

10_ حذف پاداش 176 ساعت در ضمن خدمت فرهنگیان

11_ حذف اضافه کار ساعتی مدیر و معاونان

12_ حذف پرداخت اضافه کاری نوبت دوم عوامل اداری مدرسه در سه ماهه تابستان 

13_ حذف سرانه های آموزشی

14_ حذف یارانه و بن کالا

15_ حذف سرویسهای حمل و نقل معلمان

16_ حذف پرداخت اضافه کار تقلیل ساعت معلمان بالای 20 سال

17_حذف اضافه کارهای ساعتی

18_حذف اضافه کار نوبت دوم سرایداران

19_ حذف پرداخت حق الزحمه اردوها

20_حذف شخصیت و احترام معلمان

21_ حذف نمره های کمی و اعداد

22_ حذف کلاسهای ضمن خدمت حضوری

23_ حذف کلاسهای ضمن خدمت غیر حضوری

24_ حذف بازنشستگی زودتر از موعد

25_ حذف پ

به نقل از گروه وایبر فرهنگیان فارس

نیمه خالی ترِ مهاجرت نخبگان!


نیمه خالی ترِ مهاجرت نخبگان!

شنبه 18 بهمن‌ماه سال 1393

محمدرضا نیک نژاد،ص آخر روزنامه شهروند،18 بهمن 93

1-دکتر مرتضی از سرشناس ترین پژوهشگران ژنتیک آمریکا است. سال ها در آنجا درس خوانده بود و درس داده بود. میانه جنگ به ایران آمد و گفت دیگر می خواهم به کشورم خدمت کنم. به وزارتخانه جهاد سازندگی – جهاد کشاورزی کنونی – رفتتا بتواند با دانش و توانایی های خویش،ایران جنگ زده را یاری نماید. به گفته خودش بسیار تحویلش گرفته بودند و پس از یک ماه به ریاست بخش ژنتیک جهاد سازندگی برگزیده شد،با اتاقی بزرگ،شیک،مبله و درخور. می پرسد پس کجا کار کنم!؟ پاسخ می شنود همین جا! می گوید من می خواهم پژوهش هایم را ادامه دهم و دست آوردهایم را به نام ایران منتشر کنم. از این رو نیاز به آزمایشگاه درخوری دارم. می گویند امکانات چنین کاری فراهم نیست! می گوید آزمایشگاهش در آنجا بیست هزار متر است با کلی تکنیسین و همه جور امکانات برای ماه ها زندگی و ... ولی اینجا باید ماشین امضا شود! پس از چند ماه پیگیری و سرگردانی بازگشت و دیگر بازنیامد.

2-پروفسور ناصر یکی از نام آوران سرطان شناسی در آمریکا است. از سال های جوانی و پس از پایان دوره پزشکی به آمریکا می رود و در سرطان پوست تخصص می گیرد. زادگاهش یکی از فقیر ترین روستاهای لرستان است. از همان آغاز آرزویش این بود که در شهرستان کوچکشان بیمارستانی برای مردم فقیر بسازد. اعتبار خویش را بکار می اندازد و رایزنی با فرادستان را می آغازد. تامین بخشی از هزینه ها و امکانات را می پذیرد،اما بی گمان بیمارستان چیزی نیست که یک تنه از پسش برآید. گرهِ کار از تهران گشوده می شود،می ماند مرکز استان! با بهانه های گوناگون و شگفت روبرو می شود و گاه از سختی کار آنچنان ناامید،که می خواهد قید همه چیز را بزند و به آمریکا برگردد اما باز انگیزه خدمت رسانی به مردم او را برمی انگیزد و پس از سال ها با پیگیری و سخت کوشی پروفسور،ساخت بیمارستان آغاز می شود. می گوید زن و بچه من سال هاست در آمریکا زندگی می کنند و پدر و مادر پیری دارم که گمان نکنم این بیمارستان دردی از دردشان دوا کند. می خواهم مردم ندار شهر و روستایم از بیمارستان بهرمند شوند. خیلی خشنود است اما خسته!می گوید انرژی فراوانی صرف کردم. سنگ اندازی ها جانم را آزرد و تنم را فسرد. سال ها دوندگی کردم و سخت جانی نشان دادم تا توانستم. امیدوارم که گره گشای دشواری های مردم منطقه باشد. مدتی است به ایران نیامده و تلفنی کارها را پی می گیرد!           

هر سال 150 هزار نخبه کشور را ترک می کنند. این یعنی روزی 410 تن از نخبگان کشور سفری بی بازگشت را می آغازند. سفرِ بدون بازگشتی که «سالانه 150 میلیارد دلار» به جیب کشورهای دیگر می ریزد یعنی برای هر یک دانش آموخته مهاجرت کرده،یک میلیون دلار. ضرری که باعث شده که بر پایه پژوهش صندوق بین المللی پول،ایران در زمینه فرار مغزها در میان کشورهای جهان در رتبه دوم و در کشورهای توسعه یابنده در جایگاه نخست قرار گیرد. به گونه ای که اکنون تنها 250 هزار مهندس و فیزیکدان ایرانی و بیش از 170 هزار ایرانی با مدارک بالا در آمریکای شمالی زندگی می کنند.مهاجرت بی رویه نخبه،در سال های آینده کشور را دچار بحران میانگینِ ضریب هوشی می کند! 308 المپیادی و درصد بالایی از رتبه های خوب کنکور به کشورهای دیگر رفته اند. و این داستان ادامه دارد و باز هم زمینه حتی برای خدمتِ انسان دوستانه آنها فراهم نیست. روزی فرادستی گفت در مهاجرت نخبگان باید نیمه پر لیوان نگریسته شود! اما گویا در این بحران،نیمه پری باقی نمانده باشد.

http://shahrvand-newspaper.ir/?News_Id=22683

نامه جمعی از فرهنگیان خراسان رضوی به رییس جمهور


نامه زیر توسط جمعی از معلمان خراسان رضوی

 خطاب به رئیس جمهور 

نوشته شده است که رو نوشتی از آن به همراه امضاهای فرهنگیان برای حقوق معلم و کارگر ارسال گردیده:

حضور ریاست محترم جمهور جناب آقای روحانی

سلام علیکم

ضمن عرض خسته نباشید خدمت حضرت‌عالی و همکارانتان ما به نمایندگی از طرف جمع کثیری از همکاران فرهنگی، بخشی از مشکلات حاکم بر نظام آموزشی را به استحضار می‌رسانیم. لیکن با توجه به مشغله فراوان شما و همکارانتان و جایگاه آموزش و پرورش و کارمندان شاغل در آن، حتی‌المقدور سعی می‌کنیم جانب اختصار را رعایت کرده و با بیان درد دل‌ها و دغدغه‌های خویش خیلی وقت شما را نگیریم.

امام «ره» فرمودند: «معلمی شغل انبیاست» سالها با عشق و شوق فراوان به امر تعلیم و تعلم در نظام آموزشی خدمت کردیم و هر بار که این فرمایش امام مطرح شد به خود بالیدیم که در بهترین جایگاه به خدمت مشغولیم، ولی به نظر می‌رسد با گذشت زمان این جمله کم‌کم بار معنوی خود را از دست داد و مفهوم مادی آن قوّت گرفت، چرا که عموماً انبیا از نظر مالی به شدّت در تنگنا بودند و در همه­ی موارد از طرف اکثریت مردم مورد کم لطفی و یا حتّی توهین و افترا قرار می‌گرفتند و اینک این واقعیّت در مورد ما فرهنگیان به وضوح صدق می‌کند. اگر درگذشته جایگاه و منزلت تعلیم و تعلّم و به تبع آن معلمان مثال زدنی بود امروزه، به دلیل بعضی سیاست‌گزاری‌های غلط وسیستم معیوب آموزش و پرورش بشدّت، دچار تنزّل وچالش شده است.

سالهاست بحث منزلت و معیشت فرهنگیان نقل بسیاری از جلسات است البته همیشه وقتی مناسبتی و یا انتخاباتی در راه باشد برای جلب رضایت موقت تصمیماتی اتّخاذ می‌گردد امّا بعد از آن، رویه همان است که بوده است؛ به گونه‌ای که این شیوه حتی در بین عامه مردم نیز به یک طنز فکاهی و یا موضوع کاریکاتور تبدیل شده است.

امروز وقتی یک فرهنگی از درد نداری می‌گوید یا مورد عتاب قرار می‌گیرد، که شغل انبیا و حرف پول زدن! یا توهین و بد و بیراه که مگر فرهنگی چه می‎کند که در پی افزایش حقوق است. متأسّفانه صدا و سیما نیز همسو با بسیاری از افراد ناآگاه به جوسازی علیه فرهنگیان می‌پردازد. مانند طرح مسئله­ی تناسب حقوق فرهنگیان با میزان کار در هفته (24 ساعت کار موظّف)، که خود نوعی عوام‌فریبی و سفسطه است، چرا که اولاً مقایسه شغل معلّمان با سایر مشاغل قیاس مع‌الفارق است، چون 24 ساعت کار حضوری درآموزشگاه همراه با ساعت‌ها کار در منزل مثل  تحقیق و مطالعه، طرح سوال، تصحیح اوراق امتحانی و… است. ثانیاً اگر مبنای پرداخت حقوق فقط ساعت حضور درمحل کار باشد، بالطّبع حقوق استادان دانشگاه باید به مراتب کمتر از فرهنگیان باشد. و یا در بوق وکرنا کردن پرداختهای معوّق به عنوان “خبر خوش برای فرهنگیان ” درحالی که برخی افزایش حقوق‌ها در بعضی ارگانها محرمانه تلقّی می‌شود و در هیچ رسانه‌ای منعکس نمی‌شود.گویا دست‌هایی درکارند که دانسته یا نادانسته می‌خواهند فرهنگیان را قشری پرتوقّع و زیاده‌خواه جلوه دهند و آنان را در مقابل جامعه قرار دهند.

جناب رئیس‌جمهور! در نگاه بسیاری از سیاسیّون آموزش و پرورش یک نهاد مصرف کننده محسوب می‌شود که بازده مالی ندارد لذا نمی‌بایست خیلی مورد توجّه قرار گیرد الاّ در مناسبت روز معلّم آن هم برای ژست سیاسی، انتخاباتی یا تبلیغاتی، غافل از اینکه هزینه کردن در آموزش و پرورش نوعی سرمایه‌گذاری درازمدت است و تفاوت فاحشی با سایر سرمایه‌گذاری‌ها دارد. اگر درگذشته سرمایه‌گذاری مناسبی درآموزش و پرورش صورت گرفته بود، امروز شاهد این همه معضل و مشکل لاینحل نبودیم. رشد سرسام‌آور طلاق، اعتیاد، جرم و جنایت، بیماری‌های صعب‌العلاج، مصرف گرایی و بالا رفتن سنّ ازدواج،کمرنگ شدن اخلاق و معنویات و دین‌گریزی و… ماحصل غفلت از آموزش و پرورش است. که کسری سرمایه‌گذاری در آموزش و پرورش درگذشته، اکنون باید صرف تقویت نیروی انتظامی و قوّه قضاییّه برای مهار موقّت و مسکّن‌وار این همه معضل شود.

راستی آیا تاکنون اندیشیده‌اید که نسل دارای مشکلات عدیده­ی امروز، چگونه خواهد توانست، تربیت‌کننده نسل بعدی باشد. آیا به تبعات فراموش شدن آموزش و پرورش اندیشیده‌اید؟

ما می‌خواهیم که سیاست‌گزاران اجرایی کشورمان، به آموزش و پرورش، به دید یک وزارتخانه­ی تولیدی بنگرند نه یک ارگان مصرفی که درآمدزا نیست! اصولا درآمد مگر چیست؟ آیا فقط پول درآمد است؟ آیا تولید نیروی انسانی توانمند که آینده مملکت را در دست می‌گیرد درآمد و سرمایه ملی نیست؟

مگر نه این است که پایه و اساس انتقال فرهنگ از آموزش و پرورش شروع می‌شود و همه متخصّصان و دولت‌مردان شاغل در کشور از همین مجموعه رشد کرده و به مقاماتی رسیده‌اند، بگذریم که بسیاری از آنان به گذشته خود پشت کرده اند و ما ماندیم و ….

جناب رئیس‌جمهور! برخی می‌گویند: چون معلمان زیاد هستند، امکانات دولت و وزارت آموزش و پرورش اجازه نمی‌دهد که بتوان بیش از این به وضعیت معلمان رسیدگی کرد، بله معلمان زیاد هستند ولی روزانه تعداد زیادی از جمعیت جوان و آینده‌ساز کشور را پوشش می‌دهند، آنهم پوشش از نوع فرهنگی؛ حال سوال اینجاست که آیا معلمان به نسبت پوشش فراگیری که در کشور دارند از بودجه کشور سهم می‌برند؟

سوال دیگر این است که چرا در شرایطی که خط فقر را حدود 5/2 میلیون تومان اعلام می‌کنند باید حقوق بیش از 95 درصد فرهنگیان زیر خط فقر باشد؟؟؟ جناب رئیس‌جمهور اگر می‌خواهید در آینده­ی نزدیک شاهد یک فاجعه فرهنگی نباشیم، باید به تقویت انگیزش شغلی و بهبود وضعیت معیشت فرهنگیان رسیدگی عاجل گردد تا معلم بتواند بدون دغدغه فقط به هنر معلمی خود فکر کند نه به شغل دوم و سوم.

امروز بی‌انگیزگی فرهنگیان عرصه فرهنگ و علم را به شدت تهدید می‌کند. شیوه پرداخت‌ها، مبلغ پرداختی، جو امنیتی حاکم بر آموزش و پرورش، وضعیت بیمه به اصطلاح طلایی، تبعیض فاحش بین این ارگان و ارگان‌های دیگر و مواردی از این دست بسیاری از همکاران را بی‌انگیزه کرده است. امروز دانش‌آموز در پاسخ به دعوت معلم برای علم‌آموزی، وضعیت خود معلم را جهت بی‌ثمر بودن فراگیری علم، مثال گواه می‌آورد.

نظام آموزشی چهل‌تکه که حاصل سفرهای سیاحتی و یا تجارتی برخی مسؤلان به کشورهای مختلف است که چند صباحی مورد توجه قرار می‌گیرد و بدون توجه به شرایط فرهنگی و امکانات موجود ضمیمه می‌گردد. قوانین خلق‌السّاعه، مقررات من‌درآوردی، آیین نامه‌های سلیقه‌ای، کار نظام آموزشی را به جایی رسانده است که به مزایده گذاشتن مدارس با همه دانش‌آموزان یک طرح موفق به نظر می‌رسد (حاصل هر چه که می‌خواهد باشد از نظر اقتصادی بسیار به صرفه است) و متاسفانه اکنون باید فکری برای امنیت روحی و جسمی فرهنگیان در برابر دانش‌آموزان و اولیاء نمود. نظامی که در آن به قول یکی از دانش‌آموزان مردود شدن بسیار سخت‌تر از قبول شدن است.

