تاریخچه تشکل های صنفی فرهنگیان ایران

وبلاگ «محمّد خاکساری» مدیر مسئول و صاحب امتیاز هفته نامه «قلم معلّم» و از موسسین کانون صنفی معلمان، در مورد تاریخچه فعالیت های صنفی معلمان ایران، کانون های صنفی و بیانیه های شورای هماهنگی تشکل های صنفی فرهنگیان

تاریخچه تشکل های صنفی فرهنگیان ایران

وبلاگ «محمّد خاکساری» مدیر مسئول و صاحب امتیاز هفته نامه «قلم معلّم» و از موسسین کانون صنفی معلمان، در مورد تاریخچه فعالیت های صنفی معلمان ایران، کانون های صنفی و بیانیه های شورای هماهنگی تشکل های صنفی فرهنگیان

شادترین مردم دنیا چگونه زندگی می‌کنند؟


شادترین مردم دنیا چگونه زندگی می‌کنند؟

 

شاد بودن خیلی آسان است. تنها کافی است کارهایی که شما را شاد می‌کنند را بشناسید و بیشتر انجام دهید. در همه کارهای خود اعم از دکتر و آرایشگاه رفتن برنامه ریزی داریم به جز برای شادی زیستن. فقط می‌گوییم شادی خیلی مهم است اما از گنجاندن آن در برنامه‌های خود غافل هستیم. به گزارش ایسنا، «سوفیا لایوبو میرسکی»، استاد دانشگاه کالیفرنیا، نکات مشترکی که تحقیقات نشان می‌دهد در افراد شاد تشابه دارند را اعلام کرده و راه دستیابی به این احساس مشترک را به افراد معرفی کرده است.
- افراد شاد زمان زیادی را با خانواده و دوستان خود گذرانده‌ و بدین ترتیب روابط خود را پرورش داده و از آن لذت می‌برند. 
- افراد شاد با رضایت کامل از تمام داشته‌های خود، شکرگزار آنها هستند. 
- افراد شاد در صف اول کمک به کارگران و رهگذران هستند. 
- افراد شاد در هنگام تصور درباره آینده خود، مثبت‌اندیش هستند. 
- افراد شاد بوی شور زندگی می‌دهند و سعی می‌کنند در لحظه زندگی کنند. 
- افراد شاد به صورت هفتگی و حتی روزانه ورزش می‌کنند. 
- افراد شاد عمیقاً به اهداف و آمال زندگی پایبند هستند. 
نکته‌ مهم آخری که در افراد شاد مشترک است اما در فهرست فوق نیامده، تقسیم احساسات در میان آنهاست. آنها استرس‌ها، بحران‌ها و حتی غم‌های خود را با یکدیگر سهیم می‌شوند. آنها هم مثل من و شما در مواجهه با این مشکلات احساساتی و درمانده می‌شوند اما هنر و سلاح پنهان آنها، خونسردی و توانی است که در حل این مشکلات از خود نشان می‌دهند. خواندن فهرستی از این مسائل خیلی راحت است اما عمل به آنها در طول زندگی دشوار است. 
اما حکایت شادی در این بیت مشهود است که می‌گوید: آب دریا را اگر نتوان کشید ر هم به قدر تشنگی باید چشید. 
نکته مهم اینجاست که حتما قرار نیست منتظر یک انگیزه خیلی بزرگ برای شاد شدن باشیم بلکه داشتن بهانه‌های کوچک اما مستمر برای شاد شدن باعث می‌شود که در مجموع زندگی شادتری داشته باشیم. اتفاق‌های بزرگ و شاد همیشه در زندگی نمی‌افتند و به ندرت پیش می‌آیند اما اگر یاد بگیریم به بهانه‌های کوچک خود را شاد نگه داریم، زندگی شادتر و شادی پایدارتری خواهیم داشت. تحقیقات نشان می‌دهد رفتن به مکان‌های زیارتی و مذهبی و عبادت کردن، شادی بسیاری را برای مردم به ارمغان می‌آورد. زیرا زیارت و عبادت به طور مستمر و منظم، سبب بهبود حالِ روحیِ افراد می‌شود. مطالعات نشان می‌دهد که ۴۰ درصد از شادی‌ها توسط فعالیت‌های ارادی حاصل می‌شوند. بنابراین می‌توانید میزان شاد بودن خود را با آنچه که انتخاب می‌کنید، روزانه ۴۰ درصد افزایش دهید. همچنین بسیاری از کارهایی که روزانه انجام می‌دهیم غیرارادی است و ۴۰ درصد از کارهای روزانه خود را بر حسب عادت انجام می‌دهیم. منتظر پیش آمدن شادی تصادفی نباشید شما نیاز به پذیرفتن شادی دارید و باید خود را برای شاد بودن آبونمان کنید. اگر می‌خواهید هر روز شادتر از دیروز باشید این هفت نکته را فراموش نکنید: 
- صبح که از خواب برمی‌خیزید به خودتان یادآوری کنید که زندگی یک بازی است!
- عطر قهوه یا چای را در هنگام صرف صبحانه خود با اشتیاق بو بکشید.
- برای شادی کردن تلاش کنید.
- پنج دقیقه مهرورزی کنید.
- کار و مسئولیت‌های روزانه خود را در تصور خود در قالب بازی درآورید.
- با دوستان خود ملاقات کنید.
- در لحظات سخت نیز به دنبال خواسته خود باشید.
اگر شما هم معتقدید که شادی مهم است، آن را در اولویت زندگی خود قرار دهید.

اطلاعات - ۱۰ شهریور

قانون‌گریزی بلای عصر ما


 
قانون‌گریزی بلای عصر ما 
 
عبدالجلیل کریم‌پور* 
 
قانون، عاملی که همه بر بودنش تاکید دارند اما متاسفانه برخی اوقات کمتر اجرایش می‌کنیم.  امروزه به عینه شاهد هستیم که  قانون‌گریزی در رفتارهای روزمره ما وارد شده است. هر روز شاهد رفتارهایی هستیم که منشعب از قانون‌گریزی است. تلاش می‌کنیم تا آسیاب خود را به هر ترتیبی شده، بچرخانیم، حتی اگر گاهی خدای ناکرده با زیر پا گذاشتن حقوق دیگران باشد. در اجتماعی که در آن زندگی می‌کنیم  به هر سو که نظر می‌افکنیم نمودی از قانون‌گریزی را مشاهده می‌‌کنیم. از جوانی که بی‌خیال با موتورش از چراغ قرمز می‌گذرد ، تا فروشنده‌ای که قیمت جنسش را مخفی می‌کند و  تا فردی که حق اجتماعی دیگران را زیر پا می‌‌گذارد و ...  چرا از قانون گریزان هستیم؟ چرا به حق خویشتن راضی نیستیم؟ شاید یکی از عوامل مهم قانون‌گریزی عدم درک صحیح آن است. شاید هم قانون را مطابق میلمان نمی‌بینیم که این گونه بی‌خیالش شده‌ایم. اینجا هم هزاران شاید دیگر وجود دارد. به هر حال قانون باید مطابق با وضعیت کلی جامعه باشد، همه اندیشه‌ها و رفتارها را مورد نظر قرار دهد، الزام آن بیان شود، همه در اجرای قانون یکسان نگریسته شوند، آنان که تدوین کننده قانونند در اجرای درست آن حداکثر کوشش را داشته باشند و بالاخره اینکه قانون برای این نباشد که فقط بقیه اجرا کنند. قانون‌گریزی متاسفانه در رفتارهای اجتماعی برخی دیده می‌‌شود. گاهی اوقات حتی در مواقعی که قانون مطابق میل قانون گریز نباشد، به راحتی آن را دور می‌زند. حال چه آن فرد، موتورسواری جوان باشد، چه دارای موقعیت بالای اجتماعی! قانون‌گریز باید بفهمد که کارش صحیح نیست، نباید به گونه‌ای با او رفتار شود که قانون‌گریزی را تنها راه مقابله بداند. جریمه‌کردن‌ها و رفتارهایی اینگونه، راه مقابله با قانون‌گریزی نیست بلکه، باید اصل موضوع را دریافت. علت‌ها و معلول علت‌ها را پیدا کرد. باید با آنهایی که با زرنگی قانون را دور می‌‌زنند به شدت برخورد کرد، هرکسی با هر موقعیت اجتماعی که باشد به او فهماند که قانون‌گریزی یعنی تجاوز به حقوق دیگران . حال با همه این تفاسیر چه باید کرد؟ به نظر من باید در قانون همه افراد یکسان نگریسته شوند. باید حقوق همه افراد جامعه با هر گرایشی که دارند در تدوین قانون لحاظ شود؛ چه آنهایی که قانون را می‌نویسند و چه آنهایی که قانون می‌‌خوانند، همه قانون را به‌عنوان بخشی از زندگی خویش بپذیرند و سعی در اجرای درست آن داشته باشند. به این ترتیب وقتی قانونگذار قانون را درست نوشت  و حقوق همه گرایش‌ها را در آن لحاظ کرد، آن گاه می‌‌شود با قانون‌ستیزان به‌شدت برخورد کرد.
* آموزگار 
آرمان - ۹ شهریور ۹۳

معیارهای شغل شایسته (Decent Work) چگونه تعریف می شود؟


معیارهای شغل شایسته (Decent Work)

 چگونه تعریف می شود؟

نسرین هزاره مقدم

 

شغل شایسته، کار سزاوار یا اصطلاح انگلیسی آن Decent Work چیست؟ تا یکی دو قرن پیش، هیچ تعریف دقیقی از شغل شایسته وجود نداشت. شغل تنها وسیله ای بود برای امرار معاش حداقلی، راهی برای به دست آوردن لقمه نانی برای خوردن و سرپناهی هرچند کوچک و حقیرانه برای زیستن. اما در سالهای اخیر، Decent Work به یک نهضت جهانی تبدیل شده، نهضتی که خیلی از نهادهای بین المملی و اتحادیه های صنفی جهانی از آن حمایت می کنند، این اصطلاح را به دقت تعریف می کنند، و از کارگران، فعالان صنفی و همچنین دولت ها می خواهند که به این نهضت بپیوندند، هر چند که هنوز هم در بسیاری کشورهای جهان و از جمله در کشور ما، ایران، نشانی از همان تعریف حداقلی کار شایسته وجود ندارد، هنوز در موارد بسیاری، حداقل های یک زندگی شرافتمند، سزاوار و انسانی، با ساعات طولانی کار هم فراهم نمیشود

اما تعریف شغل شایسته (Decent Work)  چیست؟

معیارهایی که شغل شایسته برای هر انسان، باید داشته باشد، توسط سازمان جهانی کار (ILO) تعریف شده: اولین معیار، دستمزدهای مناسب برای تامین نیازهای یک زندگی شرافتمند و البته پرداخت به موقع و منظم آن است. پس از آن، امنیت شغلی و ثبات در قراردادهای کاری، رعایت اصول ایمنی و استانداردهای کیفی در محیط کار، خدمات تامین اجتماعی مناسب برای نیروی کار و خانواده های تحت پوشش، وجود امکان پیشرفت شغلی برای همه، برابری در توزیع امکانات و فرصت ها و عدم تبعیض جنسی، قرار دارد.

سازمان جهانی کار، اجرایی شدن این برنامه جهانی را منوط به پیاده سازی چهار پیش شرط استراتژیک و محوری می داند:

یک: کار آفرینی: وجود فضای اقتصادی پویا و پر رونق که سرمایه گذاری، مشارکت اقتصادی و اشتغال زایی را در برنامه داشته باشد، از شروط اولیه برای بهبود سطح زندگی شهروندان و ایجاد مشاغل شایسته است.

دو: تضمین حق و حقوق شغلی افراد: به رسمیت شناختن حقوق کارگران و احترام به این حقوق، یک زیربنای اصلی است. همه کارگران علی الخصوص قشر آسیب پذیر و کم درآمد آنها، نیاز به داشتن نمایندگان قانونی و شریک شدن مستقیم یا غیر مستقیم در تصمیم گیری ها دارند. قوانین حمایتی نیز باید واضح و دقیق تعریف و توسط دولت اجرایی شود.

سه: گسترش خدمات تامین اجتماعی: فراهم کردن محیط کاری ایمن، ساعات کاری مشخص و قانونی، در نظر گرفتن نیازهای خانواده های کارگران، پوشش تامین اجتماعی در صورت از دست دادن شغل و حتی کاهش درآمد و دسترسی به خدمات رایگان پزشکی، از جمله خدمات اجتماعی ضروری است.

چهار: ارتقاء امکان مشارکت مدنی و برقراری دیالوگ اجتماعی: کارگران باید در عرصه جامعه، صدای مستقل و قدرتمندی داشته باشند. برخورداری از یک جامعه دموکراتیک و همچنین از نظر اقتصادی موفق، بدون  نهادهای صنفی و سازمان های کارگری، رویایی ناممکن است.

ILO برای محورهای فوق، یک فصل مشترک تعریف کرده: برابری جنسیتی و رفع تبعیض علیه زنان شاغل.

……………………………………………………………..

جنبش تلاش برای کار شایسته، سالهاست که در برنامه کاری سازمان جهانی کار (ILO) و کنفدراسیون جهانی اتحادیه های صنفی (ITUC) قرار دارد. تا آنجا که با پیشنهاد این سازمانها و موافقت نهادهای همکار آنها، هفتم اکتبر در تقویم جهانی، به عنوان “روز جهانی کار شایسته” نامگذاری شده. برنامه های هفتم اکتبر سال پیش در سراسر جهان، به کارگران ساختمانی اختصاص داشت که از آسیب پذیرترین کارگران شغلی در سراسر جهان محسوب می شوند

در بیانیه ITUC به مناسبت نزدیک شدن به هفتم اکتبر امسال می خوانیم:

” هنوز تعداد بیشماری از انسانها در سراسر جهان  از یک شغل شایسته محرومند، با عدم امنیت شغلی و تبعیض در دستمزدها  روبرو هستند. نیمی از خانواده های شاغل در سراسر جهان، در دو سال گذشته بیکاری یا کاهش ساعات کاری را تجربه کرده اند، در سطح کره خاکی، هنوز  1.2 بیلیون نفر در فقر بسیار شدید به سر می برند.

