تاریخچه تشکل های صنفی فرهنگیان ایران

وبلاگ «محمّد خاکساری» مدیر مسئول و صاحب امتیاز هفته نامه «قلم معلّم» و از موسسین کانون صنفی معلمان، در مورد تاریخچه فعالیت های صنفی معلمان ایران، کانون های صنفی و بیانیه های شورای هماهنگی تشکل های صنفی فرهنگیان

تاریخچه تشکل های صنفی فرهنگیان ایران

وبلاگ «محمّد خاکساری» مدیر مسئول و صاحب امتیاز هفته نامه «قلم معلّم» و از موسسین کانون صنفی معلمان، در مورد تاریخچه فعالیت های صنفی معلمان ایران، کانون های صنفی و بیانیه های شورای هماهنگی تشکل های صنفی فرهنگیان

آموزش‌وپرورش و توسعه

عبدالجلیل کریم پور / روزنامه آرمان / 23 مرداد 93


آموزش‌وپرورش و توسعه


در نظریه نوسازی، توسعه عبارت از خروج جوامع برای متجدد شدن از مرحله سنتی است. در این زمینه باید نکاتی را مدنظر داشت که مهمترین آنها عبارتند از اینکه : اولا توسعه را مقوله ارزشی تلقی کنیم، ثانیا آن را جریانی چند بعدی و پیچیده بدانیم و ثالثا به ارتباط و نزدیکی آن با مفهوم بهبود توجه داشته باشیم.(جامعه‌شناسی توسعه /دکتر مصطفی ازکیا ) آنچه از این تعریف در رابطه با آموزش‌وپرورش دریافت می‌کنیم این است که باید توسعه آموزشی را در راس مطالعات مهم قرار داده و توجهی جدی بدان داشته باشیم. همه جوامع در تلاش برای حرکت از مراحل پایین‌تر به مراحل بالاتر هستند، پس طبعا این نهاد نیز برای توسعه یافتگی به دگرگونی نیاز دارد. البته این دگرگونی باید با جدیت، برنامه‌ریزی و با حوصله انجام گیرد. متاسفانه در آموزش‌وپرورش ما خیلی زود می‌خواهند که به خیلی چیزها برسند. هر از چند گاهی متولیان امر تصمیم به تغییر ظاهری نظام آموزشی در این نهاد می‌گیرند. در 10، 15 سال اخیر ما شاهد تغییرات متعددی در این نهاد بودیم. ما در آموزش‌وپرورش دنیا کجا قرار گرفته ایم؟ به دنبال چه هستیم؟ شکل جدید تغییر ( نظام آموزشی 6-3-3) که در چند دهه قبل اجرا می‌شد، چرا هم‌اکنون دوباره به عنوان یک فرم جدید مورد توجه قرار گرفته است؟ سهم محتوا در این تغییرات تا چه اندازه است؟ و ده‌ها سوال دیگر که هنوز جوابی قانع‌کننده برای آنها پیدا نیست؟ در آموزش‌وپرورش ما همه تغییرات انجام می‌شود اما، برخی اوقات روندی صوری را در پی دارد. به عنوان مثال، نمره مستمر که ارزشیابی کلاس و خارج از کلاس را شامل می‌شود، هم اکنون ابزاری جهت بالا بردن میزان درصد قبولی و بالابردن نمودارها شده است. در غالب کشورهای پیشرفته مدت زمان زیادی صرف مطالعه و تجزیه تحلیل می‌شود، راندمان کار در زمان مطالعه پیش بینی و در زمان آزمایش مورد بررسی قرار می‌گیرد اما، متاسفانه در کشور ما اجرای سریع تغییرات با هیجان خاصی همراه هست، خیلی زود می‌خواهیم از ابتکار تغییرمان استفاده کاربردی کنیم. خیلی زود می‌خواهیم از آنچه کرده‌ایم همه مطلع شوند. چند سالی ابتکارمان اجرا می‌شود، چنانچه مشکلی در روند کار به وجود آمد از بنیان به تغییر آن می‌پردازیم. راستی چه اندازه برای رشد اندیشه در این تغییرات مایه گذاشته‌ایم. هیچ گاه فکر کرده‌ایم که دانش آموزی که خیلی خوب حفظ می‌کند نمی‌تواند خوب بفهمد و هرسال را فقط برای همان سال آموزش می‌بیند و همان سال عطای آن را به لقایش می‌بخشد. بنا بر آنچه ذکر شد توسعه امری چند بعدی و پیچیده است، قاعدتا برای توسعه آموزشی باید به همه ابعاد آن توجه کرد. باید سهمی جدی را برای اندیشه ورزی قرار داد، توجهی جدی به دوران ابتدایی داشت و رابطه جدی را بین دانسته‌ها و کاربرد آن در بازار کار پیدا کرد.خلاصه  اگر روند بهبود وضعیت را در سیستم دیده و کارکردهای این نهاد را در ساختار کلی جامعه مشاهده کردیم، آن گاه می‌توانیم دریابیم که به توسعه آموزشی دست پیدا کرده‌ایم. 

http://www.karimpoor53.blogfa.com/

توانمندسازی معلم راهبرد تحول درآموزش وپرورش

توانمندسازی معلم راهبرد تحول درآموزش وپرورش


 تغییرات شگرف ورقابتی کشورهای جهان دردستیابی هرچه سریع تربه توسعه اقتصادی ورفاه اجتماعی وتاثیر این تحولات برجامعه ایران باعث شده است که توجه به نقش وکارکردهای آموزش عمومی وعالی از توجه بیشتری برخوردارشود.افزایش نقش نظام آموزشی درپویایی حیات اجتماعی،ضرورت توجه به کارکردهای اقتصادی و«تجزیه وتحلیل هزینه-فایده»آن را برای دولت ومردم مضاعف کرده است،چراکه افزایش تقاضای اجتماعی برای آموزش،حجم هزینه‌های آموزشی دربودجه دولت وخانوار راافزایش داده است.به علاوه،گسترش دوره های مختلف تحصیلی وافزایش جمعیت تحت پوشش وبه ویژه تمایل وگرایش زیاد مردم به دستیابی بیشتر به مدارک ومدارج تحصیلی بالاتر بستری فراهم آورده است که آگاهی از ابعاد اقتصادی نظام آموزشی رابرای والدین،معلمـان،پژوهشگـران اقتصادی وآموزشی،مدیران و برنامه ریزان آموزشی وتوسعه اجتناب ناپذیر می کند.

ادامه مطلب ...

محدوده فعالیت سندیکا و رهبران سندیکایی تا کجاست؟



مازیار گیلانی نژاد، عضو سندیکای کارگران فلزکار مکانیک

سندیکا یک نهاد دمکراتیک است که با رای اعضایش شکل گرفته وبه آنان پاسخگوست.رهبران سندیکایی همانندهرعضودیگر،زیرنظرهیات مدیره انجام وظیفه نموده ودرقبال عملکردشان به هیات مدیره جوابگو هستند.حیطه فعالیت سندیکا همه ی مسایل صنفی واجتماعی است،که با زندگی طبقه کارگر درارتباط است.سندیکاهادرمسایل کلان سیاسی نیزموضع گیری می کنند.مسایلی مانند جنگ، انقلاب وتجزیه بخشی ازکشور.مثل جداشدن بحرین ازایران که سندیکای کارگران کفاش طی اطلاعیه ای این کاررامحکوم کرد.
این تعاریف درزمانی قابل اجراست که سندیکا زندگی عادی اش رامی گذراند.امادرشرایط فعلی که بیشترفعالان کارگری مواجه باکارشکنی های عدیده توسط جریان ضد سندیکایی است،چه باید کرد؟آیا می توان مجمع عمومی گذاشت وازافراد دعوت کرد تا درمورد نارسایی سندیکا وعملکردش نظر بدهند؟ آیادرشرایطی که رهبران سندیکایی با جزیی ترین موارد به زندان افتاده،زندگی سندیکا وهم زندگی شخصی فرد سندیکالیست وخانواده اش بامخاطره روبرو می شود،چگونه بایدفعالیت کرد؟
فعالیت درشرایط سخت ویژگی های خود را داراست واعضای رهبری سندیکامجبورند،بدلیل شرایط ویژه ،مسوولیت کلیه کارهای سندیکایی را به تنهایی قبول کرده وبه پیش ببرند و حتا جُورکمیسیون های سندیکایی رانیز متحمل شوند.اماسوال اینجاست،آیا با همه این مشکلات رهبران سندیکایی مجازند ازحیطه فعالیت سندیکایی پا را فراترگذاشته و خارج از چارچوب اساسنامه فعالیت کنند؟ آیا رهبران سندیکایی مجازند کارسیاسی کنند؟ وبه کارهای غیرضرور،ازجمله دادن بیانیه و اعلامیه های شخصی که خود و سندیکا رابه مخاطره اندازند،مبادرت ورزند؟ آیاآنان مجازند بدلیل شرایط ویژه برای خود امتیازاتی را قایل شوند؟ آیا رهبران سندیکایی مجازند بدلیل جایگاه ویژه خودنزد سندیکا و نزد مردم اعلامیه و بیانیه سیاسی بدون مشورت با سندیکا بدهند؟ آیا خانواده رهبران سندیکایی می توانند درنبود این رهبران درامورجاری سندیکا دخالت کرده ویا امتیاز ویژه ای راطلب کنند؟
واقعاچه فرقی بین رهبران کارگری و رهبران اتحادیه های کارفرمایی است؟ رهبران اتحادیه های کارفرمایی هرحرکتی راازدریچه سود شخصی ارزیابی کرده بجز منافع شخصی وگروهی به هیچ مسئله دیگری توجه ندارند،کما اینکه امروزبرلوسکونی وسارکوزی نماد این گونه رهبران کارفرمایی هستند.
فعالیت هرنهادی به خصوص سندیکاهای کارگری درشرایط سخت باید در راستای شفافیت عملکرد و درچارچوب اساسنامه،انضباط مالی و تشکیلاتی برای هیات مدیره و فعالان سندیکایی باشد،تا در دوران فضای باز به اعضا ودوستدارانشان گزارش روزهای سخت را بدهند. شفافیت عملکرد رهبران کارگری حتا درشرایط سخت باعث فشردگی صفوف اعضای فعال درشرایط ویژه خواهدشد.با گذر ازاین شرایط رهبران می توانند درآینده برای اعضا توضیح دهند،درآن شرایط که نمی شد گزارش کار داد، چگونه عملکردی سندیکا ورهبرانش داشته اند.حفظ اسنادمالی وتشکیلاتی ومهمترازهمه مسایل درون گروهی و اختلاف سلیقه ها ونظرات ،بدور ا ز چشم اغیار،نه تنهاوظیفه رهبران سندیکایی ،بلکه هرعضوسندیکا وحتا دوستداران سندیکایی درشرایط سخت است. بخصوص اسنادمالی که هزینه کرد و زندگی مالی سندیکا را قوام ودوام می دهد. در شرایط سخت یکی ازآفت هایی که دامن هر نهادی رامی گیرد،مسایل مالی است.آیا درشرایط سخت، سندیکاها مجازند از هرنهادی کمک دریافت کنند؟ آیابدلیل اینکه رهبران در شرایط سخت گذران کرده و یا زندانی هستند،باید این وجوه مالی به آنان اختصاص یابد؟ و خانواده این رهبران ازشرایط ویژه بر خوردار شوند؟ کافی است نگاهی به گزارش مالی دبیرسندیکای کارگران شرکت واحد اتوبوسرانی ،کارگرخوشنام یوسف ساروخانیان ،درسال ۱۳۴۲بیندازیم تااهمیت مطلب رامتوجه شویم.*
تجربه جنبش کارگری نشان می دهدکه رهبران کارگری ازفداکارترین ، آگاه ترین ومبارزترین افراد جامعه بشمارمی روند.درشرایطی که یوسف افتخاری ازرهبران اتحادیه مخفی شرکت نفت ایران وانگلیس درسالهای ۱۳۰۴ تا۱۳۲۰ ،دردهه پنجاه بدلیل پشت کردن به آرمانهای کارگری با رفاه کامل زندگی می کرد،علی امید این همرزم سالهای ۱۳۰۴ به بعد او، دربیمارستانی درتهران با گمنامی وفقر بدرود حیات گفت.علی امید از زمره کارگران با شعورکارگری بودکه هرگز برای خود هیچ نخواست و زندگیش رابرای طبقه کارگر و آرمان کارگریش فدا کرد.درهمان سالهای فقر ونداری ،اگرکمکی بدست علی امیدها می رسید،این رهبران آنرا به صندوق سندیکا رسانده وسندیکا باصلاح دید خود آنرا هزینه ویا کمک به کارگرنیازمندی می کرد.درهمان روزها بسیار بودند ازرهبران کارگری که داوطلبانه خود را محروم از کمکهای سندیکایی کرده بودند،تا درس فداکاری به کارگران بدهند.این مناعت طبع باعث شده بودکه نه تنهاساواک ،بلکه کارفرمایان وهرآن کس که چشم دیدن سندیکا ورهبرانش را نداشت، جرات نزدیک شدن به این رهبران رانداشته باشد،تاچه رسدبه اینکه به آنان پیشنهادات مالی بدهد. خانواده های این عزیزان نیز بادرک شرایط ویژه همسرانشان به تکیه گاه وحتا دربسیاری مواقع همرزم،وفرزندانشان یاری دهنده اشان می گردیدند.درهر شرایطی ، هرکمکی که به سندیکا می شود، باید به صندوق سندیکا واریز شده به یاری دهنده قبض تحویل گردد.سندیکا هم بسته به نیاز وبرنامه اش کمک ها راهزینه می کند.سندیکا بجز دریافت حق عضویت وکمک های کارگران عضوش تنها می توانستند از سندیکاهای برادر درخواست کمک داشته باشند.
بسیاراتفاق می افتادکه کارگران سندیکایی برای مقابله با بیکاری اعمال شده توسط کارفرمایان علیه رهبران سندیکایی، تصمیم می گرفتند که درهفته یک روزکار خودرابه این رهبران اختصاص داده ویا آن روز کاری خود رابه رهبر سندیکایی واگذارکرده،و او به جای کارگر شاغل کارکرده،مزد آن روز رابرای خودبرمی داشت.در اواسط دهه چهل کارگران سندیکای کفاش با در اختیار قراردادن یکروز درهفته کار خود به حسین سمنانی وجوادمهران گهر،این امکان رابه این رهبران می دادند که با کار کردن بجای آنان،زندگی خود را تا حدودی اداره کنند.هیچ رهبرسندیکایی حق بیکارماندن رانداشت. سندیکا واعضایش در قبال عضو سندیکایی بیکارشده،مسوول بودند و از هر تلاشی برای شاغل کردن اودریغ نمی ورزیدند.
هیچکس حق دخالت در امور سندیکا را ندارد،بجز اعضا،فعالین و اعضای هیات مدیره. حتا سندیکاهای برادر،چنانچه کجروی ویا اشتباهی درعملکرد سندیکای دیگر مشاهده کردند، تنها می توانند بصورت رفیقانه،آنهم با قبول درخواست شان از طرف سندیکای مقابل، اقدام به نوشتن مطلب و دادن آن به سندیکای مربوطه کنند ویا درجلسه هیات مدیره سندیکای مورد نظر درصورت موافقت،حضوریافته به طرح پرسش ها و نظرات خود کنند.هیچ مقامی حق ندارد به اتحاد طبقه کارگر لطمه بزند،مسایل درون گروهی هرسندیکا مختص به خود و افشای آن توسط هرکس خیانت به سندیکا وجنبش سندیکایی است. دوستداران سندیکا باید با مشورت های خود و هم آموزی باعث اتحاد هرچه بیشتر درصفوف سندیکاها باشند و اگر کمکی از دستشان بر نمی آید ویا نظرات شان مورد قبول سندیکای مربوطه قرار نگرفت، سکوت اختیارکنند،چه برسد به اینکه سعی درایجاد دسته بندی وتقویت یک گروه علیه گروه دیگر درسندیکا کنند.
خانواده رهبران زندانی وبیکارشده می باید نهایت کمک وهمبستگی را با سندیکاداشته باشند.درهر گره گاهی از رهبران سندیکایی مشورت بخواهند تا همه چیزبا هماهنگی وخردجمعی سندیکایی حل و فصل شود.هرگونه ارتباط بادولت،کارفرمایان و مخالفان سندیکایی توسط خانواده این رهبران، با صلاح دید ومشورت سندیکا،باید صورت گیرد. فرزند،برادر،همسراین رهبران نمی باید بدون صلاح دید سندیکا دست بکاری بزنند،چراکه امکان دارداین حرکت آنان به سندیکا وعضو زندانی وبیکار شده صدمه زده و زندگی سندیکا رابه مخاطره اندازد.
رهبران ارشد سندیکایی درشرایط سخت نیزمی باید ازهرگونه تک روی واعمال نظرشخصی بپرهیزند ومطابق اساسنامه رفتارکنند.هیچ رهبرسندیکایی نمی تواند ادعا کندکه کارهای شخصی او به خودش مربوط است.دردهه پنجاه زمانی که کنگره آزادمردان وآزادزنان برگزار می شد،دبیرسندیکای کارگران کفاش به عضویت هیات رییسه سنی روز افتتاح انتخاب می شود.از طرف هیات مدیره سندیکای کارگران کفاش به او تذکر داده می شود که این کاراو سیاسی وبه روند استقلال سندیکا لطمه خواهد زد.ولی پاسخ می شنوند که: «هر عضو سندیکا می تواند،خارج ازسندیکا عضو هر سازمان و دسته سیاسی بشود».هیات مدیره سندیکا درجلسه دیگر به اوتذکرمی دهندکه: «رفتار سیاسی او به نام همه اعضا و رهبری سندیکای کارگران کفاش نوشته خواهد شد،نه تنها فردخودش».اما دبیرسندیکا با بی اعتنایی درجلسه افتتاح شرکت کرده وفردا درهمه روزنامه هاعکس اودرجایگاه هیات رییسه سنی کنگره آزادمردان وآزادزنان چاپ می شود.هیات مدیره سندیکای کارگران کفاش با تقاضای برگزاری مجمع عمومی فوق العاده و با گزارش به اعضای حضور یافته درمجمع،این حرکت زشت دبیر سندیکا را تقبیح کرده،از اعضای حاضر می خواهد که دبیر سندیکا را ازدبیری خلع کنند تاوجهه و شخصیت رهبران مستقل و سخت کوش کارگران کفاش خدشه دارنگردد.این تجربیات حاصل زحمات پدران پیشکسوت مان است که بارنج وتحمل دربدری ،به یادگار برایمان گذاشته اند.حسن یونسی دبیر سالهای اولیه انقلاب سندیکای کارگران کفاش درسال گذشته درگمنامی مرد،اما کارنامه درخشان از خود به جای گذاشت. او برخلاف مدعیان امروزی فعالان کارگری تن به مهاجرت نداد و روی چارپایه کفاشی اش درلاله زار تا آخرعمرنشست و تبلیغ سندیکایی می کرد.با آنکه سالیان درازبدلیل استنشاق بوی چسب و کار در محیط های غیربهداشتی جسمش فرسوده گشته بود،ولی به کارگران یادآورمی شدکه «چاره رنجبران وحدت وتشکیلات است.»
مبارزات عدالت خواهانه سندیکا درگرو کارجمعی وخردجمعی نهفته است. شهرت همچون حبابی است که به فعالان وسندیکا وروند مبارزات اجتماعی کشورصدمه خواهدزد.رهبران کارگری برخلاف همتایان کارفرمایانشان بدور از هرگونه شهرت طلبی و جنجال، نمایانگر آرمانخواهی کارگری و فداکاریند. رهبران سندیکایی به خود تعلق ندارند،بلکه رفتار و حرکت هایشان بخش جدایی ناپذیر از سندیکاست.