دانش‌آموزی تنبیه می‌شود (که البته غلط است) دوربین مخفی و عکس و فیلم و بازرسی سرزده و کلی ژست رسانه‌ای و خلاصه به گونه‌ای رفتار می‌شود که کل فرهنگیان زیر سوال می‌روند. ولی معلمی در کلاس درس شهید می‌شود و آب از آب تکان نمی‌خورد، حتی در حد ابراز همدردی با خانواده او هیچ انعکاسی در رسانه ملی ندارد. (اشاره به قتل معلم فیزیک بروجردی درکلاس درس در تاریخ یکم آذر 1393)

درد ما فقط مالی نیست.گله‌مندیم از این همه بی‌توجّهی که نسبت به بزرگترین و به زعم نگارندگان حساس‌ترین وزارتخانه کشور می‌گردد، که اگر عمدی باشد خیانتی است نابخشودنی و توقّعی نیست و اگر سهوی باشد خطای بزرگی است که زخم حاصل از آن زمانی سر باز می‌کند که دیر شده و راه چاره نخواهد بود. نظام آموزشی کشور رو به قهقرا می‌رود و محصول آن سال به سال ضعیف‌تر می‌شود و این نتیجه­ی همین سیاست‌گذاری‌هاست.

چندین سال است که مشکلاتمان را می‌گوییم و آنچه البته به جایی نرسد فریاد است، هر بار که گفتیم متّهم به زیاده‌خواهی،  نشر اکاذیب به قصد تشویش اذهان عمومی و … شدیم. غافل از آن که این شرایط سالهاست که بر زندگی ما حاکم است. ولی گاهی فشار روانی، توهین و افتراها و تنگنای زندگی به گونه‌ای می‌شود که انسان ناامیدانه می‌خواهد یکبار دیگر بختش را بیازماید. امروز حاصل سالها خدمت ما پوشه‌ای است پر از تشویقی و تقدیرنامه و هکذا و در مقابل آتیه‌ای نه چندان امیدبخش برای خانواده‌هایمان.

جناب رئیس‌جمهور! لطفاً فکری عاجل برای منزلت و معیشت فرهنگیان بکنید.

برای شروع و صرفه جویی در وقت، لطفا به صورت تصادفی سری به فیش‌های حقوقی همکاران ما بزنید. سنوات خدمت و مدرک تحصیلی، مبلغ حکم و خالص دریافتی، بازگو کننده بسیاری از حقایق تلخ حاکم بر زندگی آنهاست. لطفاً فیش‌های حقوقی همکاران شاغل در وزارت آموزش و پرورش را بررسی فرمایید.

پرداخت به موقع مطالبات فرهنگیان حداقل انتظار است، چگونه است که در تمام ادارات، نهادها، سازمانها و شرکتها کارمند در پایان ماه اضافه کار احتمالی خود را که از قضا در فیش حقوقی هم درج شده دریافت می‌کند اما معلمان که با دستمزد بسیار پایین بعضا شش ماه و حتی بیشتر برای دریافت اضافه کار حق‌التدریس خود انتظار می‌کشند. ضمن اینکه پرداخت اضافه کار معلمان در خارج از فیش حقوقی و در هر زمان نامعلوم ظلمی است مضاعف! چرا که اولاً، وقتی مبلغ اضافه کار در فیش درج نمی‌شود یعنی جزو دریافتی کارمند نیست، بیمه آن پرداخت نشده و تأثیری در حقوق بازنشستگی ندارد.

یکبار برای همیشه مدیریت نظارت و برنامه‌ریزی رییس‌جمهور، وزیر و تشکیلات سازمانی وزارتخانه، محبّت نمایند و بفرمایند استاندارد زندگی یک معلم چیست؟

آیا فرزندان یک معلم حق برخورداری از مدارس درجه یک و کلاسهای مورد نیاز و یک فرآیند کامل و استاندارد آموزش ندارد؟

آیا یک معلم با مدرک کارشناسی، کارشناس ارشد و دکترا بعد از چند سال حق ندارد یک مسکن متداول و یک خودروی مناسب داشته باشد؟

آیا یک معلم حق ندارد سالی یکبار فقط به مدّت یک هفته به همراه خانواده اش به مسافرت داخلی برود؟ و زن و فرزندانش به جای استقرار در کلاسهای مدارس از یک هتل معمولی استفاده نمایند؟

آیا برخورداری از حداقل استاندارد زندگی برای معلّمان و خانواده‌هایشان در ضروریات زندگی اعم از پوشاک، خوراک،  مسکن، وسیله نقلیه،آموزش و بهداشت و درمان، امنیت روانی و… البته اگر تعبیر به زیاده‌خواهی نشود گاهی، فقط گاهی برخورداری از تفریح و سرگرمی سالم مجاز است یا خیر؟

جامعه فرهنگی ایران در حال حاضر انتظار ندارند که خودشان را با معلمان کشورهای توسعه یافته قیاس کنند، که به عنوان مثال یک معلم بریتانیایی در مقطع ابتدایی حداقل سالی 50 تا 60 هزار پوند(حدود 300 میلیون تومان) دریافتی دارد، اما اگر خود را با معلم ترک، اماراتی، قطری، و جدیداً افغان قیاس کنیم آیا مرتکب گناه نابخشودنی شده‌ایم؟

اگر این هم گناه است خود بزرگوران بفرمایید معلم ایرانی با مدرک کارشناسی،کارشناسی ارشد  و دکترا، خود را با چه کسانی یا چه دوره‌ای قیاس کند؟

در پایان از اقدام عاجل حضرتعالی کمال تشکر و امتنان را داریم و برای حضرت‌عالی و همه­ی همکاران پرتلاش‌تان در هیئت دولت توفیق روزافزون را آرزومندیم.

با تشکر

جمعی از فرهنگیان استان خراسان رضوی

رونوشت:

دفتر مقام معظم رهبری

مجلس محترم شورای اسلامی

وزارت محترم آموزش و پرورش

 

name2name1

 

name4name3

 

name6nameh5

 

name7

 

درد دل یک معلم

درد  دل یک معلم


سلام معلم

خوبی? 

احوالت خوب است? 

با روزگار چه میکنی? 

زندگی سخت است? 

به تو اهمیت نمی دهند? 

به دانش آموزت  می گویی درس بخوان تا به جایی برسی و او میگوید چرا تو نخواندی که معلم شدی?

مجلس به تو بی احترامی کرد?  

دیگر انگیزه نداری? 

معیشتت خوب نیست? 

دو شغله شده ای? ساعت ها پشت درب کلاس می ایستی تا با گوشی معامله ات را انجام دهی? 

حق داری! !!!!!!!!

کسی تو را نمی بیند! !!!!!!!

برای دولت بار مالی داری? 

دیگران بار مالی ندارند! !!!

بچه های مردم به امان خدا هستند? 

مهم نیست که درس بخوانند یا نه? 

حتی اسم دانش آموزت را هم نمی دانی?

حق داری برای چه بدانی

روز معلم تحقیر میشوی? 

موقع گرفتن هدیه یاد سبد کالا می افتی? 

به اندازه یک مهندس ساختمان ، یک دکتر که چند سالی بیشتر به تو زندگی میبخشد ، یک استاد دانشگاه که نان زحمت های تو را میخورد ، یک آرایشگر که مرتبت میکند، ارزش و احترام نداری

انسان میسازی ولی کسی تو را نمی بیند!!!!!!


ولی زندگیت برکت دارد 

خدا تو را میبیند 

در دستگاه خدا هر کار خیری بی جواب نیست 

این دنیا یا آن دنیا با تو حساب خواهد کرد 

ولی این را هم گفته است:  

اگر گروهی در وضعیت خود تغییر ایجاد نکنند خدا هم در آنها تغییر ایجاد نخواهد کرد.

برای گرفتن حقمان یک قدم برداریم.

ما اضافه نمی‌خواهیم. ما خواستار حقیم. 

کپی کردن نیم قدم است .

حداقل نیم قدم برداریم.☺

استفاده از امکانات رفاهی آموزش وپرورش


استفاده از امکانات رفاهی آموزش وپرورش


به همه همکاران تاکید میکنم همه اعضای یک خانواده هستیم و هدف از این نظرات ، در بدترین حالتی که منابع مالی فراهم نیست حداقل این است که ا.پ را آگاه کنیم  با تصمیمی عاقلانه از فضا و امکانات رفاهی که در اختیار دارد به بهترین نحو به همکاران خدمات دهد تا حداقل در مقابل خانواده خود شرمسار نباشند ، ایا یک معلم حق ندارد از رستوران ، سالن های ورزشی و ... که مربوط به سازمان که در ان مشغول خدمت است استفاده نماید !!!

بله این امکانات وجود دارد و خدمات دهی میشود اما متاسفانه استفاده کنندگان فرهنگی یهم ناچیزی دارند .

نگران این هستم که در اینده با دیدی که مسولین به این امکانات جهت تامین نیازهای مالی چشم دوخته اند ، دچار سرنوشتی چون فروشگاه فرهنگیان شویم که ابتدا به همت فرهنگیان و اعضای ان بود و ذره ذره به سمت مشاغل ازاد و درامد زایی رفت و نابود شد !!!


‬: ایا صندوق ذخیره فرهنگیان با ان پشتوانه مالی نمی تواند فروشگاه ویژه فرهنگیان را همانند فروشگاه نگین ، برای کارمندان خود ایجاد نماید ؟

هزینه ها همیشه هزینه نیستند بلکه اگر روشنفکر باشیم این ها همه درامدند !!!!!!!


ایا درامد از این بالاتر که یک را با یک خدمات ساده خوشحال کرد !!!!

گروه وایبر فرهنگیان فارس

ه بودجه آموزش و پرورش با سایر کشورها

مقایسه بودجه آموزش و پرورش با سایر کشورها

 

یران باجمعیت ۷۷ میلیون نفرگی ۲۳ هزار میلیارد تومان بودجه آموزش و پرورش دارد و

ترکیه با جمعیت ۷۵ میلیون نفری معادل ۱۱۰ هزار میلیارد تومان بودجه آموزش و پرورش

ایتالیا با جمعیت ۶۱ میلیون نفری معادل ۲۵۰ هزار میلیارد تومان بودجه آموزش و پرورش

فرانسه با جمعیت ۶۰ میلیون نفری معادل ۳۶۰ هزار میلیارد تومان بودجه آموزش و پرورش

دانمارک با جمعیت ۵/۵ میلیون نفری معادل ۵۵ هزار میلیارد تومان بودجه آموزش وپرورش

نروژ با جمعیت ۴/۵ میلیون نفری معادل ۶۵ هزار میلیارد تومان بودجه آموزش و پرورش دارند.) حقوق معلمین در ایران به طور متوسط در هر ماه ۱/۵ میلیون تومان است و در

ترکیه ، کره جنوبی ، عربستان ، لبنان ، مالزی، اردن در هرماه معادل ۸ تا ۱۳ میلیون تومان

فنلاند ، انگلستان، دانمارک ، فرانسه و امریکا در هر ماه معادل ۱۵ تا ۲۸ میلیون تومان است


 سرانه و هزینه دولت برای هر دانش آموز در ایران سالانه ۱میلیون و ۳۰۰ هزار تومان است که رسما” ۷۰۰ هزار تومان بیشتر هزینه نمی شود و در کشور های اتحادیه اروپا که تعدادی از آنان در بالا آمد معادل ۳۵ تا ۵۷ میلیون تومان به ازاء هر دانش آموز در سال متغییر می باشد.

7

به نقل از انجمن فرهنگیان در وایبر

آموزش و پرورش در گردابه بودجه!

                   

آموزش و پرورش در گردابه بودجه!


 محمدرضا نیک نژاد،روزنامه آرمان،11 دی ماه 93


                                          ( این یاداشت با حذف بخش هایی از آن در روزنامه چاپ شد)

وزیر آموزش و پرورش" تنبیه بدنی،جعل مدرک تحصیلی و سواستفاده مالی برخی از مدیران مدارس» را از مشکلات اصلی آموزش و پرورش عنوان کرد و ادامه داد: این موضوعات که در سال‌های اخیر،بیشتر در مدارس گسترش پیدا کرده است زیبنده آموزش و پرورش نیست......." (روزنامه آرمان 6 دی ماه )

 گویا گرفتاری هایی از این دست آنچنان در مدرسه ها گستردش یافته،که سبب شده است یک فرادست دولتی - آموزشی آن را به زبان آورد و برایش راهکار ارائه دهد. البته طرح چنین دشواری هایی از سوی وزیر جای خرسندی دارد و می تواند نخستین گام برای پیگیری و برخورد با آن باشد. اما بی گمان دادن راهکار بدون توجه به ریشه ها و زمینه های بروز چنین رفتارهایی،راه به جایی نبرده و آب در هاون کوفتن است. اما ریشه چنین رفتارهایی چیست و چگونه می توان از آنها جلو گیری نمود؟

سال هاست که در بسیاری از مدرسه های شهرهای متوسط و بزرگ،سرانه دانش آموزی پرداخت نمی شود. اگر هم پولی در این راستا پرداخت شود،نمی تواند پاسخگوی نیازهای مالی مدرسه ها باشد. پس از هدفمند کردن یارانه ها و پیامدهای تورمی آن،هزینه های جاری مدرسه چندین برابر گردید. این در دورانی بود که افزایش بهای دلار،بودجه سامانه آموزشی را از 12 میلیارد دلار،به 21 هزار میلیارد تومان – کمتر از 7 میلیارد دلار در سال گذشته رساند- یعنی به یک سوم ده سال پیش از آن! کمبودهای شدید مالی،فرادستان آموزشی را به سویی راند که به مدیران مدرسه سفارش کنند برای جبران کمبودها،به سوی خانواده ها دست دراز کنند. گرچه دهه ها کمک های مردمی در آموزش و پرورش دریافت می شد،اما پس از هدفمند کردن یارانه ها،چهره ای دیگر به خود گرفت. نخست آن که فرادستان در رسانه ها از آن دفاع می کردند و زشتی اش کم رنگ گردید. دوم،این کمک ها برای مدرسه ها به گونه ای مهم شد،که بدون آن،مدرسه ها نمی توانستند حتی از پسِ وظیفه های سنتی خویش برآید. به این ترتیب دستِ مدیران در دریافت این کمک ها آزاد گذاشته شد. بر کسی پوشیده نیست که در چنین شرایطی پایش بر رفتار نزدیک به 120 هزار مدیر مدرسه های دولتی بسیار دشوار خواهد بود.      

از دیگر سو جعل مدرک برآمده از ساختار نمره محور و مدرک گرای گسترده در جامعه است و ریشه های ژرفی در فرهنگ آموزشی ما دارد. هنگامی که دل نگرانی از نمره و معدل،در نگاه بالاترین کاربدستان آموزشی،سنجه کارآمدی و بالندگی ساختار آموزشی باشد،چه انتظاری می توان از پدر و مادرهای بیگانه با فرایندهای آموزشی داشت؟ زمانی که مدرک هدف شود،به دست آوردن آن به هر بهایی مجاز است– حتی با خریدنش! زمینه های اقتصادی آن هم که در ساختار آموزشی به فراوانی یافت می شود. نارضایتی شغلی،کمی دستمزد،کمبودِ فزاینده مالی و هزینه های بالای زندگی،هر کسی را به وسوسه می اندازد و بی گمان کسانی هم هستند که در برابر این وسوسه ها تاب نخواهند آورد.

 در پدیده زشت تنبیه بدنی نیز به کل نمی توان زمینه های اقتصادی و نارضایتی شغلی را کنار گذاشت. بارها دیده ام همکارانی را که پس از تنبیه بدنی و یا زبانی،می گویند "مگر چه قدر به ما پول می دهند،که انتظار داشته باشند،هر جور بچه ای را تحمل کنیم!" گرچه نمی توان با این توجیه،انسانی را آزرد،اما به هر روی نمی توان سر راست هم آن را رد کرد.