حقوق اساسی کارگران، حق سازماندهی و تشکل در قالب اتحادیه ها و حق چانه زنی جمعی، در بسیاری از نقاط جهان در معرض تهدید جدی قرار دارد. در خیلی از کشورها، کارفرماها و در موارد بسیاری دولت ها، حق اعتصاب جمعی را با مانع تراشی و سنگ اندازی، به چالش می کشند و حقوقی که دهه هاست در عرصه بین المللی به رسمیت شناخته شده، به راحتی زیر پا گذاشته می شود.

خیلی از دولت ها موفق نشده اند از کارگران خود در مقابل سودجویی افراد، ارگان ها و یا کمپانی ها به خوبی محافظت کنند. در نتیجه، این دولت ها و حکومت ها هرگز نمی توانند فردایی روشن و آینده ای پایدار برای نسلی که در راه است، نسلی که می خواهد وارد بازار کار شود، به ارمغان بیاورند. “

ITUC از همه اتحادیه های صنفی و کارگری در سراسر جهان درخواست کرده که در روز جهانی کار شایسته یعنی هفتم اکتبر 2014، در حد توان و امکانات خود به فعالیت بپردازند. راهپیمایی های گسترده اگر مقدور نباشد، ترتیب دادن فعالیت ها، نشست ها و کارگاه های آموزشی در محل های کار و در دفاتر اتحادیه ها و سندیکاها، رسانه ای کردن اخبار کمبودهای هر صنف در این زمینه و نشر بیانیه، پیشنهاداتی است که توسط شارون بارو، دبیر کل ITUC مطرح شده.

……………………………………………………………………………………………

و اما در ایران وضعیت در این زمینه بسیار اسفناک است، کمتر شغلی است که با معیارهای شغل شایسته همخوانی داشته باشد، می شود گفت همه دستمزدبگیران با یک فقدان اصلی روبرو هستند و یک مشکل مشترک دارند: دستمزدها هرگز برای یک زندگی شایسته و انسانی کافی نیست. برآورده نشدن معیارهای کار شایسته هم محدود به صنف یا رده شغلی خاصی نیست، پرستاران گاهی تا چندماه حقوق طلبکارند، مربیان پیش دبستانی به خاطر شرایط شغلی نامناسب تجمع می کنند، معلمان آزاد  با کمترین دستمزدها و بدون بیمه و مزایا در دورترین و محروم ترین نقاط فعالیت می کنند و البته کارگران که بیش از پیش و بیش از دیگران، با مشکلات شغلی مواجهند: روزانه یک یا چند خبر از مرگ و میر بر اثر حوادث شغلی در اخبار ایلنا مشاهده می شود، با وجود خصوصی سازی های بی رویه و شرکت های پیکانکاری، امنیت شغلی به هیچ وجه وجود ندارد. کارگران ساختمانی وضعیت بسیار بدی دارند، بدون بیمه کار می کنند و گاهی تا نیمی از سال بیکارند.کارگران در نمودارهای اقتصادی سالهاست که زیر خط فقر قرار گرفته اند، کارگرانی که به سختی کار می کنند اما دستمزدها گاهی ماهها و ماهها به عقب می افتد، کارگران ایران صدرا در ارومیه، 9 ماه حقوق نگرفته اند، کارگران قند کامیاب دو ماه حقوق معوقه دارند و…..

و علاوه بر همه اینها، دولت با کوتاهی در انجام وظایف و ارگانهای امنیتی و نظامی با بازداشت های بسیار، با تهدید و ارعاب، قصد خاموش کردن صدای سندیکاها و اتحادیه هایی را دارند که سالهای مدید است در این جو امنیتی،  با این که دستشان بسته است و امکان فعالیتشان محدود، با تحمل سختی های بسیار، نفس می کشند و هنوز زنده اند.

 

منابع:

وبسایت سازمان جهانی کار (ILO)

و

وبسایت کنفدراسیون جهانی اتحادیه های صنفی (ITUC)

http://bield.info/

روایتی از زندگی کارگری پژوهشگر جامعه شناسی


پسرای عمو صحرا 
مرا به کار گِل واداشتند*

روایتی از زندگی کارگری پژوهشگر جامعه شناسی

نویسنده: آزاده تاج علی

از شهر سنگ** می آید. با پیراهنی نیمدار و چشمانی گود نشسته؛ غروب ها که به سعادت آباد برمی گردد، همین شکلی است: شکل کارگرهای ساختمانی تهران؛ شهری با هزاران کارگر که پشت ردیف های منظم گرانیت و شیشه، در زیرپله های کامل نشده، روی کاغذ های کوچکشان حساب وکتاب کارگری پس می دهند.
    اما انتهای کوچه دوم سعادت آباد ساختمانی نیمه ساز است که مردی 35ساله همان طور که آرماتوربندی می کند، در ساعت هایی از روز به زیرپله می خزد و روی کاغذ های بزرگ حساب های جامعه و نویسنده های بزرگ غرب و شرق را مرور می کند؛ کسی که میراث دار سه هزارو500جلد کتاب علوم انسانی است و شماره های مستمر نشریات روشنفکری را از دهه پیش تاکنون در کنار وسایل کارگری ساختمان با وسواس نگاه می دارد. او 11سال است که بر بنایی، کاشیکاری و آماده سازی انواع مصالح ساختمان اشراف دارد اما نه به اندازه اشرافش بر نظریه تحلیل گفتمان و درست و سریع اداکردن: ارنستولالکا شانتال موفه.***
    آقای نون در همین ساختمان بی دروپیکر سعادت آباد برای دومین بار است که در آزمون دکترای حرفه ای قبول می شود ولی غم نان نمی گذارد که او هم دکتر باشد. معدل کارشناسی او با آجر در دست و تراز و کلنگ و تیشه در برابر، 19/27و میانگین نمرات دوره ارشدش 18/66است. رتبه سوم از پذیرفته شدگان جامعه شناسی در دانشگاه آزاد هم پارسال ازآن او بود، اما یک روز که دست هایش را از شن و ماسه شست و با موتور یکی از کارگرهای دیگر به سمت دانشگاه رفت، دید که از بورسیه محروم است و آن وقت مجبور شد با همان مدرک کارشناسی ارشد دانشگاه دولتی، به کارگری ادامه دهد. آخر، این کار در تهران شرط مدرک ندارد.
    آذربایجانی ام: او می گوید: 11سال پیش از روستاهای «میانه» با مدرک زیر دیپلم به تهران آمدم تا کار کنم ولی الان تا مرحله دکترا پیش رفته ام و می دانم با همین هیات کارگری مطالعه ام از بسیاری استادان دانشگاه هم بیشتر است. دلیل اینکه سرتاسر این سال ها در کارگری باقی مانده ام، این بود که برای دلم زندگی می کنم و عقل معاش ندارم. البته اگر استاد دانشگاه باشم، جای خواب ندارم ولی اگر کارگری و سرایداری کنم به هر حال از بابت یک جای کوچک که پاهایم را شب ها دراز کنم و خستگی بگیرم، خیالم راحت است. آقای نون توضیح می دهد: دانشگاه آزاد که خوابگاه ندارد و خوابگاه های خصوصی هم مرا با این همه کتاب راه ندادند. مشکل شاید اینجاست که نه می خواهم کتاب هایم را بفروشم نه آنها را زیر دست وپای کسانی که بویی از کتاب خواندن نبرده اند، بیندازم. آخر اینها یادگار استادم است که به آمریکا رفت: مجموعه کاملی از هرآنچه در ایران از جامعه شناسی منتشر شده، به انضمام دوره کامل اندیشه سیاسی، اندیشه اسلام و کتاب های دست اول فلسفه، تاریخ ایران و اندیشه غرب.
    عدالت: او در ساختمان نیمه کاره سعادت آباد روزها با کسی سروکار دارد که در زمینی هزارو200متری بنایی هفت طبقه ساخته است؛ صاحب کارش: حاج آقا که دارد واحد ها را متری 15میلیون تومان می فروشد. می گوید: همین دیروز دوواحد فروخت ولی بلد نیست چک بنویسد یا کارهای مالی با صفرهای زیاد را سامان دهد برای همین من چک هایش را می نویسم و حواسم هست صفرهای معامله هایش درست باشد. دیروز شش میلیاردتومان بابت واحد ها چک گرفت و قشنگ گذاشت توی جیبش. اما من هیچ وقت با خودم نگفتم که این عدالت نیست چرا او که بی سواد است، پول دارد و من ندارم.
    صاحبکار ماهی یک میلیون تومان به آقای نون می دهد. ماهی 300هزارتومان خرج داروهای مادر نابینایش می شود که از داروخانه های تهران بدون پوشش بیمه ای آنها را با عشق به مادر می خرد و به روستایشان در آذربایجان شرقی می فرستد. آقای نون درباره دانسته هایش از جامعه شناسی هم می گوید: «عاشق نظریه تحلیل گفتمان هستم. اینکه دال های یک گفتمان چگونه در جامعه بسط پیدا می کند. پایان نامه ارشدم هم در همین باره بود. البته به اندیشه های اسلام و آرای متفکرانی مثل میرزای نایینی، آخوندخراسانی و نصر حامد ابوزید علاقه بسیار دارم و درباره اندیشه های ژیژک و دیگر جامعه شناسان نوانتقادی هم تاکنون بسیار مطالعه کرده ام.»
    سرانه مطالعه: در روز دست کم پنج ساعت کتاب تخصصی می خواند. در کیف رودوشی اش کنار وسایل قابل حمل کار، کتاب زبان اصلی جا دارد که جابه جای آن را با مداد حاشیه نویسی می کند. می گوید: آرزویم این است که یک روز استاد دانشگاه باشم و یقین دارم اگر شخصی فرهنگی مثلاآقای مسجدجامعی مرا برای این کار به جایی معرفی کند، خیلی زود می توانم عضویت هیات علمی بهترین دانشگاه ها را به دست بیاورم اما مشکل اینجاست که من هیچ آشنایی ندارم و خب در این شهر هرچقدر هم باسواد باشی و پارتی نداشته باشی، ناموفقی. آقای نون ساعت به دست ندارد اما بعد از ساعت هاکار در شهرسنگ و ساختمان های سنگی، بعدازظهر مرداد گرم، با بوی عطری ارزان قیمت برای مصاحبه حاضر شد و همه مدارک دانشگاهی اش را با پنهان کردن نام کوچکش نشان داد. گفت: «کسی نمی داند که من کارگر ساختمانی ام. در دانشگاه خیلی ها مرا می شناسند. من هم استادان مهم جامعه شناسی، علوم سیاسی و روزنامه نگاران قدیمی را می شناسم. اگر روزنامه نگاری توجیه داشت، شاید هم بعد از کارگری به این کار مشغول می شدم.»
    
    شهر سنگ را کارگران ، آهک به صورت وپا در سیمان، ترک کرده اند و هر کدام به سرپناه نیمه ساز و گونی کشیده ای خزیده و خوابیده اند. اینجا اما کارگری کتاب های جلد چرمی اش را کنار بساط نان و تخم مرغ و سیب زمینی روی زمین پهن کرده. صاحبکارش در سعادت آباد دارد خواب وصول چک هایش را می بیند، ولی کارگرش بیدار نشسته است و برای مصاحبه دکترای امسال و کاری جدید خدا خدا می کند.
     * برگرفته از حکایت گلستان، آنجا که سعدی با وجود تدریس در نظامیه بغداد، مجبور به کار گِل و بنایی شد
    ** محلی برای خریدوفروش سنگ ساختمانی در شهر زیبا، غرب تهران
    *** نام زوج نظریه پرداز جامعه شناسی