پیام سندیکا، شماره ۲۹

http://bield.info/

رابطه خودکارآمدی و انگیزش پیشرفت تحصیلی

  رابطه خودکارآمدی و انگیزش پیشرفت تحصیلی

در جوامع امروز، همه ملت‌ها با هر نظام سیاسی و اجتماعی پیشرفته و در حال پیشرفت، به مسأله آموزش و پرورش توجه دارند و نسبت به دیگر فعالیت‌های اجتماعی بر آن اهمیت بیشتری قائل هستند (خیّر، ۱۳۸۵). زیرا امروز، تربیت فرزندان را از مهمترین نیازهای زندگی اجتماعی می‌شناسند.

یکی از عوامل شخصیت که در کنترل و سازماندهی رفتار فرد مؤثر است خودکارآمدی است. خودکارآمدی «به باورهای افراد درباره توانایی کنترل زندگی به دست خودشان گفته می‌شود» (فتسکو و مککور) خودکارآمدی نقش مهمی در رویارویی فرد با مسائل زندگی دارد.

چنانچه براون و انیوی کشف کردند کسانی که میزان خودکارآمدی آنان بالاتر است، هنگامی که با مسائل حل نشده‌ای روبرو می‌‌شوند پایداری بیشتری از خود نشان می‌دهند.

خودکارآمدی اطمینان به توانایی‌های خود در کنترل افکار، احساسات و فعالیت‌هاست و بنابراین بر عملکرد واقعی افراد، هیجانات و انتخاب افراد و سرانجام میزان تلاشی که شخص صرف یک فعالیت می‌کند، مؤثر است (میلیتادو سیونی).

ادامه مطلب ...

سوزن و جوالدوز!

                 

سوزن و جوالدوز! 


       محمد رضا نیک نژاد،روزنامه شهروند،ص آخر،22 تیر 93

 ماه‌های نخست دولت «تدبیر و امید» بود و برخی از نهادهای دولتی در بالا‌ترین سطح دچار دگرگونی‌هایی می‌شدند. در یک شب‌نشینی دوستانه، گفت‌وگو از آمدن و رفتن فرادستان بود. یکی از دوستان کارمندم گفت: «رئیس تازه ما از مدیران پیشین اداره‌مان است و در زمینه کاری خویش بسیار کارکشته و خوش‌نام است. تیغش در نهادهای حکومتی دیگر بُرنده است و از این رو با رایزنی می‌تواند آسان‌تر به هدف‌های سازمانی دست یابد. ورودش با استقبال کارمندان اداره هم روبه‌رو شده است و البته امیدواریم حقوق‌ها نیز افزایش چشمگیری پیدا کنند. ولی من می‌خواهم جابه‌جا شوم! زیرا احتمالا فشار کاری در دوران تازه، رویم افزایش یافته و اذیت می‌شوم! نمی‌خواهم این فشار را تحمل کنم، می‌خواهم مانند گذشته آسایش داشته باشم. برای همین درخواست جابه‌جایی داده‌ام».

سخنانش برایم شگفت و کمی چندش‌آور بود. با خودم گفتم چگونه ممکن است فردی از توانایی‌های مدیرش چنین مشتاقانه بگوید و او را دوست بدارد و کامیابی‌های او را پیش‌بینی و البته آرزو کند، اما نخواهد او را یاری دهد و در تلاش‌هایش همراه و همکارش باشد؟

در جست‌وجوی پاسخ به این پرسش، به خاطر آوردم که از زیرکی و تن‌آسایی ما ایرانیان بسیار گفته‌اند و شنیده‌ایم! همواره می‌گویند ما ملتی شگفتیم، درحالی‌که انتظار داریم که کار‌هایمان بسامان و روبه‌راه شود. کمتر تن به سختی و تلاش می‌دهیم. از این گذشته هر جا که می‌نشینیم، تحلیلگرانی توانا و سخنورانی سخندان هستیم.

از هر چیزی و هر کسی ایراد می‌گیریم و راهکار ارایه می‌دهیم. تیغ نقدهای بجا و نابجایمان همواره آخته است و سنگدلانه بر فرق هرکس و ناکس و خودی و غیرخودی فرود می‌آید، غافل از این‌که به این بیندیشیم که اگر خود بودیم چه گلی به سر جامعه می‌زدیم. بر لب گودنشینی و چپ و راست غر زدن و دستور دادن‌های آنچنانی، بد عادتمان کرده است!

به دوستم گفتم می‌گویی مدیر تازه‌ات در توانایی، همتا نداشته و ندارد. خب! این مدیر یار و همراهی می‌خواهد یا نه؟ بی‌یار و یاور، چگونه کار‌ها و برنامه‌هایش را آن گونه که تو می‌گویی و می‌خواهی پیش ببرد؟ اگر تو تن به سختی ندهی، من از بار مسئولیت شانه خالی کنم و دیگری هم کلاه خویش را بچسبد، آیا کار‌ها پیش می‌رود؟ آیا در این میانه، انتظار بهبود و اصلاح، امیدی بی‌بنیاد و بی‌ریشه نیست؟ اگر ما به جای آن مدیر توانمند باشیم، چه کار می‌کنیم و به چه خواهیم اندیشید؟ آیا پس از مدتی دلسرد و بی‌انگیزه نخواهد شد؟ و باز در بر پاشنه پیشین نخواهد چرخید؟ چه هنگام، زمان آن می‌رسد که خود را به‌جای دیگران بگذاریم و از پای گودنشینی، خود و جامعه را برهانیم؟ به گمانم برای هر کاری باید «نخست سوزنی به خود زد و سپس جوالدوزی به دیگران.»

http://bohluli.blogsky.com/

توسعه و شهروندان با سواد

توسعه و شهروندان با سواد


محمدرضا نیک‌نژاد،روزنامه شهروند،14 تیر 93

امروزه به نمایه‌های توسعه یک کشور را نه پول و ذخیره‌های ارزی یا میزان سوخت‌های فسیلی و معادن فلزها و سنگ‌های بهادار و... بلکه سرمایه‌های انسانی آن کشور می‌دانند. جانمایه توسعه یک کشور، پرورش شهروندانی دانا و تواناست که با انگیزه و پشتکار به سوی شکوفایی و بهره‌برداری از پتانسیل‌های نهفته در آن پیش می‌روند و میهن خویش را در جهان پر رقابت و سرشار از هیاهوی کنونی به سوی برتری‌های اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و انسانی به پیش می‌رانند. در دوران پیشرفت‌های سرسام‌آور رسانه‌ای و انفجار اطلاعات، بی‌گمان پیش‌شرط جامعه‌ای توسعه‌یافته، شهروندانی باسواد! است. اما باسواد و بیسواد یعنی چه و تفاوت این دو دسته شهروند در چیست؟ شمار بیسوادان در ایران را با چه سنجه‌ای می‌توان برآورد کرد؟ 

آمارهای گوناگونی درباره شمار بیسوادان منتشر می‌شود. جدای از این‌که این آمارها تا چه اندازه‌ای درست یا نادرست هستند، کار بدستان دولتی به‌گونه‌ای خوشبینانه روند از میان برداشتن بیسوادی و روش‌های به‌کار گرفته شده را رو به‌رشد و کامیاب می‌پندارند و از دیگر سو، منتقدان کارهای انجام گرفته در این زمینه را ناکافی و گاهی ناکارآمد و شکست خورده می‌دانند. شاید هم هر دو گروه یک چیز را از دو سوی مختلف دیده و به ارزیابی آن نشسته‌اند. برای سنجش و ارزیابی یک پدیده، نخست باید سنجه‌ای پذیرفتنی برای آن تعریف کرد تا از آشفتگی و سردرگمی و به بیراهه رفتن تحلیل‌ها و ارزیابی‌ها جلوگیری کرد. تعریف‌های گوناگونی از بیسوادی وجود دارد تا آن‌جا که گاهی شنیده می‌شود ناتوانی در بکارگیری رایانه و اینترنت یا ندانستن زبان و... هم سبب رانده شدن انسان به جمع بیسوادان می‌شود. برای جلوگیری از آشفتگی پیش گفته، تعریفی از سواد را که سازمان آموزشی، علمی و فرهنگی سازمان ملل متحد (یونسکو) ارایه داده است را با هم می‌خوانیم: «باسوادی توانایی شناخت، درک، تفسیر، ساخت، برقراری ارتباط و محاسبه در استفاده از مواد چاپ‌ شده و نوشته‌ شده مربوط به زمینه‌های گوناگون است. باسوادی زنجیره آموزشی را که توانایی رسیدن به اهداف، توسعه دانش و پتانسیل و شرکت کامل در جامعه‌ای بزرگتر را برای یک فرد فراهم می‌کند، دربردارد». بی‌گمان با پذیرش این تعریف بسیاری از باسوادان و حتی دانش‌آموختگان ما در جرگه بیسوادان قرار می‌گیرند. تجربه‌های شخصی، آمار آسیب‌های اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، خشونتگرایی، پایین بودن و ماندن کیفیت آمــوزشی، ناکارآمدی آموخته‌های آموزشی در زندگی‌های فردی و اجتماعی، ناهنجاری رفتــارهای فـردی و اجتماعی شهروندان و... حکایت از بیسوادی گروه بزرگی از ما دارد و از این رو نشان‌دهنده توسعه‌نیافتگی کشور است. برآورد یونسکو نشان می‌دهد که بیش از دوسوم جمعیت ۷۸۵ میلیونی بیسوادان جهان در ۸ کشور بنگلادش، چین، مصر، اتیوپی، هند، اندونزی، نیجریه و پاکستان زندگی می‌کنند و دو سوم کسانی هم که بیسواد به‌شمار می‌آیند، زنان هستند. بیسوادترین کشورهای جهان مالی، چاد، بورکینافاسو، گینه، نیجر، اتیوپی، سیرالئون، آفریقای مرکزی به اضافه افغانستان هستند. در این آمار شوربختانه ایران از میان ۱۷۸ کشور جهان در جایگاه صد و بیستم نشسته است. با نگاهی به این آمار پیوند ناگسستنی بیسوادی با توسعه‌نیافتگی را می‌توان دریافت و از آن‌جا شاید بتوان به دنبال چاره‌ای - دست‌کم در گستره آموزش - گشت. 