 به باور نگارنده که خود آموزگاری با بیش از بیست سال سابقه است،راه برون رفتِ آموزش و پرورش از گردابه این سه گانه نکوهیده،نه پیشنهاد وزیر،یعنی " ارزیابی صحیح و رسیدگی اصولی و منطقی به شکایات ...." بلکه از میان برداشتن زمینه های چنین رفتارهایی،یعنی گره اقتصادی است - دست کم در گام های نخست. بودجه آموزش و پرورش نمی تواند پاسخگوی هزاران نیاز این وزاتخانه باشد. شوربختانه با همه ناکارآمدی ها و ناکامی های آموزشی و پرورشی،فرادستان دولتی و حکومتی،همچنان توجه ویژه و درخوری به این نهاد توسعه ای ندارند! خبرها درباره بودجه 94 نیز چندان خوشایند نیست. بی گمان کارکردهای آموزش و پرورش در جهان کنونی چنان است که نمی توان چشم بر آن ها بست. نخستین گام در ساماندهی آموزشی کشور،برآورده کردن نیازهای اقتصادی آن است. آیا مجلس در هنگام بررسی بودجه می تواند در این راه به یاری این نهاد تاثیر گذار و البته بیمار بشتابد؟ 

http://armandaily.ir/?News_Id=101225

تبعیض بین کارمندان دولت و فرهنگیان در پرداخت فوق‌العاده شغل

عضو کانون فرهنگیان شیراز خبر داد:

تبعیض بین کارمندان دولت و فرهنگیان در پرداخت فوق‌العاده شغل

 
«در حال حاضر میزان امتیاز فوق العاده شغل فرهنگیان در احکام کارگزینی با مدرک کار‌شناسی ارشد برابر با ۸۰۰ است. این در حالی است که امتیاز فوق العاده شغل کارمندان دولت بر اساس مصوبه هیات وزیران با مدرک کار‌شناسی ۱۵۰۰ و با مدرک کار‌شناسی ارشد ۲۰۰۰ است.»

عضو کانون فرهنگیان شیراز از اعمال تبعیض بین کارمندان دولت و فرهنگیان در پرداخت فوق العاده شغل خبر داد.

«محمدتقی سبزواری» با اشاره به انتشار متن دو بخشنامه توسط هیات وزیران و آموزش و پرورش بر روی فضای مجازی به ایلنا گفت: میزان فوق العاده شغل کارمندان دولت در مصوبه هیات وزیران در مقاطع کاردانی، کار‌شناسی و کار‌شناسی ارشد به ترتیب ۷۰۰، ۱۵۰۰ و ۲۰۰۰ تعیین شده است ولی این اعداد در احکام کارگزینی فرهنگیان به ۵۰۰ و ۸۰۰ کاهش پیدا کرده است.

او افزود: در حال حاضر میزان امتیاز فوق العاده شغل فرهنگیان در احکام کارگزینی با مدرک کار‌شناسی ارشد برابر با ۸۰۰ است. این در حالی است که امتیاز فوق العاده شغل کارمندان دولت بر اساس مصوبه هیات وزیران با مدرک کار‌شناسی ۱۵۰۰ و با مدرک کار‌شناسی ارشد ۲۰۰۰ است.

او در ادامه گفت: مساله‌ای که فرهنگیان را عذاب می‌دهد و این روز‌ها به مشغله ذهنی همه مردم تبدیل شده است، وجود تورم، کمبود بودجه و فقر نیست بلکه بی‌عدالتی اقتصادی است.

این فعال صنفی معلمان تصریح کرد: مابین مصوبه هیات وزیران و احکام اجرایی فرهنگیان اختلافی فاحش وجود دارد و به نظر می‌رسد آموزش و پرورش توانایی دفاع از پرسنل خود را ندارد.

سبزواری در عین حال گفت: وزارت آموزش و پرورش باید به‌‌‌ همان اندازه که خود را تابع مردان قانون می‌داند، تابع قانون نیز بداند. آموزش و پرورش باید قانونی را که توسط هیات وزیران تصویب شده است اجرا کند و از اجرای مصوبات تخلف نکند. اگر این قانون ضمانت اجرایی ندارد، وزارت آموزش و پرورش باید هیات دولت را متوجه کند تا انگ بی‌خبری و بی‌برنامگی به دولت نچسبد. دادن این اطلاعات به هیات دولت نیاز به یک دستگاه عریض و طویل مانند برنامه و بودجه ندارد. با یک کار محاسباتی ساده و حساب سرانگشتی می‌توان حدود حقوق دریافتی را تعیین کرد.

او در ادامه بیان کرد: امروز عصر ارتباطات است. امروز بسیاری از بخشنامه‌ها و مصوبه‌ها پس از مدّتی بر روی فضای مجازی انتشار می‌یابد. فرهنگیان از اقشاری هستند که نسبت به دیگر اقشار جامعه با این فضا آشنایی بیشتری دارند. آن‌ها وقتی بخشنامه و مصوبه هیات وزیران را می‌بینند و سطح امتیازات را که برای فوق دیپلم (۷۰۰ امتیاز)، برای کار‌شناسی (۱۵۰۰ امتیاز) و برای کار‌شناسی ارشد (۲۰۰۰امتیاز) تعیین شده است مشاهده می‌کنند نسبت به وجود اراده برای رفع بی‌عدالتی اقتصادی در بدنه دولت شک می‌کنند. ناگفته نماند اعمال چنین بندی در دولت فعلی اجرایی شده و در دولت‌های قبل علی رغم وجود بخشنامه در سال ۹۲ اجرایی نشده بود و ما از این بابت سپاسگزاریم.

سبزواری گفت: متولیان وزارتخانه باید با فرهنگیان و مردم شفاف برخورد کنند. ما مشکلات آن‌ها را می‌دانیم و از آن‌ها می‌خواهیم برخوردشان با دغدغه‌های معلمان خردمندانه باشد. فرهنگیان چوب بعضی از اظهارات و مصاحبه‌های مسؤلان وزارتخانه را می‌خورند. از یک طرف گرفتن شهریه را ممنوع می‌کنند، از طرف دیگر سرانه دانش آموزان به مدارس داده نمی‌شود. این رفتار دو گانه بالاخص در میان طبقات متوسط و پایین جامعه باعث تنش می‌شود. مسئولان اعلام می‌کنند که ۹۸ درصد بودجه آموزش و پرورش صرف حقوق پرسنل می‌شود. متاسفانه این اظهارات بدون آنکه مصالح ملی در نظر گرفته شود از رسانه‌ها و بالاخص از صدا و سیما پخش می‌شود.

عضو کانون فرهنگیان شیراز در پایان گفت: متولیان آموزش و پرورش برای حفظ آبرو و کرامت معلمان باید واقعیات را به مردم منتقل کنند. این عمل نوعی قدردانی از فرهنگیان است. امیدوارم با لایحه جدید و ایجاد یک انضباط مالی در هزینه‌ها، شاهد احقاق شعار‌ها باشیم.


برچسب‌ها: خبرگزاری ایلنا

آگاهی معلم پیش‌نیاز توسعه

آگاهی معلم پیش‌نیاز توسعه


چندی پیش یکی از معلمان کشور در یادداشت کوتاهی که در روزنامه آرمان منتشر شد، به موضوع معلم و آگاهی پرداخته بود. هر چند در آن یادداشت به خوبی ارتباط آگاهی و معلم روشن شده بود اما، خالی از لطف نیست باز هم به این موضوع پرداخته شود. درشرایطی که امروزه دنیای اطراف ما را تبلیغات و هیاهوی گسترده و همه‌جانبه رسانه‌ها احاطه کرده است و نیز دستگاه‌های تبلیغی سعی در نفوذ در فضای فرهنگی، دینی،اخلاقی، باورها، اعتقادات و ارزش‌های اصیل ما دارند و هر روز خود را به وسایل پیشرفته و پیچیده‌تری برای از بین بردن هویت ما، ملیت ما، فرهنگ و تمدن چند هزارساله ما مجهز می‌کنند و تمام تلاش خودرا به‌کار می‌گیرند تا ارزش‌ها و فرهنگ خود را در کشور‌های جهان سوم مسلط کنند، ضروریست معلمان ما فراتر از انجام وظیفه و شغل معلمی در حوزه دروس تخصصی خود در بالا بردن آگاهی‌‌ها و دانش خود در همه جنبه‌ها اعم از آگاهی‌های اجتماعی، سیاسی، اخلاقی، مذهبی و حتی افزایش سطح معلومات خود در حوزه‌های ارتباطی و تسلط کامل در زمینه جنگ تبلیغی و رسانه‌ای و شناخت تکنیک‌ها و تاکتیک‌های دشمن در حوزه تهاجم فرهنگی و راه‌های غلبه بر این موانع و مشکلات و چاره‌اندیشی در این حوزه‌ها بپردازند و اصولاً با تبیین مسائل و ارائه راهکارهای مناسب نسل جوان و دانش‌آموز ما را با واقعیت‌های موجود در کشور و شناخت همه‌جانبه فرهنگ این مرز و بوم و هویت اصیل اسلامی و ایرانی و معرفی مشاهیر و نوابغ ایران آشنا کرده و همچنین به معرفی جاذبه‌های تمدنی و فرهنگی ایران و ایجاد تصویری واضح و روشن در ذهن و اندیشه این دانش‌آموزان بپردازند. معلمان باید با کارهایی از این دست موجب افزایش سطح فکر و بینش و دانش دانش‌آموزان شوند. آنها باید ضرورت حفظ آب و خاک و فضای ایران اسلامی و دفاع از مرزو بوم این سرزمین را به دانش‌آموزان یادآوری کرده و اهمیت حفظ ارزش‌های ایران اسلامی را به آنان گوشزد کنند. معلمان باید در حوزه‌های دیگری چون روانشناسی، جامعه‌شناسی، اخلاق، مذهب، تاریخ، ادبیات و دیگر حوزه‌ها مسلط بوده و اصولاً حاصل کار معلم باید آینه تمام‌نمای انسان‌هایی آگاه، شجاع، عادل، مسئول، اندیشمند، و حساس نسبت به مسائل کشور باشد و در سایه این اموراست که می‌توان ادعاکرد که میهن اسلامیمان درمسیر رشد و توسعه و بالندگی گام برمی‌دارد. نهادها و دستگاه‌های مسئول در کشور نیز باید به رفع مشکلات و تنگناهای موجود در مراکز آموزشی و مهم‌تر ازهمه رفع مسائل و مشکلات معیشتی قشر فرهنگی بپردازند زیرا، بدون توجه به امر آموزش و تلاش همه‌جانبه دراین حوزه نمی‌توان انتظار رشد و توسعه کشور در زمینه‌های علمی و آموزشی را داشت


http://www.isfkafa.ir/علیرضا جعفری‌زاده

 

نامه یک معلم آموزش پرورش به دکتر هاشمی وزیر بهداشت

نامه یک معلم آموزش پرورش به دکتر هاشمی وزیر بهداشت

نامه یک معلم آموزش پرورش به دکتر هاشمی وزیر بهداشت

با سلام و عرض ادب و احترام

تعجب نکنید وزیر ما فرهنگیان دکتر «فانی» است و از آنجایی که ایشان گویا فراموش کرده‌اند که وظیفه یک وزیر در قبال کارکنان تحت امرش چیست من به نمایندگی از جمعیت میلیونی فرهنگیان کشور این نامه به شما می‌نویسم تا در جلسه بعدی هیئت دولت کنار وزیر ما نشسته و از میکروفن ایشان و بجای ایشان درددل ما فرهنگیان را به دولت و شخص رییس جمهور و البته دکتر فانی برسانید.

انشالله از این به بعد در بازدید‌هایتان سری هم به مدارس و ادارات آموزش وپرورش هم بزنید و در مصاحبه‌های رادیو تلویزیونی و مطبوعاتی‌هایتان مشکلات ما را هم مطرح کنید...

لطفا و حتما به احترام ۱۲سال تحصیل زیر دست معلمان فراموش شده ایران این کار‌ها را انجام دهید.

جناب دکتر بیمه طلایی فرهنگیان پشیزی! نمی‌ارزد و باری به بار معیشتی ما اضافه کرده است.
جناب وزیر مشکل ما فرهنگیان را فقط در یک جمله کوتاه مطرح کنید.. حقوق ما برای ده روز کافی است و ۲۰ روز بعدی را با فلاکت و بعضا شغل‌های بسیار شنیع در شان معلم می‌گذرانیم...

جناب هاشمی واقعا نمی‌دانم در کدام کشور وکدام مدرسه دوره ابندایی را شروع کردید و کجا دیپلم گرفتید، اما خوب می‌دانم هرکجا بوده‌اید درایت و مدیریتی که امروز از شما می بینیم درصد زیادی از آن را خود شما هم نتیجه تلاش ها و زحمات معلمان خود می‌دانید. 

اما باز نمی دانم چرا همه مدیران کشور از مجلسی‌ها، وزرا و شخص رییس جمهور چرا زحمات معلمان خود را فراموش می‌کنند و حاضر نیستند حداقل با آن‌ها رفتاری مانند سایر کارکنان دولت داشته باشند.

حال که شما در این مدت اندک این همه تحول در نظام سلامت کشور ایجاد کرده‌اید و در تمام برنامه‌های خبری شاهد تلاش شما برای رفع مشکلات وزارتخانه بهداشت هستیم برآن شدم ابن نامه را خدمت شما بنویسم شاید انشالله دیگر وزرای محترم و خصوصا دکتر فانی نیز به تبعیت از شما پیگیر مشکلات وزارتخانه‌هایشان باشند.

در پایان تنها هدیه معلمان به افراد کوشا نمره ۲۰ می‌باشد که با احترام این نمره را در کارنامه شما ثبت می‌کنم و در کارنامه جناب فانی نمره ۹/۵ را ثبت می‌کنم که خودشان اگر معلمی کرده باشند معنایش را می‌دانند...