شرق - ۵ شهریور- ۹۳


سمن‌ها رابط ملت و دولت


سمن‌ها رابط ملت و دولت 
 
فریده غیرت* 
 
سمن‌ها یا سازمان‌های مردم‌نهاد که در سال‌های اخیر در کشور راه‌اندازی شده و مجدانه در راستای تقویت رابطه میان مردم و دولت‌ها فعالیت کرده‌اند، در طول سال‌های فعالیت خود با فراز و نشیب‌های بسیاری رو به رو بوده‌اند. در واقع، فعالیت سازمان‌های مردم‌نهاد در ایران تابعی از نگاه دولت به مشارکت‌های مردمی و نقش مردم در شناسایی و حل مشکلاتی است که شهروندان در زندگی روزمره با آن درگیر هستند. فارغ از تمامی مشکلاتی که سمن‌ها در سال‌های اخیر با آن مواجه بوده‌اند، در حال حاضر، دولت یازدهم که به اعتقاد من به درستی از بطن مردم و خواسته‌های آنان برخاسته درصدد احیای سمن‌ها و ایجاد زمینه‌های لازم برای تقویت و اعتمادسازی در این راستاست. به طور حتم، هیچ کدام از ما وعده‌های آقای روحانی مبنی بر رفع موانع موجود بر سر راه سمن‌ها و ایجاد بستر‌های مناسب برای شکل‌گیری و راه‌اندازی سازمان‌های مردم‌نهاد را فراموش نکرده‌ایم. در حال حاضر که حدود یک سال از عمر دولت یازدهم می‌گذرد، بسیاری از مسئولان دولتی با تاکید بر احیای فعالیت سمن‌ها در حوزه‌های مختلف در صدد برآوردن خواسته‌ها و اهداف دولت تدبیر و امید هستند. واقعیت این است که در دنیای امروز بسیاری از کشور‌ها به دنبال شکل دهی و تقویت سازمان‌های مردم‌نهاد هستند چرا که درحال حاضر به دنبال گسترش ارتباطات و نقش مردم در ساخت جامعه، وجود سمن‌ها می‌تواند خدمات شایانی را هم به دولت و هم به مردم ارائه دهد. در واقع، سمن‌ها به عنوان رابط میان ملت‌ها و دولت‌ها می‌توانند فشارها و بارها را از روی هر دو گروه کم کنند و به گونه ای صدای مردم را به گوش مسئولان برسانند و در مقابل مردم را با مسائل اداری و اجتماعی و مشکلاتی که دولت‌ها با آن روبه‌رو هستند، آگاه سازند. این آگاهی که می‌تواند به دنبال خود اتحاد اجتماعی برای حل مشکلات و حمایت از دولت‌ها را به همراه داشته باشد، سرمایه انسانی عظیمی است که همواره نیاز به حمایت و تقویت به ویژه در برخی از گروه‌های آسیب پذیر دارد. به طور مثال، در شرایط فعلی شکل‌گیری و سامان دهی سمن‌های مربوط به زنان یکی از اولویت‌هایی است که دولت یازدهم و مسئولان این دولت درصدد دستیابی به آن هستند. من بر این باورم که اگر این هدف به طور جدی پیگیری شود و سمن‌های مربوط به زنان در آینده‌ای نزدیک راه‌اندازی شوند، در سال‌های آینده بخش قابل‌توجهی از مشکلات موجود بر سر راه فعالیت زنان به گوش مسئولان می‌رسد و با حمایت سمن‌ها و گروه‌های مرجع زنان راهکارهای مناسب برای از میان برداشتن آنها تدوین می‌شود و این مهم جز با تاکید بر نیازهای واقعی زنان به دست نمی‌آید. از این رو، به اعتقاد من، ضروری است تا سازمان‌های مردم‌نهادی که قرار است در حوزه زنان راه‌اندازی شوند بیشتر معطوف به قوانین مربوط به زنان و خانواده باشند چرا که اصلاح قوانین مربوط به زنان و خانواده به نوبه خود می‌تواند به تغییر افکار و زمینه‌های تربیتی مردم و در نهایت فرهنگ‌سازی در حوزه زنان و خانواده کمک کند. ضمن اینکه، طبق آمار و اطلاعات موجود، متاسفانه فقر در جامعه ما شکلی زنانه به خود گرفته است. حال آنکه زنان امروز چه بخواهیم و چه نخواهیم زنان خانه‌نشین نیستند. بسیاری از آنان به میل خود و برخی از سر اجبار برای تامین معیشت پا به جامعه می‌گذارند. تحت این شرایط، تاکید سازمان‌های مردم‌نهاد بر رساندن صدای زنان به مسئولان و ایجاد فشار بر مسئولان برای فراهم ساختن زیرساخت‌های لازم برای فعالیت و کار زنان ازجمله مواردی است که باید مورد توجه قرار گیرد. نباید فراموش کرد، با توجه به اینکه سمن‌ها مقام اجرایی نیستند و محدودیت‌های دولتی ندارند، امکان موفقیت آنان و دستیابی جامعه به اهداف خود از طریق سازمان‌های مردم‌نهاد بیشتر از فعالیت فردی هر یک از اعضای جامعه است.
* حقوقدان و فعال زنان
آرمان - ۲۵ مرداد۹۳

دانش آموزان در خط مقدم


دانش آموزان در خط مقدم


دانش آموزان به عنوان شهروندان موثر آینده در خط مقدم آموزش حقوق شهروندی قرار دارند به همین دلیل وزارت آموزش و پرورش هم آموزش حقوق شهروندی را از مدارس شروع کرده است.

دکتر کفاش معاون پرورشی وزارت آموزش و پرورش در این باره به خراسان می گوید: بر اساس تفاهم نامه ای که بین وزارت آموزش و پرورش و نهاد ریاست جمهوری (معاونت حقوقی) به امضا رسیده وزارت آموزش و پرورش مفاد این حقوق را در قالب سرفصل های درسی، فوق برنامه های درسی و تکمیلی، جشنواره ها و اردوها به دانش آموزان آموزش خواهد داد و این آموزش ها از ابتدای سال تحصیلی ۹۴-۱۳۹۳ در قالب منشور حقوق دانش آموزی در سطوح مختلف تعلیم داده می شود.

وی در ادامه می گوید: علاوه بر این و بر اساس تفاهم نامه یاد شده در سایت های آموزشی، مجلات علمی و فرهنگی، دفترچه آموزشی و کتاب های فوق برنامه مباحث حقوق شهروندی را برای عموم مردم یا به صورت تخصصی و آموزشی برای دانش آموزان منتشر خواهیم کرد معتقدیم برای احیای موفق حقوق شهروندی، آموزش را باید از سطح دانش آموزان آغاز کنیم تا اصل فرهنگ سازی به خوبی محقق شود.

معاونت آموزشی وزارت آموزش و پرورش مدارس را سنگرهای خط مقدم تعلیم و تربیت دانست و ابزار آموزش را کتاب های درسی توصیف کرد و ادامه داد: شرط موفقیت آموزش پایه ای مفاهیم اجتماعی نظیر حقوق شهروندی، تدوین سرفصل درسی در کتاب های درسی است لذا آموزش و پرورش آموزش منشور حقوق دانش آموزی را در کتاب های درسی در دستور کار قرار داده و بر این باور است که با آموزش دانش آموزان جامعه به سوی آموزش و تبیین این حقوق هدایت خواهد شد.کفاش چندی پیش هم به ایسنا گفته بود: با منشور حقوق شهروندی که از سوی رئیس جمهور اعلام شده، هماهنگ هستیم و تکالیف ما مشخص است، موظف شدیم در سایت ها، مجلات، نشریات، فوق برنامه ها و دفترچه های ویژه و کتاب ها به این موضوع توجه کنیم و بر اساس یک برنامه، مباحث مربوط به حقوق شهروندی و حقوق دانش آموزی را به دانش آموزان آموزش دهیم.

خراسان - ۱۵    مرداد ۹۳

شادترین مردم دنیا چگونه زندگی می‌کنند؟

شادترین مردم دنیا چگونه زندگی می‌کنند؟

شادی یک موهبت الهی است و افراد شاد با بهره‌مندی از این موهبت، نقاط مشترک فراوانی با هم دارند. به گزارش ایسنا «سوفیا لایوبو میرسکی»، استاد دانشگاه کالیفرنیا، نکات مشترکی که تحقیقات نشان می‌دهد در افراد شاد تشابه دارند را اعلام کرده و راه دستیابی به این احساس مشترک را به افراد معرفی می‌کند. این صفات و نقاط مشترک عبارتند از:

- افراد شاد زمان زیادی را با خانواده و دوستان خود گذرانده‌ و بدین ترتیب روابط خود را پرورش داده و از آن لذت می‌برند.

- افراد شاد با رضایت کامل از تمام داشته‌های خود، شکرگزار آنها هستند.

- افراد شاد در صف اول کمک به کارگران و رهگذران هستند.

- افراد شاد در هنگام تصور درباره آینده خود، مثبت‌اندیش هستند.

- افراد شاد بوی شور زندگی می‌دهند و سعی می‌کنند در لحظه زندگی کنند.

- افراد شاد به صورت هفتگی و حتی روزانه ورزش می‌کنند.

- افراد شاد عمیقا به اهداف و آمال زندگی پایبند هستند.

به گزارش ایسنا به نقل از هفته نامه «ویک»، نکته‌ مهم آخری که در افراد شاد مشترک است اما در فهرست فوق نیامده، تقسیم احساسات در میان آنهاست. آنها استرس‌ها، بحران‌ها و حتی غم‌های خود را با یکدیگر سهیم می‌شوند. آنها هم مثل من و شما در مواجهه با این مشکلات احساساتی و درمانده می‌شوند اما هنر و سلاح پنهان آنها، خونسردی و توانی است که در حل این مشکلات از خود نشان می‌دهند. خواندن فهرستی از این مسائل خیلی راحت است اما عمل به آنها در طول زندگی دشوار است. اما حکایت شادی در این بیت مشهود است که می‌گوید: آب دریا را اگر نتوان کشید / هم به قدر تشنگی باید چشید. شاید در ابتدا این سوال برایتان پیش بیاید که این شعر چه ربطی به شاد بودن دارد؟ نکته مهم اینجاست که حتما قرار نیست منتظر یک انگیزه خیلی بزرگ برای شاد شدن باشیم بلکه داشتن بهانه‌های کوچک اما مستمر برای شاد شدن باعث می‌شود که در مجموع زندگی شادتری داشته باشیم و برای رضایت از زندگی قطعا این شادی‌های کوچک اما دائمی بسیار موثرتر از این هستند که منتظر یک اتفاق بزرگ شادکننده باشیم. چون اتفاق‌های بزرگ و شاد همیشه در زندگی نمی‌افتند و به ندرت پیش می‌آیند اما اگر یاد بگیریم به بهانه‌های کوچک خود را شاد نگه داریم، زندگی شادتر و شادی پایدارتری خواهیم داشت. تحقیقات نشان می‌دهد رفتن به مکان‌های زیارتی و مذهبی و عبادت کردن، شادی بسیاری را برای مردم به ارمغان می‌آورد. زیرا زیارت و عبادت به طور مستمر و منظم، سبب بهبود حالِ روحیِ افراد می‌شود. «جنیفر آکر»، استاد دانشگاه استنفورد می‌گوید: شاد بودن خیلی آسان است. تنها کافیست کارهایی که شما را شاد می‌کنند را بشناسید و بیشتر انجام دهید. در همه کارهای خود اعم از دکتر و آرایشگاه رفتن برنامه ریزی داریم به جز برای شاد زیستن. اگر می‌خواهید هر روز شادتر از دیروز باشید این هفت نکته را فراموش نکنید:

- صبح که از خواب برمی‌خیزید به خودتان یادآوری کنید که زندگی یک بازی است!

- عطر قهوه یا چای را در هنگام صرف صبحانه خود با اشتیاق بو بکشید.

- برای شادی کردن تلاش کنید.

- پنج دقیقه مهرورزی کنید.

- کار و مسوولیت‌های روزانه خود را در تصور خود در قالب بازی درآورید.

- با دوستان خود ملاقات کنید.

- در لحظات سخت نیز به دنبال خواسته خود باشید.

اگر شما هم معتقد هستید شادی چیز بسیار مهمی است، آن را در اولویت زندگی خود قرار دهید.

مردم سالاری - ۱۵ مرداد ۹۳

خانواده ایرانی به کدام سوی می رود؟

خانواده ایرانی به کدام سوی می رود؟



  تغییرات اجتماعی در تارو پود زندگی مدرن تنیده شده است ... تغییرات اجتماعی نمایانگر فعال بودن جامعه مدرن است. ما باید ذهنیت خویش را تغییر دهیم تا با جهان جدید تناسب پیدا کند و بدین ترتیب از همه خواسته می شد که دست به شروع این تغییرات بزنند » 

بدون تردید شروع این تغییرات در هر جامعه ای همراه با چالش ها و مقاومت ها و دل نگرانی‌هایی بو ده است که مسائل و مشکلاتی را ببار خواهد آورد و مهم ترین دلیل این دل نگرانی، تحولات و دگرگونی‌های فراوانی است که به مرور در همه نهادهای اجتماعی از جمله سیاست، دین وخانواده و ... ببار آورده است . در این بیان به نظر می رسد گستره این تحولات در تمامی ابعاد و زوایای ساختی – کارکردی خانواده به ویژه در کشورهای صنعتی به وجود آمده است . به نحوی که به نظر می رسد که نشانه های جدی از هم پاشیدگی این کانون دیرپای اجتماعات انسانی در بسیاری از جامعه های جدید ظاهر شده برمبنای آن جامعه شناسان و دانش پژوهان نظریاتی ارائه کرده اند که پیوستاری گسترده از نظرگاههای « تداوم و پایداری خانواده» تا « مرگ خانواده » را در بر می گیرد ادامه مطلب ...

دانش‌آموزان و فراغت مساله‌ساز

دانش‌آموزان و فراغت مساله‌ساز  


 

میمنت گلشنی،روزنامه آرمان،25 اردیبهشت 93

 تابستان که نزدیک می‌شود مباحث زیادی در حوزه‌های مختلف مطرح می‌شود و درموارد متعدد مسئولان به یاد این می‌افتند که باید طرح‌های تازه‌ای اجرا کنند. هرچند طرح‌های تابستانه پیر و جوان نمی‌شناسد اما، از آنجا که دانش‌آموزان قشری از جامعه هستند که تابستان آنها با سایر فصل‌هایشان کاملا متفاوت است، طرح‌های تابستان برای آنها از اهمیت زیادی برخوردار است. در گذشته شاید بسیاری از پدر و مادرها انتظار تابستان را می‌کشیدند تا فرزندانشان فرصت بیشتری برای کمک به آنها داشته باشند. در خاطرات بسیاری از تحصیلکردگانی که به نسل‌های گذشته تعلق دارند، کار در تابستان از جمله رفتن به مغازه پدر یا حتی شاگردی کردن برای دوستان و آشنایان به چشم می‌آید. این روند اکنون تا حد زیادی تغییر کرده است و والدین دانش‌آموزان باید به فکر پرکردن زمان‌هایی باشند که دیگر فرزندانشان به مدرسه نمی‌روند. در این میان، باید بسترها و برنامه‌هایی وجود داشته باشد. در سال‌های اخیر در اردیبهشت و خرداد اخبار زیادی مبنی بر اجرای طرح‌ها و شیوه‌نامه‌هایی درباره اوقات فراغت دانش‌آموزان روی خروجی‌های خبرگزاری‌ها قرار گرفته است. امسال نیز چنین اتفاقی افتاده است. وزارت آموزش و پرورش با صدور شیوه‌نامه‌‌ای محور اصلی طرح مدیریت اوقات فراغت دانش‌آموزان در تابستان سال 93 را مهارت‌‌آموزی با هدف زمینه‌سازی برای کارآفرینی و اشتغال اعلام کرده است. در این شیوه‌نامه بر استفاده بهینه از اوقات فراغت و نقش خانواده‌ها در هدایت فرزندان به مراکز تابستانی و معرفی مشاغل محلی و منطقه‌‌ای تاکید شده است. همچنین، در این شیوه‌نامه رشد همه‌‌جانبه شخصیت دانش‌آموزان، استمرار فعالیت‌‌های پرورشی در ایام تابستان و ارتقای سطح دانش و بینش اعتقادی، علمی، اجتماعی و مهارت‌‌های فنی و حرفه‌ای و فرهنگی و هنری دانش‌آموزان از اهداف غنی‌سازی اوقات فراغت دانش‌آموزان معرفی شده است. علاوه بر این، در این شیوه‌نامه تحقق برنامه‌ها مطابق با نامگذاری سال جدید، اهتمام به تربیت اقتصادی دانش‌آموزان،آموزش مدیریت اقتصاد مقاومتی به دانش‌آموزان، احیای ظرفیت‌‌های پنهانی بومی و محلی و عملی کردن شعار هر دانش‌‌آموز یک مهارت از سیاست‌های اصلی طرح بیان شده است.