آمارهای دولتی در ایران از کامیابی نهادهای درگیر با مبارزه با بیسوادی خبر می‌دهند، اما این آمارها هیچ‌گاه پاسخگوی سواد از دیدگاه سازمان ملل نبوده و نگارنده هم از چند و چون کنش‌های این نهادها آگاهی ندارد و از این رو به این بخش ورودی نمی‌یابد. اما درباره دانش آموختگان بیسواد! سخن بسیار و نکته‌ها فراوان است. اگر از گرفتاری‌های اقتصادی و بودجه‌ای سامانه آموزش در کشور - که بی‌گمان سهم فراوانی در ناکارآمدی آن دارد - در گذریم، ساختار و زمینه‌های نرم‌افزاری و سخت‌افزاری آموزش کارآمد و کیفی نیز، در آن دچار گرفتاری‌های ژرفی است. هدف‌های کلی و گیرافتاده در چنبره بخشنامه‌های اداری و سلیقه‌های مدیران ناآشنا با هدف‌ها و روش‌های آموزش و پرورش نوین، روش‌های واپسگرایانه آموزش، درونمایه‌های درسی دور از زندگی روزمره نوآموزان، نتیجه‌گرایی و نمره‌مداری ساختار آموزشی، بی‌انگیزگی آموزگاران و حس بیهودگی تلاش‌های آنها، فراوانی عنوان‌ها و درونمایه‌های درسی و در نتیجه خستگی‌زایی و گریزان کردن آموزگار و دانش‌آموز از محیط‌های آموزشی، مدرسه‌هایی خسته‌کننده و استرس‌زا و خالی از شادی و نشاط کودکی تا جوانی، ناسودمندی و ناکارآمدی مدرک تحصیلی پس از پایان دوران آموزش و... می‌تواند بخشی از زمینه‌های ناکارآمدی آموزش در کشور باشند. این زمینه‌ها سبب می‌شوند که اگرچه دانش‌آموز خواندن و نوشتن را فراگرفته است اما از سویی ماندگاری آموخته‌هایش از یک شب تا چند روز فراتر نمی‌رود و از سوی دیگر با الفبای زندگی اجتماعی چندان آشنا نیست و از راه‌های مختلف و بهانه‌های گوناگون هنجارهای اقتصادی، اجتماعی، اخلاقی و زیست‌محیطی را زیر پا می‌نهد و این‌گونه رفتارهای خویش را به آسانی توجیه می‌کند.

 شاید دگرگونی، کارآمدی و به روز کردن آموزش در کشور در کوتاه مدت انتظاری بی‌جا و بی‌بنیاد باشد، اما بی‌گمان جامعه و کشور نیازمند دگرگونی‌های ریشه‌ای در این زمینه است. در گام نخست اندیشمندان و کار به‌دستان آموزشی باید هدف‌های کلی آموزش را بر پایه حقوق انسانی و شهروندی دانش‌آموزان، سامان دهند و سپس با پژوهش و یاری از سامانه‌های کامیاب آموزشی در جهان و بومی‌سازی آنها، درونمایه‌ها و روش‌های دلچسب و برانگیزاننده را به سامانه آموزشی کشور وارد کنند. در جهان امروز دستیابی به داده‌های گوناگون به سختی فشار یک کلید است. پس در آموزش باید از گسترده‌گویی پرهیز و به سوی ژرفابخشی پیش رفت و گستردگی دانش را به یادگیرنده سپرد. از این‌رو می‌توان با کاهش عنوان‌ها و درونمایه‌های آموزشی، بر ژرفای آموخته‌ها افزود و با روش‌های نوین آموزش، زمیــنه پژوهشی‌کردن یادگیری را فراهم کرد تا از سویی از این رهگذر، مزه کشف و یادگیری را به دانش‌آموز چشاند و از سوی دیگر محیطی برای پرورش شهروندی اندیشمند و پژوهشگر را فراهم کرد تا در آینده سنجشگرانه‌اندیشی در جامعه رشد، گسترش یافته و نهادینه شود. با توجه به سن نوآموزان یکی از کارآترین کنش‌ها برای کارآمدی و ژرفابخشی به آموزش، گسترش شادی در محیط‌ها و فرآیندهای آموزشی است. بالا بردن سهم هنر در آموزش و برقراری کلاس‌های اختیاری برای آموزش و یادگیری هنرهای گوناگون و از آن میان موسیقی می‌تواند محیط‌های آموزشی را دلچسب‌تر و بی‌گمان در فرآوری تن و جان دانش‌آموزان کارگر افتد. بی‌گمان راه ساختن شهروندانی دانا، توانا و اندیشمند، وارد کردن رفتارهای شهروندی و آموزش درست آنهاست. نوآموز باید در مدرسه به گونه‌ای کارآ با کنش‌های شهروند شایسته آشنا شود و آموخته‌های خویش را نخست در خانه و مدرسه به کار برده، آسیب‌شناسی و سپس در جامعه پیاده کند. باشد که با این رویکردها آموزش کارآتر، شهروندان باسوادتر، جامعه بانشاط‌تر و کشور توسعه‌یافته‌تر شود.

http://bohluli.blogsky.com/

آموزش و پرورش در اسپانیا

آموزش و پرورش در اسپانیا


 آموزش پایه

تاریخچه آموزش پایه در اسپانیا به زمان تدوین مبانی سیستم آموزشی این کشور باز می گردد. این در حالی است که نخستین تعریف واقعی از سیستم آموزش پایه در سال ۱۸۷۵ میلادی همزمان با وضع آموزش عمومی ارائه شد. در این اثنا، آموزش پایه رسماً به عنوان سیستم آموزش لیبرال ارائه شده و بیش از یک قرن در راستای بهبود آموزش عمومی گام برداشت. بین سال های ۱۸۷۴ و۱۹۲۳ با اعمال تغییراتی در ساختار حکومتی، تغییراتی در سیستم آموزشی پایه برای بهبود آن اعمال شد.

در سال۱۹۳۱با اعلان موجودیت دومین حکومت جمهوری، برآموزش اجباری و پایه رایگان تأکید شد. پس از جنگ داخلی وتا سال۱۹۷۰، آموزش ابتدایی ابزاری برای انتقال عقاید و ایدئولوژی به شمار می آمد. در این اثنا، آموزش پایه به صورت آموزش های طبقه بندی شده کاتولیکی بود که دولت بر عملکرد آن نظارتی نداشت. این در حالی است که در سال ۱۹۴۵ از آموزش پایه به عنوان آموزش ملی یاد شده و مؤسسات آموزشی به ارائه آن از سال ۱۹۵۳ مبادرت کردند .

ادامه مطلب ...

مشکلات فرهنگی و راه پیشرفت؛ گفت و گو با محمود سریع القلم

مشکلات فرهنگی و راه پیشرفت؛
 گفت و گو با محمود سریع القلم
  
فرهنگیان نیوز - تدبیر:

 مشکلات فرهنگی و راه پیشرفت؛ گفت و گو با محمود سریع القلم


  مصادیق مشکلات فرهنگی ایرانیان از منظر دکتر محمود سریع القلم: 1- قبول نکردن و راحت نبودن ما ایرانیان نسبت به تفاوت‌های فکری،‌ 2- تقسیم کردن افکار به افکار درست و غلط، 3- تقسیم کردن افراد به خوب و بد و خودی و غیرخودی، 4- قبول نکردن توانایی‌ها و مهارت‌های افراد و اولویت دادن به مواضع سیاسی آنها، 5- تمایل شدید به کار با افراد ضعیف و متملق و 6- حذف افراد توانا. بخشی از مشکلات فرهنگی ما ایرانیان در مقایسه با دیگر کشورهاست که این مشکلات در فرآیند شکل نگرفتن انسجام فکری جهت توسعه‌یافتگی ایجاد شده است.

 مشکلات فرهنگی و راه پیشرفت؛ گفت و گو با محمود سریع القلم

حفظ ارزش‌هایی همچون انسانیت، معنویت و عدالت در سایه تورم دو رقمی، درآمدهای محدود و فقر قابل تصور نیست. / اصل اختلاف در ایران میان گروه‌های فکری و سیاسی است و ما هنوز گفت‌وگوی دقیق، علمی و بی‌تکلفِ فکری را میان جریان‌های مختلف آغاز نکرده‌ایم./  شهروندانی که قانون و مقررات را رعایت می‌کنند نباید مورد بی‌حرمتی دستگاه‌های تبلیغاتی قرار بگیرند.

 

متن مصاحبه دکتر  محمود سریع‌القلم با  خبرگزاری ایسنا را می خوانیم:

 

از نظر شما میان نخبگان و مردم برای جهانی شدن اجماعی وجود ندارد. چرا نخبگان در ایران قادر نیستند به اجماع نظر برسند و چگونه می‌توان به چنین اجماعی دست یافت؟

به نظر می‌رسد اجماع از دو طریق قابل دستیابی است. راه اول، اولویت داشتن قدرت ملی و اقتصادی است که راه‌های تحقق آن جهان شمول است و وقتی جریان‌ها و افراد، قدرت ملی و اقتصادی را در منظومه فعلی جهانی بپذیرند کافی است راه‌های بدست آوردن آن را "گوگل" کنند. راه دوم، از طریق متون و ادبیات مشترک میان جریان‌های سیاسی و فکری در جامعه محقق می‌شود. عامه مردم ایران در پی ثبات اقتصادی، روابط متعادل بین‌المللی و تسامح اجتماعی هستند. اصل اختلاف در ایران میان گروه‌های فکری و سیاسی است که از سرچشمه‌های مختلف بلکه متضاد فکری تغذیه می‌کنند. معتقدم به لحاظ اقتصادی و سازماندهی اجتماعی، ایران جامعه مدرن نیست اما در عین حال متون قابل توجهی از پست مدرنیزم در ایران ترجمه شده و عده‌ای را مشغول کرده است. ما هنوز گفت‌وگوی دقیق، علمی و بی‌تکلفِ فکری میان جریان‌های گوناگون را آغاز نکرده‌ایم.

من و شما در جامعه‌ای زندگی می‌کنیم با هزاران جزیره فکری و فلسفی. فارغ‌التحصیلان علوم سیاسی دانشگاه امام صادق(ع) با فارغ‌التحصیلان علوم سیاسی دانشگاه تهران در دو عالم مختلف استنباطی سیر می‌کنند و طبعاً دامنه‌های مشترک محدودی دارند و همین‌گونه است در اقتصاد، مدیریت،‌ ارتباطات و شاخه‌های دیگر علوم انسانی. انسجام فلسفی و نظری در متونی که افراد و جریان‌ها در یک جامعه بدان معتقدند، مبنای اجماع در حکمرانی است. کمونیست‌ها،‌ سوسیالیست‌ها، محافظه‌کاران و مشتقات این جریان‌ها در فرانسه عموماً از منابع مشترک استنباطی و فلسفی برخوردارند.

در واقع تعریف آنها از انسان، جامعه، کارآمدی، آزادی، عدالت و نظام بین‌الملل به هم بسیار نزدیک است و به همین دلیل توانسته‌اند یک نظام اجتماعی بسازند و با تغییر دولت‌ها، نوسان اندکی دارند. انسان مساوی است با متونی که می‌خواند. هر دانشگاهی برای خود متونی دارد و هر جریانی برای خودش تلقیات خاص خود را دارد. منافع ملی وقتی شکل می‌گیرد که در ادبیات و متون، اشتراک وجود داشته باشد. «کشور» غریب است و هرکس کار خودش را می‌کند.

 عده‌ای معتقدند اگر کشور به نظام جهانی وارد شود هویت و فرهنگ خود را از دست می‌دهد، پس نه تنها نباید به این نظام وارد شد بلکه باید با آن مقابله کرد. آیا می‌توان با حفظ هویت و فرهنگ خود به نظام بین‌الملل وارد شویم؟

این پرسش دو فرض دارد که قابل مناقشه هستند. اول، اینکه ما در کشور از یک هویت و فرهنگ منسجم و یک شکلی برخورداریم که این فرهنگ در اثر تعامل گسترده‌ بین‌المللی از بین می‌رود. اگر کسی فقط با مکانیزم مشاهده در خیابان‌ها، شهرها، ادارات،‌ رستوران‌ها و دانشگاه‌ها مطالعه انجام دهد به سرعت به این نتیجه می‌رسد که ما در جامعه‌ای با تعدد فرهنگ‌ها و هویت‌ها زندگی می‌کنیم. فرض قابل مناقشه دوم این است که ما در شرایط فعلی در انزوای کامل فرهنگی و هویتی از جهان زندگی می‌کنیم و باید آن را حفظ کنیم که به نظر می‌رسد این فرض صحیح نباشد.

ما برای اینکه ده‌ها هواپیما را مجدداً به پرواز در بیاوریم با شرکت‌های تولید قطعات در تماس هستیم. برای تکمیل اتوبان دو طبقه صدر از کارشناسان خارجی مشاوره گرفته‌ایم. در تأسیسات، خودرو، نفت و گاز،‌ سیمان و ده‌ها پروژه دیگر با بیش از سیصد شرکت خارجی همکاری داریم. با غربی‌ها مذاکره می‌کنیم تا تحریم‌ها را بردارند و نظام بانکی ما را به روی جهان باز کنند تا نفت ایران به فروش برسد. می‌گوییم باید گردشگران خارجی افزایش پیدا کنند. حدود سه میلیون ایرانی به عنوان گردشگر به ترکیه می‌روند. سالی حدود 5 هزار نخبه ایرانی عمدتاً به غرب مهاجرت می‌کنند. در سال چند میلیون زائر به عتبات عالیات و عمره و تمتع می‌روند. فقط آلمان حدود 50 هزار ویزای شنگن برای ایرانیان صادر می‌کند. 6 هزار ایرانی به عنوان دانشجو در آمریکا تحصیل می‌کنند. 6 میلیون ایرانی با حدود 500 میلیارد دلار دارایی در خارج از ایران کار و زندگی می‌کنند.