با احترام جمعیت معلمان ایران زمین
به امید اندیشیدن تدبیری برای ساختن کلید بازکننده قفل‌های زنگ زده آموزش کشور
http://kanoonhamedan.mihanblog.com/

چرایی آموزش های شهروندی در مدرسه


چرایی آموزش های شهروندی در مدرسه


پنج‌شنبه 4 دی‌ماه سال 1393

محمدرضا نیک نژاد،بخش درنگ روزنامه ابتکار،4 دی ماه 93


(این یاداشت با عنوان "مشق دموکراسی" در روزنامه چاپ شده است)


در اتاق دبیران نشسته بودیم و با همکاران گپ و گفتی داشتیم. دانش آموزان برای برگزاری مسابقه پایانی جام فجر در حیاط دبیرستان گرد آمده بودند و گروهی بازی می کردند و گروه بیشتری تماشاچی بودند. ناگهان معاون مدرسه دستپاچه وارد اتاق شد و گفت بچه ها با هم درگیر شده اند و به یاری شما نیاز داریم. سراسیمه به حیاط دویدیم و بچه ها را جدا کردیم. در پایان هم یکی – دو تا دماغ شکسته،چندین چشم کبود شده و چندین اخراجی پیامد بازی پایانی جام بود! گرچه چنین رویدادهایی بخشی جدا ناشدنی از زندگی های فردی و اجتماعی ما شده اند و همه به آن خو کرده ایم،اما کمتر به ریشه های آن و راهکارهای برون رفت از آن اندیشیده شده است و می شود. بر کسی پوشیده نیست که کنش های اجتماعی ما پیامد آموزش هایی است که از نخستین لحظه های زیستن در آغوش پدر و مادر و در کنار دیگر اعضای خانواده،آغاز و در مدرسه و جامعه کامل و آشکار می گردد. در این میان هرگز نمی توان نقش خانواده را در کنش های فردی و اجتماعی شهروندان نادیده گرفت. اما این یاداشت به دنبال بررسی نقش خانواده در رفتارهای اجتماعی فرد نیست- گرچه این نقش از هر عاملِ دیگری بنیادین تر است. برای بسیاری از کودکان- به ویژه در زندگی های شهری امروز - مدرسه نخستین جایی است که نو آموز با چارچوب های تعریف شده و محدود کننده روبرو شده و کنش های گروهی و اجتماعی را تجربه می کند. گرچه اوج توانایی های ارتباطی،پیش از سن مدرسه است اما این ویژگی از مهارت هایی می باشد که بخش فراوانی از آن تا سال ها پس از کودکی همچنان رو به  رشد و شکوفایی است. بنابر این داده ی روانشناسانه،مدرسه نخستین و مهمترین نهاد برای جامعه پذیری،شهروند سازی،آموزش های مدنی و نهادینه کرد اخلاق اجتماعی در نوآموزان بوده و می تواند در بالندگی و البته سقوط اجتماعی فرد بسیار کارا و کارآمد باشد. از این روست که یکی از هدف های بنیادین آموزش و پرورش نوین،شهروند سازی و آموزش حقوق و مسئولیت های شهروندی، آموزشِ کنش های اخلاقی - انسانی با دیگران و جانداران و محیط زیست و ... است. اکنون در بسیاری از کشورهای پیشرو در آموزش،بخشی از ساعت های آموزشی برای چنین آموزه هایی در نظر گرفته شده و اسکلت برنامه های درسی برآمده از آموزش های شهروندی است. از این روست که "گری هاپکینز" سردبیر آموزش و پرورش جهانی،در یاداشتی به پنج جانمایه ی شهروندی اشاره می کند و می نویسد: راستگویی،همدردی،احترام،پاسخگویی و شجاعت پنج جانمایه شهروندی هستند،که تنها پشتیبانی کردن از آنها کافی نیست بلکه پویش این جانمایه ها،سخن گفتن درباره آنها و پل زدن میان زندگی دانش آموزان و این پنج ویژگی،کلیدهایی برای گسترش درک حقیقی این مفهوم ها می باشد. بی گمان نهادینه کردن این پنج جانمایه در تک تک نوآموزان به عنوان شهروندان آینده،زمینه سازی اندیشگی،دگرگونی نگاه و انتظارات از آموزش و پرورش،برنامه،راهکار و ابزار می خواهد. هاپکینز برای این جانمایه ها در هر پایه آموزشی،روش هایی ارائه می دهد. برای نمونه در مقدمه روش های پیشنهادی در پایه پیش دبستانی و اول می گوید :" بخش بزرگی از تجربه یادگیری در پیش دبستانی و پایه اول دبستان،جامعه پذیری است. بچه ها همکاری و همیاری با همسالان را می آموزند،در کنش های گروهی و گفتگوها نقش دارند و برای رفتارها و یادگیری خویش مسئولیت می پذیرند. برای پایه های پیش دبستانی و اول،آغاز درک رفتارهای شهروندی شایسته - بر پایه اصول معین - پر اهمیت تر از یادگیری این پنج ویژگی،بعنوان مفاهیم جداگانه است". به هر روی ما به روش هایی نیازمندم تا بتوانیم آموزه های شهروندی و از آن میان این پنج جانمایه را در مدرسه به دانش آموزان یاد دهیم و تا جای ممکن نهادینه کنیم. برای نمونه: می تواند به نوآموزان فرصت هایی داده شود تا در تعیین مقررات کلاس خود یا ارائه ی پیشنهادهایی در شورای مدرسه کمک نمایند،با همکاری بچه های دیگر به گسترش یک سیاست زیست- محیطی در مدرسه یاری رساند و اجازه یابند که در نگهداری زمین ها و ساختمان های مدرسه کمک نمایند،پدر- مادران به گفتگو درباره نقش خویش در گستره جامعه فراخوانده شوند،همچنین بچه ها در اردوهایی با اعضای شورای یاری محله یا نمایندگان منطقه ای و نهادهای ملی - دولتی دیدار نمایند. این کنش ها از آن رو است که به بچه ها،درکی از وظیفه خویش داده شود. بی گمان گفتگو،برای شکل دادن بخش عمده ای از آموزشِ شهروندی - مدنی،روشی درخور و کاراست. شاید از این روست که در ساختارهای نوین آموزشی،زنگ های دایره ای نشستن در کلاس،پیشنهاد شده است. روش های پیش گفته،کنش هایی هستند که آموزش و پرورش های پیشرو برای آموختن و نهادینه کردن ارزش ها و آموزه های شهروندی به کار می برند. این آموزه ها و روش ها خوشبختانه از زبان فرادستان دولتی و کاربدستان آموزشی دولت یازدهم شنیده می شود. برای نمونه رییس جمهور روحانی در مراسم آغاز سال آموزشی گذشته بر راه اندازی زنگ گفتگو و کتاب خوانی تاکید نمود و خواستار برگرداندن زنگ انشا به برنامه درسی دانش آموزان شد. وزیر آموزش و پرورش نیز 19 اسفند 92 در آیین امضای تفاهمنامه میان سازمان محیط زیست و آموزش و پرورش چنین می گوید که: هدف آموزش و پرورش در جهان کنونی و از نگاه اندیشمندان آموزشی،آموختن،یاد گرفتن برای استفاده از آموخته‌ها،آموختن برای زیستن و آموختن برای باهم زیستن است. اما پرسش این است که دولت و آموزش و پرورش تاکنون و پس ازدوسال مدیریت اجرایی،تا چه اندازه در فراهم نمودن زمینه های درخور برای آموزش های مدنی – شهروندی کوشش نموده اند؟ به باور نگارنده آموزش و پرورش در این زمینه ناکام بوده است،گرچه مسئولیت این ناکامی تنها به متوجه فرادستان آموزشی نیست. برای این دیدگاه می توان دلیل های فراوانی آورد،اما بنیادین ترین دلیل،نبود زیربناهای اندیشگی ضروری برای اجرای این گونه آموزش هاست. آموزه های مدنی و شهروندی در بزنگاه های حساس،با نگاه ایدئولوژیک حاکم برساختار آموزشی برخورد نموده و بی گمان وادار به عقب نشینی می گردد. بنیادهای اندیشگی چنین آموزه هایی نگاه یک سونگرانه و اتوریته ی ایدئولوژیک را بر نمی تابد و بنا براین تنها خود  را تا لایه های سطحی ساختار می کشاند و رنگ و لعابی زیبا به آن می بخشد و در نفوذ در لایه های ژرف تر باز می ماند. اما از بنیادی ترین دشواری های سامانه آموزشی دست کم در بخش های مشترک و پذیرفتنی آموزش های مدنی و شهروندی،ناتوانی این نهاد دولتی در برنامه ریزی و اجرای آن است. آموزش و پرورش در دهه های گذشته همواره درگیر کسری بودجه بوده و به گفته ی فرادستان آن نزدیک 99 درصد بودجه آن صرف پرداخت حقوق کارکنان آن می شود! با این حال همواره فرهنگیان از دستمزدهای خود نالان و ناراضی اند. این گرفتاری سال هاست که آموزش و پرورش را حتی در کارکردهای سنتی خویش ناتوان و ناکارآمد نشان داده است. هنگامی که بیشترین توان مالی آموزش و پرورش چنین هزینه می شود،آیا می توان انتظار داشت که برنامه های آموزشی و درسی به گونه ای طراحی شوند که به لایه های ژرف تر و روزآمدتر آموزش یعنی آموزش های مدنی و شهروندی بپردازد؟ در دهه های گذشته مهمترین دلنگرانی وزاری آموزش و پرورش کاهش کسر بودجه کمر شکن سامانه آموزشی و به پایان رساندن سال آموزشی با تدبیر اقتصادی! بوده است. جدای از فرادستان آموزشی،فرادستان دولتی و حکومتی هم اگر از سطح شعارها و جمله های زیبا ادبی بگذریم،چندان و از ته دل باوری به تاثیر گذاری این نهاد توسعه ای نداشته و چندان کمک حال آموزش و پرورش نبوده اند.

در هفته ها و روزهای گذشته خبرهای نگران کننده ای از خشونت و تنبیه از درون مدرسه ها و کلاس ها بازتاب یافته است. مدرسه- در همراهی با دیدگاه جان دیویی- نمونه ای کوچک از جامعه است. آموخته نشدن دانش آموزان با رفتاهای مدنی و شهروندی مانند مدارا،همراهی،همدردی،احترام،مسئولیت پذیری،خشونت پرهیزی و .... پیامده ای اجتماعی ژرف تر و گسترده تری دارد که شوربختانه امروز گاه و بیگاه از گوشه و کنار شنیده و دیده می شود. اگر می خواهیم جامعه در آینده با پیامدهای وحشتناک نبود آموزش های مدنی - شهروندی روبرو نشود،باید امروز تجربه آموزش و نهادینه کردن این گونه ارزش ها را در مدرسه و کلاس فراهم نماییم. برای داشتن جامعه ای که پنج جانمایه های شهروندی در نهاد همه شهروندانش نهادینه شده باشد باید توجه ویژه ای به آموزش و مدرسه داشته باشیم. باشد که امروز هزینه کنیم و در آینده از میوه های پر بار آن بچشیم. 

  http://ebtekarnews.com/Ebtekar/Article.aspx?AID=32040

http://niknezhadmr.blogsky.com/

معلمان قربانی بحران های جامعه هستند

بازدید : 90 مرتبه
تاریخ : دوشنبه هفدهم آذر 1393
پایگاه اطلاع رسانی و خبری جماران - تهران   
جماران-محمد تقی سبزواری ،فعال صنفی و عضو کانون فرهنگیان شهر شیراز و کارشناس آموزش و پرورش است.به بهانه کشته شدن مرحوم خشخاشی ،به گفت وگو با ایشان پرداختیم و نظر ایشان  را ،درباره علل و عوامل وجود خشونت در مدارس،جویا شدیم. مشروح این گفت و گو در پی می آید.                                                                                                                                                                                                                                      
  
  
  
   آیا به نظر شما، می توان ارتباط مستقیمی میان گسترش مدارس چندگانه اعم از شاهد، نمونه دولتی، تیزهوشان ، هیأت امنایی و .... و خالی شدن مدارس دولتی از دانش آموزان مستعد و خشونت در مدارس برقرار کرد؟                                                                                                              
  
متأسفانه با گسترش کمی مدارس خاص بالاخص در کلان شهرها این مشکل پیش می آید. تعدد این مدارس باعث شده تا دانش آموزان متوسط به بالا تمایل به حضور در این آموزشگاه ها داشته باشند. مدارس شاهد هنوز فعالیت می کنند ، در صورتیکه عملاً تعداد فرزندان شهدا و جانبازان بسیار کمتر از آن چیزی است که نیاز به ایجاد آموزشگاهی خاص باشد. توجه به این دانش آموزان راهکارهای دیگری نیز دارد که البته، بنیاد جانبازان،برای دانش آموزان شاهد که در مدارس شاهد مشغول به تحصیل نیستند، مربیان خاص را در نظر گرفته و هزینه کلاس خصوصی آنها را نیز متقبل می شود. 
  
زمانی در استان فارس، یک مدرسه نمونه دولتی وجود داشت که کل استان را تحت پوشش قرار می داد. اکنون تمامی نواحی و مناطق برخوردار دو الی  چهار مدرسه نمونه در هر مقطع دارند که با مشارکت های مردمی اداره می شوند. کمیت مدارس نمونه دولتی، باعث پایین آمدن کیفیت شده است. به موازات مدارس شاهد، نمونه دولتی، هیأت امنایی، مدارس غیر دولتی و ...... مدارسی وجود دارد که به دلیل بهره مندی از مدیریت قوی از توان مالی و علمی بالایی برخوردارند. فرزندان متمولینی که از نظر تحصیلی توان ورود به مدارس خاص را ندارند، با پرداخت شهریه های چندمیلیونی وارد این آموزشگاه ها می شوند. در این شرایط، طبیعی است که مدارس عادی – دولتی ، صرفاً پذیرای دانش آموزان دارای فقر علمی و رفتارهای ناهنجار باشند. من به عنوان یک نیروی اجرایی در مقطع متوسطه، با ادله مستند، وجود اعتیاد و ناهنجاری های رفتاری و اخلاقی را در بین نوجوانان تأیید می کنم. خشونت زائیده جسم و روان بیمار است. 
  
نقش و جایگاه مشاوران در مدارس و عملکرد برنامه های پرورشی را در رفع خشونت در مدارس چگونه ارزیابی می کنید؟ 
  
متأسفانه آن جایگاه و تعریفی که از نقش مشاور به میان می آید عملاً وجود ندارد. اگر مشاور توانمندی نیز وجود داشته باشد ، جذب همان مدارس خاص می شود. یعنی مشاوران کارآزموده و مجرب ،به دانش آموزانی مشاوره می دهند که نسبتاً نیاز به مشاوره ندارند. دانش آموزان مدارس خاص، به دلیل تمکن مالی ،می توانند از وجود مشاوران خصوصی استفاده کنند. متأسفانه در بیشتر مواقع، مشاورین مدارس عادی، الفبای مشاوره را نیز نمی دانند و از بد حادثه اینجا به پناه آمده اند. عملکرد جمع قابل توجهی از این مشاورین یک رفتار کاملاً غیر تربیتی است. پیشرفت واحد مشاوره در حوزه صف، یک پیشرفت طولی بوده است. آنها نتوانسته اند اهداف شان را در مدارس پیاده کنند. در مورد فعالیت پرورشی باید عرض کنم که بنده در طول دوران خدمتم ، فعالیت تربیتی و پرورشی ندیده ام. اجرای یک سری برنامه های کلیشه ای و برگزاری یک سری مسابقات که فعالیت پرورشی نیست. 
  
آیا تعدیل نیروی انسانی که از سوی وزیر مطرح شده ، با توجه به تراکم بالای کلاس های درس و عدم وجود مشاوران متخصص و کافی در مدارس به گسترش خشونت در مدارس منجر نمی شود؟ 
  
تعدیل نیروی انسانی نباید به معنای بالابردن تراکم کلاس باشد. در بعضی از کشورهای اسکاندیناوی، با وجودیکه متوسط دانش آموزان کلاس کمتر از متوسط کلاس های ما می باشد و در هر کلاس دو معلم مشغول به کار هستند، نسبت دانش آموز به معلم، 17 به یک است ولی در کشور ما با توجه به شرایط موجود ، نسبت دانش آموز به معلم 11 به یک می باشد. آموزش و پرورش اگر به فکر تعدیل نیروی انسانی است ،که البته فکر صحیحی است، باید به سراغ تعدیل نیرو در وزارتخانه و ادارات کل و ادارات متعدد مناطق برود. شما سری به ادارات کل بزنید. ببینید چند نفر پشت میزها به مطالعه روزنامه و بررسی سایت های خبری مشغولند. آیا وجود ادارات آموزش و پرورش با سیصد نفر پرسنل عقلانی می باشد؟. اگر به فکر تعدیل نیرو هستند به سراغ ادارات بروند. 
  