اوقات فراغت در سال‌هایی که گذشت

طرح غنی‌سازی اوقات فراغت هر سال با تعطیلی مدارس و آغاز فصل تابستان از سوی مسئولان آموزش و پرورش مطرح می‌شود و برنامه‌هایی برای گذران اوقات فراغت نوجوانان تدوین و در قالب کلاس‌های آموزشی و اردوهای سیاحتی- زیارتی اجرا می‌شود. مسئولیت برگزاری برنامه‌هایی از این دست البته تنها برعهده وزارت آموزش و پرورش نیست. سازمان‌های بسیج، تبلیغات اسلامی، ادارات ارشاد شهرها و گاه مساجد هم در کنار وزارت آموزش و پرورش و وزارت جوانان برنامه‌هایی را در راستای غنی‌سازی اوقات فراغت نوجوانان تدوین می‌کنند. در سال‌های اخیر بسیاری از طرح‌های مربوط به غنی‌سازی اوقات فراغت که در استان‌ها اجرا شد با هدف پرورش جنبه‌های فرهنگی و دینی در قالب طرح‌هایی چون طرح هجرت سعی بر آشنایی نوجوانان با امور فرهنگی و دینی داشت که به گفته مسئولان گاه از سوی خانواده‌ها مورد غفلت قرار می‌گرفت. حضور روحانیون در این طرح‌ها و آشنایی نوجوانان با اماکن متبرکه به‌منظور افزایش شادی معنوی نوجوانان و حضور مستمر در مساجد ازجمله اقداماتی است که در راستای این هدف در بسیاری از طرح‌های اوقات فراغت گنجانده و اجرا شد. بر این اساس، توجه به بحث‌های فرهنگی، آموزشی و پرورشی از اولویت‌های طرح غنی‌سازی اوقات فراغت در این سال‌ها از سوی متولیان طرح بود. آمارهای رسمی حاکی از 12 میلیون و 242 هزار دانش‌آموز در مدارس کشور است. کارشناسان معتقدند برنامه‌هایی که برای فراغت این دانش‌آموزان در نظر گرفته می‌شود چندان کارگشا نبوده است.

طرح غنی‌سازی اوقات فراغت از حرف تا عمل

اجرای طرح‌های اوقات فراغت در تابستان از سوی بسیاری از نهادها این سوال را مطرح می‌کند که چنین طرح‌هایی تا چه اندازه در عمل موفق بوده و توانسته‌اند نوجوانان را جذب کنند. در واقع، این طرح‌ها تا چه اندازه با انتظارات بچه‌ها و خانواده‌ها همخوانی داشته‌اند و مورد استقبال قرار گرفتند؟ یک کارشناس آموزش و پرورش در گفت‌وگو با آرمان درباره شرایط طرح‌ها و بسترهای لازم برای شکل گیری آنها می‌گوید: به‌نظرم از گذشته تا به حال از این دسته طرح‌ها زیاد بوده است. چندان به اجرای درست آن امیدی ندارم و فکر می‌کنم خانواده‌ها بهتر است خود به فکر اوقات فراغت فرزندان و استفاده بهینه از آن باشند. مهدی بهلولی در ادامه اشاره می‌کند: بسترهای مادی و فرهنگی لازم برای اجرای این طرح‌ها را در آموزش و پرورش نمی‌بینم. بسیاری از مدارس ما هنوز از داشتن یک کتابخانه مجهز و کتابدار محروم هستند. با آنکه مسئولان وعده مدارس هوشمند را دادند، هنوز در برخی مدارس کامپیوتر به تعداد لازم وجود ندارد. در چنین شرایطی چگونه می‌توان از غنی‌سازی اوقات فراغت حرف زد. او در ادامه به فضای فرهنگی حاکم بر مدارس اشاره و تصریح می‌کند: برای اجرای این طرح قبل از هر چیز باید به بسترهای فرهنگی توجه کرد. امروز فضای حاکم میان مسئولان مدرسه با فضای دانش‌آموزان هماهنگ نیست به این معنی که مدیران و مشاوران مدرسه با واقعیت‌های اجتماعی که نوجوانان در عمل تجربه می‌کنند آشنایی ندارند. تحت چنین شرایطی نمی توان امیدوار بود این طرح‌ها برای نوجوانان جذاب باشد. بهلولی همچنین شکل‌گیری زیرساخت‌های لازم فرهنگی، ایدئولوژیکی و مادی را پیش شرط موفقیت این طرح‌ها می‌داند و معتقد است توجه به سلایق نوجوانان به دور از محدودیت‌های دست و پاگیر می‌تواند به موفقیت این طرح در آینده کمک کند. همچنین یک روانشناس در پاسخ به سوال آرمان درباره ضرورت اجرای چنین طرح‌هایی می‌گوید: به‌نظرم اجرای چنین طرح‌هایی بد نیست به شرط آنکه تعریف درستی از فراغت از سوی مسئولان وجود داشته باشد و این تعریف با تصور خانواده‌ها از اوقات فراغت همخوانی داشته باشد. امیر هوشنگ مهریار در ادامه بیان می‌کند: توجه به فرهنگ عمومی خانواده‌ها در هنگام تدوین این طرح بسیار مهم است. در نظر گرفتن ارزش‌ها و انتظارات خانواده در تدوین و اجرای طرح می‌تواند منجر به این شود که خانواده‌ها از چنین طرح‌هایی استقبال کنند و طرح‌ها درنهایت به نتیجه‌ای که مطلوب به نظر می‌رسند، دست یابند. او به نقش خانواده در کنار آموزش و پرورش تاکید و عنوان می‌کند: به‌نظرم بخشی از گذران اوقات فراغت به عهده نهادهای دولتی است اما بخش عظیم آن باید از سوی خانواده‌ها صورت گیرد. به عقیده این روانشناس، تابستان فرصت مناسبی است برای نوجوانان و خانواده‌ها تا وقت بیشتری را با هم بگذرانند.

http://bohluli.blogsky.com/

سال نو مبارک

سال نو مبارک

بهار بهترین بهانه برای آغاز، 

وآغاز بهترین بهانه برای زیستن است

آغاز بهار بر شما مبارک

دنیا  برایتان شاد شاد

هر روزتان نوروز

صدای مخالف شنیده نشود، صدای متملق شنیده می‌شود

صدای مخالفان شنیده  نشود تنها صدای منملقات شنیده می شود



حجت‌الاسلام نقویان با اشاره به ضرورت راه‌اندازی سمینارها و همایش‌های بین‌المللی نقد و انتقاد در دانشگاه‌ها گفت: در جامعه‌ای که صدای مخالفان شنیده نشود تنها صدای متملقان شنیده می‌شود؛ با تملق و چاپلوسی نیز نمی‌شود یک کشور اسلامی و بزرگی مثل ایران را آباد کرد. به گزارش ایسنا، ناصر نقویان در مراسم اختتامیه هفتمین جشنواره ملی بهار در دانشگاه علوم پزشکی تهران، با تاکید بر اینکه در حال حاضر جامعه ما با مشکلات بسیاری مواجه است گفت: در حال حاضر وضعیت اسلام در جامعه ما به بیماری شباهت دارد که نیازمند یک علاج جدی است و باید افراد دلسوزی همانند پدر و مادر دلسوز به درمان این بیمار شتافته و آن را پرورش دهند. وی به حماسه سیاسی و اقتصادی مد نظر رهبری اشاره کرد و افزود: حماسه سیاسی در کشور با پرورش و توجه به روحیه نقد‌پذیری و انتقاد پیش می‌رود. تا زمانی که مردم امنیت انتقاد کردن در جامعه را نداشته باشند و نتوانند مشکلات و کمبودهای دیگران را به راحتی بیان کنند نمی‌توان امیدوار شد در حوزه‌های سیاسی و اقتصادی به پیشرفت برسیم. حجت‌الاسلام نقویان با تاکید بر اینکه باید در خصوص اهمیت انتقاد در دانشگاه‌ها، سمینارها و همایش‌های بزرگ راه‌اندازی شود اظهار کرد: من اعتقادی به انتقاد مغرضانه ندارم. انتقاد به دو‌گونه وارد یا ناوارد است در هر دو صورت باید زمینه‌های انتقاد به افراد تیزبین داده شود. حضرت علی(ع) در این زمینه می‌فرمایند«اولین حلقه‌ای که باید در اطراف افراد شکل بگیرد همان منتقدان آنها هستند». این کارشناس دینی با بیان اینکه سیستم مدیریتی درستی در کشور ما وجود ندارد، گفت: بسیاری از افراد در جامعه بی‌مدیریتی خود را به بهانه آزمون و خطا توجیه می‌کنند بر این اساس جامعه‌ای شکل می‌گیرد که در آن عده‌ای از فقر و فلاکت به نان شب محتاج می‌شوند و عده‌ای دیگر در عظمت و شکوه زندگی می‌کنند یا در شرایطی که باید اقتصاد مقاومتی اجرا شود اختلاس‌های کلان اقتصادی کشف می‌شود. وی در پایان صحبت‌های خود با تاکید بر اینکه با تملق و چاپلوسی نمی‌شود یک کشور را به توسعه و پیشرفت رساند تصریح کرد: در جامعه‌ای که صدای مخالفان شنیده نشود تنها صدایی که شنیده می‌شود صدای متملقان است و با تملق و چاپلوسی نیز نمی‌شود یک کشور اسلامی و بزرگی مثل ایران را آباد کرد. بنابراین لازم است زمینه‌های اظهار‌نظر به مخالفان و منتقدان داده شود تا بتوان با کمک این افراد زمینه‌های تحقق حماسه اقتصادی و سیاسی را فراهم نمود.

مردم سالاری -  17   اسفند    92

از « سلامت روانی» جامعه غفلت کرده‌ایم

در حاشیه کنگره ملی روانشناسی اجتماعی مطرح شد

از « سلامت روانی» جامعه غفلت کرده‌ایم



صفاری نیا: به سرعت به سمت فقر نسبی می‌رویم


ر ئیس انجمن روانشناسی اجتماعی ایران گفت: ما در روانشناسی اجتماعی از استاندارد‌های جهانی پایین‌تریم و رتبه کشوری ما زیر متوسط است.مجید صفاری نیا بسیاری از مشکلات جامعه را در ابعاد روانشناختی خواند و افزود: ساختار سازمانی ما، جایگاهی برای فارغ‌التحصیلان جامعه شناسی و روانشناسی قرار نداده است. ما در بحث‌های بهره وری و آلودگی هوا نیز، نگاه سطحی داریم و تأکیدمان بر فنی و یا مهندسی بودن موضوعات است. چندین متغیر در سلامت اجتماعی وجود دارد که باید در کشور به آن‌ها توجه کرد که اولین متغیر فقر است که متاسفانه در ایران به سرعت رو به افزایش است. به گفته صفاری نیا ما روزی 800 هزار بشکه نفت می‌فروشیم که سهم هر فرد ایرانی از فروش این نفت 90 سنت می‌شود. اگر این مقدار را ضربدر 360 روز کنیم مبلغی معادل 350 دلار سهم هر ایرانی است در حالی که یک کره ای 24 هزار دلار سهم می‌برد.

وی با بیان اینکه ما نفت را تلنبار کرده ایم افزود: برای استفاده از منابع طبیعی و انرژی‌ها باید به روز بود چرا که شاید این منابع در سال‌های آینده خیلی کاربرد نداشته باشد و یا تا 20 سال دیگر منابع دیگری جایگزین نفت شوند.اکنون روزانه 25 هزار خودرو در کشور تولید می‌شود و پیش‌بینی می‌شود که ظرف سال‌های آینده حدود 70 درصد جمعیت ما شهرنشین باشند. این موارد نشان می‌دهد که روانشناسی اجتماعی در حل معضلات جامعه مفید و لازم است.عدم ادراک عدالت، فقر، بیکاری، اعتیاد، تبعیض در سیستم اداری، کاغذ بازی و ... همه از مولفه‌های روانشناسی اجتماعی هستند که در ایران توجهی به آن‌ها نمی‌شود به همین دلیل بر اساس آمار موسسه بین المللی لگاتوم در بین 150 کشور ایران از لحاظ سطح رفاه رتبه 104 را به خود اختصاص داده است. وی معتقد است سوءمدیریت کشور نیز مولفه دیگری است که موجب شده مدیران کشور بر اساس هیجانات نادرست تصمیم گیری کنند. صفاری نیا گفت و گو در مورد مسائل سیاسی را میوه ممنوعه یاد کرد و گفت: ما اجازه صحبت در همه زمینه‌ها به غیر از مسائل سیاسی را داریم که گاهی این موضوع صدمات زیادی به سلامت اجتماعی وارد می‌کند.به گفته رئیس انجمن روانشناسی ایران ضریب بالای نفوذ ماهواره نیز عامل دیگری است که در آسیب‌های اجتماعی نقش دارد. همچنین عدم توانایی رسانه‌های داخلی نیز نقش مهمی‌در نبود سلامت اجتماعی ایفا می‌کند. وی معتقد است عوامل مختلفی در رشد روانشناسی اجتماعی موثر بوده‌ است که از آن جمله می‌توان به تفکر اندیشمندان برای رشد جامعه اشاره کرد. بنابراین اگر قرار است دولت تدبیر و امید تدبیر را سرلوحه کار خود قرار دهد باید از حضور روانشناسان و جامعه‌شناسان استفاده کند. ادامه مطلب ...