آیا ما به نظام بین‌الملل وارد نشده‌ایم؟ عموم ما یک کامپیوتر شخصی داریم و تقریباً همه یک موبایل در کیف خود حمل می‌کنند. شما در فرودگاه بین‌المللی امام در گوشه‌ای بایستید و مردم را مشاهده کنید که چگونه بچه و بزرگ، چه شوقی برای سفر به خارج دارند. شما چند خانواده اعم از مذهبی و غیرمذهبی می‌شناسید که فرزندان خود را برای تحصیلات به مسکو فرستاده باشند؟ من می‌توانم یک ساعت دیگر در مورد اینکه تا چه میزان جامعه ما به بین‌المللی شدن علاقه دارد صحبت کنم.

ما نمی‌توانیم مسائل را ذهنی،‌ تجزیه و تحلیل کنیم. ما باید واقعی باشیم. جامعه ما گرایش مذهبی دارد ولی ضمناً بهترین یخچال آلمان، اتومبیل ژاپن و نرم‌افزار آمریکایی را می‌خواهد. البته اینها اصلاً منفی نیست بلکه نشان‌دهنده این است که جامعه عاقل است که هم هویت خود را حفظ کرده و هم می‌خواهد بهترین‌های این جهان را در اختیار داشته باشد. بنابراین، ما به نظام بین‌الملل وارد شده‌ایم.

 شما معتقدید برای دستیابی به توسعه باید با ادبیات اقتصادی صحبت کرد؛ آیا صحبت با ادبیات اقتصادی موجب نمی‌شود که ارزش‌های جامعه و نظام به انزوا برود؟

اگر منظور از ادبیات اقتصادی توجه به ثبات اقتصادی و رفع نیازهای اولیه یک جامعه باشد، بلی، این صحیح است. انسان اول به بقا و تأمین نیازهای اولیه خود فکر می‌کند. اکثریت مطلق اینگونه هستند. نباید انتظار داشته باشیم همه را زاهد کنیم. واقعیت این است که فقر، تبعات منفی فراوانی دارد. به همین دلیل، طبقه متوسط بنیان سلامتیِ روانی و اجتماعی یک کشور است چون از مراحل اولیه نیاز عبور کرده و سپس به فکر، فرهنگ،‌ تمدن‌، منافع ملی‌، عدالت،‌ صداقت و آزادی است.

 با چه سازوکاری می‌توان دید منفی عده‌ای در کشور را نسبت به نظام بین‌الملل اصلاح کرد؟

به چند شیوه می‌توان دید منفی این افراد را اصلاح کرد. اول، اینکه این افراد به ترکیه، امارات، مالزی و کره جنوبی سفر کنند و از نزدیک، کارخانه‌ها،‌ دانشگاه‌ها،‌ سیستم‌ها و بوروکراسی‌ها را ببینند و مقایسه کنند. بزرگترین کاری که یک سیستم برای مردم خود باید انجام دهد این است که فرصت مقایسه را برای شهروندان تسهیل کند. البته مطالعه متون متفاوت و آشنایی با ادبیات اقتصادی و سیاسی رایج در جهان و معاشرت با غیرخودی‌ها نیز از دیگر راه‌های اصلاح این دیدگاه است.

 در دنیای امروز با چه الگویی به سمت توسعه برویم؟

سپردن امور اقتصادی به صورت رقابتی به دست مردم و تمرکز بر تولید کالا و ارائه خدمات به صورت منطقه‌ای و بین‌المللی و کسب تدریجی سهم بازار در پاره‌ای از کالاها و خدمات راه دستیابی به توسعه است. نتیجۀ ایجاد اشتغال و تولید،‌ ثروت برای همه خواهد بود. نقش دولت صرفاً نظارت بر قانون، تنظیم سیستم مالیاتی عادلانه‌، ایجاد امنیت و روابط معتدل بین‌المللی است. قوه مقننه در حفظ حاکمیت ملی،‌ هویت ملی و امنیت ملی نقش اساسی دارد.

از نظر شما فرهنگ مهمترین مشکل رشدیافتگی کشور است؛ بصورت مصداقی بیان کنید که ما چه مشکلاتی فرهنگی داریم و ساز و کار حل آنها چیست؟

1- قبول نکردن و راحت نبودن ما ایرانیان نسبت به تفاوت‌های فکری،‌ 2- تقسیم کردن افکار به افکار درست و غلط، 3- تقسیم کردن افراد به خوب و بد و خودی و غیرخودی، 4- قبول نکردن توانایی‌ها و مهارت‌های افراد و اولویت دادن به مواضع سیاسی آنها، 5- تمایل شدید به کار با افراد ضعیف و متملق و 6- حذف افراد توانا. بخشی از مشکلات فرهنگی ما ایرانیان در مقایسه با دیگر کشورهاست که این مشکلات در فرآیند شکل نگرفتن انسجام فکری جهت توسعه‌یافتگی ایجاد شده است.

این فرهنگ که غلظت‌های متفاوتی از آنها در افراد وجود دارد، عموما ضد توسعه است. توسعه،‌ مبنای شهروندی می‌طلبد و همه مردم به تناسب ظرفیت‌های فکری و مهارتی در فرآیند توسعه مشارکت می‌کنند. خوب و بد،‌ خودی و غیرخودی ندارند و ملاک، توانایی، تخصص، مهارت،‌ دقت، وجدان کاری و تعهد به کشور است. CNN به آقای فرید زکریا نگفت که شما مسلمان هستید،‌ از بمبئی آمدید، لهجه دارید‌، قیافه شرقی دارید. بنابراین، نمی‌توانید برای ما کار کنید. آنها گفتند چه مهارتی دارید و چه میزان توان مدیریت فکر و مدیریت یک برنامه را دارید و به چه میزان قادر هستید ارتباط مثبتی برقرار کنید. با همین منطق یک ایرانی نماینده پارلمان هلند می‌شود یا یک ایرانی دیگر سخنگوی یک حزب آلمانی می‌شود و یا مشاور رئیس‌جمهور آمریکا می‌شود.

افرادی که با توانایی‌ها و ظرفیت‌ها و فکر انسان‌ها آشنا نیستند صرفا به مسائل ظاهری و حاشیه‌ای توجه می‌کنند. البته هر فردی مساوی است با سطح فکری خاص و به خصوص مکانی که درس خوانده و با کسانی که مشارکت کرده است. خیلی نباید انتظار داشت.

 از نظر شما به دلیل وجود ساختارهای غیردموکراتیک در تاریخ ایران فرهنگ سیاسی غیرمدنی در ایران شکل گرفته که با تغییر این ساختارها این فرهنگ همچنان وجود دارد. چگونه می‌توان فرهنگ سیاسی ایران را متناسب با نظام مدرن و توسعه‌یافته به لحاظ سیاسی تغییر داد؟

اگر بخواهیم اهتمام میان‌مدت و درازمدت بکنیم، مبنای تحول کار آموزشی است؛ آموزش در مدارس و رسانه‌هاست. این روش زمان قابل توجهی را در بر می‌گیرد اما اهتمام کوتاه مدت بر دو ستون بنا می‌شود؛ اول، کار بین‌المللی و در کوران روابط بین‌المللی تجارت،‌ فناوری،‌ تولید و برون‌سپاری قرار گرفتن و دوم، کار اقتصادی که موجب می‌شود شهروندان استانداردهای خود را جهانی کنند چون فراتر از نهاد دولت باید زحمت بکشند، رقابت کنند،‌ فکر کنند و بازاریابی کنند. کار اقتصادی و بین‌المللی به سرعت، سطح جامعه را ارتقا می‌بخشد.

ایرانی‌ها در امارات،‌ ترکیه،‌ مالزی و کشورهای غربی نشان داده‌اند که در این نوع امور توانایی دارند. هوش یادگیری و تحصیلی ایرانیان برخلاف هوش اجتماعی آنها بسیار قوی است. بنابراین، در جامعه ایرانی استعداد کار اقتصادی و کار بین‌المللی وجود دارد. مفروض بنیادی این بحث به این صورت است که وقتی کار اقتصادی وسعت یافت در فرایندی بر نحوه رفتار‌، کردار، سازماندهی اجتماعی، مدیریت سیاسی و ضرورت کار جمعی اثر می‌گذارد. این تجربۀ هم غرب و هم آسیاست.

یکی از مشکلات فرهنگ سیاسی ما، شکاف دولت و ملت است که گاه این شکاف زیاد و گاه کم شده ولی به هر حال این شکاف وجود داشته است. با چه ساز و کاری می‌توان این شکاف را به حداقل رساند؟

اولین شرط عملی روانی و سیاسی آن یکسان شمردن همه شهروندان است. هر فرد ایرانی باید از دید دولت و حاکمیت محترم باشد ولو اینکه افکار او متفاوت باشد مادامی که فرد مخل امنیت کشور نیست و طبق قانون و مقررات زندگی می‌کند نباید مورد بی‌احترامی و بی‌حرمتی دستگاه تبلیغاتی اعم از تلویزیون، رسانه‌ها و روزنامه‌ها قرار بگیرد. به عنوان مثال باید در نظر داشت که بی‌احترامی به یک هنرمند قبل از اینکه به لحاظ سیاسی کار درستی باشد، از لحاظ اجتماعی و روانشناسی اجتماعی، نوعی بی‌خردی است. هنرمند که میلیون‌ها نفر حامی دارد می‌تواند از این ظرفیت برای وسعت دادن فعالیت‌های خود استفاده کند. البته وقتی حسد،‌ کینه و خشم جای عقلانیت را بگیرد این اتفاق‌ها صورت می‌پذیرد.

یکی از ویژگی‌های مثبت روحانیون در ایران، مردم‌دار بودن آنهاست. آنها با عموم اقشار ارتباط برقرار کرده و تعامل می‌کنند اما زیر مجموعه‌ها گاه تندرو هستند و از روان‌شناسی قوی مانند افراد روحانی برخوردار نیستند. در ایران بعضی اوقات، احترام و محبت کارسازتر از استدلال است. طبیعی است از این روش هم می‌توان به نحوه احسن در مقاطع خاص استفاده کرد. البته متاسفانه چپ‌زدگی و وجود فرهنگ کمونیستی که دائما در پی برچسب زدن به افراد بوده است جای فرهنگ تسامح و خویشتن‌داری اصیل ایرانی - دینی ما را گرفته است.

البته من ملاحظه‌ای دارم و آن این است که خیلی از این جریان‌ها،‌ سایت‌ها و افرادی که صنعت و تخصص آنها ایجاد شکاف میان ملت و حاکمیت است خیلی نسبت به آنچه که انجام می‌دهند آگاه نیستند. عموماً این افراد ضعیف هستند. شخصی که تواناست و تخصص دارد و تربیت اصیل شده است طبعاً اینگونه رفتارها را نخواهد داشت چون به شدت برای خود احترام قائل است. ممکن است اصالت در سطح جهانی خیلی اهمیت نداشته باشد ولی اعتقاد دارم در ایران هنوز مهم است و نقش دارد.

دومین مسأله، در از میان برداشتن شکاف دولت و ملت، تمرکز بر حل و فصل مسائل زندگی مردم ایران است. حاکمیت و دولت هر کشوری فقط و منحصراً دو وظیفه بیشتر ندارد؛ یکی مدیریت کارآمد اقتصادی و دیگری ایجاد امنیت. سایر امور دست خود مردم و جامعه مدنی است. وقتی هوا سالم باشد، ادارات کارآمد باشند، نرخ تورم حداکثر دو درصد باشد، بتوان با گذرنامه ایرانی به 135 کشور (مانند مالزی) سفر کرد، وقتی ایرانی را تروریست خطاب نکنند، وقتی ورود و انجام تشریفات به فروردگاه بین‌المللی برای یک شهروند عادی دو ساعت و 15 دقیقه طول نکشد، وقتی جاده‌ها امن باشند، وقتی بیت‌المال حساب و کتاب داشته باشد، وقتی امور با آیین‌نامه اداره شود، وقتی رسانه‌های ملی، خودی و غیرخودی نداشته باشند، وقتی اخذ وام بانکی برای همه از مراحل حقوقی مشترکی برخوردار باشد، دیگر به فرمایش شما می‌توان شکاف‌ها را به حداقل رساند.

همانطوریکه از مصادیق فوق ملاحظه می‌کنید اصل بر کارآمدی است و ماهیت کارآمدی، غیرسیاسی است یعنی سپردن امور به افراد متخصص است. من طی یادداشتی در 5 ماه گذشته تجربه خودم را در فرودگاه زوریخ که ناگهان وزیر خارجه سوئد را در صف تحویل چمدان دیده بودم در رسانه‌ها برشمردم. اینکه وزیر خارجه سوئد که کشور محترم و متمدنی در جهان است اینقدر ساده و مانند دیگران در صف تحویل چمدان در فرودگاه بیایستد و ‌خدم وحشم و ده‌ها خبرنگار او را همراهی نکنند واقعاً یک ارزش است و آفرین به حکومت،‌ دولت و ملت سوئد که چنین سیستمی را طراحی کرده‌اند که حتی از یک کرون سوئد کسی نمی‌تواند سوءاستفاده کند.

آقای کارل بیلت وزیر امور خارجه سوئد به قدری آرام‌، بی‌تکلف، بی‌افاده و اخلاقی رفتار می‌کرد که گویی اصول کافی ما را ده‌ها بار خوانده است. او نه محافظ داشت نه منشی نه کسی که کیف او را بردارد و نه خبرنگاران دنبال او می‌دویدند. من طی مدتی که او را می‌شناسم که وی فردی کنجکاو است مرتب سوال می‌کند و در پی یادگیری است، یکبار در مورد دموکراسی در مصر صحبت می‌کردیم، نحوه سوال کردن او خیلی جالب بود. او می‌گفت من چند نظر دارم که می‌خواهم آنها را محک بزنم و ببینم تا چه میزان نزدیک به حقیقت فکر می‌کنم. ما چند وزیر در فرهنگ خودمان می‌شناسیم که حتی در ناخودآگاه خود حس کنند که می‌توانند از دیگران بیاموزند و سوال کنند؟

من به شدت، هم به عنوان یک ایرانی و هم به عنوان یک مسلمان اعتقاد دارم که اخلاق و مدنیت انسان به مراتب مهم‌تر از مواضع سیاسی اوست. مواضع سیاسی، سیال هستند و با دانش بیشتر قابلیت بهتر شدن و دقیق‌تر شدن را دارند ولی مدنیت و اخلاق انسان به مراتب بنیادی‌تر است. اگر شما دقت و تجربه کنید در جلساتی که در کشور ما تشکیل می‌شود افراد بیشتر اظهارنظر می‌کنند تا سوال.