پر واضح است که اگر تعدیل نیروی انسانی به معنای بالابردن متوسط دانش آموزان کلاس باشد، کنترل کلاس بسیار مشکل خواهد. کنترل 30 الی 40 دانش آموز که بعضاً مشکلات عدیده تربیتی دارند کار ساده ای نیست. ظلم به معلم و متعلم است. معلم باید برای انجام وظایف خود ،به تشویق و تنبیه متوسل شود. تشویق همه دانش آموزان، کارایی لازم را ندارد. بالاجبار ،به تنبیه و تحقیر دانش آموزان رو می آورد. تحقیر ،بدترین شیوه برخورد با دانش آموز است. اگر در دوران کودکی باشد، عقده را در پی خواهد داشت و اگر در نوجوانی صورت گیرد، علاوه بر عقده حقارت ، اعمال خشونت دور از انتظار نخواهد بود. 
  
من فکر می کنم اگر تصمیم گیران امور آموزشی سهامدار مدارس خصوصی نباشند ، بهتر می توانند در این رابطه تصمیم بگیرند. مدیران آموزشی ما نباید سهامدار مدارس خصوصی باشند و مطابق با توصیه یونسکو، فرزندانشان نیز باید در مدارس دولتی تحصیل کنند. 
  
عدم مردودی در پایه اول و بالا آمدن دانش آموزان بدون صلاحیت کافی ، آیا به وجود تنش میان اولیاء مدرسه و دانش آموزان منجر نشده است؟ 
  
پس از تغییر نظام آموزشی از نظام سالانه به ترمی واحدی و بدنبال آن سالی واحدی، که ناشی از انگیزه های مالی و صرفه جویی های اقتصادی بود؛ متولیان و برنامه ریزان آموزشی متوجه شدند که با این پروژه ها، نه تنها اهداف برنامه محقق نشد بلکه کیفیت آموزشی، به دلیل نبود انگیزه دچار افت شدید و تکرار پایه نیز شد. در ابتدا به صورت غیرقانونی، مدیران بعضی مدارس  به مهندسی نمرات می پرداختند تا افت تحصیلی را به حداقل برسانند. سپس وزارتخانه به فکر افتاد و کاری که مدیران مدارس انجام می دادند را در قالب تبصره ، به صورت بخشنامه، قانونی نمود. با وجود اعمال تبصره ، مجدداً دانش آموزان مشمول تکرار پایه می شدند تا اینکه مردودی پایه اول لغو شد و برای حل مشکل افت تحصیلی، صورت مسأله را پاک کردند. در حال حاضر، دانش آموزان بسیاری وجود دارند که سه سال متوسطه را گذرانیده اند ولی به اندازه 20 واحد درسی پاس نکرده اند. این شیوه نمره دهی و ارتقاء پایه، سبب بالا رفتن توقع دانش آموزان شده است. آنها خود را دیپلمه می دانند در حالیکه عملاً چنین چیزی رخ نداده است. اولیاء مدارس به این دانش آموزان به دید یک دانش آموز در سطح سیکل نگاه می کنند ؛ در حالیکه این دانش اموزان انتظار احترام در سطح یک دیپلمه را دارند. تنش بین این دو برداشت بسیار روشن است. 
  
حادثه اخیر نشان داد همچنان که در مدارس با پدیده کودک آزاری و تنبیه بدنی دانش آموزان توسط برخی از اولیای مدرسه روبرو هستیم، معلم آزاری هم وجود دارد. این حادثه باعث شد که این معلم آزاری رسانه ای شود. نظر شما در این باره چیست؟. 
  
من با اصطلاح معلم آزاری موافق نیستم. حوادث اخیر ناشی از بحران های اجتماعی است که در جامعه وجود دارد. معلم قربانی این بحران ها شده است. وقتی به هنگام تکمیل فرم ثبت نام در مدارس، مسئول ثبت نام از تک تک دانش آموزان می پرسد آیا پدر و مادرت با یکدیگر زندگی می کنند؟. معنی این سئوال یعنی چه ؟ وقتی در مدرسه ای انواع مواد مخدر رد و بدل می شود و دانش آموز بوی سیگار می دهد، آیا شما در این شرایط انتظار خشونت ندارید؟ 
  
در مورد رسانه ای شدن، بر خلاف بعضی از همکاران و بعضی از رسانه ها و از جمله رسانه ملی ، که از گسترش آن جلوگیری می کنند، من با انتشار و واکاوی و ریشه یابی توسط صاحب نظران موافقم. همان طور که می دانید بعد از جریان برملا شدن چند مورد کودک آزاری در مدارس، یکی از کسانی که در فضای مجازی بر انتشار موضوع تأکید داشت من بودم. الآن نیز به همان اندازه اعتقاد دارم که مقوله خشونت پی گیری و ریشه یابی شود. 
  
به نظر شما در یک کلاس 40 نفره ،که سطح کلاس ،به دلیل تفکیک دانش آموزان قوی و ضعیف و خالی شدن مدارس دولتی از دانش آموزان مستعد پایین تر از حد متوسط است معلمان چه ابزاری برا ی کنترل و اداره ی مطلوب کلاس در اختیار دارند؟ 
  
عملاً هیچ؛ در کلاسی که 40 نفر دانش آموز بالاجبار و جهت رضایت پدر و مادر دور هم جمع شده اند و بدلیل نداشتن انگیزه برای فراگیری درس، بدنبال یافتن لحظه های شاد هستند، معلم هیچ راهی ندارد جز با آنها همراه شود و یا با آنها مقابله کند. اگر با آنها همراه شود؛ تدریس و تربیت بر زمین می ماند . اگر بخواهد مقابله کند، برای موفقیت به شیوه ها و آموزه های پیچیده تربیتی نیاز است که اکثر قریب به اتفاق معلمان ما از این توانایی بی بهره اند. گسترش صلاحیت تربیتی و بالابردن توانایی علمی و عملی معلمان در کشورهای در حال توسعه مانند ایران بسیار محدود است. 
  
یعنی منظورتان این است که معلمان ما صلاحیت تربیت رفتاری دانش آموزان را ندارند؟ 
  
 تربیت یک علم است. علم توأم با تجربه!!. درصد قابل توجهی از معلمان فعلی ما دوره تربیت معلم را نگذرانیده اند. آنها با دروس تربیتی هیچ آشنایی ندارند. آنهایی که نیز در تربیت معلم دوره دیده اند، آنقدر در دروس تخصصی خودشان غرق می شوند که ضرورت فراگیری دروس تربیتی را احساس نمی کنند. در دوران تدریس متوجه ضرورت این علم می شوند که متأسفانه فرصت ها محدود است و آموزش و پرورش در برگزاری کارگاه های آموزشی و بیان تجربه همکاران ناتوان است. 
  
آیا قوانینی در حمایت از معلمان در برابر خشونت های کلامی و بدنی دانشآموزان وجود دارد؟ایا راهکاری برای برخورد با دانس آموز پیش بینی شده است ؟آیا ما نیازمند وضع قوانین جدید هستیم؟آیا قوانین موجود، مثلا اخراج دانش آموز از مدرسه،ضمانت اجرایی دارد؟ 
  
تا آن حدی که من اطلاع دارم در مورد حمایت از معلم در برابر رفتارهای خشونت آمیز دانش اموزان و اولیاء آنان، قانون خاصی وجود ندارد و در صورت بروز چنین حوادثی، مراتب باید از طریق نیروی انتظامی و قوه قضائیه پی گیری شود. آموزش و پرورش در برابر چنین حوادثی همانقدر خود را مقید می داند که در برابر درمان شما و احقاق حقوق شما خود را مقید می داند. بستگی به شخصیت مدیر اداره آموزش و پرورش دارد. 
  
در مورد اخراج دانش آموز از مدرسه ، ما اصلاً چنین قانونی نداریم و مدیر حق اخراج دانش آموز را ندارد. مواردی که در بعضی مواقع شاهدید، ایجاد ترس و واهمه در دانش آموز و ناشی از عدم آشنایی اولیاء با قانون است. در این رابطه ما نیاز به قانون داریم . نیاز به وضع قوانین جدید همواره وجود داشته و خواهد داشت. همانگونه که همه امور به روز می شوند قوانین نیز باید به روز شوند. هیچ راهکار مدونی برای پرهیز از خشونت و یا برخورد با خاطیان وجود ندارد . این بستگی به درک شرایط محیطی و شخصی دارد. اولیاء مدارس می بایست به کمک هنر معلمی،  متناسب با مشکل به فکر چاره باشند. 
  
چگونه می توان از وقوع خشونت چه از سوی معلمان و چه از سوی دانش آموزان در مدارس جلوگیری کرد؟ 
  
در پاسخ به سئوالات قبلی عرض کردم. این خشونت ها عوامل خارجی دارد. ممکن است بعضی از کارشناسان تعلیم و تربیت آن را ناشی از تحقیر دانش آموزان بدانند. ولی آیا این دلیل قانع کننده است؟ ما حتی در مدارس خاص ، دانش آموزان مستعد تحصیلی و متمول و از خانواده های فرهنگی داریم که توسط اولیاء مدارس مورد سرزنش و تحقیر قرار می گیرند، ولی آنها هرگز اقدام به خشونت نمی کنند. بیش از 80 درصد تربیت دانش آموز در محیط خانه شکل می گیرد. برای رفع خشونت از سوی دانش آموز، باید مشکلات خانوادگی آنها را برطرف نمود که در توان مدرسه نیست. 
  
به منظور منع خشونت از طرف معلمان ، من فکر می کنم دادن آگاهی از عواقب سوء تنبیه و اعمال خشونت کفایت می کند. معلمان باید بدانند که تنبیه و خشونت نه تنها مذموم است بلکه عواقب قضایی آن تا مدت ها دامن گیر آنها خواهد شد. متأسفانه کارشناسان حراست، بازرسی و حقوقی هیچ کمکی در این رابطه نمی کنند. در شیراز یک معلم به دلیل تنبیه دانش آموز و شکایت اولیاء محکوم به پرداخت دیه شد. معلم مجبور می شود برای نپرداختن دیه، در حضور جمع دست اولیاء دانش آموز را ببوسد و رضایت بگیرد. پا در میانی مسئولان برای بوسیدن دست اولیاء دانش آموز نهایت کمکی است که انجام می دهند. 
  
با توجه یه جریحه دار شدن احساسات معلمان در این واقعه به نظرتان چه اقدام عاجل و چه اقدام دراز مدتی باید از سوی متولیان تعلیم و تربیت در کشور صورت بگیرد؟ 
  
عملکرد ضعیف وزارتخانه در قبال قتل مرحوم خشخاشی و موارد مشابه، نشان از عدم وجود شجاعت و درایت لازم برای پاسداشت حرمت معلم است. مرحوم خشخاشی به هر دلیلی کشته شده و یا فلان همکار به هر دلیلی چاقو خورده است. از این موارد کم نیستند. من فکر می کنم رسانه ای شدن قتل این معلم بروجردی به دلیل فعالیت فعالان صنفی بروجردی بود .و گرنه این مسأله بدون هیچ انعکاسی به فراموشی سپرده می شد. 
  
وزیر می بایست با تشکیل یک تیم عالیرتبه در مراسم تشیع جنازه شرکت می کرد و سعی در پوشش رسانه ای آن می کردند. انعکاس این خبر آنچنان ضعیف بود که پس از گذشت دو هفته هنوز درصد قابل توجهی از فرهنگیان از قتل همکارشان و نحوه قتل اطلاع ندارند. اهل مطالعه نیستند. اخبار هم فقط 20:30 و اخبار ساعت  21 را می بینند. نحوۀ انعکاس اخبار در صدا و سیما نیز برای اهل رسانه روشن است. دلیل می آورند که انتشار خشونت، اثرات مخرب دارد. من فکر می کنم مسئولان وزارتخانه باید هر از گاهی سری به صفحه حوادث روزنامه ها بزنند. امروزه همه می دانند که اخبار منتشره در صفحه حوادث کسر ناچیزی از واقعیات است. مسئولان باید بدانند جنایاتی مانند اسید پاشی در این مملکت صورت می گیرد و مردم از آن مطلع می شوند. 
  
قتل همکار عزیزمان گرچه مصیبت بار بود ولی می توانست فرصت مناسبی برای فرهنگیان باشد که جایگاه و مظلومیت خود در جامعه را بشناسانند. معلمان قربانی بحران های جامعه هستند. نیروهای نظامی و امنیتی چرا از حرمت برخوردارند؟. علتش فدایی بودن آنهاست. معلمان نیز فدائیان جامعه هستند. مسئولان نه تنها توانایی تبدیل تهدید به فرصت را نداشتند بلکه نتوانستند از فرصت پیش آمده استفاده کنند. 
  
برای دراز مدت و میان مدت من فکر می کنم این مسأله بلافاصله با یک تفاهم نامه بین آموزش و پرورش و وزارت علوم بعنوان موضوع پایان نامه ها و تحقیقات به دانشگاه ها داده شود . تحقیقات لازم صورت پذیرد و متخصصان تعلیم و تربیت ، گزارش خود را شفاف و بدور از پرده پوشی به رئیس جمهور و مردم ارائه دهند.

http://jamaran.ir/fa/NewsContent-id_67213.aspx

 http://www.nmadrseh.blogfa.com/

نشست کانون اندیشه با موضوع "آموزش و پرورش و افکار عمومی"


نشست کانون اندیشه با موضوع "آموزش و پرورش و افکار عمومی" و 

با حضورجمعی از صاحبنظران، خبرگان آموزش و پرورش و مدیران رسانه ای برگزار شد.



متاسفانه در این نشست یه جای اینکه نماینده شورای مرکزی تشکل های صنفی فرهنگیان  که بیش از 30 تشکل عضو آن هستند . حضور پیدا کند.
آقای پور سلیما ن از سازمان معلمان که تشکلی سیاسی است . 
 از طرف سایت سخن معلم که ارگان سازمان معلمان است   و آقای محمدی از  انجمن اسلامی معلمان باز تشکلی سیاسی  است . در این نشست حضور داشتند . لطفا شورای مرکزی از طریق نماینده وزارت آموزش و پرورش باتشکل های صنفی معلمان  آقای عبدی ( که ایشان عضو مجمع اسلامی فرهنگیان که با ز    تشکلی سیاسی است ) 
پیگیری شود . تا افکار عمومی معلمان آگاه شوند .