سازمان های جامعه مدنی باید بتوانند متعاقب با نیازها ،خود را باز تعریف کنند


اشرف بروجردی در گفت و گو با «اعتماد»


سازمان های جامعه مدنی باید بتوانند متعاقب با نیازها ،خود را باز تعریف کنند

نویسنده: لیلارزاقی

متاسفانه دولت نهم با نفی سیاست های دولت هشتم راه را بر فعالیت سازمان های غیردولتی بست تا اندک باوری که این سازمان ها نسبت به اثر گذاری تشکل های غیردولتی پیدا کرده بودند، از دست برود. برای اینکه یک مساله فرهنگی در جامعه شکل بگیرد و تبدیل به گفتمان غالب شود تا همه نسبت به آن حساس شوند ، نیاز به زمان طولانی دارید
    توده جامعه مثل ماده محترقه یی است که زیر خاکستر است و اگر صدایش شنیده نشود ممکن است روزی دولت را دچار مشکل کند. کمااینکه در دوره هشت ساله گذشته به دلیل عدم توجه دولت به تشکل های غیردولتی و به حاشیه رانده شدن این نهادها اتفاق افتاد و دولت را با مشکل مواجه کرد
    تاثیر نگرش دولتی در یک دهه گذشته بر وضعیت نهاد های مدنی و دلایل عدم تثبیت این نهادها در دوره اصلاحات از موضوعاتی است که در گفت وگو با اشرف بروجردی، معاون وزیر کشور در امور اجتماعی و شوراها در دوره اصلاحات درباره آن سخن گفته ایم، وی معتقد است که آنچه موجب شد جامعه مدنی تثبیت نشود «نگرش اتهامی بود که در هشت سال گذشته متوجه تشکل های غیر دولتی بوده است».
    
    بسیاری از فعالان مدنی معتقدند در هشت سال گذشته بدنه سازمان های مردم نهاد تضعیف و به جای آن سیاست جایگزینی نهاد های مدنی از سوی دولت دنبال شده است، در عین حال ارائه طرح هایی چون طرح ناظر بر تاسیس و فعالیت سازمان های مردم نهاد هم در همین چارچوب دنبال شده است، با توجه به اینکه این رویکرد از ابتدا در دولت نهم وجود داشت به نظر می رسد باید کمی به عقب برگشت، به نظر شما چرا دولت اصلاحات نتوانست شرایط را برای تثبیت این سازمان ها که ثمره گفتمان ترویج و بسط جامعه مدنی بودند، فراهم کند؟علل عمده کمرنگ شدن فعالیت این نهادها در دوره نهم و دهم چه بود؟
    پاسخ به این سوال از دو وجه قابل تامل است: یکی از منظر قانونی و حقوقی و دیگری از منظر سیاستگذاری و نگرش مسوولان نسبت به تشکل های غیر دولتی. در رابطه با مسائل قانونی تا قبل از شروع دولت نهم ما یک آیین نامه هیات وزیران داشتیم که سال 82 به تصویب هیات دولت رسید که البته به مجلس هم نرفت که بر اساس آن وزارت کشور موظف شد تا همه تشکل های غیردولتی را شناسنامه دار کند. بعد از تصویب و ابلاغ این آیین نامه وزارت کشور یک اداره کل را به این مساله اختصاص داد و شروع به اخذ مدارک لازم برای شناسنامه دار کردن ان جی او ها کرد که تا آخرین روزهای کاری دولت هشتم این روند ادامه داشت به این دلیل که احساس می کردیم نباید این فرصت تاریخی را از دست بدهیم. در آن اداره کل هیات نظارتی تعیین شد که سبقه غیردولتی داشت. به این صورت که نمایندگان ان جی او ها خودشان بر فعالیت شان نظارت می کردند و تنها یک نماینده از سوی دولت جهت اطلاع از کم و کاستی های موجود بر سر راه فعالیت آنها حضور داشت. در آن زمان طرح ویژه یی در دستور کار بود که وضعیت تشکل های غیر دولتی را سامان می بخشید بر اساس این طرح، در آیین نامه هیات وزیران قید شده بود که تشکل های غیر دولتی موظفند تا به صورت تخصصی اقدام به شبکه سازی کنند، مثلاشبکه سازمان های غیردولتی زنان، شبکه سازمان های غیر دولتی محیط زیست یا شبکه سازمان های غیر دولتی مدافع حقوق بشر و غیره که به صورت تخصصی می توانستند با هم مرتبط شوند و به صورت شبکه درآیند. مجموعه این شبکه ها می توانست نهادی را به عنوان «خانه تشکل های غیردولتی» ایجاد کند که دغدغه فعالان مدنی و همین طور ما در وزارت کشور بود. ما پیگیر تشکیل این خانه بودیم تا اینکه نوبت به دولت نهم رسید. در نخستین جلسه وزیر کشور با نمایندگان تشکل های غیردولتی که در سالن وزارت کشور برگزار شد آقای پورمحمدی، وزیر کشور دولت نهم صراحتا اعلام کردند که نظارت بر فعالیت تشکل ها از این پس به عهده دولت است و تشکل های غیردولتی خودشان نمی توانند ناظر بر عملکرد خودشان باشند.
    بیان این حرف ها باعث شد تا بسیاری از تشکل های مدنی به این فکر کنند که دیگر نمی توانند استقلال خود را حفظ کنند چون دولت مستقیما ناظر بر فعالیت آنهاست. پس به ناچار یا باید در چارچوب سیاست دولت حرکت کنند که طبیعتا در این صورت کارکرد نهاد مدنی و غیر دولتی را از دست می دهند و اگر بخواهند نهاد مدنی تشکیل دهند در تعارض با دولت قرار می گیرد که منجر به بروز چالش های عمیق میان دولت و جامعه مدنی می شد. بنابراین بسیاری از این سازمان ها در آن برهه تصمیم گرفتند فعالیت خود را کمرنگ یا حتی متوقف کنند که عمدتا به دلیل ترس و نگرانی بود که اگر بخواهند در همه عرصه ها فعال باشند با رویکرد های دولت در تعارضند و این وجهه یی نبود که آسایش و آرامش را برای مثمر ثمر بودن آنها فراهم کند.
    
    اما با وجود کمرنگ شدن فعالیت تشکل های ریشه داری که بسیاری از آنها در دوره اصلاحات شکل گرفته بودند ما به یک باره با رشد یکسری از سازمان های غیر دولتی تازه تاسیس مواجه شدیم؟ علت این رشد صعودی چه بود؟
    ایجاد جامعه مدنی دولت ساخته در واقع از همین جا شروع شد وقتی فعالیت تشکل های غیر دولتی به جهت ترس از تعارض با دولت کمرنگ شد دولت نهم از فرصت استفاده کرد و یک مجموعه برای خود تعریف کرد که این مجموعه به عنوان نهاد غیردولتی تعریف شد و بر اساس آن تعداد تشکل ها به صورت نجومی افزایش پیدا کرد. این مجموعه شامل هیات های مذهبی و خیریه ها بود که یک دفعه به عنوان نهاد مدنی از آنها نام برده شد. البته خیریه ها از نظر کار غیر دولتی و مبانی ایجاد تشکل های مردمی همواره یک نهاد غیر دولتی به حساب می آیند منتها موضوع خیریه ها چندان به ایجاد نهاد های مدرن مرتبط نبوده و بیشتر ریشه تاریخی و ملی دارد و همیشه هم فعالیت شان را داشته اند وکسی معترض فعالیت آنها نبوده اما کارکرد یک نهاد مدنی مدرن را نداشتند که وظیفه اش رصد کردن مسائل اجتماعی و فرهنگی ست که دولت باید نسبت به آن حساسیت و واکنش داشته باشد. در واقع کارویژه جامعه مدنی و سازمان های مدنی به عنوان بازوی دولت این است که اگر جامعه نسبت به مساله یی اعتراض دارد بتواند نیاز خود را از طریق تشکل ها به گوش دولت برساند و دولت بر مبنای نیاز جامعه سیاستگذاری های خود را تغییر دهد یا بهبود ببخشد. لذا خیریه ها نمی توانستند با توجه به تعریفی که از کارکردشان می شد و سیاستی که دنبال می کردند به عنوان نهاد مدنی دولت ساخته بازتعریف شوند.
    
    توجیه دولت برای نظارت بیشتر بر تشکل های غیردولتی چه بود؟ اصولاچه نوع نگرشی در مورد فعالیت سازمان های غیردولتی وجود داشت که فعالیت آنها را تحت تاثیر قرار می داد؟
    متاسفانه نگرش دولتی نسبت به تشکل ها در هشت سال اخیر نگرش اتهامی بود. گفتمان غالب دولت در ارتباط با سازمان های جامعه مدنی این بود که اینها می توانند زمینه ساز انقلاب مخملی باشند و تلاش می کردند برای بسط این نگرش که آنچه مثلادر گرجستان اتفاق افتاده و منجر به تغییر تدریجی دولت شد جامعه مدنی قوی بود که توسط همین تشکل های غیر دولتی طی سال ها تقویت شد، پس بنابراین این تشکل ها نوعی تهدید برای دولت محسوب می شوند. در حالی که این تشکل ها اگر به صورت فرا سیاسی رشد کنند و بالنده شوند، می توانند به عنوان بازوی دولت در عرصه های بین المللی ایفای نقش کنند و وقتی که قرار باشد سازمان ملل یا نهاد بین المللی حقوق بشر علیه جمهوری اسلامی موضع گیری کند این سازمان های مدنی در داخل می توانستند بسیاری از این مسائل را به چالش بکشند و به بحث بگذارند و فشارها را از روی شانه های دولت کم کنند همان طور که گفتم چون نگرش اتهامی متوجه تشکل ها بود و دولت از این ظرفیت های به وجود آمده در دوره اصلاحات استفاده نکرد در نتیجه بسیاری از اینها در نطفه خفه شدند چون اگر مقاومت می کردند با ممانعت از فعالیت از سوی دولت مواجه می شدند.
    
    سوالی که در اینجا مطرح می شود این است که دولت اصلاحات که داعیه دار ایجاد نهادهای مدنی به شکل مدرن بود چرا نتوانست شرایط را برای تثبیت این سازمان ها فراهم کند تا به راحتی از هم پاشیده نشوند ؟ آیا این ناشی از ضعف پایه های شکل گیری تشکل های غیردولتی در دوره اصلاحات نبود؟
    کاملابا شما موافقم. اما باید بدانیم که ما تجربه جدیدی را آغاز کرده بودیم. هرگز نمی گویم که نقدی متوجه عملکردها در آن دوره نیست اما معتقدم به جهت شکل گیری نوپای تشکل ها خیلی زود بود که انتظار تثبیت شدن آنها را داشته باشیم. بسیاری از این تشکل ها از لحاظ اقتصادی روی پای خود نبودند و هنوز به بودجه دولتی وابسته بودند و این مساله به تنهایی می توانست فعالیت بسیاری از اینها را تحت الشعاع قرار دهد. خاطرم هست که دولت در بودجه سال 84 قید کرده بود که پنج میلیارد تومان برای کمک به تشکل های غیردولتی هزینه شود که البته هرگز به تمامی تشکل ها پرداخت نشد و اگر هم کمکی شد به نهادهایی بود که تا قبل از پایان دولت هشتم گزارش فعالیت هایشان را ارائه کرده بودند. بنابراین اینکه شما می گویید اینها ضعیف بودند و درست شکل نگرفته بودند تا حدی درست است اما همان طور که گفتم دو عامل عمده در ضعیف شدن سازمان های جامعه مدنی نقش داشت: یکی اینکه اینها هنوز متکی به دولت بودند و دیگر اینکه خانه تشکل های غیردولتی شکل نگرفت. در صورتی که این خانه ایجاد می شد زمینه برای تثبیت این سازمان ها تا حد بسیار زیادی فراهم می شد. اما متاسفانه دولت نهم با نفی سیاست های دولت هشتم راه را بر فعالیت سازمان های غیردولتی بست تا اندک باوری که این سازمان ها نسبت به اثر گذاری تشکل های غیردولتی پیدا کرده بودند، از دست برود. ضمنا برای اینکه یک مساله فرهنگی در جامعه شکل بگیرد و تبدیل به گفتمان غالب شود تا همه نسبت به آن حساس شوند و حتی در قبال برخورد با آن واکنش از خود نشان دهند نیاز به زمان طولانی دارید. در حوزه فرهنگ و آموزش مسائل فرهنگی نیز سرمایه گذاری زمانی لازم است. من نمی خواهم نقص کار را در دوره اصلاحات پوشش بدهم اما می خواهم بگویم کاری که انجام شد، کار بزرگی بود. کار بزرگ، از این جهت که برای نخستین بار دولت اصلاحات گفتمان ترویج جامعه مدنی را طرح کرد و خیلی ها تازه متوجه شدند ان جی او یعنی چه! ولی خیلی از کسانی که می خواستند تشکل غیردولتی ایجاد کنند فهم درستی از کنشگری در قالب ان جی او نداشتند و هنوز نیاز به آموزش و توانمند سازی در زمینه کار تشکیلاتی داشتند. ما متاسفانه در دوره اصلاحات زمان محدودی برای بسط آموزش در سطوح مختلف سازمانی در اختیار داشتیم و معتقد بودیم که با شبکه سازی میان این سازمان ها بحث آموزش از طریق درون شبکه یی در بین خود سازمان های غیردولتی شکل می گیرد. مساله بعدی که اهمیت این کار بزرگ را نشان می دهد، امنیتی است که در حوزه فعالیت مدنی برای کنشگران مدنی وجود داشت. به گونه یی که حتی خود تشکل های غیردولتی به عنوان معارض و منتقد همواره در رسانه ها دولت را تحت فشار می گذاشتند که مثلاچرا دولت باید بر ما نظارت کند یا چرا در حالی که وظیفه شناسنامه دار کردن برخلاف جاهای دیگر دنیا که به عهده شهرداری هاست در ایران به عهده دولت است و اعتراضاتی از این دست که گاهی به نقد بی رحمانه منجر می شد. من معتقدم به جای اینکه به دنبال معلول باشیم، بیاییم به دنبال علت بگردیم، به خصوص در اواخر دوره اصلاحات ادبیات منتقدانی که گاه خودشان هم اصلاح طلب بودند به گونه یی بود که کارشکنی های بسیاری بر سر راه تثبیت گفتمان جامعه مدنی ایجاد کرد تا عده یی دیگر در سال 84 از موقعیت و شکاف به وجود آمده نفع ببرند.
    