در مجموع رفتار حاکمان در کم کردن شکاف‌ها تعیین کننده است باید از آسیایی‌ها آموخت که حکمرانی را به سمت قانون‌، قاعده،‌ اساسنامه، آئین‌نامه و مقررات سوق دادند و روابط فردی، ارادت‌ها و وفاداری‌های فردی را به حداقل رسانده‌اند.

 شما معتقدید در راه توسعه‌یافتگی کشور، ساختارها 75 درصد و افراد 25 درصد دچار مشکل هستند. چگونه می‌توان این ساختارها را اصلاح کرد؟

این سوال در ادامه سوال قبلی در مسیر منطقی آن است. طراحی و نهادینه کردن ساختارها بزرگترین چالش‌های حکمرانی است. طبیعی است که نقش انسان،‌ اراده انسان، سلیقه او و حتی مزاج او را نباید نادیده گرفت اما سوال اساسی این است و تا چه میزان اینگونه گرایش‌ها را به حداقل رساند و در مقابل، جایگاه قاعده‌، قانون، مقررات و ضابطه را پررنگ کرده و به اکثریت رساند.

رعایت قاعده و قانون نوعی سرمایه اجتماعی است که آسیایی‌ها در فرهنگ خود داشتند و وقتی امر توسعه اقتصادی را قبول کردند،‌ سرمایه اجتماعی قاعده‌پذیری و مقررات‌پذیری به استمداد آنها آمد و امپراطوری‌ قدرت اقتصادی را طی سه دهه بنا کرد. به عبارت دیگر، حکومت‌های آسیایی نیاز نداشتند آموزش قاعده‌پذیری دهند کما اینکه طی قرون 17 و 18 و بخشی از قرن 19 این امر در اروپا و آمریکایی شمالی تحقق پیدا کرد. تحقق آن نیز تا اندازه قابل توجهی از طریق جامعه مدنی، شرکت‌ها،‌ بنگاه‌های خصوصی و سپس حکومت‌ها صورت گرفت.

اگر قرار باشد ساختارسازی شود ابتدا باید حکمرانان و سپس جامعه، قاعده‌پذیری را در همه امور بپذیرند. ساختارسازی در اقتصاد، مدیریت شهری، نظام بانکی،‌ سیاست خارجی و غیره یعنی انجام امور بر اساس اصول و مبانی و قواعد مورد اجماع و مورد توافق. البته با بروز مشکلات و نارسایی‌ها می‌توان مقررات را اصلاح کرد و تکامل بخشید.

تاریخ کشور ما عمدتاً تاریخ برجسته بودن افراد است تا قواعد. ضمن اینکه افراد همیشه مهم هستند ولی عمل در قالب اصول قواعد و مقررات است که پیشرفت را به ارمغان می‌آورد. من به یکی از نکاتی که قبلاً اشاره کردم مجددا ارجاع می‌دهم که توسعه‌یافتگی یک تصمیم است یعنی اگر بخواهیم توسعه پیدا کنیم باید اصولی را بپذیریم و به آنها پایبند باشیم.

از اصول کلیدی، قاعده‌مند رفتار کردن به خصوص در عرصه‌های اقتصادی، مالی و تجاری است که باید این حوزه‌ها به شدت شفاف بوده و بر اساس مقررات و پیش‌بینی باشند. این همان ساختارسازی است. اگر مقررات قابل قواعد ملاک باشند، اختلاف و اصطکاک و تنش وجود نخواهد داشت. مهمترین مسئولیت ساختارسازی نزد نخبگان سیاسی کشور است.

گفت‌وگو از خبرنگار سیاسی ایسنا: محسن فرامرزی

www.farhangiannews.i

کنفرانس بین المللی مدیریت در قرن 21

کنفرانس بین المللی مدیریت در قرن 21
  
فرهنگیان نیوز - تدبیر:

آخرین فراخوان کنفرانس بین المللی مدیریت در قرن 21 - مرداد 93
مشاهده همه همایش های manager    
سطح برگزاریبین المللی
محورهای همایش------------

مدیریت جهادی
اقتصاد مقاومتی
مدیریت دانش
مدیریت کیفیت ، بهره وری و تعالی سازمانی
خلاقیت ، نوآوری و کارآفرینی
مدیریت تولید ، فرآیند و عملیات
توسعه اقتصادی، تولید و مدیریت مالی
مدیریت سیستم ها و فناوری اطلاعات
مدیریت استراتژیک
مدیریت منابع انسانی و رفتارسازمانی
مدیریت تکنولوژی ، تحقیق و توسعه
مدیریت بازار
مدیریت آینده پژوهی
مدیریت آموزشی
مدیریت ورزشی
مدیریت بانکداری
مدیریت بیمه
مدیریت پروژه
مدیریت رسانه
محورهای همایش    
برگزار کنندگان: موسسه مدیران ایده پرداز
و با همکاری:
انجمن مدیریت ایران
مرکزآموزش بازرگانی
مهلت ارسال چکیده مقالات:
مهلت ارسال متن کامل مقالات: تا 12 تیر 1393 تمدید گردید
تاریخ برگزاری همایش: 16 و 17 مرداد 1393
سایت همایش: icm21.wconference.com
تلفن تماس دبیرخانه: 021-88947688
آدرس دبیرخانه: تهران، میدان ولیعصر،جنب بانک رفاه،ساختمان 314، طبقه دوم ،واحد شمالی
محل برگزاری: تهران - مرکز همایشهای بین المللی صداو سیما

ایمیل: info@icm21.ir

سیاسی کاری در نظام آموزشی خیانت به توسعه فرهنگی است

سیاسی کاری در نظام آموزشی خیانت به توسعه فرهنگی است
/ لزوم تغییر نگاه به آموزش و پرورش
  
فرهنگیان نیوز - تدبیر:

میانه – خبرگزاری مهر: نماینده مردم میانه در مجلس شورای اسلامی، سیاسی کاری و عزل و نصب های سیاسی در سیستم آموزشی کشور را خیانت به توسعه فرهنگی و انتقال ارزش ها دانست.

به گزارش خبرنگار مهر، محمد علی مددی چهارشنبه در گفتگو با خبرنگاران، ارزش نهادن به فرهنگیان را به عنوان عوامل انتقال ارزش ها و توسعه حوزه فرهنگ ضروری دانست و گفت: اگر به دنبال موفقیت در این زمینه ها هستیم، باید مشکلات و دغدغه های معیشتی معلمان را برطرف کنیم در حالی که افزایش 16 درصدی حقوق نیروهای آموزش و پرورش با وجود تورم 120درصدی و در مقابل افزایش 80 درصدی حقوق کارمندان دادگستری در سال جدید ناقض این مهم است.

این نماینده مجلس شورای اسلامی در ادامه تاکید کرد: باید نگاه مصرف گرایی دولت به آموزش و پرورش به تولید کننده تغییر کرده و در خصوص معیشت نیروهای آموزش و پرورش توجه ویژه ای صورت گیرد چرا که این بخش عامل مهمی در انتقال فرهنگ به نسل های آینده و پایداری نظام است و دغدغه فرهنگی رهبر فرزانه انقلاب نیز نتیجه تغییر نکردن نگاه و توجه دولت به آموزش و پرورش است.

مددی با اشاره به اقدامات مجلس در رسیدگی به وضعیت معیشت فرهنگیان خاطر نشان شد: کمیسیون فرهنگی با جلساتی که با وزیر آموزش و پرورش داشته، طرح هایی را برای حفظ حرمت و کرامت نیروهای آموزش و پرورش آماده و پیشنهاد کرده که نگاه ویژه به یکی از فرزندان معلمان در جریان استخدام های کشوری، از جمله آن هاست.

وی بیمه طلایی فرهنگیان را از دیگر مشکلات جدی این قشر عنوان و تصریح کرد: با وجود مطرح کردن این مشکل، جواب قانع کننده ای از سوی مسوولان داده نشده و متاسفانه توجیه دولت در کم لطفی به فرهنگیان، گستردگی این نهاد است در حالی که کار و رسالت سنگین آنها در تربیت آیندگان جامعه مورد نظر قرار نمی گیرد.

عضو کمیسیون اقتصادی مجلس، سیاسی کاری در آموزش و پرورش و آموزش عالی را بدلیل تاثیر این نهادها در تربیت مدیران نسل های آینده جامعه، خیانت در توسعه فرهنگی و انتقال ارزش ها دانست و افزود: رایج بودن رشوه و رابطه در ادارات نتیجه غفلت از موضوع فرهنگ بوده چرا که بی توجهی به عاملان انتقال فرهنگ از نظر معیشتی و جایگاه اجتماعی، نتیجه منفی دارد و باید دولت متوجه باشد که هزینه کردن در این بخش سرمایه گذاری است.

مددی در پایان مدیران امروز را تربیت شدگان 35 سال گذشته توسط معلمان برشمرد و تاکید کرد: اگر دولت به نیروهای آموزش و پرورش از لحاظ معیشتی و جایگاه اجتماعی توجه کند و فرهنگیان همین توجه را به دانش آموزان داشته باشند، به یقین مدیران آینده کسانی خواهند بود که خدمت به مردم را عبادت می دانند نه اینکه به فکر ارتشا باشند.

www.farhangiannews.i

ادامه اعتصاب معلمان در کانادا

ادامه اعتصاب معلمان در کانادا
 دولت همچنان بی اعتنا
  
فرهنگیان نیوز - تدبیر:

ادامه اعتصاب معلمان در کانادا/ دولت همچنان بی اعتنابیش از 5 هفته از آغاز اعتصاب معلمان در کانادا آن هم در آخرین روزهای سال تحصیلی در اعتراض به سیاست های جدید دولت محلی در کاهش حقوق و مزایای آنها می گذرد، اما به نظر می رسد که دولت کانادا هنوز هم تمایلی به شنیدن صدای آنها ندارد.
خبرگزاری فارس: ادامه اعتصاب معلمان در کانادا/ دولت همچنان بی اعتنا

به گزارش خبرگزاری فارس به نقل از شبکه «سی بی اس»، همزمان با برگزاری روزهای پایانی که البته حساس ترین و سرنوشت سازترین روزها برای دانش آموزان تلقی می شود، دولت کانادا با بی اعتنایی به درخواست معلمان برای افزایش حقوق و مزایا آشوبی را به پا کرده که بدون شک بر سرنوشت دانش آموزان این کشور بی تأثیر نیز نبوده است.

اواخر ماه مه یعنی حدود یک ماه پیش بود که خبرهایی درباره کاهش حقوق معلمان در ایالت «بریتیش کلمبیا» کانادا منتشر شد.

بلافاصله پس از اعلام این خبر معلمان در سراسر این ایالت بزرگ کانادا اعلام کردند که چنین تصمیمات دولت را نخواهند پذیرفت و به منظور نشان دادن اعتراض خود دست به اعتصابی سراسری زدند. از همان زمان بود که اعتصاب بیش از 41 هزار معلم در ایالت «بریتیش کلمبیا» به صورت چرخشی آغاز شد.

دولت «بریتیش کلمبیا» اعلام کرده بود حقوق معلمان را کاهش می‌دهد چرا که معلمان از ماه‎های گذشته بخش‌هایی از فعالیت‌های فوق برنامه خود را به حالت تعلیق درآورده بودند. این در حالی است که معلمان نیز می گویند تعداد دانش‌آموزان در کلاس‌ها بالاست و نمی‌توانند به این همه شاگرد رسیدگی کنند. آنها خواستا افزایش گنجایش کلاس های درس هستند و در عوض رسیدگی به شاگردان بیشتر در کلاس های بزرگتر می خواهند حقوقشان هم به همان نسبت افزایش یابد. اما دولت نمی پذیرد و با اصرار بر موضع خود گفته که حقوق معلمان را کاهش خواهد داد.

هفته آخر خردادماه بود که پس از اعتصاب 3 هفته ای معلمان به صورت شیفتی، اتحادیه معلمان در بریتیش کلمبیا با ارزیابی اوضاع مشاهده کرد که ظاهرا این اقدام اعتراضی معلمان نتوانسته دولت را راضی کند تا دست کم به بخشی از خواسته های آنها توجه شود. از همین رو این اتحادیه تصمیم می گیرد تا رأی گیری سراسری را میان اعضای خود برگزار کند. در این رأی گیری که روزهای 19 و 20 خرداد انجام شد، 86 درصد از معلمان این ایالت به اعتصاب همه جانبه رأی مثبت می دهند. از همین جا بود که مسائل جدی تر شد.

حال دیگر والدین دانش آموزان هم نگران شده بودند چرا که قرار بود به دلیل این اعتصاب سراسری مدارس دست کم 9 روز زودتر از موعد مقرر یعنی 16 ژوئن تعطیل شود.

روزنامه «ونکوور سان» در گزارش خود نوشت: به نظر نمی‌رسد همه چیز به همین سادگی انجام شود و نبود معلمان حتما تاثیری جدی بر روند امتحانات خواهد گذاشت. دانش‌آموزان بدون حضور ناظران مطلع سر امتحان‌ها دچار دردسر خواهند شد و تصحیح ورقه‌ها هم به این آسانی‌ نخواهد بود.

بسیاری از والدین دانش آموزان در هفته های نخست اعتصاب نگران وضعیت و تکلیف فرزندانشان بودند اما مدتی بعد خبرهایی منتشر شد که نشان می داد افکار عمومی در ایالت بریتیش کلمبیا حق را به معلمان می دهد و طرف آنها را می گیرد.

شبکه «سی تی وی» کانادا نظرسنجی در سراسر ایالت بریتیش کلمبیا برگزار کرد که نتایج آن از حمایت دست کم 50 درصدی مردم از معلمان و حقوق آنها در رابطه با دستمزد و قراردادهایشان حکایت داشت. در این نظرسنجی تنها 37 درصد از مردم از سیاست دولت محلی بریتیش کلمبیا برای کاهش دستمزد معلمان حمایت کردند.

این نظرسنجی در روزهای 17 تا 19 ماه ژوئن (27 تا 29 خردادماه) انجام شده بود.

ظاهرا بارها مقاماتی از سوی اتحادیه معلمان بریتیش کلمبیا برای رفع این مسئله و مناقشات بوجود آمده که بیش از هر چیز بر دانش آموزان و سرنوشت آنها در این روزهای پایانی سال تحصیلی شان تأثیرگذار بود، تعیین شده بودند اما هر یک از این مذاکره کنندگان به نحوی از تلاش برای رفع این مسئله و مناقشه بوجود آمده باز مانده است.