سایت تاریخچه تشکل های صنفی فرهنگیان 



فرهنگیان نیوز - تدبیر
:

" آموزش و پرورش و افکار عمومی"


گفت‌وگوی راهبردی صاحبنظران و خبرگان آموزش و پرورش
(بخش نخست)

نشست کانون اندیشه با موضوع "آموزش و پرورش و افکار عمومی" و با حضورجمعی از صاحبنظران، خبرگان آموزش و پرورش و مدیران رسانه ای برگزار شد.
علیرضا راه پیما دبیر کانون اندیشه بعد از خوش آمد به میهمانان با اشاره به سابقه دو ساله این جلسات گفت: هدف از برگزاری این نشستها علاوه بر بحث و تبادل نظر، شناسایی، بررسی و ارائه راهکار برای مسائل موجود در نظام تعلیم و تربیت کشور است. در این نشست در خدمت آقای مرتضی نظری هستیم که معرف حضور همه دوستان هستند و نیازی به معرفی ندارند.
راه پیما گفت: به پیشنهاد آقای نظری این نشست با اندکی تفاوت نسبت به جلسات قبل برگزار خواهد شد. ایشان در ابتدا پیرامون  وضوع جلسه مطالب خود را مطرح می کنند و این مطالب صرفاً برای طرح چند سوال کلیدی است و اساس این نشست، سخنرانی نیست. و درادامه، دیدگاههای راهبردی صاحبنظران محترم را در ارتباط با موضوع بحث خواهیم داشت.
شایان ذکر است در این نشست افتخار حضور میهمانانی از داخل و خارج دستگاه آموزش و پرورش را داریم که به ایشان خیر مقدم عرض می کنیم:
آقایان:
- دکتر اکرمی وزیر پیشین و مشاور عالی وزیر آموزش و پرورش
- محمدی، دبیر کل انجمن اسلامی معلمان ایران
- دکتر الحسینی، معاون پیشین پارلمانی آموزش و پرورش و نماینده دور سوم
مجلس شورای اسلامی
- ذوالفقاری، مدرس دانشگاه و کارشناس ارشد سازمان مدیریت و برنامه‌ریزی کشور
- حیدری، مدیرعامل خبرگزاری ایلنا
- محجوب، مدیر پایگاه اطلاع رسانی فرهنگیان نیوز
- پورسلیمان، مدیر سایت سخن معلم
- زینی‌وند، مدیرکل مدارس غیر دولتی وزارت آموزش و پرورش
- دکتر عباس‌پور، مدیر امور شوراهای وزارت آموزش و پرورش
- نظریان، رییس آموزش و پرورش منطقه یازده شهر تهران
- اصفهانیان معاون اداره کل شاهد و ایثارگران وزارت آموزش و پرورش
و تنی چند از دبیران، پژوهشگران، مدیران کل، مشاوران و کارشناسانی از
معاونت های آموزش ابتدایی، آموزش متوسطه و مشارکتهای مردمی وزارت آموزش و
پرورش.

مرتضی نظری (پژوهشگر آموزش و پرورش و توسعه انسانی):
نیت و انگیزه اصلی از برگزاری این نشست کمک به آموزش و پرورش برای عملکرد بهتر است. امیدوارم همانطور که دوست و برادر ارجمندم جناب آقای راه پیما فرمودند، امروز بتوانیم فضای گفت و گو را با مشارکت و نگاه راهبردی شما پیش ببریم.
در حال حاضر افکار عمومی درباره چالش‌ها و مسائل آموزش و پرورش به آستانه اشباع رسیده و تقریبا همه آگاهان، از این مسائل و چالش ها مطلع هستند اما چیزی که به شدت مغفول مانده، فقدان نگاه راهبردی به مسائل آموزش و پرورش است. وقتی نگاه راهبردی نداشته باشیم، تمام تلاشهای ما برای کمک به آموزش و پرورش در حد آسیب شناسی، تکرار چالش ها و نهایتاً  شناخت گرفتاری های آموزش و پرورش باقی می ماند.
لذا اگر جمع فرهیخته حاضر بر سر این باور توافق نمایند، از پرداختن به چالش ها عبور کرده و به حل مسأله بپردازیم.
آموزش و پرورش ایران مانند بیماریست که برای بهبود خود سالها به هر پزشکی که مراجعه می کند، همه پزشکان فقط به توصیف درد او می پردازند! در حالی که این بیمار از درد می سوزد و به خود می پیچد، متخصص دلسوزی پیدا نمی شود که درمان این درد را نسخه کند!
امیدوارم تلاش امروز ما توصیف درد نباشد و گامی فراتر نهیم و به راه حلی برای کمک به آموزش و پرورش برسیم.
ما با چند پرسش اساسی درباره جایگاه آموزش و پرورش در افکار عمومی مواجه هستیم و هدف ما تلاش برای رسیدن به پاسخ هایی پیرامون این پرسش هاست تا درنهایت نتایج را دسته بندی شده به مدیران و مخاطبان این بحث در وزارت آموزش و پرورش که همه از دوستان نیک ما هستند و برخی از این مدیران عزیز امشب در جمع ما حضور دارند، منعکس کنیم. لذا من نتایج این  نشست را بسیار کاربردی و مبارک می دانم.
در ابتدا ما برای شناخت افکار عمومی باید "حوزه عمومی" را بشناسیم. در بین اندیشمندان، یورگن هابرماس نظریات شناخته شده ای درباره حوزه عمومی دارد. از نظر هابرماس، هر اجتماعی سه حوزه خصوصی، عمومی و حاکمیت دارد.
شهروندان و یا افرادی که در کنار هم جمع شده‌اند، نه در مقام افراد اقتصادی یا حرفه‌ای که تنها به فکر اداره امور خصوصی خود هستند و نه به مثابه مجامع حقوقی که تابع قواعد حقوقی بوروکراسی دولتی هستند و موظف به اطاعت و تبعیت از قواعد مذکورند، بلکه شهروندان و افراد خصوصی ، زمانی به منزله عموم عمل می‌کنند که بدون اجبار و اضطرار، بتوانند به مسائل مورد علاقه مردم یا منافع عمومی بپردازند.
هدف اصلی حوزه عمومی این است که میان شهروندان درباره «خیر مشترک» بحث‌های انتقادی و عقلانی صورت گیرد و این امر به صورت‌بندی یا تدوین سلسله اقداماتی که در جهت منافع عمومی عمل می‌کند، منتهی شود.
حوزه عمومی، امکانی در زندگی جمعی انسان‌هاست که با تحقق آن، افراد جامعه می‌توانند از طریق یکدیگر به سخن آیند و با مفاهمه، به امر عمومی توجه کنند. در حوزه عمومی افراد در وضعیتی آزاد و دور از تحمیل‌ها و اجبارها، امر عمومی را مورد بحث و نظریات یکدیگر را مورد ارزیابی قرار می‌دهند و بدین وسیله، امکان رسیدن به یک توافق جمعی واقعی را به حداکثر می‌رسانند.
این گفت‌وگو، مفاهمه و توافق، از آنجا که مبتنی بر نیروهای هدایت‌کننده‌ای چون قدرت، پول و تبلیغات نیستند، سیاستی دیگر و متفاوت با برداشت‌های معمول را می‌آفرینند.
از نظر هابرماس حوزه عمومی عرصه‌ای است که هیچ حد و حدودی بر فعالیت آن وضع نشده باشد و به عبارتی حوزه عمومی عرصه فکر، گفت‌وگو، استدلال و زبان است.
وی افزود: پاسخ به پرسش‌هایی از قبیل چیستی آزادی، عدالت، برابری، عقلانیت و مانند آنها تنها در حوزه عمومی هر جامعه‌ای ممکن است پاسخ داده شود و مورد پذیرش و باور مردم قرار گیرد. به عبارتی دولت به معنی عام و کلان، اگر بنا دارد فرهنگ و رویه‌ای را در کشور بنیان‌گذاری کند، ناگزیر حاجت به حوزه عمومی دارد. به همین خاطر در هر دوره‌ای از تاریخ که دولت
بدون اتکا به حوزه عمومی تلاش کرده تا رویه ای را پایه‌گذاری کند، موفق نبوده است.
مرتضی نظری با بیان اینکه حوزه عمومی بستر شکل‌گیری افکار عمومی است، خاطرنشان کرد: در این حوزه شهروندان بر سر منافع عمومی به بحث و تبادل‌نظر می‌پردازند و بر خلاف روابط و مقاصد موجود در مؤسسات تجاری و گروه‌های شغلی که محور آنها منافع مادی و خصوصی است، هدف، تأمین منافع عمومی شرکت‌کنندگان و خیر مشترک است.
وی یادآور شد: در حوزه عمومی صرفاً یگانگی و عقاید همگون حاکم نیست.
گفتمان و ارتباط، صرفاً در جهت ایجاد وفاق پیش نمی‌رود، بلکه به لحاظ فرهنگی و فکری ابعاد متعددی مطرح می‌شود و درها به روی عقاید متفاوت باز است.
اما ابزار اصلی حوزه عمومی چیست؟
رسانه ها که در برخی تعابیر به دو نوع تند و کند تقسیم می شوند، ابزار اصلی حوزه عمومی هستند.
روزنامه‌ها و نشریات، کتاب و مانند اینها، رسانه های کند، و رادیو و تلویزیون، ماهواره‌ها و شبکه‌های اینترنت و حتی تلفن همراه در ردیف رسانه‌های تند قلمداد شده اند.
دکتر یونس شکرخواه استاد ارتباطات مطلب جالبی دارند. ایشان می گویند؛ "تاکنون منبع و منشأ خبر چسبیده و متصل به منابع قدرت بود، اما امروز جوشش خبر از میان مردم و از پایین به بالاست و انبوه فعالیت‌های افراد در شبکه‌های اجتماعی و وب، نشانگر همین موضوع است و عموم مردم جریان‌ساز شده‌اند. به عبارتی، به مدد فناوری‌های نوین، دیگر فقط نظارت از آن قدرتمندان نیست، بلکه ضعیفان دیروز، ناظران امروزند."
اما اجازه می خواهم بعد از این مرور مختصر روی حوزه عمومی به جنبه هایی از آموزش و پرورش که خمیر مایه پرسش کلیدی این نشست است، اشاره کنم.
آموزش و پرورش جزء سازمان‌های نرم‌افزاری محسوب می‌شود. موضوع و مأموریت آموزش و پرورش در ارتباط با فرد و آموزش اوست و کار آموزش و پرورش با افراد حتی در مقایسه با آموزش عالی، در بازه زمانی انجام می‌شود که فرد بیشترین وابستگی را به خانواده خود دارد به همین خاطر آموزش و پرورش بیشترین درهم تنیدگی را با حوزه عمومی دارد.
پیچیدگی و روند فزاینده نیازها، انتظارات و مسائل در دنیای جدید به تغییر نگاه عمومی نسبت به آموزش و پرورش انجامیده و خانواده‌ها و حوزه عمومی تحت‌تأثیر این فضای جدید، توقعات و مطالبات جدیدی دارند.
آموزش و پرورش، مهم‌ترین نهادی است که به طور مستقیم در شکل‌گیری سرمایه انسانی نقش دارد و برای حرکت خود تنها به امکانات، تجهیزات و منابع مالی نیاز ندارد، بلکه اعتماد عمومی و رضایتمندی مخاطبان عامل اصلی توفیق اوست. بنابراین آموزش و پرورش و افکار عمومی لازم و ملزوم یکدیگرند.
من تاکنون یک پژوهش جامع درباره قضاوت و ارزشگذاری مردم و نخبگان درباره آموزش و پرورش ندیدم ولی به اختصار انواع قضاوت‌ها و نظرات درباره نهاد آموزش و پرورش را در سه بخش دسته بندی کردم که بیان مبسوط آنها در این وقت نمی گنجد، اما عجالتاً مردم یعنی بخش اصلی حوزه عمومی، با شنیدن نام آموزش و پرورش قضاوت‌هایی دارند که وقتی این قضاوتها را بخواهیم به کلید واژه هایی تبدیل کنیم عبارت خواهند بود از: محبوبیت سنتی، مانده در خاطره‌ها، کمبود منابع، یادگیری، احترام، تلخ و شیرین مدرسه، کتاب درسی، مشق، زندگی و شخصیت معلم‌، نصیحت و تنبیه و تشویق. و اگر همین قضاوتها را بخواهیم از نگاه نخبگان و کنشگران درون آموزش و پرورش نسبت به آموزش و پرورش بشناسیم عبارت خواهند بود از: مشکلات تاریخی، تربیت، تغییرات پی در پی، عقب‌ماندگی از تحولات جدید، رشد،اعتراض، سیاهی لشکر، خستگی، نگاه سیاسی و محافظه‌کاری.
همچنین آموزش و پرورش در نگاه اسناد بالادستی و رهبران جایگاه بسیار مطلوبی دارد و اصطلاحاً دارای وزن بالایی است.
در همین رابطه سهم اخبار آموزش و پرورش در رسانه‌ها نسبت به سایر وزارتخانه ها و سازمان های کشور سهم بالایی محسوب می‌شود، این در حالی است که به رغم بالا بودن وزن آموزش و پرورش در اسناد بالادستی و نگاه رهبران، اما نگاه رسانه به حوزه آموزش و پرورش تخصصی نیست. متاسفانه بدلایل مختلف نگاه خبرنگاران و رسانه ها به آموزش و پرورش خیلی پایین،
پیش پا افتاده و معمولی هست.
اکنون قصد دارم پرسش اساسی را مطرح کنم که چرایی حضور ما در اینجاست.
پرسش کلیدی این است که چرا آموزش و پرورش کمتر توانسته افکار عمومی را با خود همراه کند؟
ذیل این پرسش اصلی چند پرسش دیگر مطرح می شود از جمله اینکه ؛ وضع مطلوب و مورد انتظار در همراهی افکار عمومی با آموزش و پرورش چیست و اساساً آموزش و پرورش چه نیازی به افکار عمومی دارد؟
ثمره همسویی آموزش و پرورش با افکار عمومی و یا ثمره همسویی افکار عمومی با آموزش و پرورش چیست؟ چگونه می‌توان بین آموزش و پرورش و افکار عمومی درهم تنیدگی ایجاد کرد؟
تمرکز نشست امروز ما برای پردازش بیشتر این پرسش هاست که چرا علیرغم این همه تاکید و جایگاه پرآب و تابی که بزرگان برای فرهنگی ترین دستگاه فرهنگی کشور قائلند اما جایگاه بالایی پیش چشم افکار عمومی ندارد؟
چرا با وجود این همه بار مسولیتی که معلم از ابتدا تا کنون بر دوش داشته، اما جز منزلتی سنتی و محبوبیتی در خاطره ها، جایگاه عالی، تخصصی و تعیین کننده در واقعیت جامعه ندارد؟

پایان بخش نخست

http://www.farhangiannews.ir/

اعتراض معلمان به نظام آموزشی در واکنش به قتل معلم بروجردی

اعتراض معلمان به نظام آموزشی 

\در واکنش به قتل معلم بروجردی


گزارش از مرتضی مدنی،خبرگزاری ایلنا،8 آذر 93



فرهنگیان در بخش نظرات اخبار چه گفتند؛


«خبری شدن قتل معلم دبیرستانی پسرانه در شهرستان بروجرد بر اثر ضربه چاقوی دانش آموز ۱۵ ساله‌اش به فرصتی تبدیل شد تا معلمان ناراضی از سیاست‌های وزیر آموزش و پرورش با طرح مجدد اعتراضات فروخفته‌شان در سالیان گذشته، همزمان او و نظام آموزشی کشور را به چالش بکشند.»

هفته گذشته، معلم دبیرستانی پسرانه در شهرستان بروجرد بر اثر ضربه چاقوی دانش آموز ۱۵ ساله‌اش کشته شد. خبری شدن این جنایت به فرصتی تبدیل شد تا معلمان ناراضی از سیاست‌های وزیر آموزش و پرورش با طرح مجدد اعتراضات فروخفته‌شان در سالیان گذشته، همزمان او و نظام آموزشی کشور را به چالش بکشند.