    برگردیم به موقعیتی که اکنون در آن قرار داریم. با در نظر گرفتن این نکته که دولت یازدهم هنوز سیاست های خود را در زمینه چگونگی تعامل با سازمان های مردم نهاد به صراحت بیان نکرده است آیا در حال حاضر شرایط برای گذار از یک جامعه مدنی ضعیف به جامعه مدنی مطلوب فراهم است؟ اگر این رابطه دو وجه داشته باشد دولت چه اقداماتی باید برای ایجاد فضای مطالبه محوری نهادهای مدنی انجام دهد؟
    واقعیت این است که همان طور که اشاره کردید یک بخش متوجه خود این سازمان هاست و بخش دیگر متوجه دولت است. آن بخشی که متوجه سازمان هاست و می تواند ما را به سمت جامعه مدنی مطلوب رهنمون کند، این است که بتوانند خود را متعاقب با نیازهای جامعه بازتعریف کنند و میزان اثربخشی خود را بالاببرند. اینکه فقط یک تشکل غیردولتی تاسیس کنیم ولی اثرگذاری در بهبود شرایط اجتماعی نداشته باشیم این چندان با مبانی ایجاد تشکیلات غیردولتی و کار ویژه های آن منطبق نیست، پس بنابراین میزان اثربخشی تشکل های غیردولتی نکته مهمی ست. نکته دیگر بحث آموزش است که قطعا نمی توانیم انتظار داشته باشیم توسط رسانه ملی که دولتی باشد محقق شود. اگر تشکل هایی شکل بگیرند که بتوانند دولت را به سمت بستر سازی برای ایجادیک رسانه غیردولتی و ملی به معنای واقعی هدایت کنند بسیاری از نقدها و پیشنهادات را می توان مطرح کرد و همین طور به بحث های مربوط به آموزش مدنی پرداخت اما تا زمانی که این امر محقق شود بحث آموزش باید توسط خود این سازمان ها از طریق شبکه سازی های درون سازمانی انجام شود، زیرا تجربه چند سال اخیر رسانه ملی نشان داده چندان به آموزش از طریق این رسانه و بسط گفتمان جامعه مدنی مدار نمی توان امیدوار بود. در حال حاضر نیز به نظر می رسد موج امید تازه یی ایجاد شده و تشکل های غیر دولتی در حال بازبینی و بازنگری فعالیت ها و توانمندی های خود هستند. طبعا این به فضایی که اکنون در کشور ایجاد شده برمی گردد. اگرچه دولت یازدهم هنوز به صراحت سیاست های خود را در حوزه جامعه مدنی اعلام نکرده و درگیر مسائل دیگر است اما عمده ترین کاری که دولت می تواند در شرایط موجود انجام دهد این است که امنیت را برای فعالیت سازمان های مردم نهاد تضمین کند چون اگر تشکل ها احساس کنند که می توانند در یک فضای امن حرف شان را بزنند و نقدشان را داشته باشند، مطمئن باشید که دوباره جان می گیرند. جامعه مدنی ما در حال حاضر به دلیل ناامن بودن فضای کار تشکیلاتی در چند سال اخیر احساس امنیت نمی کند و به همین دلیل است که پیگیر مطالبات خود نیست بنابراین دولت در نخستین گام باید این فضای امن را برای فعالیت مدنی فراهم کند. در حال حاضر هم بسیاری از سیاست های دولت یازدهم ممکن است مورد نقد باشد اما گویی همه ترجیح می دهند فعلاانتقاد نکنند و با تدبیر بیشتری به آنچه در هشت سال گذشته بر انان عارض شده است بنگرند تا این فرصت تاریخی را از دست ندهند بالطبع این مساله در مورد فعالان مدنی هم صدق می کند. در حال حاضر در بحث اقتصادی و سیاست خارجی آنقدر مسائل پیچیده و پررنگ است که فرصت پرداختن به سیاست داخلی و مسائل اجتماعی در اولویت نبوده، به نظرم باید یک شش ماهی به دولت فرصت داد اگر دولت واقعا وارد بحث های اجتماعی نشد آن وقت حتما باید مورد نقد جدی قرار بگیرد.
    
    با این تفاسیر فکر می کنید چه آینده یی در انتظار سازمان های غیردولتی و تشکل های مردم نهاد است؟
    به نظر می رسد در فاز اول این بستگی به خود تشکل ها دارد اگر تشکل ها محکم بتوانند بایستند و خود را اثبات کنند دولت ناگزیر می شود که یک تعریف ویژه از جایگاه اینها داشته باشد کمااینکه در دولت هفتم و هشتم، ماده هفتاد قانون برنامه سوم توسعه تمام تشکل های تخصصی را در تصمیم گیری ها مشارکت می داد، تا از نظرات شان استفاده شود. چون آنها انتقال دهنده مسائل و مشکلات بدنه جامعه به دولت بودند یعنی دولت در آن دوره به این نتیجه رسیده بود که تشکل ها می توانند انعکاس دهنده صدای جامعه مدنی باشند چون بدنه دولت آنقدر درگیر مسائل و سیاستگذاری های گوناگون است که در غالب مواقع صدای جامعه مدنی را نمی شنود و گمان می کند همه چیز سرجای خودش است و هیچ مشکلی نیست اما متاسفانه این نوع نگاه به جامعه باعث می شود هیچ وقت متوجه نشویم که توده جامعه مثل ماده محترقه یی است که زیر خاکستر است و اگر صدایش شنیده نشود ممکن است روزی دولت را دچار مشکل کند. کمااینکه در دوره هشت ساله گذشته به دلیل عدم توجه دولت به تشکل های غیردولتی و به حاشیه رانده شدن این نهادها اتفاق افتاد و دولت را با مشکل مواجه کرد، لذا اگر بخواهیم دولت قوی داشته باشیم باید از تجربیات گذشته درس گرفته و از جامعه مدنی قوی و توانمند حمایت کنیم.

اعتماد - 15    اسفند    92

    

انجمن های مدنی به مثابه چسب اجتماعی

انجمن های مدنی به مثابه چسب اجتماعی


نویسنده: سعید دهقان*

تمامی نهادهای داوطلبانه ای که بین فرد و دولت وجود دارند، جامعه مدنی را شکل می دهند اما تمامی جامعه مدنی می تواند این نباشد. کمال این جامعه زمانی شکل می گیرد که آزادی در فعالیت های داوطلبانه با آگاهی از اصول کار جمعی و توان استمرار آن برای نسل های بعدی همراه باشد.
    در اینکه کار جمعی، شرط لازم برای زندگی اجتماعی است تردیدی نیست؛ همچنان که برای یک همکاری داوطلبانه مطلوب، چاره ای نیست جز اینکه انسان هایی که یکدیگر را نمی شناسند در جهت دستیابی به اهداف مشترکشان فعالیت کنند. اما هنر همکاری زمانی بروز و ظهوری شایسته می یابد که اهداف مشترک یک جمع، برای منافع یک جمع دیگر باشد. بشردوستی، منافع فردی را از بین نمی برد اما تامین همان منافع فردی هم حکم می کند تا بشردوست باشیم؛ البته اگر جامعه آزاد را جامعه ای بدانیم که در آن محدودیت های منصفانه ای برای افراد وجود دارد و تنها با همکاری افراد با یکدیگر است که وضعیت هرکدام از آنان بهبود می یابد.
    نهادهایی مانند انجمن ها و خیریه ها، بخشی از جامعه مدنی هستند که این بشردوستی را معنا می کنند، چون آنها به نیکی دریافته اند که پیشرفت در جامعه، محصول جانبی همکاری بین انسان هاست و البته امکان بروز همکاری های جمعی مطلوب نیز در جوامعی وجود دارد که آزاد باشند و قانون در آن، بر حکومت انسان ترجیح داده شود. عشق و علاقه به گروه های کوچکی که در جامعه عضوشان هستیم، نخستین بند از ریشه های عواطف عمومی و اولین حلقه از زنجیری است که مسیر عشق به میهن و بشردوستی را هموار می کند. از این زاویه شاید بهتر بتوان به نقش کلیدی انجمن های مدنی در شکل دادن به شخصیت یک انسان در جامعه مدرن امروزی پی برد.
    بیراه نیست که انجمن های مدنی را «بخشی از چسب اجتماعی*» می نامند چراکه این انجمن ها با هموار کردن مسیر همکاری اجتماعی، به ما این توانایی را داده اند که از وجود نزدیکان خود سود ببریم و قدردان آنان باشیم. حس وفاداری ما نسبت به خانواده و دوستان، اجتماعات محلی و ملی، همه از نیاز ما به همکاری با دیگران تغذیه می شوند. از این منظر و با آگاهی درست از این دیدگاه، دولت هم در کنار جامعه مدنی خواهد بود و آن را رقیب خود و یا محدود کننده قدرت خود نخواهد دانست چرا که اینان به نفع افرادی کار می کنند که آنها را نمی شناسند و در برخی موارد نمی توانند بشناسند. این حس اخلاقی است که به اینان می گوید چه باید بکنند و وادارشان می کند که نقش های خود را بهتر و با منافع متقابلی که فراتر از توان هر دولتی است به انجام برسانند زیرا هر نسل، مسوولیتی در قبال نسلی که پیش از او آمده و نسلی که پس از او خواهد آمد بر گردن دارد. اینجاست که رسالت و تعهدات خودخواسته گروه ها و انجمن هایی نظیر انجمن حمایت از حقوق کودکان، ارزشی دوچندان می یابد. به ویژه آنکه تهدیدها و تحدیدهایی هر از گاه وبیگاهی، خللی جدی در انگیزه و عزم اهالی این انجمن (که 20سال استمرار یافته) ایجاد نکرده باشد که ظاهرا نکرده است. تعهداتی که انجمن هایی از این دست برای تامین اهداف ملی و ایفای رسالت های اجتماعی برای خود تعریف می کنند، در واقع زنجیرهای پیوند جامعه را پدیدآورده و ما را هدایت می کنند تا وظایف خود را در قبال همنوعانمان به درستی انجام دهیم؛ همان طور که انتظار داریم دیگران نیز در حق ما چنین کنند. گو اینکه تمامی ارتباطات به ویژه روابط انسانی (با تمام پیچیدگی های زندگی ماشینی عصر حاضر) نیز از طریق همین تعهدات، مسیر خود را بازیافته و اداره می شوند.
    از طرفی در میان تمام نهادهای جامعه مدنی، بدون شک «خانواده» در زمره مهم ترین و تاثیرگذارترین نهادهایی از این دست است. نقش آموزشی، تربیتی و محافظتی ای که این نهاد برای کودکان - به عنوان نسل های بعدی- ایفا کرده یا باید بکند، قابل مقایسه با هیچ نهاد دیگری نبوده و نیست. نهادی که آرمان ها و ارزش ها را از نسلی به نسل دیگر منتقل می کند و با توجه به جایگاه ویژه ای که در زمینه عواطف انسانی دارد، معلمی وفادار، پایدار و توانمند است. هرگاه خانواده در جایگاه درست خود قرار گرفته و قدرتمند باشد، از یک سو سایر نهادها از جمله نهاد دولت، بار کمتری بر شانه های خود حس می کنند و از سوی دیگر، اعضای چنین جامعه ای، بیشترین اهمیت و ارزش را برای خوب یا بد بودن قایل هستند. نهاد خانواده در کنار انجمن هایی با اهداف مشابه در جوامع توسعه یافته از چنین امتیازی برخوردار هستند، چرا که هرگز با نگاهی از بالابه پایین نگریسته نمی شوند و از آن مهم تر، با بزرگسالان آنان همانند کودکان برخورد نمی شود.
    تکمله: اگر جامعه مدنی را نتیجه کنش های انسانی افراد آزاد و خودانگیخته بدانیم، اگرچه رشد و توسعه آن الزاما به معنای کنار رفتن یا کنار گذاشته شدن مسوولیت های قانونی دولت نیست، اما احترام به آزادی های قانونی و اختیارات فردی شهروندان امروز در همکاری با یکدیگر، می تواند چشم انداز روشنی برای آینده و شهروندان فردا ترسیم کند؛ به گونه ای که از یک سو قواعد اخلاقی جامعه با آزادی توام با آگاهی به جای انفعال یا تخریب، با دقت به دنبال «ساختن» خواهد رفت و همین فرهنگ را به نسل های بعدی منتقل می کند. از سوی دیگر، شهروندان فردا به جای استفاده از امکانات موجود انجمن های حمایتی، به دنبال ساختن انجمن های توسعه ای خواهند بود.