آخرین فردی که به عنوان میانجی گر برای رفع این مشکل معرفی شده بود، «وینس ردی» همان مذاکره کننده با تجربه ای بود که سال 2005 موفق شد اختلافات بوجود آمده میان اتحادیه معلمان و دولت بریتیش کلمبیا را پس از حدود سه هفته اعتصاب سراسری معلمان حل کند و هر دو طرف را در این اختلاف بوجود آمده راضی کند. اما این بار به نظر می رسد که وی هنوز پیشنهاد مطرح شده برای میانجی گری میان دولت و اتحادیه معلمان را نپذیرفته است.

«وینست ردی» فعال حقوق کارگران در ایالت بریتیش کلمبیا بوده و طی سال ها و دهه های گذشته موفق شده بسیاری از حقوق کارکنان و کارگران را به آنها باز گرداند، اما این بار خبرهایی منتشر شده که از استعفای وی از این پروژه جدید حکایت دارد. دفتر وینست اعلام کرده که برنامه کاری او تا مدت ها پر است و هیچ جای خالی برای انجام مذاکرات جدید میان معلمان و دولت بریتیش کلمبیا وجود ندارد.

«کالین هنسن» وزیر دارایی سابق بریتیش کلمبیا اعلام کرد که به نظر می رسد این بار طرفین اختلافات بسیاری دارند که شاید وینسنت ردی نیز نتواند آنها را به یکدیگر نزدیک کند تا فاصله بوجود آمده تا حدودی کمتر شود.

وی افزود: اتحادیه معلمان بریتیش کلمبیا به تلاش خود برای پیدا کردن یک میانجیگر جدید برای مذاکره با دولت محلی ادامه می دهد. اما تصور نمی کنم حتی مذاکرات آینده نیز بتواند مسئله ای را حل کند.

اتحادیه معلمان بریتیش کلمبیا روز پنج شنبه گذشته از «کریستی کلارک» نخست وزیر دولت محلی این ایالت خواسته بود تا پس از دو روز مذاکرات بی ثمر، این بار «وینسنت ردی» را به عنوان میانجیگر و مذاکره کننده در این اختلافات منصوب کند و وی را به عنوان تنها امید خود برای رسیدن به راه حل با دولت معرفی کرده بود. روز جمعه دولت محلی با انتصاب وینسنت ردی موافقت کرد اما منابع خبری روز شنبه بود که اعلام کردند وی فرصت پذیرفتن این پرونده را ندارد.

«پیتر فسبندر» وزیر آموزش و پرورش ایالت بریتیش کلمبیا هفته گذشته اعلام کرد که دولت و اتحادیه معلمان به توافق نهایی حتی «نزدیک هم نشده اند».

هنوز مشخص نیست مذاکرات آتی چه زمانی برگزار می شود، اما اعتصاب ها همچنان ادامه دارد و دانش آموزان و خانواده هایشان در این میان بلاتکلیف مانده اند.

www.farhangiannews.i

طرح رتبه بندی معلمان در کمیسیون اجتماعی دولت مراحل پایانی را طی می‌کند

طرح رتبه بندی معلمان
 در کمیسیون اجتماعی دولت مراحل پایانی را طی می‌کند
  
فرهنگیان نیوز - تدبیر:

وزیر آموزش و پرورش گفت: طرح «رتبه بندی معلمان» مراحل پایانی را درکمیسیون اجتماعی دولت می گذراند، اجرای این طرح باعث حرفه ای شدن شغل معلمی می شود.

 مرکز اطلاع‌رسانی و روابط عمومی وزارت آموزش و پرورش، علی اصغر فانی در دیدار مجمع نمایندگان مجلس شورای اسلامی، مدیرکل و استاندار آذربایجان غربی اظهار کرد: «نقل و انتقالات» بی ضابطه نیروها یکی از عوامل توسعه نامتوازن نیروها در سال های اخیر است و امیدواریم با جذب نیرو توسط دانشگاه فرهنگیان براساس سیاست «بومی پذیری» ساماندهی نیروی انسانی در این وزارتخانه به شکل مطلوب صورت بگیرد.

فانی با اشاره به وجود 31 هزار کلاس نیمه کاره در کشور، عنوان کرد: اگر نمایندگان از محل ماده 180 قانون بودجه 50 درصد و آموزش و پرورش هم 50 درصد دیگر هزینه تکمیل این واحدها را بپردازند بخش بزرگی از نیاز آموزش و پرورش به فضاهای آموزشی حل خواهد شد.

وزیر آموزش و پرورش با بیان این که 500 هزار صندلی خالی در مدارس غیردولتی وجود دارد، افزود: در تلاش هستیم از فضای خالی مدارس در قالب «خرید خدمات آموزشی» استفاده کنیم تا ضمن تامین نیاز آموزشی دانش‌آموزان، برخی موسسین مدارس غیردولتی را نیز از ورشکستگی نجات دهیم.

وی از دوبرابرشدن بودجه «مدارس شبانه روزی» و «روستا مرکزی» در سال تحصیلی جدید خبر داد و خطاب به استاندار آذربایجان غربی گفت: در شورای آموزش و پرورش استان، سهم بودجه های عمرانی را افزایش دهید تا آموزش و پرورش در فضایی بهتر از گذشته بتواند خدمت رسانی بیشتر داشته باشد.

وزیر آموزش و پرورش با بیان این که بررسی طرح «رتبه بندی معلمان» مراحل پایانی را درکمیسیون اجتماعی دولت می گذراند، گفت: اجرای این طرح باعث حرفه ای شدن شغل معلمی می شود.

http://www.farhangiannews.ir/

دکتر ربیعی در سخنرانی مجمع عمومی سازمان بین المللی کار

 

دکتر ربیعی در سخنرانی مجمع عمومی
 سازمان بین المللی کار
: عضویت ایران در هیات مدیره سازمان بین المللی کار نشان دهنده جایگاه مهم جمهوری اسلامی در عرصه بین الملل است
وی گفت: این مجمع موجب می شود تجارب دولت ها و شرکای اجتماعی تبادل شود و ما با حضور در هیات مدیره نقش بیشتری را در عرصه جهانی کار ایفا خواهیم کرد. دکتر ربیعی گفت: با تلاش های صورت گرفته ایران به عضویت هیات مدیره درآمد و این در عرصه روابط بین المللی نشان دهنده جایگاه مهم جمهوری اسلامی ایران است و می تواند مسیر را برای توسعه مسائل مرتبط با کار و اشتغال با سایر کشورها مهیا کند. متن سخنرانی دکتر علی ربیعی وزیر تعاون، کار و رفاه اجتماعی در یکصدوسومین اجلاس سازمان بین المللی کار به این شرح است

ادامه مطلب ...

نگاهی به ساختار و عملکرد اتحادیه آموزشی آلمان (GEW)

نگاهی به ساختار و عملکرد اتحادیه آموزشی آلمان (GEW)


نسرین هزاره مقدم


با این که بیشتر مدارس آلمان دولتی هستند، اما تعداد مدارس خصوصی هم کم نیست. GEW در این زمینه، رویکردی برابری طلبانه دارد: یک مدرسه و یک سیستم آموزشی برای همه. نه به تبعیض و نه به تفاوت در ساختار تحصیلی.

………………………………………………….

GEW، اتحادیه بخش آموزش آلمان و عضو کنفدراسیون اتحادیه های صنفی این کشور(DGB) است.  گستردگی در حوزه عملکرد GEW بسیار جالب توجه است، این اتحادیه، سازماندهی کارکنان مدارس، دانشگاهها، مراکز پیش دبستانی و آموزشگاههای شغلی و تخصصی را بر عهده دارد. زنان و مردان عضو این اتحادیه، شاغلان زیرگروه های آموزشی متفاوت هستند.

 

عملکرد کلی

GEW همانند بقیه اتحادیه های DGB، مستقل و غیر وابسته است. هزینه های مالی را خودش تامین می کند و هیچ اتصال و وابستگی ای به جناح های سیاسی قدرت ندارد. این اتحادیه، ۲۷۰۰۰ عضو فعال دارد که همه آنها لزوما شاغل نیستند، برخی بازنشسته و گروهی دانشجو هستند. درصد عضویت کارکنان در مناطق جغرافیایی مختلف، بین ۱۵ تا ۵۰ درصد متفاوت است.

کنش این اتحادیه تنها منوط به ارتقاء دستمزدها و مزایای شغلی و اجتماعی کارکنان نیست، GEW در همه مبارزات تاریخی برای اصلاحات آموزشی و اجتماعی نقش کلیدی داشته است.

پس از سالها تلاش برای افزایش شمار زنان و همچنین حمایت از نقش آفرینی فعال آنان در رده های مدیریتی،در حال حاضر ۷۰ درصد اعضای اتحادیه را زنان تشکیل می دهند و این در حالی است که شاخص برابری جنسیتی در آلمان حتی در مقایسه با دیگر کشورهای اروپایی، در وضعیت بسیار مطلوبی قرار دارد. بر طبق ماده ۳ قانون عمومی آلمان، مرد ان و زنان در همه زمینه ها حقوق برابر دارند. این ماده قانونی دولت را موظف به پیاده سازی عملی برابری جنسیتی و رفع هرگونه تبعیض در سطوح مختلف اجتماع کرده است.

علاوه بر این، GEW در طول سالها توانسته است نمودار سنی اعضا را تغییر بدهد. برنامه های جذاب و ارائه سرویس های جدید، جوانان را به عضویت در اتحادیه ترغیب کرده است.

 

مزایای عضویت در GEW

اعضای این اتحادیه از سرویس های متنوعی مانند حمایت های قانونی، دریافت مشاوره های حرفه ای و اجتماعی و از بازه وسیعی از اطلاعات تخصصی و آموزش های ضمن خدمت بهره مند می گردند. GEW از اعضایی که در حال اعتصاب به سر می برند، هم حمایت مالی و هم حمایت قانونی می کند، این حمایت قانونی به معنای جلوگیری از تعرضات دولت و نهادهای مسئول به معترضان است.

عضویت در اتحادیه این امکان را به اعضا می دهد که علاوه بر شرکت در دوره های آموزشی و دریافت حمایت های شغلی، در مقیاس محلی، منطقه ای یا کشوری در مذاکرات مربوط به سیاست گذاری های آموزشی و اجتماعی شرکت کنند، با چانه زنی نقش آفرینی کنند و به اصلاحات مورد نظر خود جامه قانونی بپوشانند.

 

ساختار سازمانی GEW

مدیریت عمومی بر عهده دبیر کل است.

خط مشی کلی و سیاست های راهبردی کلان مدت اتحادیه، هر چهار سال یک بار در مجمع عمومی تعیین می شود.

اما تعیین اولویت های مقطعی و روزانه بر عهده کمیته اجرایی ۸۰ نفره اتحادیه است. پس از توافقات، سیاست ها توسط هیات اجرایی ۸ نفره عملی می شوند.

GEW، شانزده  سازمان منطقه ای در ۱۶ ایالت فدرال آلمان دارد که این سازمان ها، در بسیاری اززمینه های تصمیم گیری و سیاستگذاری  آزادی عمل دارند.

 

تعامل در سطح جهانی

GEW یک عضو فعال EI است. در برنامه کاری این اتحادیه، شرکت در برنامه ها و کمپین های جهانی به خوبی تثبیت شده است.

این کنش و تعامل، شامل شرکت فعال در برنامه های جهانی زیر است:

-          مبارزه برای عملی شدن شعار “آموزش برای همه”

-          تلاش برای رفع معضل کودکان  کار

-          حمایت از حق ایجاد تشکیلات و اتحادیه های صنفی در سراسر جهان

-          حمایت از اتحادیه های تحت فشار و سرکوب در کشورهای غیردموکراتیک

 

آدرس وبسایت اتحادیه آموزشی آلمان (GEW):

http://www.gew.de/GEW_The_German_Education_Union.html

http://bield.info/

ضعف آموزش و پرورش و قوت اینترنت، علل اصلی کتاب گریزی اند

 

یک خبر و یک گفتگو 

عزت الله فولادوند در گفت وگو با «اعتماد»

:ضعف آموزش و پرورش و قوت اینترنت، علل اصلی کتاب گریزی اند



نویسنده: هومان دوراندیش

چرا اکثر ایرانیان علاقه چندانی به کتابخوانی ندارند، سوالی است که جامعه شناسان و نخبگان ایرانی جواب های متفاوتی به آن می دهند. عزت الله فولادوند، مترجم برجسته آثار فلسفی در دهه های اخیر، ضعف آموزش و پرورش در ایران و مواجهه ایرانیان با انقلاب اطلاعاتی در جهان مدرن را علل اصلی کاهش تیراژ کتاب ها در ایران امروز می داند. وی با این حال کاستی های ناشران و نویسندگان را نیز عاملی قابل توجه در اعراض ایرانیان از کتاب و اقبال آنها به اینترنت می داند. فولادوند البته با اشاره به فرهنگ شفاهی ایرانیان، صرف پایین بودن تیراژ کتاب را نشانه نافرهیختگی مردم ایران نمی داند. ادامه مطلب ...

آموزش و پرورش در لهستان


آموزش و پرورش در لهستان



  یک سیستم آموزشی باید تمامی مسیرهای آموزشی ممکن از مهدکودک تا دوره دکترا را دربر گیرد.

یک سیستم آموزشی باید تمامی مسیرهای آموزشی ممکن از مهدکودک تا دوره دکترا را دربر گیرد. چرخه های آموزشی باید به گونه ای تنظیم شوند که تمامی جوانان و کودکانی را که از نظر رشد فیزیکی و مغزی در یک حد هستند، پوشش دهند .با بررسی ساختار آموزش مدارس و دانشگاه ها در کشورهای توسعه یافته می توان سه شکل سازماندهی شدة غالب در آموزش مدرسه ای و سه مرحله آموزش دانشگاهی را تشخیص داد .

انواع مدارس در لهستان به شکل زیر پایه ریزی شدند :
دبستان شش ساله، راهنمایی سه ساله، دبیرستان تخصصی سه ساله، مدرسه حرفه ای دو ساله، دورةآموزش اجباری برای تمامی کودکان هفت ساله آغاز و تا هیجده سالگی ادامه می یابد .
مدرسه اجباری تمام وقت نه سال به طول انجامیده و دبستان و راهنمایی را دربر می گیرد .
در پایان دوره دانش آموزان از طریق آزمون های استاندارد شدة خارجی و امتحانات داخلی بخش می شوند .
در پایان سه سال دبیرستان تخصصی، یک امتحان گزینش در دانشگاه (matura) برگزار می شود .
فارغ التحصیلان دورة دو سالة دبیرستان های حرفه ای نیز می توانند در این آزمون شرکت کنند به شرط آنکه دورة سه سالة دبیرستان جبرانی را با موفقیت پشت سربگذارند .