به گزارش خبرنگار ایلنا، در انبوه خبرهایی که از وقوع خشونت در گوشه و کنار کشور منتشر می‌شود و حالا دیگر شنیدن‌شان به بخشی از زندگی روزمره همه ما تبدیل شده است، استفاده یک معلم از خشونت علیه دانش آموز خود - مثلا تنبیه بدنی - را بار‌ها شنیده بودیم اما کمتر پیش آمده بود که دانش آموزی از خشونت علیه معلم استفاده کند و تا مرز سلاخی کردن او پیش برود اما این اتفاق در کمال ناباوری و به فجیع‌ترین شکل یکم آذرماه امسال در مقابل سایر دانش‌آموزان به وقوع پیوست.

«محسن خشخاشی» دبیر فیزیک دبیرستان پسرانه حافظی در محله علی آباد شهرستان بروجرد روز شنبه هفته گذشته (۱ آذر) بر اثر ضربه چاقوی دانش آموزی به گلو و قفسه سینه‌اش به قتل رسید. واقعه آنقدر هولناک بود که حداقل سه هزار نفر از مردم این شهرستان در مراسم خاکسپاری این معلم شرکت کردند. انبوه جمعیت شرکت کننده در مراسم خاکسپاری از بهت و حیرت مردمی خبر می‌داد که وقوع چنین خشونت عریانی آنهم در یک محیط علمی را به سختی باور می‌کردند.

وقوع این میزان از خشونت در یک مدرسه که نمونه‌اش را کمتر در خاطره‌ها به یاد داریم به فرصتی برای اعتراض معلمان و فرهنگیان به وزیر آموزش و پرورش به‌دلیل اصرار بر تداوم سیاست‌های دولت‌های نهم و دهم در اداره این وزارتخانه تبدیل شد. آن هزاران نفری که روز خاکسپاری آمده بودند فقط به همدردی با خانواده معلم کشته شده اکتفاء نکردند بلکه علیه مدیر آموزش و پرورش بروجرد که ابقایش بعد از تغییر دولت، خود داستانی جداگانه دارد، شعار دادند. شعارهایی که از عمق اعتراض معلمان و فرهنگیان به شیوه اداره وزارت آموزش و پرورش خبر می‌داد.

در یک هفته‌ای که از انتشار خبر قتل این معلم بروجردی می‌گذرد، معلمان بسیاری از نقاط مختلف کشور در بخش نظرات اخبار مرتبط به اظهار نظر پرداخته‌اند. مرور این واکنش‌ها که از بطن جامعه معترض اما معمولا ساکت فرهنگیان به بیرون درز کرده است به روشن شدن آنچه در یکسال و نیم گذشته و از زمان روی کار آمدن دولت یازدهم بر وزارت آموزش و پرورش گذشته است کمک می‌کند.

وزیر محترم، صدامونو می‌شنوی؟

کاربر نا‌شناسی با کنایه‌ای شوخ طبعانه از آقای فانی خواسته که جامعه معلمی و آموزش و پرورش را «توی دبه سرکه بریزد تا نترشد». او خطاب به وزیر آموزش و پرورش گفته «تو برای معلمان نه تنها کاری نکردی بلکه با جری کردن دانش آموزان حرمت معلم و کلاس را [...] کردی».

این کاربر نا‌شناس با انتقاد از «نظام تبعیض آمیز حقوقی» و «بیمه طلایی افتضاح»، پرسیده که معلمان با کدام امنیت سر کلاس بروند و در ادامه تاکید کرده است «تا جواب درستی بدست ما نرسد و حقمان را نگیریم سکوت نخواهیم کرد».

کاربر نا‌شناس دیگری از قتل معلم بروجردی ابراز تاسف کرده و نسبت به «حرکت نظام آموزشی به سمت ناکجا آباد» هشدار داده است.

آقا یا خانم «دالوند» از دیگر کاربران ایلنا در تشریح دلیل قتل این معلم به دست دانش آموز ۱۵ ساله‌اش گفته است «یکی از علل درگیری چنین دانش آموزانی به سیستم آموزش و پرورش در اجرای وظایف معلمان باز می‌گردد. معلمان بنا به هر دلیل وظایف قانونی خود را انجام نمی‌دهند و هر معلمی که قانون را رعایت کند قطعا به عنوان معلم بد و سختگیر معرفی می‌شود».

کاربر نا‌شناس دیگری وزیر آموزش و پرورش را خطاب قرار داده و گفته «آقای فانی! برو کنار تا آموزش و پرورش را فانی نکرده‌ای. طبق فرمایش قرآن، امانت را به اهلش بسپار». او در ادامه تاکید کرده که افزایش جمعیت دانش آموزی، این عواقب را هم دارد.

«حسین گودرزی» خواستار استعفای همزمان وزیر و مدیر اداره آموزش و پرورش بروجرد شده و از آن دو خواسته است از فرهنگیان کل کشور معذرت خواهی کنند تا شاید تسلی خاطر روح معلم درگذشته شود.

آقای گودرزی در عین حال در تبیین دلایل کشته شدن معلم بروجردی گفته است «این امر از ثمرات دانش آموز سالاری است و مازاد آن بی‌لیاقتی مسئولین شهر بروجرد به ویژه آموزش و پرورش می‌باشد. آقایان بیایید مسئولیت را به توانمندی بسپارید نه به هم باند نالایق».

فردی که خود را «بانی» معرفی کرده از وزیر آموزش و پرورش خواسته که استعفاء دهد و تاکید کرده «این جنایت از عواقب پایین بودن حقوق معلمان است که برای جبران کمبود حقوق خود مجبورند چند کار انجام دهند و بی‌فرهنگ‌ها به خود اجازه می‌دهند با آن‌ها هرجور که می‌خواهند برخورد کنند».

یکی از مخاطبان ایلنا که خودش را معرفی نکرده تحلیل به نسبت جامع‌تری را از واقعه هولناک صبح شنبه هفته گذشته ارائه کرده است. او گفته است: «مسئولین محترم! این معلم عزیز و بقیه معلمان روز قیامت یقه‌تان را خواهند گرفت با این سیاست‌های غلطی که در این وزارت خانه در پیش گرفته‌اید. اولا درصد قبولی‌های صوری باعث شده هم دانش آموزان بی‌سواد بار بیایند و هم تنها اهرم معلم که نمره بود از دست او خارج شود. همه دانش آموزان می‌دانند چه بخوانند یا نخوانند قبولند و اگر معلمی هم نمره ندهد از طرف مدیر آموزشگاه و مسئولین ادارات شدیدا زیر فشار قرار خواهد گرفت. ثانیا اینقدر معلمان زیر فشار مشکلات معیشتی و تبعیض‌های نابرابر هستند که متاسفانه هم خودشان از نظر روحی آسیب دیده‌اند و هم جایگاه و شان و منزلت اجتماعی آن‌ها در جامعه‌ای که اکثرا همه چیز را ظاهری و مادی می‌بینند زیر سئوال رفته! هیچ مسئولی از اول انقلاب تا حالا فکری جدی به حال آموزش و پرورش نکرده و همه‌شان فقط استفاده ابزاری و تبلیغاتی از معلمان آن هم در آستانه انتخابات نموده‌اند و رفته‌اند و اگر این روند ادامه پیدا کند باید منتظر اتفاقات بی‌شمار و خطرناک‌تر از حادثه فوق بود. مسئولین محترم به هوش باشید جامعه فرهنگیان از ته قلب از شما ناراضی‌اند و با تمام وجود هم ناراضی‌اند.»

یک معلم شیمی نیز با کنایه به نگرانی معلمان از حضور در کلاس‌های درس از این پس، گفته که از سال بعد مرخصی بدون حقوق می‌گیرد. معلم دیگری قتل همکار خود را «شوک خیلی بزرگ» توصیف کرده و کاربری به نام «ام» گفته که برای آموزش و پرورش و کل معلمان ایران باید فاتحه خواند.

«پرویز گلی» نیز از رییس جمهور و مجلس تقاضا کرده است درخصوص وزیر آموزش وپرورش که آموزش و پرورش را فانی خواهد کرد تجدید نظر کنند.

«محمد سالاری» نیز گفته است «اینگونه حوادث نشانه بی‌توجهی مسئولان و قانونگذاران به معلمان است زیرا وقتی صاحبان آموزش و پرورش معلم را یک مصرف کننده می‌خوانند از دانش آموز توقعی بیشتر از این نمی‌توان داشت».

یک دبیر فیزیک بروجردی هم گفته است: «به نظرم وقتش شده که مسئولین یه فکر اساسی برای مشکل دبیران انجام بدن. چرا صدای کسی در نمیاد. پس بقیه دبیرا کجان؟ واقعا من و اکثر دبیرایی که می‌شناسم با این نظام آموزشی مشکل داریم. نظامی که فقط بخشنامه میده تا درصد قبولی رو ببره بالا. یعنی نمره کیلویی. وزیر محترم صدامونو می‌شنوی؟ این جامعه تا ۲۰ سال بعد از نظر علمی داغونه. دبیران همه بی‌انگیزه شدن چون ارزش کارمونو آوردین پایین با این سیاستهای مزخرف. شاید مرگ این عزیز یا صحیح‌ترش شهادت این دبیر نقطه شروعی بشه برای اینکه حقوقمونو مطالبه کنیم. اگه قراره ما فقط نمره بدیم پس چرا خودمونو به زحمت بندازیم برای تدریس؟! اونم درسی مثل فیزیک.»

«سینا» یک کاربر دیگر با انتقاد از بخشنامه‌های محرمانه وزارت آموزش وپرورش مبنی بر ممنوعیت تنبیه بدنی دانش آموزان گفته است: «قتل معلم مجازه و تنبیه دانش آموز ممنوع! حماقت بسه. نمره که همه می‌گیرن. مدرک که همه می‌گیرن. دکتر قلابی هم که سر از کابینه پاک‌ترین دولت سر در میاره. مدیران ارشد با لابی انتخاب می‌شن. خداییش بسه دیگه. فکری به حال اوضاع بحران زده مدیریت کشور بکنید. اگه معلمان اعتراض و اعتصاب کنند حسابشون با کرام الکاتبینه که وا اسلاما، این‌ها با اصل نظام مشکل دارن و مخالفن. بگیرید و ببندید. نتیجش اینه که کمترین انگیزه‌ای در معلمان نیست و با بی‌رغبتی کامل فقط منتظر گذشت زمان و بازنشستگی هستن.»کاربر دیگری هم به نام «میثم» از مسئولان خواسته که پاسخ گو باشند و پرسیده است «چطور بعد از تنبیه یک دانش آموز توسط معاون یک مدرسه، موضوع رسانه‌ای و با معلم برخورد می‌شود، حال منتظر پاسخ هستیم».

«شهاب» نیز با انتقاد از شلوغی کلاس‌های درس در مدارس، پرسیده است: «چرا باید کلاسهای ما ۳۷ نفری باشد؟ معلومه یه معلم هر چه قدر تلاش کنه باز هم کار سختیه. ما معلم‌ها هیچ اهرمی برای کنترل نداریم. کوچک‌ترین اتفاق برای دانش آموزان گردن مدیر مدرسه و معلم است و این در حالیه که بودجه آموزش و پروش در مقایسه با شرکت نفت و مخابرات و وزارت نیرو و... ناچیزه.»

باز هم انتقاد از رسانه‌ای که ظاهرا ملی است

همپای همه وقایع ریز و درشتی که در این کشور اتفاق می‌افتد و صدا و سیمایی که خود را رسانه ملی می‌خواند و از پوشش خبری آن‌ها غفلت می‌کند، قتل معلم بروجردی به دست دانش آموز ۱۵ ساله‌اش راهی به این رسانه نیافت، همانطور که اعتراضات معلمان به نظام آموزشی کشور راهی به این رسانه ندارد.

اگر خیلی خوشبین باشیم صدا و سیما با آن دستگاه عریض و طویل و آن میلیارد‌ها تومانی که هر ساله بودجه می‌گیرد در کمال ناباوری از وقوع قتل این معلم و شرکت سه هزار نفری مردم در مراسم خاکسپاری‌اش خبردار نشده است و در حالت بدبینانه، شاید واقعه‌ای بوده که برای آن سه هزار نفر از مردم بروجرد «مهم» بوده است و برای «رسانه ملی» بی‌اهمیت.

تعدادی از کاربران در نظرهای خود صدا و سیما را هم بی‌نصیب نگذاشتند همانطور که پیش‌تر در وقایع دیگری نظیر قتل کارگر دستفروش به دست ماموران شهرداری از سیاست‌های حاکم بر این رسانه اتقاد کرده بودند.

کاربری به نام «داریوش» گفته است: «ببینید با جامعه ما چه کرده‌اند که یک پسر بچه ۱۶ ساله به خود جرات می‌دهد یکی از دبیران شاخص بروجرد را این چنین با قساوت به قتل برساند. حالا آقایان صحنه‌های اسلحه کشی دبیرستان‌های آمریکا را نمایش دهند و به جامعه ایران ببالند.»

پیمان نیز با کنایه به سیاست صدا و سیما در ۸ سال تصدی احمدی‌نژاد بر دولت، گفته است «عجب مملکت گل و بلبلی».

کاربر دیگری به نام «احمدی» نیز گفته است: «این آموزش و پرورشی است که ۵۰ درصد از معلمانش بیماری افسردگی دارند و ۷۰ درصدشان زیر خط فقر زندگی می‌کنند. در طول این ۳۶ سال از رسانه‌ای که با مالیات این مردم اداره می‌شود، یک ساعت در مورد معیشت معلمان سخنی گفته نشده است.»

«قضیه آسان است»

بخش دیگری از کاربرانی که زیر خبرهای قتل معلم بروجردی نظر گذاشته‌اند، همکاران یا شاگردان آقای خشخاشی بوده‌اند و ویژگی‌های اخلاقی این معلم را توصیف کرده‌اند.

یکی از همکاران معلم مقتول که سال‌های دور‌تر شاگرد آقای خشخاشی در مدرسه استعدادهای درخشان بروجرد بوده، گفته است: «بدون شک یکی از بهترین استاد‌های فیزیک در ایران بود. کارش را در کارخانه نساجی‌‌‌ رها کرد تا به علاقه اصلی خود یعنی دبیری بپردازد. طوری روی تابلو می‌نوشت که انگار پرینتر متن را چاپ کرده است.»