    *وکیل دادگستری

شرق - 10     اسفند    92

افزایش 60 درصدی ابتلا به بیماری‌های روانی

احمد نوربالا، در گفت‌وگو با «قانون» خبر داد
افزایش 60 درصدی ابتلا به بیماری‌های روانی
گروه جامعه- آمار مبتلایان به اختلال‌های روانی در کشور، مدت هاست که میانگین جهانی را پشت سر گذاشته و بی پروا در میان پیر و جوان می‌تازد. این آمارها خبر از افزایش بیش از 60 درصدی ابتلا به بیماری‌های روانی طی سال‌های اخیر دارند که نرخ شیوع این بیماری را به رقمی بالغ بر 40 درصد رسانده. این در حالی است که میانگین شیوع این بیماری در جهان بین 20 تا 30 درصد در نوسان است و آنطور که سازمان جهانی بهداشت برآورد کرده، حدود 80 درصد افرادی که دارای مشکلات روانی هستند در کشورهای در حال توسعه زندگی می‌کنند. در این کشورها و به خصوص در ایران، اختلالات روانی می‌روند تا به تدریج رتبه نخست را در میان بیماری‌های مردم به خود اختصاص دهند. زنان با داشتن سهم ۲۶.۵درصد، رتبه اول و مردان با سهم  ۲۰.۸ درصد، رتبه دوم ابتلا به انواع اختلالات روانی را دارا هستند. کارشناسان از یک سو معتقدند که این روند نشان‌دهنده آشنایی بیش‌تر افراد با این اختلال‌هاست و از سویی دیگر خطر افزایش تنش‌ها و نابرابری‌های اجتماعی را هشدار می‌دهد. آنچه بیش از هر چیز نگران کننده به نظر می‌رسد این است که نسل جدید بیش‌تر در معرض اختلالات روانی قرار گرفته، چنانچه رئیس انجمن روانپزشکى کودک و نوجوان نیز آخرین بار از شیوع 20 درصدی انواع و اقسام اختلالات ارتباطى، پرخاشگرى و افسردگى میان کودکان و نوجوانان زیر 18 سال ایرانی خبر داده. دکتر «احمد نور بالا» روانپزشک و عضو هیات علمی دانشگاه علوم پزشکی تهران، در گفت و گو با «قانون» در خصوص عوامل افزایش اختلال‌های روانی می‌گوید: «این بیماری‌ها چند عاملی هستند و نمی توان تنها یک عامل برای آن متذکر شد. تغییرات سیاسی، تنش‌های اجتماعی، مسائل اقتصادی، تغییر سبک زندگی مردم، علل ارثی، بیکاری، تجارب دوران کودکی، فضای خانوادگی، عوامل شناختی، تجربه خشونت و غیره، همه و همه می‌تواند علت افزایش اختلال‌های روانی باشد.» وی دو اختلال افسردگی و اضطراب را از اختلال‌های شایع کنونی میان مردم دانسته و نسبت به اینکه اختلالات روان پریشی هنوز رد پای پررنگی از خود در میام مردم به جا نگذاشته اظهار امید می‌کند، با این حال هشدار می‌دهد: «ما از میانگین‌های جهانی عبور کرده ایم و در حال پیشروی هستیم. از اینجا به بعد دیگر شایسته نیست برخی بین بیماری‌های روانی و سایر بیماری‌ها تبعیض قائل شوند.»
  ضعف بیمه‌ها در پوشش اختلالات روانی
نوربالا در حاشیه چهارمین کنفرانس سالانه سلامت روان و رسانه، با اشاره به اینکه اختلال‌های روانی در واقع واکنش مردم به شرایطی است که نمی توانند آن را تغییر دهند و در عین حال نمی توانند به آن خو بگیرند به «قانون» می‌گوید: «یکی از علل افزایش این بیماری‌ها به جای کاهش آن، مراجعه‌ نکردن مبتلایان به پزشک است چرا که بیمه‌‌‏گذاران این بیماری‌ها را پوشش نداده و نمی دهند. این تبعیض از سوی سازمان‌های بیمه گر شایسته نیست و منجر به ناموفق ماندن تلاش جهت کاهش این بیماری‌ها می‌شود.» وی با اشاره به اینکه 44 درصد بیماران طی سال‌های 89 الی 90  جهت دریافت خدمات روان‌پزشکی مراجعه کرده‌اند، معتقد است که به طور نسبی 23.6 درصد جمعیت 15 تا 64 ساله این مراجعان به اختلال‌های روانی مبتلا بوده‌اند و اظهار تاسف می‌کند از اینکه بیمه‌ها بسیاری از بیماری‌های روانی را که نیاز به بستری دارند، پوشش نمی‌دهند. این موضوع باعث تحمیل هزینه به بیمار یا ترک درمان از سوی او خواهد شد. در همین راستا، «رضا میر سپاسی» رئیس انجمن علمی روانپزشکان ایران نیز با اشاره به اینکه ۲۲درصد افراد کشور نیاز به خدمات روانپزشکی دارند، اظهار داشت که برخی پزشکان برای آنکه این بیمار بتواند از پوشش بیمه‌ای استفاده کند، ناگزیرهستند در شرح حال او به جای بیماری واقعی به ذکر نام افسردگی بسنده کنند. به گفته وی بیمه‌ها برای بیماران دچار افسردگی هم محدودیت قائل هستند و تنها در سال یکبار و آن هم به مدت چند هفته هزینه‌های مربوط به بستری شدن را پوشش می‌دهند.
  17.9 درصد بیماران، برای درمان زندگی خود را فروخته اند
«احمد حاجبی»، مدیرکل دفتر سلامت روانی، اجتماعی و اعتیاد وزارت بهداشت، یکی دیگر از سخنرانان این کنفرانس بود که به رویه سازمان تامین اجتماعی برای پوشش اختلالات روانی انتقاد کرد و با اشاره به اینکه ۱۷.۹ درصد این بیماران به دلیل هزینه‌های بستری مقروض شده یا وسایل زندگی خود را فروخته‌اند، بر ضرورت افزایش پوشش بیمه‌ای این بیماران به خصوص بیماران روانپریش تاکید کرد. وی افزود: «متاسفانه سواد سلامت روان در سطح جامعه پایین است. علاوه بر آن با پدیده انگ‌زنی ناشی از جو جامعه مواجهیم. تصور افراد باعث شده فرد دارای اختلال روان به سختی بتواند حتی برای مصرف دارو در جمع اقدام کند و تحت هر شرایطی فقط دغدغه‌اش عدم اطلاع دیگران از مصرف داروی درمان اختلالات روانی است.» پس از انتقادهای مطرح شده نسبت به ضعف بیمه ها، معاون درمان تامین اجتماعی که به عنوان نماینده دکتر نوربخش در این کنفرانس حضور داشت، گفت: « این موضوع به ساختار بیمه مرکزی ایران بر می‌گردد و باید از کانال مورد نظر حل شود.» به گفته «محمد علی همتی» ساز و کار اجرایی شدن یک فعالیت بیمه‌ای در حوزه وظایف شورای عالی بیمه است و علاوه بر این شورا، مجلس شورای اسلامی، سازمان نظام پزشکی و وزارت بهداشت تاثیرگذارند، بنابراین موضوع مورد اشاره، مسئله‌ای چند وجهی است. وی اظهار داشت: «نگرش دولت به سلامت دچار رویکرد جدید شده و نخستین باری است که نظام سلامت به عنوان اولویت اول یا دوم در کشور مطرح می‌شود که این موضوع مسئله‌ای نویدبخش برای بهبود شرایط موجود خواهد بود.»
  درمان «بیماری‌های روانی» توسط دعانویس!
یکی از چالش‌های مهم درمان بیماری‌های روانی به گفته استاد روانپزشکی دانشگاه علوم پزشکی تهران، دخالت دعا نویسان و رمالان در کار روان‌شناسان و مشاوران است. نوربالا با اشاره به اینکه برخی افراد بیماری‌های روانی را به دلیل ضعف ایمان، سستی اراده، تقاص رفتارهای فرد یا علل خرافه گرایانه دیگر می‌دانند، گفت: پای دعانویسان و رمال‌ها به دلیل جهل حاصل از عقاید خرافی به درمان این بیماران باز می‌شود، کاری که در واقع تنها به بیماری این افراد دامن می‌زند و دخالت در کار روانشناس و مشاور است. به گفته وی رسانه‌ها در اطلاع رسانی غفلت می‌کنند یا  اختلالات را با آب و تاب فراوان مورد توجه قرار می‌دهند که این خود باعث اپیدمی شدن آن اختلال می‌شود. مثلا برخی از واژه‌های انگ‌آفرین مثل دیوانه، بی‌عقل در سریال‌ها به مظلومیت این افراد اضافه می‌کند و اگر همین وضعیت در کشور ما ادامه داشته باشد سلامت روانی ما امید بخش نخواهد بود ما به یک عزم ملی و بسیج همگانی نیازمندیم و این عزم را رسانه‌ها می‌توانند ایجاد کنند.
  16 میلیون نفر، مبتلا به اختلال روانی
چندی قبل صفحه‌ای قدیمی از روزنامه اطلاعات 50 سال قبل در سایت‌های خبری منتشر شد که نشان از مطلبی اجتماعی داشت با این تیتر: «3هزار دیوانه در میان مردم زندگی می‌کنند»! آن روزها افراد نه شنیده بودند و نه می‌دانستند که به جای لفظ نادرست «دیوانه» باید از لفظ « اختلال روان» استفاده کرد. با این حال عدم استفاده از این لفظ تحقیرآمیز در سال‌های کنونی منجر به بهبود شرایط این بیماران و کاهش تعداد آن‌ها نشده است، بلکه افزایش بی سابقه تعداد افراد مبتلا به اختلالات روانی در سال‌های کنونی همه را نگران کرده و تعداد را ظرف 50 سال از 3هزار نفر به رقمی بالغ بر 4 میلیون بیمار در پایتخت و 16 میلیون بیمار در کشور رسانده است. آمارها نگران‌کننده است و ادامه این سیر صعودی نگران‌کننده تر، با این حال هنوز دیر نشده و شاید اگر مسئولان کنار هم قرار بگیرند و از میان آن‌ها متولی‌ای مسئول برای حمایت از این بیماران برخیزد، شرایط متفاوت با آنچه هست ادامه یابد.
روزنامه قانون - 8  اسفند 92

با نظرات بسته نمی‌توان جامعه را اداره کرد

با نظرات بسته نمی‌توان جامعه را اداره کرد
جانشین فرمانده نیروی زمینی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی گفت: به خاطر اینکه فردی دست منتظری را بوسیده یا اینکه در انتخابات به خاتمی رای داده است، حق نداریم‌ یک دفعه ریشه او را بزنیم و شاید در آن زمان اگر دست منتظری را نمی‌بوسید، ضد انقلاب معرفی می‌شد. به گزارش ایسنا، سردار عبدا… عراقی یکی از مولفه‌های توسعه هر کشور را پذیرش سلایق مختلف عنوان کرد و افزود: برای توسعه جامعه نمی‌توان با نظرات بسته حرکت کرد. تحمل سلایق مختلف و مدارا با قومیت‌ها و مذهب‌ها از جمله این مولفه‌هاست. حفظ این ارزش‌ها موجب ارتقای امنیت ملی کشور می‌شود. ارتقای  امنیت ملی یعنی حفظ تمامیت ارضی در برابر تهدیدات داخلی و خارجی که با وحدت و رعایت هنجارها و ارزش‌ها حاصل می‌شود. وی با بیان اینکه «باید تلاش کنیم که بحث اسکان و معیشت مردم حفظ شود و این کار تنها با سعه‌صدر و تحمل سلایق مختلف ممکن است»، وظیفه حکومت را تامین رفاه در جامعه برای آحاد و اقشار مختلف برشمرد و گفت: با نظرات بسته نمی‌توان جامعه را اداره کرد و امروز در دنیا بهترین جامعه، جامعه‌ای است که علاوه بر تأمین رفاه برای مردم، تحمل سلائق نیز در آن مطرح باشد. جانشین فرمانده نیروی زمینی سپاه ادامه داد: امروز هرجا کم می‌آوریم، به ستون محکم هشت سال دفاع مقدس که به تعبیر مقام معظم رهبری گنجینه است، تکیه می‌کنیم که کشورمان را بیمه کرده است. وی در پایان، پیشرفت و مقبولیت نظام را در گرو حل مشکلات مردم دانست و اظهار کرد: شما که در این کاروان حرکت می‌کنید، با هر سلیقه‌ای که هستید، دست دیگران را هم بگیرید که به انحراف نروند.
قانون -29 بهمن  92

قالیباف: 300 هزارخانوار تهرانی نمی توانند نیازهای اولیه زندگی شان را تامین کنند


قالیباف: 300 هزارخانوار تهرانی نمی توانند نیازهای اولیه زندگی شان را تامین کنند



ایسنا: شهردار تهران گفت: آمار و ارقام نشان می دهد در حالی که 500هزارخانوار در شهر تهران بیش از نیاز خانواده هایشان امکانات و درآمد دارند، 300هزار خانوار نمی توانند حتی نیازهای اولیه زندگی شان را تامین کنند.
     محمدباقر قالیباف در همایش نذر فرهنگی که در مرکز همایش های برج میلاد برگزار شد، اظهار کرد: در شهر تهران برخی افراد حتی با گذشت دو فصل، یک وعده گوشت نمی خورند و برخی دیگر نیز هستند که حتی ابتدایی ترین نیاز زندگی شان را نمی توانند تامین کنند.
    او با اشاره به برپایی این همایش گفت: اینگونه همایش ها می تواند ارتباطی میان این خانواده ها برقرار کند تا کسانی که درآمد بیشتری نسبت به نیاز روزمره شان دارند، به افراد نیازمند کمک کنند.
    شهردار تهران با اشاره به برنامه پنج ساله شهرداری تهران اظهار کرد: یکی از سیاست های ما در این برنامه این است که اگر پس از پنج سال آینده کسی وارد شهر تهران شد بگوید تهران نسبت به گذشته چه تغییراتی کرده؟ مردم آن راحت تر با آرامش بیشتر و مهربان تر شده اند.
    قالیباف تاکید کرد: این تفاوت باید در همه وجوه زندگی مردم مشاهده شود، از رانندگی در خیابان گرفته تا رفتار با همسایه ها، والدین و در بازار و همه قشرها و اصناف. قالیباف با بیان اینکه اداره امورات مردم را باید به خودشان سپرد، گفت: هرچند شهرداری تهران یک نهاد عمومی و غیردولتی است باز هم روحیه دولتی در مجموعه آن حاکم است و حتی خود ما هم خیلی باور نداریم که این شهر را مردم اداره می کنند.
    شهردار تهران تاکید کرد: باید این نگاه را جا بیندازیم که اگر مشارکت مردم، معنا دار و جهت دار شود بر بسیاری از مشکلات که هرروز با آن دست وپنجه نرم کرده و قادر به حل آن نیستیم چیره خواهیم شد، چراکه مردم می توانند با کمترین هزینه مالی و مادی، مشکلات را حل کنند.
    قالیباف تصریح کرد: در فرهنگ ایرانی و اسلامی سنت های بسیار خوبی داریم که با یک نگاه بسته و خشک به این سنت ها نمی توان کاری کرد، بلکه باید با یک نگاه اجتهادی به ویژه در حوزه فرهنگی به موضوعات روز نگاه کرده و مبتنی بر همان فرهنگ ایرانی، اسلامی اصل مشکلات را حل کنیم.
    وی تاکید کرد: در شهرهایی که مراکز بزرگ جمعیتی هستند اگر به دنبال استقلال و آزادی هستیم باید مولد باشیم و قدرت، ثروت، معرفت و منزلت تولید کنیم. مهم ترین نقشی که امروز باید داشته باشیم این است که بستری فراهم کنیم که هریک از این قدرت ها به هم تبدیل شوند؛ مثلاباید بیاموزیم که چگونه می توان ثروت را تبدیل به منزلت کرد، چراکه اگر این مورد را یاد نگیریم تنها ثروت اندوزی کرده ایم و جمع کردن مال نیز جز مفسده چیز دیگری برای جامعه ندارد.
    وی تاکید کرد: زمانی می توانیم ثروت را به منزلت تبدیل کنیم که فرهنگ احسان را در جامعه خوب شناخته باشیم و آن را به ثروتمندان معرفی کنیم.
    شرق -29 بهمن   92