ادامه مطلب ...

راز طراوت و پیشرفت در مدارس فنلاند

راز طراوت و پیشرفت در مدارس فنلاند


حالا تصور اینکه در جایی از این دنیا، کودکان در سن هفت سالگی و دیرتر از بسیاری از هم سن و سالان خود وارد مدرسه شوند، ساعات کمتری را در مدرسه بگذرانند، خبری از کلاس خصوصی و مدرسه غیرانتفاعی نباشد، بچه ها به ندرت تکلیف و امتحان داشته باشند، بهترین تجهیزات برای مدارس فراهم شود و هیچ کس به خاطر هوش پایین تر خود ترک تحصیل نکند احتمالاً خیلی عجیب به نظر می رسد! 

  هیچ کس بی سواد نیست

سال‌هاست که بی‌سوادی در کشور فنلاند ریشه‌کن شده است. موهبتی که دلیل آن را باید در سیستم آموزشی منحصر به‌ فرد این کشور جُست. این سیستم آموزشی با ویژگی‌های خاص خود سبب شده فنلاند با جمعیت اندک خود به یکی از کشورهای پیشرو در علم و فناوری بدل شود. اصلی‌ترین شاخصه این سیستم را باید دوری  گزینی آن از استانداردسازی دانست. 

در فنلاند محتوای درسی واحدی به مدارس اعلام نمی‌شود و تنها یک چهارچوب کلی به مدارس برای تدریس داده می شود. معلمان هر مدرسه می‌توانند محتوایی که خودشان مناسب می‌دانند را بر مبنای این چهارچوب طراحی و آموزش دهند.

یکی دیگر از ویژگی‌های بارز نظام آموزشی فنلاند، توجه به تک تک دانش آموزان و تلاش برای جلوگیری از ترک تحصیل است. در بیشتر کشورهای دنیا، دشواری دروس برای برخی از دانش‌آموزان که توانایی ذهنی کمتری برخوردارند موجب سرخوردگی و در نهایت ترک تحصیل آن‌ها می‌شود. 

در فنلاند سیستم آموزشی به گونه ای طراحی شده که امکان ترک تحصیل در آن تقریباً به صفر می رسد. اگر دانش آموزی در درس خاصی ضعف داشته باشد، معلم در کلاس توجه ویژه ای به نیازهای او کرده و حتی ساعات زیادتری را برای تدریس به او اختصاص می دهد. آمار نشان می دهد ۳۰ درصد از دانش‌آموزان در مدارس فنلاند در طول ۹ سال نخست تحصیل مورد حمایت ویژه معلم خود قرار می‌گیرند. همچنین روانشناس و مشاور مدرسه به دانش آموزانی که در مدرسه با مشکلات آموزشی روبرو هستند کمک می کنند.

مدارس در فنلاند دولتی و کاملاً رایگان هستند. شمار دانش‌آموزان در کلاس‌های درس در فنلاند بسیار کمتر از متوسط جهانی است. به این ترتیب امکان ارتباط مؤثر بین معلم و دانش‌آموزان و امکان توجه بیشتر معلم به تک تک دانش آموزان فراهم می‌شود. همچنین در درس‌های عملی، حداکثر ۱۶ دانش‌آموز در کلاس حضور دارد و به این ترتیب امکان بهره‌گیری بهتر از تجهیزات و آموزش بیشتر فراهم می‌گردد.

دوره ابتدایی در فنلاند شش سال است. معمولاً کودکان هر ۶ سال را با یک معلم می‌گذرانند. بچه‌ها معلم خود را با نام کوچک صدا می‌کند، در سر کلاس‌ها می‌توانند دمپایی به پا کنند و خلاصه اینکه کار و هوایی بسیار دوستانه در کلاس‌ها جریان دارد. در دورة ابتدایی خبری از تکلیف خانه و امتحان نیست. تنها در دوره دبیرستان، آن‌هم به شکل محدود و نه چندان رسمی، تکلیف خانه و امتحان وجود دارد. بچه ها در وقت آزاد خود به تفریح، ورزش یا فعالیت های هنری می پردازند.

منزلت والای معلمان در فنلاند


معلمان در جامعه فنلاند شان و منزلتی هم رده با پزشکان و وکلا  دارند. تمامی معلمان در این کشور دارای مدرک کارشناسی ارشد هستند و معمولاً از میان ۱۰ درصد ممتاز فارغ‌التحصیلان دانشگاه انتخاب می‌شوند. همچنین معلمان حقوق و مزایای بسیار بالایی دارند. آنها هر روز تنها چهار ساعت تدریس می‌کنند و البته هر هفته باید دو ساعت در کلاس‌های آموزش ضمن خدمت شرکت کنند. شغل معلمی از شغل های پرطرفدار در فنلاند است و کثیری از شهروندان متقاضی خدمت درآن هستند. 

نظام آموزشی، رمز پیشرفت فنلاند


فنلاند منابع طبیعی چندانی ندارد و به همین دلیل فنلاندی ها، نیروی انسانی را اصلی‌ترین منبع اقتصادی کشور خود می دانند. از نظر فنلاندی ها آموزش و پرورش هزینه نیست، بلکه نوعی سرمایه‌گذاری بلندمدت است. به همین دلیل شاید هیچ شگفت‌آور نباشد که درآمد ناخالص ملی فنلاند با جمعیت ۴/۵ میلیونی نفری برابر با ۲۵۰ میلیارد دلار باشد. کافی است این رقم را با درآمد ناخالص ملی ۵۱۴ میلیارد دلاری ایران هفتاد و چند میلیونی قیاس کنید تا بهتر متوجه این تفاوت شوید!

 

منبع:

سایت تحلیلی خبری عصر ایران

http://bield.info/

 

نقش معلم در مکتب ایده آلیسم


بازدید : مرتبه
تاریخ : پنجشنبه بیست و دوم خرداد 1393
 

 
نقش معلم در مکتب ایده آلیسم 
 
محمدتقی سبزواری*          روزنامه آرمان - 93/3/22
 

ایده ‏آلیسم یکی از قدیمی‌ترین مکاتب فلسفی است و تاریخ آن به سقراط و شاگرد وی افلاطون، در یونان باستان برمی‏گردد. ایده به معنای ذهن، تصور و پندار است. ایده‏آلیسم معتقد است که ارزش‌های معنوی بر ارزش‌های مادی مقدم است. ایده آلیست‌ها اعتقاد دارند که راه نجات بشر، پرهیز و دوری از واقعیت‌های مادی و نزدیکی به ارزش‌های اصیل واقعی است. اخلاقیات و معنویات اصیل تنها در عالم ذهن وجود دارد و انسان باید سعی کند تا بدان دست یابد. از ایده آلیسم با نام آرمان گرایی نیز یاد می‌شود. هدف تعلیم و تربیت در این مکتب، تحقق ذات و اخلاق حسنه بشری است. آموزش و پرورش از نظر ایده‏آلیست‌ها دارای ارزش خاصی است. آموزش و پرورش مکانی است برای تربیت انسان‌هایی که به حقیقت دست می‌یابند. سقراط بر این باور بود که پرورش انسان‌هایی با اخلاق متعالی و رفتاری عقلانی از اهداف آموزش و پرورش است. ایده‏آلیسم معتقد است که آموزش و پرورش وسیله‌ای برای ترغیب دانش آموزان به حقیقت یابی است. در مکتب ایده‏آلیسم، آموزش و پرورش فرآیند شکوفایی و رشد حقایق بالقوه در نهاد آدمی است. دانش آموز باید تشویق شود تا به این حقایق دست یابد از این مکتب معتقد است که فرآیند تعلیم و تربیت، یادگیری نیست بلکه، به یاد آوردن واقعیت‌های اصیلی است که در ذهن و نهاد آدمی وجود دارد. در این مکتب انسان خوب و فرهیخته بر انسان با معلومات و دانش فراوان ارجحیت دارد. آموزش و پرورش ایده‏آلیستی، دانش آموز محوری است. شیوه تربیتی این مکتب بدین صورت است که انسان‌ها شخصاً به حقایق هستی دست یابند و انسان به صورت خود محصلی، مراتب رشد و تکامل ذهن را طی کند. گرچه دانش آموزان باید با میل و رغبت، به حقایق ذهنی دست یابند ولی معتقدند که دست یابی به این حقایق، به سادگی امکان پذیر نیست. ظواهر مادی و ناتوانی‌های فردی ممکن است مانع بروز رغبت در دانش آموز شده و سد راه موفقیت وی شوند. در چنین مواقعی برای ایجاد شوق و انگیزه؛ از معلم به‌عنوان الگویی بالغ و دارای ارزش‌های فرهنگی و معنوی باید استفاده کرد. الگو سازی یکی از شیوه‌هایی است که ایده‏آلیست‌ها در تعلیم و تربیت از آن استفاده می‌کنند. معلم نقش الگویی را در این فرآیند طی می‌کند. معلم الگوی کامل از والاترین ارزش‌های معنوی است. معلم باید اسوه اخلاقی و فرهنگی و از نظر عقلی و اخلاقی برتر و سرمشق دانش آموزان باشد. وظیفه معلم هدایت دانش آموز به سوی حقایق است. در این مکتب، دانش آموز و معلم در یک تشکیلات منظم به نام مدرسه، امور پرورشی را پی می‌گیرند. مدرسه بزرگترین نگهبان میراث فرهنگی و عقلی اجتماع محسوب می‌شود. با این وجود، مدرسه تنها مسئول ارزش‌ها نیست بلکه، همه مردم یعنی اجتماع بشری نیز این مسئولیت را برعهده دارد. مدرسه باید با برنامه‌ریزی و با تعمد، دانش آموزان را برای آینده تربیت کند و موجبات ترقی روحانی آنها را در پایه‌های تحصیلی بعدی، فراهم کند. دانش آموزان پایه‌های بالاتر باید شناخت شان نسبت به حقایق هستی بیشتر شده و بتوانند در مراحل بعدی، پیچیدگی‌ها و ظرافت‌های خاص دروس را بهتر درک کنند. ایده‏آلیست‌ها ویژگی‌های متعددی را برای معلم بر می‌شمارند. معلم باید دیدگاهی فرهنگی و روحانی داشته باشد و در رشته خود متخصص باشد. معلم باید از روح و ذهن متعالی برخوردار بوده و در همین راستا، شاگردان را یاری کند. ترغیب به یادگیری و اهمیت دادن به شخصیت شاگردان از دیگر ویژگی‌های معلم است.

عضو کانون صنفی معلمان شیراز

http://www.nmadrseh.blogfa.com/

مدیریت یا ریاست



مدیریت یا ریاست

انگیزه در هر کار اجتماعی پیوند مخصوصی است که بین کارمند و کارفرما و مراجعه کننده برقرار می شود و تمام جهات، تابع همان پیوند خواهد بود. اگر ارتباط سالم باشد، کارمند سالم، کار هم سالم و اگر ارتباط ناسالم باشد، کار هم ناسالم بوده و سلامت کار تابع این محدوده است و این ارتباط آنچنان مهم است که علی بن ابی طالب در نامه ای به ابن عباس می گوید: با مردم به هنگام دیدار درمجالس رسمی و اداری گشاده رو باش و از خشم بپرهیز که سبک مغزی به تحریک شیطان است و بدان آنچه تو را به خداوند نزدیک می کند وآنچه از خدا و مردم دور می کند

لذا یکی از این کارگزاران یک حکومت مدیران هستند که در راس تمام این مدیریت ها  مدیریت انسانی می باشد. چنانچه حضرت علی علیه السلام در نامه ای به اشعث ابن قیس فرماندار آذربایجان می گوید: این پست (مدیریت) برای تو وسیله ی آب ونان تو نبوده بلکه امانتی است که در گردن توست.(نامه ی ۵ نهج البلاغه) و در حکمت ۴۷۶ می فرماید: عدالت را بگستران و از ستمکاری پرهیز کن که ستم رعیت را به آوارگی می کشاند و بیدادگری به مبارزه وشمشیر می انجامد.

بنابراین، مدیریت کردن بر انسان ها غیر از ریاست کردن بر گروهی از انسان ها می باشد و لازمه ی این کار یک سری صفات و ویژگی هایی است که اگر درمدیران مشاهده نشود نه تنها نمی توانند مدیریت لازم را داشته باشند بلکه آن نهادی که برآن مدیریت می کنند را به ورطه ی نابودی وانحراف می کشانند.

بنابر تعریفی که گذشتگان از ریاست نموده اند: بیان داشته اند که ریاست یک جزء علم ، یک جزء عدالت و نود وهشت جزء دیگر آن مدیریت است. که متأسفانه گاهی شنیده می شود که بعضی نسبت به بحث مدیریت توجه چندانی ندارند مخصوصاً در آموزش و پرورش؛ و فقط ریاست را مطرح می کنند و آن هم از نوع رئیس بومی خودی، بدون توجه به تمام ویژگی های مدیریتی. و به همین خاطر در حوزه ی مدیریتی خود دچار مشکلات و مصائبی شده اند و گاهی خسارت هایی وارد نموده اند که جبران آن به آسانی ممکن نیست. مدیری که برای فلان نماینده و فلان فرماندار یا … مدیر است، نمی تواند در حوزه ی آموزش و پرورش مدیری خوب باشد و زیان این چنین مدیران برای آموزش و پرورش خسران  است.

کسی که می خواهد وارد یک پست مدیریتی شود در حیطه ی کار خود باید عادت به صبر در ناملایمات داشته باشد. سکوت، کم حرفی، پرکاری، حرف اول را می زند. یک مدیر خوب باید از خرده گیری و انتقاد از کسانی که با او همکاری می کنند بپرهیزد و در مورد گفتار های بیهوده سکوت اختیار کند و در راه مدیریت راه های ورود و خروج در هر کار را در حوزه خود بشناسد که بهترین راه کدام و بهترین وسیله برا ی رسیدن به هدف کدام است. آن گاه، آسان ترین روش رابرگزیند. که برای رسیدن به این هدف باید زندگی و حالات شخصیت های بزرگ را مورد مطالعه قرار دهد و کار های روزانه و ماهانه ی خود را سبک و سنگین کند و به عبارتی ترجیح اهم و مهم را در نظر بگیرد. همچنین در پاره ای از موارد باید گذشت را سرلوحه ی کار خود قرار دهد (البته درمورد خیانت ها و… نباید چشم پوشی کند.)