«مصطفی» از شاگردان او در دبیرستان شاهد نیز گفته است: «آقای خشخاشی یکی از بهترین معلم‌هایی بود که من می‌شناختم. زمانی که در کلاس درس می‌داد انگار کلمات با ذهن آدم بازی می‌کردند و مطالب ملکه ذهن می‌شدند. او یک جمله زیبا دارد. همیشه می‌گفت "قضیه آسان است".»

http://niknezhadmr.blogsky.com/

فاجعه قتل معلم بروجردی ؛ محصول چرخه خشونت جامعه، خلأ قانون و فقدان آموزش مدارا و مهارت های زندگی در مدارس


منبع: سایت جماران  


قتل محسن خشخاشی، معلم مظلوم بروجردی، که در حین تدریس توسط دانش آموز 15 ساله اش در کلاس درس و با ضربات وحشیانه چاقو در پیش چشم دیگر دانش آموزان مضروب شد؛ پدیده ای بی سابقه در کشور ماست که  از سویی نشان دهنده چالش بزرگ حشونت در مدارس و از سوی دیگر نمادی از سقوط جایگاه معلم به مثابه محصول سقوط اخلاقی و صعود خشونت در جامعه است.
گرچه قتل بی سابقه است؛ اما معلم کشی استمرار و برآیند بی توجهی نظام آموزش و پرورش به پدیده معلم آزاری و هتک حرمت و سقوط جایگاه معلم در مدارس است که سال هاست مورد بی توجهی این وزارت خانه قرار گرفته است. 
این سقوط و صعود اما؛ علاوه بر آن که چالش بی اخلاق و خشونت در مدارس را پیش چشم مسوولان وزارت آموزش و پرورش می آورد؛ نشانه های برجسته ای از نقاط ضعف و ناکارآمدی های تربیتی و فرهنگی نظام آموزش و پرورش را در اختیار مسوولان کشور می گذارد که در صورت نادیده نگرفتن و کتمان نکردن آن ها و پدید آمدن درکی آسیب شناسانه می توان امید درمان و بازیابی و پیدایی آنچه را داشت که یادگار عزیز امام با تعبیر «نهضت ادب و اخلاق» به عنوان نیاز جامعه امروز ما از یاد کرد.
 کشف قاتل شاید وظیفه دستگاه انتظامی و امنیتی است؛ اما توقف معلم آزاری و بازیابی جایگاه معلمان مسوولیت تمامی بدنه دستگاه سیاست گذاری کشور است. در اینجا نگرانی از آن است که دومی در سایه انجام وظیفه اولی که تا لحظه انجام این مصاحبه به تحقق نپیوسته است؛ به فراموشی سپرده شود و جز تعارفاتی کلامی و ابراز همدردی هایی ترحم مآبانه تغییری در سیاست های کشور رخ ندهد.


دکتر روزبهانی، جامعه شناس و از نویسندگان حوزه مسائل آموزش و پرورش است که از او مقالات و تحلیل های متعددی در محورهای جامعه شناسی آموزش و پرورش و مسائل صنفی معلمان کشور در رسانه های این حوزه منتشر شده است.

با دکتر محمد روزبهانی سوگوارانه به گفتگو نشستیم؛ سوگوار معلمی عزیز و سوگوار سقوط ادب و اخلاق در جامعه ای که باید میراث دار اسلام عزیز باشد. با معلمی جامعه شناس گفت و گو کردیم تا ضمن واکاوی دلایل این واقعه، نقش نظام تعلیم و تربیت را در پیشگیری از حوادثی اینچنینی بررسی کنیم.
او این حادثه بغرنج را علاوه بر اشتباه و ناآگاهی فردی و سیاستهای نظام آموزشی، معلول چرخه ی خشونت موجود در اجتماع دانست و با هشدار درباره سقوط جایگاه معلم در جامعه، به راهکارهایی برای حذف خشونت در سطح مدارس و به تبع اجتماع می پردازد.

در پی متن کامل گفت و گوی تفصیلی خبرنگار جماران با این معلم جامعه شناس تقدیم حضور خوانندگان عزیز می شود.


 



 به نظر شما، مسئله ی قتل مرحوم خشخاشی، صرفاً یک خطای انسانی و ناشی از جهل و ناآگاهی است یا می توان آن را معلول سیاست های کلی نظام تعلیم و تربیت دانست؟


من این حادثه را تنها یک خطای انسانی یا صرفاً معلول سیاست های نظام آموزشی نمی دانم. به نظر من، خشونت به صورت چرخه ای در جامعه شکل گرفته است که حاصل روابط یا تعارض بین نهادها، گروه­ها، افراد، خانواده ها و حتی گاه برخی از دستگاه های رسمی کشور با شهروندان است. در بسیاری از کشورها، چون روابط بین فردی و اجتماعی تعریف درستی ندارد؛ گاهی از دل این روابط، خشونت به وجود میآید. بی تردید نمی توان در این حادثه، نقش عامل انسانی را نادیده گرفت؛ زیرا انسان موجودی انتخابگر است و در نهایت، همه ی عوامل به انتخاب او بر می گردد. اما شرایط نیز تأثیرگذار است و انسان در شرایط انتخاب می کند که چه کنش و رفتاری را انجام دهد. به طور خلاصه، واقعه ی مرگ معلم بروجردی، پدیده ای است که حاصل مسائل و تضادهای داخل جامعه است که نظام تعلیم و تربیت هم بخشی از آن است. به نظر من در نظام آموزشی ما، رسانه ها و  برخی از مسئولین، مدارا و تساهل آموزش داده نمی شود. این یکی از ایرادهای جامعه است. در رسانه ها هم به ندرت، شاهد آموزش مدارا و دیگرخواهی هستیم. برخی از گروه ها و شخصیتهای سیاسی ـ اجتماعی، خود به نوعی مروج خشونت هستند. این مسئله چرخه خشونت را در جامعه به گردش در میآورد و حاصلش، تقریباً همان چیزی است که می بینیم.


 آیا شما معتقد به وجود خشونت کلامی و بدنی در مدارس هستید؟ اگر وجود دارد؛ آیا آن را به عنوان یکی از چالش های مهم نظام تعلیم و تربیت به شمار می آورید؟
بله، صد در صد. این مسئله واقعاً چالش است. مدارس امن ترین جایی بودند که سراغ داشتیم، اما امروزه این را مشاهده نمی کنیم. با جستجو در خبرها، به موارد بسیاری از این دست بر می خوریم. این اتفاق نقطه ی اوج این مسئله است که یک دانش آموز در کلاس درس و فضای تعلیم و تربیت، به راحتی و بدون اینکه مانعی ـ چه از نظر کنترل درونی و چه از نظر کنترل بیرونی ـ بر سر راهش باشد، معلم را مضروب کرده و در نهایت به قتل میرساند. ما در تاریخمان به ندرت چنین چیزی داشتیم یا شاید اصلا نداشتیم.


 به غیر از خشونت هایی که توسط معلمان صورت می گیرد، پدیده ای که بسیار با آن مواجه می شویم و تیتر خبرها را به خود اختصاص می دهد، معلم آزاری است. تا جایی که معلمان خصوصاً در دبیرستان، مورد ضرب و شتم قرار میگیرند. به نظر شما علت این مسئله چیست و آموزش و پرورش به عنوان متولی تعلیم و تربیت کشور، چه راهکارهایی را میتواند در پیش بگیرد؟
اعتقاد من بر این است که متأسفانه جامعه ما، اعم از  خانواده و مدرسه، خشونت زده است. یعنی در چرخه ی خشونت گرفتار شده ایم. نمی توان تنها یک عامل ـ مثلاً خانواده، مدرسه یا رسانه ـ را علت این موضوع دانست. در همه ی انواع خشونت جسمی، کلامی و روانی، روندی رو به افزایش را طی می کنیم. خشونت جسمی، تنها بخشی از خشونت علیه معلمان است. آنها به مراتب، خشونت کلامی و روانی بیشتری را تحمل میکنند. خود من در طول سابقه ی بیست و دو ساله ی تدریس، بارها از طرف دانش آموزان مورد آزار و خشونت زبانی قرار گرفته ام و هیچ مرجعی نیست که از معلمان در برابر چنین خشونت هایی دفاع کند.


با توجه به این موضوع، وضع قوانین انضباطی و آیین نامه ها را چگونه می بینید؟
قانون خاصی در این زمینه  وجود ندارد. همین امروز  مسئول حقوقی وزارت آموزش و پرورش بیان کرده است که قانونی در این زمینه نداریم. 


با وضعیت کنونی، معلم ها چه کنند؟
مسلماً در وهله ی اول، باید قوانینی تصویب شود که چرخه ی خشونت را از بین ببرد یا کنترل کند. معلم ها و مدارس هم باید آموزش های مدنی را از پایه آغاز کنند. مدارا مهمترین درسی است که دانش آموزان باید بیاموزند. من در طول دوران تدریس در مدرسه و دانشگاه، همواره بر این مطلب تأکید کرده ام. دانش آموزان باید از همان ابتدای کودکی، بیاموزند که در روابط اجتماعی، حتی آخرین راه نباید خشونت باشد. در صورتی که متأسفانه در جامعه ما، در روابط بین فردی و اجتماعی، اولین راه، خشن ترین راه است. این مسئله را حتی در روابط بین مسافر و راننده تاکسی، معلم و دانش آموز، فروشنده و خریدار  و ... به وفور، در سطح جامعه می بینیم. این مسائل با آموزش، اصلاح قوانین موجود و تصویب قوانین جدید حل میشود.


به نظر شما جایگاه مشاوران در مدارس چگونه است؟ آیا برای دانش آموزانی با مشکلات عاطفی و روانی، به تعداد کافی نیروی آموزش دیده داریم؟
 متأسفانه نه از نظر کمّی و نه از نظر کیفی، چنین نیروهایی در اختیار نداریم. آموزش و پرورش از نظر مشاوره، تهی است و حرفی برای گفتن ندارد.


اگر با مسئله کمبود مشاور در مدارس مواجه هستیم؛ چرا آموزش و پرورش به دنبال تعدیل نیروی انسانی است؟ آیا این سیاست، تأثیر مثبتی بر کاهش خشونت دارد یا به آن دامن می زند؟
اشاره کردم که ما جدای از بحث کمّی، از نظر کیفی دچار مشکل هستیم. بسیاری از نیروهایی که به عنوان مشاور فعالیت می کنند، بود و نبودشان در مدارس تأثیر چندانی ندارد. من وارد بحث تعدیل نیرو نمی شوم. شاید مسئولین آموزش و پرورش از دریچه ی اقتصادی یا مسائل دیگر به موضوع نگاه می کنند. اما اگر بخواهیم مسائل اجتماعی و روانشناختی را در آموزش و پرورش مورد توجه قرار دهیم؛ به اندازه کافی نیروهای آموزش دیده نداریم تا بتوانیم آموزش های اجتماعی و مهارتهای زندگی را به دانش آموزان تعلیم دهیم.  


آقای روزبهانی، تصور کنید معلم یک کلاس چهل نفره هستید. مدرسه ای که شاکله اش را دانش آموزان ضعیف تشکیل می دهند. معلم با چهل دانش آموز چه کاری میتواند انجام دهد؟ چیزی که من از صحبتهای شما برداشت میکنم، این است که همچنان باید شاهد این خشونت ها باشیم.
من در ابتدای صحبتم اشاره کردم که ما در یک چرخه ی خشونت قرار گرفته ایم که مرتب خود را بازتولید میکند. یعنی خشونت از خانواده وارد جامعه، از جامعه وارد رسانه، از رسانه وارد مدرسه و دوباره از مدرسه وارد خانواده می شود. این چرخه باید در یک جا متوقف شود. رسانه های ما باید در این خصوص، به طور جدی، فعالیت کنند. آموزشهای شهروندی را به صورت فیلمهای سینمایی، فیلمهای مستند و برنامه های آموزشی در دستور کار خود قرار دهند؛ یعنی رسانه مروج مدارا و خشونت پرهیزی شود. خانواده هم باید از طرق مختلف ـ رسانه ها، شهرداریها و ... ـ آموزش ببیند. محتوای درسی باید تغییر کند. معلم ها نیز باید آموزش ببینند. جامعه هم باید با تصویب قوانینی با هر نوع خشونت، با قاطعیت برخورد کند. البته قاطعیت به این معنا نیست که خشونت با خشونت پاسخ داده شود؛ زیرا این امر، چرخه ی خشونت را تداوم می بخشد.


واقعیت این است که امروزه نسبت به گذشته ـ مثلاً ده سال پیش ـ حرمت معلم بیش تر شکسته شده است. از نظر جامعه شناختی دلیل این اتفاق چیست؟
زمانی معلم ها در جامعه ی ما جزء گروههای مرجع بوده اند. ارزش ها، رفتارها و هنجارهای مورد پسند آنها، الگو و سرمشق دانش آموزان، خانواده ها و دیگر افراد جامعه بود. اما امروز، معلمان چنین جایگاهی ندارند. یکی از دلایل خشونت علیه معلمان، از دست رفتن این جایگاه گروه مرجعیت است که البته دلایل خودش را دارد. وضعیت معلمان، از نظر اجتماعی و اقتصادی، افت کرده و جایگاهشان حتی در چشم دولتها و حاکمیت سقوط کرده است.  


یکی از بحث هایی که مطرح کردید، نقصان آیین نامه های انضباطی است. به نظر شما، چه ضوابطی را می توان در نظر گرفت که معلم بتواند از آن ها به عنوان یک راهکار استفاده کند؟
ما میتوانیم از کشورهایی الگوبرداری کنیم که با این قضیه رو به رو بوده اند و تا حدودی، توانسته اند آن را کنترل کنند. به عنوان مثال در فرانسه، دانش آموز در صورت توهین زبانی به معلم، باید مبلغ قابل توجهی، جریمه ی نقدی پرداخت کند؛ ولی در کشور ما چنین چیزی نیست. هیچ آیین نامه و قانونی در این زمینه نداریم. در ردّ خشونت علیه دانش آموزان، آیین نامه هایی تدوین شده؛ اما در مورد حقوق معلم و ردّ خشونت علیه او، قانون و آیین نامه ای نداریم. این حادثه، نقطه ای است که باید ما را به این فکر بیندازد که آییننامه ها و قوانینی تصویب کنیم که از حقوق معلم در کلاس درس و مدرسه دفاع کند.


به عنوان سؤال آخر، آقای روزبهانی، به نظر شما، تشکل های صنفی در مسئله ی معلم آزاری و خشونت در مدارس، چه نقشی می توانند داشته باشند؟
البته من نمی توانم برای تشکلهای صنفی راهکار بدهم. ولی بهتراست، طوری عمل کنند که روند حرکتی در جامعه و نظام آموزشی، به سمت ترویج مدارا و خشونت پرهیزی باشد؛ یعنی با خشونت  به هر شکل، مخالفت شود. باید خواسته ها به سمت تصویب آییننامه و قانون در دفاع از حقوق همه ی شهروندان به خصوص معلمان باشد و از حقوق مدنی و شغلی معلم دفاع شود. بهتر این است که درخواست شود، آموزش های شهروندی وارد محتوای دروس گردد. مهارتهای  اجتماعی زندگی به دانش آموزان آموزش داده شود. مدارا و تساهل ترویج گردد. این ها نکاتی است که باید بر آن تأکید کنند؛ آن هم نه به صورت موردی، بلکه به صورت عمومی و همیشگی.


با توجه به صحبت های شما، اگر بخواهم جمع بندی کنم؛ همچنان باید شاهد چنین حوادثی در مدارس باشیم.
امیدواریم که چنین چیزی نباشد. ما در مطالعه ی پدیده های اجتماعی، روندها را نگاه میکنیم. باید دید روند پدیده ها و آسیبهای اجتماعی به چه سمتی می رود. مثبت است یا منفی؟ کاهشی است یا افزایشی؟ چیزی که ما در بارهی خشونت در جامعه شاهد آن هستیم؛ روندی افزایشی دارد. خشونت روز به روز، در حال افزایش است و  متأسفانه در همه ی تار و پود جامعه، تنیده شده است. ما دوست نداریم چنین چیزی باشد؛ اما وقتی به آینده نگاه می کنیم، چنین چیزی را مشاهده می کنیم. مسئله تلاش برای توقف یا کاهش این روند است که متخصصین باید در این مورد، اظهارنظر کنند و راهکارهایی ارائه دهند تا بتوانیم از این مقطع عبور کنیم. البته مهمترین راهکار، آموزش مهارتهای اجتماعی از خانواده تا مدرسه و رسانه ها 
می باشد.

http://roozbahany.blogsky.com/