رییس شورای اسلامی شهر تهران:رضایت شهروندان از زندگی کاهش پیدا کرده است

رییس شورای اسلامی شهر تهران:رضایت شهروندان از زندگی کاهش پیدا کرده است


    فارس: احمد مسجدجامعی رییس شورای اسلامی شهر تهران در نشست علمی کاربرد «مسوولیت پذیری اجتماعی در حوزه مدیریت شهری» با اشاره به اینکه اگرچه در سال های گذشته سرمایه گذاری وسیعی در بخش های مختلف از جمله مترو، ساختن پل و توسعه فضای سبز شده است، گفت: اما نکته ای که در اینجا اهمیت دارد این است که رضایت شهروندان از زندگی کاهش پیدا کرده است که یکی از دلایل آن مسوولیت پذیری اجتماعی است. وی تصریح کرد: مسوولیت پذیری اجتماعی در گذشته باعث مشارکت شهروندان در کارهای مختلف می شد ولی متاسفانه اگرچه فضای شهرسازی ما گسترش پیدا کرده است اما قواعد ما به روز نشده است. رییس شورای اسلامی شهر تهران در ادامه این نشست گفت: متاسفانه در سال های اخیر رتبه ایران در بخش نیکوکاری نزول کرده است و این در حالی است که ما در این زمینه فقط 

شعار داده ایم.

شرق - 27  بهمن  92

لزوم آموزش مهارت‌های زندگی


لزوم آموزش مهارت‌های زندگی 
 
آناهیتا خدابخشی کولایی* 
 

ایجاد کلینیک‌های کنترل خشم فکر خوبی است و می‌توان گفت وجود چنین کلینیک‌هایی در سطح شهر تهران ضروری است. واقعیت این است که در سال‌های گذشته ما شاهد بوده‌ایم در موارد مختلف افراد رفتارهای خشمگینانه از خود بروز داده‌اند. این موارد مختلف، موارد ویژه‌ای نبوده‌اند بلکه در موقعیت‌های عادی و به‌دلیل مسائل کوچک گاه خشمگین می‌شویم. در نظر بگیرید هنگام استفاده از وسایل حمل و نقل عمومی، در صف و... مدام شاهد رفتار‌های خشمگینانه هستیم. این واقعیت، اثبات می‌کند که نیازمند راهکار‌ها و آموزش مهارت‌هایی برای کنترل خشم هستیم. در واقع، خشمگین‌شدن بی‌جا، نشان‌دهنده وجود نوعی نابه‌هنجاری در رفتار شهروندان است. چنین چیزی را می‌توان یک اختلال به‌حساب آورد و لازم است برای رفع هر اختلالی اقداماتی انجام شود. اینکه شهرداری تهران تصمیم گرفته است کلینیک‌های کنترل خشم دایر کند خوب است اما، باید ملاحظاتی را مد نظر داشت یعنی اینکه، باید بررسی کرد چگونه قرار است این کار انجام شود. اجرای برنامه‌های اینچنینی در گذشته و توسط نهاد‌های مختلف اغلب جنبه تبلیغاتی داشته است. در واقع، این نهاد‌ها به حوزه‌ای ورود کرده و فعالیتی انجام داده‌اند اما، این فعالیت ادامه پیدا نکرده است. باید دید آیا قرار است برای مدت کوتاه چنین کلینیک‌هایی دایر شود یا شهرداری قصد برنامه‌ای بلندمدت در این زمینه دارد؟ ناگفته پیداست که یک برنامه مقطعی راه به جایی نخواهد برد. از طرف دیگر، چه درباره کلینیک‌های کنترل خشم و مهارت‌هایی که در این زمینه آموخته می‌شود و چه در مورد دیگر مسائل اجتماعی و روانی، مهم نوع آموزش‌ها و کسانی است که آموزش‌ها را ارائه می‌دهند. آیا کارشناسان در برنامه‌ریزی انجام شده دخالت داشته‌اند و اساسا آموزش‌ها توسط چه کسانی ارائه خواهد شد؟ کسانی که آموزش‌هایی برای کنترل خشم ارائه می‌دهند باید خود قبلا این دوره‌ها را گذرانده باشند یا مشاور و روانشناس باشند. صرف اینکه فردی احساس کند چنین کاری را می‌تواند انجام دهد یا با حفظ و بازگوکردن پاره‌ای از راهکارها، گمان کند مهارت کنترل خشم را آموزش داده است، فایده‌ای ندارد و برنامه درست پیش نخواهد رفت. نکته مهم دیگری که باید درباره کلینیک‌های کنترل خشم درنظر داشته باشیم این است که این کلینیک‌ها قرار است در چه مناطقی دایر شوند؟ در شهر تهران وضعیت خشم شهروندان همه جا یکسان نیست. در برخی مناطق به‌دلیل مسائل و مشکلات اقتصادی، اجتماعی، خانوادگی و... ممکن است نیاز بیشتری به کلینیک‌های کنترل خشم و ارائه آموزش در این زمینه باشد. شهرداری پیش از اینکه کار را شروع کند باید نیازسنجی دقیقی انجام دهد. مساله مهمی که باید مدنظر قرار گیرد اینکه برای مثال مشکلی مانند اعتیاد اگر در منطقه‌ای زیاد باشد، میزان خشم نیز زیادتر خواهد بود. در چنین جایی باید با دقت و وسواس بیشتری عمل کرد و شاید نیاز باشد تا کلینیک‌ها یا دوره‌های بیشتری وجود داشته باشد. اتفاقا نیاز است بیشتر به چنین جاهایی توجه شود. به هر حال می‌توان میان خشم و برخی آسیب‌های اجتماعی رابطه برقرار کرد؛ یعنی، اگر میزان آسیب‌های اجتماعی بالا باشد میزان بروز خشم نیز بالا خواهد بود. باز باید تاکید کرد که فعالیت‌هایی از این دست اگر به‌صورت کارشناسی و با ملاحظاتی که عنوان شد، انجام شود مفید خواهد بود. شهرداری به‌عنوان نهادی که دارای ظرفیت‌هایی برای ارائه مهارت‌های روانی و اجتماعی است می‌تواند نقش خوبی در این زمینه ایفا کند. در بسیاری از شهر‌های دنیا معمول است که شهرداری‌ها به ارائه خدمات اجتماعی، روانی و مشاوره‌ای می‌پردازند. این خدمات معمولا رایگان ارائه می‌شوند و با توجه به مسائل و مشکلاتی که در زمینه‌های روانی و اجتماعی وجود دارد، به‌نظر می‌رسد نیازمند چنین خدماتی هستیم. اگر می‌خواهیم در زمینه کنترل خشم و دیگر مهارت‌هایی که برای داشتن یک زندگی خوب لازم است، فعالیت‌های مثمرثمری داشته باشیم، نیازمند استفاده از ظرفیت نهاد‌های مختلف از جمله شهرداری هستیم. با این وجود، صرف ورود یک نهاد مشکلی را حل نمی‌کند بلکه، اگر نهادی به چنین موضوعاتی ورود می‌کند، باید ملاحظات مختلف را در نظر داشت. اکنون بیش از هر زمان نیازمند اقدامات کارشناسی شده، معقول و اساسی هستیم. به نظر می‌رسد در برخی موارد دیگر فرصت آزمون و خطا نداریم.

آرمان - 19 بهمن  92


بی قانونی نتیجه بی اعتمادی است ....

  

          از مهم‌ترین آسیبهای اجتماعی کشور تضعیف هنجارهای اخلاقی و اعتماد اجتماعی است. رواج و رسمیت

یافتن دروغ در مناسبات فردی و اجتماعی، افزایش و گسترش سوگند در گفتمان‌ها، سوءظن، فردگرایی، تظاهر و

ریا، رابطه‌گرایی، قانون‌گریزی، عوام زدگی و عوام فریبی، تملق و گزافه‌گویی نشانه‌هایی از بحران اخلاقی و نبود

اعتماد در جامعه است.مهم‌ترین دغدغه رفتارشناسان و آسیب‌شناس‌های اجتماعی افزایش شاخص‌های

آسیب‌های اجتماعی در جامعه است تا آنجا که اختلالات روانی و افسردگی در جامعه ما دومین رتبه بیماری‌ها را

از نظر تحمیل هزینه‌های بهداشتی، روانی و اجتماعی و اقتصادی دارد. همچنین پرخاشگری و خشونت رو به 

افزایش است تا آنجا که بیش از 60 درصد از جرایم به علت خشونت روی می‌دهد.

در یک پژوهش میدانی بیش از 75 درصد از مردم پول و پارتی را برای احقاق حق خودشان ضروری دانسته و تنها

25 درصد از آنها به اجرای مساوی قانون اعتقاد داشتند. از این نظر می‌توان چنین برداشت کرد که شاخص‌هایی

چون امید به آینده، قابل اعتماد بودن یا منصف بودن افراد و تکیه بر انصاف اجتماعی در وضع مطلوبی قرار ندارد.

همچنان که می‌دانیم ارتباطات عنصر حیاتی در جامعه و مایه دوام و قوام آن است و در ارتباط ناب لزوم اعتماد

متقابل ملاحظه شده و اعتماد متقابل نیز به نوبه خود رابطه نزدیک با صمیمیت دارد. برای ایجاد اعتماد، شخص باید

هم به دیگری اعتماد کند و هم خودش دست کم در محدوده رابطه مورد نظر قابل اعتماد باشد.

در یک جامعه اعتماد اجتماعی مثل شیرازه‌ای است که آحاد آن را به هم پیوند داده و از پراکندگی آنها جلوگیری

می‌کند. بی‌اعتمادی افراد به یکدیگر و بی‌اعتمادی به ساختار سیاسی و اجرایی جامعه باعث بروز

سوءاستفاده‌های مختلف، رشوه، اختلاس و پدیده زیرآب‌زنی می‌شود. در بررسی انحرافات و مسائل اجتماعی

ریشه بسیاری از آسیب‌ها را در بی‌اعتمادی افراد به یکدیگر می‌توان جست‌وجو کرد.

وقتی در یک جامعه منابع به صورت ناعادلانه در بین گروه‌های مردم توزیع شود و این نابرابری در طول زمان استمرار

پیدا کند شکاف بین دو طبقه غنی و فقیر هر روز بیش‌تر می‌شود و طبیعی است که در این شرایط قوانین و

ساختار سیاسی جامعه زیر سوال رفته و نوعی بی‌اعتمادی اجتماعی را در افراد تقویت می‌کند.


بی اعتمادی مردم به ساختارهای اجرایی منجر به تضعیف تعهد اجتماعی و کمرنگ شدن هویت ملی شده و

گذشته از آن بی‌اعتمادی به تدریج به سطح روابط میان فردی کشیده می‌شود و حاصل آن انزوای اجتماعی است.

بنابراین می‌توان گفت وقتی سرمایه‌های اجتماعی فراموش می‌شود، فقر و بیکاری، تورم و اعتیاد و خودکشی،

طلاق و جرایم اخلاقی نیز روندی رو به گسترش می‌یابد. با توجه به محورهای یاد شده، سرفصل‌های زیر آثار

مشخص و آشکار بی‌اعتمادی اجتماعی و سرگردانی انسان است:

الف/ ناتوانی و بی‌قدرتی: یعنی فرد در این حالت احساس بی‌قدرتی و بی‌اختیاری کرده و قادر به تحت تاثیر قرار

دادن محیط اجتماعی خود نیست. این محیط اجتماعی از خانواده و مغازه و محل کار شروع شده و به جامعه

سرایت می‌یابد.ب/ پوچی: در چنین حالتی در عقاید و باورهای فرد ابهام و تردید ظاهر شده و او نمیداند به چه

چیزی باید اعتقاد داشته باشد، چه شایعه‌ای را بپذیرد و کدام خبر را رد کند؛ به عبارت دیگر انتظار چندانی از

رضایت بخش بودن پیش بینی‌های رفتاری فرد در آینده وجود ندارد.


ج/ بی‌معیاری: حالتی از خودبیگانگی است که فرد در جامعه احساس می‌کند برای رسیدن به هدفهای ارزنده خود

نیاز به وسایل نامشروع دارد یا کنشهایی او را به هدفش نزدیک می‌کند که مورد تایید جامعه و باورهای قبلی او

نیست.د/ انزوا: هنگامی است که شخص احساس می‌کند با ارزش‌ها و معیارها و باورهای جامعه بیگانه شده و

در چنین حالتی فرد خود را با آنچه از نظر جامعه ارزشمند و دارای اعتبار است هم عقیده و هم سو نمی‌بیند.

با توجه به محورهای گفته شده، پیامدهای بی‌اعتمادی اجتماعی نه تنها باعث دلسردی افراد و کمرنگی

سرمایه‌های اجتماعی می‌شود بلکه کم کم منجر به گسترش آن در سطح جامعه نیز خواهد شد


جامعه شناسی,علمی,ادبی,اطلاعات عمومی


http://www.rahavardeman.blogfa.com/post-256.aspx