مدیران امروزی چون واژه ی ریاست را جایگزین مدیریت نموده اند، به جای مدیریت سعی نموده اند تمام کار ها را  خود شخصاً انجام دهند و حتی از واگذارکردن امور جزئی به زیردستان خود داری می نمایند. این امر، باعث  خستگی، خمودگی وعقب افتادن تمام امور می شود. مدیری که در کارش تفویض اختیار نداشته باشد ناچار، نمی تواند تنظیم برنامه داشته باشد و امور را تقسیم کند.

مدیری می تواند موفق باشد که دائم در حال تفکر باشد و از این تفکر برای طرح ریزی و نقشه کشی برای برنامه های مناسب همان حوزه ی مدیریت بهره ببرد. بدا به حال مدیری که اصلاً تفکر نکند یا اگر تفکری دارد در حوزه ای خارج از حوزه ی اصلی به کار می برد که امروزه این رفتار، آفت کار مدیران شده است .

اخلاق مدیریت باید اخلاق نیک باشد. زیرا کسی که نتواند سرکه را با شیرین زبانی بفروشد قطعاً نمی تواند در مدیریت موفق شود. مدیری که از تمام عیوب خود وعیوبی که در کارهای خود دارد ناآگاه است واگر آگاه است نمی تواند آن ها را رفع نماید، چگونه می تواند روابط نیکی با زیردستان خود داشته باشد؟ یک مدیر موفق باید عیب ها و نواقصی را که مربوط به او نیست مورد توجه قرار ندهد تا نه مغرور گردد و نه خودباخته شود. زیرا مدیری که احساس غرور کند دیگر خدمت نمی کند و لاجرم حسادت را در دیگران برمی انگیزاند و آنان را برای دشمنی با خودش آماده می کند. به گفته علی علیه السلام:«عاجز ترین افراد کسی است که از فراهم ساختن دوستانی برای خویش عاجز است وعاجز تر کسی است که نتواند آن دوستی را حفظ کند.»  پس یک مدیر باید به نیکی، دوستان خود را حفظ کرده و از دشمنان جدا کند و متوجه باشد که هزار دوست کم ویک دشمن زیاد است واین جدا نمودن دوستان از دشمنان طوری باشد که در بین کارمندان اوموجب مخالفت و بدگویی نباشد.

از ویژگی های دیگر یک مدیر داشتن وقار و هیبت است و در کنار آن نباید تکبر و کبر داشته باشد و این وقار و هیبت باید بتواند او را از انحطاط به سطح پایین تر به خاطر عدم رشد وعدم اطلاع وعدم پیشرفت و بی اطلاعی از اوضاع باعث می شود یک مدیر از راه صحیح منحرف شود و قطعاً دچار شکست خواهد شد و ثمره ای جز عقب افتادگی ندارد. اگر مدیری در فکر توسعه ی فعالیت خود نباشد و افراد برتر وزیر دست خود را پرورش ندهد یا در کنار کار خود ماهنامه ای، مجله ای، نشریه ای را منتشر نسازد نمی تواند شاگردان خود را خوب تربیت کند. ودر این راستا نیز باید خطاها و اشتباهات خود را اصلاح کند و بداند که اگر مدیری به خطای خود اقرار کند نشانه ی شکست نیست و اعتراف به خطا نوعی فضیلت است و اگر مدیری بر خطای خود اصرار ورزد نوعی خطا انجام داده است و در این راه باید اوقات خود را تنظم نماید و چه بسا در این زمینه نباید فراموش کند که زیردستان خود را تشویق و ترغیب کند و میزان تشویق و مدح هرکس را نیز بداند.

اگرمدیری سرعت در کارها را مدنظرنداشته باشد ناگاه مشاهده می کند که تپه ای از کارها را روبروی خود دارد. البته نباید فراموش کند که ضمن محکم کاری سرعت کارها را درحد معقول نگه دارد زیرا عمر آدمی هرچه قدر هم طولانی باشد باز در مقابل کارهایی که می تواند انجام دهد وقت تنگ است. چنانچه خداوند در سوره ی بقره آیه ی ۲۱ می فرماید: کارهای نیک را که موجب آمرزش است به سرعت انجام دهید.

لازمه ی مدیر بودن میانه روی است. مدیری که میانه روی نداشته باشد با بی حالی و تنبلی و شک و تردید که باعث جمود و درجا زدن است دچارمی شود که نهایتاً این گونه کارها به شکست می انجامد.

البته نباید فراموش کرد که مدیر اگر کاری انجام داد نباید به خود ببالد که مثلاً من فلان کار را انجام دادم زیرا این خودستایی موجب تنفر و پراکنده شدن مردم و اطرافیان او می گردد و کسی دیگر حاضر به همکاری با او نیست و جز شکست راهی ندارد و بنابراین کسی که به خود ستایی بپردازد مردم از او بدگویی  می کنند. اگر یک مدیر دوراندیشی نداشته باشد وبه فکر عاقبت کارنباشد و همه ی جوانب کارها را درنظر نگیرد و تمامی احتمالاتی را که ممکن است رخ دهد درنظر نگیرد  همه ی این ها مبدأ شکست هایی می شوند که جبران ناپذیراست .

آن چه امروزه موجب شده مدیران محبوبیتی نداشته باشند اعتراض های بیهوده ی آنان به زیردستان است. زیرا همیشه زیردستان سخنانی بیهوده می گویند که بیشتر آن ها جز مشتی پرگویی هیچ ارزش دیگری ندارد. این جاست که یک مدیر نباید بیهوده اعتراض کند بلکه به قول قرآن کریم : باید گوش شنوای خوبی داشته باشد.(توبه آیه ۶۱ )

از جمله موارد دیگر ی که یک مدیر باید به آن توجه کند این است که اطرافیان خود را کنترل نماید و آنان را محدود سازد تا در او نفوذ نکنند و با نظرات ناپخته ای که ارائه می دهند طبق هوا و هوس خود امور را نچرخانند. اگرمدیری فاقد اخلاق نیک باشد نمی تواند با دشمنان خود مدارا کند و کم کم مورد حسادت و تنفر قرار می گیرد. فراموش نشود که ( دوستان خطرشان بیشتر است) دشمنان که معلوم است و اسرار آنان را یک مدیر می داند. دشمنان نمی توانند از داخل او را بکوبند ولی دوستان به خاطر اعتمادی که به آنان است یک مدیر را زمینگیر می کنند. بنابراین باید از دشمن یک بار ترسید و از دوست هزار بار و به گفته ی حضرت علی علیه السلام : با رفتار نیک و گفتار پسندیده دشمن شکست خواهد خورد.

دیگر وِیژگی که مدیران باید داشته باشند این است که سد رخنه های کوچک شوند. هر فسادی تا کوچک است قابل اصلاح است اما اگر یک مدیر سهل انگاری کند به حدی بزرگ می شود که دیگر نمی توان آن را اصلاح کرد. آن چه امروز مدیران را در کارشان ناموفق نشان می دهد تنفری است که اطرافیان و مردم از آنان دارند و این تنفر مردم زیان های بزرگی را در بر دارد. پس یک مدیر باید بداند چه چیزی موجب تنفر می شود.

از جمله مواردی که موجب تنفر مردم از مدیران می شود طبق بررسی های انجام شده عبارتند از: پیمان شکنی، استبداد، فروتنی بیش از حد که منجر به چاپلوسی می شود، گوشه گیری از اجتماع و دوری از مردم، شرکت نکردن در جشن و سوگواری های زیردستان، به کارخود بالیدن، در کوچه و خیابان آب دهان انداختن، غذا خوردن در کوچه و خیابان، خنده ی بسیار و با صدای بلند، شوخی کردن بیش از حد، نشستن در مجلس در محلی که بالاتراز حد و مقام اوست، ترجیح برخی به برخی دیگر در دوستی و معاشرت، نقض کردن حقوق دیگران، ستیزه جویی با زیر دستان، نقل مطالب باور نکردنی گرچه حق باشد، دروغ گفتن، انجام کارهایی که از نظر عقل و شرع منع شده است.

حال با توجه به این نکات اگر رفتار مدیران را بسنجیم و ارزیابی کنیم خواهیم دید که چرا یک مدیر این قدر مورد تنفر مردم است. مدیری که نتواند اعتماد زیردستان خود را به دست آورد نمی تواند در کارش موفق باشد. زیرا راه پیشرفت، اعتماد مردم است. و یک مدیر تا زمانی می تواند به کارخود ادامه دهد که مردم به او اعتماد داشته باشند.

ویژگی دیگری که یک مدیر باید بدان توجه کند رسیدگی مدام و بیدار بودن است. آن هم البته با احتیاط ؛ و هر کاری را با مشورت قبلی انجام دهد چه کارهای کوچک و چه کارهای بزرگَ؛ زیرا در مشورت ممکن است راه های تازه ای دیده شود. مشورت دو فایده مهم  دارد یکی این که اگر نظر بهتری نبود نسبت به نظر خود اعتماد بیشتری پیدا می کند دوم این که اگر نظر بهتری بود آن را عمل کند. و باز اگر معلوم شود که اشتباه است بار خطا بر دوش همه است و اگر اشتباهی رخ ندهد کسی با او مخالفت نمی کند.

یک مدیر خوب و موفق مدیری است که در اعمال نظر خود خشونت به کار نمی برد زیرا تندی و سختی و تحمیل نظر خود به دیگران موجب عداوت و کدورت و از هم پاشیدگی خواهد شد باید ملاحظه ی احترام دیگران را چه درباره ی خواسته ها ی خود و چه درباره ی خواسته های آنان کرد.

صفت ناپسند و زشت دیگری که موجب سقوط یک مدیر در جامعه می شود خود خواهی است. زیرا خودخواهی به تمام معنی با مدیریت مخالفت دارد. حال اگر مدیر دقت و مراقبت شدیدی هم نداشته باشد تا عوامل پیشرفت را بشناسد، مراقب امور نباشد و نیز عاقبت کار را نیاندیشد و از هر فرصتی برا ی پیشرفت استفاده نکند و نیروی تبلیغاتی خود را برای متوجه کردن افکارعمومی به سوی هدف و کارهای سودمند خود به کار نگیرد (البته بدون خدعه و نیرنگ و به دور از هرگونه عیب جویی ازدیگران) ازجاده ی مدیریت خارج شده و مدیریت او به صورت نامعقول در خواهد آمد. زیرا دراین صورت دیگر ترجیح رضایت الهی در میان نخواهد بود.

از جمله مواردی که مدیران کمتر به آن توجه می کنند پاکیزگی اطرافیان است. یک مدیر باید بداند اگر افراد آلوده شوند کم کم در مدیران اثر می گذارد، و مردم آلودگی را از چشم مدیرمی بینند. یک مدیر اگر از فساد اطرافیان خبر نداشته باشد، صلاحیت مدیریت را ندارد و اگر خبر دارد و اصلاح نمی کند باز در این صورت صلاحیت مدیریت را ندارد. و اگر نداند ندانستن مصیبتی است و اگر بداند که مصیبتی بزرگ تر است.

نکته ی آخر این که یک مدیر باید مد نظر داشته باشد نباید بیش ازحد توان توقع داشته باشد. اگرمدیری از کارمندان خود انتظار صد در صد داشته باشد اولاً خود را خسته می کند. دوم این که به هدف نمی رسد و سومین نتیجه ی آن جمع کردن دشمن است. لذا باید اختلاف طبیعی افراد را در نظر بگیرد و به ضعف و توانایی و زرنگی افراد توجه داشته باشد و در هر چیزی چه خوشی و ناراحتی حد وسط را در نظر بگیرد و به هر کسی و هر چیزی خوش بین نباشد.

حال با این اوصاف چراهر کسی نمی تواند مدیرموفقی باشد؟

آیا فکر می کنید هر کسی  مدیر است؟

آیا مدیران ما واقعاً مدیریت انسانی دارند؟

آیا مدیران فعلی مدیرند یا رئیس هستند؟

وآیا

http://bield.info/-نوراله برخوردار –  آموزگارکلاس اول


تفکر انتقادی، آموزش انتقادی

 
نگاهی به نظریه تعلیم وتربیت انتقادی و دلالت‌های تربیتی آن
تفکر انتقادی، آموزش انتقادی
زهره عابدینی ـ کارشناس آموزش و پرورش
 

مقدمه

تعلیم وتربیت انتقادی نظریه نسبتا جدیدی است که بر اساس دیدگاه نظریه‌پردازان، فلاسفه و جامعه شناسان عضو مکتب فرانکفورت، به ویژه هربرت مارکوزه توسعه یافت. این مکتب فکری با تجدید نظر در اصول و آموزه‌های مارکسیسم سنتی که بیشتر بر اقتصاد و طبقه تاکید داشت، بیشترین تلاش خود را از تحلیل سلطه اقتصادی بر بررسی و نقد سلطه فرهنگی متمرکز کرد و بر نقش خرد و آگاهی تاکید زیادی دارد.

در این نوشته سعی شده است با نگاهی گذارا بر روند توسعه تاریخی نظریه انتقادی و تعلیم وتربیت انتقادی، دیدگاه‌های دو متفکر مهم این رویکرد، فریره و ژیرو و دلالت‌های تربیتی آن بررسی شود. ‏

تاریخچه تفکر و آموزش انتقادی

ریشه‌های فکری تفکر انتقادی را می‌توان به دوران سقراط، یعنی ۲۵۰۰ سال قبل مربوط دانست. سقراط نشان داد که انسان نمی‌تواند به کسانی که دارای اقتدار هستند، به عنوان تنها منبع شناخت متقن اتکا کند. وی به اهمیت پرسیدن سوالات عمیق پیش از پذیرفتن افکار و نیز به اهمیت جستجوی شواهد و بررسی استدلال‌ها و تجزیه و تحلیل مفاهیم اساسی و رد یابی پیامدهای یک قول یا عمل اشاره کرد.

کار سقراط توسط افلاطون، ارسطو و شکاکان یونانی دنبال شد. در قرون وسطا، سنت تفکر انتقادی سیتماتیک در آثار و تعالیم متفکرانی همچون توماس آکویناس متبلور شد. در دوره رنسانس نیز خیل عظیمی از دانشمندان در اروپا با رویکرد انتقادی به مذهب، هنر، جامعه، ماهیت انسان، حقوق و آزادی پرداختند. ‏

فرانسیس بیکن‎‎‏ در انگلستان پایه‌های علم مدرن را از طریق تاکید بر فرایند جمع آوری اطلاعات پی ریزی کرد. ۵۰ سال بعد در فرانسه، دکارت‎‎‏ اظهار داشت که هر بخش از تفکر باید مورد سوال، تردید و آزمون واقع شود. تفکر انتقادی این دانشمندان عصر رنسانس و دوره بعد از آن، راه را برای پیدایش علم و شکل گیری دموکراسی، حقوق بشر و آزادی اندیشه هموار کرد.

ادامه مطلب ...